شرح حدیث شریف کِساء_جلسه نهم

 

《بسم الله الرحمن الرحیم 》

هر کسی که دنبال هر حقیقتی هست ،

صاحب آن حقیقت را جستجو می کند که به معاینه و مشافهه آن را دریافت کند.

صاحبان حقیقت در عالم مقصد و مقصود و مطلوب و مرجُوّ(امید) حقیقت جویانند .به عبارت دیگری که در تمثیل بهتر به ذهن و فکر و اندیشه و جان بنشیند ؛ توحید یک حقیقتی است در عالم وجود. هر کس طالب توحید است همیشه صاحب توحید را باید به دست آورد تا توحید برایش معنا بشود. یعنی موحد تام العیار درجه یکی را که با آن ارتباط پیدا نکند، نمی شود. موحد صاحب این حقیقت است.موحدین صاحبان حقیقت توحیدند.در عالم اگر کسی برای توحید حقیقت جو شد این تشنگی و عطش و جستجویش برطرف نمی شود و هر چه استدلال و برهان و سخن و گفت و شنید و کتاب هم باشد باز عطشش را رفع نمیکند.تا اینکه یک موحد را ببیند .او صاحب این حقیقت است .لذا از القاب بقیه الله ” صاحب الزمان ” است .

زمان یک حقیقتی است و صاحب آن این موجود نورانی غایب از فکر و نظر و اندیشه و غایب از هر خرد و تعقل است .

چون اگر غایب نباشد که مطلب تمام می شود.بی نهایتی را باید در غیبت، حق به آن بدهد. باید غایب باشد و این از اصول این حقایق است. جستجو کننده ی حقیقت اگر به خیال و وهم و گمان خودش به آن حقیقت رسید مطلب تمام است .مطلب تمام هم یک تمامی است که ناقص است.تمام نباید ناقص باشد بلکه باید کامل باشد. به بن بست که رسید نقصان برمیدارد .راه بی نهایت را پیش گرفته است و دارد می رود به آن حد و مرزی که خدا میداند.

غیبت از لوازم ذاتی صاحبان حقیقت است که یکی بیشتر نیست.

قرآن هم این تعبیر را دارد؛

 

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ

 

او یکنفر است و امیرالمومنین است.اگر به صورت جمع سخن گفته می شود برای توجه بیشتر مخاطب و شنونده است به این حقیقت که ولایت از آن اوست فقط.

 

” وَنُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ. “(قصص/۵)

می فرمایند :ما که پروردگار عالمیان هستیم و عالم وجود هستیم می خواهیم منت بگذاریم بر هر کسی که در عالم مستضعف است .

مستضعف لغتی که با معنای عامیانه میان مردم هست هم معنا نیست .مستضعفی که از این معنای قرآن بر می آید با آن مستضعف عامیانه فرق دارد.

مردمی که از عالم حقیقت بیخبرند مستضعف را عامیانه معنا کردند. اما با توجه به معنای قرآنی امام زمان علیه السلام سر دسته مستضعفین است.یعنی چگونه ؟؟

مردم و هستی و حتی محققین و عرفا و حکما و فلاسفه توان به دست آوردن نقطه ضعیفی که از آن ضعیفتر نیست از کمالات او را در اندیشه و فکر و خرد و تعقل ندارند.مستضعف معنایش این است ،یعنی دیگری توان ندارد به او برسد .

سنگ ترازوی سنجش همه برای سنجیدن او کم است .ایشان رئیس مستضعفان عالم هستی اند.قادر و وارث اوست .

 

” وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ”

 

خدا هم “وارث ” است . اما نه این وارث در معنای عام.همانطور که خدا وارث است امام حسین علیه السلام هم بدون و کم زیاد همانطور وارث است.در مرتبه ذات هیچ موجودی با حق مقایسه نمی شود حتی حضرت محمد صلوات الله علیه و امامان طاهرین اما در صفت به طور کامل و تمام می شود.این وارث یعنی خدا خودش اعطا میکند .خدا وارث است یعنی از حق به دیگران می رسد.امام حسین علیه السلام وارث است یعنی از او به آدم علیه السلام و دیگر پیامبران می رسد.

 

“اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ آدَمَ صِفْوَهِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ اِبْراهیمَ خَلیلِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُوسى کَلیمِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ عیسى رُوحِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبیبِ اللَّهِ اَلسَّلام عَلَیْکَ یا وارِثَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِ السَّلامُ…”

 

امام زمان علیه السلام و سایر ائمه طاهرین علیهم السلام هم به جعل خداوند از وارثین هستند.همان وارثی که معنایش در حق مفهوم و مصداق پیدا میکند.امام زمان صاحب حقیقت است .هر موجودی در عالم میخواهد به توحید برسد به دنبال یک موحدی به آن توحید میرسد .

هرکسی که رنگ و بوی خدایی دارد. اینکه آدم به مسجد رو میکند هم برای همین است که بلکه یک خداجویی قدم به آن مکان گذاشته است.

” فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ “( نور/۳۶)

 

خانه خدا آنجایست که اسم خدا آنجا برده بشود .اسم خدا، محمد و آل محمد علیهم السلام هستند.

بیت الله جایی است که اسم الله ذکر بشود.

” فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ (نور/۳۶) ”

خانه هایی که اسم خدا در آنها برده شود.بوی امام حسین و امام زمان و…می دهد.آنجا خدا می گوید این خانه من است .خانه که فقط خشت و گل نیست که بروید دنبال حسینه ای ،مسجدی ،خانقاهی ،کنشتی،دیری،کنیسه و صومعه ای بگردید. این دل است .بیت الله ” دل ” است. هر دلی که به یاد امیرالمومنین است آنجا “بیت الله ” است.خدا آنجا مأوا دارد.

همه چیزها نمونه قلابی دارد اصلی هم دارد.

دل هم قلابی و اصلی دارد.دل قلابی کدام است ؟

خدا در قرآن میگوید :

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ …(احزاب/۴)

دل قلابی آن است که در آن ” دوقلو ” باشد.

در توحید باید ” یک دله ” باشید .

 

????ای یک دله صد دله! دل یکدله کن

مهر دگران را ز دل خود یله کن

یکبار به اخلاص بیا در گه ما

گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن

 

خداوند در هر سینه دو دل قرار نداده است.آنها دلهای قلابی است.این دل با آن دل که یکی شد هر چه او میبیند این هم میبیند.

 

الصّادِقِ ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ قالَ: شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا و یَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا. شیعیان ما از بقیه خمیرمایه اولیه آفریش ما آفریده شده اند ولایت ما در سرشت آنان عجین گشته است و آنان با خوشی ما خوشحال و با ناراحتی ما ناراحتند.

 

دل شیعه را با همین گل ساختند . منظور این حدیث سرشتن جسم شیعه نیست .بلکه دل و جانشان است که از زیادی گل آنها ساخته شده است.روح و گل و دل آن چهارده معصوم چیست و از چه سنخ در عالم ساخته شده؟خدا می داند !!

از زیادی عالم تن و ناسوت آمدند دل درست کردند.

????نیکرویان جهان را چو سرشتند ز گِل

سنگی اندر گِلشان بود همان شد دلشان

 

لذا آیین خوبان تندخویی است.میبینید گاهی چقدر بی باک است وقتی کسی به موالی او ، امام او و دوستان و اولیاء خدا ،چهارده معصوم علیهم السلام کج نگاه کند چطور خشمگین می شود . این همان دل رحیمی است که اگر یک بچه شیعه کنار کوچه گریه کند او هم گریه میکند. و اگر عالم یک طرف بایستند به دشمنی و عناد با ائمه او همه را به تنهایی کنار میزند.

شیعیان کسانی هستند که منشاء حزن و فرح آنها اهل بیت عصمت و طهارت اند.

همینطور که در حزن یک آثار ظاهری میبینید .مثل گریه کردن .

مثل راه امام حسین علیه السلام که همه اش گریه است. یا کسی که محزون است به سر و سینه میزند.

در مثنوی که مولانا انصافا معارف و حکمت معنوی را خوب پرورانده است می گوید : شخصی رفت پیش خالکوب که عکس شیری را بر بازوی او نقش کند.(گمان میکرد پهلوانی به کشیدن عکس بر بازوست !)

به خالکوب گفت که شروع کند وقتی کشیدن دم را شروع کرد دردش آمد .گفت کجایش را میکشی ؟ خالکوب گفت : دمش

شخص گفت : دم نمی خواهد.

بعد پا و دست و کمر و گردن و شکم و سر هم همینطور .

خالکوب گفت :شیر بدون دم و دست و پا و شکم و سر هیچ کس ندیده است و خدا نیافریده است.

حالا کسی که محزون است هم بدون علامت و آثار نمی شود .وهابی میگوید گریه نکنید .اگر برای فوت پدرتان هم گریه کنید جهنمی هستید !

شیعه وقتی هم که به عشق اهل بیت علیهم السلام خوشحال می شود دست میزند ابراز سرور می کند، می خندد .

و بعضی ها به این هم ایراد میگیرند !!!خدا نکند آدم بی سلیقه شود.

قبل از اسلام کسانی که دور کعبه بودند نماز می خواندند و نمازشان دست زدن و سوت زدن بود ،اسلام آمد به آن نظم داد و درستش کرد.به جای رقص آمد و کج و راست شدن ،رکوع و سجده و قیام و قنوت را قرار داد که بهترین رقصی است که ملائکه می آیند به تماشای آن.

 

علامت های ظهور در این عالم زیاد است به هر چه نگاه کنید بوی علامت ظهور میدهد.وقتی تشریف آوردند و شما خوشحال شدید چه کار میکنید ؟

صدای ایشان که بین زمین و آسمان پیچید ( که از معجزات است نه اینکه به عقیده اشتباه بعضی ها منظور شنیدن از رادیو و تلوزیون باشد) چه میکنید ؟

این وجودی که هزار و صد و اندی غایب است و ظاهر می شود ان شاءالله .جعل صدا میکند بین زمین و آسمان و هر کسی فکر میکند از نزدیکترین فرد روبرویش این صدا را می شنود و برای همه یکنواخت است .شخصشان و دستشان در میان آسمان دیده می شوند.

ایشان می آیند بالاتر از این صنعت و سخنی که در بین مردم هست خودشان را نشان میدهند.

وقتی تشریف بیاورند چطور خوشحالیتان را نشان میدهید؟

آیا آن جوان بی اختیار بلند نمی شود دست بزند و بخندد؟

آیا امام می گویند دست نزن ؟!!!

 

????ما را به رندی افسانه کردند

پیران جاهل شیخان گمراه

 

????گر تیر بارد در کوی آن ماه

گردن نهادیم الحکم لله

 

یاعلی مدد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *