شب چهارم محرم

 

《بسم الله الرحمن الرحیم》

وقتی همه روایات و اخبار راجع به قدر و منزلت و شفا بخشی تربت حضرت سید الشهدا را مطالعه کنیم به این نتیجه میرسیم که تریب قبر مطهر حضرت سید الشهدا ” امان من کل شئ ” این لفظ در عبارات و روایات است .

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ کَرَّامٍ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ:

محمد بن الحسن از محمد بن الحسن الصفّار، از احمد بن محمّد بن عیسى، از حسن بن علىّ بن فضال، از کرام، از ابن ابى یعفور، وى مى‏ گوید: محضر حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام عرضه داشتم:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع یَأْخُذُ الْإِنْسَانُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَیَنْتَفِعُ بِهِ وَ یَأْخُذُ غَیْرُهُ فَلَا یَنْتَفِعُ بِهِ

آیا این طور است که انسان از طین قبر امام حسین علیه السّلام(” تربت ” یا تراب خاکی است که خشک باشد اما “طین” خاکی است که به آن آب رسیده باشد و رطوبت مخصوص داشته باشد) را وقتى اخذ نمود از آن ذخیره میکند و به هر نیتی که برداشته بهره میبرد ولى گل و طین بقیه قبور مطهره ائمه معصوم غیر آن حضرت را وقتى اخذ کرد نمى‏ تواند از آن نفع ببرد؟

 

????نکته???? از امام صادق علیه السلام روایت دیگری هست که شخصی از ایشان سوال کرده بود آقا جد شما رسول الله که از همه شما بالاتر هستند چرا از قبر رسول الله طین برنداریم برای شفاء ؟

فرمودند اگر بیماری اینکار را بکند و از قبر رسول الله خاک بردارند برای شفاء خدا میکشدش چون این کرامات خاص خاک قبر امام حسین علیه السلام است.

فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ مَا یَأْخُذُهُ أَحَدٌ وَ هُوَ یَرَى أَنَّ اللَّهَ یَنْفَعُهُ بِهِ إِلَّا نَفَعَهُ اللَّهُ بِهِ.

حضرت فرمودند: هر کس از این طین استفاده کند و یقین داشته باشد خدا برای او نفعی قرار دهد ( نفع که می گویند یکی از آن شفاء است) حتما از آن منتفع مى ‏شود. نفع از تربت تنها شفاء نیست .

از پسر “شیخ عباس قمی “( صاحب مفاتیح الجنان که حق بزرگی گردن همه ما دارند) پرسیدم این قضیه که درمورد پدرتان نقل میکنند درست است؟ و ایشان تایید کرد. قضیه این بود شیخ سالها ساعتی داشتند که از کار افتاد و آن را به پسرشان دادند(ایشان کارهایشان خیلی دقیق و سر ساعت بود ) که آن را ببرد نجف درست کنند ساعتساز به او گفت این ساعت را در سطل زباله بینداز این دیگر کار نمیکند. پسرشان ساعت را گرفت و نزد پدرشان آمدند و گفتند این ساعت دیگر کار نمیکند و باید ساعت دیگری بگیریم .ایشان گفتند مقداری از تربت امام حسین علیه السلام برایم بیاور .و روی ساعت پاشیدند و درست شد و سالها تا زمانی که آقا شیخ عباس فوت کردند این ساعت کار کرد.

این مسائل با محاسبه های علمی و تحقیقی جور در نمی آید و یک مسائل ماورای حس و لمس و علم و فلسفه و…است .

به آقا شیخ مرتضی زاهد گفتند شما هم اجازه عمامه دارید که عمامه سرتان میگذارید و مسجد می روید ( زمان رضاشاه، عمامه ها را بر میداشتند) گفت من یک اجازه خاص دارم که کسی نمی تواند عمامه مرا بردارد گفتند چه اجازه ای ؟ از کنار عمامه شان تربت امام حسین علیه السلام را بیرون آوردند و گفتند این است .

می گویند زمان رسول الله و حضرت زهرا که نماز می خواندند هنوز که این مسائل رخ نداده بود و این روایات نبود و اهل سنت به فرش و هر چه می رسیدند نماز می خواندند آن بزرگواران بر چه سجده می کردند؟

جبرئیل برای رسول الله از این تربت آورده بود( هنوز رسول الله معرفی نکرده بود امام حسین را و نگفتند که من بر خاک قبرش سجده میکنم با فرزندان او این چنین رفتار کردند اگر میگفتند چه میکردند ؟)

وَ عَنْهُ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ الْبَصْرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

و از پدرم، سعد بن عبد اللَّه، از احمد بن الحسین بن سعید، از پدرش، از محمد بن سلیمان بصرى، از پدرش، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام نقل شده که آن حضرت فرمودند

فِی طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع الشِّفَاءُ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ هُوَ الدَّوَاءُ الْأَکْبَرُ.

در طین (گل)قبر امام حسین علیه السّلام شفاء هر دردى بوده و آن دواء اکبر مى ‏باشد.

این خاک باید با آب فرات ممزوج شده باشد تا اثر خودش را نشان دهد.

حَدَّثَنِی أَبِی ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ یُونُسَ بْنِ رَفِیعٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

پدرم رحمه اللَّه علیه، از سعد بن عبد اللَّه، از یعقوب بن یزید، از حسن بن علىّ، از یونس بن ربیع، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:

إِنَّ عِنْدَ رَأْسِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع لَتُرْبَهً حَمْرَاءَ فِیهَا شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ قَالَ فَأَتَیْتُ الْقَبْرَ

نزد سر مبارک حسین بن على علیهما السّلام خاک قرمزى است که در آن شفاء هر دردى غیر از مرگ مى‏ باشد…

امام صادق علیه الصلاه و السلام : «من اصابته عله فبدء بطین قبر الحسین (علیه السلام) شفاه الله من تلک العله الا ان تکون عله السام .

امام صادق علیه السلام فرمودند : کسی را که مرضی پیدا شود پس علاجش را به تربت امام حسین علیه السلام آغاز کند(بدء یعنی قبل از اینکه به دکتر و طبیب مراجعه کند و دوا مصرف کند) ، خداوند مرض او را شفا می‌دهد، مگر آن که مرض مرگ باشد».

راجع به مرگ هم برای آنها که میفرماید مدارج کمالشان تا قبل از مرگ است .

اگر کسی تربت قبر مطهر سید الشهدا را استفاده کند شرطش این است که بمیرد. کسانی که به معرفت رسیدند، صف میکشند که تربت را استفاده کنند و بمیرند و لطیفه این است که تا قبل ازمرگ شفا میدهند به مرگ که رسید خیلی ها خودشان را میزنند…????????❓(دقیقه ۱۳تا ۱۳:۴۰فایل صوتی)

حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی

عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ:

 

محمد بن عبد اللَّه، از پدرش از ابى عبد اللَّه برقى، از برخى اصحاب، وى گفت:

دَفَعَتْ إِلَیَّ امْرَأَهٌ غَزْلًا فَقَالَتْ ادْفَعْهُ إِلَى حَجَبَهِ مَکَّهَ لِیُخَاطَ بِهِ کِسْوَهُ الْکَعْبَهِ

زنى پشم ریسیده ‏اى را به من داد و گفت آن را به پرده داران کعبه بده تا با آن براى کعبه پرده درست نمایند،

قَالَ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ‏ إِلَى الْحَجَبَهِ وَ أَنَا أَعْرِفُهُمْ فَلَمَّا أَنْ صِرْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَقُلْتُ

وى گفت: چون پرده داران را مى‏ شناختم (چون میدانستم آنها با شیعیان خیلی میانه ای ندارند ) کراهت داشتم آن را به ایشان بدهم پس وقتى به مدینه رسیدم محضر مبارک حضرت ابى جعفر علیه السّلام رسیده به ایشان عرض کردم:

لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّ امْرَأَهً أَعْطَتْنِی غَزْلًا فَقَالَتْ ادْفَعْهُ بِمَکَّهَ لِیُخَاطَ بِهِ کِسْوَهُ الْکَعْبَهِ فَکَرِهْتُ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَى الْحَجَبَهِ

فدایت شوم زنى پشمى ریسیده به من داده و گفته که آن را به پرده داران کعبه دهم تا پرده‏ اى از آن براى کعبه درست کنند، من از دادن پشم به ایشان کراهت دارم تکلیف چیست؟

فَقَالَ اشْتَرِ بِهِ عَسَلًا وَ زَعْفَرَانَ [زَعْفَرَاناً] وَ خُذْ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع وَ اعْجِنْهُ بِمَاءِ السَّمَاءِ

حضرت فرمودند:این نخ را ببر بازار بفروش و با پول آن عسل و زعفران خریده و از گل قبر حسین علیه السّلام مقدارى بردار و آن را با آب باران عجین نما(معلومه حتما باید رطوبت داشته باشد )

وَ اجْعَلْ فِیهِ مِنَ الْعَسَلِ وَ الزَّعْفَرَانِ وَ فَرِّقْهُ عَلَى الشِّیعَهِ لِیُدَاوُوا بِهِ مَرْضَاهُمْ.

و در آن عسل و زعفران را بریز و سپس معجون بدست آمده را بین شیعیان تقسیم نما تا با آن مریض ‏هاى خود را مداوا کنند.

دستور داروسازی امام صادق علیه السلام است.

اینکه بگوییم وقف است و برای مکه است اینها نیست . امام خودشان حکم را برای اهل عالم می آورند .

عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:

از ابى بکر حضرمى، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام، حضرت فرمودند:

لَوْ أَنَّ مَرِیضاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ یَعْرِفُ حَقَّ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام

اگر مریضى از اهل ایمان که به حق حضرت ابى عبد اللَّه (حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام) سلام اللَّه علیه آگاه و عارف است .

وَ حُرْمَتَهُ وَ وَلَایَتَهُ أَخَذَ مِنْ طِینِ قَبْرِهِ مِثْلَ رَأْسِ أَنْمُلَهٍ کَانَ لَهُ دَوَاءً.

و به حرمت و ولایت آن جناب را بشناسد از تربت و گل قبر مطهرش به مقدار سر بند انگشت بردارد همان براى او دواء همه مرض هایش می‏باشد.

در فقه الرضاست طین قبر ابی عبدالله علیه الصلاه و السلام شفاء من کل داء و امان من کل خوف.

گل قبر مطهر سیدالشهداء شفاست برای هر دردی و امان است از هر خوف و هراسی.

(سابق شیعیان همراه خودشان در محفظه ای تربت امام حسین علیه السلام داشتند.)

…عنه علیه السلام انه قال: طین قبر ابی عبدالله حسین علیه السلام شفاء من کل عله الا السام .

گل قبر مطهرش که با آب ضمیمه شده باشد شفاء است از هر علت و درد و مرضی مگر مرگ .

خدا کند به ما معرفت داده شود یک قدم دیگر آنطرف هم بگذاریم یعنی آغوش باز کنیم و بگوییم از این ماده ی شفا بخشی که خودتان اینقدر تعریف کردید به کام ما بریزید و جان ما را هم بگیرید.ما آماده ایم.

یک مسئله تاریخی : در زمان حضرت صادق علیه الصلاه و السلام به قبرستان عمومی، زنی را آوردند که دفن کنند خاک او را قبول نمی کرد ( معنای اینکه خاک قبولش نمی کرد این است که هر زمینی که میخواستند کلنگ بزنند سنگ در می آمد و سفت بود یا اینکه گفته اند در خاک میگذاشتند و صبح می آمدند می دیدند بدن روی خاک است ، اولین مطلب با تعقل بیشتر میسازد و دومی با معجزه میسازد) هیچ جا خاک نرم نبود که بدن او را دفن کنند.

آمدند خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردند یا ابن رسول الله این زن دفن نمی شود.

پرسیدند این زن کیست ؟

کسی چیزی نگفت . فرمودند مادرش را بیاورید.

از مادر آن زن ،پرسیدند این دختر شماست ؟

مادر گفت بله خدا مرا از شرش و از بدی ها و زشتی هایش الحمدلله نجات داد و خدا جانش را گرفت.و به سجده افتاد و شکر خدا کرد که دخترش مرده است .

حضرت فرمودند :مادر مهربان است هرچه که بوده باشد.چه مسئله ای است که اینطور میگویی ؟

گفت : او دارای عمل زشتی بود و بچه دار هم که میشد بچه اش را میکشت که آبرویش نرود و خدا را شکر که از ننگ او راحت شدیم .

امام سرشان را پایین انداختند فرمودند بروید یک مقداری از تربت قبر جدم ابی عبدالله لای کفن او بگذارید و دفنش کنید. وقتی تربت را گذاشتند زمین نرم آماده شد و دفن شد حضرت گریه کردند و فرمودند به برکت این تربت که در کفن این زن گذاشته شد تمام اهل قبرستان آمرزیده شدند.

 

مسئله تربت امام حسین علیه السلام که به شما اجازه دادند سجده کنید این کوچک نیست. خدا به ما معرفت و بالاتر از معرفت حق شناسی این نعمت را مرحمت بفرماید .و شک و ریب و تردید را برطرف بفرماید .و ما را از معتقدین به این اصل اصول قرار بدهد.

حدثنی حکیم بن داود، عن سلمه بن الخطاب، عن الحسن بن علی، عن العلاء بن رزین القلاء، عن محمد بن مسلم، عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال: ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین (علیه‌السّلام) دمعه حتی تسیل علی خده بواه الله بها غرفا فی الجنه یسکنها احقابا.

 

هر مؤمنی که بخاطر شهادت حضرت حسین (علیه‌السّلام) چشمانش اشک ریخته به‌طوری که اشک‌ها بر گونه‌هایش جاری گردد خداوند منّان در بهشت غرفه‌هائی به او عنایت فرماید که وی برای روزگارها در آن سکنا گزیند.

 

????نکته????در مورد گریه بر امام حسین علیه السلام روایات زیادی از زبان معصومین علیهم الصلاه و السلام هست. این اشک و گریه با همه گریه ها فرق میکند و این دلسوزی و جزع با همه دلسوزی ها و جزعها فرق میکند، بلکه این گریه با همه عبادات فرق میکند .این جزع و فزع با همه بندگی ها و اعمال حسنه فرق میکند یک چیز خاصی است و موضوعیت خاصی در منطق شیعه و منطق ائمه الصلاه و السلام دارد.مثل اینکه عاشورا و محرم هم همینطور است. عاشورا ،محرم، کربلا این فرق دارد با مکه و زمان حج ، این زمانی و مکانی نیست که آدم خیال کند کربلا یک قطعه زمین در نقشه جغرافیا که در عراق قرار گرفته است. کربلا وضعش اینطوری نیست.محرم و عاشورا زمان نیست مثل ماههای دیگر و وقتهای دیگر .

خود کربلا یک حقیقت قدوسی فوق همه حقیقت های قدوسی است .ما رسالت داریم ، نبوت و امامت داریم ،خلافت داریم ،وصایت داریم ، اینها همه مفاهیم معنوی است .کربلا هم داریم .کربلا مثل امامت می ماند .اگر کسی کربلا را از بعد طبیعی و جغرافیایی فرض کند او هیچ وقت کربلا نرفته است . کربلا یک حقیقتی است.

در یک روایات صحیحه ای که” ابن قولویه رحمه الله علیه” نقل می کند، این کتابش راجع به مصادر کتب اربعه است یعنی ذخیره و ثروت شیعه است .(کار نداشته باشید با بعضی از جاهلان که به هر غرض و مرض انگشت میگذارند روی همان چیزی که شیعه را هستی و قوام میدهد و القای شبهه میکنند) .

در این کتاب و کتابهای دیگر هم هست ، خداوند تبارک و تعالی خالق هستی هر شب جمعه با ملائکه مقربین با یک تجلیل و تعظیمی می آیند به زیارت امام حسین علیه السلام .(حالا شما می گویید کربلا یک مکان است ؟؟)

خدا می آید زیارت یعنی چه ؟

خدا که جسم نیست که بیاید و برود ( اینها را باید فهمید ) همانطور که خدا جسم نیست و می آید کربلا هم با همان مسئله معنا می شود .عاشورا هم همینطور است ، زمان نیست.ماه محرم یک حقیقتی است که فوق حقایق است.

فرمود : <اسطقس فوق اسطقسات> حقیقه فوق کل حقایق.

کربلا ( از مکان خارج است )و عاشورا( دهم محرم ) یک حقیقت هستند . حقیقت آن است که مکان و زمان برندارد.

وقتی امیرالمومنین عبورشان به این سرزمین افتاد آن وقار امیرالمومنین آن حالتی که آدم وقتی نگاهشان میکرد یک ابهت و عظمتی که جرئت سخن گفتن بی جا نبود ، همانطور که بالای اسب بودند و رسیدند به کربلا زدند زیر خنده ای که قطع نمیشد و صدایشان رفت به ملاء اعلی. و بلافاصله شروع به گریه کردند ، هنوز که حادثه ای واقع نشده بود!!

کربلا بعد ازحادثه کربلا ،کربلا نشد.کربلا از قبل از خلقت کربلا بود.عاشورا قبل از خلقت عاشورا بود.

از امیرالمومنین علیه السلام سوال کردند این خنده و گریه چیست و ایشان جواب دادند: میبینم در این دریای مواج پر از خون حسینم شناور است .یک لذتی نصیب او می شود که نصیب به هیچ پیغمبری و به هیچ وصی پیغمبری نشده است.

 

نشاطی هست در قربان گه عشق

که مقتولی ملول از قاتلی نیست

 

کربلا پیامدشان این است ،که هر چه روز بالا می آمد امام حسین علیه السلام صورتشان برافروخته تر می شد و شادمان تر می شدند .

این اشک هم که مربوط به کربلاست غیر از همه اشکهاست.

شیعه هر چه دارد از این روایات دارد.

هر کسی ( خوب و بد نکنید ، از اعلم علما ،ازهد زهدا، اعرف عرفا و..هر کسی ولو آن کسی که شما خیلی مهر باطله به او بزنید ) اگر برای امام حسین علیه السلام گریه کند به قدری که بشود آن کمی گریه اش را جمع کرد امام صادق علیه السلام فرمودند آن کمی گریه را که از قطره هم کمتر است اگر در دل جهنم بریزند همه جهنم را خاموش میکند.

همه متعلقات کربلا همین است.

امام باقرعلیه الصلاه و السلام طبق برخی از روایات کربلا بوده اند و کربلا را درک کردند .

ایشان فرمودند : ” ایما مؤمن دمعت عیناه لقتل الحسین (علیه السلام) دمعه حتی تسیل علی خدع بواه الله بها غرفا فی الجنه یسکنها احقابا.”

یک دمعه داریم و یک بکاء که اینها معانی شان با هم فرق میکند .” دمعه ” آن است که اشک دور چشم حلقه بزند اما نچکد و پایین نیاید .وقتی بچکد می شود قطره .اینقدری باشد که این سیاهی سفیدی چشم خیس شود ، همین اندازه .

در جایی دیگر معنایش میکنند ” بقدر جناح ذبابه ”

کمترین مقدار اشک را که در چشم قرار بگیرد دمعه می گویند.

اگر به این اندازه برای کشته شدن سید الشهداء گریه کنند بعد از آن این دمعه ، قطره بشود و بچکد و بکاء بشود خدا او را در مساکن بهشت جای میدهد سالهای دراز. سالهای خدایی نه این سالهای دنیایی.

جنت مقامی است که با حس و لمس گرفته نمی شود.مقام عیش پنهان است . یعنی فردا نه و بعد از مرگ نه ، حساب و کتاب نه ، همان وقتی که گریه میکند بر امام حسین علیه السلام ،همان حال همان وقت در بهشت است ولی پنهان است و نمیداند ،خودش خبر ندارد.

من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود

وعده ی فدای زاهد را چرا باورکنم

امام زین العابدین علیه الصلاه والسلام بعد از شهادت آقا سید الشهداء که مدینه بودند شیعیان ،دوستان ،فامیل می آمدند مجلس روضه برقرار میکردند .و حضرت را هم دعوت میکردند وقتی ایشان تشریف میبردند در مجلس اولا دم درب جلسه می نشستند و همینطور که نشسته بودند کفشهای مستمعین را جفت میکردند. عرض میکردند یابن رسول الله شما چرا اینکار را میکنید ؟ میفرمودند : مثل من علی بن الحسین سزاوار است که برای پدرم کفش جفت کن باشم. این افرادی که می آیند برای روضه و شنیدن مصیبت پیش خداوند یک مقامی دارند که هیچ کس نمیداند.

خوش بحال کسی که تمیز کند دستشویی های روضه را ، این کار را به ملائکه هم نمیدهند .این کار کسی است که از همه ی این حقیقت باخبر باشد و با همه ی این حقیقت آشنا باشد.

عن سلمه ، عن علیّ بن سیف ، عن بکر بن محمّد ، عن فضیل بن فضاله ، عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: من ذکرنا عنده ففاضت عیناه حرّم اللّه وجهه على النار .

کسی که ما در نزد او یاد آوری بشویم و نام ما را ببرد و به مظلومیت ما یک قطره اشک بریزد خداوند تبارک و تعالی صورت او را بر آتش جهنم حرام میکند و جهنم او را نمی سوزاند.

عن ابن عباس: قال رسول الله صلی الله علیه وآله: لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ عَلی حُبِّ عَلِی بْنِ أبی طالِبٍ لَما خَلَقَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ النّارَ.

از ابن عباس روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

اگر همه مردم علی بن ابی طالب را دوست داشتند خدای بزرگ، آتش دوزخ را نمی آفرید.

اگر اینکه مردم همه گریه کن امام حسین علیه السلام بودند خدا جهنم را خلق نمیکرد .به جهت اینکه اشک چشمهاشان جهنم را خاموش میکند.

قدر بدانید این مواهب و عنایاتی که به شما شده و پایتان به روضه باز شده است.اینکار هر کسی نیست .به شبهه عده ای بیخبر از این حقایق گوش ندهید .

(بحمدلله به همان اندازه که شبهه زیاد شده مجالس روضه هم زیاد شده ).

امام صادق (ع) فرمودند: «مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَهٍ [الذُّبَابِ‏] غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ کسى که نام ما اهل‌بیت (علیه السلام) نزد او برده شود و از چشمانش اشک بیاید، اگرچه به‌قدر بال پشه (مگس) باشد، گناهانش آمرزیده شود، حتی اگر آن گناهان به اندازه کف روى دریاها باشد».

چرا زبد البحر ؟ دریا چون حیثیتش از آب است .اگر آب در آن گودی که اسمش را دریا گذاشتند نباشد به آن صحرا می گویند.پس حیثیت او به آب است . آب تنزیل ولایت است .

“ولایت “را وقتی در عالم حس و لمس تنزل میدهند ” آب ” می شود .

و جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی (انبیا/۳۰)

هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم.

این نزول ولایت است .برای همین هم موقعی که می خواهید بروید به عبادت بپردازید باید بروید وضو بگیرید، غسل کنید.طهارت با آب است .یعنی با تنزیل محمد و آل محمد صلوات الله است.

کربلا و عاشورا هم یک معنای اتصال به آب دارند. امام حسین علیه السلام تشنه بودند دنبال آب میگشتند ، بچه ها هم تشنه بودند و دنبال آب میگشتند .آب همان حقیقت ولایت است که همه به دنبال آن میگردند ولو امام حسین علیه السلام .امام حسین هم حیثیت وجودی ولایی حضرت به آن معنایی است که بستگی به آب دارد.

” جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی(انبیا/۳۰)

هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم.

حضرت اباالفضل العباس علیه السلام هم تقسیم کننده آب هستند.یعنی هر کس میخواهد از این ولایت در تنزیل استفاده کند باید دامن حضرت اباالفضل را بگیرد.

إذا کان ساقی الناس فی الحشر حیدر

فساقى عطاشى کربلاء أبو الفضل

علی جان اگر روز قیامت شما ساقی کوثر هستید ( که این یک فخر بزرگی است برای امیرالمومنین و همه اولاد ایشان، که به مومنین از آن جام طهور مرحمت میکنند ، “… وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً [انسان/۲۱] ) بیایید نگاه کنید پسرتان اباالفضل عباس سقای تشنه کامان کربلا بچه های امام حسین علیه السلام است.

این شعر قشنگ جلوی سقاخانه حرم اباالفضل علیه السلام نوشته شده است.

چرا در روایت” زبد البحر ” مثال زده شده است؟

چون از ولایت بر خاسته . وقتی دریا هم به موج می آید و به تلاطم و طغیان می آید کف می کند. یعنی ای شیعیان و گریه کنان امام حسین اگر فریب خوردید و نفس بر شما غلبه کرد و گناهی کردید از تلاطم و طغیان ولایت است .این امیدواری زیاد و حفظ آبرو به محبت اهل بیت علیهم السلام باعث شده که از تو خطا و گناهی سربزند . اگر به اندازه همه ی کفهای دریا باشد که آن آب مواج شده و طغیان کرده خدا آن را میبخشد. معنایش این است که روز قیامت اهل بیت میفرمایند خودمان متلاطم شدیم اینقدر او را امیدوار کردیم به ولایتمان.

“تواب رحیم ” هم معنایش همین است .خداوند تبارک و تعالی ” تواب ” است ، یعنی اگر تو طرف او نروی او به طرف تو می آید.

” تائب ” به معنای راجع است .کسی که با دلش و روحش برگردد به طرف خدا به او می گویند “تائب”.

توبه یعنی برگشتن .

یک روایت دیگر هم هست که روز قیامت وقتی معصیتکار پای حساب می برند و حکم به جهنم به او میدهند بعد از آن یک گوشه نوشته یک روز هم آمده مجلس امام حسین علیه السلام ، امر می شود او را برگردانید و آن وقت خدا از او عذرخواهی میکند .” هو تواب الرحیم ”

” و لو کانت مثل زبد البحر…”

این دریا که در روایت آمده مثل این نیست که فکر کنید یک سوم کره زمین خشکی است و بقیه آن آب است این چقدر کف دارد .این امیدواری به رحمت واسعه سیدالشهداء است که برخی را به خطا وامیدارد.

اما چقدر خوب است که آدم آنطور که آن بزرگواران میخواهند حرکت کند.به طرف گناه میل نداشته باشد. آنوقت معرفت و بینش می آید و چشم دلش باز می شود.چیزهایی میبیند که دیگران نمی بینند.

امام صادق علیه الصلاه و السلام به عده ای از شیعیانی که دورشان نشسته بودند روی کردند و فرمودند : یا سُّراق الذنوب( شما گناه ها را دزدیدید،گناه دزدا ) یعنی گناه مال شما نیست ، بدی و زشتی مال شما نیست،اینها دزدی هستند و برمیگردند به صاحبش.شما پاکید.

امام صادق علیه السلام اینقدر در این سخن و فرمایش امیدواری دادند به اینهایی که گناهکار بودند و هیچ چیزی آرامشان نمی کرد.

ابا هارون مداح و مرثیه خوان و روضه خوان کوری بود در زمان امام صادق علیه السلام زندگی میکرد.حضرت روزی به ایشان فرمود شعری درباره ی امام حسین علیه السلام بخوان.

قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ علیه السلام یَا أَبَا هَارُونَ أَنْشِدْنِی فِی اَلْحُسَیْنِ علیه السلام فَأَنْشَدْتُهُ قَالَ فَقَالَ لِی أَنْشِدْنِی کَمَا یُنْشِدُونَ یَعْنِی بِالرِّقَّهِ قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ هَذَا اَلشَّعْرَ اُمْرُرْ عَلَى جَدَثِ اَلْحُسَیْنِ فَقُلْ لِأَعْظُمِهِ اَلزَّکِیَّهِ َالَ فَبَکَى ثُمَّ قَالَ زِدْنِی فَأَنْشَدْتُهُ اَلْقَصِیدَهَ اَلْأُخْرَى قَالَ فَبَکَى وَ سَمِعْتُ اَلْبُکَاءَ مِنْ خَلْفِ اَلسِّتْرِ قَالَ فَلَمَّا فَرَغْتُ قَالَ یَا أَبَا هَارُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ ع شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى عَشَرَهً کُتِبَ لَهُمُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ علیه السلام شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى خَمْسَهً کُتِبَ لَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ علیه السلام شِعْراً فَبَکَى وَ أَبْکَى وَاحِداً کُتِبَ لَهُمُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ ذُکِرَ اَلْحُسَیْنُ علیه السلام عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنَیْهِ مِقْدَارُ جَنَاحِ ذُبَابَهٍ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَرْضَ لَهُ بِدُونِ اَلْجَنَّهِ .

ابو هارون گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای ابو هارون شعری در باره امام حسین علیه السلام بخوان، پس من نیز شعری خواندم. امام علیه السلام فرمود: آن گونه بخوان که همیشه پیش مردم میخوانی و خودت را سراپا برهنه میکنی نمی خواهد مودب بایستی .من نیز خواندم: امرر علی جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیه یعنی ای باد صبا بر کربلا عبور کن و به استخوانهای درهم شکسته امام حسین و اصحابش بگو. راوی گوید: امام علیه السلام گریید و فرمود باز بخوان ابا هارون و من قصیده دیگری خواندم و گریید و گریستن زنان را از پشت پرده شنیدم. چون شعرخوانی خویش را به پایان بردم، امام علیه السلام فرمود: ای ابو هارون هر که در باره امام حسین علیه السلام شعری خواند و بگرید و ده نفر را بگریاند، بهشت برای او نوشته شود و هر که شعری در باره امام حسین علیه السلام خواند و بگرید و پنج نفر را بگریاند بهشت برای او نوشته شود و هر که شعری در باره امام حسین علیه السلام خواند و بگرید و یک نفر را بگریاند برای هر دو بهشت نوشته شود و هر که امام حسین علیه السلام در نزدش یاد شود و به اندازه بال مگسی اشک از دیدگانش فرو ریزد، پاداش او بر عهده خدای گرامی و بزرگ است و به فروپایه تر از بهشت برای او راضی نشود.

مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی که بعد از آقای بروجردی مرجع تقلید شد.برادری داشتند به نام آقا سید اسماعیل که از نظر علمی مقدم بود مرحوم نائینی میگفتند من شاگرد آقا سید اسماعیل بودم .و همه میگفتند مرجعیت شیعه مال آقا میرزا اسماعیل است .ایشان ناگهان بی رغبت شد به تمام این آمادگی هایی که برایش بود ، شبی خواب دید که صحرای محشر است پیغمبران و ائمه با امتشان صف کشیدند و از همه صفها، صف امام حسین علیه السلام بود که دسته دسته از چای درست کن ها و قهوه ریز و کفش جفت کن و طباخ و آشپز و روضه خوان و سینه زن و زنجیر زن همه و همه در صف هستند و علامت دارند و از آنها حساب میکشند .و فقها و علما هم زیر پرچم امام صادق علیه السلام بودند و از آنها حساب میکشند که خیلی طول میکشید .در این حین پرچمی دیدم که همانطور که پرچم کشیده می شود اینقدر با این پرچم به بهشت می روند که شمرده نمی شوند .آقا میرزا اسماعیل می گویند من در صف امام صادق علیه السلام بودم و دیدم سالها طول میکشد تا جواب بدهند اما آن صف پاپرهنه ها ، لباس سیاه پوشیدند و میخندند و تند تند این پرچم می چرخد و به بهشت می روند .گفتند این پرچم امام حسین علیه السلام است و آن هم اباالفضل علیه السلام است که آنها را میبرد. از جایی که بودم یواشکی به آن صف آمدم اما به من که رسید ملکی مچ من را گرفت گفت برو در صف خودت بمان تو فقیهی.

ناگهان دیدم امام حسین گفتند نه بگذارید او اینجا باشد او یک شب عاشورا از کتاب جودی( شاید منظور آقاجان، جودی خراسانی مرثیه سرای قرن ۱۳باشد) برای زن و بچه اش شعر خواند و با خانواده اش گریه کردند ، او هم باماست .صبح بلند شد و آمد او هم حسینی شد .

بگذارید پرده ها بالا برود ببینید کار حسینی ها چطور است.

خدایا ما را حسینی زنده بدار.

حسینی بمیران.

با امام حسین محشور بفرما.

خدایا به آبروی سید شهداء ما را ببخش و بیامرز.

 

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *