بصائرالدرجات_جلسه دوم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

《إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ》

احادیث و سخنان خاندان عصمت و طهارت، تحمل کردنش و فهمیدنش و درک کردنش سخت است،صَعبی است که مُستَصعَب است، بسیار سخت است.آنجوری نیست که حرف آنها را هر کسی بفهمد.

《…لا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ…》

به سخنان و فرمایشات آنان کسی ایمان نمی آورد، مگر فرشته مقرب به درگاه الهی باشد یا یک پیغمبری باشد که به رسالت مبعوث شده باشد.(ما که در این زمان قرار گرفتیم،فرشته و پیغمبر که نیستیم،حرف آنها را چه جوری باید بفهمیم ؟؟)

باید از این زمره باشد، بنده ای که 《أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ…》خداوند تبارک و تعالی دلش را به ایمان، آزمایش کرده باشد.

کنکور دارد ،هر کس در این کنکور قبول شده است.

《 امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ》یعنی خدا به دلش مِحنَت میریزد.اینهایی که زیر بار غصه و غم نمی روند حرف آل محمد علیهم السلام را نمی فهمند.

یک ذره نگرانی توی خونه اش پیش می آید از زن و بچه اش نمی تواند تحمل کند،با رفیق و همسایه اش پیش می آید نمی تواند،این از آنهایی است که توی 《امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَه》 رد شده است.توی اجتماع که حالا که هر روز یک حرف و ندایی بلند میشود میبینید نتوانست آن آزمایش و امتحان را پس بدهد، حدیث را،سخن محمد و آل محمد علیهم السلام را نمی فهمد.باید اول امتحان کنکور بدهد، 《امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَه 》آن هم خدا امتحانش میکند.اگر توی آن امتحان قبول شد، آنگاه هست که حرف و حدیث ما را

می فهمد.《 فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام》هر سخن و حدیثی از خاندان عصمت علیهم السلام بر شما وارد شد، کسی از آنها برایتان نقل کرد،

《 فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ 》دلتان نرم شد،دلتان آرام شد وقتی آن حرف و حدیث را می شنوید اضطرابتان برطرف میشود،می بینید عجب، مثل قرص آسپرین که آدم میخورد زود درد سرش خوب میشود ،اقلاً همان اندازه این حدیث را که می شنود میبیند علاج دردش همین بود،فوری مشکلش با شنیدن حل میشود،دلش آرام میشود،《وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ》دلتان آرام شد و شناختید سخن را ،قبولش کنید. همان حرف است که باید باشد،

《وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُکُمْ 》و هر سخنی را که دیدید دلتان نمی پذیرد،دلتان از او خوشش نمی آید و دلپذیر نیست و انکارش میکنید، مواظب باشید این را کنار نگذارید،بگویید خدا این را میفهمد،و ردش کنید به رسول الله بگویید خود رسول الله صلوات الله علیه و آله این را میفهمد،

《وَ أَنْکَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ … 》فوری کنار نگذارید که بگویید این از اصل دروغ است تکذیبش کنید،به عالِم آل محمد واگذارش کنید و

《وَ إِلَى الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِکُ أَنْ یُحَدِّثَ أَحَدُکُمْ بِشَیْ‌ءٍ مِنْهُ لَا یَحْتَمِلُهُ 》 آن کسی که سخنی را که از ظرف وجودی دیگری بیشتر و سنگینتر باشد از احادیث خاندان عصمت به دیگران نقل کند و دلها آن را نپذیرند این به هلاکت می افتد.نقل کننده هالک است به هلاکت می افتد ،تلف شده است که حدیث کند یکی از شما را به چیزی که قابلیت کشش را ندارید.

《فَیَقُولَ وَ اللَّهِ مَا کَانَ هَذَا 》موجب بشود که او تکذیب کند بگوید نخیر بخدا قسم این حرف ،حرف خاندان عصمت و طهارت نیست،سه مرتبه حضرت این حرف را فرمودند و تاکید کردند.

《حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ ذَرِیحٍ اَلْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ اَلثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ یَحْتَمِلُهُ إِلاَّ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ مِنَ اَلْمَلاَئِکَهِ غَیْرُ مُقَرَّبٍ.》

امام چهارم حضرت زین العابدین علیه الصلاه و السلام فرمودند :《إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ یَحْتَمِلُهُ إِلاَّ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ مِنَ اَلْمَلاَئِکَهِ غَیْرُ مُقَرَّبٍ.》

(دیگر اینجا 《 امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ》هم نیست.بشر آن را نمی فهمد.)

بعضی سخنان هست از خاندان عصمت و طهارت که آن سخنان را جز فرشتگان مقرب و جز انبیاء مرسل هیچ کس دیگر نمی فهمد ،و از ملائکه غیر مقرب هم گاهی می فهمند.

《حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ثَقِیلٌ مُقَنَّعٌ أَجْرَدُ ذَکْوَانُ لاَ یَحْتَمِلُهُ إِلاَّ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ》

حضرت باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند سخن خاندان عصمت و طهارت ،حدیث آنها،سخت و بسیار دشوار و ثقیل است ،سنگین است ،《مُقَنَّعٌ》،پشت پرده و حجاب است، قناع دارد،مَغنَهِ روی آن کشیدند،آنجوری نیست که هر کسی به آن دسترسی داشته باشد،《أَجْرَدُ 》مجرد است و لطیف،《ذَکْوَانُ》

پاک و پاکیزه است،《لاَ یَحْتَمِلُهُ إِلاَّ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ》نمی تواند بفهمد سخن این خاندان را مگر فرشته مقرب الهی ،یا پیغمبری که به رسالت مبعوث شده است،یا یک بنده ای که خدا قلبش را به ایمان امتحان کرده باشد.

《أَوْ مَدِینَهٌ حَصِینَهٌ 》یا یک شهری که حصینه باشد به ولایت امیرالمومنین علیه السلام حصار خورده باشد(وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی )جزء این شهر باشد این مدینه ای که به حصن و برج و باروی ولایت امیرالمومنین علیه السلام درست شده ،او میتواند بفهمد.

《فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا نَطَقَ وَ صَدَّقَهُ اَلْقُرْآنُ》وقتی که قیام بفرماید مهدی آل محمد علیهم الصلاه و السلام ،آن سخنان را به مردم خواهد گفت و قول آن حضرت را کتاب آسمانی و قرآن مجید تصدیق میکند.

《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ وُهَبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام)حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ 》

(بعضی از این احادیث مضمونش یکی است ولی عبارات گاهی از اوقات با هم اختلاف دارد که هر کدامش یک حرفی میزند.)

حدیث و سخن ما اهل بیت (علیهم السلام)مشکل است و بسیار هم مشکل است، ایمان نمی آورد به آن سخنان ما مگر فرشته مقرب الهی،یا پیغمبری مرسل،یا بنده ای که خدا قلبش را به ایمان امتحان کرده باشد.

《فَمَا عَرَفَتْ قُلُوبُکُمْ فَخُذُوهُ》هر چه از آن احادیث را دلتان شناخت و قبول کرد، بگیرید،با دل باید تصدیق کند.

《وَ مَا أَنْکَرَتْ فَرُدُّوهُ إِلَیْنَا.》هر چه دلتان نگرفت،دلتان کوچک است،ظرف دلتان[کوچک است]به ما واگذارید نه اینکه به کلی، رد و تکذیب کنید.

《حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ صَبَّاحٍ اَلْمُزَنِیِّ عَنِ اَلْحَارِثِ بْنِ حَصِیرٍ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: إِنْ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ خَشِنٌ مَخْشُوشٌ فَانْبِذُوا إِلَى اَلنَّاسِ نَبْذاً …》

اصبغ بن نباته از امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه نقل می کنند که آن حضرت میفرمودند : سخن ما مشکل است و دشوار،و بسیار دشوار، سخت است و صعب، بسیار سخت و صعب، اگر آن حدیث ما در نزد شما بود،ما به شما دادیم یک مقدار کمی را به مردم بگویید،《فَمَنْ عَرَفَ فَزِیدُوهُ 》اگر از مردم کسی شناخت وفهمید و قبول کرد بیشتر سخن ما را به آنها بدهید و نقل کنید، 《وَ مَنْ أَنْکَرَ فَأَمْسِکُوا…》و اگر دیدید بیشتر نمی تواند بکِشد همانجا ترمز بزنید و نگه دارید.《لاَ یَحْتَمِلُهُ إِلاَّ ثَلاَثٌ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ》حضرت فرمودند سه دسته تحمل شنیدن و فهم و درک حرف ما را دارند این سه دسته؛ یا باید فرشته مقرب باشد که بفهمد،یا پیغمبر مرسل باشد ، یا بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزمایش کرده باشد.

《حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنِ اَلْبَرْقِیِّ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ اَلثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ یُؤْمِنُ بِهِ إِلاَّ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ》

امام باقر علیه السلام فرمودند: حدیث ما و سخن ما بسیار مشکل است، بیشتر از آنکه شما فکر میکنید سخت است ،ایمان به آن حدیث ما نمی آورد مگر نبی مرسل،یا ملک مقرب،یا بنده ای که خدا قلبش را به ایمان امتحان کرده است.

《فَمَا عَرَفَتْ قُلُوبُکُمْ فَخُذُوهُ وَ مَا أَنْکَرَتْ قُلُوبُکُمْ فَرُدُّوهُ إِلَیْنَا》هر چه با دلتان تطبیق کرد و دیدید دلتان می پذیرد، قبول کنید، و اگر دلتان یک چیزی را از حدیث ما نپذیرفت و قبول نکرد انکار و تکذیبش نکنید ،به ما برگردانید، بگذارید اینکه ما خودمان به اهلش بدهیم.

《حَدَّثَنَا سَلَمَهُ بْنُ اَلْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْمُثَنَّى عَنْ أَبِی عِمْرَانَ اَلنَّهْدِیِّ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ یَحْتَمِلُهُ إِلاَّ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ》

[ این همان حدیث معروفی است که همه میخوانند]

سخن ما دشوار است بسیار هم دشوار است،تحملش را ندارد مگر فرشته مقرب یا نبی مرسل یا مومنی که خدا دلش را (به ایمان آزمایش کرده است) این حدیث در السنه مردم معروف است .

《حَدَّثَنَا سَلَمَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْمُثَنَّى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هِشَامٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِیزِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ قَالَ قُلْتُ فَسِّرْ لِی .. 》

راوی می گوید من به امام صادق علیه الصلاه و السلام عرض کردم معنای این فرمایش شما چیست که میفرمایید 《 حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ 》صعب است،دشوار است، بسیار دشوار است یعنی چه؟؟؟

《فَسِّرْ لِی جُعِلْتُ فِدَاکَ》برای من تفسیر کنید قربان شما گردم.

《 قَالَ ذَکْوَانُ ذَکِیٌّ أَبَداً 》

[خودِ این حدیث صعب مستصعب خودش هم از حدیث های مشکل است، فهمیدن این هم مشکل است یعنی نمی شود فهمید صعب مستصعب یعنی چه]

حضرت فرمودند هم پاک کننده است هم پاک است، حدیث ما پاک میکند.کسی که با حدیث ما آشنا باشد ،حدیث ما را به کسی بگویید او را پاک میکند،خودش هم 《ذکی》است.همیشه همینجوری است ،هیچ تغییر پیدا نمی کند.

《قَالَ أَجْرَدُ قَالَ طَرِیٌّ أَبَداً …》حضرت فرمودند حدیث ما مجرد است ،لطیف است،همیشه حرف ما تازه است ،کهنگی ندارد.هر سخنی کهنه میشود،حرف ما همیشه تازه است.

《قُلْتُ مُقَنَّعٌ قَالَ مَسْتُورٌ 》

گفتم آقا شما فرمودید حدیث ما مقنع است، مقنع یعنی چه؟ پوشش دارد ،حجاب دارد ،روی آن مستور است.

حضرت فرمودند یعنی پوشیده است ما باید پرده از روی آن برداریم.

به چند نفر از خواص اصحاب آن حدیث معروف که فرمودند به کمال ایمان نرسیده است کسی که این صفت در او نباشد، سه صفت تا که کسی نداشته باشد کمال ایمان ندارد؛ یکی مرگ را از زندگی بیشتر بخواهد، مرض را از سلامتی بیشتر بخواهد، فقر را از غنا و پولداری بیشتر بخواهد.

همه به هم نگاه کردند [یک حدیث است دیگر]و گفتند یابن رسول الله کی اینجوری است، ماها که نیستیم؟؟؟!!!

ما که نزدیکترین شیعیان و شاگردان شما هستیم از این صفتها به دور هستیم.

حضرت حدیث را معنا کردند ،تا حضرت برایشان معنا نکردند خودشان نفهمیدند و برای این حدیث نه خودشان و نه دیگران را مصداق نمی دانستند.

حضرت معنا کردند و وقتی معنا کردند فرمودند شما همگی اینجورید[اول گفتند کُلُکُم کَذلِک] فرمودند همه شما از کسانی هستید که این صفت ها در شما هست .باز هم نفهمیدند. یعنی جوری نیست که حدیث را کسی بتواند بفهمد، مگر اینکه آن صاحب حدیث که 《ولی مطلق》 است بفهماند، به خوراک آدم بدهد،بعد آنوقت می فهمد،بعد آنوقت حضرت به خوراکشان دادند.

فرمودند اگر ولایت ما را دوستی ما را داشته باشید و همیشه با شما باشد و مریض باشید، این را بیشتر دوست دارید یا سالم و تندرست باشید بی ولایت ما ؟؟؟ گفتند آقا دوستی شما و ولایت شما با مرض.

این را میخواهیم ،تندرست باشیم و ولایت شما را.

فرمودند: پس صفت اول را دارید.

فرمودند : حالا همه پولهای عالم را داشته باشید،اول ثروتمند عالم ،ولایت و دوستی ما را نداشته باشید یا بی پول و ولایت و دوستی ما را داشته باشید؟ندار ،دستتان کوتاه،اما ولایت و دوستی ما را داشته باشید؟؟؟

گفتند : آقا ولایت شما.

فرمودند :پس صفت دوم را هم دارید.

(ببینید حدیثنا صعب مستصعب، نفهمیدند،امام حالی شان کردند)

فرمودند : با ولایت ما همین الان عزرائیل بیاید جانتان را بگیرد یا همه عمر، خدا زمان را آفریده ،زندگی کنید ،شیطان هم که تا آخر زمان زنده است دیگر،خوبه این زندگی ؟؟خلود در دنیا دارد.

گفتند : این هم بمیریم با ولایت شما،بهتر است از اینکه همه اش زنده باشیم بی ولایت.

فرمودند :پس هر سه صفت را دارید.

حدیثنا صعب مستصعب،همان اطرافیان درجه یک هم نمی فهمند،مگر اینکه بفهمانند،اگر فهماندند که دارد،نفهماندند ندارد.

این تازه پیش پا افتاده ترین حدیثهاست ،این از آن آسانترین سخن هاست که اینها نفهمیدند،همه آنها هم از بزرگان درجه یک بودند.چه برسد به آن سخنان بالا،آنها باید حالی آدم کنند، آنها باید توی دل بنشانند، تزریقی است.توی رگ هم میزنند،تزریق به عضله هم نیست،به رگ میزنند که به قلب و همه وجود[ برود]قرص و کپسول و اینجور چیزها هم نیست.(این تعبیرهای ماست که بفهمیم) براى چه می گویند حدیث را باید برایتان بخوانند؟حدیث اینجوری نیست که بروید لای کتاب را باز کنید از لای کتاب یک چیزی در بیاورید.اینجوری که نیست، همه بحارالانوار را هم بخواند ،مگر میفهمد حدیث را.

به یک کسی که مرحمت کرده اند آن روح حدیث را،جان حدیث را،《أَجْرَدٌ》،《مُقَنَّعٌ》،《ذَکْوَانُ ذَکِیٌّ 》،کسی که با این صفات ،حدیث گیرش آمده …اهل حدیث سابق میرفتند از اینهایی که اینجوری اهل حدیث بودند و به این موهبت رسیده بودند به آنها می گفتند بر ما بخوانید ،قرائت کنید که اثر باطنی بشود.

اینکه میبینید ما در احادیث ذکر رُوات بزرگوار را میکنیم،نام آنها را میبریم، [همه اینها را من به اسم میبرم و دقت میکنم]به جهت اینکه اسم اینها را که آدم میبرد،خود این اسم بردن موجب میشود که برسانند به دل و قلب،آن اثرِ آن بزرگوار است،مثل اینکه اول سِرُم را ضدعفونی میکنند که بزنند ،حالا این حدیثها را میخواهند بزنند توی رگ ،اگر سوزنش آلوده باشد که نمی شود،سوزن آلوده بزند مریضش هم میکند،یک چندتا مرض دیگر هم سرش می آید که خوب نشود، این روی بدن را الکل میکشند و…تمام اینها مقدمه آن است.

《حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ أَجْرَدُ ذَکْوَانُ وَعْرٌ شَرِیفٌ کَرِیمٌ فَإِذَا سَمِعْتُمْ مِنْهُ شَیْئاً وَ لاَنَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ فَاحْتَمِلُوهُ》

امام باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند : حدیث ما و سخن ما مشکل است و بسیار مشکل است، لطیف و ظریف است و پاک کننده است،دلنشین است و شریف است، شرافت دارد، حدیث ما کریم است ، [احادیث آنها کریم است اصلا، یعنی به آدم کَرَم میدهد، کَرَم میکند به شنونده،خودِ حدیث کَرَم میکند].وقتی از سخن و حدیث ما چیزی را شنیدید《 وَ لاَنَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ فَاحْتَمِلُوهُ》دلتان نرم شد و پذیرفتش، این را بکِشید با جانتان ،که این همان است که به دردتان میخورد.

《وَ اِحْمَدُوا اَللَّهَ عَلَیْهِ 》و خدا را شکر کنید ،سپاس به جای بیاورید که دلتان پذیرای سخن ما شد،《 وَ إِنْ لَمْ تَحْتَمِلُوهُ وَ لَمْ تُطِیقُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اَلْإِمَامِ اَلْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》 اگر دلتان نپذیرفت، طاقت نیاورد،بگویید آقا امام زمان علیه الصلاه و السلام می آیند برای من …[تفسیر میفرمایند] ،تکذیب نکنید ،انکار نکنید،حدیث را کنار نگذارید.

《فَإِنَّمَا اَلشَّقِیُّ اَلْهَالِکُ اَلَّذِی یَقُولُ وَ اَللَّهِ مَا کَانَ هَذَا》شقیِ هالک،آن شقیی که به هلاکت رسیده است آن است که سخن ما را بشنود و بگوید به خدا سوگند( قسم هم بخورد)این درست نیست،این حدیث از خاندان عصمت و طهارت نیست این هالک است،این شقی است.

《 ثُمَّ قَالَ یَا جَابِرُ إِنَّ اَلْإِنْکَارَ هُوَ اَلْکُفْرُ بِاللَّهِ اَلْعَظِیمِ》جابر انکار کردن حدیث ما کفر است،به خدای بزرگ حدیث ما را کسی انکار کند کفر ورزیده است.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ أَبِی اَلصَّامِتِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ :

حضرت صادق صلوات الله و سلامه علیه فرمودند:

《إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ شَرِیفٌ کَرِیمٌ ذَکْوَانُ ذَکِیٌّ وَعْرٌ لاَ یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لاَ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لاَ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ قُلْتُ فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ 》حضرت اینجا هیچ کس را استثناء نکردند،(این نقطه را دقت کنید،همه جور سخن گفتند)فرمودند : حدیث ما بسیار دشوار است،شریف است ،کریم است،ذکوان است،ذکی است،وعِر است،فرشته هم نمی تواند بفهمد، نبی مرسل هم نمی تواند بفهمد،مومن ممتحن (هم آنها را می توانست،آن پایین دست هاش بود، یک حدیث هایی هست که ملک و پیغمبر و مومن ممتحن هم آنها را نمی فهمند) نمی تواند بفهمد.

《قُلْتُ فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ 》عرض کردم آقاجان، یابن رسول الله شما که همه را رد کردید پس چه کسی آن را میفهمد و تحملش را دارد؟؟؟

《قَالَ مَنْ شِئْنَا》فرمودند هر کسی را ما بخواهیم.خودمان انتخاب میکنیم.

《 یَا أَبَا اَلصَّامِتِ قَالَ أَبُو اَلصَّامِتِ فَظَنَنْتُ أَنَّ لِلَّهِ عِبَاداً هُمْ أَفْضَلُ مِنْ هَؤُلاَءِ اَلثَّلاَثَهِ》(این چقدر رند بوده)می گوید من فهمیدم که یک دسته هستند که از مَلَک پیش هستند،از انبیاء پیش هستند،از مومن مُمتَحن پیش هستند،آنها کسانی هستند که این حرفها را میفهمند.

یک عده هم اینجوری دارند، که سخن قابل گفتن به مَلَک نیست،قابل گفتن به نبی مرسل و مومن ممتحن نیست، یک عده را آنها انتخاب کردند که حرفهایشان را به آنها میزنند.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ عِیسَى اَلْفَرَّاءِ عَنْ أَبِی اَلصَّامِتِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : یَقُولُ إِنَّ مِنْ حَدِیثِنَا مَا لاَ یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لاَ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لاَ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ》

حضرت فرمودند : یک نوع حرفها ، سخنان ،احادیثی ما خاندان داریم ،ما محمد و آل محمد (علیهم الصلاه و السلام) داریم که آن حدیث و حرفها را نه مَلَک مقرب میفهمد(یعنی جبرئیل هم نمی فهمد میکائیل هم نمی فهمد، آن مَلَک های مقرب درجه یک هیچکدام نمی فهمند) و هیچ پیغمبر مرسلی هم آن حرف ما را نمی فهمد، مومن ممتحنی هم که خدا دلش را آزمایش کرده باشد ،آورده باشدش اینطرف، از کنکور ردش کرده باشد اینطرف، این هم نمی فهمد.یک اینجور حرفهایی هم ما داریم.《قُلْتُ فَمَنْ یَحْتَمِلُهُ قَالَ نَحْنُ نَحْتَمِلُهُ 》

حضرت فرمودند فقط ما هستیم که میکِشیم.

(حالا آن حدیثی که نَحْنُ نَحْتَمِلُهُ ،این باید جزء ” نحن”شده باشد.تا به این توحید وِلایی کسی نرسد آن سخن را نمی فهمد)

[برگردیم به بحث توحید، تا با آن حقیقت یکی نشده باشد به سخن آنها راه نمی برد].

《حدثنا محمد بن احمد عن جعفر بن محمد عن مالک الکوفی قال حدثنا عباد بن یعقوب الحسنی قال حدثنا محمد بن ابراهیم عن فرات بن احمد قال علیٌ علیه السلام : إنّ حدیثنا هذا تشمئزّ منه قلوب الرجال، فمن عرفه به فزیدوه، ومَن أنکر فذَروه》

آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند حدیث ما جوری است که دلها ردش میکند،حرفهای ما را نمی پذیرد،بعضی از دلها هست که پذیرای سخن ما نیست.

《فمن عرفه به فزیدوه 》اگر دلی را دیدید که آشناست با سخن ما زیادتر به او بگویید، 《ومَن أنکر فذَروه》اگر دیدید نه، ظرف وجودش،ظرف دلش پذیرا نیست او را رها کنید برود دنبال کارش.

《وَ عَنْهُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ سَالِمٍ اَلْفَرَّاءِ قَالَ: کَانَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلشَّامِ یَخْدُمُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ فَقَالُوا کَیْفَ کُنْتَ تَخْدُمُ أَهْلَ هَذَا اَلْبَیْتِ فَهَلْ أَصَبْتَ مِنْهُمْ عِلْماً قَالَ فَنَدِمَ اَلرَّجُلُ فَکَتَبَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَسْأَلُهُ عَنْ عِلْمٍ یَنْتَفِعُ بِهِ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ حَدِیثَنَا حَدِیثٌ هَیُوبٌ ذَعُورٌ فَإِنْ کُنْتَ تَرَى أَنَّکَ تَحْتَمِلُهُ فَاکْتُبْ إِلَیْنَا وَ اَلسَّلاَمُ. 》

یک کسی اهل شام بود خادم و نوکر امام صادق علیه السلام بود،《فرجع الی اهله…》برگشت شام پیش عشیره و اهل بیت خودش، 《فَقَالُوا کَیْفَ کُنْتَ تَخْدُمُ أَهْلَ هَذَا اَلْبَیْتِ …》فامیلهایش، خویش و قومش به او گفتند تو وقتی که خدمت به اهل بیت و امام صادق علیه السلام میکردی چه جوری بود؟؟

《فَهَلْ أَصَبْتَ مِنْهُمْ عِلْماً 》

علمی گیرت آمد ؟؟از حقایق آنها چیزی به تو دادند؟؟؟

《قَالَ فَنَدِمَ اَلرَّجُلُ 》

این مرد، پشیمان شد و ناراحت شد و به حضرت صادق علیه الصلاه و السلام نوشت《 اَلرَّجُلُ فَکَتَبَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَسْأَلُهُ عَنْ عِلْمٍ یَنْتَفِعُ بِهِ  》 که آقا ما مدتی خدمت شما بودیم آمدیم شام ،اینجا،مردم به ما می گویند اینکه از آن علم گیرتان آمد، ما که چیزی گیرمان نیامده ،حالا مرحمت بفرمایید از آن علم به ما یک چیزی بنویسید.

《فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ أَمَّا بَعْدُ …》حضرت به او نوشتند از مدینه به شام ، 《حَدِیثَنَا حَدِیثٌ هَیُوبٌ ذَعُورٌ فَإِنْ کُنْتَ تَرَى أَنَّکَ تَحْتَمِلُهُ  》حضرت نوشتند که حدیث ما مُهیب است،هیبت دارد،عظمت دارد،《ذَعُور》 از آن در می روند، آنجوری نیست که ما این حدیث را به هر کسی بگوییم بتواند بکِشد《فَاکْتُبْ إِلَیْنَا وَ اَلسَّلاَمُ》حالا که به تو گفتیم ببین پهلوان این راه هستی میتوانی بکِشی اگر میتوانی بنویس به ما تا به تو بگوییم والسلام.

《حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ عَنْ یُونُسَ عَنْ سُلَیْمَهَ بْنِ صَالِحٍ رَفَعَهُ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ حَدِیثَنَا هَذَا تَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ اَلرِّجَالِ فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِیدُوهُ وَ مَنْ أَنْکَرَهُ فَذَرُوهُ إِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ أَنْ تَکُونَ فِتْنَهٌ یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ بِطَانَهٍ وَ وَلِیجَهٍ حَتَّى یَسْقُطَ فِیهَا مَنْ کَانَ یَشُقُّ اَلشَّعْرَ بِشَعْرَتَیْنِ حَتَّى لاَ یَبْقَى إِلاَّ نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا 》.

امام باقر علیه الصلاه و السلام در این حدیث …فرمودند مردانی که بالاترین رتبه و مقام را دارند سخن ما را که میشنوند قلبشان رَد می کند ،اگر دلی را دیدید که اقرار میکند به حدیث ما زیادتر به او بگویید 《وَ مَنْ أَنْکَرَهُ فَذَرُوهُ 》دلی که پذیرای سخن ما نیست رهایش کنید برود.《إِنَّهُ لاَ بُدَّ مِنْ أَنْ تَکُونَ فِتْنَهٌ 》 فرمودند خداوند تبارک و تعالی مشیتش رقم زده که در آینده فتنه ای برمیخیزد در جامعه اسلام، در جهان اسلام ،《یَسْقُطُ فِیهَا کُلُّ بِطَانَهٍ وَ وَلِیجَهٍ حَتَّى یَسْقُطَ فِیهَا 》آن فتنه که بر میخیزد هر بطانه و ولیجه ای ،یعنی آن خودمانی ها،آن درجه یک ها، که بطانه هستند آنهایی که جزء اندرون هستند، اهل دین هستند،ادعای رسیدن میکنند،اهل باطن (بطانه یعنی اهل باطن)،ولیجه یعنی آنهایی که به درون دین راه پیدا کردند ،عروج کردند،آنها هم زمین میخوردند .《حَتَّى یَسْقُطَ فِیهَا مَنْ کَانَ یَشُقُّ اَلشَّعْرَ بِشَعْرَتَیْنِ 》آنهایی که موی را دو نیم میکنند ،یعنی دقت نظرشان از نظر مسائل علمی و دینی و فقاهت در حدی است که موی را دو نیم می کنند اینها هم زمین میخورند.《حَتَّى لاَ یَبْقَى إِلاَّ نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا .》جوری میشود که باقی نمی ماند سالم و درست مگر ما و شیعیان ما.

یک وقت آدم فریب نخورد یک کسی خوب کتاب می نویسد، خوب بحث می کند،خوب مطالب را زیر و رو میکند، اگر موی را شقه کند و دوتا کند و باز مورد عنایت این خاندان نباشد، سقوط میکند.

《وَ ذَکَرَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ أَنَّهُ وَجَدَ فِی بَعْضِ اَلْکُتُبِ وَ لَمْ یَرْوِهِ بِخَطِّ آدَمَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ آدَمَ قَالَ عُمَیْرٌ اَلْکُوفِیُّ : مَعْنَى حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لاَ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ فَهُوَ مَا رُوِّیتُمْ أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لاَ یُوصَفُ وَ رَسُولَهُ لاَ یُوصَفُ وَ اَلْمُؤْمِنَ لاَ یُوصَفُ فَمَنِ اِحْتَمَلَ حَدِیثَهُمْ فَقَدْ حَدَّهُمْ وَ مَنْ حَدَّهُمْ فَقَدْ وَصَفَهُمْ وَ مَنْ وَصَفَهُمْ بِکَمَالِهِمْ فَقَدْ أَحَاطَ بِهِمْ وَ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُمْ وَ قَالَ یقطع [نَقْطَعُ]اَلْحَدِیثَ عَمَّنْ دُونَهُ فتکفى [فَنَکْتَفِی]بِهِ لِأَنَّهُ قَالَ صَعْبٌ فَقَدْ صَعُبَ عَلَى کُلِّ أَحَدٍ حَیْثُ قَالَ صَعْبٌ فَالصَّعْبُ لاَ یُرْکَبُ وَ لاَ یُحْمَلُ عَلَیْهِ لِأَنَّهُ إِذَا رُکِبَ وَ حُمِلَ عَلَیْهِ فَلَیْسَ بِصَعْبٍ .》

 

یا علی مدد

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *