شرح دعای شریفه افتتاح_جلسه پنجم

 

《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ》

《اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمین ، وَ الصَّلَاه وَ السَّلَامُ عَلَی اَشْرَف الْأنْبیاءِ وَالْمُرْسَلین ، حَبیبِ إلَهَ الْعَالَمین ، أبی‌الْقَاسِمِ مُحُمّدٍ (ص) وَ عَلَی آلِهِ الطِّیْبینَ الطَّاهرین الْمَعْصُومین ، لاسیُّمَا بَقیَّهالله فِی الْأرَضینِ الَّذی یَمْلاءُ الْأرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. وَ الْلَعْنُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبْغِضَیْهمْ، وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ و َمَناقِبِهم مِنَ الآن الی قِیامِ یَومِ الدّین .آمین یا ربَ العالمین.》

 

«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»

 

《یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ》

 

کتاب در واژه قرآن به معنای نقش حروف بر صفحه نیست .به جهت اینکه ما آنچه را که از مفاهیم و معانی به آن اطلاع پیدا کردیم در واقع یک واژه انحرافی است. هر وقت از کتاب سخن گفتند و ما اسم آن را شنیدیم و حتی در قرآن خواندیم ، مجموعه حروف ،الفاظ و کلماتی را که بر صفحات نقش زدند این را معنا کردیم برای 《کتاب》.

این اصلاً معنای کتاب نیست. [اگر اینطور باشد] اینکه باید همه دانستنی هایمان را کنار بگذاریم !! بله باید کنار بگذارید. کتاب در واژه قرآن به معنای نقش حروف ، کلمات و الفاظ و صفحات نیست.اول کسی که در عالم این مساله را رو کرد ،آقا امیرالمومنین علیه السلام هستند. فرمودند انسان《 أَنْتَ الْکِتَابُ الْمُبِینُ 》.

خوب تو کتاب هستی،کتاب مبین تو هستی.

شاید قبلش بوده که فرمودند من خودم کتاب لاریب هستم《الکِتابُ لا رَیبَ》، و بعد فرمودند تو کتاب مبین هستی یا شاید هم به عکس اول به انسان فرمودند .فرقی نمی کند یکی است.کتاب در واژه قرآن در واژه اهل بیت علیهم السلام در معنای واقعی خودش (پس چطور اینهایی که ما میخوانیم و از آنها استفاده میکنیم و مطالعه میکنیم ،درسمان دادند و گفتند کتاب است؟؟؟ بی خود گفتند ،خواستند یک چیزی را جا بزنند جای کتاب.)《 کتاب 》حقیقت ثابته لایَتَغَیَر است.

این معنای کتاب است. هر حقیقت ثابتی که هیچ تغییر پیدا نکند.زمان و مکان تغییرش ندهد، وجودش ازلاً و ابداً باشد ، این کتاب است.

خواستند بگویند که ما هم در عالم یک چیزی را داریم از اندوخته های ذهنی و اندوخته های فکری و ضوابط علمی، قاعده های علمی،گفتند ما هم یک چیزی داریم حقیقت ثابته ی لایتغیر است ، این را آمدند بر صفحات نقش زدند، گفتند این کتاب است. نه این کتاب نیست. دو دو تا چهارتا، « ‏الواحد نصف الاثنین » ،اینها را آمدند قاعده کردند و آوردنش بر صفحه نوشتند و گفتند این تغییر نمی کند .دو دو تا چهارتاست ،ازلا و ابدا دو دو تا چهارتاست در همه زمانها دو دو تا چهارتاست ،آمدند این را نوشتند گفتند کتاب را باز کنید خواندیم و دیدیم دو دو تا چهارتاست. اسم این را گذاشتند کتاب ، به جهت اینکه این قاعده هم قاعده علمی لایتغیر است ،بلکه یک وقتی عقول و افکار تعالی پیدا کرد یک عقل آفرین توی عالم آمد گفت دو دو تا پنج تاست. بلکه آمد گفت !!!

(پشت ِ تاکسی بار نوشته بود چهار چهارتا بیست و یکی ، زیرش هم نوشته بود ؛کی به کیه ؟ ) . حالا بلکه یک وقتی گفتند دو دو تا پنج تا . یک عقل آفرین در عالم آمد…

یک قاعده عقلی و قاعده ریاضی است دیگر.

مثل اینکه این قاعده به همزن ریاضی (انشتین) فوت کرد، خیلی قاعده های ریاضی را بهم زده بود،قاعده های علمی و فیزیکی را با استدلال بهم زده بود.قبل از او قواعد را کتاب کرده بودند ،یعنی حقیقت ثابته لایتغیر .او آمد بهم زد.

کتاب به معنای دفتر است.خواجه میفرماید ؛

 

بشوی اوراق اگر همدرسِ مایی

که درس( عِلمِ )عشق در دفتر نباشد

 

بشوی اوراق یعنی چه ؟؟؟ یعنی کتابها را همه را کنار بگذار .

حرف اولش است هنوز می خواهیم بگوییم.

 

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

وین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولی

میخواهیم روزه را پیدا کنیم ، دیشب گفتیم

《یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ 》، سخنش در کتاب آمده است.میخواهیم این حقیقت نوری را در این کتاب پیدا کنیم.آخر اول ببینیم کتابش پیش ما در کتابخانه ما هست ؟! تا برویم 《یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ 》، بجوییم .

از جای دیگر ،هر جایی میخواهد باشد ، ببینید از جای دیگر جز کتاب وجودش انسان هر چه را بگیرد این《 تقلید کورکورانه》 است .

برای چه می گویند علم لدنی ؟؟؟ علم لدّنی یعنی چه ؟؟؟

اصلا معنایش را تا حالا فهمیدیم؟؟؟

علم لدُّنی ، صحیح آن هم لَدُنی است حالا انشایش را هم غلط گفتند ،تلفظش را هم غلط گفتند چون به معنایش راه نبردند تلفظش را هم غلط گفتند.علم لَدُنی نه لدُّنی . مثل حلوای لن ترانی نه حلوای تن تنانی .چون نخورده از این حلوا اسمش را هم اشتباه می گوید .حلوای لن ترانی خوردید ؟؟؟چه جوریه؟؟؟

ما حلوا هر چه خوردیم از آرد بوده و روغن و زعفران و گاهی شکر ،گاهی شیره و گاهی هم عسل ، درسته ؟؟

حلوایی که از لن ترانی ساخته باشند!

(سابق لاتها می گفتند رفتم آنجا چندتا لن ترانی بار آوردند. لن ترانی یعنی چه ؟؟؟)

علم لدُّنی نه، علم لدُنی درست است،《 لَدُن》 یعنی مِن عِندی ،مِن عنده .《 لَدُن 》یعنی از جای دیگر نباشد از پیش خودش باشد، علمی که از خودش می جوشد.

علم لدُنی چیست ؟؟

امام صادق علیه السلام فرمودند،امام باقر علیه السلام فرمودند ،همه اهل بیت علیهم السلام تقریبا عبارتشان در این است ؛ علم لدُنی ،علمی است که فرموده اند《 أَلْعِلْمُ نُورٌ 》، این علم لدُنی است.

العلمُ الفاظــٌـ ،کلماتــٌـ،حروفــٌـ ،نقوشــٌـ ، نه اینها نه .فرمودند«أَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّه‏ُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشآءُ.»،علم نوریست…

 

سخن عشق یکی بود ولی آوردند

این سخن ها به میان زمره نادانی چند

 

《اَلْعِلْمُ نُقْطَهٌ، معنای علمی《 نقطه》 را بگوییم ؛ هر چه را که شما به معنای نقطه گرفتید و از نظر علمی که او را نقطه میدانید این نقطه نیست. 《نقطه 》آن است که نه طول داشته باشد ،نه عرض داشته باشد نه حجم داشته باشد نه سطح داشته باشد، این نقطه است.

ما از نقطه چه میدانیم ؟؟؟ اثر قلم را بر روی کاغذ .

این نقطه نیست .این سطحِ ضعیف است ،یک سطح است چون اثر دارد ، طول و عرض دارد با دستگاه ظریف و لطیف اندازه بگیرید،طول و عرض دارد.

 

《اَلْعِلْمُ نُقْطَهٌ》، علم یک نقطه است. یعنی آنکه هیچ اثر در خارج ، ردپا، ندارد . یک مرتبه در عمرت اگر خودت بی نام و نشان نشدی نه آن را نمی خواهیم ،نقطه را میخواهیم پیدا کنیم .اگر در عمرت یک مرتبه چشمت به یک بی نام و نشان بیفتد ، درک نقطه کردی.

یک اثرِ پا در عالم نداشته باشد،

《اولیایی تحتَ قُبابی لا یَعرِفُهُم غِیری 》. برای چیست که من بارها می گویم خدا یک نسیمی از کوی آنهایی بیاورد که رفتند در این جبهه ها به نام امام حسین علیه السلام و کربلا ،تکه تکه شدند و هیچ نام و نشانی از آنها نیست؟؟؟ خدا یک گردی از کوی آنها بیاورد روی وجودِ همه .همه اولیاء پشت سرِ اینها راه می روند.هنوز معلوم نیست هیچ وقت هم ، شاید هم تا ظهور امام زمان علیه السلام ، برای هیچ کس معلوم نیست .این عقیده شخصی خودم است که عرض میکنم 《امام غایب آن است که اصحاب را در غیبِ وجود می پذیرد》 .امام غایب علیه السلام ، اصحابش هم برخوردار از غیب هستند.غیب بی نام و نشان است.بی نامِ نشانه بی نام و نشان. این عقیده شخصی من است که اصحاب امام زمان علیه السلام آنهایی هستند که رفتند و نام و نشانی از آنها نماند.

بچه سیزده ،چهارده ساله باشد ،باشد.این انبیاء را خیره خودش قرار داده است.این با نام کربلا رفته است ، چنان غرق است و چنان فانی است …

بابا طاهر یک شعری دارد. این علم است ؛

 

غم عشق تو مادرزاد دیرم

نه از آموزش استاد دیرم

 

آن‌ اصحابی که دور و بَرِ امام زمان علیه السلام هستند آنهایی هستند که به یاد امام حسین علیه السلام به فنا رسیدند و نام و نشان و اثرِ پا ندارند. خدایا یک نسیم از کوی آنها یک غباری از وجود آنها به سر و روی ما بریز. الهی آمین

اگر اینکه آن لیاقت را نداریم یک باب معرفتی این ماه رمضان باز کن به روی دل ما تا بفهمیم اینکه در عالم چه خبر است . ما دنبال چه هستیم ؟؟؟

دنبالِ نقوش و حروفیم ،دنبال کلمات و غوغا هستیم ، دنبالِ ضُوضائیم ، دنبالِ همهمه و تعریفیم ، دنبالِ تمجیدیم . اینجوری نیست؟؟؟

راهش چیست ؟؟؟

که آنجا یک وقتی دستمان را به دامن این بی نام و نشان برسانیم .

اگر به خودت جرات دادی و به خودت این اجازه را دادی یک وقتی توی اجتماع،دامنِ یک رسوا را بگیری ، دامن یک رسوای زمین خورده و مهر باطل خورده را بگیری و با همه وجودت نه با حرف منبر من بروی فردا اینکار را بکنی فایده ندارد،(این همان علمی است که از استاد دیری) نه ، یک وقتی اینجوری بشوی که دامن یک زمین خورده که همه رهایش کردند بگیری و بگویی التماس دعا ، آنوقت این مفتاحِ غیب است .نه ما هر کس مردم تعریفش کنند دامنش را می گیریم .این فایده ندارد.

تاریخ را بخوانید ، دوستان امیرالمومنین علیه السلام ،عاشقانش در هر زمان که بودند اینها مطرودِ اجتماع بودند. بخوانید ،تاریخ ها را نگاه کنید.شهادتشان را قاضی قبول نمی کرد، میفهمیدند دوستِ علی است ، می فهمیدند شیعه امیرالمومنین علیه السلام است ،شهادتشان مطرود بود.می گفتند یک شاهدی بیاور که اهل اسلام و اهل ایمان باشد.این جعفری است ، این رافضی است.شهادت یهودی را قبول می کردند ،شهادت دوست امیرالمومنین را قبول نمی کردند.آنوقت اگر یک کسی می توانست دامن آنها را بگیرد، حالا ببین عزیز من قدرش را باز بدان ،مُفت و مجانی … .

یک یاعلی می خواستند دور هم بگویند اینقدر کشته و شهید می دادند.قدرش را بدان مُفت و مجانی ،بدون زحمت من و تو را دور و بر هم جمع کردند.می توانیم سینه بزنیم می توانیم یا حسین بگوییم .《 لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ》.یک وقتی کفران نکنید، می گیرند ،وقتی هم بگیرند عذاب شدید پشت آن است .

کفران چیست ؟؟؟ ان قلت بی جاست،دخالت بی جاست، اشکال تراشی بی جاست. شیعه امیرالمومنین ، عارف عارف عارف قدم اول وجودی اش این است که اِن قُلت ها را از او می گیرند، دخالت بی جا در کاری که نمی داند و نمی تواند نمی کند.اگر کسی اهل راه است ،اگر می خواهد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام برسد،اگر معنای ولایت را می خواهد درک کند.چرا آنجایش اینجوری است؟چرا آنجا کج است؟ نمی دانیم ما ،نمی فهمیم ما . این تقوا است «لعلّکم تتّقون». می خواهیم آدرس کتاب را بدهیم بابا.

 

《یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ 》،هر کس به آن کتاب وجودی برسد زبانش بسته می شود.جلوی فکرش گرفته می شود.چشمش بسته می شود.

《 یا مقلب القلوب و الابصار》 یعنی چه؟؟؟ دلهایمان را برگردان، چشمهایمان را برگردان.

موقع سال تحویل این را زیاد بگو.《 یا مقلب القلوب و الابصار》ای آنکه هم می توانی دلها را برگردانی و هم چشمها را ، چشم و دل من را برگردان . چشم و دلت به چه بود؟؟ بگو این را ،بگو. کجا می رفت ؟؟دل به کدام سمت می رفت؟؟؟

قرآن هم می فرماید《 أَینَ تُصْرَفُونَ》،

《أَیْنَ تَذْهَبُونَ؟ 》

أَینَ تُصْرَفُونَ ، یعنی چه ؟؟

[یعنی]کجا میگردی ؟؟

یک کسی قم بود خدا رحمتش کند آسید حسن ،خیلی سیدِ لطیفی بود. این وقتی به یک کسی می رسید (چشم ِ دلش هم باز بود).با همان لهجه قمی می گفت کَس می گرده کُج میفهمی ؟میخواست بگوید همین کلمه اصلی را هم ما بلد نیستیم بگوییم که باید بگوید کسی می فهمد که کجا می گردی ؟؟ او اینجوری نمی گفت ،می گفت که

کَس می گَردهِ کُج میفهمی ؟

حالا کَس می گَردهِ کُج میفهمی ؟

کلمه اش را هم اشتباه فهمیدیم .

کلمه کتاب را هم اشتباه فهمیدیم . دیگر چه کلمه ای بود که گفتیم اشتباه فهمیدیم ؟؟

معنای 《کتاب》 را هم نفهمیدیم .حلوای لَن تَرانی را ، حلوای تن تنانی گفتیم ،برای چه ؟؟؟

به جهت اینکه آخر از آن حلوا نخوردیم .

حلوای لن ترانی ،حلوایی است که موسای نبی خورد.

《 قَالَ رَبِّ أَرِنِی》، خدایا خودت را به من نشان بده .

《 ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِی 》، این حلوای لن ترانی است. یا موسی مرا هیچ گاه نمی بینی.

اینقدر این لن ترانی شیرین بود، اینقدرررر.

او حرف بزند ،او جوابت را بدهد ،او تو را بزند ولو اینکه با آن زدنِ توی گوشی بیفتی توی دلِ جهنم ، بگذار او تو را بزند. تو که نفهمیدی جهنم چیست ،تو که نفهمیدی بهشت چیست، بگذار یک سیلی ،یک تَشَر به تو بزند که با آن سیلی بیفتی در دلِ جهنم بفهمی چیست.

حلوای لن ترانی تا نخوردی ندانی ؟؟

نفهمیدی جواب موسی را داد ولو به لن ترانی.

 

گفت پیغامبر که چون کوبی دری

عاقبت زان در برون آید سری

 

تو در را بزن نصفه شب ،صاحب خانه می آید می گوید کیست؟ بابا چرا مزاحم شدی ، چندتا فحش هم به تو می دهد.

بزن در را .بگذار آنجوری بیایند سراغت .

 

گفت پیغامبر که چون کوبی دری

عاقبت زان در برون آید سری

 

**

لاجرم این خانه را در میزنم

دست کوتاهم اگر سر میزنم

 

در خانه اش را بزن ببین چه جوری جوابت را می دهد.ولی اگر یک کسی چند دفعه درِ خانه اش را بزنی (مردم عادی)، درِ خانه را باز کند و چندتا فحش بدهد ،تندی کند، همه همسایه ها بیرون می آیند و به او می گویند آقا آخر او درِ خانه را تند زد تو چرا اینجوری کردی ؟؟؟

او کریم عَلَی الاِطلاق است، او به انبیاء ادب آموخته است.هیچ گاه او در را آنطور باز نمی کند جواب بدهد. هیچ گاه.

 

همه اینها را برای این می گوییم که آن کتاب را پیدا کنیم.

فرمودند ما اهل بیتی هستیم که هر کس درِ خانه ما را بزند هیچ گاه به او جواب رد نمی دهیم .

مروان آمد تا نیمه راه و به زن و بچه اش گفت آن خانه امام زین العابدین است بروید ،من که خجالت میکشم بیایم درِ این خانه را بزنم چون خودم میدانم با آنها چه کار کردم.شب تاریک بود، خانه را که نشان داد و خواست برگردد درِ خانه باز شد و امام زین العابدین علیه السلام صدایش زدند مروان کجا می روی؟؟؟

کس دیگری را آورده ،خودش هم نیامده که [بماند]فرمودند کجا می روی؟؟؟ تا نیمه راه آمدی ! ما اهل بیتی هستیم که اگر کسی همین اندازه درِ خانه ما بیاید رهایش نمی کنیم.

این کتاب را داریم آدرس می دهیم.

بعد به هم نگاه کنیم خجالت … ، چشمهایت را بزن توی چشمهای من.

به غلامها و کنیزها گفتند بیایید این زن و بچه اش را ببرید حمام ،لباس هایشان را عوض کنید،مردم دیگر به این مهر باطله زدند این جرأت نمى کند در شهر و دیار خودش را نشان بدهد ، هر جا هم برود ، همه به او مهر باطله زدند حتی بنی امیه.

خودشان (بنی امیه)دنبالِ مروان می گشتند که او را بکشند.پسرعموهایش ، طایفه و عشیره اش.

این مهر باطله خورده ای که همه میخواهند الان تکه تکه اش کنند، یاد بگیر.

برادرمان، عمویمان،دایی مان،خاله مان، هر کس میخواهد باشد یک حرف نابجا زده از عصبانیت از نفهمی … آخر بعضی ها ،هر کس یک مریضی دارد ،اگر کسی سرش درد میکند هیچ وقت تو از او قهر میکنی که چرا سرت درد میکند؟؟؟

یکی هم این مرض حرف بد گفتن دارد ،چیه اینقدر پشتت را به او کردی و به قهر و عناد نِشستی؟؟؟ امام تو است، امام زین العابدین علیه السلام است که در همه عالم حتی در کربلا همه آنهایی که آمدند ،آنهایی که آنجور جنایت انجام دادند به قدر مروان بدی نکردند و آنقدر نسبت به اهل بیت علیهم السلام ظلم نکردند.امام‌ می فرماید بیا در صورت و چشمهای هم نگاه کنیم که بشکنی.

 

ما چه جوری هستیم ؟؟؟ این نفع طلبی، این به کتاب راه نداشتن است.هرکس در چشم و دل اجتماع زرق و برق دارد و شهرت دارد ،تعریف دارد او را بغل می کنیم ،نه نمی شود، نمی شود.

«تخلق به اخلاق الله»، 《اتصفوا بصفات الله》. شبهای ماه رمضان است،حق به ملائکه می فرماید :ملائکه مَنِه خدا ، می خواهید اخلاقم دستتان بیاید آی ملائکه ؟؟؟( این زبان عامی است که من دارم بالای منبر می گویم) .

اخلاق من این است که اگر کسی صدایش به سبحان الله بلند بشود بگوید سبحان الله سبحان الله ، و یک گنهکار ناله اش به توبه بلند بشود من این ناله گهنکار را از آن بیشتر دوست دارم .

یا موسی[یا داوود]《 لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ اشتیاقی بِهِم لَماتوا شَوقاً》

اگر آنهایی که به من پشت کردند بدانند منه خدا چقدر آنها را دوستشان دارم ، و چقدر عاشقشان هستم،آنها از شوق قالب تهی میکنند.همه آنها قالب تهی می کنند.

《تخلّقوا باخلاق اللّه》،《اتصفوا بصفات الله》.

خودِ حق می فرمایند، رسول الله صلوات الله علیه و آله می فرمایند، ائمه علیهم السلام می فرمایند، هر کس به شما بدی کرد شما در مقابلش خوبی کنید. هر کس به شما ظلم کرد ببخشیدش . خدا این دستور را به بنده ها می دهد ، در مضمون دعاست .خدا این دستور را به بندگانش می دهد که هر کس به شما بدی کرد خوبی کنید، هر کس ظلم کرد ببخشیدش. خوب حق چه کار می کند ؟؟؟

یک خورده با اخلاق خدا آشنا بشویم.شب های ماه رمضان است خودمان را ببریم به طرف حق.بکشانیم آنطرف.

(من هم می توانم یک منبری بروم از عذاب حق ،وعید حق بگویم ولی خوب است انسان با شوق به طرف حق نزدیک بشود ،به ترغیب برود،آخر ظهور این است دیگر و علائم ظهور هم هست ).《 ظهور 》این است که به شوق به طرف حق حرکت کنیم. به ترغیب.

خداوند تبارک و تعالی هر دو را هم در قرآن دارد.بعضی ها را به شوق بهشت به طرف خودش می برد و بعضی ها را هم از جهنم و عذاب می ترساند.چون هر دو قسم کالا در خلقتش هست، بعضی ها آنجوری با خدا آشتی می کنند و بعضی ها اینجوری. لذا در قرآن (قرآن هم مالِ همه است ،مالِ همه وجود است) ،کتابی که آیه صوم در آن نوشته شده است ، آن کتاب ،کتاب ملفوظ و منقوش نیست. نقشه به آن نزدند. چه جور کتابی است ؟؟؟

این کتاب فطرت است.که《کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ على الفِطرَهِ 》، آقا امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند منم آن کتاب لاریب، و انسان تویی آن کتاب مبین.

آیه اش را بخوان ،که مومن صائم است. هر جا هرجا سر در نمی آورد ،معنای صائم این است.

《کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ 》، هر چه پیش بیاید شروع کند این علامت ایمان است . توی آن کتاب نوشته شده که مومن دارای آن کتاب است .نوشته شده است که مواظب باش اگر یک وقتی عشق حق به دلت بیفتد از خوراک حلال صد در صد ِخودت(روزه را داریم معنا میکنیم) و از آب آشامیدنی صد در صد خودت صرف نظر میکنی.این علامتش است.خوب ،استدلال های این باب هم مناسب خودش است .این استدلالی است که میخواهم بگویم ، این استدلالش چه جوری است ؟؟؟

اگر زمان امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام و زمان امام حسین صلوات الله علیه تو را بغل دستِ مولایت می نشاندند از صبح ،اول اذان صبح تا مغرب ،تو که روزی سه وعده غذا میخوری ،تشنه ات می شد؟؟ میگفتی آقاجان اجازه میدهید من بروم آب بخورم بیام ؟؟؟

گرسنه ات می شد؟؟

دلیلِ نخوردن و نیاشامیدن را در کتاب عشق داریم .برای چه ؟؟؟

آقا امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند کتاب لاریب من هستم .این آیه صوم در آن است .تو خودت هم آیه آن کتاب هستی.《کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ 》 ، اگر عشق ،محبت طلوع کند نسبت به آن معشوق ، میل می کردی بروی با زنت(همسرت) بنشینی؟؟؟

ببین می گویند با زنت نباید نزدیکی کنی برای چه ؟؟؟ به جهت اینکه اقلاً این دوازده ساعت ،چهارده ساعت، هجده ساعت ،هجده ساعت و نیم دیگر بیشتر روزه نداریم. خودت را بغل دست امیرالمومنین علیه السلام ببین ،کنار دست امام حسین علیه السلام مشاهده کن،فقط هجده ساعت . تو روزه از رساله گرفتی ، بیا یک دفعه روزه از امیرالمومنین علیه السلام بگیر .چرا تشنه ام می شود؟؟؟ چرا گرسنه ام می شود؟؟؟ چون کنار دست او ننشستم .اگر کنار دست امیرالمومنین علیه السلام نشسته باشی سیگار میکشی؟؟؟ اگر کنار دست امیرالمومنین نشسته باشی دیگر آنوقت هم از رسول الله برای امیرالمومنین تو صحبت میکنی؟؟؟

به قول تهرانی های قدیم ،جلوی توپچی آدم ترقه در کند!

آنوقت می گویی آقاجان اجازه میدهی من بروم حمام، یک دوش بگیرم بیایم ؟؟ سر زیر آب میکنی؟؟ اینکه به حلال به خودت میپردازی، مالِ آن است که از او دوری.مگر یک وقتی مولایت به تو بگوید که پاشو برو یک لیوان آب بخور و بیا ، اینجا باید بروی .[اگر بگویی]نه آقاجان نمی روم، روزه وصال حرام است.

روزه وصال چیست؟؟؟

کلمه عرفانی هم هست ، صوم وصال حرام است. صوم وصال یعنی یک کسی روزه امروزش را به فردا متصل کند .روزه بگیرد هیچی نخورد تا روزه دیگر این روزه وصال است.توی کتب فقهی هم نوشتند صوم وصال حرام است.برای چه؟؟؟ به جهت اینکه توی بندگی میخواهند عاشقت کنند نه در نفس.

عشق می کشاند که از سرِ جایت تکان نخوری.ولی میخواهند بنده ات کنند می فرمایند نه برو یک لیوان آب بخور، پاشو برو یک آبی به سر و صورتت بزن بیا.

لذا این روزه است که

《للصَّائمِ فرحتانِ : فرحهٌ حینَ یفطرُ ، وفرحهٌ حینَ یَلقى ربَّهُ 》، ببین اینجور روزه دار دوتا خوشحالی بی نهایت دارد ،یکی آنوقتی که به او می گویند پا شو برو افطار کن ،مولایش می گوید پاشو برو یک آبی بخور.

اینجوری افطار کن. مساوی با لقای رب است،وصال با خداست حرف شنوی .

 

نگویمت که همه ساله می پرستی کن

سه ماه می خور و (اگر رجب و شعبان نتوانستی رمضان باقی است) نُه ما پارسا می باش

سخن را سر بسته بگوییم که 《کتاب، حقیقت ثابته لایتغیر است 》.و اسم قواعد علمی را کتاب گذاشتند چون خواستند بگویند مسائل و مطالب ما حقیقت ثابته لایتغیر است. نخیر ، جز قرآن کتاب نداریم و آنچه که قرآن را به معنا بیاورد و آن فرمایشات محمد و آل محمد علیهم السلام است.

حالا یک شعر دیگر هم هست راجع به امیرالمومنین علیه السلام است ؛

 

هر کتابی که در آن وصف تو نیست

قول هر کس که بود سوختنی است

 

(ما منبر که می رویم حرفهایمان را از رفقا می گیریم هیچ از خودمان نیست.این معلوم باشد. هر چه من حرف میزنم اگر هم نمک و شیرینی هست ،هر جایش که می بینید خیلی پر نمک و شیرینی است چون از مستمعین می گیرم و صحبت می کنم .هیچ خبری به قدر یک حرف ،حتی یک نقطه از خودمان نیست.

یک مرتبه این آرزو به دلمان ماند که از از رو صحبت نکنیم و از بر صحبت کنیم اما نشده ، شماها را دیدیم از رو صحبت کردیم .چون یک خورده کتاب را بلد هستم میدانم شماها کتابید.کتاب را پیدا کردم از روی کتاب صحبت کردم ).

خوب امشب روضه بی بی زینب سلام الله علیها را خواندند .چه شعر مناسبی از خواجه بود ؛

 

در کارِ گلاب و گل حکمِ ازلی این بود

کاین شاهدِ هرجایی(شاهد بازاری)وین( وان) پرده نشین باشد

 

اگر یک فرصتی باشد(هنوز که آن فرصت نیامده) از اول غزلیات خواجه تا آخر دیوانش بدون استثنا ، همه را بیان خواهیم کرد که از کربلا سخن بگوییم. حالا عیب ندارد همان بیت اول ِ غزلش که در دیوانش هست بگوییم ؛

 

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

 

اگر بدانید این مرد چه کار کرده !!!

از امام حسین علیه السلام شروع کرده ، چون تمام اُدباء (ادیبان) نوشتند که این شعر مطلعِ اول این مالِ یزید بن معاویه است.

“بسم الله ” را چه جوری گفته و چه جوری فهمیده!!

آمد از کربلا شروع کرد.

 

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

 

هر کلمه ای که در آن ” بسم الله” نباشد ،هرشغلی ،هر کاری ، آن کار ثابت نمی ماند ،همه نوشته اند.

 

اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

 

کشاند به کربلا. ماها هم هر وقت میخواهیم کربلا را شروع کنیم اول از ظلمت آن پلید شروع می کنیم تا نور متجلی شود.

 

خدایا اگر ما را کربلا شناس نکردی، با یکی آشنا کن که او کربلا شناس باشد .ان شاءالله.

 

شب جمعه است شب زیارتی مخصوص اباعبدالله علیه السلام ؛

امشب مولای شما، آقای شما، حجت خدا، حضرت بقیه الله به زیارت جد غریبش اباعبدالله [می رود] آقاجان وقتی که شما وارد میشوید اول به گنبدِ صدمه خورده جدّتان نگاه می کنید، چه مصلحت در این معانی است که ما درک نکردیم و نیافتیم؟! حتما به زیارت قبر ابوالفضل العباس علیه السلام هم شما مشرف میشوید و چشمتان به آن گنبد صدمه خورده از دست ِ طاغوتیان زمان و ظالمینِ زمان می افتد ، آقاجان بیشتر از این نپسندید که دل دوستان آزرده شود.

خدایا به حق سوزِ جگر حضرت زینب سلام الله علیها ،به اضطراب و اضطرار بی بی حضرت زینب شرّشان را به خودشان برگردان، کیدشان را به خودشان برگردان. نویدش که داده شده هر چه زودتر ریشه کفار و ریشه ظالمین را از روزگار برانداز. و به تصدُق سر دوستان و آنهایی که دارند زمینه برای باز شدن راه کربلا برای ما باز میکنند ،خدایا به آبروی آنها هر چه زودتر راه بسته شده کربلا را به روی ما باز کن. الهی آمین

 

یا علی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *