بصائرالدرجات_جلسه سی و یکم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

مشغول عبور از کوچه و خیابان بودم،《مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ عَلَى حِمَارٍ 》دیدم پسر عموی شما محمد بن عبدالله بن حسن را ،که سوار الاغ بود.

《حَوْلَهُ أُنَاسٌ مِنَ اَلزَّیْدِیَّهِ 》اطراف این پسر عموی شما را گروهی از طایفه زیدیه،[که اینها زید بن علی بن الحسین را به امامت قبول داشتند]گرفته بودند.

《فَقَالَ لِی أَیُّهَا اَلرَّجُلُ إِلَیَّ إِلَیَّ 》

او من را شناخت که من به شما ارادت دارم،من را صدا زد آی مرد بیا جلو،بیا جلو.‌من رفتم ببینم چه می گوید 《فَإِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ مَنْ صَلَّى صَلَوَاتِنَا وَ اِسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا وَ أَکَلَ ذَبِیحَتَنَا فَذَلِکَ اَلْمُسْلِمُ 》او شروع کرد من را نصیحت کردن و پند و اندرز دادن که من راهم را به قول خودش به خیال خودش عوضی رفتم، گفت که رسول خدا چنین فرموده اند :کسی که نماز ما را بخواند،قبله ما را استقبال کند،رو به قبله ما بایستد،و کشتار(گاو و گوسفندی که ما میکُشیم) ما را بخورد،اگر کسی اینجوری باشد این دیگر، مسلمان است. من را نصیحت کرد یعنی ماها مسلمانیم،شماها مسلمانید، چرا شما ما را از خط خارج میدانید و می گویید ولایت ندارند.

《 اَلَّذِی لَهُ ذِمَّهُ اَللَّهِ وَ ذِمَّهُ رَسُولِهِ 》 این مسلمان در ذمه خدا و ذمه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است .《 مَنْ شَاءَ أَقَامَ وَ مَنْ شَاءَ ظَعَنَ 》هر کسی میخواهد بر این عقیده باقی بماند و هر کسی میخواهد گمان کند،هر چه میخواهد گمان کند.

《فَقُلْتُ لَهُ اِتَّقِ اَللَّهَ 》این شخص(عبدالله طیار) که از اصحاب امام صادق علیه السلام است می گوید من به عبدالله بن حسن،پسر عمویتان در همان جمعیت و جلوی همه گفتم از خدا بترس،تقوا داشته باش،《وَ لاَ تَغُرَّنَّکَ هَؤُلاَءِ اَلَّذِینَ حَوْلَکَ》

فریب اینهایی که دور و برت هستند نخور ،اینها دورت جمع شدند حالا تو را هوا برداشته،《 فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ لِلطَّیَّارِ وَ لَمْ تَقُلْ لَهُ غَیْرَ هَذَا 》حضرت صادق علیه الصلاه و السلام به این شخصی که اسمش طیار بود فرمود چیز دیگری به او نگفتی؟؟

برای چه این سخن را نگفتی که من الان می گویم،《 قَالَ لاَ 》گفت نخیر من همین حرفهایی که زدم همین بود که خدمتتان گفتم ،چیز دیگری نگفتم.

《 قَالَ فَهَلاَّ قُلْتَ لَهُ 》برای چه این حرف را به او استدلال نکردی به او بگویی ؛《إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ ذَلِکَ وَ اَلْمُسْلِمُونَ مُقِرُّونَ لَهُ بِالطَّاعَهِ 》

حضرت این سخن را فرمودند کسی که نماز ما را بخواند،کسی که به قبله ما توجه کند ،یک قبله و یک نماز، کسی که ذبیحه ما را بخورد این مسلم است این را فرمودند ولی نسبت به کسانی که اطاعت رسول خدا را میکردند ،قول رسول خدا را در همه ابعاد قبول میکردند،همه چیزها را قبول داشتند این را هم قبول داشتند،برای آنها گفتند ولی بعد از رحلت رسول خدا احکام دیگری هست که امامت و ولایت است، آنوقت امامت لازم نبود ،خودِ رسول الله که بودند امامت لازم نبود، برای چه اصل را به او نگفتی؟؟

میخواستی بگویی بله اینها درست است آن وقت بود که خودِ رسول الله تشریف داشتند ،کسی که با مسلمانها نماز میخواند و یک قبله می ایستاد و ذبیحه میخورد این مسلمان بود،خوب بعد از رسول الله که مساله امامت پیش آمده ،آن چه میشود؟

شما تفرقه در امامت با ما دارید،تفرقه در ولایت با ما دارید، آن سخن را میخواستی به او بگویی.

فرمودند برای چه به او نگفتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمایشی که فرمودند همین بوده، لکن آنها اقرار به طاعت کردند برای رسول خدا ،《وَ لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ وَقَعَ اَلاِخْتِلاَفُ اِنْقَطَعَ ذَلِکَ》

وقتی رسول خدا رحلت فرمودند و بین امت اختلاف در امامت…آن حکم بعدش است هر کس نماز ما را بخواند، هر کس قبله ما را مورد توجه قرار دهد،این فرق میکند،آنوقت هر کس این امامت را قبول کند است.این استدلالهای امام معصوم ،حضرت صادق علیه الصلاه و السلام است،یعنى اگر کسی به قول رسول خدا در بعضی از موارد استدلال و استشهاد میکند آن قول رسول خدا را باید با امر امامت تطبیق کرد، با امر ولایت تطبیق کرد،اگر با او بخواند درست است و اگر نه،مثل امام صادق علیه السلام که فرمودند باید کنار گذاشت.‌ دیگر مدرک مسلمانی یک قبله و یک نماز و یک ذبیحه، آن دیگر مدرک نیست، مدرک به امامت بر میگردد.

《 فَقَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْعَجَبُ لِعَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ 》

یک کسی خدمت حضرت بود که ارادت داشت و به امامت و ولایت معتقد بود ،او شروع به سخن گفتن کرد گفت عجیب است برای این عبدالله بن حسن پسرعمویتان،همیشه امامت را مسخره میکند، 《 إِنَّهُ یَهْزَأُ وَ یَقُولُ هَذَا فِی جَفْرِکُمُ》

به مسخره می گوید این حرفهایی که میزنید در جفر شما نوشته شده است،که شما ادعا میکنید ؟؟[مثل اینکه آنها کلمه جَفر را مسخره می کردند ]《 اَلَّذِی تَدَّعُونَ》 ادعا میکنید که پیش شما یک جفری هست از امامانتان ،که نقل میکنید، پیش ائمه شما ؟؟

《 فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ 》حضرت خشمناک شدند وقتی این سخن را شنیدند ،《فَقَالَ اَلْعَجَبُ لِعَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ》تعجب است از این پسرعموی ما، 《 یَقُولُ لَیْسَ فِینَا إِمَامُ صِدْقٍ 》می گوید در میان ما اهل بیت ،امام راستگویی نیست؟وای بر او ،《مَا هُوَ بِإِمَامٍ 》خودش که امام نیست،《 وَ لاَ کَانَ أَبُوهُ إِمَاماً》پدرش هم که امام نبود ،

《 وَ یَزْعُمَ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ لَمْ یَکُنْ إِمَاماً 》

اعتقاد اینها درباره امیرالمومنین علیه السلام هم همین است که امیرالمومنین علیه السلام هم امام نبود ،《وَ یَرُدُّ ذَلِکَ 》و این امامت علی بن ابی طالب را رد میکند، (یعنى اینها امامت را به اولی میدهند ،می گویند مالِ اوست)

《وَ أَمَّا قَوْلُهُ فِی اَلْجَفْرِ 》

اما اینکه ما را مسخره میکنند درباره جفر صحبت میکنند،

《فَإِنَّمَا هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَذْبُوحٍ》

حضرت فرمودند که آن جفر ،پوست گاوی است که ذبح شده است، 《کَالْجِرَابِ 》مثل انبان می ماند،《فِیهِ کُتُبٌ 》که در او نوشته جاتی است ،《وَ عِلْمُ مَا یَحْتَاجُ اَلنَّاسُ إِلَیْهِ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ 》و در آن جفر و آن پوست و انبان علم و دانشی قرار دارد که بشر به آن تا روز قیامت محتاج است.

《 مِنْ حَلاَلٍ وَ حَرَامٍ 》از تمام حلال و حرام حکمش آنجا هست،

《 إِمْلاَءُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》

تقریرات و فرمایشات خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم است،《 وَ خَطَّهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ بِیَدِهِ 》

و آقا امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه با دست مبارک نوشته اند ،《 وَ فِیهِ مُصْحَفُ فَاطِمَهَ مَا فِیهِ آیَهٌ مِنَ اَلْقُرْآنِ 》

و مصحف حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن جِراب و انبان است و در آن جفر است، یک آیه از قرآن در آنجا نیست،《 وَ إِنَّ عِنْدِی خَاتَمَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》

انگشتر حضرت رسول در دست من است ،که این دلیل بر وراثت است،《وَ دِرْعَهُ وَ سَیْفَهُ وَ لِوَاءَهُ 》و زره آن حضرت و شمشیر آن حضرت و پرچم آن حضرت در نزد من است، 《وَ عِنْدِیَ اَلْجَفْرُ》 [وَ فَرَائِضَهُ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ ]

آنها بیایند از جفری که در نزد ماست ، آنچه مطالب امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام در آن جفر هست و فرائض و واجباتی که ذکر شده بیرون بیاورند،اگر راست می گویند،《سَلُوهُمْ عَنِ اَلْخَالاَتِ وَ اَلْعَمَّاتِ 》از آنها سوال کنید راجع به خاله ها و عمه ها که احکام آنها در ارتباط با مسائل زناشویی چگونه است (آنها نمیدانند)،اگر این بنی اعمام ما ،اینهایی که از اولاد امام حسن علیه السلام هستند ،ادعای امامت دارند ، ادعای ولایت دارند ،احکامی که راجع به عَمات و خالات است در جفر حکمش ذکر شده است ،از اینها سوال کنید ،اینها لال می مانند و نمی توانند جواب بدهند ،《وَ لْیُخْرِجُوا مُصْحَفَ فَاطِمَهَ 》اگر ادعای صادق در امامت دارند ،مصحف فاطمه سلام الله علیها را بیرون بیاورند،باید در نزد آنها باشد ،و حال اینکه نیست.

《 فَإِنَّ فِیهِ وَصِیَّهَ فَاطِمَهَ》

در جفری که از امانات امامت است،در آن وصیت حضرت صدیقه طاهره است و پیش آنها (بن الحسن)نیست.

《وَ مَعَهُ سِلاَحُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ  》

یکی دیگر از علائم امامت این است که سلاح رسول خدا در نزد آن کسی که امامت الهی را ادعا میکند باشد،و این در نزد آنها نیست،《 إِنَّ اَللَّهَ یَقُولُ« اِئْتُونِی بِکِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ هٰذٰا أَوْ أَثٰارَهٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ》

این آیه قرآن شاهد مثال امر آنهاست که حق میفرماید اگر شما در ادعای خود صادق هستید و ارتباط خودتان را با نبوت و رسالت درست میدانید این کتابی که از قبل نازل شده آن کتاب را بیاورید،یا آثاری علمی که برای انبیاء بوده آن را بیان کنید ،اگر راست می گویید.هیچ کدام از اینها را آنها ندارند .

روایت مربوط بود به بن الحسن که آنها در زمان امام صادق علیه الصلاه و السلام بعضی پسر عموهای حضرت بودند از اولاد حسن مثنی که آن ادعای امامت داشت، حضرت میفرمایید این علوم و این جامعه و این جفر پیش آنها نیست و آنها ادعای بیخود میکنند.

《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاَلْحَمِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلَّذِی إملاء[أَمْلاَهُ] جَبْرَئِیلُ عَلَى عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَ قُرْآنٌ هُوَ قَالَ لاَ》

به امام صادق علیه الصلاه و السلام عرض کردم آقاجان آن مطالبی که جبرئیل املاء کرد،تقریر کرد بر امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام، حضرت نوشتند،آیا آنها قرآن بود؟؟

حضرت فرمودند نخیر قرآن نبود، یک حقایق دیگری بود.

《حدثنا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِیزِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: تَظْهَرُ اَلزَّنَادِقَهُ سَنَهَ ثَمَانِیَهٍ وَ عِشْرِینَ وَ مِائَهٍ》

حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند در سنه ۱۲۸ هجری زنادقه ،زندیق ها زیاد میشوند،(زنادقه منسوب هستند به زند و پازند، همین گروهی از گبرها و آتش پرست ها که به زند اعتقاد دارند،آن کتابی که در آن مطالب و حقایق گبری و زرتشتی هست،دو کتاب است زَند و پازند، هر کس به آن کتاب زَند نسبت داشته باشد به او زَندیق می گویند،یعنی کسی که به زند ،آن کتابی که در آن مطالب مَجعوله ای است که ادعا میکنند کتاب آسمانی است[اعتقاد داشته باشد]،لذا هر کسی هم که مکتبش مکتب غیر الهی باشد به او زندیق می گویند ،زندیق اصلش نسبت به زند و پازَند است که دو کتابی است که آتش پرست ها و گبرها ادعا دارند که این کتب،کتب آسمانی است. و نیست ،ادعای بی جایی است،هر کس هم که در راه توحید و راه حقیقت صاحب ادعای باطل باشد به او زندیق می گویند).

حضرت فرمودند رای زندیق،کسانی که غیرالهی هستند ،این رای در میان اجتماع زیاد ظهور میکند.《 وَ ذَلِکَ لِأَنِّی نَظَرْتُ فِی مُصْحَفِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ 》حضرت فرمودند من این مطلب را در مصحف مادرمان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها دیدم.(یعنی مطلب ظهور زنادقه در سنه ۱۲۸هجری را،آنجا بی بی نوشته اند که تَظْهَرُ اَلزَّنَادِقَهُ ، و نه تنها این مطلب آنجا نوشته شده است همه حوادث عالم تا انقراض هستی،از قبل هم از اول وجود کائنات در آن کتاب و مصحف هست، این یک چیزی جزئی از آن است).

《قَالَ فَقُلْتُ وَ مَا مُصْحَفُ فَاطِمَهَ 》

من سوال کردم آقاجان مصحف فاطمه سلام الله علیها چیست؟؟

《فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمَّا قَبَضَ نَبِیَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ دَخَلَ عَلَى فَاطِمَهَ مِنْ وَفَاتِهِ مِنَ اَلْحُزْنِ مَا لاَ یَعْلَمُهُ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ》حضرت فرمودند وقتی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمودند غم و غصه فراوانی بر دل صدیقه طاهره سلام الله علیها نشست آن غم و غصه ای که جز خدا هیچ کس نمیداند چقدر است و چه جوری است،فقط خدا میداند اندازه آن غم و غصه ای که بر دل فاطمه سلام الله علیها نشسته است،

《 فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا مَلَکاً یُسَلِّی عَنْهَا غَمَّهَا 》

خداوند تبارک و تعالی فرشته ای را فرستاد که بی بی را از این غم و غصه ای که بر دلشان نشسته است تسلیت بدهد،《وَ یُحَدِّثُهَا 》

و با بی بی سخن بگوید و انس داشته باشد ،《 فَشَکَتْ ذَلِکَ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ》بی بی صدیقه طاهره سلام الله علیها (این کلمه فشکت است فقالت نیست)به امیرالمومنین علیه السلام از حضور این فرشته شکایت کردند ،( یعنی صدیقه طاهره در مقامی است که انس با فرشته هم موجب نگرانی و کسالت اوست،فرشته ای که همه قدیسین عالم ،همه انبیای عالم منتظرند که یک آن با آن فرشته بنشیند،بی بی در مرتبه ای قرار دارند که این فرشته هم مزاحم اُنس باطنی حضرت صدیقه طاهره است)

《فَقَالَ لَهَا إِذْ أَحَسْتِ بِذَلِکِ وَ سَمِعْتِ اَلصَّوْتَ قُولِی لِی 》

آقا فرمودند فاطمه جان وقتی که احساس کردی فرشته حاضر میشود و صدای فرشته را شنیدی به من بگو.

《 فَأَعْلَمَتْهُ》آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام منتظر بودند ،بی بی گفتند بله این فرشته آمد، هر وقت می آمد آمدنش را اعلام می کردند،《 فَجَعَلَ یَکْتُبُ کُلَّ مَا سَمِعَ》

آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام هر چه آن فرشته میگفت می نوشتند،《 حَتَّى أَثْبَتَ مِنْ ذَلِکَ مُصْحَفاً 》

تا اینکه همه آنهایی که آن فرشته میگفت کتابی شد و جزوه ای شد و نوشته جاتی شد ،《 قَالَ ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنَ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُونُ 》.

در آن مصحف صحبت از حرام و حلال و احکام شرعیه نیست،در آن مصحف وقایعی است که تا انقراض عالم رخ میدهد، اینها نوشته شده است و نام آن رقیمه،مصحف فاطمه سلام الله علیهاست.《وَ عِنْدَنَا مُصْحَفُ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ》

در نزد ما مصحف مادرمان فاطمه است،《أَمَا وَ اَللَّهِ مَا فِیهِ حَرْفٌ مِنَ اَلْقُرْآنِ》در مصحف فاطمه سلام الله علیها یک حرف از حروف قرآن نیست ولی حقایقی است که در نزد هیچ یک از بشر نیست.

عبدالله بن حسن ادعای امامت میکند،هیچ کدام از اینها هم پیش او نیست.

《وَ لَکِنَّهُ إِمْلاَءُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》

این مصحف فاطمه سلام الله علیها املاء خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم ،

《وَ خَطُّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ 》

و به دست مبارک امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام نوشته شده است،《 کَیْفَ یَصْنَعُ عَبْدُ اَللَّهِ إِذَا جَاءَهُ اَلنَّاسُ مِنْ کُلِّ فَنٍّ یَسْأَلُونَهُ 》

عبدالله بن حسن چه جوری میتواند امامت بکند که مردم از اکناف عالم بیایند از او سوال کنند و او بگوید من نمیدانم، این میشود امام؟؟ممکن نیست.

《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَّهُ قَالَ فِی بَنِی عَمِّهِ 》

امام صادق علیه الصلاه و السلام به پسر عموهایشان که ادعای حکومت داشتند چنین میفرمایند :

《وَ لَوْ أَنَّکُمْ إِذَا سَأَلُوکُمْ وَ أَجَبْتُمُوهُ وَ اِحْتَجُّوکُمْ بِالْأَمْرِ》

اگر که این پسر عموهای ما که ادعای امامت دارند مردم از آنها سوال کنند و آنها بی جا جواب بدهند و مردم در نزد آنها به احتجاج امامت اجتماع کنند،《 کَانَ أَحَبَّ إِلَیَّ أَنْ تَقُولُوا لَهُمْ إِنَّا لَسْنَا کَمَا یَبْلُغُکُمْ 》ما اینجوری بیشتر دوست داریم اینها به مردم بگویند آنجوری که به شما گفتند ما نیستیم،آی مردم اشتباهی حالیتان کردند.این پسرعموهای ما که ادعای امامت دارند،وقتی که یک امری را به احتجاج و به سوال دینی از آنها پرسیدند ،وقتی که ماندند بگویند،آی مردم آنجوری که مردم به شما گفتند ما نیستیم.

《 وَ لَکِنَّا قَوْمٌ نَطْلُبُ هَذَا اَلْعِلْمَ عِنْدَ مَنْ هُوَ أَهْلُهُ 》

ما هم یک کسانی هستیم که این علم را در نزد کسی که هست جستجو میکنیم ،ما هم مثل شما جاهل هستیم

دنبال یک عالمی میگردیم که آن عالم علمش،علم الهی است،《 وَ مِنْ صَاحِبِهِ》و در نزد کسی که او صاحبش است،《 وَ هَذَا اَلسِّلاَحُ عِنْدَ مَنْ هُوَ 》و به مردم بگویند ما دنبال سلاح رسول الله میگردیم که ببینیم نزد کیست،ما او را امام میدانیم،《وَ هَذَا اَلْجَفْرُ عِنْدَ مَنْ هُوَ》به مردم بگویند ما دنبال کسی میگردیم که ببینیم آن جفر نزد کیست،او را امام میدانیم، 《 وَ مَنْ صَاحِبُهُ 》و صاحب آن جفر کیست ،او امام است.

《فَإِنْ یَکُنْ عِنْدَکُمْ فَإِنَّا نُبَایِعُکُمْ 》آی پسر عموها اگر این جفر در نزد شماست، اگر این سلاح در نزد شماست، اگر این علم الهی در نزد شماست ،ما هم با شما بیعت میکنیم.

《وَ إِنْ یَکُنْ عِنْدَ غَیْرِکُمْ فَإِنَّا نَطْلُبُهُ حَتَّى نَعْلَمَ.》اگر در نزد کس دیگر است ما آن علم و جفر و آن حقایق را ،جامعه را و سلاح را ،در نزد کسی که هست طلب میکنیم و از او متابعت میکنیم.

《أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ فِی اَلْجَفْرِ اَلَّذِی یَذْکُرُونَهُ مَا یَسُوؤُهُمْ إِنَّهُمْ لاَ یَقُولُونَ اَلْحَقَّ 》

حضرت فرمودند آن جفری که ذکر میکنند،در آن ذکر و در آن جفر ،ذکری است و سخنی است که اگر به گوش پسر عموهای ما که ادعای امامت میکنند برسد ،آنها را ناراحت میکند،آنها گرفته میشوند ،آنها حق نمی گویند ، در امامت ادعای باطل میکنند،

《وَ اَلْحَقُّ فِیهِ 》حق در آن جفر است،آن جفر تمام حق را در خودش اندوخته است.

《 فَلْیُخْرِجُوا قَضَایَا علی [《أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ 》]

اگر این پسر عموها که خودشان را به امیرالمومنین نسبت میدهند،می گویند ما وصیِ علی علیه السلام هستیم ،یکی از علائم وصایت بودن جفر در نزد وصی است،پس قضایای امیرالمومنین را، نوشته جاتی که حضرت حکم قضاوت کردن درباره اشخاص و درباره مطالبی، بیرون بیاورند.

《وَ فَرَائِضَهُ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ، 》از آن نوشته جات امیرالمومنین واجباتی که ذکر شده است بیرون بیاورند،اگر راست می گویند.

《 وَ سَلُوهُمْ عَنِ اَلْخَالاَتِ وَ اَلْعَمَّاتِ 》

از آنها بپرسید احکام خاله ها و عمه ها در آمیزش های زناشویی چگونه است، اگر توانستند جواب بدهند،《وَ لْیُخْرِجُوا مُصْحَفاً فِیهِ وَصِیَّهُ فَاطِمَهَ 》و آنها اگر وصی امیرالمومنین هستند ،اگر بعد از علی بن ابی طالب علیه السلام امام هستند مصحف فاطمه سلام الله علیها را که از علائم امامت است، بیرون بیاورند و خارج کنند .

《وَ سِلاَحُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، 》

اگر اینکه مدعی صادق در امامتی که ادعا میکنند سلاح رسول خدا یکی از علائم امامت است، آن را نشان بدهند .

《ثُمَّ قَالَ: «اِئْتُونِی بِکِتٰابٍ مِنْ قَبْلِ هٰذٰا أَوْ أَثٰارَهٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ»》

این آیه قران را حضرت استشهاد فرمودند ؛

اگر در ادعای خود صادق هستید آن کتاب آسمانی که نسخه اصلی در آن کتاب است ،آن کتاب را بیاورید یا اینکه آثار علمی که از پروردگار متعال رسیده است به ودیعت، آن را بیاورید ای مدعیان امامت و وصایت ،اگر راست میگویید.

《و روی إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ مثله》

(روایت دیگر به سند دیگر مثل همین نقل شده است)

《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاَلْجَبَّارِ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو بَصِیرٍ رضوان الله تعالی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: مَا مَاتَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَتَّى قَبَضَ مُصْحَفَ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ 》

امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند پدرم امام باقر علیه السلام وفات نفرمودند مگر اینکه مصحف فاطمه سلام الله علیها را از امام قبلی خود قبض کردند،و آن مصحف الان در نزد ماست.

《حَدَّثَنَا عَبْدُاَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُوسَى اَلْخَشَّابِ عَنْ نُعَیْمِ بْنِ قَابُوسَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَلِیٌّ أَکْبَرُ اِبْنِی》

موسی بن جعفر علیه الصلاه و السلام فرمودند پسر من علی،بزرگترین پسران من است《 آخِرُ وُلْدِی وَ أَسْمَعُهُمْ لِقَوْلِی 》

و آخرین پسر من بزرگتر است از همه فرزندان من و دیگر بعد از او پسری نخواهم داشت و اوست که قول مرا از همه بهتر میشنود،《 وَ أَطْوَعُهُمْ لِأَمْرِی》

از همه فرزندان من اطاعتش نسبت به من بیشتر است

《 یَنْظُرُ فِی اَلْکِتَابِ اَلْجَفْرِ 》

علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام که فرزند من است ،او در کتاب جفر نگاه میکند و احکام الهی را استخراج میکند.

《مَعِی 》آن کتاب جفری که الان با من است،در نزد اوست.

《وَ لَیْسَ یَنْظُرُ فِیهِ إِلاَّ نَبِیٌّ أَوْ وَصِیُّ نَبِیٍّ》

کتاب جفر کسی نمی تواند نظاره کند مگر پیغمبر باشد یا وصی پیغمبر.《وَ ذَکَرَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ فَضَالَهَ عَنْ حَنَانٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زِیَادٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِی اِجْلِسْ 》

راوی میگوید من وارد شدم بر امام صادق علیه الصلاه و السلام حضرت فرمودند بنشین.《فَجَلَسْتُ》نشستم،

《 فَضَرَبَ یَدَهُ بِإِصْبَعِهِ عَلَى ظَهْرِ کَفِّی فَمَسَحَهَا عَلَیْهِ 》

حضرت دست مبارکشان را زدند روی کف دست من با انگشت اینجوری کشیدند (اینها معنا دارد هااا)

《ثُمَّ قَالَ عِنْدَنَا أَرْشُ هَذَا فَمَا دُونَهُ وَ مَا فَوْقَهُ》

حضرت فرمودند فلانی ،همین اندازه که من انگشتم را روی کف دست تو کشیدم به این اندازه خراش و حسی که در تو ایجاد شد حکمش پیش ما هست که حکمش چیست، کمتر از این هم هست بالاتر از این هم هست.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ذَکَرُوا وُلْدَ اَلْحَسَنِ 》

در نزد امام صادق علیه الصلاه و السلام سخن به میان آمد از پسرعموهای حضرت، وُلد الحسن که ادعای امامت داشتند،

《فَذَکَرُوا اَلْجَفْرَ 》سخن از جفر به میان آمد

《فَقَالَ وَ اَللَّهِ إِنَّ عِنْدِی لَجِلْدَیْ مَاعِزٍ وَ ضَأْنٍ》

حضرت فرمودند جفر این است ؛ دو پوست اَنبان در نزد من است که این دو پوستِ انبان از بز و از میش است،《 إِمْلاَءَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》در این دو اَنبان ،اندوخته شده است،نوشته جاتی که املاء خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم است،

《وَ خَطَّهُ عَلِیٌّ بِیَدِهِ》…

《 مُصْحَفُ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ مَا فِیهِ شَیْءٌ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ》حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند در مصحف مادر ما فاطمه سلام الله علیها هیچ چیز از جملات و کلمات و حروف قرآن نیست.

《 وَ إِنَّمَا هُوَ شَیْءٌ أُلْقِیَ عَلَیْهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِیهَا صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهَا 》

یک مطالبی است که بعد از رحلت خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم به بی بی القاء شده است.

[اگر کسی میخواهد بداند در مصحف حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها چیست،یک چیزش را ما می گوییم،اگر توانست بقیه چیزها را میفهمد،چون آن مصحف که مصحف حضرت صدیقه طاهره است، از آن انبانی که نوشته شده است این بر وجود مومنین خودش ثبت و ضبط میشود، یکی سینه زدن برای امام حسین علیه السلام است،چون سینه زدن برای امام حسین نه در قرآن است و نه در حدیث است نه در روایات است ،نه نص دارد نه …ولی اصل دین است و هیچ کس هم نمی تواند تکانش بدهد ،این احکام که آنجا هست این نیست.

که فرمودند هیچی از قرآن هم ندارد.ضریح ساختن روی قبور مطهر ائمه علیهم السلام هست،لذا در نزد مخالفین ، مصحف فاطمه علیها السلام نیست، قبور ائمه بقیع خراب است،خراب کردند،این احکامی است که اینجوری است، اگر بقیه چیزها را هم توانست میتواند تطبیق بدهد اگر ندارد که هیچی.

ممکن است سید هم باشد ولی از بن الحسن باشد ،از کسانی باشد که مخالف است. سید است هااا، امام صادق علیه الصلاه و السلام میفرمایند اینها پسران امیرالمومنین علیه السلام هستند ،پسر عموهای ما هستند ولی اقرار به این جور چیزها ندارند.الان هم هر کسی این نقطه را دریافت نکند از مصحف حضرت صدیقه طاهره بی خبر است و چیزهای دیگری که بعدا ان شاءالله هر کس این ارتباط را داشت این نقش را هم در وجودش دارد.

《حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلنَّوْفَلِیِّ

عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ اَلْمُخْتَارِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : عِنْدِی صَحِیفَهٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ بِخَاتَمِهِ فِیهَا سِتُّونَ قَبِیلَهً بَهْرَجَهً》

امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند از قول امیرالمومنین على بن ابى طالب صلوات الله و سلامه علیه در نزد من است( مولا فرمودند) ،صحیفه ای از رسول خدا ،به خاتم و مهر مبارکشان که در آنجا نوشته شده است شصت قبیله از قبائل عرب که هرزه گویند و نابجا سخن می گویند از اراذل و اوباش ،که از اسلام برای آنها اصلا و ابدا نصیبی نیست،

《 لَیْسَ لَهَا فِی اَلْإِسْلاَمِ نَصِیبٌ مِنْهُمْ غَنِیٌّ وَ بَاهِلَهُ وَ قَالَ یَا مَعْشَرَ غَنِیٍّ وَ بَاهِلَهَ 》

دو تا عشیره را ذکر کردند ،یکی عشیره غنی و یکی باهله،آی قبیله غنی و باهله،(اینها مخالفین ولایت بودند،اینهایی که مخالف ولایتند اسمهایشان آنجا نوشته شده ،قضایای که پیش می آید، همین قضایا موجود زمان من و شما و بعدا هم آنجا هست که کی طرفدار کجاست، بابا آدم روشن باشد ،آدم عقل داشته باشد)

《 أعدوا[أَعِیدُوا]عَلَیَّ عَطَایَاکُمْ حَتَّى أَشْهَدَ لَکُمْ عِنْدَ اَلْمَقَامِ اَلْمَحْمُودِ 》

[ آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند اگر میخواهید حق و باطل برایتان ثابت بشود ،خیلی آسان است،ببینید کلمه حقی که گفته میشود طرفدارانش چه کسانی هستند ،کلمه باطلی هم که گفته میشود طرفدارانش چه کسانی هستند ،زود روشن میشود.

این مالِ ولایت است هااا.وقتی یک کلمه ای گفته میشود که میبینید آنطرف عالم همه مخالفین اسلام ،مخالفین حقیقت با آن کلمه دارند طرفداری میکنند ،آن کلمه را قبول میکنند ،هر چه صهیونیست است آن را قبول میکنند ،هر چه کافر است آن را قبول میکند ،هر چه مخالف دین است آن را قبول میکند ، در جامعه اسلامی شیعی حرفی گفته ،طرفدارش آنجا صدا در می آورد،آن رادیو را دارد طرفداری میکند ،آن روزنامه دارد طرفداری میکند،آن مجله دارد طرفداری میکند،دیگر بابا بدونید این حرف حق نیست از طرفدارانش بشناسید،معاویه وقتی حرف زد چه کسی طرفدارش بود؟؟عمرو عاص

دیگر چه کسی؟؟مروان

دیگر چه کسی؟؟هر کسی به حرفش بر پا‌ میشد، به اسم اسلام بود هااا،الان هم همین طور است .توی آن کتابها هست، توی آن کتابها حتی یک روز هم کسی طرفدار باشد.

مواظب باشید ،ولایت که توی عالم به وجود آمده این ولایت حق و باطل تعیین کن است،یک کلمه ای که از زبان کسی خارج میشود آدم ببینید طرفدارش کیست،از این طرف امیرالمومنین که فرمایش میفرمودند چه کسی طرفدارشان است؟سلمان،ابی ذر،مقداد. خوب از این آدمها بشناسید، گرچه این ظلم است به مقام امیرالمومنین ولی راه حق و باطل در اجتماع این است.معلوم شد؟؟

دیگر باز دو مرتبه هم فریب میخورند،این بشر فریب خور است،به جهتی که دلش میخواهد با هوا و هوسش حرکت کند ، پسر عمو است شوخی نیست ،پسرای امیرالمومنین علیه السلام.

امام صادق علیه الصلاه و السلام میفرمایند اشتباه میکنند ،اینها خیال میکنند هر کسی باید مثل خودشان باشد ،مثل مردم، اینجوری نیست ولایت موهبتی است الهی به هر کسی میخواهند میدهند ،از طرفدارانش بفهم، یک ندایی که بلند میشود از طرفدار بفهمید،خیلی روشن است اینقدر زود آدم حق و باطل را میفهمد،خیلی زود متوجه میشود.

حق که گفته بشود پاکان بی غرض دنبال آن حق هستند،ولو عده شان هم کم باشد ،فرمودند ممکن است یکنفر باشد هااا، این قرآن که میگوید «اکثرهم لا یعقلون»همین اکثریت بشر را به این بیچارگی انداخته است،مردم هم هر جا اکثریت باشد میروند دیگر،حالا اجتماع اینجوری میفهمند همه هر….

ممکن است یکنفر باقی بماند و آن یکنفر هم اصلا شناخته نشود ،آدم هوشیار و بیدار و عاقل باشد]

آی گروه غنی و باهله،《أَنَّکُمْ لاَ تُحِبُّونِّی وَ لاَ أُحِبُّکُمْ أَبَداً 》[وَ قَالَ لَآخُذَنَّ غَنِیّاً أَخْذَهً تَضْطَرِبُ مِنْهَا بَاهِلَهُ وَ قَالَ أُخِذَ فِی بَیْتِ اَلْمَالِ مَالٌ مِنْ مُهُورِ اَلْبَغَایَا فَقَالَ اِقْسِمُوهُ بَیْنَ غَنِیٍّ وَ بَاهِلَهَ .》]

رسول خدا فرمودند آماده باشید برای روز قیامت ،آنجا جوابگو باشید در امر ولایت.

که شصت قبیله در ولایت با امیرالمومنین بد هستند،بزرگترین و مشهورترینشان هم این دو قبیله هستند ،این دلیل بر حقانیت است؟؟

روزنامه چی نوشته؟مجله چی نوشته؟رادیو چی گفته؟

ای مرده شور آن مسلمان شیعه ای که از روزنامه و مجله و…ای مرگ بر آن پوز و دهان و عقلت بخورد که ارزان داری دینت را میدهی اَه اَه اَه.

حالا ببین طرفداری چه کسی میکند.

آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند :

«الدَّهْرُ أَنْزَلَنی ثُمَّ أَنْزَلَنی حتَّی یُقالُ عَلیٌّ وَ مُعاویه»

روزگار اینقدر من را پایین آورده،پایین آورده که می گویند معاویه و علی ، اسم معاویه را با امیرالمومنین علیه السلام میبرند، حضرت در این دارند میسوزند،ولایت اینقدر پایین آمده،پایین آمده که به قول ما خراسانی ها میخ طویله خروس سر از ولایت دربیاورد، ولایت امر الهی است،اینها را مواظب باشید ،آدم خجالت میکشد اینکه اسم اینهایی که در راه باطل میروند ببرد.

همیشه هم بوده،ساکت، هیچی نگویید ،این همان صوفی گری است،آن صوفی گری که امیرالمومنین پس گردنی زدنش ،سفیان ثوری و حسن بصری،ای بابا ما راه خدا را بگیریم و برویم .این امری است که عالم را تکان داده چه ساکت باشیم،در امر ولایت سکوت اصلا جا ندارد،آن حرف آن تصوفی که در شرع و شریعت و منطق امیرالمومنین است ،همان است که وقتی امیرالمومنین به سفیان ثوری گفتند اینجوری وضو بگیر،اینقدر آب نگیر وضو میگیری،اینجوری دستور دین نیست هی داری مقدس مآبی در می آوری گفت از خونهایی که در صفین ریختی که من بیشتر نمی ریزم، این جواب ولی مطلق است!

آی قبیله غنی و باهله بخدا قسم هیچ وقت من شماها را دوست نداشتم به جهت اینکه میدانستم شما با ولایت سر و کار ندارید،و شما هم من را دوست نداشتید، بیخود ادعای اسلام میکنید.ولی حضرت یک مقدار مالی هم که از بیت المال مانده بود فرمودند به اینها بدهید اینها اهل مال هستند ،اینها برای این آمدند اسلام آوردند که از بیت المال پول گیرشان بیاید . (همیشه همین جوری است نزاع سر منصب و جاه و مقام و پول است)،حضرت فرمودند به قبیله غنی و باهله پولها را تقسیم کنید بدهید بروند،اینها برای این آمدند اسلام آوردند اینها دنبال اسلام و من ودین نیامدند،برای این بیت المال آمدند .

نزاع سر لحاف ملا نصرالدین است، نه کسی دلش برای مردم و اجتماع و ملت سوخته،نه برای دین،خودش میخواهد یک چیزی گیرش بیاید،هوشیار باشید،بیدار باشید این نزاعها…

این حرفهایی هم که میزنند همه کس پسند است هااا،چون با هوا و هوس میخواند.

مواظب باشید در هر عصری ولایت از آدم امتحان میگیرد.

ولایت کارش این است،همیشه و در هر عصر و زمانی هم هست.

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یا علی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *