سوره مبارکه کوثر

 

????سخنرانی کربلایی سید احمد نجفی حفظه الله تعالی

(۱۰/۱۳/ ۱۳۶۶)

 

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾

فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢)إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿٣﴾

 

ای حبیب ما،پیغمبر ما، ما به تو کوثر را عطا کردیم و بخشیدیم،جَزاءً لاِعطاءِ…. به جهت پاداش و جزا و قدردانی این نعمت《فَصَلِّ لِرَبِّکَ 》درود فرست بر پروردگار خود ،یا نماز بگزار برای پروردگار خودت 《وَانْحَرْ》یا اینکه ذکر کن و” نَحر ” کن،….و یا معنای دیگری که برای نَحر شده است.《وَانْحَرْ》یعنی؛ اِرفعَ یَدَیکَ اِلی نَحرین،نماز بگزار ،دست های خود را تا مُحاذی نَحر ،گلوگاه خود بالا بیاور.

《إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ》 آن که تو را سرزنش کند، سرزنش کننده تو اَبتر است،بِلا عَقِب است.

در این چند شب عرض شد که اِعطاء ،شأن حق جل و علا از مجراى ولایت است ، خلق هم شأن حق از مجرای ولایت است، حزب؟هم حق است از مجرای ولایت، رحمت، عدل،بخشش،اقماض و همه صفات حق…جاری است و به فعلیت آمده است از مجرای حق جل و علا.[نگارنده: کیفیت صدا زیاد مفهوم نبود،اگر اشکالی در متن هست از نگارنده است]

نماز پاداش ارتباط به وجود مقدس حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیهاست.

نماز را یک مقدار به اشاره از او گذشتیم،امشب ان شاءالله به تفسیر از او یاد کنیم به حدیث صحیح.

«الصلاه معراج المؤمن» که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:《 صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》، نماز بگزارید همانطور که می بینید،مرا رؤیت می کنید(پیغمبر را)،نماز بگزار همین طور که رؤیت می کنید مرا که نماز می گزارم.

رؤیت دو قسم است؛ یک رؤیت، رؤیت به عین است،به چشم است.

یک رؤیت،رؤیت به قلب است ،با دل است.

هر دو ،دلیل در قرآن دارد،حضرت ابراهیم 《فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَهً 》 یعنی با این چشم ظاهری خورشید را دید،《فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا》،ماه را با این چشمش دید.

یک دیدن هم توی باطنش بود که خورشید را به چشم دل نگاه کرد ،بررسی کرد،یافت لذا اهل ادبیات عرب《 رَأَىٰ》را از افعال قلوب دانستند.در ادبیات عرب اگر یادتان باشد《 رَأَىٰ》از افعال قلوب است.

اما در همین قرآن کریم 《 رَأَىٰ》که رؤیت،نتیجه است به فعل قلب نسبت داده شده است.

《رَأَى مِن آیَاتِ رَبِّهِ مَا رَأَی》،لِرویَهُ،که او را به بینش دل ببرد، مقام دلش را نشان بدهد .

《 صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》،یک مرتبه ما پیغمبر را توی چهارچوب جسم ،توی چهارچوب بدن،توی چهارچوب عالم طبیعت و ماده می بینیم،نمازش را هم توی این قاعده دیدن،همین که می بینیم نماز می خواند ،رکوع و سجده و قیام و تکبیر ه الاحرام دارد ،این یک دیدن من از رسول الله است.

یک مرتبه خارج از این عالم ،عالم بررسی نبی.

آن نماز را باید به حَسَب رؤیت باطنی بررسی کنیم.

رؤیت ظاهر همان است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صبح دو رکعت نماز که اولش تکبیره الاحرام و بعد هم قرائت و رکوع و سجود و بعد هم بقیه اذکار و اوراد.یعنی نمازی که می خواهید بخوانید از من یاد بگیرید و به این کیفیت نماز بگزارید.

ولی یک وقتی نکنید که می خواهید نماز بخوانید اول خودتان را به سجده بیندازید بعد بلند شوید رکوع کنید و بعد تکبیره الاحرام، اینجوری نماز نخوانید،نماز را به کیفیتی که من ادا می کنم ،ادا کنید.

دیگر این 《 صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》یعنی به رسول الله نگاه کردن نمی خواهد ،از روی رساله عملی هم می شود این کار را انجام داد پیوستن به رسول الله لازم ندارد ،رساله های عملیه هایی که در دست است و آنها نوشته اند که چه جوری نماز بخوانید، اینها به ما می گوید که نماز اولش نیت است و بعد تکبیره الاحرام است و بعد قرائت است و بعد رکوع و بعد سجود، این پیغمبر دیدن نمی خواهد،اگر《 رَأَیْتُمُونِی》معنایش به این مساله منتهی بشود.

این را دیگر از ملا حسن علی بقال هم می شود یاد گرفت ،قربان شکلت بروم آقا ملا حسن علی شما بیا جلو نماز بخوان من از تو یاد بگیرم ،این دیگر 《 صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》نمی خواهد که پیغمبر اکرم بفرمایند نماز که می خوانید من را بررسی کنید ،به من نگاه کنید،متوجه من باشید ببینید من چه جور نماز می خوانم آنجوری نماز بخوانید ،اگر به ظاهرش است می شود خادم مسجد که آدم مومنی هست نمازش را هم بلد است بیاورید این را به نماز وادار کنید از او نماز یاد بگیرید .می شود اینجور؟؟

نمی شود؟

رساله نمی شود؟؟

اصلا یک یهودی نماز را قشنگ یاد گرفته است ،از یهودی هم می شود یاد گرفت ،از یهودی نمی شود تقلید کرد ،نمی شود او را پیشوا قرار داد،نمی شود به او اقتدا کرد اما می شود اینکه یک یهودی نماز را قشنگ یاد بگیرد ،عربی هم یاد گرفته باشد قرائتش هم خیلی خوب باشد.

این 《 صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند ،من را رؤیا کنید،به من بپردازید رَأَی فعل قلب منظور است،نه رَأَی، فعل عین.

یعنی با چشم نگاه کنید آنجوری که من نماز می خوانم نماز بخوانید؟چه امتیازی برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواهد شد؟

چه راهنمای دقیق معرفتی شد؟

حالا برویم سراغ صلاه.

????بسم الله الرحمن الرحیم????

 

????صلاه

《صلاه》وجود مقدس مولا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است《 وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ 》،

《اسْتَعِینُوا》کمک بگیرید ،استعانت بجویید به صبر و صلاه، صبر وجودِ مقدس خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم است و صلاه وجود مقدس على مرتضى علیه الصلاه و السلام است.

[خوب رفقاى ما هم کم کم دارند توجیه صحیح می شوند، وقتی که نام مقدس مولا را می بریم صلوات میفرستند نام مقدس رسول الله را میبریم صلوات نمی فرستند(نگارنده ؛ به نظر می آید آقاجان مزاح همراه با درس میفرمایند که منظورشان این است هر دو جا صلوات بفرستید)یعنی راهش را پیدا کردید 《 صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》معنایش همین است،یک 《صَلُّوا 》به معنای نماز می خوانی آن جوری که توی باطن من را می بینی ،یکی《 صَلُّوا》صلوات بفرستید آن جوری که من صلوات می فرستم ،کیفیت صلوات فرستادن رسول الله همین است که بر امیرالمومنین صلوات می فرستند،لذا اینکه نام حضرت را بردیم شما هم صلوات فرستادید ]

یا سلمان و یا جُندب ؛ای سلمان و ای اباذر ،《أنا صلاه المؤمنین》نمازِ نمازگزاران من هستم《 وصیامهم》روزه روزه داران من هستم《 و زکاتهم و حجهم》،همه اعمال عبادی را به ذات مقدس خودش نسبت می دهند.

صلاه رسول خداست،آن صلاتی که 《اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ 》در قرآن آمده ،از صبر و صلاه کمک بگیرید.

باید بفرمایند این صلاه را بخوانید ،صلاه را به پا بدارید ،نماز بخوانید ،بر نماز مواظبت کنید،دیگر قرآن خوب حرف می زند مثل ما نیست،قرآن که مقدس مآبی ندارد ،قرآن حقیقت یابی می کند ،حقیقت را نشان می دهد،می فرماید و《اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ 》 از نماز کمک بگیرید ،《لأنَ صلاهَ هی مُعینُ الضعَفا وَ مُعینُ الفقراء، وَ مُعینُ المُصَلین 》 به جهت اینکه صلاه ،اِعانَت بخش و کمک ‌کننده همه فقرا و ضعفا و مصلین است ،آنهایی که با صلاه کار می کنند .

سلمان و ابی ذر ،من صلاه مومنین هستم.

اهل بیت علیهم الصلاه و السلام مى فرمایند《 نَحْنُ الصَّلاه》،ما خود، نماز هستیم 《وَ شیعتُنا اَلْمُصَلُّون》و شیعیان ما نمازگزارانند.

《صلاه کبیرهٌ》،صلاه خیلى بزرگ است ،کبیرهٌ،یعنی همان که《 عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَان》،نماز آنقدر بزرگ است،آنقدر سنگین است،کبیرهٌ،کسی نمی تواند آن را توی رؤیت بکشد،یعنی در《 صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》کسی نمی تواند اینجا راه پیدا کند،در 《رَأَیْتُمُونِی》راه بسته است،《إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ》،خاشعین به رَأَیْتُمُونِی راه دارند.

خاشع کیست؟؟

[یک مقدار ان شاءالله اساس مقدس مآبی که توی مجلس نیست یک وقتی هوایش توی سرِ کسی پیدا نشود به هم بپاشیم،بریزیم ، ان شاءالله ،شالوده اش را به هم بزنیم ان شاءالله ]

خاشعین راه به صلاه دارند [آدم می ترسد حرف بزند والله،در عین حال که فضا منور است ،راه هم باز است و چیزی هم نیست که انسان به خوف و خطر بیفتد ولی اینقدر این صلاه ،کبیره هست که انسان را راه نمی دهد به سخن بیاید.

به اندازه ای که اجازه داده می شود ،سخن گفته می شود ،بقیه اش که به عهده ما نیست ،هیچ]

ما یک مقدار تابع ظواهر دین و شریعت هستیم که رساله های عملیه ما را به ظواهر این دین و شریعت هدایت می کند .

گفته اند نماز را در ظاهر با این شرایط به جا بیاورید،که اگر این شرایط در نماز نباشد نماز باطل است،همین طور است و حق همین است و جز این جور دیگر نیست.باید شرایط را در نماز خواندن ملاحظه کرد به جهت اینکه مواظبت بر شرایط ظاهری مواظبت بر شرایط باطنی است،همین طور که صلاه ظاهری ما را به صلاه باطنی راهنمایی می کند ،یعنی اگر ‌کسی گفت من امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام را پذیرفته ام که حقیقت صلاه است،این ناچار است که نمازش را در خارج بخواند هااااا، اگر گفته من امیرالمومنین را به نماز باطنی پذیرفته ام ولی به نماز ظاهری کار ندارم دروغ می گوید.

این معلوم می شود امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام با این کار ندارند و اینجاست که شیطان با عمق وجودش در اعتقادِ او رخنه کرده است.خوب به همین مقدار از راهنمایی رساله های عملیه که فقها رضوان الله علیهم اجمعین نوشته اند و ما را با احکام آشنا کرده اند در نمازهای جماعت ،نمازهایی که که به طورِ دسته جمعی خوانده می شود آنجا هم شرائط قائل شدند شرایطش بسیار سهل و آسان است،گاهی می شود که «إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ»،[اینجا را خیلی کار داریم هاااا خوب دقت کنید] جلو می آید به این اجازه نمی دهد ،به وَساوِسِ نفسانی،که بررسی های نفسی نسبت به اشخاص دارد،به این اجازه نمی دهد که پشت سرِ فلان

آقا که در فلان مسجد نماز می خواند برود نماز بخواند،این نفسش ظهور می کند،خودش را بالاتر…《إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ》،توی باطن هم همین است ،این توی گوشه های ولایت که صلاه ،حقیقت ولایت و مربوط به امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام مى شود در آنجا هم توقفگاه برای رفتن به طرف ولی مطلق، زیاد دارد،چون در ظاهر یک کسی که دارد به امامت جماعت می پردازد من به وساوس نفسانی
به دقت های غیر شرعی که رساله اجازه نمی دهد،باز می گوییم که رساله اجازه نمی دهد، ظاهر نماز را رساله درست می کند ،در ظاهر رساله عملیه خیلی شرایط را آسان کرده،تو که از او بدی و خطائی ندیدی می توانی [نماز جماعت خواندن پایین آمدن از خود است هاااا،این خیلی کارِ نفس کُشیِ عمیقی است هاا،یعنی یک کسی که آن بالا ایستاده به خیال باید پایین بیاید ،چه جوری پایین بیاید؟؟
برود پشت سرِ امام جماعت که در مسجد اقامه جماعت کرده نماز بخواند.
اینکه نمی روم یک نفس ظهور کرده است.
《إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ》،در ظاهر،《إِنَّها لَکَبِیرَهٌ 》]
یا این نماز نمی خواند،نه فُرادا نه جماعت،توی مقام خشوع نیست در ظاهر هاااا،به نماز توجه ندارد،توی مقام خشوع نیست،به ظاهر نماز نمی پردازد،گاهی با شرایطش نزدیک نماز نمی رود،باز در ظاهر.
این اهل خشوع نیست،اگر توی این مرحله اهل خشوع نبود توی باطنش که ولایت است آنجا هم نمی تواند نزدیک برود.
چه جور می تواند خاشع به نماز نزدیک بشود؟؟؟

????خاشعین

چه جور می تواند خاشع به نماز نزدیک بشود؟؟

اینگونه که خودش را در تمام مراحل از همه خلق خدا پایین تر بداند،این کسی که حاضر نیست اقامه جماعت کند این خودش را بالاتر از او می داند، نه؟اگر این اجازه و رُخصت را به خودش می داد که این از من بهتر است،این عبادتش از من که منظم تر است،این که با خدا از من بیشتر آشناست،این بدون توقف راه پیدا می کرد،با حفظ ظواهر شرع که باید حفظ بشود،نه این یک اِنّیَت بسیار خطرناک با او هست،پس جماعت در منطق دین و منطق شرع از مجرای تشیع برای خوب کردن…[نگارنده: کلمه نامفهوم در جای خالی قبل از مومنین شاید 《نفوس》 باشد] مومنین است،به چه می گوییم؟

با آیه 《إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ》هاااا،«إِنَّها لَکَبِیرَهٌ »،توی ظاهر نماز داریم حرف میزنیم،اگر فُرادا می خواند، بی اعتنای به نماز است،این در خاشعین مقام ندارد،اگر توی شرایطش با آن لوازمش به جماعت روی نمی کند این از خاشعین بهره ندارد،وقتی که بهره نداشت توی آن باطنش که ولایت است آنجا هم راه و بهره ندارد ،

《 إِنَّ الْمُؤْمِنِینَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ أَوْلِیَاءُ》،مومنین این یکی بر آن یکی دیگر《 ولی》است،توی عبادت این را به هم نشان می دادند،اینجا به یک انّیت می رسد.

خاشع این است که از خودبینی رهایی پیدا کرده،از خودخواهی رهایی پیدا کرده،به قدری این بند،این سد این وادی خطرناک است،این توقفگاه که انسان را نگه داشته که حتی راه به صلاه هم به انسان نمی دهد،نه در ظاهر،نه در باطن.

تا کسی خشوع نکند و خشوع نداشته باشد ،[ و خاشع آن کسی است که از خودِ صلاه و صوم مدد گرفته باشد] به ولیِ خدا هم راه ندارد لذا بعضی ها اینجوری هستند،وقتی که توی این نقطه متوقف باشد اگر کسی به نام مبارک مولا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام هم نزدیک بشود چون خشوع ندارد،این خودبینی و خودخواهی در او به قدری نفوذ و رسوخ کرده که می گوید او حرف او را نزند من باید بزنم،اگر کسی مدائح و مناقب و فضائل آن مولا را بگوید این را هم نمی پسندد می گوید او برای چه بگوید من خودم باید بگویم،همه چیزها را از مجرای خودش می خواهد راه بیندازد،این به مرتبه 《إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ》نرسیده ،آن که به مرتبه خاشعین رسیده،ندای آن محبوب از هر مقامی که پا شد ….است.

اینجا شیطان این شخص را کمک می کند،که خودش هم همین کار را به او می دهد،او هم از این مقام نتوانست عبور کند چون جزو خاشعین نبود و تکبر داشت نتوانست به خضوع بیاید و سجده کند آن خاک و آن گِلی را که بوی ولایت امیرالمومنین علیه السلام به او خورده است،دستِ ولایت اللهی امیرالمومنین به او خورده است، در سجده نیامد .

این نماز نقش بسیار مهمش مثل اینکه مثلا غزل می گویند یک بیتش را می گویند این شاه بیتش است ،در آن غزل می درخشد،خوب، نماز هم آن چیزی که درخشندگی کامل در آن به وجود می آورد 《سجده》 آن است،شیطان به سجده نیامد،یعنی به آن نقطه اعلای صلاه که سجده است در نیامد.

اگر کسی خاشع نباشد،در ظاهر دین با نماز آشنا نباشد ،مواظبت بر نماز نداشته باشد در باطنش هم به راهروان صلاه به آنهایی که با صلاه آشنا هستند نسبت به آنها هم خشوع نخواهد داشت .

《إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ》این نماز صلاه مومن است،این نماز معراج مومن است،این صلاه معراج مومن است ،صلاتی که خشوع در آن باشد،مُصلیِ آن خاشع باشد ،برای او معراج ساز است همان طور که برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم معراج حاصل شد به لقاء امیرالمومنین به 《رَأَیْتُمُونِی 》،《صَلوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی》،نگاه کنید من چه جوری نماز خواندم ،یعنی با 《علی》آشنا شدم ،ببینید من چه جوری به نماز پرداختم 《علی》 را در متن وجودم قرار دادم با 《رَأَیْتُمُونِی》کار می کنیم در فعل قلب نه در چشم ظاهر هاااا،از دل حالا داریم پیش می رویم ،آن جوری که من با نماز آشنا شدم شما هم آنجوری آشنا بشوید یعنی من ماحصل این فعل عبادی را در 《علی》 یافتم ،آنجا فرود آمدم ،آنجا اتصال پیدا کردم ،اگر 《رَأَیْتُمُونِی》تحقق پیدا کرد نتیجه صلاه اتصال با امیرالمومنین علیه السلام است که معراج رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود و معراج مومن هم همین است تا به اهل خشوع کسی نپیوندد و خودش خاشع نشود نمی تواند آن نمازی را که محصولش اتصال به امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است به جا بیاورد،لذا 《الصلوه اولها التکبیر و اخرها التسلیم 》،ظاهرش 《«السّلام علیکم و رحمه الله برکاته» است ولی باطن مطلب این است و اخرها التسلیم ،یعنی نماز آن است که آدم را به مقام خشوع برساند ،تسلیم بشود.

انّیت و خودخواهی و بزرگی و خودِ را انسان همیشه در متن دین قرار بدهد و در متن شرع قرار بدهد و بر محور وجود خودش بگردد این منافات با تسلیم دارد،منافات با خشوع دارد.

《فَصَلِّ لِرَبِّکَ 》،پیغمبر ما نماز بگزار،یعنی با حقیقت ولایت اللهی امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام که ذاتت آشنا هست به ظاهر هم اتصال پیدا کن ،لذا بعد از این باز برگردیم بینیم ،《فَصَلِّ لِرَبِّکَ 》پاداش چه بود؟

کوثر.

کوثر ، کُفوش چیست؟ امیرالمومنین علیه السلام،

《فَصَلِّ》،چه مناسبت با حقیقت کوثر دارد ؟؟ امیرالمومنین ،فَصَلِّ.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم برای اینکه حقِ

نمکِ اِعطاء کوثر را ادا بفرماید امیرالمومنین را دریافتِ تمام دارد،که قلبِ امیرالمومنین علیه السلام شادِشادِ است آنوقتی که رسول الله ،کوثر دارد و قلبِ حقیقت کوثر فاطمه زهرا سلام الله علیها شادِ شادِ است آنوقتی که رسول الله ،امیرالمومنین دارد.

دو مرتبه می گوییم این کوثر مالِ خاشعین است،اِنّیَّت طلب ها ،خودخواهها آنهایی که توی دین بر محور وجودِ خودشان می گردند ،حتی توی نماز جماعتی هم که درِ خانه شان می خواهند مسجد بروند یک چیزهایی را برای خودش می تراشد که این اِنّیَّتِ وجودی اش اقتضاء کرده،نفسش اقتضاء کرده ،حاضر نیست پشت سرِ یک کسی الله اکبر بگوید و نماز بخواند،این خودش باکش است،این خودش یک عیبی دارد،این خودش یک نقصی دارد ،آی خاشع ،تو با نماز آشنایی، آی با صلاه آشنا تو به امیرالمومنین رسیده ای، آی به امیرالمومنین رسیده تو جزای کوثر داده ای.

که این دقت های بی جا،دقت های شیطانی انسان را از اصل خشوع که علائم مومن است، [خشوع همیشه با تسلیم حاصل می شود ،همیشه]

انسان را از حقیقت باز می دارد و همیشه بر محورِ خودرأیی و خودخواهى می گردد که بالاترین مرض است و بالاترین درد است و به این زودی این درد و مرض…

حُبُ الوَلی حقیقهُ الکوثر ،وجودِ مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها و کُفو الکوثر حقیقت وجودی امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام که چه مناسب ،چه مناسب حق جَلَّ و علا جزا را مناسب این کوثر قرار داده است ،کوثر یک چیزی را که می طلبد مناسب خودش است و آن صلاه است ،《صلاه 》ذات مقدس امیرالمومنین علیه السلام است در بستگی به ولایت.

این را بدانید کسی تا از خودش پایین نیاید به ولایت نمی رسد.

《وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ》این صلاه حقیقت ولایت است و این

ولایت حاصل نمی شود و عاقد نمی شود کسی را مگر که خاشع باشد.

《صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی‏ أُصَلِّی》،چشمِ دلتان را باز کنید و با قلب این نکته را بگیرید ، ببینید من چه جور با صلاه آشنا شدم شما هم آشنا می شوید،رسول الله چه جوری با صلاه آشناست؟؟

رسول الله است، یعنی چه؟

یعنی پیشتازِ همه خلق در توحید است،رسول الله یعنی عقلِ کل است، رسول الله است صادرِ نخست است،رسول الله است حقیقت لوح است ،رسول الله است حقیقت قلم است،رسول الله است حقیقتِ ذکر است،رسول الله است حقیقت کتاب است ،بالاتر از اینها میدانید جبرئیل هم بر او نازل شده و همه وجودش را مختص به وحی و الهام کرده .

خوب ببینید؛وقتی همه چیزهایش را به پای علی می ریزد ،در غدیر می ریزد،«و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته»

همه را …بکارد، این کار را اول رسول الله کرد هاااا.

خاشعین، 《وَإِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ》،نقطه یاب خشوع در مرحله اول ذات مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است،به خشوع آمد ،حالا من رسول الله هستم و لوا هم بر دوش من است ،مقام شفاعت دارم ، نه ،همه به پای 《علی》 ریخته شد، این هم همین ….است، هر کس هر چه ثروت و دارایی دارد [ما که نداریم، اصلا ما چیزی داریم،علم داریم،تقوا داریم ،خضوع داریم،حسنات داریم، چه داریم؟؟

مشکی خالی…

نه اگر یک کسی داشت باید بریزد بر این قدم ،آنها هم ریختند،رسول الله به هستی یاد داد، غدیر این را می فهماند هر کس در غدیر تابع رسول الله است این نکته را می یابد،نمی گذارد این سدِ غیر خشوع به تکبرت،و استادش هم شیطان است،نمی گذارد کسی با امیرالمومنین علیه السلام آشنا بشود،…دور وجود خودش میچرخد.

لذا هر زمینی که نشان کفِ پای تو بود

سالها سجده گه اهل نظر خواهد بود

 

از خودش پایین نمی آید،ولایت اصلا این است که از خودش به کلی پایین بیاید ،اگر یک کسی در هر چارچوبه وجودی 《یاعلی》 می گوید این مسجودِ ملائکه است،مسجودِ اهلِ دل است،مسجودِ مقربین است ،ما نمی توانیم بیاییم لذا دستمان کوتاه است،ما نمی توانیم خودمان را اینجا فراموش کنیم او را ببینیم لذا دستمان از حقایق کوتاه است.

دو جا حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم این سفارش را به امیرالمومنین علیه السلام کردند؛

یکی شب عروسی حضرت امیرالمومنین است ،سلمان جلوی ناقه را گرفته ،حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بر ناقه سوار شدند ،《سلمان منا اهل البیت》است ،کسی از او به این خانواده نزدیکتر نیست ،رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خودشان تشریف بردند فاطمه زهرا را از ناقه پایین آوردند ،زیر بازوی فاطمه زهرا را گرفتند آوردند دست امیرالمومنین را گرفتند و دست فاطمه زهرا را هم گرفتند گذاشتند توی دست امیرالمومنین فرمودند《یاعلی هَذِهِ‏ وَدِیعَتی فَاحْفَظه》

 

یاعلی هر چه من دارم فاطمه است ،جدیت کن توی حفظ …

یک مرتبه دیگر هم وقتی که رسول خدا دارِ دنیا را وداع می گفتند توی بستر خوابیدند همه مسائل حل شده ،آنوقت فاطمه زهرا را خواستند ،امیرالمومنین را خواستند ،دست فاطمه زهرا را گذاشتند توی دست امیرالمومنین ، فرمودند《یاعلی هَذِهِ‏ وَدِیعَتی فَاحْفَظه》

 

،یا علی من دارم می روم آنچه دارم فاطمه است در نگهداری ،حفاظت و حراست او کوشا باش.

چه رخ داده است؟؟

چه حادثه ای به وجود آمده؟؟

دست امیرالمومنین میخواهد زهرای اطهر….

ناگهان امیرالمومنین یاد آن دو صحنه افتاد،شب اولی که زهرا را رسول الله به امیرالمومنین سپردند ….

خجالت می کشند به رسول خدا چه بگویند؟

چنین عرضه می دارند《قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ》ای رسول خدا آن امانتی که به من سپردی حالا به شما بازگردانده می شود ولی من شرمنده ام از کبودی صورت فاطمه،من شرمنده ام از پهلوی شکسته فاطمه(سلام الله علیها).

 

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یا علی مدد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *