شرح حدیث شریف کِساء_جلسه چهارم(۱۳۷۷/۰۷/۱۸)

 

《بسم الله الرحمن الرحیم》

???? حدیث کساء آن سخنی نیست که در میان عوام و قاطبه مردم از آن سخن می گویند.حدیث کساء درک یک حقیقتی است بوسیله استشمام.یک حقیقت مستوره ی ، مخفیه ی ،لایدرک و لایوصفی است که هر کسی این شامه معنوی و باطنی را داشته باشد می تواند از این حقیقت استفاده کند.و بدین جهت نام این حدیث را کساء گذاشته اند چون یک پوششی است برای این حقیقت.

بیان این مسئله و حالات و حرکات، عقل کلی مثل حضرت خاتم نبی مکرم و وصی مکرم آن حضرت مولا امیرالمومنین علیه السلام و وجود حضرت صدیقه طاهره و وجود مقدس امام حسن و امام حسین و وجود جبرئیل اشراف حضرت باری تعالی بر این قضیه،بیان یک حقیقت مستوره و غیرمکشوفه و مخفیه است. اینها با معنایی که ما از کساء درک میکنیم و آن را یک پتو فرض میکنیم نیست.سر مستور است .کساء چون یک حقیقتی را تحت لوای خودش می پوشاند که کسی از آن مطلع نیست برای همین اسمش را حدیث کساء گذاشتند.

لذا خود وجود حضرت صدیقه طاهره ” لیله قدر” است.چون در شب اشیاء مستور است.کسی نمی تواند آنها را ببیند.”قدر” است (اندزه گیری هر چیزی است).

امام رضا صلوات الله علیه فرمودند می دانید چرا شب قدر را ” قدر” نامیدند؟

گفتند : خیر

(خیلی ها در اطراف و خدمت ائمه بودند اما پی به رموز و مفاهیم احادیث و رموز کلمات ائمه نمی بردند.مثل اینکه از حدیث کساء لحاف و پتو بفهمند.

حقایق و رموز مستور است چون کساء روی چیزی را می پوشاند این حدیث هم از حقایق مستوره است .یک ترکیب خارجی داشته اما نه آنطوری که ما از ظاهر امر درک میکنیم.)

حضرت رضا صلوات الله علیه فرمودند: ” قدر” در فارسی به آن اندازه می گویند.”تقدیر” یعنی اندازه گیری .تقدیر الهی یعنی اندازه گیری های الهی.

خداوند تبارک و تعالی هر چیزی را مقدر کرده است برای هر موجودی.نه فقط انسان.

مقدرات یعنی چیزهایی که خداوند برای هر کسی برحسب قابلیت و استعداد در روزی و عمر و هدایت در عزت در علم و…اندازه گرفته است و به او عطا کرده است اینها مقدرات است.

مقدرات در پشت پرده است یعنی” لیله” است و در شأنش حدیث کساء می آید و پوشش دارد.

در عبارتها هم ببینید ؛غذا اگر سرش پوشیده نباشد هزار آفت می یابد.

حقایق هم همیشه مستور است چون اگر مکشوف باشد آفت می یابد .

هر چیزی که در دسترس عموم قرار بگیرد، خود این آفت است چون قدرش را نمی دانند.دیگر کسی برایش ارزش قائل نیست.

حتی اگر یک چیز پیش پافتاده و عمومی (مثلا یک ریگ و سنگ) را مخفی کنید همه گمان میکنند جواهری را مخفی کرده اید.

اما همه آنچه که مورد سرقت و آفت قرار گرفته است برای آن است که مکشوف شده است.

دستور است که سه چیز را همیشه پنهان نگهدارید تا آفت نبیند . امام صادق علیه السلام می فرمایند: استر ذهابک و ذهبک و مذهبک.

 

اول(ذهاب) اینکه هرجا رفتید به کسی نگویید.

دوم(ذهب) اینکه پول و ثروتتان را هم به کسی نگویید.

سوم (مذهبک ) عقیده تان را به کسی نگویید.

 

پوشش برای همه شؤن خوب است. اینکه در شرع مقدس برای حجاب زنان تاکید کرده اند هم به همین خاطر است.پوشیدگی برای حفظ از آفت است و برای بالا بردن ارزش آنان در نگاه دیگران است.

حدیث کساء پر از رمز و راز است .انسان را در اختفاء و استتار می برد.برای رسیدن به این حقایق مستوره و این حدیث چند راه در عالم هستی و عالم وجود هست .

➖از طریق بصر و دید؛ که اگر انسان خواسته باشد با یک حقیقتی آشنا بشود آثار وجودی آن حقیقت را با چشم میبیند.این قسمت از حواس که بصر است به کار می افتد و وقتی که ناظر، منظور خودش را دید از این منظور با یک حقیقتی در درون آن آشنا می شود.

➖راه دیگر شنیدن صدا و سخن اوست .که این هم راه اتصال با حقیقت است .

انبیاء سخن جبرئیل را شنیدند و با شنیدن سخن به حقایق پی بردند.

➖ انبیاء با رؤیت بعضی از پدیده های عالم سیر آفاق و انفس کردند و پی به حقیقت بردند.

هم دیدن یک حقیقتی را هم منظور قرار گرفت و هم مسموع قرار گرفت . و از راه شنیدن و دیدن با حقایق آشنا شدند.

در اسناد مختلف و اسناد شیعه ( از جمله سید حیدر آملی ) از پیغمبر اکرم صلوات علیه و اله و سلم این روایت را نقل کرده اند که جبرئیل وقتی صورت ملکی در عالم پیدا میکرد به شکل ” دحیه کلبی ” بر رسول الله نازل میشد .

دحیه کلبی جوانی بود بسیار زیبا که در زمان رسول الله وقتی در کوچه و خیابان راه می رفت همه مجذوب او قرار میگرفتند.

این یعنی رسول الله هم جمال را رؤیت می کردند و هم از راه شنیدن لفظ پی به حقیقت می بردند.

➖یک طریق دیگر برای ارتباط با حقایق که در حدیث کساء آمده است از طریق استشمام است.

حدیث کساء یعنی حدیث سر مستتر.رمز غیرمکشوف و حقیقت پنهانی که روی آن کساء(پوشش) قرار دادند.

چون هر چیزی را که انسان بیشتر در اختفاء قرار دهد بیشتر جلب توجه میکند.

این حقیقت را در پوشش قرار دادند که بیشتر به آن دقت و توجه شود .بیشتر روی آن نظر و کاوش کنیم ببینیم چه حادثه ای رخ داده است و رسول الله و فاطمه زهرا و امیرالمومنین چه میخواهند بفرمایند .از طریق شامه و استشمام است .

یکی از طریق های آشنایی با حقایق ،لمس است و همه این طریق های آشنایی با حقایق چه شنیداری،بویایی،لامسه،بصری همه فطری است .فطرت زنده، صحیح ،بسیار پاک و پاکیزه هر انسانی با اینها آشناست.

شما وقتی که به حرمهای مطهر مشرف می شوید و شبکه های ضریح را با دستانتان می گیرید.از این لمس شی مادی که یک فلز بیشتر نیست به یک حقیقت مرتبط می شوید.

و از آن بالاتر بوسیدن در و دیوار حرم که انجام میدهید هم فطری است و ورای آن یک حقیقت است .

فرمودند مومنین که به هم می رسند مصافحه کنند.و از این طریق می خواهند شما را با یک حقیقتی آشنا کنند.اما دست نامحرم را نگیرید .خیلی از مردها از زنان نامحرم تر هستند.نامحرم کسی است که با شما در مسیر ولایت و دوستی محمد و آل محمد قرار ندارد.

 

????دوش آن صنم چه خوش گفت درمجلس مغانم

با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی

 

“یدالله فوق ایدیهم “.فرمودند وقتی میخواهید به نیازمندی کمک کنید دستتان پایین تر از دست او باشد .امام صادق فرمودند چون ” یدالله فوق ایدیهم ” او دست خداست .خیال نکنید شما دارید به او کمک میکنید. او دارد به شما کمک میکند و شما را دستگیری میکند.والا خداوند که دست جسمی ندارد .

مومنینی که در طریق مهرورزی با یکدیگر در یک خط هستند اینها وقتی که به هم رسیدند مصافحه کنند چون از این طریق این حس لمس به یک حقیقتی پی میبرند.

نه تنها مومنین بلکه در فطرت هر انسانی محبت را از طریق مصاحفه و غیره نشان میدهند یعنی همه عالم میخواهد عشق را به ظهور برساند.

راهی برای ارتباط با این عشق نیست مگر ابتدا از طریق حواس ظاهر.

فرمودند وقتی دو مومن به هم میرسند و مصافحه(دست دادن) میکنند گناه هر دو میریزد همانگونه که در فصل خزان برگ درختان میریزد.

چون آنجا محبت به وجود می آید و محبت گناه را از بین میبرد.

لذا وقتی که شخصی قصد قتل امام موسی بن جعفر علیه السلام را داشت حضرت به او فرموند که بیایید مصاحفه کنیم .و بعد از مصاحفه حضرت را احترام کرد و پذیرایی کرد گفت با شما که دست دادم تمام آن حالت غضب و خشم من از بین رفت .و حضرت با توجه به سطح فهم کم او فرمودند این به خاطر نسبت فامیلی است که با هم داریم غضب تو برطرف شد .

اما حقیقتی که در این مصافحه است چیز دیگری است چون دست خدا به هر دستی برسد او را رام میکند و از امام کشی او را نجات میدهد.

امام صادق فرمودند وقتی دو مومن و دوست امیرالمومنین با هم مصافحه میکنند خداوند به آن دو ملک( عتید و رقیب که همه جا با انسان هستند و اعمالش را یادداشت میکنند) امر میکند که بروید .راوی سوال پرسید : پس چه کسی آنجا مامور نوشتن است و چه کسی بر اعمال آنها شاهد است ؟

حضرت فرمودند: آن وقت خدا شاهد عمل آنهاست و همه بیگانه اند آنجا.

اینکه از طریق مصافحه و لمس به حقیقت میرسند یک سر است.

فقها وقتی که ادله برای استنباط کافی نیست آنوقت یک رأى میدهند و آن را حکم شرعی میدانند و میگویند این را به “شم الفقاهه ” دریافتیم.چون دلیل نتوانسته بیاورند با بوییدن حکم شرعی میدهند.

اگر عشق در عالم نبود یک لحظه زندگی به درد نمی خورد.

وقتی یعقوب پیغمبر دچار فراق یوسف صدیق شد.و به فاصله چند متری که برادرانش او را در چاه افکندند بوی یوسف را استشمام نکرد.و آنقدر سرگردان بود و گریه کرد که چشمانش کور شد . اما بعد از چند سال فراق که یوسف پیراهنش را به برادرانش داد که برای پدر ببرند چندین کیلومتر مانده به کنعان یعقوب گفت که بوی پیراهن یوسف می آید.چون یوسف با محبت سنخیت پیدا کرده بود و مبتلا شده بود و این خاصیت در پیراهن او پیدا شد.و یعقوب هم چون عاشق بود رایحه عشق را استشمام کرد.و چشمانش با آن پیراهن بینا شد.

????خواجه حافظ میگوید :

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند

 

عشق غیرت دارد نگذارید مکشوف شود چون آن را قیچی میکنند و قبا میکنند .پیراهنی که جلویش بسته است آن را می شکافند.

فاطمه زهرا به امام حسین پیراهنی دادند و فرمودند هر جا رفتی این پیراهن را تن کن که بویش باعث آرامش زینب شود .عالم به عشق زنده است و عاشقتر از زینب نداریم .

این پیراهن بود که این عشق زینبی و ارتباط تا آخر باقی بماند .

 

یاعلی مدد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *