شرح حدیث شریف کِساء_جلسه یازدهم

 

《بسم الله الرحمن الرحیم 》

 

امام صادق علیه الصلاه و السلام میفرمایند :

” بُنِیَ الاسلام علی خمس علی الصلاه و الصوم الحجّ و الزکاه و الولایه و ما نودی بشیء ما نودی بالولایه ”

ارکان اسلام بر پنج چیز استوار و بنا شده است: نماز، روزه و حج و زکات(یا جهاد) و ولایت.به هیچ چیزی حکم و دستوری داده نشده مثل آنچه که به ولایت حکم داده شده است».

قبلا گفتیم ما یک وَلایت داریم و یک وِلایت .

که این دو معنای متفاوتی با هم دارند.

اگر وِلایت بخوانیم یک معنا دارد و اگر وَلایت بخوانیم یک معنای دیگر دارد. مثل رَبّ و رُب که با هم چقدر تفاوت دارند.

 

وِلایت به کسر واو یعنی حکومت ،امارت و لذا در قرآن دارد که بعضی ها اولیائشان طاغوت است.یعنی وِلایت دارد حکومت و آمریت دارد اما این ولایت امیرالمومنینی نیست. وَلایت اصلا جای دیگری نمی رود. در آیه الکرسى آمده ”

…اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ …”

 

هر کس قدر نعمت نداند و حق پوشی کند و هر کس هر چیزی را به حق میداند و چشمش را ببندد و انکار کند حتی شهادت زور (زور فارسی که به معنای قدرت و توانایی و با چماق است را نمی گوییم ،زور عربی که به معنای تزویر و ساختگی است)،اگر کسی شهادت ساختگی و زور به معنای عربی آن بدهد که واقعیت و حقیقت ندارد او از کسانی است که در بدترین جای جهنم جای دارد.

صحیفه مظلومیت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام پر است از سندهایی که صفحه تاریخ را تاریک کرده است.یکی از آن اسناد این است که درباره ی حضرت مخالفین خیلی شهادت زور دادند.شهادت ساختگی تا زمان عمربن عبدالعزیز اموی یکی از دستورات شرعی در مساجد جمعه و جماعات، حق امیرالمومنین را ضایع میکردند به بدترین وجه تضییع یعنی بالای منبر جلوی امام حسن و امام حسین علیهما السلام (البته خطیب امام حسین را نمی دید چون ایشان را که میدیدند جرئت نمی کردند از امیرالمومنین بد بگویند اما امام حسن می نشستند و گوش میکردند ) در نماز جمعه های مساجد مسلمانها رسم بود در قنوتشان در خطبه هایشان خطیبها بدترین سخن را در مورد امیرالمومنین بگویند.اینها همه شهادت زور است.

در ممالک مسلمانان خبر بردند که مولا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام (البته آن جاهلان امیرالمومنین نمی گفتند)در مسجد به شهادت رسیدند.پرسیدند کجا ؟

گفتند در مسجد.سوال کردند در مسجد چه کار میکرد؟

گفتند برای نماز رفته بود.

سوال کردند مگر نماز میخواند ؟

الان مردم همان روحیات را دارند یعنی تبلیغات و شایعات را همانجور می پروراند.

راه سخت است مگر یار شود لطف خدا

ور نه *آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم

 

*آدم؛پدر همه آدمها و پیغمبران.

 

امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام صاحب الوَلایه و الوِلایه هستند. هم وَلایت دارند و هم وِلایت دارند.آن وِلایتی که تعریفش را میکنیم که حکومت است و امارت و سلطنت است آن به جعل جاعل است، ما هم داریم عمارت و ولایت شرعی هست.اما یک وَلایتی هست که آن را جز خدا هیچ کسی نمی تواند تعیین کند.به برجستگی های اخلاقی و صفات حساب شده انسانی و اندازه گیری ها و مَقَایِیس (مقیاس ها و اندازه گیری ها)مردمی هم نیست.

چرا نیست ؟

ولایت از نبوت اساسی تر است و ریشه نبوت،ریشه توحید، و اصل اساسی همه چیز است.”…و ما نودی بشیء مثل ما نودی بالولایه ”

در نبوت خداوند تبارک و تعالی که انبیاء را به نبوت انتخاب کرد و آنها را نبی قرار داد.عیسی بن مریم در گهواره ،کودک شیرخوار می گوید:

“وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا “(مریم/۱۵) بعد می گوید ” إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا “(مریم/۳۰)

در گهواره یک پیغمبری به نام عیسی بن مریم چرا اینگونه شد ؟چون به عیسی بن مریم هم همین نسبت ها را دادند و قرآن عیسی بن مریم را در عالم وجود تبرئه کرد.

اسلام و قرآن و پیغمبر ما(که در انجیل هم از ایشان نام بردند و تمجید کردند به نام ستوده )به گردن عیسوی ها و عیسی بن مریم حق بزرگی دارد.یعنی از اسلام به این طرف تاریخ بسیار دقیق است و سند است اما قبل از اسلام سند تاریخی هیچ اعتبار ندارد. اما از اسلام به بعد یکی از سندهای تاریخی اصیل برای تبرئه عیسی بن مریم و این مردبزرگ و قدیس عالم و مادر ماجده آن بزرگوار حضرت مریم قدیسه سلام الله علیها و علی ابنها این طهارت و قداست را اسلام و قرآن داد و عیسی بن مریم را قبول کرد.

الان یک ولایتی که حکومت و امارت و سلطنت است میخواهد جاری بشود چقدر به دست و پای این دولت های همسایه می افتند که اول آنها تایید کنند؟ که چون انسانی است هیچکدامشان اعتبار ندارد و طوری اعتبار ندارد که طالبان را هم تایید کردند.

طالبانی که از اسلام فقط ریش بلد است و هیچی غیر از ریش نمی داند که می گویند اگر از یک قبضه هم کوتاهتر باشد اسلامش قبول نیست یا اسلامش ضعیف است.

این ادعای آن ولایت است و مردمی هم است.و کسی از خودشان هم باید تایید کند.که در تاریخ اسلام و حکومت و تاریخ های سلطنت دنیا بدتر از این قوم نیامده است.فجایعی که آنها مرتکب شدند.چقدر بچه شیعه فقط به جرم یاعلی قتل عام میکنند.به جرم امام حسین دوست داشتن و به جرم دوازده امامی بودن،به جرم اینکه روز عاشورا عزاداری میکنند.حتی بچه های شیرخواره را قتل عام میکنند.اما صدایش جایی در نمی آید و به جایی نمیرسد.این ولایتی که تایید می کنند به جعل مردم است.ولی یک وَلایت هست که وقتی در عالم آن وَلایت مثل نبوت جاری شد اول کسی که آن را تایید کرده است اسلام است.اول سند تاریخی اصیل عالم،اول سند تاریخی عالم ،اول سند الهی عالم قرآن است.مسیحیت را قبول کرده است.عیسی بن مریم را قبول کرده است.

????”…َ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ” (بقره/۴)

 

آن طفل شیرخواره می گوید”… إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا ” من عبدالله هستم.

میپرسیم مگر تو یک رکعت نماز خواندی ؟ تو که هنوز دهنت بوی شیر می دهد قربان تو و مادرت بشوم ؟

این عبداللهی به نماز و حج و روزه و جهاد نیست.” و ما نودی بشیء ما نودی بالولایه ”

این مدد از صاحب ولایت دارد و عبدالله است.

 

آتَانِیَ الْکِتَاب می گوید میپرسیم کجاست کتابت ؟

و کجا پیغمبری تو تازه به دنیا آمدی ؟

نمی گوید من بعدا پیغمبر می شوم می گوید خدا مرا قبلا پیغمبر قرار داده است.”وَسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ… ”

چرا من عبدالله و صاحب کتاب و نبی هستم ؟

به جهت اینکه “سلام ” مرا احاطه کرده است.

من رهسپار کوی اسلام هستم یعنی من فاطمی هستم و عنایت فاطمی مرا گرفته است هر کس فاطمه زهرا به او نگاه کند این قبل از اینکه نقش ولادتش را بزنند همه چیز به او دادند.

وجودش را پر کردند “وَسَّلَامُ عَلَیَّ ُ… “سلام مرا از روز ولادت احاطه کرده است.

“وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا ”

و وقتی هم بمیرم دست فاطمه زهرا بالای سرم هست.من باکی ندارم و روز قیامت هم فاطمه زهرا دست عنایتش روی سرم هست.

اول از فاطمه میگوید که سلام است.و تعین بخش اسم “سلام” صدیقه طاهره سلام الله علیها هستند.

” بُنِیَ الاسلام علی خمس.. “این اسلام است.

آیا وقتی خواستند پیغمبر انتخاب کنند مزیت ها را در او دیدند ؟

که از نظر خانوادگی استعلام کردند سابقه سوئی نداشته باشند ؟

گفتند ببینم آیا تا حالا او نمازش ترک شده یا نه ؟

خیر اینگونه چیزها نیست ،اصلا به حسب ظاهر او به تکلیف نرسیده است.هر پیغمبری که مبعوث شد این قابلیت ها را در او ندیدند بعد پیغمبرش کنند.

خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و اله و سلم هم اینگونه انتخاب نشد.ایشان پیغمبر بودند،عیسی و موسی و هود و صالح و دیگر انبیاء پیغمبر بودند .صلاحیت ها آنها را پیغمبر نکردند.اول پیغمبر شدند بعد خدا صاحب صلاحیت قرارشان داد.یعنی دیگر هر چه که از آنها صادر میشود خیر است.ولایت از این محکمتر است.نه اینکه کسی کارها و سابقه خوب داشت و امانتدار و با مردم خوش اخلاق و خوش رفتار باشد بعد بگویند حالا که اینطور است شما را” ولی “قرار میدهیم .این ولایت قبل از اینکه آسمان خلق بشود ،بود.اگر “ولی” نبود آسمان خلق نمیشد.او باید باشد که ماده خلقت آسمانهاست.باید او باشد که خورشیدها(ما یک خورشید را میبینیم) خلق شوند.

هیچ موجودی نبود و او بود.”یکی بود و یکی نبود ” .

آنها پرتو ذات و اشعه ذات هستند.اسماءالله حسنی و کلمات تامه هستند.آنها هستند که میفرمایند:” سبحنا فسبحت الملائکه و قدسنا فقدست الملائکه و لولانا ما سبحت الملائکه ” .

اصلا وجود نبود و آنها بودند ” کنا حول عرشه محدقین”ما دور خدا میگشتیم.بیخود نیست که عده ای در این باب معرفت قدم گذاشتند و پیشروی کردند تا به جایی رسیدند که گفتند جز حقیقت “علویه و محمدیه و حسینیه و فاطمیه و تا آخر مهدیه “هیچ حقیقتی در عالم جاری نیست.

“…کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ …ً”این یک بیان عام است نسبت به کثرات عالم وجود و همه این عالم هستی که دارند خودشان بر مدار خودشان حرکت میکنند. و هیچ کس را هم اینجا زبان اعتراض نیست.بریده باد زبان اعتراض آن کسی که بگوید چرا چنین است و چرا چنان شده است.

“کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ …”یعنی علی شاکلته ” ولی ” .هر جور که دست یداللهی او را میسازد تا آخر همانجور حرکت میکند.این “های ” شاکلته همان ” هایی” است که در “قل هو الله احد ” به ضمیر” هو ” تعبیر میشود.

این همان “های”، ” انا انزالناه ” است.

شاکله او،ترکیب و ساختمان او.

????این همه عکس می و نقش نگارین که نمود

یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید

کز کجا سر غمش در دهن عام افتاد

 

ابراهیم خلیل هنوز در عین “یا علی” مانده است نمی تواند به “لام ” آن برسد. خاصان در گفتن “یا علی ” معطلند و تو پشت سرهم “یا علی ،یا علی” می گویی .

در ح “حسین ” عیسی و موسی مانده اند و تو روز و شب ” یا حسین ” می گویی.قدر خودت را هم نمیدانی.

قدر بدانید.

“…لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم ۖ وَلَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ(ابراهیم /۷) این کفرتم با کفروا را ببینید.

“وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ…”

 

اگر کفران بکنید آمر و حاکم و سلطان شما طاغوت خواهد شد.ولایت را کفران نکنید.

این ولایت به جعل جاعلین و انتخاب منتخبین و اثبات مثبتین نیست،این “هدیه من الله العزیز یوم لاکانَ کائِنٌ ولا کانَ عَیْنٌ ولا کانَ کیفٌ موجود”است.

کیفیت و عینیت نبود، متاع نبود، اله نبود، هیچ هویتی در عالم وجود نبود،”علی” بود.

هیچ هویتی در عالم وجود نبود،ذات مقدس رسول الله بود.که با امیرالمومنین یکی هستند.

” أنا و على من نور واحد “،” کلهم نور واحد “.

برگرد به یکی تا خودت هم یکی بشوی. برگرد به یکی ، این وحدت تعینیه را در خودت اول درک کن و بعد اقرار کن که یکی هست .و هیچ نیست جز او. ” وحده لا اله الا هو “.

 

 

«بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلى‏ خَمْسٍ‏: …”

 

اسلام که به معنای رهسپاری به دریافت اسم “سلام” است. با “سلام ” آشنا شدن و از “سلام ” پیام گرفتن است و به ” سلام ” پیغام دادن است .

” اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلامُ وَ مِنْکَ السَّلامُ وَ إِلَیْکَ یَرْجِعُ وَ یَعُودُ السَّلامُ ”

 

لذا در یک زیارت خاصه ای هست که فقط مربوط به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است،

نه در زیارت رسول خداست و نه در زیارت امیرالمومنین و نه در بقیه زیارتهای ائمه است، این کلمه هست که؛

“وَ ارْدُدْ عَلَیَّ السَّلامَ ”

 

وقتى که سلام میکند در ساحت مقدس بى بى از خدا خواهش میکند که “سلام ” را به من برگردان.

-سلام را به من برگردان یعنی چه ؟

یعنی من را با این سلام آشنا کن.چون خودش حقیقت سلام است.

«بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلى‏ خَمْسٍ‏: عَلَی الصلاه وَ الزکاه وَ الحجِّ وَ الصوم وَ الولایه ”

اسلام با سلام آشنا شدن است.نامش همه عالم را گرفته است.هیچ کسی در عالم نیست چه کافر و بت پرست و چه مومن و متدین و مسلمان مگر اینکه به هم میرسند اول به هم “سلام” می گویند. این سلام یعنی چه ؟

یعنی این حقیقت جاریه ی در خلق است در عالم .

“تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ …”(اجزاب/۴۴)

همه هستی فاطمی است.

“فأدْخُلُوهَا بسَلاَمٍ آمِنِینَ ..”(حجر/۴۶)

 

وقتی در بهشت پا میگذاری اگر نام حضرت فاطمه را نبری راهت نمی دهند .

به خدا هم که رسیدی اول باید نام حضرت فاطمه زهرا را ببری که ارتباط برقرار بشود.

” السلام علیک یا ابراهیم ” ، ” السلام علیک یا موسی ” ، ” السلام علیک یا عیسی” ، ” السلام علیک یا آدم” .

همه سلام است. یعنی ای پیغمبر عزیز من میشناسمت تو هستی گرفته از “سلام” هستی.همه پیغمبران به” سلام “اقرار کردند.

ابراهیم خلیل هم می گوید :

” وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا…” [الأنعام: ۷۹]

 

فطر السماوات را ببینید.ابراهیم می گوید شما خیال کردید من به کدام سمت نماز میخوانم ؟ روی دلم به طرف کیست ؟

روی من به طرف “فاطر ” است.”یا فاطر بحق فاطمه”.

قبله من صدیقه طاهره است.کعبه من فاطمه است.لذا چون ذاتش با این حقیقت آشناست، ابراهیم خلیل در آتش نسوخت چون با فاطر آشناست با فاطمه است در آتش نمرود نمی سوزد. فرمودند فاطمه فاطمه است چون او فاطر است از آتش جهنم.

تو هر روز سلام می گویی دانسته یا ندانسته فاطمه زهرا به تو کمک میکند.

اگر دانسته باشی اهل معرفت هستی و اگر ندانستی اهل معرفت نیستی.

مثلا آدم یک غذایی بخورد که نداند از چه موادی تشکیل شده است.انسان نظر میکند به طعامش.این طعام همیشه طعام ظاهری نیست.

یک طعام باطنی هم هست.

انسان هر روز سلام بکند اما نداند که چیست.

سلام که میکنید بدانید دارید با فاطمه زهرا ارتباط برقرار میکنید ،”سلام ” اسم حق است و تعین آن در فاطمه زهراست و هستی به “سلام “جاری است.

“اسلام “هم همین است.پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم مامور هستند که دین اسلام را ترویج کنند یعنی دین فاطمی.

ابراهیم خلیل هم گفت من “مسلم” هستم.

 

وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا “مسلم “.

لکن اینها در خور فهم عامه نیست.اگر همه این را میفهمیدند که عالم گلستان بود و همه چیز حل بود.چون نفهمیدند مشکلات هست.

 

حلاج بر سر دار این نکته خوش سراید

از شافعی نپرسند امثال این مسائل

 

اهل وَلایت میدانند نه اهل وِلایت .

صاحبان نفس اماره بی خبرند، صاحبان نفس مطمئنه باخبرند.

 

سلامی چو بوی خوش آشنایی

بدان مردم دیده روشنایی

 

“سلام ” قره العین رسول است.فاطمه زهرا سلام الله علیها قره العین رسول است.

“قره عینی و ثمره فوادی “.دیده روشنایی.

 

پس در این باب ولایت ابعاد خودش را گسترده نشان میدهد.اگر که وَلایت الهی باشد و به جعل جاعلی نباشد.

ولایت منتخبه از خلق خودش را نشان میدهد که آن هم یک چیزی هست در مقابل بقیه احکام و دستورات و حکمی است.و آن هم قابل تبعیت است.ولی فرق است بین این باب و آن باب.

در این سمت خلق هم دخالت دارند و همه ی اختلافهای نظر و اختلافهای سلیقه و موجود برای این ولایت است.

ولی آن وَلایت اختلاف ندارد چون هیچ کسی در آن سهیم نیست.

یک نکته دیگر این است وَلایتی که ما از آن تعبیر می کنیم به ولایت الهیه کلیه مطلقه قدسیه قدوسیه که به جعل جاعلی نیست و مردم در آنجا نمی توانند دخالت کنند همینطور که آنجا “ولی “(خدا)هر کس را انتخاب کند و خودش بپسندد و برگزیند او “ولی” قرار میگیرد و صاحب ولایت است. مقرین(اقرار کنندگان) به این ولایت هم به انتخاب خداست.هر کس را خدا بخواهد در این وادی می آورد. اگر بپرسید به جبر و زور است ؟ بله به جبر است.

در آن یکی که تکلیف است جبر نیست.هر کس گفت بله اهل ولایت است و هر کس گفت نه اهل ولایت نیست.

در وَلایت جبر است جبر مطلق است.امیرالمومنین به جبر الهی امیرالمومنین است.اینطور نیست که رفته باشند کنکور شرکت کرده باشند امیرالمومنین قبول شده باشد.آیا پیغمبرها هم پیش خدا کنکور شرکت کردند؟

درجات ایمان هم در باب ارتباط با ولایت همین گونه است.امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند : اول کسی که در ردیف بعد از ما چهارده معصوم ( ☘نکته ای را توجه کنید حضرت زینب سلام الله علیها ،حضرت اباالفضل علیه السلام و حضرت علی اکبر علیه السلام و…آنها داخل در بحث هستند و ضمیمه اند یک وقت آنها را در شمار عدد نیاورید وقتی می گوییم حضرت فاطمه سلام الله علیها از زینب سلام الله علیها انفکاک ندارد، وقتی می گوییم امام حسین علیه السلام از اباالفضل جدا نیستند چون آنها فانی اند در این ذوات.شهدای کربلا هم همینطور.اینها را در شمار عدد نیاورید

صدیقه طاهره هم در عدد نمی آیند، دوازده امام داریم اما فاطمه زهرا در شمار آنها در نمی آیند چون ایشان ریشه است و امام ساز است ،اولاد ابی عبدالله الحسین ، اهل بیت سید الشهداء در کربلا اینها داخل اند ضمیمه هستند) قرار دارد مقداد ، سلمان ، ابی دز است.

چرا مقداد بعد سلمان ؟

چون او ولایت را زودتر از سلمان قبول کرد.

هر کس زودتر رفته نمره اش را زودتر میدهند.

فرمودند هر کس ولایت ما را میخواهد محبت ما را میخواهد برای بلا آماده باشد .بلای مالی، بلای آبرویی،بلای مرضی و همه نوع بلا دارد.

کسی به امیرالمومنین عرض کرد آقاجان من شما را خیلی دوست دارم فرمودند راست میگویی من میدانم “اِسْتَعِدَّ لِلْبَلاَءِ ” برای بلا آماده باش.

شخص دیگری عرض کرد آقاجان من شما را دوست دارم فرمودند “اِسْتَعِدَّ لِلْفقر ” آماده فقر باش.

“فاتخذ للفقر جلبابا …” چرا جلباب فرمودند ؟

پوستینی ،عبایی ،مانتویی، ردائی آماده کن که فقرت را بپوشانی.

هر کس با امیرالمومنین آشنا بشود اینگونه است.

امام صادق علیه السلام یک بیانی دارند.فرمودند تنها کسی که فقر و بلا ندید و ولایتش هم درجه یک بود هیچ صدمه ندید مقداد بن اسود کندی است.عرض کردند چرا ؟ ایشان مگر درجه اش از همه بالاتر نیست؟

فرمودند به جهت اینکه او یک چشم به هم زدن نسبت به ولایت ما تردید نکرد.آنهای دیگر که اهل ولایت بودند در ذهنشان یکبار تردید آمد اما مقداد چنین نبود.

فرمودند هر کس در ولایت ما تردید برایش رخ ندهد و توقفی برایش رخ ندهد او هم بلا نمی بیند.

ولایت امیرالمومنین را که پذیرفتید به شما نعمت دادند.اگر ان قلت ذهنی داشته باشید

“اِسْتَعِدَّ لِلْبَلاَءِ ” ، “اِسْتَعِدَّ لِلْفقر ” .

هر چه به شما گفتند بگویید کم است.شما که چیزی نمیدانی.خدا که همه را نگفته است.هر چه هم آدم خودش بداند کم است بگوید چیزی خبر ندارم ،اطلاع ندارم.

 

به ولای تو که گر بنده* خویشم خوانی

 

*(اللهم إنی عبدک، ابن عبدک، ابن أمتک، ناصیتی بیدک، ماض فی حکمک… آقاجان من بنده شما هستم پسر بنده شما هستم،پسر کنیز شما هستم ، پدران ما همه بندگان شما بودند ،اجداد ما ، و مادران ما هم کنیزان شما بودند من بچه این دودمانم و زاده این دودمانم ، کنیز زاده و غلام زاده شما هستم ، من به محبت شما عادت کردم ، من و پدران و مادرانم هر چه داشتیم و داریم از خانواده شماست و تا آخر هم از درب این خانه جایی نمیروم).

مرحوم آقا شیخ محمود حلبی رحمه الله علیه اهل منطقه سناباد مشهد بود گفتند که یک خانه اربابی بود که از این خوانین آنجا می نشستند آنها یک سگی در خانه داشتند و سگ هم دیگر پیر شده بود و صدایش در نمی آمد،گاهی بچه ها به او لگد هم میزدند حال بلند شدن نداشت.آنها خانه را فروختند و کسی که خانه را خرید آدم متدین مواظبی بود گفت سگتان را هم ببرید.آنها هم سگ را بردند. وقتی خانه را تحویل گرفت فردای آنروز دید سگ جلوی خانه است و سرش رو به آستانه است.رفت به صاحبخانه قبلی گفت مگر نگفتم سگ را ببرید.گفتند ما برده بودیم و باز هم بردند.روز بعد باز هم دید سگ جلوی خانه است.بار سوم هم آمدند بردند و باز برگشت.یک رندی آنجا بود گفت آخر این سگ به این خانه عادت کرده است.

 

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت

به امید استخوانی که مرا رسد ز خوانی

در اذن دخول حضرت علی بن موسی الرضا هست؛

فَاْذَنْ لى‏ یا مَوْلاىَ فى‏ الدُّخُولِ، اَفْضَلَ ما اَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ، ….

معنای “افضل ما اذنت ” همان بیت شعر است که در بالا آمده است.

افضل یک صفت تفضیلی فاضل است. فاضل طعام یعنی وقتی آدم سفره را جمع میکند مقداری اضافه های غذا توی سفره باقی می ماند که همان فاضل طعام است.اینها را جمع میکنند بعدا مصرف میکنند و یک مقداری هم استخوان و نان سوخته و ریزه های غذا که دیگر قابل خوردن نیست را “افضل ” می گویند.

ای علی بن موسی الرضا مرا راه بده مثل آن کسی که آن ته سفره خانه شما را میخواهد جمع کند.

غلام سیاه هم به امام حسین همین را گفت، عرض کرد آقاجان شما معلوم است که همه خوش صورتها و خوش نسب و حسب ها ، آقازاده ها را انتخاب کردید و فرستادید،من به خودم اجازه ندادم یکمرتبه با شما سر سفره بنشینم و اجازه ندادم از آن غذای قابل استفاده سفره شما مصرف کنم ،تمام مدتی که غلام شما بودم من ته کاسه شما را میخوردم من اینطوری غلام بودم که آن مقدار غذایی که ته ظرف میچسبید و قابل استفاده نبود من با انگشتم آنها را برمیداشتم و با التماس در دهانم میگذاشتم من اینطوری غذا خوردم حالا که روز عاشورا به همه دارید موهبت میکنید به من اجازه نمیدهید به میدان بروم ،این طرز غلام پروری است ؟

حضرت فرمودند غلام تو مرا بیچاره کردی این چه جور حرف زدن است برو هر طور که میخواهی بروی برو.

اینقدر به این غلام علاقه داشتند و علاقه پیدا کرده بودند که وقتی به شهادت رسید حضرت صورت بر صورتش گذاشتند.این هم ته کاسه لیسیدن است امام حسین هم دارد ته کاسه او را می لیسند،ما نمیفهیمیم نمیدانیم چیست.

 

“لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ”

 

“اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ”

 

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *