شب پنجم محرم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

عَنْ جَابِرِ بْنَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام یَقُولُ : طِینُ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ أَمَانٌ مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَ هُوَ لِمَا أُخِذَ لَه .

جابربن جعفى از امام باقر علیه السلام روایت کرده است: خاک قبر امام حسین علیه السلام شفاى از هر دردى است و امان از هر ترسى است و به هر نیتى که خورده شود برآورده شود.

این یک اشاره دقیقی هست به کیفیت اثر بخشی تربت حضرت سید الشهداء.

جابر جعفی به مصلحت روزگار یک مقداری حرکاتش با عقلای عالم طبیعت نمی خواند (که آنها عقلا عقل درستی هم ندارند)اسرار را به شکل خاصی که حمل میکردند او یک مقدار تکان خورده،اما او دریای مواج از معارف بوده و حقایق و اسرار را به او می فرمودند.

( او غیر از جابربن عبدالله انصاری است)

جابر جعفی همان کسی است که حضرت صادق علیه الصلاه و السلام برایشان رمز ” جیم ” فرمود ، و او از جیم فهمید منظور جنون مصلحتی است.

منظور این است که این روایت در خور فهم هر کسی نبوده است.به جابر جعفی فرمودند: که گل مطهر قبر منور امام حسین علیه الصلاه و السلام شفاء است برای هر دردی و امان است برای هرخوفی و شرطش آن است که آن شخص خودش آن تربت را از کربلا بردارد . به جابر جعفی فرمودند باید خودت بروی ، این خودش رفتن و قدم برداشتن ، حرکت کردن این اثر بخشی دارد .(لذا گفتم مقدار زیادی تربت از پایه های ستون نزدیک حرم آوردند من فرستادم تهران آنجا توی حسینیه هر کسی بخواهد برود از آنجا بگیرد)

این رفتن ، تلاش کردن ، کوشش کردن این اثر بخشی میدهد.این یک اسراری هست که خود اهل بیت علیهم السلام در این کارها گذاشتند.

حدیث عن عبدالله بن عباس عن رسول الله صلوات الله علیه و اله: الا و ان الاجابه تحت قبته، و الشفاء فی تربته، و الأئمه (علیهم السلام) من ولده

ترجمه: بدانید که اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان علیهم السلام از فرزندان اوست.

یک مطلب تقریبی برای اذهان ، راجع به قرآن؛

” وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ۙ وَ… (اسراء/۸۲)

ما قرآن را فرو فرستادیم که شفاء باشد برای مومنین…

این آیه قرآن است . تربت قبر امام حسین پهلو می زند به قرآن . این معرفت باید بیاید در وجود ما .

این خاکی که محل سجده است. جز خدا برکسی نمی شود کرد ولی بر تربت امام حسین علیه السلام می شود سجده کرد .باید قدرش را بدانید. اقل مقدار فضیلتش و عظمتش این است که با خود قرآن پهلو می زند.

قرآن شفاء است و تربت هم شفاء است .این اعتقاد را پیدا کنید بعد ببینید که چه کار میکند.

بعضی ها بودند با این اعتقاد خودشان تربت می خوردند مریض دیگری شفاء پیدا میکرد.

این اعتقادش در حدی بود که می توانست اثر بخشی بدهد.

رسول الله شرح دادند شهادت سید الشهداء را تا جایی که فرمودند در تحت قبه آن حضرت دعا مستجاب است .

 

” وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ۚ …(غافر/۶۰)

خداوند میفرماید: منه خدا را دعا کنید اجابت میکنم .( سبحان الله)

اینجا رسول الله فرمودند تحت قبه سید الشهداء استجابت دعا می شود.

و شفاء فی تربته این مقارن با قرآن است.همه ائمه را ردیف قرار دادند با تربت امام حسین علیه السلام .

” زیارت ناحیه “در کتاب ” المزار الکبیر” شیخ محمد نقل شده است. در مقابل زیارت عاشورا که نقل کردند این زیارت را هم گفته اند.

زیاره أخرى فی یوم عاشوراء لأبی عبد اللّه الحسین بن علی صلوات الله علیه.

وَ مِمَّا خَرَجَ مِنَ النَّاحِیَهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِلَى أَحَدِ الْأَبْوَابِ، قَالَ: تَقِفُ عَلَیْهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ تَقُولُ:

السَّلَامُ عَلَى آدَمَ‏ صَفْوَهِ اللَّهِ مِنْ خَلِیقَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى شَیْثٍ وَلِیِّ اللَّهِ وَ خِیَرَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى إِدْرِیسَ الْقَائِمِ لِلَّهِ بِحُجَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى نُوحٍ الْمُجَابِ فِی دَعْوَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى هُودٍ الْمَمْدُودِ مِنَ اللَّهِ بِمَعُونَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى صَالِحٍ الَّذِی تَوَّجَهُ اللَّهُ بِکَرَامَتِهِ.

السَّلَامُ عَلَى إِبْرَاهِیمَ الَّذِی حَبَاهُ اللَّهُ بِخَلَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى إِسْمَاعِیلَ الَّذِی فَدَاهُ اللَّهُ‏ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ‏ مِنْ جَنَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى إِسْحَاقَ الَّذِی جَعَلَ اللَّهُ النُّبُوَّهَ فِی ذُرِّیَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى یَعْقُوبَ الَّذِی رَدَّ اللَّهُ عَلَیْهِ بَصَرَهُ بِرَحْمَتِهِ.

السَّلَامُ عَلَى یُوسُفَ الَّذِی نَجَّاهُ اللَّهُ مِنَ الْجُبِّ بِعَظَمَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى مُوسَى الَّذِی فَلَقَ اللَّهُ الْبَحْرَ لَهُ بِقُدْرَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى هَارُونَ الَّذِی خَصَّهُ اللَّهُ بِنُبُوَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى شُعَیْبٍ الَّذِی نَصَرَهُ اللَّهُ عَلَى أُمَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى دَاوُدَ الَّذِی تَابَ اللَّهُ عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَتِهِ.

السَّلَامُ عَلَى سُلَیْمَانَ الَّذِی ذَلَّتْ لَهُ الْجِنُّ بِعِزَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى أَیُّوبَ الَّذِی شَفَاهُ اللَّهُ مِنْ عِلَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى یُونُسَ الَّذِی أَنْجَزَ اللَّهُ لَهُ مَضْمُونَ‏

المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص: ۴۹۷

عِدَتِهِ‏ «۱»، السَّلَامُ عَلَى عُزَیْرٍ الَّذِی أَحْیَاهُ اللَّهُ بَعْدَ مَیْتَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى زَکَرِیَّا الصَّابِرِ فِی مِحْنَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى یَحْیَى الَّذِی أَزْلَفَهُ‏ «۲» اللَّهُ بِشَهَادَتِهِ.

السَّلَامُ عَلَى عِیسَى رُوحِ اللَّهِ وَ کَلِمَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللَّهِ وَ صَفْوَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، الْمَخْصُوصِ بِأُخُوَّتِهِ، [السَّلَامُ عَلَى فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ ابْنَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ وَصِیِّ أَبِیهِ وَ خَلِیفَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الَّذِی سَمَحَتْ‏ «۳» نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ.

السَّلَامُ عَلَى مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ فِی سِرِّهِ وَ عَلَانِیَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَنْ جُعِلَ الشِّفَاءُ فِی تُرْبَتِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَنِ الْإِجَابَهُ تَحْتَ قُبَّتِهِ، السَّلَامُ عَلَى مَنِ الْأَئِمَّهُ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ…

سلام بر آن کسی که خدا قرار داده است شفاء را در تربت او . (مقارن با قرآن).

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَیْهِمَا السَّلَامُ) یَقُولَانِ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) عَوَّضَ الْحُسَیْنَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ الْإِمَامَهَ فِی ذُرِّیَّتِهِ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ إِجَابَهَ الدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ، وَ لَا تُعَدُّ أَیَّامُ زَائِرِیهِ جَائِیاً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِه.

خداوند تبارک و تعالی در مقابل شهادت حضرت سید الشهداء امامت را در ذریه ایشان قرار دادند و این یک کرامت بزرگی است .و شفاء را هم در تربت مقدس ایشان قرار دادند.

باز هم پهلو می زند به قرآن که شفاء و رحمت است برای مومنین .این نکته را فراموش نکنید که امام باقر به جابر جعفی فرمودند تربتی که خودت بگیری.

و شرایط هم دارد که چطوری نگهداری کنید و کجا بگذارید و چه دعایی بخوانید …همه اینها شروط آن است.

من عبدالله بن مغیره قال حدثنا ابوالیسع قال سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام ) و انا اسمع ،قَالَ آخُذُ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (علیه الصلاه و السلام ) یَکُونُ [عِنْدِی] أَطْلُبُ بَرَکَتَهُ قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِکَ.»

شخصی آمد از حضرت امام صادق سوال کرد و من هم می شنیدم، سوال کرد : اجازه میدهید که از طین ( تربت است که مرطوب باشد) قبر مطهر حضرت سید الشهداء من بردارم در نزدم باشد و طلب برکت کنم( برای زندگیم و همه کار و کسب و ظاهر و باطن خودم) .فرمودند: جایز است حتما اینکار را بکنید .

در قم یک کسی بود( اول شخص قم بود، تولیت حرم بود (” اداره کننده امور موقوفه) خیلی از املاک قم هم مال اوست .خیلی چاق بود و به همین دلیل نمی توانست نیم دقیقه هم سرپا بایستد .به جهت اینکه بدنش را خوب ماساژ بدهند لای پیه های بدنش اشرفی میگذاشت میگفت بیایید این اشرفی را بردارید.و افراد هم میگشتند و مشت و مالش میدادند و اشرفی را پیدا میکردند.او ماه محرم روضه میخواند ،آدمی با این وضع از صبح می آمد تا ظهر برپا می ایستاد( آن کسی که نیم دقیقه نمی توانست سرپا بایستد) و از عزادارها پذیرایی میکرد. او که پیغمبر نیست و ولی از اولیاء هم نیست (یک عشقی در باب امام حسین علیه السلام هست که حد ندارد).

غلام و کنیز های سیاه پوستی سابق می آوردند و شکل خاصی داشتند .چندتا از این کنیزها را آورده بودند یکی از این کنیزها مایل به ازدواج بود اما کسی حاضر به ازدواج با او نبود .او پیشکاری داشت در کار کشاورزی و گفت یکی از این کنیزها را می خواهم به تو بدهم و آن زمان هم نمی رفتند زنی که می خواستند بگیرند ببینند، پیشکار هم که نمی دانست چه کسی را برای او در نظر گرفته است قبول کرد و بعد از مراسم ازدواج که پیشکار همسرش را دید ناراحت شد و از ترس سر به بیابان گذاشت .به تولیت گفتند این پیشکار اینطوری شده گفت بروید پیدایش کنید .بعد از سه روز او را در قم رود پیدا کردند شب و روز پیاده رفته بود تا آنجا .وقتی آوردنش از او پرسید چرا اینکار را کردی؟

گفت آقا شما دستور بدهید سر مرا ببرند بهتر است تا همچین زنی داشته باشم .

تولیت گفت تو یکبار دیگر او را نگاه کن.اگر نپسندیدی باشه.

پیشکار گفت نه من طاقت ندارم و نمی توانم.

تولیت گفت یکبار به خاطر من .

بعد به کنیز گفت برو به تربت امام حسین علیه السلام تیمم بگیر .کنیز هم رفت و تیمم کرد و آمد.( از من خیلی ها میپرسند دختر دم بخت توی خانه داریم و نمی پسندند چه کنیم؟ علاجش این است)

پیشکار تا چشمش به همسرش افتاد….گفت غیر از او من زنی نمی خواهم هر چه جمال خدا آفریده در او هست.

این توی تولیت باید باشد به دلیل اینکه آدمی که نمی تواند یک دقیقه سرپا بایستد اینطوری روزهایی که روضه می خواند چطوری از صبح تا ظهر می ایستاد؟

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ طِینَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مُسْکَهٌ مُبَارَکَهٌ مَنْ أَکَلَهُ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ لَهُ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ مَنْ أَکَلَهُ مِنْ عَدُوِّنَا ذَابَ کَمَا تَذُوبُ الْأَلْیَهُ

هر کدام از شیعیان ما این تربت مبارک را بخورد هر مرضی که در بدنش باشد برطرف می شود و اگر دشمن اهل بیت آن را بخورد ذوب می شود کما اینکه دنبه روی آتش ذوب می شود.

آدم مواظب باشد برود اول شرایطش را در خودش ایجاد کند بعدا آثارش را ببیند.

«عَنْ زَیْدٍ اَبِی اُسَامَهَ، قَالَ: کُنْتُ فِی جَمَاعَهٍ مِنْ عِصَابَتِنَا بِحَضْرَهِ سَیِّدِنَا الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَاَقْبَلَ عَلَیْنَا اَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَقَالَ: اِنَّ اللَّهَ (تَعَالَی) جَعَلَ تُرْبَهَ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ اَمَاناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ….؛ زید ابی اسامه روایت کرده است به همراه جماعتی از بزرگان در محضر آقایمان امام صادق (علیه‌السّلام) بودیم، امام صادق (علیه‌السّلام) به ما رو کرده و فرمودند خداوند متعال تربت جدم حسین (علیه‌السّلام) را شفای از هر دردی و امان از هر خوفی قرار داده است…اول ببوسد آن خاک را بعد بگذارد روی چشمهایش بعد بکشد به تمام بدنش.

این تربت همان است که باید بر آن سجده کنید.

اشاره ای میکنم به استجابت دعا تحت قبه و آنجا که خداوند میفرمایند ادعونی استجب لکم .

که این چه کار میکند؟

سجده جز بر خدا جایز نیست و بر تربت سجده میکنیم…چه سِرّی در آن هست؟

《صلی الله علیک یا عبدالله》

کنیه مبارک حضرت سید الشهداء حسین بن علی علیه الصلاه و السلام ،” ابا عبدالله ” است.

“السلام علیک یا اباعبدالله ”

در عرب رسم است، اسم و کنیه و لقب .

اسم مبارکشان “حسین ” صلوات الله ، وقتی رسول الله، فاطمه زهرا و امیرالمومنین می خواستند این آقازاده را صدا بزنند، (ما هم همینطوری وقتی بخواهیم کسی را صدا بزنیم این لفظ را با حروف تلفیقی از زبان ادا میکنیم) ولی رسول خدا و ائمه معصوم دلشان نمی آمد این الفاظ را رها کنند می فرمودند حسییییین حسییییین حسییییین …اینقدر این قشنگ و شیوا و دلنشین و توی دل برو بود که رسول الله حیفشان می آمد این الفاظ از دهانشان قطع بشود.

سبط اکبر امام حسن علیه السلام هستند ،”حسن” یعنی خوشگل ، زیبا ، جمیل که این جمیل همان جمال ازلی و ابدی است که خداوند تبارک و تعالی مظهریتش را به سبط اکبر دادند.زیباتر از او در عالم وجود نداریم.

وقتی بین “سین و نون ” یک ” یا ” در می آید به وزن ” فُعَیْلٌ ” گفته می شود این را می گویند ” تصغیر ” لفظش تصغیر است.

تصغیر برای اشفاق است .وقتی گفته می شود ” حسین ” یعنی اینکه اشتیاق و عشق و علاقه در آن است.

مثلا یک وقتی کسی می گوید پسرم و در وقت دیگر که محبتش گل میکند می گوید پسرکم.

در فارسی آن ” کاف ” تصغیر است.

آن کبریائی ازلی و ابدی که برای امام حسین علیه السلام هست در تصغیر ادبی در نمی آید که کوچکی را برساند، اینقدر این کبریائی هست که اشفاق را ، عشق و علاقه و محبت را به گوش مخاطب میرساند.

” حسین” یعنی آن زیبایی که دل میبرد.

در آن اشفاق است یعنی شفقت و مهربانی و علاقه.

در عرب رسم است بعد از اسم به همه یک کنیه میدهند.وقتی داده می شود که ازدواج کند. پسر اولش را هر اسم داشته باشد به او “مکنی”( (مُ کَ نا) کُنیه داده شده.) میکنند.

مثلا اگر اسم پسرش “علی” باشد می گویند ” ابوعلی “اگر جعفر باشد می گویند ” ابوجعفر” ، باقر باشد ” ابو باقر” ، حسین باشد ” ابوحسین.

سید الشهداء پسری به نام عبدالله نداشتند.(چه خوب است جوانها، بچه شیعه ها اینها را به معرفت یاد بگیرند و بعدا اینها عشق و علاقه و معرفتشان زیاد می شود)

به امیرالمومنین علیه السلام می گویند ” ابا الحسن ” چون فرزند بزرگ آن حضرت ،سبط اکبر آن بزرگوار امام حسن بودند.

به رسول الله می گویند ” قاسم “، چون فرزند نبی قاسم و ابراهیم است.اول قاسم است و کنیه شان هم ” اباالقاسم محمد صلوات الله علیه و اله ” است.

یک روز پسر اول رسول الله قاسم روی زانوی راست ایشان نشانده بودند و امام حسین علیه السلام را روی زانوی چپ ( چون طرف قلب است، کارها و فعل رسول الله همه از جای دیگر آب میخورد) روز قیامت هم خداوند نامه گناهکاران را دست چپشان میدهد یعنی آنجا هم خدا مواظبت میکند که این گنه کار است و صحرای محشر است ، رسوایی است . ” وَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ “(حاقه/۲۵)

و کسانی که کار خوب کردند نامه شان در دست راست است

” فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ “( انشقاق/۷)

جبرئیل نازل شد ،حبیب ما محمد یک آن به این پسرت قاسم نگاه محبت کردی ، ما که خدای توایم نمی پسندیم شرک محبتی را ،یا پسرت یا حسین .هر کدام را می خواهی انتخاب کن.

هر کدام را انتخاب کردی آن دیگری باید برود.

رسول الله به پروردگار عرض کردند من حسینم را به هیچ چیز نمی فروشم.جان خودم را هم بگیرید حرفی ندارم این که پسرم است .رسول الله، قاسم(پسرشان) را فدای حسین کردند که در این دل فقط حسییییییین حسییییییین …است.

اینکه شما سینه می زنید و اسم حسین را میکشید مال شماها نیست این سرچشمه اش از جای دیگریست ، ملائکه هم همینجوری هستند وقتی اسم امام حسین را میگویند دلشان نمی آید قطعش کنند.(این نوحه ها همه اش حساب دارد).

???? گفتیم امام حسین علیه السلام فرزندی به نام عبدالله نداشتند پس چرا کنیه ایشان “ابا عبدالله ” است ؟

چند وجه دارد :

۱_یکی تمام بندگان خدا که عبد “الله ” هستند هر عبداللهی از انبیاء و ملائکه ، انبیاء مرسلین ،ملائکه مقربین ،اولیا از اول خلقت تا آخر خلقت که اینها عبد ” الله ” بودند اینها پدرشان امام حسین است .اینها از امام حسین نیرو و قوت و توان گرفتند .

۲_دوم اینکه رسول خدا در عالم نوری (در عالم ظاهر یک پدر دارند به نام عبدالله، ” محمد بن عبدالله، و یک مادر دارند به نام آمنه بنت وهب) و در عالم باطن و در عالمی که به حس و لمس نمی آید در آن عالم یک پدر دارند و یک مادر.

مادرشان فاطمه زهراست ، ام ابیها.رسول الله به چهره حضرت فاطمه نگاه کردند و فرمودند فاطمه جان تو مادر من هستی نه دخترم.

(یکی از اولیا حضرت خدیجه را خواب دیدند که فرمود میدانی با دختر من چه کار کردند؟ او مادر پدرش بود )

رسول الله در عالم نوری یک پدر هم دارند و آن پدرشان امام حسین علیه السلام هستند.

فرمودند : ” انا من حسین و حسین منی ”

در روایات شیعه اول “انا من حسین ” است بعد “حسین منی” .

بعضی ها در الفاظ اول میگویند حسین منی و انا من حسین این یک نوع تغییر ایجاد شده است .مثل ” لا فتى الّا علىّ و لا سیف الّا ذو الفقار”

اول لا سیف الّا ذو الفقار است بعد لا فتى الّا علىّ ، چون “ذوالفقار” برادر نوری حضرت فاطمه زهرا هستند .( که آن هم یک مسائلی دارد که چطور ؛ وقتی امیرالمومنین از خانه خارج میشدند و وارد می شدند می دیدند فاطمه زهرا دارند با کسی صحبت میکنند، صدا می آمد.پرسیدند فاطمه جان با چه کسی صحبت میکردید؟گفتند من با برادرم ذوالفقار صحبت میکردم .لما تخرج من البیت یخرج سیف من غمده ها…وقتی شما بیرون میروید من تنهام و این ذوالفقار از غلافش بیرون می آید و من با برادرم صحبت میکنم.

شب انعقاد نطفه نور وجود فاطمه زهرا سلام الله علیها خداوند یک سیب فرو فرستادند ( اینها معنا دارند ،این عالم مثال است چون ما درک نمیکنیم به صورت سیب برای ما مطرح می شود) این سیب دو نیم شد یک نیمه آن را رسول الله میل فرمودند ( مومنین خالص ثلث آخر شب جمعه هر کس برود زیارت امام حسین علیه السلام و ضریح را بو بکشد بوی سیب می آید)

یک دهان خواهم به پهنای فلک

تا بگویم وصف آن رشک ملک

شخصی گفته این سیب سرخ سر مبارک امام حسین است.( زمانی که ما از نجف هرشب جمعه میرفتیم مخصوصا می ماندیم ثلث آخر شب وقتی صورتمان را به ضریح مطهر میگذاشتیم از بوی سیب مست میشدیم )

نصف سیب را رسول الله میل کردند انتقال نور فاطمه زهراست و نصف دیگر آن را به آسمان بردند و خداوند از آن ذوالفقار را آفرید .

(این ذوالفقار آهن دو سر و این چیزها نبوده معنای آن چیز دیگری است).

اسم پدر رسول خدا ” عبدالله” است .در عالم نوری پدر این عبدالله ،امام حسین است .السلام علیک یا اباعبدالله.

همه بندگان خدا از خود رسول گرفته تا انتهای خلقت و از قبل رسول الله از بدو خلقت هرکه خدا را بندگی کرده ،پدرش امام حسین بوده است.

حسین را خدا می شناسد او کسی است که خدا به ایشان می گویند : ” انا دیتک ” خونبهای تو منه خدا هستم حسین جان.

ابی عماره المنشد ،مداح و شاعر و مرثیه خوان بوده برای امام حسین علیه السلام شعر می گفت .

امام رضا علیه الصلاه و السلام ایام محرم مداح ها را خبر کردند که روضه خوانی برگزار کنند.

امام آمدند مشهد، آن روضه خوانی که روضه میخواند از داخل منزل و اتاق جانبی صدای صیحه ای خانمی شنید که خیلی ضجه میزند دم درب آمد و دست امامش را بوسید و عرض کرد آقا تا جایی که ما خبر داریم شما تنها از مدینه آمدید مخدرات را نیاوردید این ضجه و ناله دلخراش از کیست که می آید ؟ حضرت فرمود نمیدانید هر جا عزای جدم ابا عبدالله برپاست اول کسی که می آید مادرم فاطمه زهراست ؟

آن صدای بلند، صدای مادرم بود .

(میدانید قبل از اینکه حسینه را تمیز کنید ( همه حسینه های عالم ) فاطمه زهرا خودشان می آیند حسینه را جارو میکنند ؟ )

من شیراز منبر میرفتم ( تقریبا همه جای ایران را من منبر رفتم) یک پیرمردی که منبری درجه هم بود ما مهمانشان بودیم به احترام ما می آمد پای منبر ما ، گفت آقا من دو سه سال قبل قضیه ای برایم پیش آمد که برایتان می گویم .

گفت من را مجلس درجه یک شیراز دعوت میکنند ماشین می آید دنبالم و همینطور مرتب از یک مجلس به مجلس دیگر می روم .

یک مجلسی که میخواستیم برویم ماشین نیامد گفتم من تا سر کوچه میروم شاید تا برسم ماشین هم بیاید وقتی رفتم سرچهار راه دیدم پنج ،شش تا از این بچه ها دویدند گفتند آقا نمی آیید برای ما یک روضه بخوانید ؟ گفتم برو بچه دنبال کارت .

یک بچه کوچک دیگر گفت خوب چه می شود شما بیایید یک روضه ای هم برای ما بخوانید گفتم خانه شما کجاست ؟ گفت همین کنار.

رفتیم دیدیم سر چهار راه اینها دوسه تا چوب سوار کردند و یک پیت حلبی گذاشتند جای منبر و چادر مادرشان هم کشیدند روی چوبها و آنطرفتر هم اجاق سه فتیله ای گذاشته بودند و کتری هم دوده گرفته و استکان های تا به تایی هم گذاشتند و برای من یک چایی ریختند از بس که با آن دستهایش به استکانها دست زد من دلم نیامد چایی را بخورم و یواشکی چایی را پشت منبر ریختم .شب خواب دیدم صحرای قیامت است حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها حکمروای دستگاه امام حسین علیه السلام است وقتی من رفتم جلو حضرت صورتشان را برگرداندند گفتم بی بی جان من محرمم فرزند شما هستم ،من روضه خوان امام حسین هستم ،فلانی هستم .حضرت فرمودند میشناسمت چرا دیروز صبح آن چایی را پشت منبر ریختی ، چرا بی احترامی کردی ؟

گفت از فردا هر روز رفتم برای آنها روضه خواندم و از آن چایی خوردم .بعد یکبار دیگر خواب دیدم بی بی به صورت من خندیدند ،فرمودند آن چای را خودم با دست خودم درست میکنم . هر مجلسی که منعقد بشود در عزای فرزندم اباعبدالله الحسین من خودم صاحب آن مجلس هستم .

قدم منه به خرابات جز به شرط ادب

که سالکان( ساکنان) درش محرمان پادشهند

خدایا ما هر چی ثروت و عزت داریم هرچه شهرت و علم و عبادت داریم اینها همه را بگیر به جایش یک ذره معرفت به امام حسین علیه السلام را به ما بده.

نسبت به این مجالس حتی اگر از پشت دیوارش رد می شوید مواظب باشید خدایی نکرده بی ادبی نکنید.

ای که از کوچه معشوقه ی ما میگذری

باخبر باش که سر میشکند دیوارش

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى اَلْعَطَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی عُثْمَانَ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی اَلْمُغِیرَهِ عَنْ أَبِی عُمَارَهَ اَلْمُنْشِدِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لِی یَا أَبَا عُمَارَهَ أَنْشِدْنِی لِلْعَبْدِیِّ فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ فَبَکَى قَالَ ثُمَّ أَنْشَدْتُهُ فَبَکَى قَالَ فَوَ اَللَّهِ مَا زِلْتُ أُنْشِدُهُ وَ یَبْکِی حَتَّى سَمِعْتُ اَلْبُکَاءَ مِنَ اَلدَّارِ فَقَالَ لِی یَا أَبَا عُمَارَهَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبْکَى خَمْسِینَ فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبْکَى أَرْبَعِینَ فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبْکَى ثَلاَثِینَ فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبْکَى عِشْرِینَ فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَأَبْکَى عَشَرَهً فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ شِعْراً وَاحِداً فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ شِعْراً فَبَکَى فَلَهُ اَلْجَنَّهُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِی اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ شِعْراً فَتَبَاکَى فَلَهُ اَلْجَنَّهُ.

ابی عماره منشد گوید که امام صادق علیه السّلام به من فرمود: اى ابو عماره در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى براى من بخوان. راوى گوید که شعرى خواندم و گریست و دیگر بار شعرى خواندم و گریست و سوگند به خدا که پیوسته شعر مى‌خواندم و او مى‌گریست تا آنگاه که صداى گریه را از اندرون خانه شنیدم. امام علیه السّلام مرا فرمود: اى ابو عماره! هر که در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى خواند و پنجاه نفر را گریاند، بهشت از آن اوست و هر که در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى خواند و چهل نفر را گریاند، بهشت از آن اوست و هر که در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى خواند و سى نفر را گریاند، بهشت از آن اوست و هر که در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى خواند و بیست نفر را گریاند، بهشت از آن اوست و هر که در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى خواند و ده نفر را گریاند، بهشت از آن اوست و هر که در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى خواند و یک نفر را گریاند، بهشت از آن اوست و هر که در بارۀ امام حسین علیه السّلام شعرى خواند و خویش را گریان نمایاند( خودش را به گریه بزند)، بهشت از آن اوست.

این دین و مذهب ماست .اینهاست که این مذهب را سرپا نگه میدارد .کسی که شعر بگوید و مستمع هم نداشته باشد و گریه اش هم نیاید فقط خودش را به گریه بزند پاداشش بهشت است.

خدایا اشک ما را درباره ی مصیبت امام حسین علیه السلام خشک نفرما.

معرفت روضه خوانی و عزاداری برای امام حسین علیه السلام را به ما مرحمت بفرما.

خدایا به حق امام حسین ما را حسینی زنده بدار.

خدایا به حق امام حسین ما را حسینی بمیران

خدایا قاطبه شیعه و اهل ولایت را همیشه قدر دان مجالس امام حسین قرار بده.

الهی آمین

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *