بصائرالدرجات_جلسه پانزدهم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

《حدثنا أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : إِنَّ اَللَّهَ عَرَضَ وَلاَیَتَنَا عَلَى أَهْلِ اَلْأَمْصَارِ فَلَمْ یَقْبَلْهَا إِلاَّ أَهْلُ اَلْکُوفَهِ 》

[هر جا که میخواهد شهر بشود حتی همین شهرک های کوچک ،هر نقطه ای که میخواهد شهر بشود،دیار بشود،و در آنجا مردم جمع بشوند، آن شهر شهریتش که یک مفهوم است ، مورد قرار میگیرد برای اینکه خدا ولایت را بر آن عرضه کند.]

زمانی که کوفه خواست شهریت پیدا کند، جاهای دیگر هم میخواست این شهریت در آن برقرار شود،ولایت بر آن عرضه شد،شهریت کوفه،مِصریت کوفه آن را پذیرفت،ولایت ما اهل بیت (علیهم السلام )را پذیرا شد،

[روایات در مَدح کوفه خیلی زیاد است،و آنچه در روضه خواندن هاست غیر از آنچه هست که در روایات است.اگر کوفه مورد لطف و عنایتشان نبود خودِ امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام آن را دارالحکومه و دارالخلافه قبول نمی کردند، راجع به کوفه روایات زیاد است،مسجدِ کوفه که اینقدر فضیلت آن هست در برابر مساجد دیگری که نماز در او هم به اختیار قصر ، و هم تمام خوانده میشود یکی هم مسجد کوفه است.و فضیلت های دیگری هم برای مسجد کوفه بیان شده است،در این شهر است،این شهر ولایت را قبول کردند، و آن روایاتی که در ذمِ بعضی از اهل کوفه است،(یک کوفه داریم یک اهل کوفه داریم)کوفی غیر از خودِ کوفه است، کوفه محل است،زمین است،سرزمین است،مأوا و مسکن است ،اهل کوفه آنهایی بودند که اینها از جاهای دیگر مهاجرت کرده بودند،من جمله از شام .در قضیه کربلا و در قضیه شهادت امام حسین علیه السلام عده ای از شام به کوفه آمده بودند ،این ذم مردمان کوفه در روایات که ذم شده است و بدگویی به اهل کوفه شده است ،کسانی هستند که از شهر مهاجرت کردند از شام و دمشق یا جاهای دیگر ،و در کوفه سکونت کردند.روایات در مذمت کوفه مربوط به آنهاست.ولی شهر کوفه ،زمین و دیار کوفه جزء ملحقاتِ خودِ کربلا و نینواست،از آن تعریف شده است.یکی از روایاتی که آن تعریف را دارد این روایت است که ولایت ما به تمام شهرها پیشنهاد شد،در آن پیشنهاد نپذیرفتند،(باز شهرهای دیگری هم هست که پذیرفتند)مگر کوفه و اهل کوفه که آنجا بودند.

《حَدَّثَنَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى« وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقٰامُوا اَلتَّوْرٰاهَ وَ اَلْإِنْجِیلَ وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ » قَالَ اَلْوَلاَیَهُ.》

در ذیل این آیه کریمه ،امام باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند :(آیه کریمه این است ؛اگر اینکه آن اهل کتاب اقامه تورات کنند، [از این یقیمون الصلاه هم معنا میشود]اقامه تورات و اقامه انجیل یعنى چه؟؟؟

یکی انجیل را میخواند و معتقد به انجیل هست،تورات را میخواند و معتقد به تورات هست،اهل تورات و اهل انجیل کتاب آسمانی خودشان را قبول دارند(یهود و نصارا)، ولی اقامه تورات غیر از این است،اقامه تورات یعنی ولایت ما را در تورات پیدا کنند،ولایت ما اهل بیت را در انجیل پیدا کنند،اقامه صلاه هم همین است ،یقیمون الصلاه یعنی ولایت ما را در نماز جستجو کند،ولایت ما در نماز است آنرا پیدایش کند، اگر کسی غافل از ولایت ما در نماز ، این فریضه و این واجب را به جا بیاورد اقامه صلاه نکرده است،در زمره یقیمون الصلاه نیست.اقام الصلاه یعنى وَجَدوا اَلوَلایه فِی الصلاه ،

وَجَدوا ولایتنا فی الصلاه ، این هم هست.این معنای اقامه است.

اگر آن یهود اقامه تورات میکردند و اهل انجیل اقامه انجیل می کردند،وَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ » و آنچه که از پروردگار متعال بر آنها نازل شده است آن را اقامه میکردند فرمودند 《 اَلْوَلاَیَهُ.》این اقامه همین ولایت ماست.که هیچکدام پیدا نکردند ،نه اهل تورات،نه اهل انجیل و نه اهل قرآن.اهل قرآن هم اقامه نکردند آنهایی که ادعای قرآن میکنند آنها هم کتاب آسمانی را اقامه نکردند یعنی ولایت را پیدا نکردند.

《حدثنا أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ ، أَوْ غَیْرِهِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ ، عَنْ أَبِی حَمْزَهَ ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) ، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ، إِنَّ اَلشِّیعَهَ یَسْأَلُونَکَ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ اَلْآیَهِ 》

ابى حمزه ثمالى به امام باقر علیه الصلاه و السلام عرض کرد قربان شما گردم، شیعیان از شما در باب تفسیر این آیه سوال میکنند معنایش چیست؟؟

《عَمَّ یَتَسٰاءَلُونَ عَنِ اَلنَّبَإِ اَلْعَظِیمِ،》یعنی چه؟؟

《قَالَ: «ذَلِکَ إِلَیَّ، إِنْ شِئْتُ أَخْبَرْتُهُمْ، وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُخْبِرْهُمْ.》

حضرت فرمود این مربوط به خودِ من است،من که امام مُفتَرِض تو هستم ،من که امام شیعیان هستم سوال کنند میخواهم خبر میدهم ، میخواهم خبر نمیدهم.

[یکی از چیزهایی که در راه ولایت ممنوع است اِلحاح در سوال است.در روایات زیاد هست که در سوال اِلحاح نکنید،هی سوال کردن، اینها ممنوع است.هر وقت خودش به آن مقام و مرتبه برسد می فهمد ،قبلش هم اگر سوال کند انکار میکند،نرسیده مُشوَش و مضطرب میشود وقتی هم به آن کمال رسید خودش میفهمد. این سوال کردنها جز اینکه انسان را معطل کند و تاخیر بیندازد چیز دیگری نیست. سوال از احکام و مسائل و شرعیات عیب ندارد ولی سوال از معارف و مسائل اصولی کردن تا آدم نرسیده ممنوع است.]حضرت به ابی حمزه ثمالی فرمودند به آنها بگو به من مربوط است بخواهم جواب میدهم(چون از مطالب اصولی است،از نباء العظیم سوال میکنند)نخواهم جواب نمی دهم.

《فقال لَکِنِّی أُخْبِرُکَ بِتَفْسِیرِهَا؟» 》ابی حمزه به خودت جواب میدهم به آنها کار نداشته باش چون تو واصل هستی،تو مرتبه و درجه ات به حدی است که میفهمی،من به خودت میگویم.

《قُلْتُ: عَمَّ یَتَسٰاءَلُونَ ؟》عرض کردم آقا من میخواهم معنای عم یتساءلون را بفهمم.

《قَالَ: فَقَالَ: «هِیَ فِی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ)، 》این سوره درباره جد بزرگوار ما امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است.

《کَانَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ (صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ) یَقُولُ: مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی، وَ لاَ لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّی».》

امیرالمومنین ،مولى الموحدین علیه الصلاه و السلام مى فرمود خدا آیه بزرگتری از من ندارد《 مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیَهٌ هِیَ أَکْبَرُ مِنِّی،》

خدا در عالم وجود آیه ای بزرگتر از من ندارد.[که دیروز روایاتش را خواندیم ،امیرالمومنین آیه است برای رسول الله،همین است،این روایات آن را تفسیر میکند.

امیرالمومنین علیه السلام آیه است برای خاتم انبیاء صلوات الله علیه و آله. یعنی با این آیه خدا را میشود شناخت.برای رسول الله،نه برای دیگران.]

امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند خدا آیه ای بزرگتر از من ندارد《 وَ لاَ لِلَّهِ نَبَأٌ عظیم أَعْظَمُ مِنِّی》

و خداوند تبارک و تعالی خبری،نبأیی هم بزرگتر از من ندارد.نبأ عظیم من هستم و آیه بزرگ پروردگار هم من هستم.

《وَ لَقَدْ عُرِضَتْ وَلاَیَتِی عَلَى اَلْأُمَمِ اَلْمَاضِیَه》 بعد امیرالمومنین علیه السلام فرمودند ولایت من برتمام امم گذشته عرضه شد،بر امت موسی و امت عیسی و امت ابراهیم و امت های دیگر از انبیاء ولایت ما پیشنهاد شد

《فَأَبَتْ أَنْ تَقْبَلَهَا 》آن امت ها ،یهود و نصارا،آن مردمی که پیروان پیامبران بودند قبول نکردند،از قبولش اِبا کردند.

《قَالَ قُلْتُ لَهُ قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ – أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ قَالَ هُوَ وَ اَللَّهِ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ》ابوحمزه میگوید من به امام باقر علیه الصلاه و السلام عرض کردم آقاجان نبأ عظیم شما هستید که مردم از آن اعراض کردند؟؟فرمودند نه آن مخصوص امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است.یعنى حیثیات اینقدر دقیق است که نبأ عظیم ما همه ائمه نیستیم،نبأ عظیم در شأن جد ما امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است.

《حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ عُتَیْبَهَ بَیَّاعِ اَلْقَصَبِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ وَلاَیَتَنَا عرض[عُرِضَتْ]عَلَى اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلْجِبَالِ وَ اَلْأَمْصَارِ مَا قَبِلَهَا قَبُولَ أَهْلِ اَلْکُوفَهِ.》

[آن روایت هم باز معنا میشود که قبلا فرمودند هیچ کدام از شهرها و دیارها ولایت را قبول نکردند مگر اهل کوفه،یعنی به مِثلی که کوفه قبول کرد آنها قبول نکردند،آنها قبولشان در درجه پایینتر بود،کوفه صد در صد قبول داشت.]

حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند ولایت ما بر آسمانها عرضه شد،بر زمین عرضه شد،بر کوهها عرضه شد،بر شهرها و دیار عرضه شد، هیچکدام قبول نکردند آنجوری که کوفه قبول کرد.کوفه از همه بهتر پذیرفت.

[در آخر الزمان هم کوفه محل حکمفرمایی و حکمروایی حضرت بقیه الله حجت بن الحسن علیه الصلاه و السلام است.و بیشتر لشکریانِ حضرت ،آنجا مجهز میشوند.حضرت،کوفه را برای محل حکمفرمایی انتخاب کردند.]

《حدثنا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیِّ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَهِ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ» قَالَ: تَفْسِیرُهَا فِی بَطْنِ اَلْقُرْآنِ «مَنْ یَکْفُرْ بِوَلاَیَهِ عَلِیٍّ»》

ابی حمزه از حضرت باقر علیه الصلاه و السلام نقل میکند در ذیل این آیه کریمه،که حضرت برای ابی حمزه آیه را تفسیر کردند و معنایش را فرمودند«وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ» کسی که به ایمان کافر بشود ،کلمه ایمان،«فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ» کافرِ به ایمان،تمام اعمالش بر باد است.نماز بخواند،روزه بگیرد،حج برود،جهاد کند،وجوهات بدهد،هر چه عمل انجام بدهد همه اعمالش باطل است،قبول نیست.کسی که 《یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ 》.

ببینید این کفر،آن کفری نیست که اسلام و پیغمبر و خدا را قبول ندارد،نه،این یک کفری است که همه اعمال را هم انجام میدهد،آیه میفرماید حَبِطَ عَمَلُهُ،یعنی همه کارهای خوب را هم انجام میدهد،همه کارهایی که در شرع هست انجام میدهد،هیچکدام قبول نیست،چونکه

یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ ، «وَ هُوَ فِی اَلْآخِرَهِ مِنَ اَلْخٰاسِرِینَ» ،روز قیامت هم زیانکار است و ضرر به او وارد میشود،ضرری که جبران پذیر نیست.

حضرت فرمودند تفسیر این آیه در بطن قرآن،در دلِ قرآن،درون قرآن این است،یعنی ؛ «مَنْ یَکْفُرْ بِوَلاَیَهِ عَلِیٍّ».

« مَنْ یَکْفُرْ بِالْإِیمٰانِ »یعنی کسی که به ولایت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام کافر بشود.

کافر یعنی چه؟

یعنی آثار همه مشهود است ولی او پرده می اندازد،او پوشش می اندازد روی آثار،آثار ولایت را محو کردن کافر است.

《 وَ عَلِیٌّ هُوَ اَلْإِیمَانُ،》امام باقر علیه الصلاه و السلام به ابی حمزه ثمالی فرمودند ایمان،《علی》است.خودِ ایمان وجودِ مقدسِ امیرالمومنین علیه السلام است.

《وَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ – وَ کٰانَ اَلْکٰافِرُ عَلىٰ رَبِّهِ ظَهِیراً》گفتم پس این کافری که در قرآن آمده ،کلمه کافر،این معنایش چه میشود؟؟

که کافر نسبت به ربِ خودش حقایق را پشتِ سر می اندازد،پشتِ سر انداز است آنچه را می گویند پشت سر نینداز،فراموش نکن،متوجه باش، این کافر کیست؟؟

《قَالَ تَفْسِیرُهَا فِی بَطْنِ اَلْقُرْآنِ – عَلِیٌّ هُوَ رَبُّهُ فِی اَلْوَلاَیَهِ》

تفسیرش در قرآن که به ربش کافر است،این رب امیرالومنین علیه السلام است.

《 وَ اَلطَّاعَهِ 》و در اطاعت کردن او رب است.

《وَ اَلرَّبُّ هُوَ اَلْخَالِقُ 》رب هم همانی است که خلق میکند.[ این روایت از روایاتی است که از نظر سند به قدر یک میلیونییُم خدشه ندارد،یعنی معتبرترین روایات شیعه است.منتها چون اهلش نبودند ،عرض کردم کسی که نرسیده حق ندارد سوال کند،وقتی هم نرسد روایت را هم نقل نمی کند،به دستِ من و شما نمی رسد، نگفتند برایمان و نه می گویند برایمان،چون آن که میخواهد بگوید باید خودش برسد این معنا را قبول داشته باشد،نرسیده است نه فهمیده است و نه مورد قبولش است.]

امام باقر علیه الصلاه و السلام به ابى حمزه ثمالى فرمودند (بیخود نیست که یک دعا به ابی حمزه ثمالی گفته اند این دعا تا آخر عالم می ماند،دعای ابوحمزه ثمالی را ماه رمضان همه میخوانند.این مرد قابلیت و لیاقتش را داشته که این حرفها را به او بزنند).فرمودند تفسیرش در بطن قرآن ،در دل قرآن،نه در ظاهر قرآن، یعنی 《عَلِیٌّ هُوَ رَبُّهُ فِی اَلْوَلاَیَهِ وَ اَلطَّاعَهِ

》،امیرالمومنین علیه السلام “رَبُّهُ ” است در قرآن.

“وَکانَ الْکافِرُ عَلى رَبِّهِ ” این “رَبِّهِ” ،وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام در ولایت و طاعت است.

《وَ اَلرَّبُّ هُوَ اَلْخَالِقُ 》، پروردگار،پرورش دهنده همانی است که خالق هم هست.

《اَلَّذِی لاَ یُوصَفُ.》آن خالقی که دیگر وصفش ممکن نیست،دیگر اینجا حرف برایش نمی شود زد، آنقدر سخن بالاست که وصف او به زبان و فکر و اندیشه و گمان در نمی آید.

《 وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنَّ عَلِیّاً آیَهٌ لِمُحَمَّدٍ》

امیرالمومنین علیه السلام آیه بود برای رسول الله صلوات الله علیه و آله، با این آیه رسول الله خداشناس شد،خداشناسی و توحید خاتم انبیاء بوسیله آیه وجودِ امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام بود.

《 وَ إِنَّ مُحَمَّداً یَدْعُو إِلَى وَلاَیَهِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ》

رسول خدا مردم را ،همه خلق را به ولایت امیرالمومنین علیه السلام دعوت کرده است.هر کس انکار کرد کافر شد.

《 أَ مَا بَلَغَکَ قَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَم 》به تو نرسیده است ؟رسول خدا در غدیرخم فرمود ؛

《مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ《 وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ فَوَالَى اَللَّهُ مَنْ وَالاَهُ 》

رسول خدا دعا کرد،خدا هم دوست دارد هر کسی “علی”را دوست دارد.《وَ عَادَى اَللَّهُ مَنْ عَادَاهُ.》

رسول خدا نفرین کردند، خدا دشمن آن کسی است که دشمن “علی”است.

《 وَ أَمَّا قَوْلُهُ: إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ 》

در قرآن،آی مسلمانها،آی اهل کتاب،شماها هر کدام اختلاف و قول و نظر دارید درباره یک حقیقتی.

《قال عَلِیٍّ[فَإِنَّهُ ]یَعْنِی أَنَّهُ لَمُخْتَلَفٌ عَلَیْهِ 》منظور و سخن و حرف درباره امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است.هر کسی از ظن خود شد یارِ من. هر کسی درباره امیرالمومنین یک جوری صحبت میکند این اختلاف قول .” وَإِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُخْتَلِفٍ ” منظور درباره امیرالمومنین است.

《قَدِ اِخْتَلَفَ هَذِهِ اَلْأُمَّهُ فِی وَلاَیَتِهِ 》

این امت،امت رسول خدا، این مسلمانها درباره ولایت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام اختلاف نظر پیدا کردند.《فَمَنِ اِسْتَقَامَ عَلَى وَلاَیَهِ عَلِیٍّ دَخَلَ اَلْجَنَّهَ 》

هر کسی که در باب ولایت امیرالمومنین جای پایش محکم بود،استقامت ورزید،همان وقت داخل بهشت است،《دَخَلَ اَلْجَنَّهَ 》نه اینکه بعدا به بهشت میرود.دخول جنت،ورود جنت،به بهشت رفتن، استقامت به ولایت امیرالمومنین است،این معنای بهشت است. روایات زیاد دیگری هم داریم که دوستی و حب امیرالمومنین ،با علی بودن ،یاد امیرالمومنین علیه السلام دخول در جنت است.روز قیامت بعد از سالها فاصله خداوند تبارک و تعالی عده ای از مومنین را به بهشت میبرد،یعنی آنجا به آنها اجازه میدهد یاد امیرالمومنین علیه السلام را داشته باشند،محبت علی را داشته باشند،این معنای بهشت است.

《وَ مَنْ خَالَفَ وَلاَیَهَ عَلِیٍّ دَخَلَ اَلنَّارَ .》کسی که مخالفت با ولایت امیرالمومنین بکند همان وقت در جهنم است.این در جهنم است،لذا آتش گیره جهنم هم خودش است” وقودها الناس والحجاره “،

《 وَ أَمَّا قَوْلُهُ: یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ.》در قرآن که به او اِفک و تهمت زده میشود،و درباره او سخن بی جا گفته میشود،

《فَإِنَّهُ یَعْنِی عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ مَنْ أُفِکَ عَنْ وَلاَیَتِهِ أُفِکَ عَنِ اَلْجَنَّهِ 》کسی که از ولایت امیرالمومنین علیه السلام منحرف بشود، درباره ولایت امیرالمومنین بی جا سخن بگوید به جهنم رهسپار میشود، در آتش جهنم می افتد،و از بهشت منحرف است و به جهنم می افتد.

《فَذَلِکَ قَوْلُهُ: یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ ،

وَ أَمَّا قَوْلُهُ: وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ، 》

خداوند تبارک و تعالی به رسول خدا آیه فرستاد و فرمود :  《وَ إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ، 》،ای رسول ما،ای حبیب ما،تو هدایت میکنی مردم را ،تو باید هدایت کنی مردم را به صراط مستقیم،

《إِنَّکَ لَتَأْمُرُ بِوَلاَیَهِ عَلِیٍّ علیه الصلاه و السلام》یعنی مردم را به ولایت امیرالمومنین علیه السلام بخوانی،او صراط مستقیم است.《وَ تَدْعُو إِلَیْهَا 》و باید مردم را دعوت کنی به ولایت امیرالمومنین علیه السلام.《وَ هُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ . 》امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام،وجودِ مقدسش صراط مستقیم است.

《وَ أَمَّا قَوْلُهُ: فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ فِی عَلِیٍّ – إِنَّکَ عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ ،》چنگ بزن به دامن آن کسی که به تو وحی میفرستد،او را پیدایش کن،قبل از جبرئیل یکی دیگر هم هست،که جبرئیل را یاد میدهد،که جبرئیل از او آموخته،رسول ما،حبیب ما،برو قبل از جبرئیل به دامن او چنگ بزن که《 إِنَّکَ عَلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ 》چنگ زدن به دامن او تو را به صراط مستقیم رَهنمایی میکند.《إِنَّکَ عَلَى وَلاَیَهِ عَلِیٍّ وَ هُوَ عَلَى اَلصِّرَاطِ اَلْمُسْتَقِیمِ》برو به دامن ولایت علی چنگ بزن ،او صراط مستقیم است،همان است که جبرئیل قبل از اینکه با شما سخن بگوید،جبرئیل از او آموخته است.

《وَ أَمَّا قَوْلُهُ: فَلَمّٰا نَسُوا مٰا ذُکِّرُوا بِهِ》فراموش کردند آنچه را که خداوند تبارک و تعالی به آنها یاد داده بود،(این آیه قرآن است “فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا “)،《 ،یَعْنِی فَلَمَّا تَرَکُوا وَلاَیَهَ عَلِیٍّ 》

یعنی ولایت امیرالمومنین علیه السلام را فراموش کردند، ترک کردند.

《وَ قَدْ أُمِرُوا بِهَا 》با اینکه پروردگار متعال آنها را به آن ولایت امر کرده بود ترک کردند.

《فَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ أَبْوٰابَ کُلِّ شَیْءٍ،یَعْنِی مع دَوْلَتَهُمْ فِی اَلدُّنْیَا وَ مَا بُسِطَ لَهُمْ فِیهَا》ما به روی دل آنها و بر روی وجود آن مردم درهای همه خیرات و خوبی ها را گشودیم،یعنی دولت آل محمد علیهم السلام در دنیا.

این دولت آل محمد علیهم السلام دیگر وزارتخانه نمی خواهد و عقب و جلو نمی خواهد،دربان و پس رو و پیش رو نمی خواهد،هیچ چیز نمی خواهد، این دولت در دل است ،این دولت در وجود است ،این دولت در تمسک است،این دولت در مهرورزی و عشق ورزی به آنهاست، این اینجور دولتی است.آنچه که در دنیا برای آنها راهگشایی کردیم،و آنچه که به آن مومنین و شیعیان در دنیا دادیم ،او فتح ابواب کل خیر است.

《 وَ أَمَّا قَوْلُهُ: حَتّٰى إِذٰا فَرِحُوا بِمٰا أُوتُوا أَخَذْنٰاهُمْ بَغْتَهً فَإِذٰا هُمْ مُبْلِسُونَ،یَعْنِی قِیَامَ اَلْقَائِمِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.》

بعضی ها که قدردانی نکردند از ولایت امیرالمومنین علیه السلام و به آنها ارزانی داشتیم ولی آنها غفلت ورزیدند و قدر ندانستند، در حال غفلت ما آنها را به عذاب دچار میکنیم،یعنی در زمان ظهورِ حضرت بقیه الله حجت بن الحسن علیهما السلام ،آدم قدر ولایت را بداند غفلت نکند، که یکمرتبه خدایی نکرده به آن مآخذه الهی در زمان حضرت مهدی علیه السلام، ظهور حضرت ،دچار نشود.

《حدثنا مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى ، عَنْ صَفْوَانَ ، عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: وَ إِنِّی لَغَفّٰارٌ لِمَنْ تٰابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صٰالِحاً ثُمَّ اِهْتَدىٰ،قَالَ: «مَنْ تَابَ مِنْ ظُلْمٍ، وَ آمَنَ مِنْ کُفْرٍ، وَ عَمِلَ صَالِحاً، ثُمَّ اِهْتَدَى إِلَى وَلاَیَتِنَا» وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ.》

پروردگار متعال فرمود من غفار هستم،همه گناهان را می آمرزم” لِمَنْ تٰابَ “برای کسی که توبه کند از ظلمی که انجام داده است،(ظلم مختلف است ؛ظلم به نفس ،ظلم به غیر،ظلم به ولی) ،”وَ آمَنَ مِنْ کُفْرٍ”،و از آن کفری که ورزیده است،ولایت را انکار کرده است در امان بماند،امنیت حاصل بشود،”وَ عَمِلَ صَالِحاً” و جبران کند آنچه را که در این باب از او ضایع شده است.

“ثُمَّ اِهْتَدَى إِلَى وَلاَیَتِنَا”،بعد هدایت بشود و راهنمایی بشود به ولایت ما (اشاره کردند به سینه خودشان)،فرمودند آن ولایت،ولایت ما اهل بیت است،این شخص رستگار است و اهل نجات است.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُوسَى اَلْخَشَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : فِی قَوْلِهِ: “فِطْرَتَ اَللّٰهِ اَلَّتِی فَطَرَ اَلنّٰاسَ عَلَیْهٰا،”》در ذیل این آیه مبارکه امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند آن فطرتی ،جِبِلَّه ای، خلقت اولی که مردم بر آن فطرت خلق شدند ،یک نقطه ای است که همه خلق بر آن نقطه آفریده شدند بعد انحراف پیدا میکنند،آن فطرتی که قبل از همه انحرافات خدا به همه خلق داده ،آن فطرت توحید است.《قَالَ فَقَالَ عَلَى اَلتَّوْحِیدِ》فطرت بر توحید است .《 وَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلِیٍّ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.》تمام مردم،خداپرست ،رسول الله دوست،علی دوست هستند،بعد ضوابطی در عالم طبیعت حکمفرما میشود اینها هر سه را فراموش میکنند.《حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنِ اَلنَّضْرِ عَنْ خَالِدِ بْنِ حَمَّادٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنِ اَلثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ« وَ لاٰ تَجْهَرْ بِصَلاٰتِکَ وَ لاٰ تُخٰافِتْ بِهٰا وَ اِبْتَغِ بَیْنَ ذٰلِکَ سَبِیلاً»》از امام باقر علیه الصلاه و السلام پرسیدم آقا معنای این آیه چیست؟ که میفرماید در نماز خیلی صدایت را بلند نکن ،با آواز و صدا را هر جور خواستی ،(توی بلندگو گذاشتن هم بلاخره یکی از همان هاست،بلند گو گذاشتن” وَ لاٰ تَجْهَرْ بِصَلاٰتِکَ “است هااا )،یعنی چه؟ خیلی هم یواش نخوان،یواش که هیچ کس نفهمد آنجوری نه، داد و فریاد هم اینجوری راه نینداز،«وَ اِبْتَغِ بَیْنَ ذٰلِکَ سَبِیلاً»،میانه رو باش،نه داد و فریاد کن سرِ نماز و نه آهسته که کسی نفهمد، میانه رو.《 قَالَ تَفْسِیرُهَا وَ لاَ تَجْهَرْ بِوَلاَیَهِ عَلِیٍّ وَ لاَ بِمَا أَکْرَمْتَهُ بِهِ 》به ولایت امیرالمومنین علیه السلام داد نزن،همه را آگاه نکن،هر کسی اهلش باشد خودش می آید ،اینقدر تبلیغ نکن،و اگر کسی را هم به این ولایت آشنا کردی《 أَکْرَمْتَهُ بِهِ 》این را هم داد نزن ما بودیم که ولایت را نشانش دادیم،ما بودیم که این در را باز کردیم ،اینکار را هم نکن،ممنوع است.

《حَتَّى نَأْمُرَکَ بِذَلِکَ« وَ لاٰ تُخٰافِتْ بِهٰا» 》یعنی اینکه ولایت علی علیه السلام را کتمان هم نکن،مخفی قرارش نده،نه کتمانش کن نه اینکه داد بزن برملایش کن،《یَعْنِی وَ لاَ تَکْتُمْهَا عَلِیّاً عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ أَعْلِمْهُ وَ مَا أَکْرَمْتَهُ بِهِ》و کتمان نکن به آنهایی که اهلش هستند و به آنهایی که اکرام کردی و یادشان دادی ،آنها را هم کتمان نکن که میخواهی یادش بدهی قابلیت دارد،کتمان نکن نسبت به آنها.این رزقی است که نصیبت شده به او بده.《 وَ أَمَّا قَوْلُهُ« وَ اِبْتَغِ بَیْنَ ذٰلِکَ سَبِیلاً» 》

اما قول پروردگار متعال که بین آن جَهر و اِخفاء ست،آن راه را انتخاب کن.معنایش این است،《فَإِنَّهُ یَعْنِی اُطْلُبْ إِلَیَّ وَ سَلْنِی أَنْ آذَنَ لَکَ أَنْ تَجْهَرَ بِوَلاَیَهِ عَلِیٍّ وَ اُدْعُ اَلنَّاسَ إِلَیْهَا فَأَذِنَ لَهُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ .》

رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه و آله از خداوند تبارک و تعالی خواست که این ولایت را نصیبش کند و این ولایت در روز عید غدیر نصیب رسول خدا شد ،که “تَجْهَرَ بِوَلاَیَهِ عَلِیٍّ” ولایت را برملا کند،در دلش ،در وجودش در سویدای قلبش ولایت بود،با ولایت آشنا بود،از خداوند تبارک و تعالی خواست که جَهرِ به ولایت کند،صدایش را بلند کند، روز غدیرخم نصیبش شد.

 

《اللهم صل علی محمد و عجل فرجهم》

یاعلی مدد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *