شرح روایات کامل الزیارات-جلسه سیزدهم

«بسم الله الرحمن الرحیم»

راوی نقل میکند که اگر هر روزی هر وقتی ذکر و نام امام حسین علیه السلام نزد جعفر بن محمد علیهما السلام برده میشد دیگر تا شب حضرت غمناک بودند و خنده و تبسم از لبانشان گرفته میشد.

امام صادق علیه السلام که حجت خدا و ولی خدا هستند و جای خود دارند اما یک مرد یزدی بود زمانی که ما(#آقاجون) مشهد درس میخواندیم ،شغل او سقایی بود چون آن موقع لوله کشی آب نبود از قنات با پیت و مشک ها آب میبردند خونه ها و پول میگرفتند ، او از صبح تا ظهر برای زندگی خودش کار میکرد و از بعد از ظهر تا شب توی صحن کهنه صحن نو به زوار امام حسین علیه السلام آب میدادند. و شاید این کلمه هم از او باشد که تابلو شده است چون قبل از او ما از کسی نشنیدیم بعد دیدیم همه سقاخانه ها تابلو کردند ،فریاد میزد “بنوش به یاد حسین ” و ما هیچ وقت چشم این مرد را خشک ندیدیم همیشه گریه میکرد در این مدت پنج شش سالی که ما یادمان می آید او را دیدیم “بنوش به یاد حسین ” اشک از چشمهایش می آمد هر روز، یک روز و دو روز نه.

من (#آقاجون)یک روز خودم دیدم که مردی از دست پسرش که هفت هشت ساله بود ناراحت شد و اسم پسرش “حسین” بود این صدا زد حسین و دستش را برد بالا که بزند توی صورت بچه این مرد سقا صورتش را برد جلو گفت نزن این همنام معشوق من است نزن بچه را،به دست و پای او افتاد گفت هر چه میخواهی من را بزن حق نداری این بچه را بزنی.این یکی از شیعیان و دلسوختگان ابی عبدالله علیه السلام بود چه برسد به خود امام صادق علیه السلام که اگر یک کسی یک روزی ذکر امام حسین علیه السلام در نزد ایشان می آورد دیگر تا شب نمی خندیدند.

روایت هم هست کسی از اصحاب و دوستان حضرت بود و چند روزی نیامد حضرت فرمودند کجا بودی ؟ عرض کرد در خدا به ما فرزندی داده است مشغول پذیرایی خانواده بودم حضرت فرمودند قدمش مبارک است دختر یا پسر ؟ عرض کرد : دختر .فرمودند اسمش را چه گذاشتید ؟ عرض کرد : “فاطمه ” حضرت فرمودند یک وقت به او تشر نزنی با او تندی نکنید مواظب باشید او اسمش فاطمه است، این اسم حرمت دارد  روی هر کس گذاشته شود حرمت دارد.

مسمع بن عبدالملک کردین بصری نقل کرده: حضرت ابوعبداللَّه (علیه السلام) به من فرمودند: ‌ای مسمع تو از اهل عراق هستی، آیا به زیارت قبر حسین (علیه السلام) می‌روی؟

عرض کردم: خیر، من نزد اهل بصره آدم مشهوری هستم و نزد ما جاسوسانی هستند(آن روزها اینجوری بود که اگر کسی به زیارت امام حسین علیه السلام می رفت برایش مشکل تراشی میکردند،جانش در خطر بود ،گردنش را میزدند)که هوادار این خلیفه  هستند و دشمنان ما از گروه ناصبی‌ها و غیر ایشان بسیار هستند و من در امان نیستم از اینکه اسم مرا به خلیفه میدهند گردنم را میزنند.

لذا احتیاط کرده و به زیارت آن حضرت نمی‌روم.

حضرت به من فرمودند: مسمع حالا که به زیارت نمیروی آیا یاد میکنی مصائبی را که مردم عراق برای امام حسین علیه السلام فراهم کرده و آزار و اذیت‌هایی که به حضرتش روا داشتند ؟ عرض کردم: بله.

حضرت فرمودند: آیا به جزع و فزع می‌آیی؟

عرض کردم: بله  وقتی یاد مصائب شما می افتم گریه ام می گیرد به طوری که اثر این غم و اندوه در من  چنان است که اهل و عیالم اثر آن را در من مشاهده می‌کنند. و چنان حالم دگرگون می‌شود که از خوردن طعام و غذا امتناع کرده و به وضوح علائم حزن و‌ اندوه در صورتم نمایان می‌شود و خانواده ام متوجه میشوند.

حضرت فرمودند: خدا رحمت کند اشک‌های تو را (یعنی خدا به‌واسطه این اشک‌ها تو را رحمت‌ نماید، به تو بشارت بدهم که تو در زمره کسانی محسوب می‌شوی که به خاطر ما جزع کرده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گردیده و به‌جهت خوف ما خائف بوده و هنگام مامون بودن ما در امان هستند).مسمع یک خبر دیگر به تو بدهم هنگام مرگ تو که برسد همه اجداد من را بالای سرت خواهی دید که به ملک‌الموت سفارش تو را خواهند نمود که مواظب باشید این گریه کن امام حسین علیه السلام است.

و بشارتی بیشتر از این برای تو هست و خواهی دید که ملک‌الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربان‌تر و رحیم‌تر خواهد بود چون تو گریه کن امام حسین علیه السلام هستی. مسمع می‌گوید: سپس حضرت گریستند و اشک‌های مبارکشان جاری شد و من نیز با آن حضرت اشک ریختم، پس از آن حضرت فرمودند:

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی‌ خلقه بالرّحمه و خصّنا اهل البیت بالرّحمه.خدای را ستایش میکنیم ،حمد برای آن خدایی است که تفضیل داده است ما را بر همه خلقش به رحمت و مغفرت و ما اهل بیت را اختصاص داده است به رحمت و مغفرت.

امام صادق علیه السلام فرمودند یا مسمع از وقتی که جد ما امیرالمومنین علیه السلام به شهادت رسیدند آسمان بر آن حضرت گریه میکند.و فرشتگان بر ما بیشتر از زمینیان گریه میکنند.هیچ گاه چشم ملائکه به خود خواب ندیده است از وقتی که ما کشته شده ایم در کشتن ما آن چشمها همیشه اشکبار است.مسمع یک چیزی به تو بگویم که این از اسرار است ؛ هیچ کسی بر ما گریه نکرده است ،گریه نمی کند، هیچ کس دلش برای ما نمی سوزد مگر قبل از اینکه اشک از چشم او جاری بشود خدا او را می بخشد و می آمرزد.

یعنی آن کسی که لیاقت گریه بر امام حسین علیه السلام را پیدا میکند قبلا آمرزیده میشود.همه گناهانش بخشیده میشود که میتواند گریه کند و الا نمی توانست گریه کند،گریه کن امام حسین علیه السلام گریه موجب مغفرتش نیست مغفرت شامل حالش شده که حالا دارد گریه میکند.

مسمع گریه کن امام حسین علیه السلام اگر خداوند یک قطره اشکش را از روی صورتش بگیرد و این قطره اشک را توی همه جهنم بریزد همه آتش جهنم را خاموش میکند، دیگر برای آتش جهنم خاصیتی نمی ماند.

گناهان را می بخشد این مال گریه کن امام حسین علیه السلام نیست آن کسی که به طرف امام حسین علیه السلام رو میکند با نیتش با حالش بخشیده می شود بعد گریه میکند.

پس گریه اش چه کاره است ؟؟؟

گریه اش خاموش کن آتش جهنم است برای دیگران.

کسی که دلش درد بیاید درباره مصائبی که به ما رسیده است این شخص خوشحال است در موقع مرگ و احتضار در روزی که با ما ملاقات میکند و ما را می بیند.یک خوشحالی که این خوشحالی برطرف نمی شود تا وقتی که در حوض کوثر با ما بنشیند.

ما خیال میکردیم که مومن و شیعه وقتی به حوض کوثر میرسد خوشحال است که حوض کوثر نصیبش شده .امام صادق علیه السلام می فرمایند اینطور نیست وقتی گریه کن امام حسین علیه السلام طرف حوض کوثر میرود حوض کوثر خوشحال میشود که گریه کن امام حسین علیه السلام به طرفش رفته است.

یک غذاها و خوردنی هایی آنجا هست که اصلا گفتنی نیست که چه چیزی از طعام نصیب گریه کن امام حسین علیه السلام می شود.ای مسمع فقط به تو بگویم اگر یک جرعه یک قطره از آن آشامیدنی ها کسی بخورد دیگر هیچ وقت تشنه نمی شود.????این همین مجلس های امام حسین علیه السلام است اگر کسی با امام حسین علیه السلام پیوندش برقرار بشود و توی مجلس حضرت یک قطره اشک بریزد دیگر هیچ جای دیگر سر نمی سپارد و  جای دیگر هیچ نوع التماس نمی کند برای هدایت ،اگر اینکه در مجلس امام حسین علیه السلام راه برایش باز کنند پایش باز شود دیگر تشنگی در هیچ چیز ندارد .اینهایی که این در و آن در می زنند هنوز از مجلس امام حسین علیه السلام بهره نگرفتند از آن قطره هنوز نیاشامیدند اگر از آن قطره بیاشامند خاطرشان جمع است هیچ جای دیگر خبری نیست.هیچ جای دیگر هدایت و رستگاری نیست.هیچ جای دیگر دل را آرام نمی کند.بابا همه خلق دیگر به همین راه برگشتند همه آمدند به طرف امام حسین علیه السلام.آن شرابی که به دوست و گریه کن امام حسین علیه السلام داده میشود اگر یک جرعه و یک قطره از آن را بیاشامد دیگر عطش ندارد و این طرف و آن طرف نمی رود گدایی کند بگوید تشنه هستم و طلب هدایت و معرفت و عرفان و علم کند.چون به باب امام حسین علیه السلام و راه اهل بیت علیم السلام نمی رسد همه درها را میزند اما تشنه تر و گرسنه تر و بیچاره تر می شود.و آن آب ها آلوده است که به تو میدهند بخوری این را بدان بابا.اگر به تو یک جام آب هم بدهند آن آب آنقدر آلودگی دارد که هزار مرض پشتش هست ،مایع هست ولی اگر آن را زیر دستگاه ببرند می بینی چقدر میکروب ها دارد.

بیا ای شیخ در میخانه ما

شرابی خور که در کوثر نباشد

آن شراب ،برد کافور است . برد کافور یعنی چه ؟ کافور که بدبو و مشمئز کننده است این یعنی چه ؟؟

برد کافور یعنی خنک است .این داغی و شدت و حدت و این حالات سزاوار مومن و دوست امام حسین علیه السلام نیست این شراب آن حالات را ندارد و اگر به کسی بدهند دلش خنک است و خوشبو است تنفر نمی آورد.

بعضی ها از بس از اهل بیت علیهم السلام دور هستند و با امام حسین علیه السلام میانه شان خراب است کسی نمی تواند چهره شان را ببیند و بدبو است و کسی حال یک سلام و علیک با آنها ندارد.ولی آن شرایی که به گریه کن امام حسین علیه السلام می دهند بوی مسک(مشک) میدهد و طعم زنجبیل دارد یعنی گرم است .یعنی مجلسش را همه دوست دارند از بس گرم است آن مجلس.و اخلاقش اخلاق کافوری است ولی مجلسش مجلس زنجبیلی و گرم است. آن شراب شیرینتر از عسل و نرمتر از کره است (همه اینها معنا دارد) از اشک چشم صافی تر است و پاکتر از عنبر است و از حوض تسنیم سرچشمه میگیرد و از همه نهرهای جنت ها عبور میکند یعنی هر کس از این شراب بخورد از همه دلها عبور میکند و همه دلها دوستش دارند.

این یک تعبیر قشنگی است ؛ این نهر جاری میشود بر جویبارهایی که سنگریزه آن جویبارها دُرّ و یاقوت است.پیاله ها و استکانها و لیوانهایی که آنجا گذاشتند از ستاره های آسمان بیشترند.اگر کسی یک جرعه از آن آب خورده باشد میفهمد که این استکانها و لیوانها همان استکان و نعلبکی های (روضه)امام حسین علیه السلام است(اگر کسی خورده باشد این تفسیر را می فهمد به شرطی که خورده باشد اگر نخورده باشد هرچه بگوییم فایده ندارد، اگر کسی آن آب را خورده باشد ظرفش را ندیده؟؟).

یک دوستی ما داشتیم که دستش سودا (اگزما) داشت به قدری زنجاب میداد که متنفر بود و دستش را زیر آستینش همیشه پنهان میکرد. ما رفتیم خونه آمیرزا اسماعیل اربابی (سی و دو سه سال قبل) آنوقتها یک اتاقی بود که استکان نعلبکی ها را در یک کاسه بزرگ می شستند و آن آب رنگینی که استکان شسته از آن بیرون می آمد را میبردند توی باغچه خالی میکردند (که آی مردم این را بدانید این بچه هایی که اینجا استکان نعلبکی(روضه) اینجا میشورند ما آب شستن آنها را توی چاهی که چاه دستشویی ها هست نمی ریزیم این آب جداگانه میرود توی جوب (جوی) بعد میگویند چرا این قدر جمعیت اینجا جمع میشوند و چقدر حال دارند این حال از من و دیگری نیست این مال ملاحظه کردن این کارهاست.که خدا به آدم آن تفسیر “باکواب و اباریق” را می فهماند .دیگر آن ته استکان روضه امام حسین علیه السلام جایش آنجا نیست .ما جدا لوله کشی کردیم چون آن بالاترین آب عالم از نظر طهارت است. بی وضو به استکان (روضه) امام حسین علیه السلام دست نزنید چون شما به ظاهر میبینید بچه های ما دارند استکان میشورند ولی فاطمه زهرا سلام الله علیها دارند استکانها را میشورند دست بی بی به آن آب میخورد .فرمودند اینکه تو خبر نداری مجلس های امام حسین علیه السلام را ما جارو میکنیم .فرمودند یک چیزی به تو بگویم نه اینکه جارو میکنیم ما با گیسوان خودمان ژاله میکنیم آن مجلسی را که گریه کن امام حسین علیه السلام میخواهد آنجا بیاید. اینها معرفت است که به کسی  میدهند .معرفت باب حسین علیه السلام اینجوری است.

از کجا این استکان و نعلبکی ها اینگونه تفسیر میشود ؟؟ حالا که آن آب را دادند ظرفش چطور میخواهد باشد ؟؟ از آنجایی که تو صد سال بروی دنبالش نمی فهمی .ادب داشته باش ببین به تو می فهمانند یا نه.

ما شب شعر عاشورا شیراز میرفتیم .خدا رحمت کند حاج حسان (آقای فرهنگ )را  ،موسس این شب شعر عاشورا ایشان بودند (که از این جرعه به او داده بودند )برای اینکه یک کار روز برای جوانها بکند این شب شعر عاشورا را برگزار کرد و خیلی هم سر و صدا کرد.(همه کار میکنید ، هر کس هر کار جز برای امام حسین علیه السلام انجام بدهد ضایع است .جز برای اهل بیت علیهم السلام هر کار بکنید هم دنیا پس گردنی به تو میزنند و هیچ خبری و تشکری نیست و هم آخرت. اهل بیت علیهم السلام که میگوییم همه یک طرف امام حسین علیه السلام یک طرف.

مصلحت بین من آن است که یاران همه کار

بگذارند و سر زلف نگاری گیرند

بیایید این نعمتی که به شما دادند را کفران نکنید ، و همیشه داشته باشید.

حاج حسین یک پیرمرد محترم بود که روضه خوان آن خونه و حسینیه اش بود و خیلی به او احترام میگذاشتند ما شب شعر عاشورا که رفتیم دیدیم این پیرمرد با یک انقلاب حالی آمد نزد ما ، بزرگ بود من (آقاجون) بلند شدم دستش را بوسیدم و احترام کردم گفت من امسال عاشورا برایم قضیه ای پیش آمد که در این پنجاه شصت سالی که روضه خوانی میکنم قضیه ای اینجوری ندیدم و اینجوری توجیه نشده بودم. گفتم چی بود ؟؟ مقداری گریه کرد و نتوانست صحبت کند و آخرش با همان حالی که داشت صحبت کرد گفت من روضه خوان معروف این شهر هستم و همه هم من را میشناسند روضه های معتبر من را دعوت میکنند.از یک مجلس که روضه ام تمام میشد ماشین می آمد دنبالم میرفتم مجلس دیگر.گفتم بروم جلوی در خونه تا ماشین بیایید ، رفتم ماشین نیامده بود ، گفتم بروم سر کوچه آنجا می آید دنبالم ، رفتم باز هم ماشین نیامد ( حالا اینها را امام حسین علیه السلام درست میکنند، جلوی ماشین را می گیرند، پنچرش میکنند ، تصادف ، اینها را درست میکنند برای اینکه این را راهنمایی کنند).

می گوید همین طور که دلم شور میزد گفتم خوب ماشین نفرستادند ، دیدم دوتا بچه چهار پنج ساله گفتند آقا نمی آیی برای ما روضه بخوانی ؟؟ گفتم شاید خونه این بچه ها این نزدیکی هاست و روضه خوانشان دیر آمده پدر و مادرشان آنها را فرستادند مجلس امام حسین علیه السلام هم یکی است فرق نمی کند میرم برای اینها روضه میخوانم،گفتم چرا میآیم، چند قدمی که آمدیم دیدم سر چهار راه یک خرابه پنجاه شصت متری که این چهار دیواری هم ندارد چادر های مادرهایشان را گره زدند و دیوار درست کردند و یک پیت حلبی…

یک پیت حلبی هم گذاشتند و پنج شش تا بچه هم دارند آنجا فضولی میکنند،من را دعوت کردند گفتند بیا اینجا من اول یک مقداری استنکاف کردم (آن حالت تعین که همیشه جلوی آدم را آن میگیرد و همان است که نمیگزارد(نمیگذارد) آدم بشویم ) بعد نهیب دادم به خودم گفت حالا یک روضه ای هم برای امام حسین علیه السلام بخوان.آمدم نشستم دیدم یک چراغ فتیله ای هایی که سابق بود نمیدانم از کجا پیدا کرده بودند گذاشته بودند و یک کتری سیاه دود زده روی آن بود و یک کاسه پر از تفاله های چای که به حسب ظاهر این خیلی قابل اشمئزاز (مشمئز کننده) بود.استکان نعلبکی زدند توی آن و برای من یک چای ریختند .بچه ها که حواسشان پرت شد من آن چایی را پشت پیت خالی کردم خوردنی نبود و حالم اقتضاء نمی کرد و تمام شد وقتی هم که آمدم بیرون دو تومان (دوتا تک تومانی ) لای یک روزنامه پیچیده بودند به من دادند من هم گرفتم .شب خواب دیدم حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها دارند به خدمت کن های روضه امام حسین علیه السلام جایزه میدهند.تا اینجا یادتان باشد…

آن بزرگی که دیروز وصفش را کردم گفتم مادرش آن سید علویه در جنگل گم شده بود.

آن بزرگ نقل میکند که خواب دیدم .فاطمه زهرا سلام الله علیها روز قیامت به خدمت کن های امام حسین علیه السلام جایزه میدهند.صدا میزنند فلانی روضه خوان ،فلانی کفش جفت کن،فلانی مداح ، فلانی جارو کن ، فلانی گریه کن و…هر کسی که به نوعی در مجلس امام حسین علیه السلام کار کرده را جایزه در دامنش می افتاد می رفت بهشت .یکمرتبه فرمودند جایزه مش منصور آتش روشن کن زیر دیگ امام حسین علیه السلام.

من از خواب بیدار شدم گفتم خدایا مش منصور کیه ؟فقط یک مش منصور همه شهر ما می شناختند که او یک الوات پاچه ورمالیده ای بود که اهل همه جنایت ها بود یعنی هر کس میخواست مثل بزند به هفت خطی و بدی و زشتی می گفتند کارهات مثل مش منصور است. من گفتم بروید این مش منصور را بیاورید (حالا ایشان آقای شهر هستند و حرفشان را گوش دادند رفتند دنبال مش منصور) گفتند رفتیم دنبالش میگویند نیستش رفته لار .گفتم بروید لار بیاوریدش .چند نفر با ماشین از طرف ایشان رفتند آوردنش.

گفتم این چند روز کجا بودی ؟

گفت آقا ما هر کاره باشیم ولله ایام عاشورا هیچ کاری نمیکنیم به احترام امام حسین علیه السلام .هر کس به شما خبر داده دروغ گفته.

گفتم نه کسی راجع به تو خبر نداده من یک سوالی داشتم.تو روز عاشورا کجا بودی ؟

گفت چون توی این شهر من بدنامم و هرجا بروم بد نگاهم میکنند رفتم لار آنجا غریبم کسی به من کار ندارد گفتم بروم توی مجلس امام حسین علیه السلام شرکت کنم.

گفتم قبلش که میخواستی بروی کجا رفتی؟

گفت من برای اینکه شب زن و بچه ام تنها نمانند رفتم سراغ برادر زنم که شب بیاید خانه ما بخوابد خواهرش و بچه ها تنها نباشند.رفتم خانه اش نبود گفتند رفته خانه…خرج میدهید او هم رفته توی آشپزی کمک کنه.من رفتم آنجا دیدم زیر دیگها هیزم چیدند و مقداری روزنامه و مقواهایی گذاشتند منتظر کبریت هستند به من گفتند مش منصور کبریتت را بده. من رفتم جلو کبریت زدم زیر دیگ مجلس امام حسین علیه السلام.

آن آقا زد زیر گریه گفت دیشب فاطمه زهرا سلام الله علیها جایزه ات را دادند.

باب امام حسین علیه السلام نه بابی است که به حساب و کتاب دربیاید.به اندازه یک کبریت زدن زیر دیگشان مش منصور وار…

فرمودند این قطره اشک چشم از هر کسی ولو مثل من (که مش منصور خدای من است در این باب) آتش جهنم را خاموش میکند.

آن سید بزرگوار گفت( وقتی چای روضه مجلس آن بچه ها را ریختم) شب خواب دیدم جایزه های همه خدمت کن های مجلس را خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها میدهند من رفتم جلو دیدم صورتشان را برگرداندند عرض کردم من فرزند شما هستم سیادتم محرز است صورتشان را برگرداندند  گفتم بی بی جان من چهل سال است دارم برای حسین علیه السلام  خدمت میکنم باز هم صورتشان را برگرداندند عرض کردم بی بی جان چه خطایی از من سر زده؟

فرمودند چرا آن چایی که ما میشستیم و میریختیم تو آن را ریختی و اهانت کردی ؟برو جبران کن.

روز دیگر تمام روضه هایم را رها کردم آمدم از صبح توی آن خرابه با بچه ها نشستم و هی استکان را زدم توی آن آبهایی که از ته استکانها بود و خوردم و تکرار کردم.

شب خواب دیدم فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند حالا درست شدی.

با آن دوستمان رفتیم خونه آقا میرزا اسماعیل اربابی ،دوستمان دستش اگزما داشت .این کاسه ای که ته استکان ها را توی آن میشستند آن جلو بود مش علامرضا قزوینی اگر میدید سرو صدا میکرد این تا چای برد توی اتاق من به او گفتم دستت را بزن توی این آب(هر چه دکتر رفته بود فایده نداشت و خیلی ناراحت بود) دوستم دستش را زد توی آب. موقع نماز شد او خواست وضو بگیرد مثل همیشه که تیمم میکرد میخواست تیمم کند آستینش را که زد بالا دید دستش صافه.فاصله یک روز و یک دقیقه و پرسیدن و نقل نیست…

خیال کرد آن یکی دستش است آستین دیگرش را زد بالا  نگاه کرد دید صافه.باورش نمیشد سه چهار سال مبتلا بود ،گریه کرد و غش کرد.

گفتند چیه گفتم دیگر یک چیزهایی هست. همه جاها هم اینها هست .مواظب آب شسته زیر استکان شسته گریه کن امام حسین علیه السلام باشید.آن نهر تسنیم که میگویند اینهاست ، “باکواب و اباریق “که میگویند اینهاست .تفسیرش را کسی میفهمد که به او این موهبت شده باشد.

بوی این قطره از راه هزارساله به مشام اهلش میخورد.

گریه کن امام حسین علیه السلام هرچه معصیتکارتر باشد خلاف و گناهش بیشتر است توی اشک چشمش رحمت واسعه امام حسین علیه السلام بیشتر است.خوبها را جدا نکنی اینجا این باب نیست.

پروردگارا به اشک چشم گریه کن های معصیتکار در خونه امام حسین علیه السلام هر کس که هست خدایا ما را از امام حسین علیه السلام جدا نکن و اشک چشممان را در مصیبت سید الشهداء علیه السلام روز به روز بیشتر کن .و همه کسانی که ما را در این راه راهنمایی و کمک کردند به عظمت روز عاشورا همه را قرین رحمت و مغفرت خودت قرار بده. الهی آمین

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *