شرح دعای شریفه افتتاح_جلسه سوم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

《 اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِک وَ أَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّک 》

 

عرض شد که افتتاح فرع بر یک اصل است و یا اینکه یک اصل است بعد از یک اصل دیگر.

و به عبارت دیگر افتتاح ،ملازمه دارد با یک انسداد قبلی.

آنچه که بسته است و آنچه که مُغلَق است و آنچه که انجماد دارد و آنچه که گیر دارد و آنچه که تاریک است و آنچه که مَعقول است و آنچه که گره خورده است ،اینها همه گشایش پیدا می کند یا گشایش لازم دارد و باید باز بشود.به این می گویند افتتاح و آن وسیله را هم مفتاح می گویند. آن دعای ماه رمضان را هم به همین جهت اسمش را افتتاح گذاشتند که هر شب بخوانیم و بستگی های ما باز بشود. و《 دعا》هم مالِ منطقه روح است و ربطی به جسم ندارد. هر جا که روح گره خورده جان وضعش نابسامان شده ،دل تیره شده،روان تاریک شده ، این افتتاح لازم دارد.باید باز بشود.《یا مفتح الابواب》.

بشر چون ترکیب ساختمانی اش اینجوری است ،آنکه بشر را ساخته است فرموده است.این ساختمانش اینجوری است ،توی بی نیازی هایش طغیان می کند . 《إِن‌َّ الإِنسان‌َ لَیَطغی‌ 》این قول سازنده و خالق بشر و هستی است. معرفی می فرماید. بشر چنین است که قطعاً طغیان می کند .لامِ لیطغی برای این است که تردید را از ذهن شنونده بردارد، گوینده ،شنونده را بی تردید در این مساله قرار دهد.حتما اینجوری است که طغیانگر است که 《 أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى 》،همین که احساس بی نیازی کرد، همین که بفهمد یک ماه دیگر صد هزار تومان گیرش می آید از همین الان می رود قرض میکند.هنوز مال التجاره به خارج نرفته، همین که دستش می رسد صد جا قرض میکند چه برسد به اینکه جیبش پُر پول بشود چه برسد برایش گشایش اعتبار کنند چه برسد به اینکه جنسش به بازار بیاید، چه برسد به اینکه استفاده کند و فایده اش را ببیند. ساختمانش اینجوری است نه من و شما و دیگری که به ما عصمت هم ندادند پدر ما آدم که خیلی صَفوَت [برگزیدگی] ،حق به او داد ” السلامُ علی آدم َ صَفیِّ اللهِ” ، صفوت دارد یعنی این را صفا و پاکیزگی دادند غِشّ ِ وجودش را هم گرفتند. آدم را،بابای همه ما را ،بردند در یک دستگاهی آنچه زوائد وجودی بوده از او گرفتند یعنی آنهایی که ما داریم پیغمبرها ندارند ،آدم هم[که یکی از آنهاست] ندارد .یعنی آن موجبات طغیان،موجبات سرکشی،با اینکه در بابای ما هم نبوده ،همین که خاطرش جمع شد اینجا مقام امن است، دیگر جای آسودگی خیال است،دیگر اینجا آفتی به او نمی خورد همچین که خاطرش جمع شد رفت به طرف شجره ممنوعه.

《وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ 》هر چه میخواهی بخوری بخور،ولی غِبطه کسی را یک وقتی نخوری،حَسرَت کسی را نخوری.

آی خانم ،آی آقا، بیان قرآن است.

“و لا تأکُلا ” ، هم به حوا و هم به آدم است.آی خانم ،آی آقا [رسم است اول خانمها را می گویند بعد آقایان را ] یا آی آقا ،آی خانم ،حسرت کسی را نخورید ،حسد توی وجودت راه پیدا نکند《 فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ》خوب خدا گفته ،این هم آمادگی دارد برای شنیدن حرف خدا، آدم است مثل ما که نیست. خواجه شیراز برای اینکه خودش را تبرئه کند مساله را در زبان شعر (که آن معنا دارد،خیلی معنای بزرگی دارد) ؛

 

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت

من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم

 

(ناخلف باشم اگر آنرا به جوی نفروشم)

 

هم حسرت بوده هم حسد (دو گندم هر دو آنها بوده،حسرت و حسد با هم بوده) .

به آقا امیر المومنین علیه السلام عرض کردند آقاجان مگر نان گندم حرام است ؟؟؟ نان گندمین میل نمی فرمایید؟

این واجسته از همه اوهام، این در رفته از همه قیود ، این جسته از همه پیش آمدها، اسمش را چه بگذاریم ؟! امیرالمومنین علیه السلام را چه بگوییم؟ این مردِ غیبِ عالم وجود، این آدم ناشناخته که هیج بُعد وجودی اش درک نشده است،فرمود بابایم یک مرتبه خورد بس است. از وقتی پدرم آدم این گندم را میل کرد من دیگر به آن رغبت ندارم. جا دارد آدم نقش پایش را سجده کند. غیر از او چه کسی می شود 《ولی مطلق 》بشود؟؟؟

توی بهشت، آدم ،تکلیف هم نیست. خوب آقا ،ای مرد عالم ناشناخته وجود ،نه خودت را نشناختند دوستانت را هم نشناختند ،نه اینکه حرفی از حروف اسمت هنوز تفسیر نشده ،نه عین اسمت نه لام اسمت و نه یای اسمت، تفسیر نشده. در این عالم اگر بگردند دوستان تو را هم مردم نمی توانند بشناسند، چه کسی تو را دوست دارد؟؟؟

هر که پیدا میکند به شناخت خودش، به معیار و مقیاس خودش می سنجد و می گوید دوست علی ،شیعه علی ،محب علی، شیعه اثنی عشری، با موازین خودش،می گوید مسلمان، با موازین خودش می گوید شیعه،با میزانی که《 عَلى مِیْزانِ الأَعْمال》، ترازو خودتی، سنگ ترازو هم خودتی.

هم زبانه ترازو هم کفه ترازو و هم سنگ ترازویی تو،همه چیز تویی.

شناخته نشد ،هیچ بُعد وجودی اش شناخته نشد .

اثر این قطره اشک است«مَنْ بَکی اَؤاَبْکی اَؤتَباکی وَجِبَتْ لُه الْجَنَّه» در پنهان وجودش به امنیت می آید ولی مواظب باشد یک وقتی《 اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا 》نشود. از این در که رفتی بیرون یک نگاه حسد به بغل دستی این نزدیک شدن به آن شجره است.یک نگاه حسرت به بغل دستی “اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ” است. بیرون رفتن دسته جمعی است یعنی با همه صحبت میکند.با همه سخن می گوید. اول انسدادی که در عالم برای انسان هست و باید افتتاح شامل حالش بشود و مفتاح و کلید بیاید این قفل را باز کند 《جهل》 است.

《بدترین درد جهل است 》، جاهل به این زودی ها دردش دوا نمی شود .یک نسخه برای جاهل پیچیدند که آن نسخه نسخه افتتاح است.

این فلز و ساختمان بشر این است که این آدم به این پاکیزگی و خوبی تا دید به آسودگی خاطر،به آسودگی خیال آمده ،سر به طغیان برداشت .قرآن درباره اش می فرماید 《وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى》، 《إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‌》،انسان طغیان می کند؟

چه وقت؟؟؟

وقتی که احساس کند بی نیاز است.خیال نکن تو تنها اینجور هستی.بابای تو هم اینجوری بوده است.به قول باباطاهر این شاعر ِ در مرز فطرت نشسته ، از شعرایی هست که از مرز فطرت عبور نکرده است هر چه می گوید در فطرت می گوید؛

مو از قالوا بلی تشویش دیرم

گنه از برگ و باران بیش دیرم

اگر لاتَقنَطوا دستم نگیرد

مو از یاویلنا اندیش دیرم

 

مضمون شعر دیگرش را می گوییم ،اگر تو پاکی و گناه نمی کنی برو مَلک باش، مو از حوا و آدم ریشه دیرم .

 

[مو آن رندم که عصیان پیشه دیرم

بدستی جام و دستی شیشه دیرم

اگر تو بیگناهی رو ملک شو

من از حوا و آدم ریشه دیرم]

 

دنبال چی میگردید ؟چه کسی را می خواهید؟کدام پاک؟

آن که پاک است ،چهارده تا بیش نیستند.یک عده بعد از رسول الله صلوات الله علیه و آله وسلم دنبال یکی رفتند که جای امیرالمومنین علیه السلام بگذارند، خیلی بد است ،خیلی زشت است با تَبرّا و تَبرّی ردش میکنی ،خوب که چی ؟

جای 《علی علیه السلام》که عصمت دارد میخواهی او را بگذاری هااا ؟! چقدر بد است،نکند ما در تشیع خودمان و شیعه گری هم اینجوری هستیم ؟؟

نکته گیری میکنیم توی افراد، این چرا چشمش کج است ؟این چرا دستش کج است؟ این چرا پایش کج است؟ این چرا اینکار را میکند؟

اگر راست می گوید ادعا میکند چرا آن طهارت کامل را ندارد؟؟ یعنی میخواهی یکی را جای 《علی》بگذاری؟؟؟

پاک مطلق اوست. تو هم دنبال یک کسی هستی که جای او بگذاری!!!؟

تو هم چشمت را توی خلقت گرداندی یک پاک مطلق پیدا کنی !!!؟

جز آنها ؟؟؟؟

اینکه اشکال میکنم به کار این و آن .

[با من یکمقداری در این نقطه حرکت کنید]یک بحث اساسی است، تا فراغت ذهن کسی پیدا نکند،ماه رمضان دعای افتتاح را نمی فهمد،سرش نمی شود .فراغت ذهن این است که آدم اشکالات ذهنی را نسبت به افراد از خودش خارج کند .آن آقا که داعیه(مدعی)تبلیغ و ابلاغ رسالت الهی دارد پس چرا خودش آنگونه است؟؟ اصلا باید خودش آنگونه باشد.حالیتون هست؟؟؟

تو چرا اینگونه ای که میخواهی به او طهارت بدهی؟؟؟ می خواهی او را جای 《علی علیه السلام》 بگذاری؟؟؟

میخواهی جای ائمه علیهم السلام او را بگذاری؟؟؟

خدا رحمتت کند شبستری را [سروده است]؛

 

سیه رویی ز ممکن در دو عالم

جدا هرگز نشد والله اعلم

 

پاک طلب هستی؟؟؟ دنبال آن چهارده تا باش.

آن یکی دیگر چرا اینجوری است؟؟؟ او باید اینجوری باشد. تو میخواهی پانزده تایش کنی ؟؟؟

آنچه در ذهن من و شماست در طلب عِباد صالحین و بندگان مُخلِصین که اینها طهارت محض و پاکی کامل داشته باشند، او که مالِ آن چهارده تاست.او مالِ یک کسی است که فرموده پدرم یک وقتی در یک جایی گندم خورده من نمی خورم.به شکل و قیافه اش می آورید.

یک شاعری بوده در لاهور ،شعرهایش را می خوانم خیلی لطائف دارد ،با مردم ایران هم خیلی میانه اش خوب است ،او می گوید هر چه حقایق هست در ایران زمین است و من در وجودِ خیالی یا وجودِ تصوریِ خودم همیشه با مردم ایران زمین حرکت میکنم. اقبال لاهوری.

او می گوید تو من را آفریدی و عصمت هم که به من ندادی ،نیروی تمیز هم که به من ندادی، یک شیطان هم همیشه گذاشتی که هرجا بروم دنبالم باشد ،بدتر از آن نفس هم که به من دادی که این نفس همه کاره است، خوب بعد با همه این موانعی که ایجاد کردی، دعای افتتاح می خواهی .تمام این سدها را آوردی، قفل ها را زدی به درها،یک قفل هم نیست ،اگر قفل شیطان بود میشد با” بسم الله الرحمن الرحیم” بازش کنیم ،یک قفل دیگر زده روی ان به نام نفس، یک قفل دیگر زده به نام قفل جهل ، قفل در قفل ،قفل در قفل، بعد هم گفته اینکه خلقت تو یک خلقتی است که عصمت ندارد،که قفل شکن داشته باشد، یعنی یک قفل هایی هست که رمزی است کلید نمی خواهد ،رمز را بلد باشی باز می شود او “عصمت ” است.آن بستگی ِ به مقام عصمت است که کسی رمز بداند “بسم الله الرحمن الرحیم”، “یاعلی، یا علی ” ،می رود جلو. این رمز است.

من قفل رمزی دیدم که بعضی ها کیف هایی دستشان می گیرند .

او می گوید در میان هفت دریا ، خوب می گوید هااا!!!.

با خدا اگر کسی میخواهد یک وقتی سخن بگوید اینجوری سخن بگوید به خدا می گوید ؛

در میان هفت دریا، تخته بندم کرده است

باز می‌‌گوید که چابک باش و، دامن، تر مکن!

خوب دقت کنید ؛شب را آفریدند که روز خودش را نشان بدهد.سِرّ دعای افتتاح را می گوییم.

این کلمه 《افتتاح》 را یاد بگیریم تا دعایش را یک وقتی بتوانیم بخوانیم.

شب را آفریدند که روز قدرش معلوم باشد ،سیاهی را خلق کردند که سفیدی معلوم بشود، زشت اگر نبود یک زیبا در عالم شناخته نمی شد،همه زیباها مالِ این هستند، زیبایی وجودش مرهونِ (در گِرو، وامدار) یک زشتی است.مفهوم پستی اگر نبود ما بلندی را نمی فهمیدیم چیست، گناه اگر نبود طاعت شناخته نمی شد،کفر اگر نبود ایمان شناخته نمی شد،شرک اگر نبود توحید مفهوم نداشت.یک راه برای شناخت هست که شناختِ نوری است و آن نصیبِ من و تو نیست نصیب…

این عالم وجود اقتضایش در معرفت، 《عالَم تضاد 》است،عالم تضاد در عالم به ما معرفت میدهد. تو را به خدا این را فکر کن؛

جدی فکر کردی که اگر زن نبود هیچ مردی در عالم شناخته می شد؟؟؟

از کجا ما مردها را شناختیم؟؟ با زن.

و زن را از مرد،پسر را از پدر، پدر را از پسر شناختیم.

یا عالم نسبت یا عالم تضاد. اینها موجب شناخت و معرفت است.

یک شناخت هست که آن شناخت ِ نوری است که بدون تضاد یک کسی می تواند به حقایق راه ببرد. و تا کسی در عالم معرفت به این نقطه راه پیدا نکند که بدون عالم تضاد 《مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ مَعرِفَهُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ 》،سلمان و ابی ذر ، من را که شماها شناختید تا اینجا…

آنجا فتح باب شده ، دعای افتتاح را آقا امیرالمومنین علیه السلام یادشان دادند [نه این افتتاح، افتتاحی که الان داریم معنا میکنیم] ، برای سلمان و ابی ذر افتتاح شد در آن مجلس ، که آنجا علی شناس شدند. تا آنوقت 《علی》 را در مقابل یکی دیگر می شناختند، علی ،علی است با وجود آن سه نفر.

نه؟؟؟

امام حسین علیه السلام امام حسین است با وجود آنهایی که آمدند او را کشتند.

نه این شناخت نیست. اگر توانستی یک وقتی امام حسین علیه السلام را بدون شِمر بشناسی درست است.علی علیه السلام را بدون اولی و دومی و سومی بشناسی درست است.این حقیقت تبری است.

《یا سلمان و یا جُندَب مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ مَعرِفَهُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ 》، معرفت نوری ،معرفتِ خارج از عالم تضاد است، یعنی روز شناس بدون شب، نور شناس بدون تاریکی.

هر کس در عالم نور را درک کرده است در مقابل ِ سیاهی و تاریکی دریافت کرده است.

اصلا اعتلای روح را ما با جسم می فهمیم.

کسی بتواند روح یاب باشد بدون جسم.این افتتاح است.یک چیز فهمیده می شود اینکه ذکر 《الحمدلله》 می تواند کارگشا و راهگشا باشد برای این نقطه نوری.

《اللّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِک 》.راه گشایش “حمد” است. الحمدلله، الحمدلله،الحمدلله. هی(مُدام) بگوییم بلکه افتتاح بشود.

بعضی کلیدهایش را دیشب و پریشب گفتیم، یک کلید هم این است.

این بشر ساختمانش اینجوری است،که اگر در مقابلش یک زشتی نگذاری زیبایی را درک نمی کند. باید محرومش کنی محرومش کنی که این نعمت شناس باشد. بریز توی دست و بالش ، توی خانه ، زن و بچه ای که اینقدر مواظب بودند یک کیلو برنج بشود یک کیسه. توی خانه ببر اگر یک کیلو ببری تا آن ته دیگی ته ِ قابلمه را هم به خوردِ خودت میدهد و هم خودش میخورد ، یک کیسه ببر اگر یک قاشق زباله نکرد.

امتحان کنید ببینید. یک قالب کره بگیر ،همه صبح میخورند ،کاغذ تهش را هم نان میکشند،ده قالب بگذار ، اگر کره ها را با کاغذ مچاله نکردند در زباله نینداختند.

برای همین « إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» .

اینجوری نرو در راه حقیقت شناسی.

مومن آن است که یک کیلو برنجش با یک کیسه برنجش در مصرف یک وزن و یک حال دارد. آنهایی که حالاتشان فرق میکند ، اگر ده تومان داشته باشد اتوبوس سوار میشود ،هزار تومان به تو بدهند تاکسی سوار میشوی، ده هزار تومان داشته باشی چه کار میکنی ؟(هواپیما که الان نیست ، مشهد یا مکه ان شاءالله) آژانس سوار میشوی . بیشتر داشته باشد یک ماشین ، و بیشتر داشته باشد برای هر جایی یک ماشین لازم دارد .نه؟؟

 

گفت چشم تنگ دنیا دار را

یا قناعت پر کند یا خاک گور

 

همه اینها را می گوییم برای اینکه آماده بشویم برای یک نکته.

خیلی اسراف بد است، حتی اینقدر اسراف بد است که قتل را هم که اینقدر جزای زشتی دارد که اگر اینکه یک کسی را آدم متعمداً بکشد «فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً» مثل اینکه همه مردم را کشته است.خیلی بد است، در قتل کلمه 《 فَلا یُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ》آمده است، اسراف اینقدر زشت است که کلمه اسراف را هم در قتل آوردند لغت کردند.

اسراف همه جا هست .

چون بشر اینجوری است، ناقص است ، بشر ناتمام است .پنج دفعه بیشتر با یک کسی سلام و علیک کنی اول سلام علیکم آقا مرحمت شما کم نشود، دفعه دوم سلام علیکم، دفعه سوم سلام ، دفعه پنجم می بینی اینکه…

این تجربه شده است، جلسات که ما را دعوت میکردند شب اول و دوم سه چهار نفر می آیند کفش های آدم را …حاج آقا ما کفش های شما را برداریم؟ خیلی خوب بردار، شب چهارم و پنجم یک نفر ، شب آخر خودمان کفشمان زیر بغلمان است ، شب های آخر که میشود کفشها دمپایی شده توی آشپزخانه هااا????

بشر اصلا اینجوری است ، خیلی هم بماند کفشها رفته دیگر????

همه اش خوب است و قاعده هم همین است، مگر اینکه یک کسی در عالم (مثل)ابراهیم قاعده شکن بود.

خودت را زیاد به خلق نشان نده، زیاد با مردم…قدرت را نمی دانند، همه اینها را داشته باشید.

برای همین خداوند تبارک و تعالی که خالق هستی است و فلز این موجود را که خودش خلق کرده است می شناسد ، امام دوازدهم علیه السلام وصیِ حضرت خاتم، خاتم اوصیاء را برد در پرده غیبت.

به جهت اینکه میداند با بقیه ای که آورد از پیغمبر ها و ائمه علیهم السلام به خلق نشان داد مردم چه کار کردند ، اقلاً یکی را نگاه داشت که حالا دنبالش باید بگردد.

بیا!!! خوب بیاید بعد از مدتی برایت عادی می شود.او میداند که عادی میشود، بحق حق قسم ، بحق خودش قسم یکسال با تو بنشیند حالتت فرق میکند ، آی همینی که جزو منتظرینی ، آی همینی که داری گریه میکنی از فراقش ، نگو نیست ، همین جور است چون او میداند ، یک وقتی او می آید که مردم او را به نورانیت بشناسند، یک وقتی او می آید که اول دیدن با هزار سال دیدن بعداً برای مردم فرقی نکند ، آخرش هم بعد از مدتی آقا تشریف بیاورند پاهایت را هم جلوی آقا دراز خواهی کرد، توی نشستن هم ادب را از دست خواهی داد ،توی سلام و علیک هم ادب را از دست خواهی داد. خدا که کارهایش مثل من و تو نیست، حساب شده است.

چهره دلربای امام حسین علیه السلام را به خلق نشان داد دیدی چه کار کردند؟؟؟، چهره دلربای امیرالمومنین علیه السلام را نشان دادند دیدی چه کار کردند با امیرالمومنین علیه السلام؟؟؟چهره صدیقه طاهره سلام الله علیها را نشان داد… همه آنها هست برای اینکه تو رمز غیبت را بدانی. حالا فهمیدی برای چه غایب است؟؟؟

برای چه امام علیه السلام غایب است؟؟؟

《وَ غَیبتُهُ مِنّا 》.پنهان شدنشان از ناحیه ماست ، هر چه هست از ناحیه ماست.

کی ظاهر میشود؟؟؟ وقتی این عقل ها باز شد، معرفت نورانیت پیدا شد. عقول یعنی با این افتتاح شکستند ، سد جهل را شکستند.

امام زمانی که اول دیده است با هزارسال متصل با امام زمان علیه السلام بنشیند یک حال داشته باشد آنوقت او می آید.

آن هم که روایتش را برایت خواندم سیصد و سیزده نفر کُمَلینِ عالم هستند، اینها وقتی تکمیل بشوند که اینها عقلشان به کمال رسیده است تعقل تام دارند ، سیصد و سیزده نفر هستند ،وقتی اینها عددشان کامل بشود آن آقا تشریف می آورند سیصد و سیزده نفر هم بَسِشان است.

آقا امام زمان علیه السلام یک حرف میزنند، یک کلمه، از این سیصدو سیزده نفر، عجب!!!! آدم هم از بهشت بیرون رفته ،سیصد و یک نفر شان پا عقب میکشند چون نمی کشند(کشش ندارند)، دوازده نفر می مانند،بعد آنها دو مرتبه ملحق می شوند ،آنهم خود آقا آنها را می آورد.

ماه رمضان است ،ماه رحمت است ،ماه آشتی با خداست، ماه مغفرت است.گفتند توی این ماه اگر بخوابی هم خوابت عبادت است،چرا؟؟؟

چون در ترک هستی، هر که در ترک باشد فعلش عبادت است.هر که در ترک باشد هر فعلش عبادت است منجمله خواب.

توی ترک هستی، احرام که میبندی، احرام که فعل ندارد ،بیست و چهارتا ترک دارد اسمش هم عبادت است.چون نخوردن است،نیاشامیدن است، خوردن و آشامیدن که حرام نیست برای چه حرمت میدهد؟

سِرّش چیست ؟؟؟

سِرّش این است که از اینجا شروع میکنیم ان شاءالله تا یک وقتی خودش…

هر کس در حضور باشد احتیاج به خوردن و آشامیدن ندارد.

حالا خودمان را یک ورانداز (برانداز )بزنیم ولو در خیال عیب ندارد، اگر زمان آقا به همین مقداری که ما را رشد دادند،( خیلی رشد دادند .در زمان غیبت مومنین خیلی رشد میکنند)، به همین اندازه ای که ما را رشد دادند اگر در زمان ظهور قرار بگیریم آقا امام زمان علیه السلام تشریف بیاورند یا نه زمان امام حسین صلوات الله علیه ما می بودیم، زمان امیرالمومنین علیه السلام می بودیم به ما اجازه می دادند بغل دستِ امیرالمومنین بنشینیم ،فکر خوردن و آشامیدن بودیم؟؟؟

اصلاً گرسنه می شدی ؟؟؟

تشنه ات می شد ؟؟؟ خوابت می گرفت؟؟؟خواب مالِ چیست ؟؟؟ مالِ اینست که در آن حضور نیستی.

خوردن مالِ چیست؟؟؟

مالِ اینست که در آن حضور نیستی.

آشامیدن مالِ چیست؟؟؟ مالِ آن است که در آن حضور نیستی.

ماه رمضان دارند به ما یاد میدهند که در حضوریم‌.نخور ، نیاشام.

عیالم که حلالم است، وقتی که کنار او بنشینی از عیالِ حلالت هم بی نیازی.

هر چه جوانِ نیازمندِ در این نقطه از او نیازمندتر به ذهنت نمی آید وقتی جمال امیرالمومنین علیه السلام را به او نشان بدهند همه آن میل از او کنده می شود.روزه دارد یک چیزی را در عالم به ما یاد میدهد. دروغ به خدا و پیغمبر!!! یعنی در حضور او که باشی تو دیگر لب فرو میبندی ،تو نمی گویی رسول الله اینجوری گفت چون جلوی او صحبت کردن از رسول الله هم امکان دارد دروغ باشد.چون او می فهمد رسول الله صلوات الله علیه و آله چه فرموده است.تو دیگر نمی گویی امام من هستی.چون امام آنجا نشستند، نکند بگوییم که این حرف نسبت به ایشان دروغ باشد.همه آن تروکِ که مُفطرات صوم اسمش را میگذاریم،معنا دارد.همه آنها.نخوردن، نیاشامیدن. سر را زیر آب نکردن یعنی چه؟؟؟

ان شاءالله شب های دیگر آن را هم می گوییم.

قی نکردن ،اینها یعنی چه؟؟؟

احکام مساله باطنی انسان را حل میکند.در تروک احرام که ان شاءالله مشرف می شوید( و تازه ما بودیم ) آن بیست و چهارتا هم همین است.

 

یا علی مدد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *