شرح حدیث شریف کِساء_جلسه دوم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

آثار ذکر شده در حدیث کساء مشروط به درک معانی و مفاهیم این حدیث شریف و نورانی است.

اگر شما کسی به نام حسن یا حسین صدا میزنید او باید این اسم را از زبان شما بشنود که بگوید بله.

همینطور اسماءجلاله .هرکس “الله ” بگوید ،لبیک پشت سرش است.

در زیارت امام مفترض الطاعه خودتان مگر نمیخوانید « اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامیَ وَ تَسْمَعُ کَلامِی وَ تَرُّدُ سَلامی» شهادت میدهم که شما سخن من را می شنوید و جواب سلام مرا می دهید.

پس چرا اینقدر سلام میکنیم خبری نیست ؟

چون تا حالا سلام نکردیم .

سلام یعنی چه ؟

هر لفظی یک معنایی دارد.سلام مفهوم و معنا دارد.آن مفهوم و معنایی که خودت درست کردی اشتباه است. هر وقت اسم را با معنا گفتید جواب پشت سرش است.

“ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ “.

حدیث کساء یک مفهوم و یک معنا و حقیقتی همراهش است که خداوند قسم میخورد به عزت و جلال خودم اگر کسی در جمعی که دوستان ما نشسته اند تمام غم و غصه هایشان برطرف می شود و حاجاتشان داده می شود.

هیچ کس نیست که در جمع او حدیث کساء خوانده شود و حاجت روا نشود.

اما به شرط آنکه حدیث کساء خوانده بشود.

جابر اول می گوید “قالت “. این را باید بشنوید.جابر تلقی کرد قالت فاطمه (سلام الله علیها).

لذا در روایات هم همینگونه است.مطالعه تنها فایده ندارد.تمام بحارالانوار مجلسی که خدا او را رحمت کند و به همه خیرات و عنایات الهی واصل باشد که روایات محکم را نوشته هم حفظ کنید اثری ندارد.

روایت معنایش این است که شما از این منشاء و منبع و سرچشمه زلال بیاشامید.در وجودت جای بگیرد.

روایت یعنی آشاماندن.راوی کسی است که هم خودش نوش جان میکند و هم به دیگری می آشامد.

تا کسی خودش روایت در جانش ننشیند فایده ندارد.میرفتند میگفتند قول امام را بر ما قرائت کنید.در باب کتابت آنچه که در کتاب موجود است به انسان معلومات میدهد نه اینکه آثار روایت را بدهد.

مثلا کسی قرآن را حفظ بود اما نزد امام که میرفت یک آیه میشنید میگفت مثل این است که تا به امروز این آیه را ندیده بودم .

 

” من آنچه خوانده ام همه از یاد من برفت

الا حدیث عشق که تکرار میکنم ”

 

لذا در قرآن فرمودند ” الم ” به الف که برسید میتوانید قرآن را ببندید.به شرطی آنکه کسی این قرآن را بر تو تلاوت کند.

و در حدیث کساء که نقل کردیم ؛ راه ارتباط با حقایق یا با چشم است (رؤیت ) ،در حواس پنجگانه .باید چیزی را ببینید که در رؤیت او تو با مرئی و منظر حقیقت بپیوندی.

لذا میگویند نگاه کردن به کعبه عبادت است.

نگاه کردن به صورت پدر و مادر عبادت است.

چون از راه نگاه به حقیقت می رسید.

نگاه کردن به آب عبادت است.چون آب تنظیر ولایت است.شما خیال کردید آنچه می آشامید آب است ؟ خیر آن آب نیست. آب ولایت امیرالمومنین است .به صورت مادی که نتقال پیدا کرده است سیال شده است. «وجعلنا من الماء کل الشیء» .این ولایت ماست که هستی به آن زنده است.

راه رسیدن به حقایق با رؤیت و نظر است . خواجه میفرماید :

” در نظربازی ما بیخبران حیرانند ”

اینکه به شما می گویند نگاه اول به نامحرم اشکال ندارد و نگاه دوم حرام است معنای درستی نیست. بلکه به نامحرم نگاه کردن همه اش کفر است چه نگاه اولی باشد چه نگاه دومی .

اما نامحرم کیست ؟ آنکه با ولایت علی بن ابیطالب آشنا نیست.

آنکه در کوچه و خیابان سرتان را پایین می اندازید آن یک حکم شرعی است و باید هم انجام بدهید اما معنای این حدیث نیست ” «النظره الاولی خطا و الثانیهُ عمد و الثالثهُ تدمر»

نگاه اولی پشت چشمتان خدا نشسته است.

و نگاه دومی که خدشه میکنید که نکند درست نباشد اینها از طرف شیطان است.

اگر نگاه اول شما را گرفت همان است که هست .خیلی ها با نگاه دوم حقایق را از دست دادند.اول نگاه پسندید و دلش را برد و با حقیقت مربوط شد .شیطان آمد و نگاه دوم را انداخت و از راه خارج شد.

خیلی ها از راه خارج شدند.

خواجه میفرماید :

” در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است

تا نگویی که چو واصل شده ام من رستم ”

 

نگاه حقیقت طلب است ،نگاه به شرطی که نگاه باشد حقیقت آور است.

یک نگاهی هست که بعد از نظر است و او مختص خداست و هر کس که با او پیوند دارد.

نظر را وقتی خیلی پرش کنید یعنی به چیزی خیلی نگاه کنید که هر چه صدایتان کنند متوجه نشوید.

آن نگاهی که حواس دیگر را به خودش مشغول کند دیگر” نظر” نیست . او ” انتظر ” است.

بعد ار بصیر بودن که خدا رحمت میکند به خلایق بعد می شود منتظر.

خدا منتظر است.

انتظر یعنی آنقدر نگاهش به معشوق معطوف است و چشمش به در خانه معشوق و به راه دوخته شده است و نگاهش به آنچه در دل دارد دوخته شده است که هیچ چیز دیگر از آثار و خواص محسوس و ملموس را درک نکند .

خداوند میفرماید من منتظرم.یعنی همه اسماء و صفات خودم را به خدمت گرفته ام برای آن منتظر.

اسماء و صفات الهی خرج منتظر می شود.شما می توانید اینکار را انجام دهید.

این نگاه افضل الاعمال است.این چیست که از نماز از روزه از جهاد بالاتر است ؟ انتظار.

یعنی به نقطه ای نگاه کند که دیگر نه گوشش چیزی بشنود نه فکرش راجع به چیزی کار کند نه دلش جایی برود.

پس ما منتظر نیستیم .

با خدا همگام بودن و حرکت کردن است .

” إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ”

خدا و ملائکه بر پیامبر صلوات میفرستند چون منتظرند.

در حدیث کساء مفهومی مانند انتظار است.که در آن شامه را به استخدام کشیده است .گاهی چشم همه حواس را کنار میزند و گاهی شامه.

در مورد شامه مثالی میزنیم.اویس قرنی یکی از عاشقان رسول الله که بالاترین نمره را دارد حتی از سلمان و ابوذر هم در عشق نمره ی بالاتری گرفته بود .

” عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است.”

مادر اویس قرنی گفت برو رسول الله را ببین اما زود برگرد .اویس هم برای دیدن رسول الله رفتند اما وقتی رسید رسول الله نبودند و نزد مادرش برگشت .

وقتی رسول الله برگشتند با شامه کارکردند فرمودند : “انی اشم رائحه الرحمن … ”

این بو، جسم را هم تحت تاثیر قرار میدهد.

رسول الله میفرمایند این عاشق درست عمل کننده آنگونه که من میخواهم است.

کسانی که همیشه ، شب و روز همراه رسول الله بودند دیدید با دخترشان چطور رفتار کردند؟ با امیرالمومنین چطور برخورد کردند؟

دیدید خانه شان راسوزاندند ؟

بودنها شرط نیست. اویس آمد و برگشت اما رسول خدا فرمود اشمه رحمن …بوی خدا از جانب یمن می آید.

امام صادق علیه السلام فرمودند کسانی که حسین دوست هستند و حسینی بودنشان امضاء شده است علامت دارند.

دوستی درجات دارد.دوستی یکطرفه و ادعا شده زیاد در عالم هست.دوستی دو طرفه خوب است.امام صادق فرمودند کسانی که دوستی شان به کمال رسیده است شب های جمعه از کنار قبر امام حسین بوی سیب استشمام میکنند.

_چرا بوی سیب ؟

چون فاطمه زهرا خلقتش از تفاح است.حسین بوی فاطمه می دهد.

هر کس در عالم این شامه را دارد .دوستان امام حسین را از بوی تربت تشخیص میدهند.

امام حسین گفتند مادرجان من بوی جدم را استشمام میکنم.

از چشم و گوش و لمس گذشته است بالاترین راه ارتباط به حقایق چون از طریق فاطمه زهرا است شامه است.

بابا طاهر می گوید :

 

نسیمی کز بن آن کاکل آیو

مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو

چو شو گیرم خیالش را در آغوش

سحر از بسترم بوی گل آیو

 

هر کس این شم و شامه را دارد با دلیل و برهان و علم و غیره کار ندارد.دل علم نمی خواهد.

اویس هم شامه دارد.به او گفتند خبر داری معاویه با علی می جنگد ؟ گفت : ” الحق مع علی “. گفتند چطور تحقیق نکرده حرف میزنی و میگویی حق با علی است؟

گفت : من می بویم.

دندان رسول الله در جنگ افتاد ، دندان اویس هم درد گرفت.این عشق است.

 

زمزمه ی وحدت و جوش و خروش

از در و دیوار رسیدم به گوش

نشتر فصاد به لیلی رسید

از رگ مجنون ز چه خون کرده جوش

 

اگر شامه نداشته باشید در انکار هستید.همه قرآن را هم همراه داشته باشید بی فایده است .اگر کسی بدون راهبری ولی می توانست از قرآن هدایت بگیرد باید اینهایی که در نهروان و… قرآن حفظ کرده بودند باید اول مومن می بودند.ولی آنها اول خبیثان و ملعون های عالم هستند که با امیرالمومنین جنگیدند.

شامه ندارد، قرآن به گردنش است!

شامه ندارد، احکام دین بلد است!

شامه ندارد، فقاهت دارد!

فقاهت بی ولایت هم زیاد داریم .

ولایت شامه می خواهد.آن کس که می گوید فقاهت دارم اما منکر ولایت است .خداوند یک ذره نور هم به او نداده است.

امام صادق فرمودند یا اباحنیفه والله (وَ ما وَرَّثَکَ اللهُ مِنْ کتِابِهِ حَرْفاً)؛

به ابوحنیفه می فرماید به خدا سوگند خداوند از کتاب خودش به تو یک “الف” ، یک “ب”،نداده است.یک حرف از قرآن بلد نیستی.

 

عرب به ماده شیر می گوید : ” لبوه “.

و به یک بچه شیر می گویند: ” شبل “.مثل ابوالفضل العباس که شبل حیدر است.

امیر المومنین اسدالله است .و بچه ایشان ابوالفضل است.

جمع این بچه شیرها را چه مونث و چه مذکر : “اشبال ” گویند.

شیرماده که جایی می خوابد این بچه ها دور و اطراف او میدوند.

امام صادق فرمودند : ” کانت جدتنا فاطمه سلام الله علیها بعد از آن قضایا (که اجتماع به چشم حقارت به علی نگاه می کنند ومی گویند علی را خانه نشین کردیم)صدیقه طاهره می آمدند جلوی خانه و ” حولها اشبالها ” فرزندانشان دورشان می دویدند که چشم مردم را کور کنند و بدانند هنوز علی تنها نیست.و مردم جرأت نمى کردند به ماده شیر” فاطمه زهرا ” نگاه کنند.

خدایا به حق آن لبوه الله و آن اسدالله و اشبال اسدالله این نعمت ولایت را از ما زایل مگردان .الهی آمین

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *