شب اول محرم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

حسین بن ثویر راوی زیارت امام حسین علیه السلام است که در مفاتیح الجنان آمده است.

عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَهَ قَالَ:

از حسین بن ثویر بن ابى فاخته، وى گفت:

کُنْتُ أَنَا وَ یُونُسُ بْنُ ظَبْیَانَ وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو سَلَمَهَ السَّرَّاجُ جُلُوساً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام

من و یونس بن ظبیان و مفضل بن عمر و ابو سلمه سرّاج محضر حضرت ابو عبد اللَّه علیه السّلام (امام صادق علیه السلام )نشسته بودیم

وَ کَانَ الْمُتَکَلِّمُ یُونُسَ وَ کَانَ أَکْبَرَ مِنَّا سِنّاً فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ

و متکلم و سخنگو یونس که از همه ما عمر بیشترى داشت بود، یونس محضر مبارک امام علیه السّلام عرض کرد: فدایت شوم،جانم فدای شما

إِنِّی أَحْضُرُ مَجَالِسَ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ یَعْنِی وُلْدَ عباس فَمَا أَقُولُ قَالَ إِذَا حَضَرْتَهُمْ وَ ذَکَرْتَنَا فَقُلِ

من در مجلس این جماعت یعنى بنى عبّاس حاضر مى ‏شوم چه بگویم؟ حضرت فرمودند: وقتى در مجلس ایشان حاضر شدى و آنها ما را یاد کردند تو بگو:

اللَّهُمَّ أَرِنَا الرَّخَاءَ وَ السُّرُورَ

بار خدایا فراخى و سرور و شادى را به ما بنمایان

فَإِنَّکَ تَأْتِی عَلَى کُلِّ مَا تُرِیدُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی کَثِیراً مَا أَذْکُرُ الْحُسَیْنَ ع فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ أَقُولُ قَالَ قُلْ

چه آنکه تو آنچه اراده بکنى را مى‏ دهى عرض کردم: فدایت شوم: بسیار مى‏ شود که من نام حضرت امام حسین علیه السّلام را مى ‏برم، در ارتباط به آن حضرت چه بگویم؟ حضرت فرمودند: بگو:

صلی اللهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ

سلام و درود بر تو اى ابا عبد اللَّه

تُعِیدُ ذَلِکَ ثَلَاثاً فَإِنَّ السَّلَامَ یَصِلُ إِلَیْهِ مِنْ قَرِیبٍ وَ مِنْ بَعِیدٍ

(این درود را سه بار بگو) چه آنکه درود به آن حضرت خواهد رسید چه از نزدیک بوده و چه از راه دور باشد.

ابن ابی عُمَیر از هشام روایت کرده امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: هرگاه راه یکی از شما دور و از خانه‌اش تا قبور ما مسافت زیادی باشد، به پشت بام بلندترین جای منزل خود بالا رود و دو رکعت نماز بجا آورد و به سلام کردن به سوی قبرهای ما اشاره کند، به درستی که آن نماز و سلام به ما می‌رسد.

از حنّان بن سدیر از پدرش نقل‌شده امام صادق(علیه‌السلام) به من فرمود: ای سدیر آیا هر روز قبر حسین(علیه‌السلام) را زیارت می‌کنی؟ عرض کردم: فدایت شوم نه؛ فرمود: شما جفا کارید، آیا در هر جمعه او را زیارت می‌کنید؟ گفتم: نه؛ فرمود: آیا در هر ماهی زیارت می‌کنید؟ گفتم: نه؛ فرمود: آیا در هر سالی زیارت می‌کنید؟ گفتم: گاهی از سال‌ها شده که زیارت کرده‌ام، فرمود: ای سدیر شما به امام حسین(علیه‌السلام) چه جفاکارید!

آیا نمی‌دانید که حق‌تعالی دو هزارهزار فرشته [در کتاب «تهذیب» و «فقیه» هزارهزار فرشته آمده است] ژولیده‌موی و غبارآلود گمارده تا بر آن حضرت گریه کنند و زیارت نمایند که هرگز سست نمی‌شوند و برای تو ای سدیر چه می‌شود که زیارت کنی قبر امام حسین(علیه‌السلام) را در هر جمعه «پنج مرتبه» و در هر روزی «یک مرتبه»؟

گفتم: فدایت شوم بین ما و او فاصله بسیاری است، فرمود: به بام خانه‌ات بالا رو و سپس به راست و چپ نظر کن، آنگاه سر خود را به سوی آسمان بردار، سپس قصد کن جانب قبر آن حضرت را و بگو: «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ» به خاطر این عمل زیارتی برای تو نوشته می‌شود، و آن زیارت حجّ و عمره است. سدیر گفت: بسا شد که این را در ماه بیش از بیست مرتبه بجا آوردم.

در روایات دیگر هست که افواج ملائکه از آسمان نزول میکنند برای زیارت قبر ابا عبدالله علیه السلام و آنها که به آسمان صعود کردند فوج دیگری نزول میکنند و نوبت آن فوج ملک که اول آمده دیگر نمی رسد و تا الان هم نرسیده از ازدحام ملائکه و معلوم نیست کی دوباره نوبتشان شود.اما برای شما شیعیان گفته اند بروید بالای پشت بام خانه هایتان و سه مرتبه بگویید : صلی الله علیک یا اباعبدالله.

تو از ملک بالاتری و راهتر بازتر است .

در نزدیکی کربلا جایی هست که به حله نزدیکتر است و به آن کفل یا ذوالکفل گویند

پیغمبر ذوالکفل آنجا دفن است.یک طرف شط اهل تسنن هستند و یک طرف به سمت کربلا، شیعیان هستند.زیارت مخصوصه حضرت سیدالشهدا علیه الصلاه و السلام بود شیعیان همه با آن وسایلی که در آن زمان بود می رفتند زیارت امام حسین علیه السلام یک جوانی بود که آنجا کشاورزی میکرد و هنوز هم ازدواج نکرده بود ،مادر پیری داشت که نمی توانست حرکت کند و زمینگیر بود، آن پسر مانده بود که از مادرش مراقبت کند و همه به زیارت رفته بودند.پیرزن به پسرش گفت من هم جوان که بودم پای پیاده می رفتم کربلا حالا سواره هم نمی توانم بروم و شروع به گریه کرد.پسر گفت بیا پشتم سوار شو تا ببرمت زیارت .مادر پذیرفت و رفتند.پسر قبلا هم میرفت و عادی زیارت میکرد و برمیگشت ایندفعه به درب صحن مطهر که رسید و مادرش پشتش بود ضریح امام حسین علیه السلام را که دید عرض کرد : السلام علیک یا اباعبدالله و شنید صدایی که حضرت جواب سلامشان را دادند فرمودند : و علیک السلام یا ولی الله.باز هم درب را بوسید و سلام کرد و جواب شنید.

یک کسی از بزرگان که او آمده بود در کربلا سی سال مانده بود که یک جواب سلام از امام حسین بشنود و با وجود همه طهارت و پاکی و عبادت و…نمی شد یک شب دلش سوخت دیگر گفت ما که جواب سلاممان را نگرفتیم حسین جان یک کسی را به ما نشان بدهید که جواب سلامشان را داده باشید در عالم خواب یا مکاشفه حضرت فرمودند فردا بروید درب قبله بایستید جوانی که مادرش را به دوش دارد می آید وقتی که ما جواب سلام او را دادیم گوش دل تو هم باز می شود و جواب سلام ما به او را می شنوی.و او هم همان کار را کرد و از صبح زود رفت و دید جوان آمد و حضرت جوابشان را داد.از جوان پرسید تو چه کار کردی که حضرت جواب سلامت را داد.جوان گفت هیچی فقط مادرم را سوار بر دوشم به زیارت آوردم.

از این معلوم می شود خدمت به پدر و مادر به هر نوع باشد آدم به نتیجه می رسد و جواب سلامی که اولیاء خدا منتظرش هستند این چنین به آن جوان داده شد.

ما از سادات ابراهیم مجاب هستیم که قبرمطهرش نزدیک قبر سیدالشهدا است این ابراهیم مجاب هر وقت می آمد زیارت و سلام میکرد یا جدا یا اباعبدالله جواب سلام می شنید.

یک خانواده ای بودند در موصل عراق که ناصبی بودند و بچه دار نمی شدند نذر کردند اگر خدا به آنها پسری بدهد وقتی بزرگ شد او را بگذارند سر راه زوار امام حسین علیه السلام که زائران را بکشد.خدا به آنها پسری داد و رشید و بزرگ شد و آنها از پسر خواستند نذرشان را ادا کند و او هم با گروهی رفت نزدیکهای مصیب و از شدت خستگی آنجا با رفقیانشان خوابشان برد قافله که آمد گذر کند صدای زنگ شترها او را بیدار کرد خواب دید قیامت است و تمام دوستان و زوار قبر اباعبدالله بدون حساب به بهشت می روند و دشمنان می روند به جهنم و او هم از آن جهنمی ها بود که یک مرتبه صدایی شنید که گفتند این صدای امام حسین است که می فرمود او را برگردانید نبریدش به جهنم .خود جوان به حرف آمد که یاسید الشهدا من آمدم زوارت را بکشم .فرمودند نه این گرد و غباری که از کف پای شترهای زائران برخواسته بود بر روی تو نشسته و آتش جهنم به تو حرام شده است.بلند شد و سراسیمه دنبال کاروان حرکت کرد تا رسید کربلا و این شعر را خواند :

اذا شئت النجاه فزر حسینا

لکی تلقی الاله قریر عین

فان النار لیس تمس جسما

علیه غبار زوار الحسین

یعنی اگر نجات از آتش می خواهی، پس حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت کن! زیرا آتش به بدنی که غبار زوار حسین علیه السلام بر آن نشسته باشد، آسیب نمی رساند.

وقتی آمد سلام کرد به امام حسین پارچه ای از روی قبرمطهر بلند شد و روی دوش او انداخته شد و خلعت به او دادند و او لقب خلیعی گرفت.

یک‌بار که میان او (خلیعی)و یک شاعر دیگر به نام «ابن حماد» جدلی پیش آمد و هر کدام ادعا می‌کرد شعر خودش در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام بهتر از شعر دیگری است، تصمیم گرفتند داوری درباره اشعارشان را به مولا علیه السلام واگذار کنند. اینطور بود که در حرم امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر شدند و قصیده‌هایشان را داخل ضریح انداختند و منتظر ماندند! بعد از مدتی، اتفاق عجیبی افتاد؛ دیدند پای قصیده خلیعی، با آب‌طلا و پای قصیده ابن حماد، با آب‌نقره نوشته‌شده است: «احسنت».

اینجا بود که دل ابن حماد گرفت و در دلش خطاب به امام علی علیه السلام عرض کرد: «من از ارادتمندان باسابقه شما هستم درحالی‌که خلیعی مدت زیادی نیست وارد حلقه دوستان شما شده…» خیلی نگذشت که امیرالمؤمنین علیه السلام در عالم رؤیا از ابن حماد دلجویی کردند و فرمودند: او از ناحیه حسینم آمده است و او شرف دارد بر همه شعرای عالم .

 

سلام بر اباعبدالله از راه دور هم همین کارها را میکند اول دست و پای مادر و پدرت را ببوس بعد برو پشت بام و بگو صلی الله علیک یا اباعبدالله ببین چه میبینی.

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

صلی الله علیک یا اباعبدالله

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *