شرح زیارت عاشورا_جلسه اول

《 بسم الله الرحمن الرحیم》

[…چون‌ نزدیک شدن به زیارت عاشورا کار آسانی نیست،خیلی مشکل است،از طلیعه سخن و طلیعه بحث معلوم می شود به این معنا دعوت شدیم]

نسبت به زیارت عاشورا اول حدیثش را نقل کنیم ،سلسله این حدیث به چه کسی می رسد؟؟

همه علمای شیعه متفقاً بدون استثنا نقل کردند ،تمام علمای شیعه،اهل حدیث،اهل خبر،کسانی که اجازه دارند و لیاقت دارند در این باب سخن بگویند همه فرموده اند که زیارت عاشورا 《حدیث قدسی》است،یعنی به روایت معموله یا حدیث معمول به ما نرسیده است .

《حدیث قدسی》 چیست؟؟

آشنا بشویم حدیث قدسی یعنی چه؟

حدیث قدسی آن حدیثی است که با سلسله سند معتبر به خود ذات مقدس باری تعالی ربط پیدا می کند،این را حدیث قدسی می گویند.

آیات قرآن ،کلام الله،قرآنی که کتاب آسمانی است و ما موظف هستیم به این کتاب عمل کنیم به خداوند تبارک و تعالی ربط پیدا می کند ولی صورت وحی جبرئیلی دارد.

حدیث فرمایش رسول خدا بدون وحی است.

باز هم « وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ اَلْهَوىٰ إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْیٌ یُوحىٰ » ،این حدیث است.

روایت و خبر ،فرمایشات ائمه اطهار علیهم الصلاه و السلام است که مقام معصوم سخنی می فرماید ،گاهی به رسول الله سخن منتهی می شود و گاهی منتهی نمی شود این روایت است و خبر است.

روات احادیث و روات خبر کسانی هستند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه هدی علیهم الصلاه و السلام براى ما حدیث یا روایت می گویند،اینها روات هستند.

پس سخن در جنبه معنا ،چهار وجه پیدا کرد ؛

یک ،آیات قرآنیه، که به وسیله جبرئیل به صورت وحی بر رسول خدا نازل می شود.

دو، احادیث رسول خدا که وحی و الهام نیست،فرمایشاتِ خودِ رسول الله است آن هم از …گفته می شود ولی جبرئیل واسطه نیست.

فرمایشاتی است که خود رسول خدا در هر بابی عنوان فرموده اند.

فرق بین روایت و خبر چیست؟؟؟

راوی حدیث و مخبر حدیث فرقش چیست؟؟

راوی آن کسی است که از ائمه اطهار علیهم الصلاه و السلام خبری را روایت می کند که خودش به این معنا رسیده است و آنچه را می گوید درک کرده است، و چشیده است،راوی یعنی آن کسی که آب می خورد و به دیگران هم آب می دهد این را راوی می گویند،در لغت عرب، راوی یعنی کسی که دیگران را سیراب می کند فرقش با ساقی این است که ساقی آن است که خودش نمی خورد و به کام دیگری می ریزد ،راوی اول خودش می خورد آب می آشامد .

در عرب ناقه راویه رسم بوده،آن وقتها لوله کشی نبوده ،آب هم در بعضی از اَمکِنه فراوان نبوده که جوی آبی رد بشود،چاههای آبی بودن ،محل های آبی بودن ،ناقه راویه ،شتری بوده است ماده شتری بوده است که می بردند اول شتر را آب می دادند بعد مَشک های آب را روی دوش ،روی کول شتر می گذاشتند می آوردند به مردم دادند این را ناقه راویه می گویند.

در غیبت کبری هم دستور العمل این است که ؛

《فَارْجِعُوا فیها إلی رُواهِ اَحادیثِنا》

روات جمعِ راوی است در زمان غیبت کبری که دسترسی به امام زمان علیه السلام ندارید بروید یک کسی را پیدا کنید که او خودش خورده باشد،چشیده باشد،بعد برای شما این حدیث را نقل کند، این راوی است.

مُخبر آن است که خودش نچشیده می تواند حرف امام را به دیگری بگوید .

در غیبت کبری دستور این نیست که دنبالِ مُخبر بروید، [دستور است که ]دنبالِ راوی بروید.

اقتباس هم که حضرت موسی به اهلش،اطرافیانش گفت که 《لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ》از این خبری که برای من شده 《فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ 》یک برق زد موسی بیهوش شد و کوه هم از هم پاشیده شد وقتی به هوش آمد گفت:《لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ》 ،بروم اقتباس کنم ،اقتباس رو نویسی نیست که آدم از یک چیزی بردارد بنویسد،این اقتباس نیست،باید یک کسی از حقایق آتش توی جانش بخورد ،آتش گرفته باشد ،اَلو گرفته باشد،سوخته دل ، از این سوخته دلها اگر یک جایی پیدا کردید دامنشان را بگیرید ،این اهل اقتباس است یعنی از آیه قرآن در آن علامتی هم که برای فِرقه ناجیه گفتند《 المقتبسون من علمکم》،دنبال کسی بیفتید،فرقه ناجیه سه علامت دارند،یکی از علائمش این است که المقتبسون من علمکم .

از سه علامتی که دارند علامت دومش این است که المقتبسون من علمکم، از علم ائمه اقتباس کرده باشد یعنی آتش توی جان گرفته باشد،این نفرینی که مادرها میکنن توی آن خیلی رحمت است هاااا،الهی آتش توی جانت بگیرد.

آن مادر نفرین می کند معلوم است از یک جایی نفرین می کند که همه اش دعاست،الهی آتش توی جانت بگیرد.

یعنی از این قَبَسِ علمی ، از این قَبَسی که موسی هم به ولایت عَلَوِیه راه پیدا کرد ،امام صادق علیه السلام فرمودند آن نور که موسی را مدهوش کرد نور مقدس وجود جد ما امیرالمومنین علیه السلام بود که به کوه خورد،نور یکی از شیعیان بود،نور سلمان بود،همه روایت است او گفت 《لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ》.

هر کس توانست از کانون محبت اهل بیت علیهم السلام،(کانون ؛آن آتشدان را کانون می گویند ،لغت را هم یک کم باید معنا کنیم،کانون آن آتشدان است،زرگر ها دارند،آهنگر ها دارند ،اینهایی که سابق می دمیدند و آتش درست می کردند و فلز را می گذاشتند آنجا که یک خُرده ای داغ بشود و بعد روی آن چکش بزنند آن را کانون می گویند)،《المقتبسون من علمکم》،کسی که توانست از کانون محبت اهل بیت ،آتش توی جانِ خودش بزند و آتش توی جانِ دیگران بزند (چون محبت دو حال دارد؛محبت ابتدایی داغ می کند و گرم می کند ،اینهایی که اولِ سلوکشان است در راه محبت ولایت، آنها داغ می شوند گرم می شوند این بی صبری،بی توانی و دادزدن و این طرف و آن طرف حرف زدن و تبلیغ و ترویج ،این مالِ اولِ سلوک است ،مالِ اولِ راه است،مالِ خامی است ،مالِ نپختگی است ولی خوب است راه است ،تازه حضرت موسی اقتباس کرد،وقتی که به مقام معرفت رسید از محبت بالاتر رفت ،به مقام معرفت رسید آن وقت خُنَک می شود).

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند علی بن ابی طالب یک جا دست روی شانه من گذاشت 《فَبَرَدَالله قَلبی》توی محبتش بی تاب بودم( معلوم می شود رسول الله هم داشتند) وقتی که در معراج آنجا دستش را روی شانه ام گذاشت دلم خنک شد.

باز توی عالم خلق با مردم وقتی می خواست بت ها را از خانه کعبه پایین بیندازد و دستش نمی رسید و گفتم علی جان پایت را روی شانه ام بگذار،پایش را روی شانه ام گذاشت باز قلبم خنک شد.

در روایاتِ زیادی هم هست که مومن وقتی به مقامِ معرفت برسد 《فَیُبَرِدَالله قَلبه》خدا قلبش را خنک می کند ،از آن داغی و حرارت و این طرف و آن طرف شمشیرِ غیرت به دست می گیرد و همه را تار و مار می کند،مالِ ابتداست.

بزرگان راه معرفت گفتند کاشکی همان اول این دست روی قلبمان می آمد که اینقدر مردم را تار و مار نمی کردیم ،با خلق مدارا می کردیم .

راویِ حدیث آن است که (این مالِ خنکی است،آب خوردن خنک می کند)《المقتبسون من علمکم》چون آن مالِ علم است،این مالِ حدیث است دقت کنید ؛ اگر کسی با حدیث اهل بیت علیهم السلام کار کند،با حدیث اهل بیت،آنجا روایت است و راوی است ،قلب را خنک می کند،اگر علم را خواسته باشد بدهد علم می سوزاند، هر دوتایشان هم لازم است.

در مطهرات هم ببینید ،درجه آب در طهارت بالاتر از درجه آتش است.

اول آب ،بعد خاک،《فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا  صَعِیدًا طَیِّبًا 》تاویل هم دارد [حالا ما می خواهیم در زیارت عاشورا سخن بگوییم راهمان دیگر خیلی دور نشود] ،بعد آتش طهارت است.

خوب شب ماه رمضان است،شبِ اول است ،شهر رحمت و مغفرت است ،از این هم بگوییم؛

خداوند تبارک و تعالی بندگانش را ظاهرش این است که می سوزاند ،هیچ آیه قرآن این طرف و آن طرف نشود ،احادیث این طرف و آن طرف نشود،سرِ جای خودش باشد،ضمناً 《یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ》،این آیه با مطرح کردن نار و جهنم هم هست یا نیست؟؟؟

یعنی جهنم جلوی《 یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ》را می گیرد یا نمی گیرد؟؟

با خدا شناس ها حرف بزنیم،با موحدین حرف بزنیم؛ آیا  این درست است که 《یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ》؟؟؟

هیچ کس توی عالم نیست که بگوید نه درست نیست ،همه می گویند درست است .

جهنم هفت تا در دارد و بهشت هشت تا در دارد،

《یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ》،جهنم هم که در میان باشد 《یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ》هست،جهنم با همه ابعادش،جلوی رحمت حق را نمی گیرد،می سوزاند ولی در 《یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ》می سوزاند،آتش در مرتبه سوم مُطَهَر است،می خواستی با ولایت امیرالمومنین علیه السلام کار کنی که آب است، که او پاکت کند،دیگر نوبت آتش نرسد.

آتش!!!؟ بله،به قول خواجه؛

نه به صد[هفت] آب، که رنگش به صد آتش نرود

آن چه با خرقهٔ زاهد، مِی انگوری کرد

 

آنهایی که آب آنها را شسته است،ولایت که ظهورِ کاملش کربلاست، (دیدی امام حسین علیه السلام همَش آب،آب،آب،بچه ها آب،طفل شیرخوار آب، همه آب،آب آب آب،این حیثیت وجودی شان را به آب نشان می دهند )

کسی که محبت ما را داشته باشد آتش جهنم با او کار نمی کند،چرا؟؟؟

دیگر نوبت آتش نمی رسد،آب او را پاک کرده دیگر.

نوبت آتش نیست،در طهارت ظاهریه،شرعیه،رساله قشر دین هم کسی که با آب تطهیر کرد دیگر نمی خواهد آتش پاکش کند.

اقتباس از علم است،چون علم حجابِ اکبر است،می سوزاند.

روایت مالِ حدیث است چون《 إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌا لَا یتَحَمّلُهُ‏ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ، أَوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ 》.

اهل حدیث بشو که روایت کنی،خودت بنوشان و نوش کن،این اول بنوش و بنوشان.

سَقَتنی حَمیاَ الحُبَّ رَاحَهُ مُقلَتی *** وَکَاسی مُحیّاً مِنْ عَنِ الحُسنِ جَلَّتُ

توى باب امام حسین صلوات الله و سلامه علیه سِقایَتش جای روایت را می گیرد،یعنی ساقی نخورده آب ،جرعه نوش نشده ،در باب امام حسین علیه السلام سِقایَتِ ساقی جایِ روایتِ راوی را می گیرد.

لذا بالاترین منصب را سَقای کربلا ابالفضل العباس دارد. که دیدید راوی نشد خودش آب نخورد و ساقی شد.

چون در راه کربلا مقصد بزرگ است.و آقا امیرالمومنین علیه السلام هم که ساقی کوثر هستند ،چون کوثر وجودِ مقدس حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است،چون مقصد بزرگ است باز امیرالمومنین علیه السلام ساقی است.

او هم نشئه کربلا دارد،چون نشئه کربلا دارد و مقصد در عظمت و اعتلای تامه است، امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام سقایت می کنند.

لبِ کوثر نشستن یکی از معانی اش این است ،یکی دیگر این است که آقا امیرالمومنین علیه السلام چرا خودش جرعه بنوشد ؟؟؟

او همه حقیقت در وجودش راه پیدا کرده ،کوثر از مجرای وجودی امیرالمومنین علیه السلام به دست دیگران داده می شود ،یعنی تمام کوثر در لابه لای وجودِ این حقیقت ناشناخته به نام امیرالمومنین می چرخد.

یکی دیگر چه؟؟؟

حق چهار تجلی در سخن دارد ؛ یکی قرآن،یکی حدیث از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ،یکی روایت از آن کسی که نوشیده و نوشانده به دیگران،یکی خبر ،یکی دیگر حدیث قدسی است.

حدیث قدسی آن است که بدون واسطه رسول خدا صلی الله علیه و آله حقیقتی را از حق تلقی کند.

لذا این حدیث هم حدیث قدسی است.

(ما یک وقتی به آقای ستایشی که اینجا تشریف دارند عرض کردیم که آقا می خواهیم بیاییم بروجرد خانه شما،ایشان گفتند خانه ما کسی نمی نشیند خالی است،گفتیم خوب ما با همان خانه خالی کار داریم ،یک خُرده آدرس خانه نرفته را دادیم به آقای ستایشی چون جهت داشت ،ایشان هم دیدند ما نرفته آدرس را خوب می دهیم ما را برداشتند با هم رفتیم و با آن آدرسی که داشتیم توی خانه متروکه ای که کسی نمی نشست و یک قسمتی از آن هم خراب شده بود یک گنجه ای ،این حدیث قدسی را پیدا کردیم،من خوابش را دیده بودم و آدرسش را هم به ما داده بودند آمدیم این را قاب کردیم و خیلی این قضیه شنیدنی است .

مرحوم پدر بزرگوارشان این را پیچانده بودند این لوله بود بعد نقاشی هم که کرده بودند این رنگ های نقاشی روی این ریخته بود و شده بود جزء آن چیزهایی که باید جمع آوری بشود،گفتیم آنجایی که ما خواب دیدیم گنج است همین است ،گنج است دیگر، «ولایه علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی» این سلسه سندش می رسد به خدا ، خدا می فرماید «ولایه علی بن ابی طالب حصنی» خدا می گوید.

این یک تَتمیم هم پیدا کرد ،ما آمدیم و آب گرفتیم (آقای مهندس قاضی امشب نیستند ایشان زحمت کشیدند این را با یک سلیقه و ذوق…،خوب خیلی چیزِ، معلوم می شود از همان عرش آمده با این مقدمات .

معمولا یک کسانی که از این خواب و بیداری ها می بینند آن را هم ارائه می دهند یک مریدی پیدا می کنند ،آقای ستایشی مرید ما نشده که هیچی ما مرید او شدیم ،حالا ببینید این فرقش چیست،فرق مرید بازی با درک حقیقت این است که آدم دنبال آن کسی رفته که صاحب گنج است،یعنی ما الان مرید آقای ستایشی شدیم و بر ارادت باقی هم هستیم،صاحب گنج است دیگر.

بعد از یکسال و نیم ،دوسال ،یک سال و پنج شش ماه ،باز ما دیدیم اینکه این تابلو ما رفته و در سرِ قبرِ مرحومِ امام آنجا جلوی روی او خورده!!

خدایا این خواب دیگر چیست؟ما یکی داشتیم و گفتیم نکند خواب درست است آمدیم نگاه کردیم دیدیم نه این سرجایش هست ،گفتیم پس یک خوابی بوده و حالا برویم ببینیم چه خبر است، با حسین آقا رفتیم زیارت قبر مطهر ایشان ،دیدیم یک عدد از اینها، شما اگر الان بروید نگاه کنید اصلا خیال می کنید همین است، به همین سبک خطاطی ،باید عباس آقا بروند که خطاط هستند ،می بینید عین این با همین خط پیشِ روی ایشان زده است.ما فهمیدیم که آنجا ولایت خبری هست،اینها مدرک برای اهلش است.حالا یک دفعه بروید نگاه کنید خیال می کنید این است ،این را خوب در نظر بیاورید آنجا هم بروید نگاه کنید).

حدیث قدسی آن است که از یک جایی صادر می شود که مجرای کلام ظاهری آنجا موقوف است ،اینها همه اینجوری به دست می آید،زیارت عاشورا از نظر اِتقان حدیث قدسی است ،مرحوم میرداماد نقل می کند،می گوید یکی از سلاطین سامانیه،(شماها که درس خواندید حکام سامانی چه کسانی بودند؟ کجا سلطنت می کردند؟ یکی از سلاطین سامانیه،می دانید؟ من نمی دانم هاااا،ممکن است در اینجا همه هم مثلِ خودِ بنده باشند)

که خیلی وضع خرابی داشت وصیت کرد ،این ولایت علی بن ابی طالب را با همین سند ، [این سَندش از شیخ صَدوق است ،در الأَمالی و عُیونُ اخبارِ الرضا،از قَطان نقل میکند]،این روایت و این سند و

این حدیث قدسی را نوشتند و وصیت کرد که در کفن من بگذارند،میرِداماد می گوید او را در خواب دیدند که خیلی در آسایش و راحتی هست ،سوال کردند تو!!! آخر شاه و سلطان که دیگر آسودگی ندارد معلوم می شود که آنجا باید خیلی جواب پس بدهند، تو چطور وضعت اینجوری است؟؟؟
گفت به برکت این حدیث و سندش من فعلا جایم خوب است و در یک آسایشی هستم .
زیارت عاشورا ،یکی دوتا سه تا چهارتا پنج تا ده تا هزار تا دو هزارتا ده هزارتا ،قضایا ندارد که بلا رفع کرده است بیشتر از ده هزارتا است.
سندش حدیث قدسی است ما جرأت نمی کنیم بگوییم اینکه در اِتقان از کلمات وحی بالاتر است ،جرأت نمی کنیم ولی همردیفِ وحی است،مثل آیه قرآن است.
مرحوم آمیزمحمدتقی شیرازی وارد سامرا شدند ،آمیز محمد تقی شیرازی همان بزرگواری است که با انگلیس ها جنگید و آنها را از عراق بیرون کرد .
تاریخ شیعه یک تاریخ عالمتابی است ،یک کسی می بینید می رود یک قلعه ای را فتح می کنند شش نفر را لت و پار می کند اووووو چه کتابها و تاریخ و….
میز محمد تقی شیرازی یک انگلیس را از عراق بیرون کرده اصلا اسم آمیز محمد تقی شیرازی را چند نفر بلدید؟؟؟
مرحوم میز محمدتقی شیرازی مجتهد جامع الشرائط مُسَلَمِ تفنگ به دستی که عشایر عراق با او همکاری کردند چون مرجع تقلید بود دیگر،خودش جلو افتاد [رساله هم ننوشت توی خانه بنشیند توی صندوق خانه ،بگوید شماها بروید جلو من مواظبم ،نه اینجوری نه این کار را نکرد]فتوا داد خودش هم تفنگ دست گرفت جلو افتاد ،تمام عشایر شیعه عراق و علمای درجه یک هم (چون حکم کرد،حکم مجتهد جامع شرایط)تمام علما و مجتهدین و مراجع آن زمان با آمیز محمد تقی همکاری کردند،چون حکم کردند.
انگلیس ها را از عراق بیرون کرد.
خدا لعنت کند،اینها بد موجودی هستند،اینها از سرطان بدتر هستند.
آمیز محمدتقی شیرازی مجتهد جامع الشرائط قدرتمندِ دارای مقام و مرتبه وارد سامرا شد،وقتی وارد سامرا شد ،شیعیان سامرا و علمایی که از زمان میرزای شیرازی در سامرا بودند آمدند به آمیز محمد تقی گفتند آقا اجازه بدهید که ما از سامرا کوچ کنیم بیاییم به یکی دیگر از امکان و مشاهد مشرفه ،آن وبا و طاعونی که آمده است به سامرا دارد دسته دسته مردم را از بین می برد و ما در خطر هستیم،جانمان در خطر است.آمیز محمد تقی گفتند من را مجتهد جامع الشرائط می دانید؟؟
گفتند بله آقا.
حکم من را نافذ می دانید؟؟
بله آقا.
فرمود من همانجور که حکم کردم که انگلیس ها بیرون بروند،حکم شرعی می کنم که از امروز همه شما زیارت عاشورا بخوانید،یک نفر از شیعه در سامرا از آن روزی که زیارت عاشورا خواندند دیگر از بین نرفت،همه سالم و رفع بلا شد،سنی ها دیدند عه برای چه سنی می میرد شیعه نمی میرد!! از چند نفر پرسیدند، گفتند ما زیارت عاشورا می خوانیم .
اینها می آمدند کنار قبر مطهر حضرت هادی علیه الصلاه و السلام و حضرت عسکری علیه الصلاه و السلام ،سنى ها این عبارت را می گفتند《 نَحنُ نُسَلِمُ عَلیکُما کَما یُسَلِمُ شیعهَ》آی بزرگوارها،آی دو معصومی که در اینجا قبر مطهر شما هست،ما که بلد نیستیم زیارت عاشورا بخوانیم ما بر شما سلام می کنیم همین طور که شیعه دارند سلام می کنند،از آن روز آنهایی که می آمدند آنها هم طاعون و وبا نگرفتند، حتی دارد اینها از خجالت، آنهایی که نمی آمدند مرده هایشان را شب دفن می کردند ،این را در تاریخ زیارت عاشورا نوشتند.
شیعه اینقدر حقایق دارد ،موجودی دارد اگر همه را کنار بگذارند فقط زیارت عاشورا را برایشان باقی بگذارند برای آنها کافی است.
[امشب به همین اندازه اکتفا می کنیم،امیدواریم که این ذخایری که اهل بیت علیهم الصلاه و السلام برای ما گذاشتند ،در زمان غربت و بی کسی،در زمان غیبت کبری که ما به ظاهر نمی توانیم اماممان را رؤیت کنیم و مشاهده کنیم قدر این ذخائر را بدانیم، و با زیارت عاشورا اُنس برقرار کنیم و معانی این زیارت عاشورا را در شب های دیگری که در پیش است هم بفهمیم و هم بفهمانیم ان شاءالله]

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
علی ولی الله
یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *