شرح زیارت عاشورا_جلسه دهم

????بسم الله الرحمن الرحیم????

در ادامه جلسه نهم؛

یک مساله ای هست که اهل وثوق،محدثین ،اهل خبر،اهل حدیث،آنهایی که حرفشان مورد قبول است آنها می فرمایند ،مثل مراسیل ابن ابی عمیر که مثل مَسار در پایه مَسانید دیگر از روات است،ابن ابی عمیر در جلالت قدر به پایه ای رسیده بود است که اگر روایتی را مرسل نقل می کرده است مثل روایات مسند دیگران در پایه قبول است.

کامل الزیارات ابن قولویه این پایه را دارد این مرتبه را دارد که اگر روایتی را مُرسله نقل کند و سلسله سند را هم از میان بردارد مثل خبر مسندی است که دیگران نقل می کنند.

خوب،آنجا چه می گوید؟

این روایت را از امام صادق علیه الصلاه و السلام ما نقل می کند، روز قیامت که می شود تمام اهل بهشت به بهشت می روند و در امکنه و غُرَف تعیین شده خودشان مکان و مأوا می گیرند ،آنهایی هم که جهنمی هستند به جهنم می روند .

[ بحث بهشت و جهنم را اشاره ای می کنیم]

جنت چیست؟؟

اول بهشت را پیدا کنیم .جنت مقام عیشِ پنهان است. برای همین هم اسمش جنت است.

《فَإِذا جَنَّهَ علیه اللَّیل》،مجنون،جن، در مقابل جن ،انس،آن که به اُنس می آید اسمش را اِنس می گذارند که می شود به آن اّنس کرد، صحبت کرد ،آن را دید، و آن که نمی شود دید جن است.

باغ و بوستان را از این جهت جنت می گویند که درختان به هم سر برآورده اند،و سایه کرده اند نور خورشید به آن زمین و به آن سامان نمی تابد،جنت مقام عیش پنهان است.

《مَنْ بَکى اوْ أَبْکى أوْ تَباکَى…》

 

من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود

وعده فردای زاهد را چرا باور کنم ؟

 

« مَنْ بَکى‏ اوْ أَبْکى اوْ تَباکَى‏ علی الحسین وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّه».

کسی که گریه کند، بگریاند،نه بگریاند و نه گریه کند بلکه خودش را به گریه بزند[چراغ ها را که خاموش کنیم این نمی شود، عده ای که گریه می کنند آن یکی دیگر هم ناچار است خودش را به گریه بزند،راه بهشت را نبندیم]

یوم القیامه است،لیل القیامه نداریم .

کسی که گریه کند، بگریاند،خودش را به گریه بزند《 وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّه》این در بهشت داخل شده ،بهشت بر او واجب شده نه اینکه بعدا به بهشت می رود،گریه کننده بر امام حسین علیه السلام در بهشت موعود نشسته است ،چون مقام عیش پنهان است به آن راه ندارد.ندید، یک چیز دیگر است ،گریه کن بر امام حسین چنان غرق مولایش است که توجه ندارد توی بهشت است.

آن زمانی که گریه میکنی این گریه را خواننده به تو می دهد،مداح به تو می دهد،بهشت را او به تو داد،راه بهشت را او باز کرد.

بهشتی ها بهشت می روند《 أنَا قَتیلُ العَبَرَات》،بعضى ها من را با گریه می کُشند ،با گریه مفارقت پیدا نکنی ،دنبال این کار را بگیر بهشت را رها کن، یعنی یک وقتی با گریه بهشتی نشوی امام حسین یادت برود.عدول کن.

که روایت امام صادق علیه السلام را معنا کنیم،بهشتیان بهشت می روند،جهنمی ها…(آن هم یک معنایی دارد که برای مجلس سنگین است نمی گویم) عده ای از حوریه های بهشتی به شَکوی به نزد حق بر می خیزند ،پروردگارا تمام اهل بهشت آمدند در غرفه های خودشان ساکن شدند،پروردگارا حوریه هایی که برای آنها خلق کرده بودی به خدمت اینها پرداختند، سهمیه ما کو؟

عده ای از حوریه های بهشتی به حق عرض میکنند سهمیه ما کو؟

پروردگار متعال به وسیله مَلَکی به اینها می فرمایند آنهایی که باید شما دنبالشان بگردید ،پیدایشان کنید مالِ شما باشند اینها توی صحرای قیامت نشسته اند،همه به بهشت رفتند و آنهایی که باید به جهنم بروند هلشان دادند توی جهنم ،فقط اینها دور هم حلقه زدند نشستند،سرهایشان هم پایین است یک حرفی هم با هم دارند میزنند ،بروید آنجا آنها را بردارید.

اینها می آیند می بینند عده ای دور هم حلقه زدند صدا می زنند ،آی مومنین آی خوبان عالم هستی، خدا ما حوریه های قشنگ را برای شما آفریده توی غرقه های بهشت منتظرتان هستیم.

امام صادق علیه السلام فرمودند《 لا یَرْفَعُونَ عِلیهِنَّ رئوسَهُم》اینها سرشان را حتی بالا نمی کنند که به حوریه بهشتی نگاه کنند.

عرض میکنند خدایا اینها دیگر کی هستند؟؟

شما ما را فرستادید دنبالشان که بگیریم ببریم ،اینها به ما نگاه نمی کنند! مَلَکی از ناحیه پروردگار می آید پیام حق را اینجا می آورد که آی بندگان خوب من ،شما را خلق کردیم برای اینکه بروید بهشت و حوری ها را هم برای شما خلق کردیم بلند بشوید بروید.

ناز می کنند به خدا و عرض می کنند به مولا؛ خدایا حسین کجاست؟؟؟

یک دفعه خلق کرد فرمود «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» حالا ببین خدا چه می فرماید.

حق اینجا می فرماید《 اَنْتُمُ الحُسِینیُون 》،آی چشم بسته های از جنت،آی چشم به هم گذاشته های از بهشت،آی بی اعتناهای به بهشت و جنت،حالا امام حسین را داشته باشید.

گریبان یکی از اینها را امام حسین علیه السلام می گیرد به خلق عالم،انبیاء از اول تا آخر،اوصیاء انبیاء نشان می دهد می گوید چه کسی مثل این دارد؟؟؟

یکی از شماها را،امام حسین می فرماید چه کسی مثل این دارد؟؟کدام یکی از شما مثل این دارید؟

لذا چشم های خدا بینش را باز کرد ،چشمانی که خدا دیده بس،و هیچ چیز جز خدا ندیده ،روز عاشورا باز کرد که آن نگاه اعماق خلقت را شکافته ،اعماق وجود را شکافته،فرمود نگاه کردم در میان همه امت انبیاء حتی جدم رسول الله صلوات الله علیه و آله،سلمان،ابی ذر،مقداد باشد ،نگاه کردم همه را دیدم ،توی اصحاب همه اوصیاء انبیاء هم نگاه کردم و همه را دیدم ،اصحاب و یارانی باوفاتر و جوانمردتر از اصحاب و یاران خودم نیافتم.کربلا حرفش،سخنش،بالای همه مقاییس عالم وجود حرکت می کند.

ابن قولویه باز یک روایتی نقل می کند ،کسی که بر امام حسین علیه الصلاه و السلام گریه کند[این کوتاه بود که گفتیم بهشت،حضرت صادق علیه الصلاه و السلام هم از بهشت صرفنظر می کنند،بهشت به او می دهند؟ گناهانش را می بخشند؟جهنم نمی رود؟ همه اینها را حضرت کنار گذاشتند ]میفرمایند : 《مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ، [کسی که چشمش به صورتِ خودِ امام حسین علیه السلام بیفتد نَه،کسی که جسمِ مفارقه از روح را ببیند آن هم نَه،کسی که چشمش به خاک کربلا بیفتد ]

《مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بِشَاطِّ الْفُرَات》[این چه نصیبش می شود؟ حرف را نگاه کن،نُه تا روایت دارد اینجا همه با سندِ صحیح ]

کسی که چشمش به خاک کربلا بیفتد [خاک کربلا می دانی یعنی چه؟؟ یعنی جسمی که روح از آن مفارقت کرده توی دل آن خاک خوابیده است.حالا من یک حرف دیگر دارم پشتِ سرش می گویم ؛روایت هست که آن جسم هم که آنجا نیست اجساد و اجسام کربلایی ها را حق برده بغل دستِ خودش،کجا هست ما چه میدانیم ؟!

روایات است اینها توی خاک کربلا گذاشته شدند بعدا هم به آسمان عروج کردند ،آن روایات باز سنگین است حرفش را نمی زنیم .این نسبت خاک به این اجسادِ طاهره 《مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ بِشَاطِّ الْفُرَات 》،مثل چیست؟؟؟

《کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِهِ》،[آیه این مطلب را نگاه کن]

هر کس به خاک کربلا نگاه کند مثل این است که دارد خدا را زیارت می کند.

لذا عشق این حرف را می زند ،هر کس هم یک معشوقی دارد تا سر حدِ پرستش با او می رود ،این سخنِ عشق است. امام صادق علیه السلام اینجا توی مجرای عشق سخن گفتند ؛ اگر کسی در وادی عشق قدم زده باشد ،عاشق (پایینترش را کار نداریم،عاشق) معشوق را تا مرتبه خدایی می برد،این قاعده عشق است.در عشق هم باکی نیست،آنجاها حرفی داریم.

[حالا این حرف را بزنیم عیبی ندارد،یک خُرده از عشق بگویم و کربلا و برویم جلو]

یک کسی بود در زمان امام زین العابدین علیه السلام زندگی می کرد(شما لیلی و مجنون شنیدید) این قیس عامری که مجنون است( ولادت آقا امام حسن علیه السلام نزدیک است )با کلمه 《لیل 》حرکت کرد،《لیل》 اسمِ مُستعار حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها در قرآن است.《لیلهَ》،《وَ الیل》،《لیلهُ القدر》،در همه جای قرآن کریم 《لیلهَ》،《وَ الیل》مأول به وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها است ،هر جا کلمه《لیلهَ》و 《الیل》 دیدید [یک روایت داریم هاااا،از امام صادق علیه الصلاه و السلام روایت است،چون مقام غیب الغیوبی از افهام، ادراکات ،اندیشه ها و عقول پنهان است و چون پنهان است《 لیل》 است.]

این با 《لیل》حرکت کرد، مجنون شد.

چون مادرش به امام حسن علیه السلام شیر داده بود و قیس عامری برادرِ رضاعی امام حسن علیه السلام بود،این بار یافت به مقام ولایت رسیده است در شئون ولایت رتبه های بسیار بالا داشته، قیس عامری ،این مجنونِ لیلی که از او سخن گفته شده و اسمش همه جا هست و توی محبت الگو است ، یکی از علائم اهل ولایت این است کسی که به مقامِ ولایت برسد وحوش و پرندگان به او اُنس می گیرند،این علامت است.

[من و تو انسان ها از ما فرار می کنند، انسان از من و تو فراری است که جیبِ جانش را نزنیم،که جیبِ فکرش را نزنیم ،که جیبِ ایمانش را نزنیم که جیبِ ظاهرش را هم خالی نکنیم.چرا؟؟؟

چون بی خبریم.

من فیلمش را دیدم نمیدانم واقعش هم این است یا نه، در خارج کبوتر هایی هستند که می آیند روی شانه مردم هاااا؟؟ چرا کبوترهای ما نمی نشینند؟؟؟

آی مسلمانهای مومن،آی شیعه،آی عاشق…ببین پرنده چرا از تو فرار می کند؟از چه چیز در تو می ترسد؟؟

ولایت نشانه اش این نیست که من و تو گذاشتیم،یکی از علائم نفوذ و رسوخِ ولایت در جانِ انسان و مومن این است که وحوش از او نمی هراسند ،لذا در بِرکه الصباح وقتى که ولی مطلق را قرار دادند آمدند پای امام را بوسه زدند،وحوش همه می آمدند .راجع به ائمه علیهم السلام معمولا جزء معجزاتشان هست که توی بیابان گرگ می آمد،شیر می آمد.لذا فرمودند راجع به مومن که وحوش و درندگان به او کاری ندارند بلکه اُنس می گیرند، ابن فارض هم در آن تائیه کبرایش اشاره کرده که 《و بالوَحشِ اُنستی》چون ابن فارض هم در این مرتبه بوده ،به این مقام رسیده است ،او می گوید 《و بالوَحشِ اُنستی》من اُنسم با وحوش و درندگان بیابان است ]

لیلی و مجنون را شنیدیم ،حالا این قصه اش زیاد است،برادر رضاعی امام حسن علیه السلام است،

این با کلمه 《لیل》حرکت کرد، یعنی تجلیات صدیقه طاهره سلام الله علیها او را به مقام و سر حدِ جنون برد.راجع به حکیم صفای اصفهانی شرح حالش هست که او جزء اساتید معقول از متاخرین است که همه متفق القول او را قبول دارند،اخیرا هم آرائش در یک کتابی از فلسفه طرح شده که آراء فلسفی اش همه چشم گیر است و علما ،فضلا،محققین استفاده می کنند،این در مدرسه فاضل خان که دربی داشته است از صحن بزرگ نزدیک همین سقاخانه اسماعیل طلایی که معروف است ،آن طرف مدرسه ای داشته است یک دربی به صحن داشت آنجا زندگی می کرد و عیال هم نگرفته است . از حکیم صفای اصفهانی نقل می کنند؛

 

من مهر تو را پیشرو قافله دارم

آن قطره که از بحر فزون حوصله دارم

تا بار گشایم به فنای حرم هو

یا فاطمه الزهرا اِنا بِکِ نَشکُو

 

تا آن کلمه؛

هرگز نشنیدیم خدا را بودی اُم [ خدا مادر ندارد]

ای اُم الوهیین، ای در تو خرد گم

باز آی که ما مردم افروخته انجم

در دیده نشانیمت بر دیده مردم

 

علی کل حال ،این قصیده را که گفت ،حکیم صفا از سخن ماند،دیگر روز درس نگفت ،مدرسش تعطیل شد،سی سال متوالی می آمد صبح می نشست روبروی پنجره فولاد همین طور غرقِ تماشا بود تا نزدیکهای غروب به مدرسه می رفت .هر کس تعلق محبتی به صدیقه طاهره سلام الله علیها پیدا کند،و آن مرتبه در آن مقام این سر از جنون در می آورد،مجنون هم این بوده،[این را نمی خواستم بگویم]یکی دیگر از کسانی که مورد توجه بوده و ائمه علیهم السلام به او عنایت داشتند کَثیر که مُصَغّرَش 《کُثَیِر》 است ،این یکی از عشاق زمان خودش که زمان امام زین العابدین علیه السلام بود و زمان حجاج زندگی می کرد و معشوقه اش «عَزِّه» است ،آبله رو ،قد کوتاه،سر بزرگ،خیلی چهره مخصوصی داشته است.به امام زین العابدین علیه السلام خبر دادند

که کُثَیِر فوت کرده است ،حضرت تشریف بردند خودشان با دست خودشان شستند،با دست خود کفن کردند،رفتند توی قبرش خوابیدند،خودشان بر او نماز خواندند . [خوب دقت کن بابا،یک چیزی توی این عالم هست که من و تو راه به آن نداریم،اگر یک کسی در یک مرتبه بالایی از این حرف نبود که اینجوری سر در نمی آورد]منظور این است که یک روز وارد شد بر حجاج لعنت الله علیه ،چون خیلی بد بود از اشقیا بود، وقتی وارد شد دربان به او گفت یک عرب بدقیافه ای آمده،مرد قدکوتاه و آبله رو، او اجازه می خواهد وارد شود، گفت بگو بیاید. وقتی وارد شد زبان ملامت گشود گفت «وَ تَسمَعُ بِالمُعَیدِی خَیرٌ مِن أن تَراه»؛آدم حرف دهاتی را بشنود بهتر از این است که او را ببیند[این مثل در عرب هست]شروع کرد به سخن گفتن ،گفت یا حجاج تو قدکوتاه،چهره آبله رو و لباس های ژنده و چهره دهاتی من را دیدی ،مرد شناخته می شود به دو عضو کوچکش به《 لِسانِه و قَلبِه》به قلب من که راه نداری ولی زبان من را حالا آزمایش کن ببین اینکه چطور است،《وَ تَسمَعُ بِالمُعَیدِی》می گویی سرزنش میکنی؟گفت اسمت چیست؟؟

اسمش را گفت، گفت من کُثَیِر هستم.

گفت سالها دنبال تو می گشتم که تو را ببینم،از قضایای محبتی تو نسبت به عَزه سوال کنم،

گفت من قضایای زیادی دارم ،تو اهلش نیستی که به تو بگویم ولی یک قضیه را می گویم چون شاهد بغل دستم هست.و آن،این است که من سالها می رفتم توی خیمه های عزه و کنار خیمه هایش (َشغلم روغن فروش است همه می دانند)از قبایل و عشایر روغن جمع می کنم و هر روز هر هفته می آمدم توی عشیره عزه سر میزدم که شاید این از خیمه بیرون بیاید یک دفعه دیگر نگاهش کنم،به این امید،ولی نمی آمد،باز من می رفتم،سالها رفتم تا یکدفعه که مَشک های روغنم را آنجا گذاشته بودم دیدم از خیمه اش در آمد یک کاسه دستش بود آمد به من گفت این را روغن کن، من یک مَشک روغن خوب داشتم برای مصرف خودم برداشته بودم،همینطور که داشتم نگاهش می کردم خنجرم را از کمرم در آوردم که آن طناب دور مشک را ببرم و به این روغن بدهم،همینطور که غرق نگاهش بودم یکدفعه به من گفت چه کار کردی انگشتت قطع شد خبر نداری؟

دستش را از زیر ردا در آورد به حجاج نشان داد ،این هم علامتش.

قرآن چه می گوید؟؟ قرآن می گوید بله هست 《وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ》آنها هم که جمال یوسف را دیدند آنها هم دستانشان را بریدند.《فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ》،این مقام محبت است،مقام عشق است،هیچ کس توی این باب این منزلت را ندارد مگر آنانکه توی گریه امام حسین علیه السلام نشسته اند، چون مصیب روز عاشورا ببین چه کار می کنند چطور حرکت می کنند.

《السلام علیک یا اباعبدالله》تمام مجرای این اتصال 《سلام》 است.

و 《سلام》اسم حق است،ظهورش و تشخصش و تعینش در وجود مقدسه بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیهاست که مجنون آفرین است و کُثَیِر آفرین است که امام سجاد علیه السلام بر بدن او نماز بخوانند و او را غسل بدهند،این همه محبت را از او گرفتند.

امروز روز هشتم ماه رمضان است،دعای روز هشتم ماه رمضان را بخوانید《اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَهَ الأیتامِ و إطْعامِ الطّعامِ و إفْشاءِ السّلامِ و …》،《اللهمّ ارْزُقنی إفْشاءِ السّلامِ 》یعنی چه؟؟

یعنی توی مقدس مآبی سخن بگوییم؟؟یعنی خدایا به من رزق بده، من را مرزوق قرار بده،رزق من قرار بده که من بلند سلام کنم؟؟

بابا مطالب معرفتی امام اینها نیست،خدایا به من توفیق بده که بلند بگویم سلامٌ علیکم،یواش نگویم ؟؟

کاش بحث های هر شب ما را می شنیدید که معلوم می شد. خدایا به من رزق بده،من را مرزوق قرار بده،نصیبِ من کن،روزی من کن که برای من افشاء بشود که 《سلام》چیست.[اگر مفاتیح هست این دعای امروز را یک کسی توی مفاتیح پیدا کند بخواند《 اللهمّ ارْزُقنی فیهِ رحْمَهَ الأیتامِ و إطْعامِ الطّعامِ و إفْشاءِ السّلامِ و صُحْبَهِ الکِرامِ بِطَوْلِکَ یا ملجأ الآمِلین》] این یک لطافتی دارد ،اگر کسی می خواهد به افشاء 《سلام 》برسد،چون ما بیان کردیم که 《سلام 》حقیقت وجودی صدیقه طاهره سلام الله علیها در مرتبه اسم 《الله》سُبحانَهُ و تعالی تعین بخش 《سلام 》،ذات مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیهاست که مفتاح اتصال به ساحت قدس همه انبیاء و اولیاء و مقربین است که تا 《سلام》 نباشد راهِ دخول تو به این آستان های مقدسه بسته است،باید با 《سلام》وارد بشوی و او مفتاح است.

خدایا به من روزی کن که من نسبت به ایتام رحمت داشته باشم و اِطعام ِطعام به من روزی کن که من بتوانم به دیگران بچشانم و بخورانم ،《وَمِمّا رَزَقناهُم یُنفِقونَ》(سوره مبارکه بقره/آیه ۳) ،این فقط نان و آب نیست،این ظاهر مساله است ،از هر چه به تو عنایت کردند بنوشان و نوش کن ،اول به دیگران بعد خودت،راوی حدیث هم همان است که بتواند از آن چیزی که خودش نصیبش شده و چشیده و گوارایش شده به دیگران هم بتواند مرحمت کند،و به من افشاء 《سلام 》را روزی کن.

ظاهرش این است که برای همه《افشاء السلام》یعنی بلند سلام بگویم ،خیال نمی کنم کسی اهل معرفت باشد به این اندازه قانع بشود در معنای این کلمات گهربار و دُرَر بار و این کلماتی که همه صعودش از عالم مُلک به مَلَکوت است.

خیال نمی کنیم این باشد، خدایا به من بفهمان که 《سلام》چیست،روشن کن.

[ خوب،سخن در این باب ما زیاد داریم،در شرع مقدس و کلمات بزرگان دین از این نوع کوتاه بینی ها زیاد در ما هست ،که از خدا بخواهیم بابِ معرفتش را به روی ما باز کند و نورِ معرفتش را به دلِ ما بزند که ما آشنا بشویم،برای اینکه ما روی این 《افشاء السلام》یک مقدار کار کنیم عرض میکنیم، که در بقیه از کلمات و عبارات معنوی و باطنی شریعت غَرّاء محمدی صلی الله علیه و آله و سلم به چشم می خورد که گفتیم 《کتاب》یکی از آن معانی است که برای ما روشن نشده ،که گفتیم و حرفش را زدیم و 《یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ 》(سوره مبارکه بقره/ آیه ۱۸۳)یعنی چه،《الم‌ «۱» ذلِک‌َ الکِتاب‌ُ لا رَیب‌َ فِیه‌ِ هُدی‌ً لِلمُتَّقِین‌َ «۲》،این کتاب یعنی چه، و برای اینکه بگوییم این 《افشاء السلام 》هم غیر از آن معنای ظاهری است که ما می فهمیم،یک معنای باطنی و عمیق معنوی دارد، این است که در معنای ازدواج هم که ما روایات را می خوانیم ،چرا ازدواج سنت است و تاکید شده است ولی بعضی روایات هست که ازدواج را جور دیگر برای ما معنا می کند،《مَن تَزَوَّجَ فقد أحرَزَ نِصفَ دِینِهِ، فَلْیَتَّقِ اللّه َ فی النِّصفَ الْآخَر》این عین مساله《افشاء السلام 》است که ما به آن راه نبردیم. ازدواج و تزویج همان بُعدِ شفاعت است که خدایا من را از این تنهایی و تنها بینی و تک رویی و خودخواهی که نتیجه تنهایی و تنها حرکت کردن و تک رویی و خودبینی همان چیزی می شود که در شرع مذموم است ،خدایا این را از من بگیر من را نجات بده و من را به نقطه تزویج برسان،با یک 《ولی》من را آشنا کن که من از فردیت نجات پیدا کنم و با یک《ولی》دَمخور باشم.روایت در کنارش؛ امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند : روز قیامت که می شود انبیاء همه توی یک صف ایستاده اند،منتظرند تا اینکه جَدِّ ما علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام وارد صحراى محشر می شوند [کلمه اینجاست،که این حرف را بفهمیم]بعد می فرمایند 《وَاللهِ علیٌ هُوَ الَّذِی یُزَوَّجُ أَلانبِیاء》جد ما 《علی》 است که روز قیامت پیغمبران را از تنهایی در می آورد بغل دستشان قرار می گیرد.

《اَلنَّظْرَهُ الْأُولَی مِنَ الرَحمن》،برای چه همیشه بُعد این طرفش را می گیری؟؟ نگاه اول به نامحرم اشکال ندارد نگاههای دیگر اشکال دارد. نخیر نگاه اولش اشکال دارد آخرش هم اشکال دارد ، 《اَلنَّظْرَهُ الْأُولَی مِنَ الرَحمن》این پسندِ دل است به هر کس برخورد کردی توی نگاه اولی اگر او را گرفتی و او تو را گرفت پای او بایست این همانی است که هست،《وَ اَلنَّظْرَهُ الثانِیه》دیگر حرفهای دیگران خواسته باشد نگاهت را تغییر بدهد او شیطانی است.

《إفْشاءِ السّلامِ 》،خدایا ما را با 《إفْشاءِ السّلامِ 》آشنا کن ،رزق‌ ما قرار بده ،《إفْشاءِ السّلامِ 》ظهور اسم 《سلام 》است ،در تَعَیُن و تشخص فاطمی سلام الله علیها.

مثل این که 《اَلنَّظْرَهُ الْأُولَی مِنَ الرَحمن》بُعدِ اینطرفش نیست، چرا این را می توانیم یک مقداری از آن استفاده کنیم ،قاعده شرعی برایش بسازیم ،این چرا به همین اندازه اما بالاتر از این هم هست.

ازدواج چرا میشود با ادله دیگر و با همین یک بُعد اینجوری درست کنیم، یک چیز دیگر ورای این هست ،یک 《ولی》پیدا کن دستت را به دامنش برسان ،یک 《ولی》پیدا کن از این تک روی و تک فکر کردن و تنها نظر دادن و یک طرفه به قاضی رفتن…

خودت را بر یک 《ولی》عَرضه کن،این ازدواج است که بوی شفاعت می دهد،در این باب سخن بیشتر از این هست ،شرح و بسط بیشتر از این هست،کافی است.

ما 《سلام 》را تقسیم کردیم به پنج قسمت،پنج مرتبه برای 《سلام》که می خواستیم این مراتب را بگوییم ،《سلام》 است و بدون اضافه به هیچ شئ ای حتی 《سلامُ الله》نه،《سلامِی》نه،《سلامُنا》نه،《سلامٌ من الرّحمنِ نَحوَ جِنَابِکُمْ فَإنَّ سَلامِی لایَلِیقُ بِبَابِکُمْ》این هم نه، یک 《سلام》است که مجرد از همه اضافات است ،یک 《سلام》است که مضاف است به غیر و به شئِ دیگر،یا اسم جلاله یا اسماء دیگر، یک 《سلام》است که بر ضمیر غایب القاء می شود ،یک 《سلام》است که بر ضمیر مخاطب القاء می شود،《السلام عَلیهِ》،《السلام عَلیکَ 》،یک 《سلام》هم هست که بر ضمیر متکلم یا اینکه مع الغیر القاء می شود 《السلامُ عَلیهَ و السلامُ علینا》 که هر کدام از اینها یکی از تعینات وجودی صدیقه طاهره در عالم مُلک است .

[به کربلا برویم ،

بازگو از نَجد و از یاران نَجد

تا در و دیوار را آری به وجد]

یک فیلمی را به ما دادند از یک مجلس روحانی و معنوی که آن مربوط به ولادت امام حسین علیه الصلاه و السلام بود. با اینکه ما هم خیلی اهل این جور چیزها، فرصت اینجور چیزها را نداریم، نه اینکه اهل نیستیم ،دیگر ما ریا به اندازه خودمان داریم اینجا در باب امام حسین علیه السلام کسی اینکار را نکند ،هر چند ریای در باب امام حسین هم مرتبه اش از همه اخلاص ها بالاتر است، ما که به خودِ خاک کربلا سوگند عقیده مان بر این است ،در باب امام حسین علیه السلام ریایش در هر بابی از هر اخلاصی در عملی بالاتر است.فرمودند گریه راستکی اش ،نه دروغکی اش،تباکی یعنی اینکه ریاکاری و دروغ، گریه ات نمی آید اینجوری کن،این نیست؟ دروغ از این واضحتر؟؟

فرمود این با آنکه راست می گوید یک جور است .

 

بنازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل(برابر) نشیند

 

این را همردیف با او حرفش را زدند،توی باب امام حسین علیه السلام ریایش هم حرف دارد.

 

خوب ،علی کل حال اگر ریا هست در باب امام حسین است،عَلَیْ الله .

زدیم بر صف رندان و هرچه باداباد

ما آنجا دیدیم یک چهره آشنا از حُسسسسسین علیه الصلاه و السلام ،[ این حُسسسسسسسین که می گویم این ترکیب تلفظش است ،چون وقتی رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم می خواهد نام این معشوقش را ببرد دلش نمی آمد اسم را رها کند وقتی می گفت حسسسسسسسسسین می کشید که با این اسم باشد ،امیرالمومنین علیه السلام هم همین جور حسسسسسسسسین،فاطمه زهرا سلام الله علیها هم همین طور، دلشان نمی آمد خودشان را از این اسم جدا کنند ترکیب صدا زدن…

لذا توی مجالس عزاداری خیال نکنی خودت میگویی هاااا،یکی دیگر است که دارد صدایش میزند.این از حلقوم تو است،هر کسی می گوید حسسسسسسسسسسسسسین این ندای فاطمه سلام الله علیها مادر امام حسین است ،قدرِ خودت را بدان،این طرف حرف زیادتر از آن است که بگوییم.] بله،چهره ای آشنا،بسیار آشنا ،توی دل نشین دیدیم که آنجا خیلی ما را مجذوب کرد.حالا امشب هم دیدیم که آقای سلطانی اینجا نشسته است ،ما خواهش کنیم از آقای خلج که اگر که ما باید بوسیله شماها دعوت بشویم،یعنی صاحب مجلس شماها هستید ،هر کسی توی باب امام حسین علیه الصلاه و السلام می جوشد می خروشد می سوزد او صاحب مجلس است،ما عرض عاجزانه داریم و تقاضای عاجزانه که دل سوخته ها ما را کمک کنند،به عنوان صاحب مجلسی اگر ما نصیبی داشته باشیم خوب است که ادامه آن ولادت ،امشب هم در این مجلس باشد.

خوب،از صدیقه طاهره سلام الله علیها،ما هم از بی بی می گوییم.

یک کلمه مختصر من مقدمه می شوم برای ذکر مصیبت و آن، این است که در لیله دفن فاطمه زهرا سلام الله علیها آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند سلمان،ابی ذر،مقداد، (هفت نفر تشییع کردند ) امام صادق علیه السلام می فرمایند《 اِرتد الناس بعد النبی(صلوات الله علیه و آله و سلم) إلا ثلاثه أو اربعه أو خمسه أو سبعه و هم الذین شیعوا جنازه فاطمه سلام الله علیها 》همین هفت نفر بودند که اجازه داشتند تشییع کنند،فرمودند

سلمان ،ابی ذر،مقداد،حُذَیفِه،عمار،(آن هفت نفر)بیرون در بایستید که از جسدِ طاهر و مطهر دختر رسول خدا تشییع کنید. آمدند بیرون در ایستادند فرمودند حسن جان،حسین جان، زینب جان،ام کلثوم ،اسماء تو هم دستِ این دختران من را بگیر بیرون بایستید تا…

ترکیب کار این است،روایات جمعش این است که قطعا حضرت در بقیع چهل صورت قبر درست کردند،قطعا ،قطعا،قطعا.

دیدند آقا امیرالمومنین علیه السلام با آن دستوری که خودِ فاطمه زهرا سلام الله علیها داده بودند که سریری ،تابوتی تهیه بشود و اسماء هم سازنده این تابوت است ،خودِ حضرت دستور دادند چه جوری باشد.دیدند آقا امیرالمومنین تنها تابوت فاطمه زهرا را روی سرش گذاشته است تا بقیع امیرالمومنین این ترکیب را،هر چه هست، من نمی دانم ،تنها آوردند،به بقیع که رسیدند فرمودند سلمان ،ابی ذر،مقداد،از این صحنه دور بایستید ،حسن جان،حسین جان،اسماء مواظب دخترانم باش دور بایستید ،حضرت جنازه ای را توی قبر گذاشتند ،چهل صورت قبر درست کردند فرمودند بروید خانه هایتان،همه رفتند ،بعد امیرالمومنین علیه السلام تنها به خانه برگشتند با دستِ خودشان قبر فاطمه زهرا را توی خانه کندند یا کنار قبر رسول خدا،که حجره نزدیک بود ،آنوقت فرمودند حسن جان،حسین جان،بیایید ،آن که خواص از اهل ایمان،خواص از اهل محبت و ائمه علیهم السلام می دانستند این است که امیرالمومنین تنها قبر فاطمه سلام الله علیها را کندند ،وقتی جنازه را روی دست گرفتند و تحویل رسول خدا صلوات الله علیه و آله و سلم دادند همینطور که جنازه روی دست بود امیرالمومنین با جنازه سرازیر قبر شد نتوانست خودش را نگه دارد ،ببینید هر کس توی عالم کم می آورد ،هر کسی،پهلوان توی میدان که می خواهد کشتی بگیرد ،آنجایی که می خواهد وزنه بردارد،همه 《یاعلی》می گویند،هر کس کم بیاورد،هر زمین خورده ای،هر مهر باطل خورده ای 《یاعلی》 می گوید ،امیرالمومنین وقتی می خواست از آنجا بلند شود یکدفعه صدایش بلند شد 《یا زینب》،یا زینب کمکم کن ،دخترش آمد زیر بازوی بابا را گرفت .ولی کنار کشته برادر کسی نبود زینب را تکان بدهد ،عَلَیْ الله روضه عاشورا را بگوییم ؛ ناگهان دیدند دو نفر آمدند نیزه زیر بازوی زینب گذاشتند ،با نیزه زینب سلام الله علیها را از روی جسد ابی عبدالله الحسین برداشتند.

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یا علی مدد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *