شرح دعای شریفه افتتاح_جلسه چهارم

《بسم الله الرحمن الرحیم 》

 

《 اللّٰهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّکَ 》

افتتاح که به دعا و التماس درِ خانه خدا و نیایش ،نصیبمان خواهد شد ان شاءالله و گوارایمان هم خواهد بود این افتتاح مالِ یک انسداد است.فتح فرع بر یک سد است .مسدود ،مفتوح می شود.
وقتی می گوییم مفتوح شد یعنی 《کان قبله مسدودا》، 《فَتَحَ الباب ای کانَ مَسدوداً بعدَ ما فَتَحَ 》،《فَتَحَهُ بعدَ ما کان مسدودا》.

و این گشایش به همه اعتبارات با ذکر و دعا انجام میشود، ذکری که اگر خدا به کسی یک وقتی توفیق بدهد او را حق موفق به ذکر، بدارد.
ذکر دستوری نیست که خیلی ها میخواهند با دستور ، ذکر را شروع کنند ،ذکر الهامی است.مُنتها در الهام گاهی دستور است.یعنی چه؟؟
دعای کمیل که خواندید دیگر؟؟《 تُلْهِمَنِی ذِکْرَکَ》،《اللَّهُمَّ ألْهِمْنی》.اینها که ما بعضی موادش را ساده عرض میکنیم و میگذریم و عبور می کنیم یک قاعده مُتقن الهی و یک دستور مذهبی است که یک وقتی آدم وقتش تلف نشود دنبال این حرفها.
《ذکر》 صددرصد اثر دارد نه صدی نَودونُه(۹۹).
و تمام گشایش ها و باز شدن ها و رفع مشکلات و نتیجه گرفتن ها همه با ذکر بوده است.
این روایاتی که در باب ذکر داریم و کتب مفصله ای که در این باب هست…
پیش امام صادق علیه السلام مشرف می شود سرش درد میکند، حضرت به او می فرماید این ذکر و این دعا را بخوان.دلش درد میکند همین جور، قلبش درد میکند، فقیر است اینجوری استغفار کن، یکی از عزیزانش گم شده با ذکر پیدایش کن،《یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِکرُهُ شِفاءٌ》،《اللَّهُمَّ ألْهِمْنی ذِکْرَک》،《 اَن تُلْهِمَنی ذِکرَک》،ذکر اثر دارد ولی اگر از راه الهام نباشد اثر ندارد.
شما دیدید این دواهایی که خیلی دقیق و خیلی موثر است توی بروشورش، کاغذش،می نویسند بدون تجویز پزشک مصرف نشود.ندیدید؟؟؟
یک دوایی هست برای اینهایی که صرع(مرض غَش) میگیرند، شبی یک قرص باید بخورند اگر این قرص را شخص مصروع بخورد بیست و چهار ساعت محفوظ است .همین قرص را اگر یک آدمی که مرض صَرع ندارد بخورد بعد از یک ساعت قطعاً می میرد و هیچ علاجی هم ندارد.
《اللَّهُمَّ ألْهِمْنی ذِکْرَک》، ذکر موثر است ولی اگر بدون دستور باشد و اگر بدون الهام باشد (دستورش الهام است) …
الهام چیست؟؟؟ الهام یک نیرو و یک قدرت و یک سِرّ در درون است که این متصل می شود به مبدا عالیه توحید و آنجا دلیل هایی که تا الان ما با آن کار میکردیم عاجز است از اثبات او.
او مُثبِتِ (اثبات کننده)حقیقیت است ، دیگر دلیل نمی تواند او را برای ما روشن کند.او خودش دلیل آور است ، یعنی بحث الهامی با دلیل و برهان ثابت نمی شود .
عددش الهامی است، خودِ ذکر الهامی است.
قرص آسپرین یکی باید بخورید اِلا دوتا، پشتش هم می نویسد، بزرگسالان هر دفعه روزی سه یا دوتا، کودکان نصف قرص ،به کوچکترها نصف هم نمی شود داد ، خیلی ها ” لااله الاالله” گفتند کافر شدند، میدانید؟؟《 اَن تُلْهِمَنی ذِکرَک》،،فقط یک ذکر هست که عمومی است چون مثل باب امام حسین علیه السلام می ماند ،که باب سیدالشهداء همه می توانند وارد شوند اما ابواب دیگر ائمه علیهم السلام، هر کدامشان شرط دارد، طهارت میخواهد،لازمه عبادت دارد، تقوا می خواهد،پرهیزگاری می خواهد، فقط باب امام حسین علیه السلام است که برای همه باز است هر کس میخواهد بیاید.فقط هم باب امام حسین علیه السلام فقط هاااا.
« السلام علیک یا رحمهالله الواسعه و یا باب نجاهِ الاُمّه». “اُمهَ” یعنی هر کس میخواهد بیاید. کافر بیاید، مومن بیاید، درست بیاید، نادرست بیاید ،سیاه بیاید، سفید بیاید.
یک ذکر هم هست در اذکار که همه می توانند به هر عدد که میخواهند انجام بدهند یعنی اجازه اش اجازه عام است و هر کس هم با این ذکر شروع کند نتیجه می گیرد و آن ذکر 《صلوات》 است.
《 اَن تُلْهِمَنی ذِکرَک》،اتصال غیبِ وجود به مبداءِ عالی توحید را ،”الهام” گویند.
گاهی بدون واسطه و بدون دستور دهنده ذکر الهام میشود ؛ رحیم ، رحمان، غفور ، وَدود،الله،یا الله، لااله الاالله. عددش را هم گفته اند. گاهی نه ،با الهام دستور داده میشود که از کجا بگیرید ، [مثلا] کتاب وسائل[وسائل الشیعه] را باز کنید و صفحه چند ، دستور ذکر می دهند . این بالاتر از خواب است. خواب و اینجور مسائل همه در مقابلش کوتاه است .《حمد 》 ذکری است که انسداد باب جهل را مفتوح می کند.《الحمدلله》.
لذا به سوره سبع المثانی که شما در نماز واجب است که این سوره را حتما بخوانید. در رَکعت اول و دوم ، بعد سوره دیگر را انتخاب کنید هر چه خواستید.لذا اسم آن سوره را فاتحه  گذاشتند. افتتاح ، فتح ، مفتوح، ربنا افتح لنا ابواب الخیر.

اسم این سوره را هم فاتحهُ الکتاب گذاشتند.برای چه فاتحهُ الکتاب؟؟؟

به جهت اینکه اولش دارد “الحمدلله” .

 

《اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِک 》افتتاح به حمد ، اسم سوره هم شده فاتحه.

برای چه فاتحه؟؟؟ به جهت اینکه اولش “الحمد” است .این الهام است. یعنی اگر کسی (به گفتنِ ما نه) یعنی اینکه پای صحبت ما یاد گرفتید فایده ندارد یعنی از فردا اگر کسی “الحمد” را شروع کند برای افتتاح، به هر اندازه ای ، به او ثمره و نتیجه نمی دهد.

این بحث را ما شروع کردیم که طریق ارتباط به الهام را دریافت کنیم. چه جوری این مساله نقش می بندد را، یکی یکی می گوییم.

دعا دارد
《اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّناءَ 》، به چه وسیله ای افتتح الثناءَ؟؟؟ به حمدک .به وسیله حمد تو من بسته ها را باز میکنم.باب ثناء را باز میکنم. و 《 أُثْنِی‏ عَلَیک‏ 》، ثنا با حمد فرقش این است ؛ که حمد کلید است وقتی کلید انداختید باز شد ، بعد می توانید آن کتاب مفصل را در توحید بخوانید که اسمش ثناء است. ثناء ،تفصیل است و حمد اجمال است.
این یک طریق اتصالِ به الهام را داریم عرض میکنیم که ؛

《 اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِک 》،ناگهان ما را می برد به این نقطه که چرا اسم این سوره مبارکه را فاتحه گذاشتند.

آخر ببینید سوره بقره نامش معلوم است که چرا بقره است ، به جهت اینکه کلمه بقره در آن هست . بنی اسرائیل مامور شدند به کشتنِ گاو ،و هی بهانه آوردند که چه جور گاو را بکشیم،رنگش چه جوری باشد و مدام شرایط زیاد کردند .

سوره نساء هم معلوم است چون آنجا احکام زنان آمده است. سوره مریم ،نام حضرت مریم آمده است. سوره احقاف چون کلمه احقاف در آن هست .سوره مزمل ،چون مزمل در آن هست. سوره یوسف چون اسم حضرت یوسف آمده است. سوره فاتحه چرا؟؟؟

کلمه فاتحه در آن هست؟؟ خیر

چرا سبع المثانی گذاشتند؟؟؟کلمه سبع المثانی که در آن نیست!!!!

آن هم باز یک الهام دیگر لازم دارد.سبع یعنی هفت و مثانی یعنی دو برابر ، سبع المثانی یعنی دو هفتا . چندتا؟؟؟

این سوره تمام حیثیت ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام است.

هر کس میخواهد هر نقطه ای را دریافت کند راجع به موارد و مطالب عالیه اهل بیت علبهم السلام ،نه اینهایی که در دسترس عموم است ،اینها نه . حرفهای شنیده شده مندرج در کتاب نه، آنهایی که در نقل آمده نه .اگر کسی میخواهد به سِرّ ولایت راه پیدا کند توی این سوره موجود است.به چه جهت؟؟؟

به جهت اینکه این فاتِحه است.فاتح، گشاینده و فاتحه تانیث آن است. ضارب، زننده و ضاربه هم زننده.

به اعتبار سوره که موصوف است و وجه تانیث دارد فاتحه هم وجه تانیث دارد.ولی نه ،وجه تانیث آن در مقام مشیت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها است.اینها همه الهام است. یعنی وجه الهام را داریم می گوییم. سوره فاتحه الکتاب را چرا از سبع المثانی آوردند نام دیگر گذاشتند ؟؟سبع المثانی چهارده معصوم است. چهارده معصوم حیثیت نمی گیرد مگر به وجود صدیقه طاهره سلام الله علیها. لذا باز نامش را فاتحه الکتاب گذاشتند.《 فاتحه الکتاب 》،کتاب، حیثیتِ وجودی حضرت خاتم است ،خاتم ،کتاب است.

امیرالمومنین علیه السلام هم کتاب است، 《الکِتابُ لارَیبَ فیهِ 》.این کتاب فاتحه الکتاب است یعنی” ام ابیهاست”. فاتحهُ الکتاب ای اُم ابیها .

کتاب ،”اب ” است یعنی رسول الله، فاتحه ،فاطمه است. و اُمُّ علیٍ ،چون《 اُم الائمهِ النُجَباء》است. یک حیثیت اختصاصی دارند. یعنی نماز بدون سوره فاتحه نماز نیست.آن سوره دیگر هر کدام را میخواهی انتخاب کن ولی این سوره را خدا انتخاب کرد.در سوره دوم خودت مُخَیَر هستی .

آقا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند من هیچ نمازی را بهتر از این دوست ندارم که بعد از حمد قل هو الله بخوانم(چون در نمازهایشان هَمَه اش سوره قول هو الله می خواندند، شیعه هم دیدید ؟سوره حمد را میخواند بعدش قل هو الله می خواند، نمیداند برای چه اینکار را میکند ، ولی شیعه هایی که یک خورده به معرفت نزدیک شدند در رکعت اول فاتحه میخوانند با سوره قدر؛

 

باده درد آلودتان مجنون کند

صاف اگر باشد ندانم چون کند

 

فاتحه سوره ایست که به نام فاطمه زهرا سلام الله علیهاست ،سوره قدر هم در شأن صدیقه طاهره است. چه پُر چاشنی است؟!!

خیلی . شیعه های خالص اینکار را میکنند، رکعت اول سوره فاتحه و سوره قدر و در رکعت دوم سوره فاتحه و قل هو الله.

چرا قل هو الله ؟؟؟ برای اینکه آقا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند من هیچ نمازی را بهتر این دوست ندارم که بعد از حمد قل هو الله بخوانم ،چرا؟؟ چون ” نِسبَهُ الرب ” است . آنجا قل هو الله ،” رب” را نشان می دهد. نه زاده است و نه می زاید. حقایق همین است.نه دادنی است به کسی ، نه گرفتنی است از کسی.

هر کس توی این موقعیت نِشست و به این موقعیت رسید، حرف را می فهمد .

 

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید، والسلام

 

بحث حقایق اینجوری است ، بحث معانی اینجوری است .

چرا حرفهایی که ما می گوییم ،گواریتان هم هست نوش جانتان باشد ان شاءالله، از آن ته سفره ها و ریزه مانده هایش ،آن ته سفره ها یی که می ریزید برای پرنده ها یک خورده هم به ما بدهید بخوریم.چرا گوارایتان است ؟؟؟

برای اینکه به آن رسیدید.

چرا می پسندید؟؟؟

چون با شما هست.

چرا یکی دیگر که نپخته است و مخصوصا ظلمت مقدس مآبی او را گرفته است (آخ آخ )چرا او نمی پسندد؟؟؟ چون او نرسیده است و حقش هم هست .لذا اگر دیدید یک کسی با تو نمی آید ناراحت نشو .او که نمی آید باید نیاید. چه چیز را می خواهید ؟؟؟

 

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید، والسلام

 

اینقدر بحث حقیقت مساله اش لطیف و ظریف و دقیق است که اگر توی یک جمعیتِ یک میلیون نفری یک نفر بیاید خواسته باشد این تفحص کند ،فضولی کند، آن روز می بینید توی این جمعیتی که یک میلیون نفر آمده است که این نقطه ظلمته ،حرف از گوینده نمی آید. باورتان می آید؟؟؟

(بله گوینده هم غریب است. آقا رسول الله هم فرمودند 《فَطوبی للغُرباء》،خوش بحال غربا. اول می گویند غریب است او را می سوزانند بعدش هم می گویند خوش بحالت.)

 

 

در نیابد حال پخته هیچ خام

پس سخن کوتاه باید، والسلام

 

دعای افتتاح ماه رمضان می خوانید، دعای افتتاح این است که از قرآن یاد بگیریم . سوره حمد است. سوره حمد فاتحه الکتاب است، وصف فاطمه زهرا سلام الله علیهاست .اگر میخواهی همه درها به رویت باز شود هم کتابِ دعا را ببند و هم از گفته های ما گوشهایت را ببند و هم چشمت را از همه چیز ببند.فقط بگو《 یا فاطمه》. این دعای افتتاح است.

خوب پس دعای افتتاح نخوانیم ؟؟؟

نه باید بخوانی ، اینقدر بخوانی که به این نقطه برسی. آخر مردم دو جور هستند ؛ یک مرتبه یک کسی می رود مدرسه ابتدایی بعد می رود دبیرستان بعد می رود دانشگاه بعد می رود تخصصش را می گیرد .درست ؟؟

وقتی تخصصش را گرفت چندتا دکترا هم می گیرد بعد پرفسور هم می شود بعد این یکی مدرسه نمی رود ، که اصلا امضایش را هم بلد نیست .اگر ما گفتیم که گذشته از همه این خیالات است مالِ آنکه اصلا مدرسه نمی رود نیست مالِ آن آخر رفته همه خط است که همه اینها را رفته حالا مدرسه نمی رود. یک نوخواسته، از جا جسته ،تازه سر از تخم بیرون آورده نگوید خوب ولش کن‌. باید همه نمازهایت را بخوانی ، همه نوافل را بخوانی، مستحبها را همه را انجام بدهی ، همه روزه هایت را بگیری، این حرف مالِ آن کسی است که از همه اینها جَسته است. این اشتباه نشود ، آن کسی که اصلا درس نخوانده ،بی سواد و حمال است و اصلا هیچ نخوانده بگوید خوش به حالِ ما که مدرسه نرفتیم . نه خیر بدا به حال تو. حرف مالِ آن است که همه این مدارج را گذرانده ، او بگوید خوش بحال ما که دیگر فهمیدیم مدرسه خبری نیست.

آخر تو کجایش را آمدی که بگویی خوش بحالت؟؟ چند قدم آمدی؟؟

آدم مواظب باشد .حرف بزرگ مالِ آدم بزرگ است. حرف درست مالِ آدم درست است.حرف جَسته از خیال ،مالِ آدمی است که از خیال جَسته است.

رسول خدا ، اُمی بودند نه ؟؟؟

یعنی مدرسه نرفته . مدرسه نرفته ای که همه اینها را پشت سر گذاشته است.حالا یک کسی بگوید الحمدلله رسول الله اُمی بودند ما هم اُمی هستیم!!!! نخیر تو باید بروی توی کلاس مبارزه با بی سوادی زحمت بکشی .

(این قضیه را بگویم ؛ آقای امینی خدا بیامرزدشان ، صاحب کتاب الغدیر،می فرمودند من جوانی که آمدم نجف درس بخوانم ، اول جوانی ام ، یک پیرمرد خیلی کهن سال ،حدود صد ساله ، از تبریز ما او نجف بود که جوانی من با پیرمردی او توافق کرد.او برای من نقل کرد من یک وقتی به این کیفیت مشرف می شدم به کربلا که صبح نماز صبحم را نجف می خواندم و پیاده راه می افتادم از نجف ، مغرب و عشاء ،اول مغرب نمازم را کربلا می خواندم.شب جمعه، آنجا بودم نماز صبح را کربلا می خواندم و پیاده برمیگشتم نجف نماز مغرب و عشاء را می خواندم . ببینید این چه دلاوری بوده !!!

با این توسل و با این زیارت و با این اخلاص ،یک وقتی که پیاده می رفتیم کربلا همین جور به دل ما گذشت که نکند بابا همه این کشف و کرامات و معجزات که برای ائمه علیهم السلام گفتند اینها ساختگی باشد!!

حالا شیخِ شیخ باشد دیگر ،شیخ ها بیشتر از همه برایشان اشکال می آید . هی رفتیم و هی شبهه زیاد شد ،هی رفتیم هی شبهه زیاد شد ، کربلا که رسیدیم دیدیم بی اعتقادِ بی اعتقادیم .دیگر یک جوری که طبق عادت رفتیم یک دوری زدیم دور صحن و ضریح ، و به امام حسین علیه السلام گفتم اگر اینها درست است من که برمی گردم ، حالا توی خوان مصلا که رسیدم (سه تا خوان شاه عباسی هست تا آنجا ، حالا فصل زمستان هم بود ،خوان یعنی کاروانسرا) سه چیز باید برای من مهیا باشد ،یک پلویی که روی آن یک مرغ سالم باشد اگر یک بال آن هم نباشد این معلوم می شود آنکه من میخواستم نبوده ، بعد از پلو هم یک قلیون (قلیون مالِ اصفهان است بابا اصلا آنجا قلیون رسم نیست)، بعد هم یک پوستینی که من آنجا دراز بکشم . اگر راست است همه این چیرها ،این سه تا چیز را به ما بدهید من همه چیزها را قبول دارم ،هم شماها را قبول دارم هم همه معجزات دیگر را دربست قبول میکنم.

و بنا نیست اینجوری باشد هااا. خداوند تبارک و تعالی اگر با این قراردادها میخواست کسی را مومن کند هر کسی با خدا قرار می گذاشت که خدایا اگر تو هستی و پیغمبرهات درستند و بهشت و جهنم ،تو اینکار را بکن من فردا…

اینقدر خدا از این کارها کرده بعداً بدتر شده آن شخص.

به جهت اینکه او عادت میکند باز دو مرتبه می رود دنبال کارهای خودش و هی از آنها میخواهد.

 

حق می فهمد و بس ، هیچ کس دیگر نمی داند. علیم و الله. همه منکرها همانهایی هستند که این قراردادها را می گذارند. هر کس بیشتر معجزه از پیغمبرها میخواهد بیشتر منکر پیغمبر است. هر کس بیشتر معجزه می بیند بیشتر انکار دارد.

گفت به خوان مصلا(مصلی) که رسیدیم دیدیم اینکه صدای زنگ قافله ای می آید و پیش قافله آمد دیدیم اینکه جارو کردند تمیز و معلوم شد که یکی از خوانین دارد می آید زیارت ، از خوانین ایران، [مثلا ]فلان السلطنه، ما هم آنجا نشسته بودیم و در حال خودمان و انکار خودمان بودیم و دیدیم دم و دستگاه را پهن کردند و معلوم بود وسط راه برای اینکه خان برسد غذا آماده باشد ، غذا را پخته بودند و سوار شتر ، که بیاورند آنجا سفره بیندازند ، کاروان آن خان رسید و سفره ای پهن کردند و وقتی سفره پهن کردند آن بزرگ (خان) گفت ببینید توی این کاروانسرا ،غریبی ، از راه رسیده ای نیست اول به او غذا بدهید .آمدند گشتند فقط ما بودیم گفتند یک شیخ جلومبور(ژنده پوش ) آنجا هست.خان گفت اول برای او غذا ببرید ، یک قاب بزرگ برنج کردند و یک مرغ سالم دست نخورده هم روی آن گذاشتند برای من آوردند ما هم جوان بودیم و گرسنه ، خوردیم و گفتیم خوب این تصادف است حالا یک خانی آمده و مرغ را خوردیم اما بلاخره ما دو تا دیگر هم علامت گفته بودیم اگر فقط این یکی باشد تصادفی است. وقتی غذا تمام شد دیدیم دو سه تا قلیون دارند چاق می کنند دادند دست فلان السلطنه (خان) گفت بروید بدهید به این شیخ ببینید که قلیون نمی کشد ، تا آوردند ما برای اینکه علامت از بین برود گفتیم نه ما قلیونی نیستیم .خان گفت بِکش قلیونی نیستیم یعنی چه ، گفت یک بکشی گفت که قلیون هم کشیدیم و گفتیم باز هم تصادف است .عبایمان را سرمان کشیدیم که یک چرتی بزنیم ، به نوکرهایش گفت آن پوستین من را در بیاورید بدهید رویش بیندازد .پوستین را هم گرفتیم گفتیم این علامت سوم اما گفتم پوستین را الان برمیدارند من گفتم پوستین نصیب خودم بشود، وقتی بار زدند خواستند بروند من گفتم پوستینتان؟ خان گفت ما چیزی که به کسی بدهیم پس نمی گیریم .

دیگر من زدم زیر گریه ،تا نجف گریه کردم و آمدم یکسره کنار قبر امیرالمومنین علیه السلام و نرفتم مدرسه ،گفتم آقا همه چیزها درست است پس می توانید علم لدنی به من بدهید. دیدید ؟؟؟

من دیگر از فردا درس نمی خوانم ، معلوم میشود همه کار می توانید بکنید .من علم لدنی میخواهم .از آن علم هایی میخواهد که فاتحه الکتاب بفهمد چیست ، بتواند فاتحه الکتاب را در بیاورد.

آمدم توی مدرسه و دیگر به آقا امیرالمومنین علیه السلام . شب خواب دیدم آقا امیرالمومنین تشریف دارند و یک جوان هم آن بغل دست ایستاده ، فرمودند عباس ، دیدم یک دلاور رشید دست به سینه آمد خدمت آقا امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد بله باباجان ، فرمودند آن فلک را بیاور، با چوبها،تا حضرت ابوالفضل آمدند فهمیدم اینکه صحبت من است،برای اینکه اگر دست آقا به من میخورد من افتاده بودم ،خودم دراز کشیدم دیگر سر فلک را هم کسی نمی خواست بگیرد حضرت یک دستی پای ما را توی این فلک( که چوبی ،بود از وسط ریسمان داشت توی مکتب خانه های قدیم)یک دستی پیچاندند و چوب را بلند کردند که بزنند گفتم آقا شما را به جان این آقازاده تان دست بردارید من دیگر …

فرمودند بلند شو برو…درس بخوان علم لدنی میخواهی ،زحمت باید بکشی .باید درس بخوانی ،زحمت بکشی، قرار ما این نیست .آن کسی که به او علم لدنی می دهند ، آنکه به او فهم و معرفت می دهند، آن کسی است که برایش سه تا اشکال اولی نمی آید.معلوم باشد چرا حضرت گفتند بیار چوب و فلک را بزن به جهت اینکه تو مالِ اینکار هستی ، با اینکه اینقدر پیاده آمدی کربلا و برگشتی نجف ،تو برایت اینقدر شک آمده باز هم به تو بدهیم ، تو باید بروی از همان راه برایت یقین می آید ،یقینی که همه اش خیال و تصور است یقینی که همه اش ساختگی است ،تو باید بروی تو مالِ آن کار هستی.

 

《اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِک وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّک 》،اینقدر شده کسانی که برایشان باب علم فتح شده و از جهل خلاص شدند به الهام ذکر در الحمد.

در این مساله هم باز الهامی است که آیا حمد را قبل از تسبیح باید گفت و قبل از تکبیر،یا اینکه اول تسبیح و بعد تکبیر و بعد حمد را؟؟

بی بی صدیقه طاهره متخصص این فن هستند.فرمودند که سی و چهارتا الله اکبر بگو ، سی و سه تا الحمد بگو و سی و سه تا سبحان الله ، در روایات دیگر [روایات به شکل دیگر هم هست]، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها هم که می روی اول ببینید فاتحه است. در خیلی از مشاهد مشرفه ،فاتحه است ، کلید بینداز ، کلید را صدیقه طاهره سلام الله علیها می دهند دستتان ،اسمش شده تسبیح فاطمه زهرا ، فاتحه بی بی صدیقه طاهره بعد هر کدام از مشاهد مشرفه که رفتید زیارت نامه که میخواهید بخوانید قبل از زیارت نامه خواندن کلید را دستتان می دهند ،سی و چهارتا الله اکبر، هر دو کار را بکنید بهتر است چون روایات مختلف است یا اول سی و سه تا سبحان الله و بعد سی و سه تا الحمد ، یا حمد جلو است و سی و سه تا سبحان الله بعد است.اینکار را که بکنید بازگشاست .این هم باز الهامی است.یعنی هر کس این را بگوید از در برود داخل جوابش را نمی دهند مگر اینکه الهام بگیرد.

《اللَّهُمَّ أَلْهِمْنِی ذِکْرِکَ》، 《اَن تُلْهِمَنی ذِکرَک》، ان شاءالله ما با ذکر او با نام او با سخن او با اسم او آشنا باشیم و دلمان پر از یاد او باشد و لبمان پر از نام او باشد و زبانمان پر از اسم او باشد سه تا صلوات بفرستید.

 

یاعلی مدد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *