بصائرالدرجات_جلسه نوزدهم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

《یَا رَسُولَ اَللَّهِ إِنِّی تَائِبٌا》او گفت یا رسول الله من توبه کردم، اینکاره بودم ولی توبه کردم.(اینها از زمان جوانی و نادانی بود که گفتم اقرار کردم ولی توبه کردم)

《قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: عَلَى یَدِ مَنْ جَرَى تَوْبَتُکَ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ》به دستِ کدام پیغمبر توبه کردی؟

《 قَالَ عَلَى یَدَیْ نُوحٍ 》به دستِ نوح پیغمبر من توبه کردم

《وَ کُنْتُ مَعَهُ فِی سَفِینَتِهِ 》من با نوح بودم در آن کشتی که نشسته بود و نجات پیدا کرد و طوفان شد و در قضیه حضرت نوح من با او بودم.

《وَ عَاتَبْتُهُ عَلَى دُعَائِهِ عَلَى قَوْمِهِ》من نوح را سرزنش کردم ،نفرین کرد بر قومش که آنها غرق بشوند،من گفتم این چه کاری بود که تو کردی؟چرا قومت را نفرین کردی؟

《 حَتَّى بَکَى وَ أَبْکَانِی 》نوح از سرزنشی که من کردم گریه اش گرفت،هم خودم گریه کردم و هم او را گریاندم.که تو نباید قومت را نفرین کنی.

《وَ قَالَ لاَ جَرَمَ أَنِّی عَلَى ذَلِکَ مِنَ اَلنَّادِمِینَ 》گفت من از پشیمان شدگانم،نادم هستم،پشیمانم.

《وَ أَعُوذُ بِاللّٰهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْجٰاهِلِینَ》پناه میبرم به خدا که دیگر جهل دامنم را بگیرد و من را احاطه کند،ان شاءالله من از الان اجنه خوبی هستم .

《ثُمَّ کُنْتُ مَعَ هُودٍ فِی مَسْجِدِهِ مَعَ اَلَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ》

من بعد با پیغمبر هود بودم در مسجدش با کسانی که ایمان آوردند ،من در زمره آنها بودم.

《 فَعَاتَبْتُهُ عَلَى دُعَائِهِ عَلَى قَوْمِهِ》هود را هم سرزنش کردم،او هم قومش را نفرین کرد گفتم چرا قومت را نفرین میکنی؟

《حَتَّى بَکَى وَ أَبْکَانِی وَ قَالَ لاَ جَرَمَ أَنِّی عَلَى ذَلِکَ مِنَ اَلنَّادِمِینَ وَ أَعُوذُ بِاللّٰهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ اَلْجٰاهِلِینَ》

گریه کرد و من هم گریه کردم از این نفرینی که به قومش کرد،این موجب شد که من از تائبین باشم،پناه میبرم به خدا که من از زمره نادانان باشم.

《ثُمَّ کُنْتُ مَعَ إِبْرَاهِیمَ حِینَ کَادَهُ قَوْمُهُ فَأَلْقَوْهُ فِی اَلنَّارِ 》من با حضرت ابراهیم بودم وقتی که قوم او کِید کردند و ابراهیم را در آتش انداختند .

《فَجَعَلَهَا اَللَّهُ عَلَیْهِ بَرْداً وَ سَلاَماً》و خداوند تبارک و تعالی آتش را بر ابراهیم برد و سلام قرار داد،من با او بودم.

《ثُمَّ کُنْتُ مَعَ یُوسُفَ حِینَ حَسَدَهُ إِخْوَتُهُ 》من با یوسف هم بودم وقتی که برادران به او حسد بردند،

《فَأَلْقَوْهُ فِی اَلْجُبِّ 》و او را در چاه انداختند،من با او بودم.

《فَبَادَرْتُهُ إِلَى قَعْرِ اَلْجُبِّ فَوَضَعْتُهُ وَضْعاً رَفِیقاً》قبل از اینکه به ته چاه برسد من خودم را انداختم و او را گرفتم آهسته گذاشتمش ته چاه.

《ثُمَّ کُنْتُ مَعَهُ فِی اَلسِّجْنِ أُؤْنِسُهُ فِیهِ حَتَّى أَخْرَجَهُ اَللَّهُ مِنْهُ 》با او در زندان هم بودم ،انس میکردم با او و او را از تنهایی در آورده بودم،تا وقتی که خداوند تبارک و تعالی یوسف را از زندان بیرون آورد.

《ثُمَّ کُنْتُ مَعَ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ عَلَّمَنِی سِفْراً مِنَ اَلتَّوْرَاهِ 》

بعد من با حضرت موسی بودم ،حضرت موسی بخشی از تورات را به من آموخت.

《وَ قَالَ إِنْ أَدْرَکْتَ عِیسَى فَأَقْرِئْهُ مِنِّی اَلسَّلاَمَ》به من گفت اگر عیسی نبی را درک کردی سلام من را به او برسان،

《 فَلَقِیتُهُ وَ أَقْرَأْتُهُ مِنْ مُوسَى اَلسَّلاَمَ》من عیسی را درک کردم و سلام موسی را به عیسی رساندم.

《 وَ عَلَّمَنِی سِفْراً مِنَ اَلْإِنْجِیلِ 》عیسی بخشی از انجیل را به من یاد داد،《وَ قَالَ إِنْ أَدْرَکْتَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی اَلسَّلاَمَ -》عیسی به من گفت اگر خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم را درک کردی سلام من را به او برسان .

《 فَعِیسَى یَا رَسُولَ اَللَّهِ یَقْرَأُ عَلَیْکَ اَلسَّلاَمَ 》عرض کرد ای خاتم انبیاء ،عیسی بر شما سلام رساندند.

《فَقَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَى عِیسَى رُوحِ اَللَّهِ وَ کَلِمَتِهِ وَ جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اَللَّهِ وَ رُسُلِهِ مَا دَامَتِ اَلسَّمَاوَاتُ وَ اَلْأَرْضُ اَلسَّلاَمُ  》

حضرت فرمودند بر عیسی که روح خداست و کلمه حق

است و بر همه انبیاء و رسل تا مادامی که آسمان و زمین پابرجاست سلام باد.

《وَ عَلَیْکَ یَا هَامُ بِمَا بَلَّغْتَ اَلسَّلاَمَ فَارْفَعْ إِلَیْنَا حَوَائِجَکَ》بر تو هم سلام باد که تو هم سلام آنها را به ما رساندی.چه میخواهی ،کارت چیست؟؟حرفت را بگو.

《قَالَ حَاجَتِی أَنْ یُبْقِیکَ اَللَّهُ لِأُمَّتِکَ وَ یُصْلِحَهُمْ لَکَ 》

حاجت من این است که خدا شما را برای امت نگه دارد،و امر امت را بوسیله شما اصلاح کند.

《وَ یَرْزُقَهُمُ اَلاِسْتِقَامَهَ لِوَصِیِّکَ مِنْ بَعْدِکَ 》

حاجت و دعای من این است که خدا به آنها توفیق بدهد که استقامت بورزند در راه اطاعت وصی تو بعد از تو .

《فَإِنَّ اَلْأُمَمَ اَلسَّالِفَهَ إِنَّمَا هَلَکَتْ بِعِصْیَانِ اَلْأَوْصِیَاءِ 》

تمام امت گذشته از انبیاء هلاک نشدند مگر اینکه عصیان و نافرمانی کردند نسبت به وصی انبیاء .پیغمبران را قبول داشتند تا پیغمبری وصی معرفی میکرد با خودِ پیغمبر هم ورمیمالیدند.همه انبیاء امتی که داشتند ،امت تابع پیغمبرها بودند تا یک وصی معرفی میکردند(که ولایت اینجاست دیگر) خودِ آن پیغمبر را هم قبول نداشتند ،نمی توانستند بکشند.این ولایت اینجوری است، هر کسی نصیبش بشود دیگران تحمل ندارند که در او ببینند حق در او ولایتی الهی گذاشته است.

《وَ حَاجَتِی یَا رَسُولَ اَللَّهِ أَنْ تُعَلِّمَنِی سُوَراً مِنَ اَلْقُرْآنِ أُصَلِّی بِهَا》

و دیگر از حاجت های من این است که شما بعضی از سوره های قرآن را به من یاد بدهید که با آنها نماز بخوانم.

《فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا عَلِیُّ عَلِّمِ اَلْهَامَ 》آقا رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند به هام قرآن یاد بدهید.

《وَ اُرْفُقْ بِهِ》اگر یاد نمی گرفت دیگر چوب سرش نزنی،تادیبش نکنی،با او مدارا کن،چون اینها دیر میفهمند،حوصله سر میبرند.

《فَقَالَ هَامٌ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ هَذَا اَلَّذِی ضَمَمْتَنِی إِلَیْهِ 》

هام گفت این مردی که من را به او ضمیمه میکنی و دستور میدهی که من در خدمتش باشم و او به من قرآن یاد بدهد کیست؟؟

《فَإِنَّا مَعَاشِرَ اَلْجِنِّ قَدْ أُمِرْنَا أَنْ لاَ نُکَلِّمَ إِلاَّ نَبِیّاً أَوْ وَصِیَّ نَبِیٍّ》

ما طایفه جن از طرف پروردگار امر شدیم که جز با پیغمبر یا وصیِ پیغمبر درباره تعلیم احکام و قرآن صحبت نکنیم.کتابهای آسمانی،احکام حرام و حلال را یا باید پیغمبران به ما یاد بدهند یا اوصیاء پیغمبران.

《فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَا هَامُ مَنْ وَجَدْتُمْ فِی اَلْکِتَابِ وَصِیَّ آدَمَ》

ای مردِ جنی ای هام،در کتاب آسمانی وصیِ آدم کیست،بگو؟؟

《 قَالَ شِیثُ بْنُ آدَمَ》گفت شیث پسر آدم وصی ِ آدم بود.

《 قَالَ مَنْ وَجَدْتُمْ وَصِیَّ نُوحٍ 》فرمودند در کتب آسمانی وصی حضرت نوح چه کسی بود؟

《قَالَ سَامُ بْنُ نُوحٍ》سام پسرِ نوح وصی او بود.

《 قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیَّ هُودٍ》فرمودند در کتب آسمانی وصی هود کیست؟؟

《 قَالَ یُوحَنَّا بْنُ خزان اِبْنُ عَمِّ هُودٍ》یوحنا بن خزان ،پسر عموی هود وصی هود بود.(پسر خودش نبود)

《 قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیَّ إِبْرَاهِیمَ 》فرمودند در کتب آسمانی وصی ابراهیم کیست؟؟

《قَالَ إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ》

《 قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیَّ مُوسَى》

وصی حضرت موسی که بود؟؟

《 قَالَ یُوشَعُ بْنُ نُونٍ》

《 قَالَ فَمَنْ کَانَ وَصِیَّ عِیسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ 》وصیِ حضرت عیسی که بود؟؟

《قَالَ شَمْعُونُ بْنُ حَمُّونَ اَلصَّفَا اِبْنُ عَمِّ مَرْیَمَ 》پسر عموی حضرت مریم ،شمعون بود که وصی حضرت عیسی قرار گرفت.

《قَالَ فَمَنْ وَجَدْتُمْ فِی اَلْکِتَابِ وَصِیَّ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》

حضرت پرسیدند خوب ای مردِ جنی ،در کتب آسمانی وصی خاتم انبیاء چه کسی است؟؟ حالا که همه را در کتب آسمانی،تورات و انجیل ،گفتی این را هم بگو،وصی خاتم کیست؟؟

《قَالَ هُوَ فِی اَلتَّوْرَاهِ إِلْیَا》

گفتند در تورات اسم مبارکش مکتوب است و اسم او ایلیا است.

《 قَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ هَذَا إِلْیَا هُوَ عَلِیٌّ وَصِیِّی》حضرت فرمودند در تورات اسم مبارکش ایلیاست و او علی است که وصی من است.

《 قَالَ اَلْهَامُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلَهُ اِسْمٌ غَیْرُ هَذَا 》هامِ قد بلندی که از زمان قابیل و هابیل بود و عمر طولانی داشت سوال کرد از رسول خدا که اسم دیگر هم وصی شما غیر از ایلیا و علی دارد.《قَالَ نَعَمْ 》حضرت فرمودند بله اسم دیگری هم دارد.

《هُوَ حَیْدَرَهُ فَلِمَ تَسْأَلُنِی عَنْ ذَلِکَ 》بعد حضرت فرمودند دیگر از این سوال نکن،که چرا حیدره گفتند،یعنی نمیکشی اگر بگویم‌.

《قَالَ إِنَّا وَجَدْنَا فِی کِتَابِ اَلْأَنْبِیَاءِ أَنَّهُ فِی اَلْإِنْجِیلِ هَیْدَارَا 》

گفت من در انجیل اسم مبارکش را دیدم که آنجا مکتوب است هیدارا.《قَالَ هُوَ حَیْدَرَهُ 》حضرت فرمودند همان است که حیدره است.

《قَالَ فَعَلَّمَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ سُوَراً مِنَ اَلْقُرْآنِ 》آقا امیرالمومنین به این مردِ جنی سوره های قرآنی را یاد دادند

《فَقَالَ هَامٌ یَا عَلِیُّ یَا وَصِیَّ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَکْتَفِی بِمَا عَلَّمْتَنِی مِنَ اَلْقُرْآنِ 》عرض کرد که علی جان ای وصی خاتم انبیاء به آن چه که از قرآن به من یاد دادی ،کفایت من است،برای من بس است.《قَالَ نَعَمْ یَا هَامُ قَلِیلُ اَلْقُرْآنِ کَثِیرٌ 》حضرت فرمودند کمِ از قرآن هم زیاد است.برای تو بس است.

《ثُمَّ قَامَ هَامٌ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَوَدَّعَهُ 》

هام از نزد رسول خدا بلند شد و با حضرت وداع کرد .

فَلَمْ یَعُدْ إِلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَتَّى قُبِضَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .》و دیگر خدمت رسول خدا نیامد تا وقتی که به شهادت نائل شدند.

《حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا بِشْرٌ عَنْ فَضَالَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: حُمِلَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَالٌ مِنْ خُرَاسَانَ مَعَ رَجُلَیْنِ مِنْ أَصْحَابِهِ》

دو نفر از اصحاب حضرت صادق علیه الصلاه و السلام یک مقداری وجوهات از سرزمین خراسان براى حضرت میبردند،مالى بود که اینها متعلَق بود به ولی خدا،حجت خدا، امام صادق علیه السلام《 لَمْ یَزَالاَ یَتَفَقَّدَانِ اَلْمَالَ 》این مالی که با آنها توی کاروان بود مرتب به آن سر میزدند که این از بین نرود،فقدان پیدا نکند.

《حَتَّى مَرَّا بِالرَّیِّ》از خراسان آمدند تا رسیدند به ملک ری،(همین نقطه ای که الان قبر مطهر حضرت عبدالعظیم علیه الصلاه و السلام است)

《 فَرَفَعَ إِلَیْهِمَا رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِمَا کِیساً فِیهِ أَلْفَا دِرْهَمٍ 》یکی از این مردانی که از اصحاب حضرت بود ،آمد به این دو نفر که امین بودند کیسه ای داد که در او دو هزار درهم بود گفت این را هم ببرید برای امام صادق علیه الصلاه و السلام ،

¡فَجَعَلاَ یَتَفَقَّدَانِ فِی کُلِّ یَوْمٍ اَلْکِیسَ 》اینها هر روز میرفتند توی بارها به این کیسه سر میزدند، به آن دو هزار درهم که برای امام میبرند با آن مالهای دیگری که دارند سر میزدند که گم نشود.بیرون بر نبرد

《حَتَّى دَنَیَا مِنَ اَلْمَدِینَهِ》آمدند و مال را حفظ کردند،نزدیک مدینه که رسیدند یکی از این دو نفر به دیگری گفت《 فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ تَعَالَ حَتَّى نَنْظُرَ مَا حَالُ اَلْمَالِ 》بیا برویم ببینیم این مالها چه شده،خدایی نکرده خطری متوجه اش نشده باشد.

《 فَنَظَرَا فَإِذَا اَلْمَالُ عَلَى حَالِهِ مَا خَلاَ کِیسَ اَلرَّازِیِّ》

آمدند نگاه کردند دیدند مالِ خراسان دست نخورده و سرِ جایش است،آن کیسه دو هزار درهم که از ری به آنها دادند آن نیست،(کیسه رازی، کیسه ای که از ری بود،نیست)

《 فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ اَللَّهُ اَلْمُسْتَعَانُ مَا نَقُولُ اَلسَّاعَهَ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ》

یکی از اینها به دیگری گفت خدا کمکمان کند الان میرسیم خدمت حضرت به ایشان چه بگوییم.

《 فَقَالَ أَحَدُهُمَا إِنَّهُ کَرِیمٌ 》یکی از اینها گفت امام ما کریم است،

《وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ یَکُونَ عَلِمَ مَا نَقُولُ عِنْدَهُ 》گفت من میدانم آنچه ما بگوییم علمش پیش خودِ حضرت هست،خودش میداند که ما راست میگوییم.

《فَلَمَّا دَخَلاَ اَلْمَدِینَهَ قَصَدَا إِلَیْهِ 》وقتی که وارد مدینه شدند رفتند خدمت حضرت.

《فَسَلَّمَا إِلَیْهِ اَلْمَالَ》مالِ خراسان را تقدیم حضرت کردند.

《 فَقَالَ لَهُمَا أَیْنَ کِیسُ اَلرَّازِیِّ 》حضرت اول پرسیدند که آن کیسه رازی کجاست؟؟ دو هزار درهم از ری کجاست؟؟

《فَأَخْبَرَاهُ بِالْقِصَّهِ 》گفتند والله ما آمدیم ،هر روز هم نگاه میکردیم،نزدیک مدینه نبود.

《فَقَالَ لَهُمَا إِنْ رَأَیْتُمَا اَلْکِیسَ تَعْرِفَانِهِ 》حضرت فرمودند اگر آن کیسه را ببینید که دو هزار درهم در او بوده میشناسید؟؟

《 قَالاَ نَعَمْ 》عرض کردند بله.

《  قَالَ یَا جَارِیَهُ عَلَیَّ بِکِیسِ کَذَا وَ کَذَا》حضرت به کنیزشان فرمودند آن کیسه آنجوری و آنجوری را بیاور

《وَ أَخْرَجَتِ اَلْکِیسَ فَرَفَعَهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَیْهِمَا》کنیز کیسه را آورد و حضرت کیسه را جلوی این دو نفر بالا آوردند

《 فَقَالَ تَعْرِفَانِهِ 》فرمودند این کیسه را میشناسید؟؟

《قَالاَ هُوَ ذَاکَ 》گفتند بله این همان کیسه است که از ری تا اینجا آن را آوردیم.

《قَالَ إِنِّی اِحْتَجْتُ فِی جَوْفِ اَللَّیْلِ إِلَى مَالٍ 》حضرت فرمودند نیمه شب من احتیاج به مال،به پول داشتم

《فَوَجَّهْتُ رَجُلاً مِنْ اَلْجِنِّ مِنْ شِیعَتِنَا 》مردی از طایفه جن که از شیعیان ما بود او را فرستادم گفتم برو از آن مالهایی که ما داریم بردار بیاور.

《فَأَتَانِی بِهَذَا اَلْکِیسِ مِنْ مَتَاعِکُمَا .》او هم دید نزدیکترینش همین است،این را برداشت آورد.

[خوب این نسبت به اهل بیت علیهم السلام که صد در صد است و دوستانشان هم ،هم از ملائکه بهره دارند و هم از جن.که در گرفتاری هایشان همین طور که وجوهات در زمان غیبت به اشخاصی میرسد که آنها نماینده این ذوات مقدسه هستند،این مواهب هم به اقتضای ظرفیت ها و عنایت ها گاهی شامل کسانی میشود، که اینها از این موهبت استفاده میکنند و مدرک استفاده آنها هم مدرک معمولی نیست،آنچه را که در واقعِ وجودشان القاء میشود میتوانند. همیشه که نمی توانند پولها را بگیرند،پولهایی که مربوط به ائمه علیهم السلام است،وجوهاتی که در جایی هست باشد میتوانند اینها از آن استفاده کنند به اندازه ای که به آنها اجازه داده شده، دستِ خودشان هم نیست که یک حالت خاصی دارد که مالِ اهلش است دیگر . که دیگران برایشان قابل سوال است.

مى گوید خدمت حضرت باقر علیه الصلاه و السلام مشرف شدم و اجازه میخواستم که حضرت را زیارت کنم.من دیدم اینکه بار و بینه و چمدان و خرجین و اینها هست، صف کشیده و آنجا گذاشته اند،دیدم یک صداهایی از دور و بر این رواحل می آید، عده ای را دیدم که از خانه حضرت بیرون آمدند،اینها عمامه سرشان است و به زردپوست ها شبیه هستند ،قدکوتاه دارند و صدای وِز وِز وز…،رفتم خدمت حضرت باقر علیه الصلاه و السلام عرض کردم آقاجان امروز دیر اجازه دادید بیایم خدمتتان،پشت در معطل شدم.

یک عده ای از خانه شما بیرون آمدند که اینها عِمامه سرشان بود،من اینها را تا حالا اینجا ندیده بودم ،تعجب کردم اینها چه کسانی بودند؟؟

فرمودند میدانی اینها چه کسانی بودند؟عرض کردم نخیر.

فرمودند اینها برادران تو هستند از طایفه جن.

اینها می آیند پیش ما از حلال و حرام دینشان و مشکلاتی که دارند،سوال میکنند .

عمار سجستانی می گوید که من اجازه میخواستم که خدمت حضرت صادق علیه الصلاه و السلام مشرف شوم ، یک روزى یا یک شبى خدمت حضرت رفتم،خیمه اى زده بودند با حضرت زیر چادر در منطقه مِنا با حضرت نشسته بودم.

حضرت اجازه دادند یک جوانهایی وارد خیمه شوند مثل این زردپوست ها، تاتارها، چینی ها،که چشم های بادامی دارند، عیسی شالقان از نزد حضرت بیرون آمد ما به او گفتیم که ما میخواهیم حضرت را ملاقات کنیم، حضرت اجازه دادند،حضرت به من فرمودند تو کی آمدی اینجا؟؟

عرض کردم آقاجان قبل از اینکه اینهایی که اینجا می آیند خدمت شما زیر چادر ،من دیدم یک عده ای آمدند زیر چادر اما ندیدیم کجا رفتند ،من قبل از آنها آمده بودم،ندیدم که اینها خارج بشوند.فرمودند اینها طایفه از جن بودند که آمده بودند مسائل و احکام دینشان را بپرسند و رفتند.

همینطور در غیبت کبری که مشاهده امام برای طایفه اِنس، مُستحیل است و دسترسی ندارند که شهود و رویت از امام داشته باشند،آنها هم ندارند ،مراجعه میکنند به کسانی که آنها دیگر تشخیص دارند.

بشر،انسانها ممکن است تشخیصشان اشتباه باشد و اشتباهی سراغ کسی بروند ولی آنها نه ،سراغ کسی میروند که حتما از طرف حضرت اطاعت او را جایز بدانند.

 

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یا علی مدد

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *