شرح آیه مبارکه تطهیر_جلسه یازدهم_۱۳۶۹/۰۹/۳۰

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِمه عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

 

《أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ 》

《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا》(سوره مبارکه احزاب/۳۳)

 

آیه مبارکه ای که عنوان شد آیه تطهیر است،درباره وجود مقدس اهل بیت علیهم الصلاه و السلام این آیه شأن نزول پیدا کرده است.

و حق،طهارت آنها را در این آیه کریمه مطرح فرموده است،سخن به اینجا منتهی شد که طهارت در این ذوات مقدسه غیر از آن طهارتی است که در دیگر از خلق است،چه طهارت ظاهری،چه طهارت باطنی.

درک این معنا را کسی می کند،که خود از این طهارت قسمت و بهره ای داشته باشد،اگر کسی با این طهارت آشنا نباشد از این طهارت دریافتی نخواهد داشت،

《شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا 》،از این آب به ذاتش زدند،شیعه اساس هستی اش،بنیاد وجودش از این آب است،هر کس در گِلش این آب موجود است این طهارت را دریافت کرده است.

《وَ عُجِنُوا》تخمیر طینت با این آب است.

طینت،گِل خلقت است،لذا بعضی ها خوشگل هستند،این خوشگِل،چشم و ابرو و سیما و صورت نیست،خوشگل آن است که طینتش بماء ولایت عجین شده باشد،این خوشگل است.

مرحوم حاج مشهدی هادی ابهری گفت به مولاامیرالمومنین عرض کردم یک خوشگل نشانم بدهید.

من را بردند درِ حجره حاج شیخ مرتضی طالقانی.

پیرمرد هشتاد نود ساله را به من نشان دادند،این خوشگل،یعنی این طینت بماء ولایت عجین شده است.

نان هایی که خیلی قابلِ مصرف است و خوب پخته می شود دو آتشه(دو آتیشه) می گویند،نه؟

سابق که اینجوری بود ما می خواستیم نان خیلی خوبی را بگیریم می گفتیم دو آتشه اش کن،گلاب را هم دو آتشه می گویند،ولی دو آبه نشینده بودیم!

این روایت می گوید که شیعیان طینتشان دو آبه است،یکی طینت اولی که خاک را با آب قاطی کردند به هم زدند،این یک آب.

خوب طینت باید خاک و آب با هم کار کند تا طینت بشود،خاک تنها طینت نیست،آب تنها هم طینت نیست،خاک و آب که با هم مخلوط می شود طینت می شود.این یک آب.

آبِ دوم؛《 وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا》،《شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا [این زیادیِ گِل است،معنا هم دارد،یعنی یک وقتی شیعه خیال نکند که ،هر شیعه ای می خواهد باشد،در هر درجه،در رتبه و مقام کسی به آنجا راه ندارد《اَ یُقَاسُ بِنَا أَحَدٌ 》،《خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا》،زیادیِ گِل،آن که لازم بوده پیشِ خودشان است،کسی راه ندارد،وقتی که سلمان هم مدارک عاشره ایمان را رو کرد،ارائه داد که من ایمانم به این درجه رسیده،که آن سه حالت خاص پیدا شده،سه صفت در او رسوخ پیدا کرده،جابر مدارک عاشره ایمان را ارائه داد و آن مقام خیلی بالاست،بالاست،خیلی بالاست.

حضرت فرمود لکن ما آل محمد اینگونه نیستیم،هیچ موجودی در هیچ موقعیتی در هیچ مرتبه ای به گرد نعال آنها نمی رسد]《شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا》،زیادیِ گِل،این یک آب به او خورده است،

《وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا 》،طینت را تخمیر کردند،علامتش این دوتاست؛

《یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا》،با خنده ما می خندند و با گریه ما گریانند.

گریه ما آنها را می گریاند،خنده ما آنها را شاد می کند.

این علامت.

«انَّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»،

دقت می کنید حرف چیست؟هاا؟

اگر کسی این حدیث را بفهمد،تا عمر دارد ولو همه دهر این روح در کالبدش استقرار نمی گیرد،جان در جسمش استقرار پیدا نمی کند،

«انَّ اللهَ یَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»

ما چه گفتیم؟؟

گفتیم 《شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا،یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا》،هاا؟؟

شیعیان با خنده ما می خندند با گریه ما می گریند.

راجع به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها،خدا با خنده اش،و خدا با گریه اش.

این حرف اگر باز بشود،همان که گفتم،روح دیگر هیچ وقت در کالبد استقرار پیدا نمی کند.

برای صدیقه طاهره برای مقام عظمت باطنی اش چه بگذاریم؟؟

بگوییم مومن در شادی او شاد است و در غم او غمناک است؟؟

حتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی غمِ دلش را به غمِ دلِ دخترشان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها می بندد بعد اتصال را به حق می رساند《فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی، وَ مَنْ آذَانی فَقَد آذَی الله》،حرف آنجوری که در سلسله مراتب ما تا حالا فهمیدیم نیست،یعنی با تکان خوردن زهرا،خدا تکان می خورد،یعنی خاتم انبیاء اگر به خودش…

به من صدمه زده؟؟

کسی که خوشحال کند…

رسول خدا اینجا نمی ایستد،برای فاطمه سلام الله علیها کوتاه می بیند بگوید که من که پسر او هستم تکان می خورم،نه حرف را برده در آن جایی که دیگر بعدش چیزی نیست،دیگر بعد از او سخنی،حرفی نیست.

حرف را به من نبندید،مساله آن طرفتر است،سخن ورای همه این تعقلات و تفکرات است،اگر این سخن راه داشت به سوی حق که راه ندارد،تعبیری دیگر در عالم الفاظ داریم،در معانی،باید با الفاظ پیش رفت،چیز دیگر نداریم این فقط برای تقریب به ذهن است،حق با خنده فاطمه می خندد و با گریه او می گرید.

هر دوتا عبارت نادرست است،ولی این هست،که حق با صدیقه طاهره سلام الله علیها در هر دو جنبه اش تکان می خورد.

چه به غم بنشیند عالم محزون است،هستی محزون است.

راجع به امام حسین علیه السلام سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است.

این سخن را نمی شود گفت که ساحت کبریایی حق در عزای فاطمه سیاهپوش است،این حرف را نمی شود گفت،چون 《تَعالی اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ》،همه این نکات و نقاط توحید را،فرازهای توحید را،به اندازه ای که همه لفاظی کردند همه اینها را می فهمیم،همه درست است،فاطمه سلام الله علیها محور عالم هستی است،نه محور نبوت است.

چه خوب است که بتوانیم حرف بزنیم [ تو را به جان بچه های فاطمه سلام الله علیها اگر کشش نداری پای قصور لفظ من بگذار نه معنای من،یعنی من نمی توانم در عبارت بیایم،هیچ کس هم در عالم نتوانسته در عبارت بیاید،جای دیگر نروید]

حزن،عالم را گرفته؟؟

هستی را گرفته؟؟

حق محزون است،می فهمیم خدا را حزن نمی گیرد،می فهمیم،می خواهیم حرف را بکِشانیم،عبارت نداریم،لفظ نداریم،در باب صدیقه طاهره سلام الله علیها کمیت لنگ است.

الفاظ نیست،حتی معانی هم آنجا نیست.

محور نبوت است؟ محور امامت است؟ صدیقه طاهره محورِ الوهیت است.

این را حکیم صفای اصفهانی از کجا گفته من نمی دانم،که بعد کارش به جنون کشید؛

 

هرگز نشنیدیم خدا را بودی اُم[خدا مادر ندارد،لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ،سوره قل هو الله هم همین را می گوید،پس این از کجا سر در آورده؟؟

ای اُم الوهیین ای در تو خرد گم

 

رسول خدا والِه فاطمه است،واله است،حیران است.

خاتم انبیاء در وجود صدیقه طاهره سرگشته است.

 

هرگز نشنیدیم خدا را بودی اُم

ای اُم الوهیین ای در تو خرد گم

 

محور الوهیت است.

اگر توحید را کسی از غیر از مجرای ولایت بخواهد بفهمد و درک کند غیرِ مقدور است،توحیدِ باطل است.

توحید از مجرای ولایت،تصحیح شده،از غیر مجرای ولایت توحید نیست،درست؟؟

چه چیز ولایت را جان داده؟؟ جانِ ولایت چیست؟؟

خودِ ولایت به چه چیز قائم است؟؟

ولایت به صدیقه طاهره سلام الله علیها قائم است،حتی در امیرالمومنین علیه السلام.

ولایت کلیه و مطلقه چه در رسول الله،چه ظهورش در امیرالمومنین.

پس اینکه می فرمایند من رُکنم را از دست دادم این چیست؟؟

رُکنِ من منهدم شده،رکُن من.

جسم است؟؟

چرا جسم است؛

نگارا جسمت از جان آفریدند

چرا او در جسمیت هم که ظهور پیدا بکند اعلی مراتب عالم روح و نور را دارد.در ظهور جسم هم همین جور است.

 

نگارا جسمت از جان آفریدند

ز کفر زلفت ایمان آفریدند

 

فرمود الان گیسو پریشان می کنم.

صدیقه طاهره سلام الله علیها را در این مقام ببر،محور الوهیت یعنی اساس همه خدا پرستی ها،قوام،دوام،هر چه در توحید می خواهی بگویی،نه مالِ خلق جاری بشود،توحیدی که خلق،انبیاء گرفتند نه،توحیدی که در مرتبه ذات حرکت می کند،هر کس جگرش را دارد بیاید در عالم بگوید.هر که دارد.

نه توحیدِ جاریه در خلق که انبیاء از آدم و خاتم دارد،نه توحیدی که خاتم انبیاء حتی برای خودش آورده،توحید در ارتباطش با ذات قوامش با فاطمه سلام الله علیهاست.

《لَولا فاطمهُ لَما خَلَقْتُکُما》،حدیث این را می گوید،معنا می کنیم،حبیبِ ما،خاتم ما،ای گلِ سرسبدِ خلقت که 《لَولاکَ لَما خَلَقْتُ الأفلاک -لَوْلاعَلِی لَما خَلَقتُکُما》اگر فاطمه نبود نقش هستیِ توِ (توئِه)رسول و ولیِ مطلق را هم من نمی زدم.

 

ای اُم الوهیین ای در تو خِرد گم

 

عقلِ کل رسول خداست،در تو خِرد گم! خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم حیران اوست.

رسول الله وقتی به او می رسید نمی دانست چه

کار کند،گاهی دست را می بوسید،آرام نمی گرفت،گاهی سینه را می بوسید،آرام نمی گرفت،پیشانی و سر را می بوسید،دلِ رسول خدا آرام نمی گرفت،فاطمه را بغل می گرفت،حیران بود آرام نمی گرفت،نقطه بی نهایت است،اگر محدود می بود خاتم انبیاء را سیراب می کرد،می گفت بس است،خودش به خودش می گفت بس است.هیچ وقت از فاطمه سلام الله علیها سیر نمی شد.

دور می ایستاد،نگاهش می کرد،نزدیک می آمد،نگاهش می کرد،سیر نمی شد؛

 

ای اُمِ الوهیین ای در تو خرد گم

 

فرزندش فرمود مادر ما را هیچ کس نشناخته و هیچ کس راه شناخت و معرفت به سوی او ندارد،ما اهل بیت،(آی کارگشایانِ عالم خلقت که همه انبیاء دستِ توسل به سوی شما دراز کردند )ما کارمان که به هم می خورد،درمانده می شویم،همه مان گوشه چادرِ مادرمان فاطمه زهرا را می گیریم.

ای امام صادق شما این حرف را می فرمایید؟؟

بله این است،اصلا امام صادق باید اینجوری حرف بزنند،امام زمان باید اینجوری فرمایش بفرمایند که ما دستمان به چادر مادرمان فاطمه است،همه انبیاء از آدم تا خاتم و همه اولیاء بدون استثناء گرد نعالش را اگر اجازه بدهند توتیای چشم می کنند،اگر اجازه بدهند.

صدیقه طاهره سلام الله علیها یک عبارتی دارند[خوب گوش بدهید،هر کس دلش می خواهد راه پیدا کند با این عبارت راه پیدا کند]؛

علی جان پیشِ تو من شهادت می دهم،گواه باش،هر کس روز قیامت درمانده باشد در حدی که کارش هیچ جور اصلاح نشود من تضمین می کنم که اگر به بچه های من محبت کند من دستش را می گیرم،وضعش هر چیز(جور)باشد.

《إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ》،کوثر اشاره به ذریه زهرا سلام الله علیهاست،مفسرین هم نوشته اند.

این مساله را صدیقه طاهره تضمین کرده اند،مواظب باشید.

به صورت آن بزرگ که خودش هم مقام و منزلتی داشت در یک مشاجره لفظی یک سید اولاد پیغمبر عصبانی شد آب دهان انداخت،او کشید به تمام صورتش،دستش را به همه بدنش کشید گفت الحمدلله که دیگر بدنم به آتش جهنم نمی سوزد،تو فرزند فاطمه ای.

بعد از وفات خوابش را دیدند،گفتند این شخص به جهت این کاری که کرده اینقدر شفاعت بکند،نه تنها فقط خودش بهشتی است.

این مسیر می آید،《إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ》

ین راه ادامه پیدا می کند،کوثر اشاره به ذریه فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.

[ما به عوضِ جای تنگ و ناراحتی که رفقا نشسته اند،اینقدر از اینها به کامشان می ریزیم که دردِ پا و نشستن زجر دهنده را ان شاءالله فراموش کنند،به خاطر صدیقه طاهره نشستید دیگر معامله با اوست]

امروز روز شهادت است،همیشه حرف هست ان شاءالله می زنیم،آیه تطهیر را هم دنبال می کنیم.

امام صادق علیه السلام نُه لقب برای صدیقه طاهره ذکر کرده اند؛فاطمه،زَکیه،طاهره،راضیه،مرضیه،محدثه،صدیقه،مبارکه،آن آخرین لقب زهراااا.

در تمام آدابی که برای حرکات باطنی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آورده اند،[این را بشنوید و دنبالش بروید]نمازهای رسول خدا را گفتند،نمازِ شب هایش را گفتند چگونه است،همه را گفتند،هیچ جا نگفتند که…

دستور هست،بزرگان هم دستور داده اند،اهل بیت هم دستور داده اند،که در اذکارِ مخصوصه ای که چه زمانی را و چه عددی را انتخاب کنیم چهل روز و عدد هم به مناسبت تطبیق است با اسمِ پدر و مادرِ کسی که شروع می کند،اگر اسماء الله را تعلیم می دهند،اینها هست.

ولی آیا رسولِ خدا هم اهلِ این معانی بوده اند که اربعین انتخاب کنند و در این سلوک قرار بگیرند؟؟؟

فقط یک جاست؛

 

سحرگه رهروی در سرزمینی

 

[به صدق می شود اینکه آن تطبیقی که ما بعد می خواهیم حرفش را پُر بزنیم،بگوییم که شعرِ خواجه در این حرکت رسول الله خودش را دارد نشان می دهد]

 

چنین گفت این معما با قرینی

 

[یک مقداری از جُمود ذهنی،جمود فکری،این تحریفهایی که تا الان برایتان شده در بیایید تا حرف بزنیم.خواجه در هرجا کلمه صوفی می آورد

مقصودش خاتم انبیاء است،چون زبانِ شعر است،کلمه مصطفی را او به قالب الفاظ در ادب کشیده و از مصطفی به صوفی تعبیر می کند.

 

آن تلخ وَش که صوفی ام الخبائثش خواند

(الخَمر اُم الخَبائِث،مادرِ همه پلیدی هاست،حدیث از خاتم انبیاء است)

اَشهیٰ لنا و اَحلیٰ مِن قُبلَهَ العَذارا]

 

سحرگه رهروی در سرزمینی

چنین گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آن گه شود صاف

[اگر می خواهی از پیغمبری ات بهره ببری،اگر می خواهی قرآنت به نتیجه برسد]

که در شیشه بماند اربعینی

نه حافظ را حضور درس و قرآن[درس خلوت]

نه دانشمند را علم الیقینی

 

هیچ وقت رسول خدا چله نشینی انتخاب نکرده،اربعین انتخاب نکرده،به سلوکِ اربعینی نیامده مگر در یکجا.

این آیه نازل شد؛

《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا》،پنج تا روایت دارد،روایت های مُتقَن.

ابوسعید خدری نقل می کند،بقیه ی از بزرگان نقل می کنند،پنج تا روایت دارد،وقتی که این آیه نازل شد؛《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا 》،قبل از طلوع فجر که می شد صبح ندمیده،رسول خدا می آمد درِ خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها دوتا دستش را یکی این طرف می گذاشت و یکی آن طرف،صدایش بلند شد الصلاه[معنا دارد هااا]،الصلاه《اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ》 .چهل روز رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم سلوک کرد،چهل روز با این حرف.

دیگر رسول الله نه قبل نه بعد چله نشینی نداشته،هر کس مدرک دارد،ما به آن نیاز داریم،خوشحال می شویم.

حرف به صدیقه طاهره که می رسد تمام است.

 

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف

 

این ولایت،این نبوت،مقصد باطنی که در درون رسول الله است که هیچ کس نمی داند،ما هم نمی دانیم،دیگران هم نمی دانند،اینکه می گوییم ما،با آن به بی نهایت استغفار خوابیده است که خدا این را از ما بگیر،لفظ نداریم،هیچ کس در عالم نمی داند مقصد درون خاتم انبیاء چیست،کجا می رود،وقتی صدیقه طاهره را در این متن می گذاریم بسته می شود،《اَللهُمَّ زِدنى فیکَ تَحَیُّرًا》،وقتی چشمش به جمالِ امیرالمومنین علیه السلام در معراج افتاد برگشت فرمود«مَنْ رآنی فَقَدْ رأَی الحق»،حالا هر کس می خواهد حق را تماشا کند به صورت من نگاه کند،چشمهای من را نگاه کنید چون در چشمهای《علی》افتاده.

هر کس می خواهد حق را ببیند.

ابن فارض می فرماید:

 

أَبقِ لی مُقلَهً لَعَلّیَ یَومَاً

قَبلَ مَوتی أَرى بِها مَن رَآکا

 

نتوانستم تو را ببینم،اینقدر در فراقت گریه کردم،اشک ریختم که چشمهایم دارد کور می شود،حالا اجازه بده یک کسی را من یک لحظه قبل از مرگم ببینم که او جمال تو را دیده است.

«مَنْ رآنی فَقَدْ رأَی الحق»،نتوانستیم 《علی》را ببینیم،ابی ذر هم می گوید نتوانستیم ببینیم،سلمان هم می گوید نشناختیمش.

اگر خواسته باشی به خورشید نگاه کنی،چشمهایت را می زند،نمی توانی،در آب نگاه کن.

ولایت را برای این آوردند،جمالش لایُرىٰ است.همه صفات حق و همه اسماء حق متعین در 《ولی》 است،دقت کن،همه اسماءُالله بدون توقف و تردید،《وَ لِلهِ الْأَسْماءُ الحُسْنی فَادْعُوهُ بِها》،فرمودند 《نَحنُ الْأَسْمَاءُ الله الْحُسْنَى 》،《نَحنُ الکَلِماتِه التامَه》،همه متعین در 《ولی》است،همه اسماء،《قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى》(سوره مبارکه اسراء/۱۱۰)،《نَحنُ الْأَسْمَاءُ الله الْحُسْنَى 》،همه صفات متعین در 《ولی》است.

لایُرىٰ هم در《ولی》متعین است،کسی نمی تواند او را ببیند،امام زمان علیه السلام هم که ظهور کنند خیال نکنی می توانی او را ببینی.

اویس سلطانِ عاشقین است،وقتی دومی به او گفت چطور رسول الله را ندیده تو به او ایمان آوردی؟؟

گفت:تو دیدی؟؟

تو اصلا رسول الله را دیدی؟؟

همیشه بغل دستِ رسول الله بود،ذاتش لایُرىٰ است،حقیقتش لایُرىٰ است،مربوط به توحید است تعینش در 《ولی》است.

برای همین او را به غیبِ مطلق کشاندند،مومنینی که در زمان غیبت قرار گرفتند اینها اَکمَلِ مومنینِ عالَم هستند،چون در نقطه لایُرىٰ به تعین خودشان را بستند.

به خودِ حقیقتِ حق،اگر صاحبِ ولایت کلیه و مطلقه امیرالمومنین علیه السلام در این جمع مردم بیایند بعد از مدتی عادی می شود.

نه،کنارِ حرم مطهرش بروی یک ماه حال داری،دوماه،بعد از یک سال برایت عادی می شود.می توانی بکِشی؟؟ تو همان آدمِ اول هستی؟؟

باید او را در غیبِ مطلق ببرند که از او برای مومنین ایمان بسازند، بشر گنجایش و ظرفیتش آنجوری نیست که بتواند این مجموعه عالم هستی را،و این حقیقتِ کُل را دریافت کند.

این را باید در غیب ببرند،نمونه آوردند،اول انبیاء را یکی یکی آوردند،یواش،یواش،دیدی چه کار کردند؟؟

دیدی با امیرالمومنین علیه السلام چه کار کردند؟؟

دیدی با فاطمه زهرا سلام الله علیها چه کار کردند؟؟

او را در غیب می برند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از نزول این آیه،چهل روز درِ خانه فاطمه سلام الله علیها آمد و بر اهل بیت سلام کرد.

توضیحِ این معنا،بعد از این آیه آمد《 وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا …》(سوره مبارکه طه/۱۳۲)،یعنی رسول خدا آمدند به صدیقه طاهره،امیرالمومنین،فرمودند بلند شوید نماز بخوانید.

《وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ 》چه؟

بعد از آیه تطهیر این آیه نازل شده،رسول خدا دو مرتبه کلمه الصلاه،الصلاه فرمودند.

وقتی می گویم ذاتش به حقایق آگاه است معنایش این است،آیه آمده،جبرئیل آورده،به اهلت بگو نماز بخوانند،خوب،باطن بیدارِ خاتم انبیاء به او هشدار داد که من بروم به این حقیقت صلاه که 《فاطمه و علی》است بگویم نماز بخوانید؟

آن که بیدارش کرد که اینها خودِ نماز هستند،آمد او را برگرداند،الصلاه،الصلاه،《انتما الصلاه،الصلاه》،《یاعلى أنتَ الصلاه》،《یا فاطمه أنتِ الصلاه》،خودتان نماز هستید،ولو آیه آمده،ولو جبرئیل آمده،بلند شوید نماز بخوانید،به همه گفته نماز بخوانید،به 《علی و فاطمه》چه جوری بگوید نماز بخوانید؟

چهل روز،پنج ماه،شش ماه،هشت ماه،تا هجده ماه روایات نوشته اند،که خاتم انبیاء هر روز صبح آمده این کار را کرده است.

تکبیر را بر درِ خانه شما باید زد،آن هم خاتم انبیاء باید این تکبیر را بزند.

امروز روزِ شهادتش است،ما که از دیروز خیلی دعا کردیم،هر جا رفتیم و آمدیم،دیدیم که این رادیو می گوید شهادت فاطمه سلام الله علیهاست،تو را به حقِ صدیقه طاهره از خودت پایین بیا،با عالَم صحبت کردن است و انسان خودش را در معرض هجومِ همه افکارِ فاسده قرار دادن است،که می گوید شهادت فاطمه و آن هم اینجوری،این را قدر بدانید《لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم ۖ وَلَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ》،هرکه اینجا تکان می خورد از مقصد بی خبر است،خیلی بی خبر است.این ظهورِ ولایت است.

می خواهی بشود؟

از ناحیه صدیقه طاهره سلام الله علیها باید بشود.

عالم بداند،هستی بداند،غیر از شیعه همه بدانند،که 《فاطمه 》را کُشتند.همه بدانند.

ما دعا کردیم،ما از خدا توفیق خواستیم،چیز دیگری هم از ما بر نمی آید،تشکر هم می کنیم.

اگر یک جایی گیر داری،از حضرت صدیقه بخواه آن گیر و گرفتاری ات را برطرف کند.

روضه؛

یاعلی،امروز روز شهادت است برویم ببینیم خانه امیرالمومنین علیه السلام چه خبر است.

یافاطمهُ الزهرا.

صدمه ای که صدیقه طاهره سلام الله علیها خوردند،سه جایش را که تاریخ نشان می دهد؛

اول است یا دوم است نمی دانیم،قبل است یا بعد است نمی دانیم،در کوچه ای بوده که نامه ردِ فدک دستِ بی بی بوده به طرف خانه برمی گشتند.

در آنجا از قولِ خودِ این جانیِ ظالم بگوییم،او نامه به شام نوشته بود آنجا دارد خودنمایی می کند،می گوید معاویه جایت خالی،چنان سیلی به صورتش زدم حَتی سَقِطَت قِرطات،که گوشواره های او به زمین افتاد.

یاعلی.

مکان دوم بین درِ و دیوار است.

مکان سوم وقتی است که 《فاطمه 》کمربند 《علی》را گرفته و در کوچه دارند《علی》را به مسجد می برند،آنجا با غلافِ شمشیر به بازوی 《فاطمه 》زدن است.

سه مرتبه شد،تو خیال کردی یک حادثه بوده،شما همه شنیدید که موقعِ غسل دادن امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام دست از غسل دادن کشیدند،درست است.

حرفِ اساسی گفته نشده،شکستگی پهلو احساس کردند،چرا،بازوی متورم،کبودیِ صورت در آن ماهتابی که بوده(اگر سیزدهم بوده که نشان نمی دهد)در نور ضعیف مشعل ها کبودی صورت،قرمزی چشم در شب دیده می شود؟

نه اینها نیست،گریه 《علی》علیه السلام برای چیزِ دیگر است،وصیت کردند 《علی جان》موقع غسل دادن جامه های من را در نیاورید.

یابقیه الله،یا صاحب الزمان.

علی علیه السلام داشت فاطمه سلام الله علیها را غسل می داد اسما داشت آب می ریخت،ناگهان امیرالمومنین،اول پس افتادند،یواش یواش عقب آمد نتوانست جلو برود،اگر هفتادو پنج روز بوده مهتاب کمک کرد،اگر نود و پنج روز بوده است مشعل ها کمک کردند،امیرالمومنین دیدند از روی سینه فاطمه سلام الله علیها خون بیرون زد،دیگر نتوانست کاری بکند،فقط صورت به دیوار گذاشت،بلند،بلند شروع به گریه کردند.

اسما،حسن جان،حسین جان،زینب جان،به مساله ای برخورد کردم که دیگر نمی توانم آرام بگیرم،ولی نه به زینب گفت،نه به حسنش گفت،نه به حسینش گفت.

یک روضه هم از امامِ زمانت بشنو،امروز روز جمعه است؛

شیخ جعفرِ شوشتری این عالمِ بزرگوار نجف منبر رفت،تمام علما،بزرگان،فضلا پای منبرش بودند،روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این عبارت را خواند،وَلَطَمَ وَجهَ الزَکِیه،آن ملعون ازل و ابد به صورت زهرا سلام الله علیها سیلی زد،حَتَّمَرَت عِینُها[نگارنده؛ امکان دارد نوشتار عربی صحیح نباشد]که چشم آن بی بی قرمز شد،آقایی در آن مجلس پا شد شیخ جعفر بنشین تو که بلد نیستی روضه بخوانی حق نداری بالای منبر بروی،آقاجان مگر من چه گفتم؟؟

مگر چشمِ مادرِ سادات قرمز نشده؟ مگر این اشتباه است؟ که می گویند نگویید؟

فرمود نه از این به بعد بخوان حَتَّمَرَت عِیناها،دوتا چشمش قرمز شد،شدت سیلی طوری بود که هر دو چشم فاطمه سلام الله علیها را…

 

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»

دعاهایی که میفرمایند به اجابت مقرون،رحمه الله من قراء فاتحه مع الاخلاص و الصلوات.

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *