شرح دعای شریفه افتتاح_جلسه نوزدهم

 

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

 

《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ》

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ﴿۱}وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ﴿۲}لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳}تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴}سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵}

 

یکی از لیالی محتمله قدر شب بیست و هفتم ماه رمضان است.غیر از لیالی ثلاثه که نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است،شب بیست و هفتم هم محتمل است به لیله قدر.

در معنای “قدر” هم تفاسیر سخن گفته اند و هم اهل معرفت به مناسبت مباحث معنوی اش قلم فرسایی کرده اند.

《قدر》در لغت به معنای اندازه است. و گاهی به معنای اندازه گیری هم گفته شده است.قدر یعنی اندازه، قدر یعنی اندازه گیری،به جهت اینکه مصدر معنا بشود،قدر یعنی اندازه گیری کردن.

خوب، 《لیله القدر》 یعنی شب اندازه،لیله القدر یعنی شبی که در آن اندازه گیری میکنند.یک معنای دیگر هم برای لیله القدر غیر از این معانی مفروض است ،لیله القدر شب اندازه یا از باب اضافه صفت به سوی موصوف،لیله القدر یعنی اندازه شب،یا اندازه گیری کردن شب، پس چهار معنا برایش متصور است،اندازه شب ،اندازه گیری کردن شب،شبِ اندازه و شبِ اندازه گیری، هر چهار معنا را چه کسی تصدی میکند،کار کیست؟؟؟

اندازه شب،شبِ اندازه،اندازه گیری کردن شب، شبِ اندازه گیری کردن، چه کسی این کار را تصدی میکند؟؟؟

یعنی قدر را در لیله چه کسی می دهد به موجودات؟؟؟

اینکه سرنوشت را تقسیم میکند این قدر است دیگر،اندازه هر شئیی به سرنوشتش است.

متصدی اینکار کیست؟؟؟

امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند :

《خاصِموا اَعدائِنا بِسورَه إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ 》آنهایی که ولایت ما را قبول ندارند،آنهایی که منکر ولایت ما هستند با سوره 《 إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ 》،با سوره قدر با آنها مخاصمه کنید،احتجاج کنید.راهش را هم یاد دادند،اینگونه بگویید برای رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم که لیله القدر بوده است و نزول قرآن،آیا ( طرز مخاصمه و احتجاج امام صادق علیه الصلاه و السلام است) این سوره برای رسول الله فقط یکمرتبه یا در مدت عمر رسول الله چند مرتبه بوده است؟؟؟ دو جور خواهد گفت،یک؛خواهد گفت که فقط برای رسول الله بوده است و بس،یا یک مرتبه یا چندمرتبه ،یا خواهد گفت برای رسول الله بوده بعد هم هست،آیا اگر برای دیگری بعد از رسول الله هست،او کیست؟؟؟

که 《 تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ》این برای کیست؟؟؟موردش را معین کن،بگو کیست؟؟؟

هر کسی را گفت،همان است که 《ولی مطلق》 است.اما اگر گفت نه فقط برای رسول الله بوده است،یکمرتبه بوده یا چند مرتبه.

به او بگو اینکه،آیا قرآن برای زمان محدودی است یا قرآن برای همه ازمنه است ؟؟؟

نمی تواند اهل قرآن بگوید که قرآن برای زمان محدود و معدودی است،《یجْرِی کَمَا یجْرِی اللَّیلُ وَ النَّهَارُ 》،قرآن جاری میشود مثل اینکه روز و شب جاری میشود،چطور روز و شب همیشه هست و دوام دارد و ثبات دارد.قرآن همیشه هست،حالا که همیشه هست،همه قرآن،سوره های قرآن،آیه های قرآن،چندتا آیه هست که آنها هم شمرده شده است، یک آیه هست که دیگر تمام شده و فقط امیرالمومنین به آن عمل کردند و دیگر هم مورد ندارد،

امر شد به رسول الله(صلوات الله علیه و آله).

مردم می آمدند کنار رسول الله می نشستند،و بعد از نماز و بعد از اعمال مستحبه ای که رسول الله انجام میدادند،می آمدند درِ گوشی با رسول الله صحبت می کردند،دهانشان را می آوردند در گوش رسول الله،(خدا نکند که ماه رمضان باشد و دهان ها هم بو میدهد،ماه رمضان این حالت هست دیگر،این بخار معده متصاعد میشود،با این حال باز می آمدند در گوش رسول الله صحبت میکردند) رسول الله هم تمیز و نظیف، اینقدر از نظر بهداشت،(حالا ما اسمش را بهداشت میگذاریم دیگر)مراعات اصول را میکردند که حد ندارد،آنوقت ها که سیگاری نبوده،چپق هم که کسی نمیکشد، قلیون هم کسی نمی کشد،اهل دود هم که کسی نبوده اما خوب بوی دهان که بوده،با این بوی دهان می آمدند کنار گوش رسول الله درِ گوشی سخن می گفتند،اینها میخواستند توی اجتماع بگویند ما با این آقای کائنات،و سید کائنات،رسول الله،خیلی صمیمی هستیم،خصوصی هستیم،می توانیم درِگوشی صحبت کنیم،بله.

آیه نازل شد،اگر میخواهید با رسول الله درِ گوشی سخن بگویید«فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً»،هر کسی میخواهد یکمرتبه درِ گوش رسول الله صحبت کند،باید اینکه صدقه بدهد،پول بدهد، تا دست به جیب کسی نکنی،به جان خودت همه اهل دین و دیانت هستند،چون خرجی ندارد،مخصوصا اینکه افطاری سحری هم یکجایی بدهند،مخصوصا مجلس امام حسین(علیه السلام)چلو کباب،چایی که میخورد،قلیونش را هم که میکشد، جلوی خانه ات هم که هست، نهار و شام هم که هست،کیه که نیاد؟؟؟

بله؟ اما اگر خواسته باشی دست به جیب کسی بزنی،جمعیت را هی نصف کن،نصف کن،نصف کن،آره، لذا 《جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ 》اول مجاهده در اموال است،《جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ 》اول دست کن توی جیبت بعد جان بده، یعنی معلوم میشود جان دادن آسانتر از پول دادن است، وگرنه…واقعا جان را میدهد هااا، حاضر است به او بگویید که…

《جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ 》اول مجاهده، مجاهده مال است.

هر کس میخواهد با رسول الله سخن بگوید باید اینکه پول بدهد «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً»، نماز خواندن آسان است،خیلی.

به آن آقا گفتند برای چه مسجد محل است، بغل مغازه ات است، تجارت خانه ات است،چرا نمیروی مسجد نماز بخوانی؟؟؟

آن بالای حجره اش یک جایی را درست کرده بود یک متر در یک متر ،تنگ و تاریک آنجا نماز میخواند، گفت آخر حاج آقا من هر وقت می روم مسجد هر دو رکعت نمازی برایم دویست سیصد تومان تمام میشود،بله.

《 جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ》اول مجاهده، اول این است که جیبت را خالی کنی،بعد 《وَ أَنْفُسِکُمْ》اگر که در مرتبه محبت و عشق قدم بگذارد آن که حرف دیگری است، عاشق پول خرج کن است،عاشق همه هستی اش را به پای معشوق می ریزد؛

سر چه باشد که فدای قدم دوست شود

این متاعی است که هر بی سر و پایی دارد

 

این پول خرج کردن،دست بردن توی جیب،و پرداختن… لذا ببین بابا ،خداوند تبارک و تعالی غنی به ذات است، مومن هم غنی به ذات است چون 《الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ》،این مومن، 《مومن》اسم خداست،تو هم همین جور، خوب چطوری مومن؟؟؟

این همان اسم است که تو داری صدایش میزنی؟؟؟ چطوری مومن؟؟؟

باید صورتت را فرش کنی، پایش را بگذارد روی صورتت ،وقتی می گویی مومن ،اگر معتقدی که به او میگویی مومن.

اینکارها چیه میکنی مومن؟؟؟مومن خجالت نمیکشی؟؟؟

یکی با مومن اینجور صحبت میکند؟؟؟

مومن بگوییم کیست، به حدیث نگاه کن، « مَن زار مؤمناً کَمَن زار الله فی عرشه »

بفرمایید، 《زیارَتُ الْمُؤْمِن زیارَتُ الله》،《مَنْ أَکْرَمَ اَلْمُؤْمِنً فَقَدْ أَکْرَمَ الله》،این مومن است،اینقدر حدیث حدیث،حدیث،راجع به …

علامت مومن را بگوییم، مومن کیست؟

تا به تو می گویند مومن ،سه تا انگشتر،یکی عقیق،یکی فیروزه،یکی حدید صینی که از همین آهن رباهاست ،دست کرده ،و انگشتهایش را هم حنا بسته، ریش بلند،بعد یک بشقاب ترحلوا هم جلویش است،این مومن…

گفت رفتم دیدم این بشقاب ترحلوا گذاشته نمی خورد نه اینکه تعارف میکند،نگاه کردم دیدم یک مهر بزرگی از این مهرهای بزرگ لبش هم کنگره ای بود[گذاشته]،بله، تو این را مومن میدانی؟؟؟ این مومن است؟؟

نزدیک به درک واصل شدن آن اشقی الاشقیا است،یک مقداری خوب …

مومن این نیست. مومن را به شما معرفی کنم،

مومن کیست؟؟؟

همان است که زیاد نماز میخواند؟نه

آنکه زیاد روزه می گیرد؟ نه

آنکه زیاد حج رفته؟ نه

آنکه ریش بلند دارد؟ نه

آنکه انگشتر توی دستش است؟ نه

آنکه جلویش سجاده و مهر بزرگ است؟ نه

مومن کیست؟؟؟

《مومن آن کسی است که به بغل دستی اش امنیت بدهد، این مومن است. 》

روایت داریم، امام صادق(علیه السلام)مومن را معنا کردند.توی صف نماز جماعت ،صف اول نشسته،این یکی از آن یکی خائف است،آن یکی از این یکی خائف است.

مومن هستید؟؟؟ کجا مومن هستید؟؟

《الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ》،آخر سوره حشر است《 الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ 》،مومن است،خدا مومن است، این اسم اوست، مثل شهید که اسم خداست، نمی شناسیمش،نه این اسم را میشناسیم نه آن اسم را.

(هر چه درجه ایمان بالاتر است،امنیت بیشتر به خلق میدهد،این مومن است)امام صادق (علیه السلام)فرمودند مومن کسی است که بتواند امنیت بدهد.

نزدیکترین مردم به کفر کیست؟؟؟ببینید روایت.

کی از همه خلق به کفر نزدیکتر است؟؟؟کی؟؟؟

حالا ببینید. چه جور مومن را رد میکند اینجا،آنجوری که من و تو حسابش را می کنیم .

نزدیکترین اشخاص به کفر،آن کسی است که با دیگری دوستی و رفاقت کند مدتی، لغزش های او را در ذهن بسپارد،به جهت اینکه یک وقتی به سرش بکوبد،آبرویش را بریزد،حیثیتش را از بین ببرد،این نزدیکترین آدم به کفر است.

روایت است، مومن این است که وقتی بغل دستش نشستی و با او دوستی کردی با او همسایگی کردی…

آقاجان راجع به جار ،همسایه بفرمایید.

رسول الله فرمودند مسلمانی،خوبی،ایمان،درستی،این نیست که همسایه ات را اذیت نکنی،اذیت نکردن همسایه این ایمان،اسلام،حقیقت،آن چیزی که دنبالش…این نیست، اسلام و ایمان و حقیقت این است که در مقابل اذیت همسایه صبر کنی و تحمل کنی، خوب ببین اینطرف هم باید مومن بسازیم.

جاهایش را که عوض میکند، همه چیز هااا.

یک روایت از امام صادق (علیه السلام) بخوانیم، امام صادق فرمودند خداوند تبارک وتعالی رزق خلائق را عهده دار شده،《 وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَمَا تُوعَدُونَ》خیلی خوب،《اللَّهِ یَرْزُقُکُمْ》، خیلی خوب، این که خدا تکفلش را کرده همه غصه اش را میخورند، میزنند این در و آن در که این را تحصیل کنند، این را که خدا گفته من متکفلش هستم،غصه اش را می خورند،بندگی خدا که به عهده عباد گذاشته، گفته خودت باید بکوشی ، هر وقت که به او می گویی برای چه روزه نمی گیری،نماز نمی خوانی،کار خوب… می گوید خدا توفیق بدهد،خدا باید ما را…

او را به عهده خدا میگزارد،آهاااا این است جایش را عوض میکند.

زیاد است اینجوری هااا.

کسی که برای خدا حرف میزند،تبلیغ میکند،ترویج میکند،نباید چشم داشت به مال دنیا داشته باشد، بله. باید چشمش را ببندد،نگاه به دست مردم نکند،حق متکفل روزی اوست،خیلی هم خوب و آبرومند، از آنطرف آن کسی که می بیند مومنی برای خدا زحمت میکشد و دارد تبلیغ و ترویج میکند باید او را مکفی المعونه کند،به حرف شده…

وقتی به او می گویی برس، می گوید اینکه خدا کارش را درست می کند، به این می گویی اینکه چشمهایت را ببند،می گوید نخیر اینکه ما باید خودمان را اداره کنیم .هر دو جایش را عوض کردند.

مومن اسم خداست.آن است که به من و تو امنیت بدهد. هر جا دیدی امنیت درونی ات تامین میشود، آنجا بوی ایمان می آید، آنجا دارُ الایمان است، آنجا دارُ الامن است.با یک عده مسافرت میکنی، رفیق ایمانی تو هستند،برادرهای دینی تو هستند،خدا نکند اینکه جامه ات پاره باشد،تا آخر عمر دیگر…

عجب نشسته بودیم یکی گوشه جامه اش پاره بود،چه برسد به اینکه خدایی نکرده تَرکِ اَولیٰ ای از تو صادر بشود، چه برسد به اینکه

خدایی نکرده یک گناهی از تو ببیند.

کسی حقیقت ایمان را درک نمیکند،به حقیقت ایمان نمی رسد مگر برای فعل ناشایسته برادر مومنش هفتاد محمل درست قائل باشد.هفتاد محمل برای فعل ناشایسته برادرش،هفتاد توجیه دارد،اینها تربیت ائمه (علیهم السلام)است، اینها تربیت امام صادق علیه الصلاه و السلام است.اینقدر از این روایت ها هست،هست،هست. دارد ماه رمضان تمام میشود،خودمان را درست کنیم.لیله قدر را درک کنیم،بفهمیم لیله قدر چیست.

این آیه از آیاتی است که فقط امیرالمومنین(علیه السلام)به آن عمل کرده است، دیگر کسی عمل نکرده است،ولی سوره قدر هر سال جاری میشود، بعد از رسول الله بر ولی مطلق و وصی بلافصلش امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام تنزل ملائکه و روح میشود،بعد بر آقا امام حسن،بعد بر آقا امام حسین،صدیقه طاهره سلام الله علیها،متن این مشیّت است،ببینید «هِیَ‏ لَیْلَهُ الْقَدْرِ»؛یعنی تمام صحنه را دائر مَدارش《 بی بی》 هستند.چون حدیث کِساء،《هِیَ‏ فاطِمَهُ وَ

اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها 》،محور “بی بی” هستند،خودِ” لیله القدر” است.اگر میخواهید با رسول الله (صلوات الله علیه و آله)درِ گوشی بگویید،این آیه «فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً»، مثل نماز، نماز را خداوند تبارک و تعالی واجب فرمود در قرآن آیه اش هم آمد، آمدند پیش رسول الله، گفتند این نماز که فرمودید چه جوری «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی‏ أُصَلِّی»،مثل اینکه من نماز میخوانم شما هم نماز بخوانید، خیلی خوب،اینها هم آمدند پرسیدند آقا رسول الله میخواهیم صدقه بدهیم چقدر بدهیم؟؟؟

یک درهم،دو درهم،ده درهم،صد درهم،هزار درهم،یک دینار،دو دینار،صد دینار؟؟؟ چقدر بدهیم ؟؟

تمام قرآن اینجوری است هااا،اصل مساله را،اصل حکم را، موضوع را به اَجمَعِ،به ما می فرمایند بعد تمام ابعادش را خودِ رسول الله که آن هم اتصال به وحی است،ائمه (علیهم السلام)برای ما تعیین می فرمایند، نماز اینگونه است،روزه اینگونه است،حج اینگونه است، بقیه احکام،عبادات،همه آنها،فقط درباره خمس است که اندازه اش را هم خدا تعیین می کند 《أَنَّما غَنِمْتُمْ‌ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‌ 》،خوب نگاه کنید فقط خمس است،که حکم را،وجوبش را که حق فرموده است،هیچی،اندازه اش را هم فرمودند،یک پنجم.

حالا برداشتن مثلا…یک چیزی گفتن نوآوری، درست هم هست،فقه ما فقه کاوش است،تحقیق است،اجتهاد است،استنباط است،و تنها فقهی است که توی عالم زنده است،بسیار خوب این خیال کرده است نوآوری این است که منکر خمس بشود.

[می گوید]در قرآن خمس نداریم زکات است!!!

این خیال کرد،ملا میشود.

نه بابا ملا نمی شوی،منکر میشوی.

بله ،زکات هست،خمس هم هست،تصریح آیه قرآن هم هست 《أَنَّما غَنِمْتُمْ‌ مِنْ شَیْ‌ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى‌ 》،حق خدا را میدهند به رسول الله بعد از رسول الله حق رسول الله و خدا را میدهند به ائمه علیه الصلاه و السلام ،خمس هم دو قسم است،سهم امام و سهم سادات،سهم سادات و لذی القربی می گیردش که لذا اینجاست که ذریه زهرا سلام الله علیها اینها تا دامنه قیامت ،مورد حکم هستند،مورد یک حکم بزرگ،همه اینهایی که آمدند،خدشه کردند در بعضی چیزها نتوانستند در مساله خمس در بعد سهم ساداتش خدشه کنند،موردند.

خوب ماه رمضان دارد تمام میشود،ما که آنجوری نیست که ترویج امر مال کنیم،ولی “جاهدوا به اموالکم” میخواهیم این بُعد را بشکافیم،دارد تمام میشود،تصفیه کردی مالت را ؟؟؟

این راه را رفتی؟؟؟

اگر کسی تصفیه اموالش کند، این قدم اول است هااا،قدم اول، نه چیزی ندارم، خوب چیزی نداری باید بیایی مقید باشی،ملتزم باشی به محاسبه اموال، ما چیزی نداریم که خمس بدهیم،مثل اینکه به یک کسی بگویند تقلید کن، باید تقلید کنی،رساله عملیه زیر بغلت باشد،میگوید بابا ما که مساله ای برایمان پیش نمی آید،چطور نمی آید،مگر نماز نمیخوانی؟؟؟مگر روزه نمیگیری؟؟؟

دین همین است، چرا لطایف دارد،ظرایف دارد،با حفظ تمام اصول در احکام و شریعت.

به او گفتند آقا برای چه نماز نمی خوانی؟؟؟

گفت اینکه《 وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ》گفت که ما به یقین رسیدم!!!

ببینید ، چه انحراف، نه نماز نه روز.

اولا اینکه اقتضای دخول ما بعدش را در ماقبل دارد.

《حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ 》،یعنی اگر به یقین هم رسیدی نماز بخوان ،《وَ اعْبُدْ رَبَّکَ 》،نه اینکه 《حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ 》،ولش کن.

اولا اینکه از نظر عبارت اینجوری است، خوب،حالا رسول الله یقینش بیشتر بود یا تو تارک نماز و روزه؟؟؟

امیرالمومنین،اهل بیت،اولیاء خدا ؟؟؟

یک وقتی این عرفانهای من در آوردی،را دنبالش نروید، عرفان بسیار شیرین است،چاشنی دین است،عرفانی که از منطق ائمه باشد،عرفانی که توجیه کلام آنها باشد،شرح کلام آنها باشد،لذت بدهد به فرمایشاتی که از آنها نقل میکنی،نه این عرفانهای من درآوردی، نه نمازی،نه روزه ای، نه عبادتی،نه خمسی!!! هیچی نداریم خمس بدهیم،ما حکمی برایمان نیست که تقلید کنیم، نخیر باید تقلید کنی، تقلید واجب است.منتها اگر نورانی باشی میدانی از کجا تقلید کنی،اگرنه از عامه باشی با همین ادله ای که در در دست من و خودت هست باید عمل کنی.

اگر نورانیت باطنی داشته باشی ،میفهمی که آن ولیی که باید دامنش را بگیری و تمام دین را از او اخذ کنی، و خودت را در اختیار او بگذاری،و تسلیم او باشی،ظاهر و باطن،او یک نورانیت دیگر میخواهد.او یک چیز دیگر…

《ولی فقیه》 را به شما بگویم چه جوری باید شناخت، آنگونه که دلیل و برهان از عالم غیب می آید به حرمت ضریح قبر علی بن موسی الرضا علیه السلام ،ضریح قبر مطهر امیرالمومنین ،ضریح قبر مطهر امام حسین و ائمه (علیهم السلام)چه جوری آن حرمت را به تو میدهد،ولی فقیه را باید از آن باب بشناسی،

لذا همان جور که دیگر کسی به ضریح کج نمی تواند نگاه کند چشمهایش را در می آوری،آنوقت او هم آنجوری…

اگر از راه دیگر باشد،تبلیغ و ترویج و نمیدانم چطور جزء ناکثین و مارقین و قاسطین می شوی یک وقتی،حالا نشوی یک سال دیگر، مگر اینجا قرص بروی، از آن باب.

اندازه و معیار را صاحب شرع تعیین می فرمایند،خوب ،چقدر بدهیم؟؟؟

خوب دقت کن،چقدر بدهیم درِ گوشی صحبت کنیم یا رسول الله؟؟؟چقدر؟؟؟

خوب حرف را گوش بدهند،رسول الله فرمودند علی جان توی جیبت چقدر پول هست؟؟؟

آقا امیرالمومنین که هیچ وقت توی جیبشان پول نبود. وارد خانه شدند چهره آقا امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)از گرسنگی زرد شده بود،صدیقه طاهره سلام الله علیها، به امیرالمومنین فرمودند علی جان بچه ها گرسنه اند،یک کاری بکن.فرمودند فاطمه جان تو که میدانی دیگر چیزی در بساط نیست،چیزی نداریم، یک زره آویزان بود،زره امیرالمومنین را هم کسی نمی خرد،چون پشت که ندارد، چون به دشمن پشت نمی کنند، حالا هر چه میخرند،آمدند و زره را فروختند شصت درهم، قوتی فراهم کنند برای خانه ،حالا صدیقه طاهره آقازاده ها را وعده دادند که بابایتان الان می آید کنار ردایش آذوقه ریختند، چیزی، فقرای مدینه متوجه شدند امیرالمومنین دستش پول آمده، ریختند دور امیرالمومنین،حضرت همه پولها را دادند به فقرا،گوشه ردا را جمع کردند،خالی،باز معنا دارد،اینجوری آمدند توی خانه ،صدیقه طاهره جلو آمدند علی جان آوردی برای بچه ها، امیرالمومنین ردا را تکان دادند، عه زره را نفروختی؟

چرا.

چند فروختی؟؟

شصت درهم

چی شد؟

فرمودند فاطمه جان فقرای مدینه آمدند گرفتند،صدیقه طاهره فرمودند علی جان خوب ما و بچه هایت را هم یکی از فقیرهای مدینه حساب میکردی.

رسول الله وارد شدند فاطمه جان چیه گفتگوی شما با 《علی》؟

تکرار کردند که زره را فروختند شصت درهم،دادند به فقرا من هم این را گفتم.

رسول الله فرمودند فاطمه جان،با 《علی》دیگر اینجوری صحبت نکن.《علی》مظلوم است،علی مظلوم است.فاطمه سلام الله علیها اول علی شناس عالم، دیگر با “علی “اینجور صحبت …

چقدر بدهیم با رسول الله درِ گوشی صحبت کنیم؟؟؟

رسول الله(صلوات الله علیه و آله)فرمودند علی جان توی جیبت چقدر پول هست؟؟

اتفاقا شش درهم توی جیب امیرالمومنین پول بود،حکم از او میخیزد، دین از او میخیزد.

حالا خدا میخواهد حکم کند،دو رکعت نماز صبح هم از همین باب است، چهار رکعت نماز ظهر هم از همین باب است،اینها را یکی اش را میدانی،آنها را نمیدانی، ان شاءالله بخواه که بفهمی، ماه رمضان دارد تمام میشود،این معرفت را بخواه، سه رکعت نماز مغرب از همین باب است، چطور امیرالمومنین حقیقت صلاه است،《أنا صلاه المومنین》،یا سلمان و یا جندب،《أنا صلاه المومنین و صیامهم 》،من نمازِ نمازگزاران هستم،و روزه روزه گیران هستم. حالا این حقیقت نماز، دو رکعت صبح شده،چهار رکعت ظهر شده،چهار رکعت عصر شده،سه رکعت مغرب شده،چهار رکعت عشاء شده، بی خبر از حقیقتش است؟؟؟

جبرئیل نازل شد یا رسول الله به عدد پول جیب علی باید صدقه را تعیین کنی، شش درهم . حالا تعیین کردند،آقا امیرالمومنین شش درهم را گذاشتند درِگوشی سخن گفتند با رسول خدا، چی گفتند؟؟ما که نمیدانیم دیگر.

ان شاءالله حالی ات کنند که چی گفتند،آنهای دیگر نیامدند،《جاهدوا باموالکم 》حالا باید پول خرج کند دیگر، حالا میخواهد پول خرج کند،خبری نیست.

یک چیزی حالا بگوییم برویم سراغ مطلب خودمان ، مقصد ماست.

اسلام به تمام ابعادش ،تشیّع با تمام ابعادش،هر وقت که خواستی این مساله را پر تماشا کنی،《جاهدوا باموالکم》توی همه ابعادش در باب امام حسین (علیه السلام)پول خرج کردن است.

به هر کس بگویی هر جور، حسینیه زود سرپا می شود،مسجد هی باید التماس کنی، برای آهنش بدید، برای چی بدید…

حسینیه دائر است، شام برو ،مسجد اَموی به آن بزرگی نگاه کن،دوتا اینطرف نشستن،پنج تا آنطرف نشستند، موقع نماز هم که میشود معلوم میشود عده شان چقدر است، ده قدم آنطرفتر کنار قبر حضرت رقیه ،.مملو از جمعیت ،سفیر امام حسین است، هر چه میخواهی اینجاست.

عه این مسجد اَموی است؟ مسجد خانه خداست، بله خانه خداست،آنطرف را نگاه کن؛

 

طاق و رواق میکده هرگز تهی مباد

از های و هوی و عربده مِی گسارها

این اینجوری است.خیلی خوب حالا که رفتیم شام و ذکری از حضرت رقیه عمه خودِ ما که اجازه تکرار حاجت را نمی دهد این بی بی، که حاجتت را اینقدر زود جواب مرحمت می کنند،اینقدر سریع حاجت را می دهند که حد ندارد.

یک وقتی ما مشرف بودیم حرم حضرت رقیه،خوب ،آنجا اگر سابق یادتان باشد، حالا توسعه دادند،یک چندتا از این کمدهایی که مالِ سیسمونی بچه ها هست هاا،گذاشته بودند این خانم های عرب می آیند اسباب بازی نذر میکنند ،(این بزرگ سفیر امام حسین (علیه السلام) است،عقل ما کم است،ولی چون طریق محبت است، طریق وداد است،طریق ولایت است، عیب ندارد میبخشند)یک آقای ترک آمد او هم آن گوشه ایستاد گفت خانم اینها به درد شما نمی خورد،من برایت یک سوزن آوردم، دست کرد توی کنار کتش،پالتویش، این سوزن را در آورد گفت خانم من این سوزن را آوردم که بنشینی خارهای پایت را در بیاوری.

لذا وقتی سر بریده امام حسین (علیه السلام) را اوردند اول بی بی این کفِ پا را نشان دادند،بابا جان نمیدانی چه به ما رسیده…

«لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم»

 

یا علی مدد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *