شرح روایات کامل الزیارت-جلسه هجدهم

«بسم الله الرحمن الرحیم»

علت نامگذاری منطقه حیره ؛

تمام اطراف کربلا و کوفه و حله را حیره می گویند مثل منطقه خراسان که مشهد حضرت رضا علیه السلام ،نیشابور، سبزوار ، تربت جام و تربت حیدریه و فریمان و…را شامل می شود حیره هم مثل یک استان است که کربلا در آن واقع است.

چرا به آن حیره می گویند ؟ چون در قدیم یک حائری در این منطقه فرض شده بوده است که مردم به اعتقاد خودشان در امم سالفه قبل از واقعه کربلا و قبل از اسلام هر کسی از هرجای آن منطقه مریض می شده است می آمده از گل و لای باتلاق های آن منطقه به بدنش می کشیده و شفا پیدا می کرد.لذا حیره منطقه ایست که صاحب حائر باشد.

برای همین به مسافت مخصوصی که حرم سید الشهدا علیه الصلاه و السلام را تشکیل می دهد حائر می گویند.

یک وجه تسمیه دیگر حیره این است که تجلیات انوار و آثار معجزه بخشی که از دیر زمانی آنجا بوده است همه اهالی آن منطقه را به حیرت وا می داشت. همه حیرت زده بودند که این چه اثریست در این خاک و در این منطقه.حیرت بخش بوده به همین سبب به آن منطقه حیره می گویند.راجع به سرزمین نینوا و قادسیه و حیره قبل از واقعه کربلا خیلی سخنها گفته اند.

راوی می گوید من در این منطقه حیره در خدمت حضرت جعفر صادق علیه الصلاه و السلام بودم و به حضرت عرض کردم که لیله عرفه من در آن مکان بودم که سه یا چهار هزار نفر را آنجا ملاقات کردم که آنجا حضور داشتند همه اینها مردانی زیبارو  و قشنگ بودند و خوشبو بودند و جامه های بسیار تمیز و سفید رنگ پوشیده بودند و تمام شب اینها نماز می خواندند من تصمیم داشتم که آن شب به زیارت قبر ابی عبدالله الحسین علیه السلام مشرف بشوم و قبر

مطهر آن حضرت را ببوسم و دعا کنم به دعوات زیادی ، ولی از بس جمعیت زیاد بود ،یابن رسول الله من نتوانستم خودم را به قبر مطهر برسانم. وقتی که صبح طالع شد و سر به سجده گذاشتم، سرم را که از سجده بلند کردم هیچ کس را ندیدم!!

امام صادق علیه السلام فرمودند آیا میدانی آنها چه کسانی بودند ،آن سه چهار هزاری نفری که به آن شکل زیبا بودند؟؟

عرض کردم نه آقاجان نمیدانم.

حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند پدرم امام باقر علیه الصلاه و السلام به من فرمودند که آن بزرگوار از پدر خودشان امام زین العابدین علیه الصلاه و السلام شنیدند که فرمودند روز عاشورا که شد چهارهزار فرشته بر زمین کربلا عبور کردند هنگام شهادت آن حضرت این چهارهزار فرشته به آسمان عروج کردند.خداوند تبارک و تعالی به آنها وحی فرستاد و فرمود ای گروه فرشتگان مرور کردید و گذشتید بر پسر حبیب و صفی من رسول امجد وقتی گذشتید او کشته می شد مظلوم و شما هیچ کمکش نکردید .بر گردید دیگر شما آسمانی نیستید برگردید در زمین و کنار قبرمطهر آن حضرت ساکن شوید و تا روز قیامت سرهای شما برهنه باشد و خاک برسر بریزید و هیچگاه از گریه باز نایستید. امام علیه السلام فرمودند آن فرشتگان در نزد قبرمطهر آن حضرت هستند تا قیام قیامت. انسان وجودش وجود ظلى است ، یعنى این از سایه مبارک ولى مطلق خلق شده است.همه موجودات وجود ظلى دارند ولى در نمایش و ظهور اولیه انسان قبل از همه موجودات وجود ظلی …  «أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ…»

«کیف مد ظل» وجود ظلی است. وجود ظلی را ما معنا کنیم تا این روایت آشکار شود.

وقتی خورشید می دمد اگر یک شئیی روی زمین گذاشته شود خورشید که به آن شئ مثل آهنی ،ماشینی ،درختی ،دیواری ، میزند یک سایه از این ،آنطرف ایجاد می شود که این سایه خودش به خودی خود هیچ نوع قوام خلقت ندارد و قوام خلقتش از آن شئ است.( الله نور السموات و الارض ) آن نور به این شاخص عالم وجود میزند و آن شاخص را ” ذی ظل ” می گویند. ” أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا “(سوره مبارکه فرقان / آیه ۴۵).

همه این هستی از سایه وجود محمد و آل محمد علیهم الصلاه و السلام است.که این ذوات مقدسه اهل بیت علیهم السلام،اجمعین آنها کل آنها به تعین امیرالمومنین علیه السلام این معنا را ایجاد کردند، صاحب سایه، ذی ظل، علی علیه السلام است اهل بیت علیهم السلام همه واگذار کردند به امیرالمومنین علیه السلام که وحدت و یگانگی تحقق پیدا کند.

(الله نور السموات و الارض ) نور ذات ،اشعه ذات (علی ممسوس بذات الله )به امیرالمومنین علیه السلام میزند  هستی وجود پیدا میکند.در تجلی اولیه ، انسان قبل از بقیه موجودات است.ملک ،فرشته ، حتی انبیا وجودشان ظلی است از سایه محمد و آل محمد علیهم السلام خلق شدند ، سایه امیرالمومنین علیه السلام هستی داده است ، همه عالم را.

پس اگر امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند ” انا خالق کل شئ ” به وجود ذی ظلی خودش نگاه میکند.

«لولا الحجه لساخت الارض باهلها»

اگر حجت نباشد زمین اهلش را در خودش فرو میبرد.اگر او سایه نیفکند هیچ خبری نیست.

همه این انسانها یک وجودی مقدم بر این وجودی که الان دارند داشتند.در آن وجود اولیه که” ولی علیه السلام ” آنها را تحقق داده است آنهایی که حسینی هستند کنار قبر امام حسین علیه السلام وجود دارند.آن هم که محمد بن اسحاق می گوید من  نزدیک پنجاه هزار مرد زیبا کنار قبر امام حسین علیه السلام دیدم همین وجود شماها بوده که آنجا دیده است که خاک بر سر و سربرهنه گریه می کردید (روز عاشورا دیدید همه شما غمناکید و گریه میکنید این گریه دائمی است) این وجود ظلی اشیا به وسیله ذی ظل است.

الان که دلت پر میزند می گویی کاشکی منم کربلا بودم تو آنجا بودی نتوانستی کاری انجام بدهی تحقق وجودیت اینجا …روز عاشورا که شد ملک نیروی تملک باطنی انسان است .آن قدرت و نیروی باطنی که اینجا نشسته یکدفعه رفته لندن اما صد هزارمرتبه میتواند لندن را تصور کند.شما یکدفعه رفتی کربلا یکدفعه رفتی مکه اما هر آن می توانی کربلا را در وجود خودت بیاوری این وجود ملکی است.

( تَتَنـزلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ )

مومنین اینجوری هستند که ملائکه برآنها تنزل پیدا میکند  قویتر از این می شود که تعین و تجسم هم به آنها میدهند شهود برایشان پیدا میکند از عالم تصور به عالم تعین می آید.

هر وقت شما به فکر کربلا بیفتید این عروج ملکی شماست به آسمان . عروج ملکی هر انسانی به آسمان معنایش تفکر و اندیشه درباره حسین علیه السلام است.

ملائکه که از کربلا گذشتند و به آسمان رفتند یعنی به عالم عقل و تفکر و اندیشه رفتند که این چه حادثه ای بود در کربلا ؟ وقتی تفکر کردند عشق در آنها پیدا شد ، عشق به زیارت حسین علیه السلام و عشق رفتن به مجالس امام حسین علیه السلام و گریه کردن. از عالم مثال و خیال به عالم تعین آمدند.

اگر قبلا کربلا نیامده بودید حالا هم نمی توانید به کربلا بروید.هر چند مرتبه ای که قبلا در آن عالم اشباح و عالم اظله(ظل،سایه ها) به کربلا رفتید همان اندازه هم حالا می توانید بروید اگر نرفته بودید حالا هم نمی توانید بروید. هر که با آن وجود ملکی به کربلا رفته حالا هم می تواند دومرتبه به کربلا برود.

هر که در عالم الست، بله گفته پشت سرش می آید.هر که آنجا گفته نه ، اگر تمام عالم هدایتگر او شوند این نه ، بله نمی شود و آن بله هم نه نمی شود.

تو چرا ” اَلَستُ بِرَبّکم ” نزنی ؟ بزن ! که اگر زنی

ازل و ابد همه ذرّه ذرّه پر از صدای ” بَلی ” کنی

” فلن تنصرو ” یعنی ملائکه امام حسین علیه السلام را یاری نکردند .وقتی صدای امام حسین علیه السلام بلند شد که ”  هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی ” اینها وجود پیدا کردند.بذر خلقت محبین از آنجا ریخته شده است.عالم ذر عاشقان امام حسین علیه السلام از آنجاست.

اینکه راه کربلا باز است خیال نکنید بوسیله یک حکومت است آنها دلشان سوخته نه آنها که دلشان به حال ما نسوخته این بخاطر دل سوختن عاشقان است یک دل سوخته پیدا شده راه باز شده است.

حضرت صادق علیه السلام به معاویه بن وهب فرمود نترس از هر چه که میترسی زیارت امام حسین علیه السلام بروی و زیارت را ترک کنی، مرد باش . هر کس زیارت قبر ابی عبدالله حسین علیه السلام را ترک کنند یک حسرتی در دلش می ماند که دوست دارد قبر او کاش کربلا بود خاکش را کربلا قرار می دادند.

فرمودند معاویه بن وهب دوست نداری که خداوند تبارک و تعالی ببیند شخص تو را و وجود و سواد تو را و این حیثیت شخصیت تو را در زمره کسانی که رسول الله و امیرالمومنین و فاطمه زهرا صلوات الله علیهم برای آنها دعا میکنند ؟

البته این روایات خیلی معانی لطیف و ظریفی دارد .چون امام صادق علیه السلام میفرمایند “… اما تحب ان یرى الله شخصک و سوادک …” همه میکوشند که خدابین و خداجو و خدا طلب بشوند.(یک لطیفه کوچکش را می گویم) ولی زائر امام حسین علیه السلام ،خداوند دنبالش میگردد که او را ببیند.

یک روایتی هست هر کسی زیارت امام حسین علیه السلام میرود خداوند با آن معنای یابصیر ، عین الله ،با آن چشمش میگردد که این زائر را پیدا کند و زیارت کند.

باور نکردنی است چون عظمت مطلب به اندازه ای است که باور نکردنی است ، آنقدر مطلب بزرگ است  که هیچ کس نمی فهمد.دوست نداری که خدا چشمش را بگرداند دنبال تو و تو را خواسته باشد ببیند ؟

 

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *