شب قدر_جلسه چهارم

 

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»

《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ》

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ﴿۱}وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ ﴿۲}لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿۳}تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿۴}سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿۵}

 

به حَسَبِ روایاتی که در دست خواص شیعه هست که احتمال لیله قدر در شب بیست و سوم بیشتر است از آن دو لیله گذشته یعنی از شب بیست و یکم و نوزدهم ، احتمالش در شب بیست و سوم خیلی بیشتر است که حتی شیعیانی که در اتصال معنا بوده اند آنها به یقین این زمان را برای لیله قدر انتخاب کرده اند و دیده اند ،علی کل حال ،امشب را ما قدر بدانیم .

[یک روایت من بخوانم برای نورانی شدن دلها و منور شدن مجلس و فضایی که در آن نشستیم و جمعیت خاطر تا با آن روایت بتوانیم ان شاءالله حرفمان را تمام کنیم و سخنی که لازم است بگوییم گفته باشیم]

(روایت دو جور است ،هر دو جورش را من می گویم، یکی راجع به شهر رمضان است ،مطلق ماه رمضان و یکی مربوط به لیالی قدر است )

روایت از حضرت امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند اگر کسی 《ماه رمضان》 بر او بگذرد ، و در روایت دیگر میفرمایند اگر کسی 《لیالی قدر》 بر او بگذرد و این نتواند مغفرت حق را جلب کند ،مشمول رحمت حق نشود و آمرزش حق او را نگیرد ،اگر اینجور کسی نتواند عملی را انجام بدهد ،توسلی را داشته باشد ،توجهی را داشته باشد به اولیاء خدا به این پایه که مغفور واقع نشود،مرحوم واقع نشود،این دیگر از اشقیا است ،شقاوت این را گرفته، معنای شقی این است که دیگر ابواب خیر درش به روی او بسته است، هیچ به او کمکی نخواهد شد که راهی را بتواند برود که منتهی به رحمت و مغفرت خدا بشود ، او شقی است.

اگر کسی که امشب مسلماً شبِ آخرش است، اگر لیالی قدر گذشته، در آن دو شب بوده که ان شاءالله ما مرحوم و مغفور شدیم، اگر نه امشب شبِ آخِر از لیالی قدر یا ماه رمضان هنوز چند شبِ دیگرش باقی است، بلاخره، به هر دو روایت ما این حرف را بگوییم اگر کسی مشمول مغفرت حق نشود و غفران حق او را نگیرد او شقی است.

حضرت فرمودند این شقاوت از او منتفی نخواهد شد، برطرف نخواهد شد ،نمی تواند چاره کارش را بکند،هیچی نمی تواند او را درست کند، مگر عرفات را درک کند،روز عرفه به موقف عرفات برود،چون آنجا معلوم میشود فیض حق شمولش و عمومش بیشتر است.

آن وا زده ها ،آنهایی که نتوانستند ماه رمضان خودشان را درست کنند،آن وا زده ها و وا خورده ها باران رحمت حق آنجا طوری است که آنها را هم میگیرد،باید خودش را برساند عرفات و آنجا رحمت حق را جلب کند و جذب کند.

راجع به عرفات این است که فرمودند کسانی که اینها افاضه میکنند از عرفات و به طرف مشعر می آیند[روایت است]دو مَلَک در دو طرفِ این منطقه ایستادند ،به طرف تمام اینهایی که بر میگردند مرحمت و لطف میکنند و هیچ کس نمی شود که آنجا نا امید برگردد،اَقَلِش این است که دنیایش را درست کنند ،اقل مقدارش این است.حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند اگر آنجا دیگر مغفرت و رحمت او را نگیرد،[نقطه جالب و مورد توجه روایت این است که میخواهم عرض کنم ] اگر کسی آنجا نتواند خودش را درست کند و رحمت حق را‌ جلب و جذب کند خیلی معلوم میشود که این شخص ، خیلی وا زده قابل توجهی هست هااا،این کارش درست نمی شود مگر اینکه کربلا را درک کند ، زیارت امام حسین علیه السلام برود.

راوی سوال کرد آقا اگر کربلا رفت و درست نشد و شقاوتش باقی ماند چه؟؟؟

فرمودند دیگر کربلا نمی شود کار ناتمام باشد.

یعنی وا زدگی دیگر توی آن نقطه نیست .

[ امشب ان شاءالله ما میخواهیم در این مجلس یک کربلا بسازیم، اگر این مطلب را قبول کردی و پذیرفتی که 《وَ قَبْرُهُ‏ فِی‏ قُلُوبِ‏ مَنْ‏ وَالاه》،اگر این را پذیرفتی،قبر آن ذات مقدس اباعبدالله الحسین علیه السلام توی دلهایی هست که آنها دوستش دارند،نمی شود یک دل اینجا باشد که پر از محبت او باشد؟؟؟

چرا هست ،مُسَلَم هست،ما آن دل را قبله قرار میدهیم ،تعیینش نمی کنیم،نمی دانیم،هر دلی که از محبت او پر است ما امشب او را زیارت میکنیم.

بدان این دل عظمتش،مقبولیتش،پیش امام حسین،خود ذات مقدس حضرت سید الشهداء علیه الصلاه و السلام

و در نزد اهل بیت علیهم السلام و در نزد صدیقه طاهره سلام الله علیها که صاحب این مجلس است (صاحب هر مجلسی که اقامه عزای حضرت اباعبدالله علیه السلام میشود،صاحب مجلس خود فاطمه زهرا سلام الله علیهاست)

آن روایت را برایتان بخوانم چون میخواهیم امشب کربلا برویم، ممکن است خودمان را درست نکرده باشیم ،رحمت و مغفرت ما را نگرفته باشد،معلوم نیست ماه رمضان هم تمام بشود به مغفرت برسیم ،عرفات هم نمی توانیم برویم، به کربلا می رویم، کربلایی که کربلاست ،کربلایی که آنها فرمودند کربلاست ،کربلایی که صدیقه طاهره سلام الله علیها نشسته اند.[زمینه میسازیم برای ساختن یک کربلای واقعی، با فرمایشات خودشان داریم زمینه میسازیم]

آقا علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام به آن کسی که مرثیه میخواند و خدمت حضرت شرفیاب شد فرمودند بلند شو و راجع به جد غریبم حسین علیه الصلاه و السلام ،سید الشهداء روحی و ارواح العالمین له الفداء مرثیه بخوان.

این شخص پا شد و مؤدب (با آن ادب خاصی که داشت)شروع به مرثیه خواندن کرد.

آقا منقلب شدند شروع به گریه کردند خیلی گریه دلخراش،صدا بلند شد ،همنوای با آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام از درون خانه صدای عُلیا مخدره ای به گوش رسید که همه جوانب و همه فضا با آن ذات مقدس هم ندا است و دارد گریه میکند.

مصیب تمام شد ،عرض کرد آقا شما که از مدینه تشریف آوردید علویات و هاشمیات را با خودتان نیاوردید ،تنها آمدید ،این صدایی که از اندرون منزل به گوش می رسید که دل من را خراش داد و همه جوانب فضا با او هم ندا بود، صدای چه کسی بود؟؟

حضرت دو مرتبه شروع به گریه کردند ،آرام که شدند فرمودند این را بدان هر جا که اقامه عزای جد ما اباعبدالله بشود مادر ما فاطمه زهرا سلام الله علیها آنجا حاضر هستند.

از کربلا بار میگیریم ،امشب به کربلا می رویم [این را به شما بگویم ،حرف را اگر نگفتیم باکی نیست چون باقی حرفها را ما می گوییم برای همین نقطه، همه حرفهایی که این چند شب من گفتم برای رسیدن به این نقطه است ،میخواهیم توی این نقطه بنشینیم،مقاممان اینجا باشد،از کربلا و امام حسین علیه السلام می گوییم]

دستور است زیارت هر یک از ائمه علیه الصلاه و السلام که میخواهید بروید می روید غسل می کنید جامه نو میپوشی، عطر میزنی،خیلی مؤدب خیلی باوقار ،عطر زده ،جامه عوض کرده مشرف میشوید ،زیارت هر یک ،اِلا زیارت اباعبدالله الحسین.

فرمودند آلوده بروید زیارتش کنید،گرد و غبار بر تن نشسته نه اینکه خودتان را تمیز کنید، چون او آلوده پذیر است،آنجا کمال زائر به آلودگی اش است،مقام حضرت سید الشهداء علیه السلام با مقام همه اهل بیت علیهم السلام ،یعنی از رسول الله گرفته تا حضرت بقیه الله،در پذیرش فرق دارد،خوب دقت کن.

لذا روایت برایت بخوانم‌،آقا امام زمان علیه السلام هم که بیایند میگویند قبله را به طرف کربلا می گردانند هاااا.

از کعبه روی همه را برمیگرداند به آنجایی که قبله واقعی است.

خدمت حضرت صادق مشرف شده بود،پیرمرد شده بود ،خیلی نحیف،ضعیف،آقا فرمودند چه شده تو را ناتوان تر از قبل میبینم ؟؟

رنگ چهره ات را از قبل زردتر مبینم ،تو را چه شده؟

عرض کرد آقا آخر عمرم است یک عقیده ای پیدا کردم ،یک مساله ای توی ذهنم آمده ،اعتقادی که این من را خُرد کرده ، درست میفرمایید دارم می میرم ولی یک اعتقادی من را فرا گرفته که بر عواقب خودم خائف هستم.

حضرت فرمودند آن اعتقاد چیست؟؟

عرض کرد آقا خجالت میکشم.

فرمودند بگو چیست تا بدانم.

عرض کرد آقا من همه شما را به امامت قبول دارم،من همه شما را مُفترض الطاعه میدانم، همه شما را دوست دارم،اما آخر عمری نمیدانم چه جوری شده …(باز خجالت کشید)حضرت فرمودند بگو چیست؟

عرض کرد آقا نمیدانم چه جوری است که من جد شما امام حسین علیه السلام را بیشتر از همه شما دوست دارم.

حضرت با گریه فرمودند《 اذاً أَنْتَ مِثلُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ》

حالا تو هم مثل ما اهل بیت شدی، همه ما اینجوری هستیم،ما جدمان اباعبدالله را از همه بیشتر دوست داریم.

[ امشب میخواهیم از مجرای فیض امام‌ حسین علیه السلام خودمان را درست کنیم]

این را به شما بگویم ؛ مقام امام حسین هیچ نوع آداب و رسوم نمی پذیرد، هیچی شرط ندارد،هیچی هاااا هیچ شرط ندارد.
به شما این را بگویم حتی به مقام ولایت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام اگر کسی می خواهد راه پیدا کند شرط دارد.
با قرآن،حقیقت قرآن که ذات مقدس امیرالمومنین علیه السلام است شرط دارد،شرطش طهارت است،اگر طهارت(طهارت واقعی هااا) نداشته باشد،نمی تواند آنجا راه پیدا کند،اما امام حسین علیه السلام شرط ندارد،توی اطلاق محض دویده و هر کس به طرفش برود می دواند؛

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی

چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد
[چه مسجدی چه کنشتی، چه طاعتی چه گناهی]

قضایا که یکی، دوتا،سه تا،چهارتا،پنج تا،ده تا، صدتا، که نیست،از عدد گذشته است .
هندو ها دختری را بردند توی آتش انداختند(این دختر جوانمرگ شده بود) وقتی او را توی آتش انداختند که بسوزد (آنها جنازه هایشان را میسوزانند) دیدند یک قسمت از بدنش نمی سوزد(همه بدن سوخته ،طرف سینه نمی سوزد) آمدند پیش پدر و مادرش گفتند مثل اینکه این دختر شما خطایی مرتکب شده که آن خطا اجازه نمی دهد آتش او را بسوزاند تمام کند.
موبَدها (آنهایی که آتش افروزی میکنند ،آیین خاصی دارد) آمدند آتش را زیادتر کردند،زیادتر کردند نسوخت،خواهری داشت ،پدر و مادر از آن خواهر سوال کردند تو که با این انیس و جلیس بودی این خطایی،لغزشی کرده؟
گفت بله ما یک خطایی داشتیم که آن خطا موجب شده که آتش قربانی اش را قبول نکند،خواهرم را نگیرد.
یک روزی(روز عاشورا)ما از جلوی امام باره های شیعه ها عبور میکردیم ،شیعه ها سینه میزدند این خواهرم دم امام باره ایستاد،ما که نجس هستیم راهمان نمی دادند،همین طور که شیعه ها سینه میزدند این هم سینه میزد. بله این خطا مال این است،که آتش او را نمی گیرد.

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی

چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد
چه دوزخی چه بهشتی، چه طاعتی چه گناهی

همه جا که بن بست می رسیدند امام حسین علیه السلام را قبله نجات قرار میدادند.
[امشب آخرین شب است،میخواهیم از آنجا برویم هااا، از آن منطقه که آنجا رد خور ندارد]
《 مَنْ زارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ علیه السلام بِشَطِّ الْفُراتِ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ》
کسی که چشمش به این خاک بیفتد (خوب دقت کن، معنای قبر را می گویم) این زیارت است،مثل این است که خدا را در عرش زیارت کرده است.
[برگردیم به حرف اولیه]《وَ قَبرُهُ فِی قُلُوبِ مَن والاهُ》،قبرش توی سینه آنهایی است که دوستش دارند،زیارتش کن.
امام حسین علیه الصلاه و السلام هیچ استثناء نمی زند هااااا،هیچی،رد خور ندارد.

بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند

همه را یکنواخت می پذیرد.[ حالا که اینجور است من خواهشم این است که یک مقدار برای اینکه این حقیقت را در این مجلس تحقق بدهیم ،ان شاءالله کربلا بشود، یک دل که محبت او را گرفته باشد کافی است ،نا شناخته ان شاءالله زیارتش کنیم‌، خواهشم این است که چراغ ها را خاموش کنند (آقای درویش محمد هم امشب بی چراغ توسل میکنند )]
همه حرفها را برای این زدیم که توی این نقطه راه پیدا کنیم ، کدام نقطه؟؟؟
نقطه شامخ اتصال به محبت حسینی،کربلا شناس بشویم،روضه شناس بشویم ،مصیبت شناس بشویم.

حبیب بن مظاهر،خیلی مقام دارد هاااا،در ظاهر هم مقامش را تماشا کن ،هر کسی میخواهد به زیارت مولا اباعبدالله الحسین علیه السلام برود،حبیب را دو مرتبه زیارت میکند، یک مرتبه موقع رفتن و یک مرتبه موقع برگشتن. چون حبیب خیلی حبیب است،آقا امام حسین علیه السلام حبیب را از بچگی دوستش داشت.کسی در عالم واقعه حبیب را دید عرض کرد: حبیب بعد از این مقامی که خدا به تو داده به عنایت و لطف و مرحمت حضرت سید الشهداء بالاتر از این چیزی هست ؟؟ آرزویش را داشتی؟؟

حبیب گریه کرد گفت بله یک چیز هست که بالاتر از همه اینهاست و آرزویش را داشتم .

چیست حبیب؟؟؟ مگر بالاتر از این میشود که تو داری؟؟

فرمود بله ،دلم میخواست که در مجالسی که برای امام حسین علیه السلام منعقد میشود و گریه میکنند من هم شرکت میکردم،این آرزو را دارم .

توی آن عالم،توی آن صحنه،معلوم میشود مجالس امام حسین که گریه کننده ها گریه میکنند چقدر آن طرف نور می دهد،حتی برای حبیب.

 

《 وَ قَبرُهُ فِی قُلُوبِ مَن والاهُ》 اگر میخواهی زیارتش کنی ،توی دلها نشسته،توی دلها آرمیده،توی دلهای دوستانش است.حسین جان یک دل که ما نمی شناسیمش امشب دورش میگردیم،ما به یک دل توجه میکنیم که آن دل مَهبَتِ محبت تو است ،منزل و مسکن محبت تو است،آن دل را قبله قرار دادیم ما به طرف آن دل روی دل گرداندیم.یا حسین.

[این روایت را برایتان بخوانم] ، میخواهم امشب حسینی توی این مجلس بنشینی ،میخواهم امشب حسینی توی این مجلس توجه داشته باشی،میخواهم در یک منطقه ای بنشینی که منطقه استرداد نیست،منطقه برگشت نیست،میخواهم تو را یک جایی بنشانم که هیچ کس نمی تواند بگوید که برگرد نا امید.

خیلی با استحکام و اعتقاد به تو بگویم حتی خدا نمی تواند بگوید از رحمت من نا امیدی،رسول خدا نمی تواند بگوید،آقا رسول الله دارند توی کوچه های مدینه عبور میکنند ،راه می روند،به عده ای از اطفال که دارند بازی میکنند برخورد می کنند،حضرت ایستادند بچه ها را تماشا کنند ،تماشا عمیق شد،عمق نگاه رسول الله یک بچه را گرفت،یک بچه با لباس های پاره پاره ،بدون کفش،گرد و غبار تمام بدن این بچه را گرفته،[ به تو بگویم وقتی میروی زیارتش،ببین وقتی میخواهی قبرش را زیارت کنی ،دستور است که گام های خودت را کوتاه بردار،قدم ها را آرام آرام ،چیده چیده،یواش یواش] رسول الله اینجوری به طرف این بچه رفتند ،میخواهند یک طفل سه چهار ساله را زیارت کنند، گام ها کوتاه کوتاه به طرف این بچه ،حضرت آمدند جلو یک مقدار ایستادند، اصحاب دنبال سر حضرت دارند می آیند، یاللعجب این بچه کیست ؟!!ین چیست؟!

ایستادند نگاهش کردند ،تماشایش کردند ،توی کوچه روی خاکها نشستند ،این بچه را بغل گرفتند، روی زانو نشاندند ،شروع به بوسیدن کردند، سر و شانه را بوسیدند،چشمش را بوسیدند،دهانش را بوسیدند،سینه اش را بوسیدند، دستش را بوسیدند ،رسول الله دست این بچه را بوسیده، اصحاب گفتند یا رسول الله این طفل مگر کیست؟؟ این چیست؟؟

حضرت فرمودند برایتان بگویم ،این بچه یک روزی با حسین من توی کوچه بازی میکرد،غروب آفتاب شد، حسین من راه خانه را پیش گرفت برود به طرف منزل،این بچه دامن حسین را گرفت ،حسین جان یک مقدار دیگر بمان با هم بازی کنیم ،حسین من گفت مادرم فاطمه زهرا منتظر است باید به خانه بروم،این بچه وقتی دید حسین من به طرف منزل میرود دستهایش را برد روی خاک و این خاکهای زیر کف پای حسینم را به صورت کشید،بخدا قسم آنجور دوستش دارم که حسین را دوست دارم،لذا فرمود 《وَاللهِ إِنِّی لَأُحِبُّ یُحِبُّ حُسَیْناً》بخدا قسم من دوست دارم آن کسی که حسین را دوست دارد.

《وَ قَبرُهُ فِی قُلُوبِ مَن والاهُ》.

یک کسی جرمی ،جریمه ای،خطایی مرتکب شده بود

که خیلی گناهش بزرگ بود ،[اینجا حرف را بگیر ] رسول الله ،رحمه للعالمین است،قرآن میفرماید  《 وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعالَمِینَ 》،خوب!

خاتم انبیاء حکم قتلش را دادند، رحمه للعالمین میفرماید هر جا این را دیدید ،مسلمانها بدون اینکه بیایید به من خبر بدهید او را بکشید،(حالا این چه کار کرده! هفت جوش بوده دیگر)رسول الله هم دیگر اینجا ردش کردند، دورش کردند،این دربه در شد و فراری،اینطرف و آنطرف ابداً جرأت نمی کرد به مدینه بیاید،یک شب برای بچه هایش دلش تنگ شده بود گفت آخرش که مسلمانها ما را گیر می آورند و میکشند بهتر این است که بروم یک شبی بچه هایم را یک مرتبه دیگر ببینم که اگر من را کشتن بچه هایم را دیده باشم ،شب که آمدم توی خانه خوابش برد، خسته و دربه در بیابانها بود خوابش برد،صبح زنش گفت پا شو فرار کن که مسلمانها می فهمند و می آیند تکه تکه ات می کنند،او آمد و در را یواشکی باز کرد ببیند توی کوچه کسی نیست ،فرار کند،هی در را باز میکرد می دید یکی رد میشود،هی در را باز میکرد می دید یکی رد میشود،ناگهان دید وجود مقدس اباعبدالله الحسین دارد از کوچه رد میشود،آقا زاده در سن چهار پنج سالگی بودند، دوید امام حسین علیه السلام را بغل کرد همان طور به طرف خانه رسول الله رفت ،آمد و خودش را اندخت بغل رسول الله عرض کرد یا رسول الله پناه به حسینت آوردم اگر حالا میتوانی من را بکش،رسول الله شروع به گریه کردند فرمودند ولله تو به کسی پناه آوردی که تمام رحمت حق و مغفرت حق و بخشش حق تو را گرفت، من چطور ؟؟

رحمه للعالمین رسول الله است، رسول الله که رهایت کند، امام حسین تو را میگیرد،لذا امام حسین علیه السلام رحمه الله واسعه است،یا رحمه الله واسعه و یا باب نجاه الامه، هیچ شرط ندارد، هیچ قید ندارد، هر چه آلوده تری کمالت در توسل به این مقام بیشتر است،برای تو مقدور است که اگر نمی‌توانی قبرش را زیارت کنی ، دوستی از دوستانش را زیارت کنی،که او قلبش پر از محبت اوست، برایت مقدور است.

اما روز عاشورا خواهرش زینب سلام الله علیها به کجا رو کند؟ کدام طرف برود که او را زیارت کند،توی کشته ها حضرت زینب گشت ،شمشیر پاره ها را کنار زد ،سنگ ها را کنار زد،فَوَجَدته، عبارت مقتل این است که برادر را یافت،معلوم میشود که این بدن چنان زیر شمشیرها و سنگ ها پنهان شده بود،لب ها را گذاشت،بر آن حلقوم بریده،یک زیارتی کرد که هیچ کس تا حالا اینجور امام حسین علیه السلام را زیارت نکرده است.

 

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یا علی مدد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *