بصائرالدرجات_جلسه دوازدهم

《بسم الله الرحمن الرحیم》

《باب فی الائمه‌ من آل محمد علیهم الصلاه و السلام ،انهم وجه الله الذى ذکره فی الکتاب 》

این باب راجع به مقام وجه اللهی ِ خاندان عصمت و طهارت محمد و آل محمد علیهم الصلاه و السلام ،روایاتى نقل میشود در ذیل آیاتِ کریمه ای که کلمه وجه الله را بیان کردند.که منظور از وجه الله ،وجودِ مقدسِ چهارده معصوم علیهم السلام است.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنِ اَلْحَرْثِ بْنِ اَلْمُغِیرَهِ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ 》

راوی می گوید ما در نزد امام صادق علیه الصلاه و السلام بودیم ،

《فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى》مردی از ما ، از این آیه کریمه،از حضرت ،سوال کرد که ،

《« کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ  » 》یعنی چه ؟؟؟ هر چیزی هالک است، صفت هِلاکت با او هست ،« کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ  » یعنی شیئیت که پذیرفته است ،هالک بودن هم با او هست نه اینکه « کُلُّ شَیْءٍ یَهلِکُ  » ،یُهلِکُ و یَهلِکُ نیست که هر چیزی هلاک میشود، نه،هر چیزی هلاک شونده است ، قید شیئیت با خود این بار را میکشد ،تا موجود شد ،هالک هم هست.

《إِلاّٰ وَجْهَهُ  》مگر وجه او که آن وجه هلاک نمی شود.

《فَقَالَ مَا یَقُولُونَ 》حضرت فرمودند درباره این آیه مردم چه می گویند ؟؟

《قُلْتُ یَقُولُونَ هَلَکَ کُلُّ شَیْءٍ إِلاَّ وَجْهَهُ》

این ضمیر وجه را به کُلُّ شَیْءٍ،برگرداند.گفت مردم می گویند هر چیزی هلاک میشود صورت حالش می ماند،یعنی خودش میرود، از بین می رود ولی صورت حالش و آنچه که به جا آورده ،نقش و نگارش و فیلم و ویدئویش می ماند، مثلا اینجوری.

راوی به امام صادق علیه السلام گفت آنها اینجوری معنا میکنند این آیه « کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ  » را،مردم ،《هایِ 》وجههُ را به کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ ،برگرداندند نه هایِ وجههُ به الله.

اگر هایِ وجههُ به الله برگردد مثل امام صادق علیه السلام معنا میشود ،اگر وجههُ به کُلُّ شَیْءٍ برگردد ،مثل بقیه مردم که قرآن را جوری که باید و شاید معنا نکردند و منحرف کردند.این شخص هم گفت مردم گفتند « کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ  »یعنی هَلَکَ کلُ شئٌ الا وجههُ،صورت مساله از بین نمی رود خودش از بین میرود،

《 فَقَالَ سُبْحَانَ اَللَّهِ 》حضرت کلمه سبحان الله، به زبان جاری کردند و فرمودند :

《لَقَدْ قَالُوا عَظِیماً》حرف بزرگی میزنند،

《 إِنَّمَا عَنَی 》این است، جز این نیست که پروردگار متعال این معنا را به این آیه قصد فرموده است ؛

《عَنَى کُلَّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ اَلَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ》همه اشیاء هلاکند،نابودند، مگر آن وجه آنچنانی که از آنجا،از ناحیه آن وجه ،کلُ شئ داده میشود و از آنجا همه چیزها آمده است.

《 وَ نَحْنُ وَجْهُهُ اَلَّذِی یُؤْتَى مِنْهُ.》ما خاندانیم وجه الهی،که از آنجا همه چیزها عطا میشود ،《یُؤْتَى مِنْهُ.》همه چیزها از آنجا صادر میشود و می آید.

《حدَثَنا اَلْحَجَّالُ عَنْ صَالِحِ بْنِ اَلسِّنْدِیِّ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْأَحْوَلِ عَنْ سَلاَّمِ بْنِ اَلْمُسْتَنِیرِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ: کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ 》

راوی میگوید من از امام باقر صلوات الله و سلامه علیه سوال کردم آقاجان معنای این روایت چیست،که هر چیزی هلاک میشود 《إِلاّٰ وَجْهَهُ 》مگر وجه او؟؟؟

《 قَالَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ وَجْهُهُ اَلَّذِی قَالَ》حضرت فرمودند به خدا سوگند ما وجه الهی هستیم که پروردگار فرموده است.

《 وَ لَنْ یَهْلِکَ یوْمَ اَلْقِیَامَهِ مَنْ أَتَى اَللَّهَ بِمَا أَمَرَ بِهِ مِنْ طَاعَتِنَا وَ مُوَالاَتِنَا》حضرت فرمودند هلاک نمیشود ،روز قیامت به هلاکت نمی افتد کسی که بیاید خدا را، در نزد خدا حاضر بشود به آنچه که، از طرف ما به او امر شده است، به طاعت ما، به موالات و دوستی ما، مگر آنهایی که ، طاعت و موالات ما را پذیرفته اند و اِلا هلاک.

《 ذَاکَ اَلْوَجْهُ اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ 》

این معنای آیه است که هر شئ ای هالک است مگر وجه او.یعنی هر کسی که راه ما به اطاعت خدا در بیاید.

《لَیْسَ مِنَّا مَیِّتٌ یَمُوتُ إِلاَّ خَلَّفَ مِنْهُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ 》.

هیچ میتی از ما نمی میرد هیچ مرده ای از ما نمی میرد،مگر اینکه دنباله او تا روز قیامت وجود دارد ،اگر یکی از ما فوت کرد و رحلت کرد و به شهادت رسید ،دیگری بعد از او این کارِ امامت و ولایت را تا روز قیامت پیگیری میکند.

《حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ جَلِیسٍ لَهُ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ》

یک رفیقی ،هم صحبتی داشت او از ابی حمزه ثمالی نقل میکند،

《 قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ 》ابی حمزه می گوید به امام باقر علیه الصلاه و السلام عرض کردم ؛

《جَعَلَنِیَ اَللَّهُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى« کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ » 》

به من راجع به این آیه بفرمایید معنایش چیست که « کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ » ؟؟؟این هایِ وجههُ به کلُ شئ برمیگردد یا به《 الله》؟؟؟

《قَالَ یَا فُلاَنُ 》اسم او را بردند و فرمودند:

《فَهَلَکَ کُلُّ شَیْءٍ وَ یَبْقَى اَلْوَجْهُ اَللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ 》حضرت فرمودند هر چیزی در عالم هلاک شده است ،هلاکت او را گرفته است و آنچه باقی است وجه الله اعظم است،آن وجه اللهی که اعظم و بزرگتر است از اینکه ما برای خلق وصفش بکنیم .

《وَ لَکِنْ مَعْنَاهَا 》فقط برایت معنا میکنم،نه اینکه وجه الله را برایت تعیین میکنم چیست، معنایش این است که؛

《کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ دِینَهُ》هر چیزی توی عالم هلاکت میگیرد مگر دین خدا، دین خدا از بین نمی رود،هالک نمی شود.

《نَحْنُ اَلْوَجْهُ اَلَّذِی یُؤْتَى اَللَّهُ مِنْهُ 》و آن وجه که دین خداست ما هستیم.که از آنجا همه چیزها ساطع میشود،و از آنجا هر که میخواهد به طرف خدا روی میکند .

《لَمْ نَزَلْ فِی عِبَادٍ لِلَّهِ مَا دَامَ لِلَّهِ فِیهِمْ رَوِیَّهٌ 》فرمودند ما همیشه در میان خلق هستیم مادامی که حاجت بودن ما در میان خلق باشد.تا وقتی که نیاز به بودن ماست که خدا آن نیاز را تشخیص می دهد ما با خلق هستیم.

《قُلْتُ وَ مَا اَلرَّوِیَّهُ 》این رَوِیَه معنایش چیست که میفرمایید” مَا دَامَ لِلَّهِ فِیهِمْ رَوِیَّهٌ “؟؟؟

《جَعَلَنِیَ اَللَّهُ فِدَاکَ》قربان شما گردم،خدا من را قربان شما کند،

《 قَالَ حَاجَهٌ 》تا وقتی که رویه در میان خلق باشد ،تا وقتی که حاجت باشد،رَوِیَّه یعنی حاجت.

《فَإِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ فِیهِمْ حَاجَهٌ 》وقتی که خداوند تبارک و تعالی به علم الهی خودش بداند که در میان خلق بودن ما را نیاز نیست،مثل قبل از خلقت.

بعد از خلقت هم اگر اینجوری بشود،

《رَفَعَنَا إِلَیْهِ》خدا ما را به طرف خودش بالاتر میبرد، به سوی خودش بالا میکشاند.

《 فَیَصْنَعُ بِنَا مَا أَحَبَّ .》خوب خدا شما را آنجا میبرد چه کار میکند؟؟ فرمودند با ما آن معامله و آن صنعت و کاری را به جا می آورد که دوست داشته باشد.

معلوم نیست آنجا قبل از خلقت هستی، هیچ کسی نمیداند این ذوات مقدسه در کدام نقطه عالم وجود بودند در ارتباط با حق ،و بعد از خلق هم که همه هالک شدند اینها باقی هستند ،خداوند تبارک و تعالی در چه ارتباط است با این ذوات مقدسه ، هیچ کس نمیداند.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی اَلْمُغِیرَهِ عَنْ أَبِی سَلاَّمٍ اَلنَّحَّاسِ عَنْ سَوْرَهَ بْنِ کُلَیْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: نَحْنُ اَلْمَثَانِی اَلَّذِی أَعْطَاهُ اَللَّهُ نَبِیَّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》فرمودند ما معنای آن مثانی هستیم که خداوند تبارک و تعالی میفرماید : ای پیغمبر عزیز خدا به تو سبع المثانی داده است،فرمودند مثانی که خداوند تبارک و تعالی به نبی خودش و پیغمبرش داد ما هستیم.

《وَ نَحْنُ وَجْهُ اَللَّهِ فِی اَلْأَرْضِ 》ما وجه الهی هستیم که روی زمینیم،

《نَتَقَلَّبُ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ 》که جلوی روی شما و پیش روی شما داریم اینطرف و آنطرف می رویم ، و راه می رویم و میخوریم و می آشامیم ما وجه الله هستیم.

《عَرَفَنَا مَنْ عَرَفَنَا》هر کس ما را شناخت ،شناخت.

《وَ جَهِلَنَا مَنْ جَهِلَنَا 》هر کس هم ما را نشناخت ،نشناخت.

《فَمَنْ جَهِلَنَا فَأَمَامَهُ اَلْیَقِینُ.》هر کس ما را نمی شناسد ،پیشِ روی او در آینده یقین هست روز قیامت می آید که پرده ها برداشته میشود.”وَ کُشِفَ الغِطاءُ عَن کُلِ شئ”، از هر چیزی از هر موجودی پرده برداشته میشود.آنوقت معلوم میشود که ما چه کاره هستیم.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى« کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ  » 》

عرض کردم آقاجان از این آیه به من بگویید معنایش چیست که « کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ  » ؟؟؟

《قَالَ یَا فُلاَنُ یَهْلِکُ کُلُّ شَیْءٍ وَ یَبْقَى اَلْوَجْهُ اَللَّهُ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ》فلانی هر شئ ای توی عالم هلاک میشود، از بین میرود، هلاکت او را میگیرد، کاِن لم یکن میشود، آنطرف عدم، وجه حق باقی می ماند،وجه الله باقی می ماند،آن وجه الله بزرگتر است از اینکه ما وصفش کنیم، بگوییم چیست.

《وَ لَکِنْ مَعْنَاهَا کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلاَّ دِینَهُ 》معنایش این است که همه چیزها هالک اند،هلاکت آنها را میگیرد مگر دین خدا.

《وَ نَحْنُ اَلْوَجْهُ اَلَّذِی یُؤْتَى اَللَّهُ مِنْهُ .》ما آن وجه الهی هستیم که خدا از آن وجه می آید و خودنمایی میکند،چون تشخُصِ هر موجودی به صورتش است.تشخص ِ اصلی،هر کسی را شما میخواهید بشناسید به کف ِ دستش و کفِ پایش و زانو و بازو و شکم و پشتش و پهلویش نگاه نمی کنید ،همه آنها پوشیده باشد،عبا و رِدا رویش انداخته باشد،صورتش را که نگاه کنید شناختید. ما آن وجه هستیم ، خدا با آن شناخته میشود ،یعنی با ما.ولی اگر اینکه صورت یک کسی را بپوشانید هر جای بدنش را میخواهید نشان بدهید کسی نمی شناسد ،صورتش را باید نشان بدهید، صورت هم اگر نصفش را ببندند،نصفش را نشان ندهند باز شناخته نمی شود،همه وجه الله هستند،یعنی چشم در وجه است،گوش در وجه است،دهان و زبان در وجه هستند،ابرو در وجه است.دست یک کسی را ببرید نمی میرد،پایش را ببرید نمی میرد،شکمش پاره بشود، درست میشود ولی اگر یک وقتی سرش را جدا کنید دیگر از او باقی نمی ماند.ما آن وجهیم، یعنی اگر ما نباشیم خدا نیست،نه اینکه خدا نیست نَسْتَجیرُ بِاللهِ به آن معنایی که نَسْتَجیرُ بِاللهِ کلمه غُلات را بگوییم ،بلکه به این معنا که معرفهُ الله نیست، عِبادهُ الله نیست، شناخت نیست، ما نباشیم هیچی از مواضع توحید نیست،خدا ما را خلق کرده است،آفریده است وجه الله قرار داده است برای اینکه خدا با ما شناخته بشود از آنجا خدا را دریافت کنید.

《باب فی الأئمه علیهم السلام و أنهم المثانی التی أعطی النبی صلى الله علیه و آله》《حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ سَعْدَانَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَهَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ 》امام رضا صلوات الله و سلامه علیه فرمودند :

《نَحْنُ اَلْمَثَانِی اَلَّتِی أُوتِیَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ 》فرمودند آن مثانی که خدا به رسول داده است و در قرآن ذکرش آمده است که یا رسول الله ما به تو سبعِ مَثانی دادیم ،آن مَثانی ما هستیم، که خدا به رسول الله مرحمت کرده است.

《وَ نَحْنُ وَجْهُ اَللَّهِ نَتَقَلَّبُ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ 》ما روی خداییم ما صورت حقیم ،ما وجه اللهیم که پیش روی شما حرکت میکنیم.

《فَمَنْ عَرَفَنَا وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنَا فَأَمَامَهُ اَلْیَقِینُ .》کسی که ما را شناخت شناخت،کسی که ما را نشناخت پیش روی او یقین است که میداند ما چه کاره ایم ،در آینده ،در قیامت معلوم میشود.

《حدثنا أَحْمَدُ بْنُ اَلْحَسَنِ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی سَلاَّمٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ 》امام باقر صلوات الله و سلامه علیه فرمودند :

《قَالَ: نَحْنُ اَلْمَثَانِی اَلَّتِی أَعْطَى اَللَّهُ نَبِیَّنَا صلى الله علیه و آله و سلم》ما هستیم آن مثانی که در قرآن ،پروردگارِ متعال ذکر می فرماید و به رسول الله داده است.《وَ نَحْنُ وَجْهُ اَللَّهِ 》و ما روی خدا،صورت خدا، وجه الله هستیم.《نَتَقَلَّبُ فِی اَلْأَرْضِ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ》روی زمین ،جلوی شما راه می رویم،حرکت میکنیم.

《باب ما خَصَ الله به الأئمه من آل محمد صلوات اللّه علیهم اجمعین و ولایه الملائکه》

این باب درباره فضائلی است که خدا به ائمه از آل محمد علیهم الصلاه و السلام اختصاص داده است، و درباره ولایت ملائکه نسبت به این خاندان.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ وَ اَلْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی اَلصَّبَّاحِ اَلْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ 》

گفت شنیدم که حضرت باقر صلوات الله و سلامه علیه چنین فرمودند :

《 وَ اَللَّهِ إِنَّ فِی اَلسَّمَاءِ لَسَبْعِینَ صِنْفاً مِنَ اَلْمَلاَئِکَهِ 》

به خدا سوگند در آسمان هفتاد قسم از فرشتگان هستند،

《لَوِ اِجْتَمَعَ عَلَیْهِمْ أَهْلُ اَلْأَرْضِ کُلُّهُمْ یُحْصُونَ عَدَدَ کُلِّ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا أَحْصَوْهُمْ 》

که اگر تمام روی زمین جمع بشوند و خواسته باشند عدد هر دسته از این هفتاد دسته را ،عدد یک دسته از این ملائکه را حساب کنند و بسنجند و بشمرند نمی توانند، اینقدر زیاد هستند.

《وَ إِنَّهُمْ لَیَدِینُونَ بِوَلاَیَتِنَا.》از این هفتاد دسته ملائکه که هر دسته از آنها تمام مردم روی زمین جمع بشوند نمی توانند آنها را بشمارند همه این هفتاد [دسته]ملائکه اینها به دینِ ولایتِ ما گرویده اند، ولایتِ ما دین آنهاست.

《وَ رَوَى عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی اَلصَّبَّاحِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : بِمِثْلِ ذَلِکَ.》[سند دیگری عین روایت بالا ذکر شده است.]

《حَدَثنا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ محمد عِیسَى عَنْ أَخِیهِ عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی اَلْبِلاَدِ عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ أَمْرَکُمْ هَذَا عُرِضَ عَلَى اَلْمَلاَئِکَهِ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلاَّ اَلْمُقَرَّبُونَ .》

امام صادق علیه الصلاه و السلام چنین فرمودند :

این امر شما که ولایت است، امر شما ولایت ما ،عَرضه شد بر همه ملائکه که نسبت به آن اعتراف و اقرار و خضوع کنند.حضرت فرمودند اقرار نکردند به این ولایت مگر ملائکه مقربین، برای همین هم ملائکه دو قسم است مقربین و غیر مقربین.

ملائکه مقربین آنهایی هستند که ولایت را فوری اقرار کردند ، آنهای دیگر هم اقرار کردند ،اما طول کشید.آنهایی که زود گفتند نعم،ملائکه مقرب شدند.

به پیغمبرها هم که عرضه شد آنهایی که زودتر گفتند نعم شدند مُرسَلین.

آنهایی که قبل از مُرسَلین گفتند ،شدند اولوالعزم.

هر کس ولایت را زودتر پذیرفت خدا نمره اش را بیشتر داد.

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی اَلصَّبَّاحِ اَلْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ وَ اَللَّهِ إِنَّ فِی اَلسَّمَاءِ لَسَبْعِینَ صِنْفاً مِنَ اَلْمَلاَئِکَهِ لَوِ اِجْتَمَعَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ أَنْ یَعُدُّوا عَدَدَ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا عَدُّوهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَدِینُونَ بِوَلاَیَتِنَا》.

امام باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند در آسمانها هفتاد نوع و دسته و قسم از فرشتگانند،《لَوِ اِجْتَمَعَ أَهْلُ اَلْأَرْضِ أَنْ یَعُدُّوا عَدَدَ صِنْفٍ مِنْهُمْ مَا عَدُّوهُمْ 》(در روایت بالا أَحْصَوْهُمْ،بود اینجا عَدُّوهُمْ دارد)اگر تمام روی زمین از اول خلقت تا انقراض خلقت جمع بشوند و کارشان شمارش یک صنف،یک دسته،از آن هفتاد دسته باشد نمی توانند آنها را حساب کنند،ولو دستگاههای کامپیوتر هم داشته باشند《وَ إِنَّهُمْ لَیَدِینُونَ بِوَلاَیَتِنَا.》همه این ملائکه دینشان ولایت ماست، معتقدِ به ولایت ما هستند.

《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی اَلْبِلاَدِ عَنْ سَدِیرٍ اَلصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ أَمْرَکُمْ هَذَا عُرِضَ عَلَى اَلْمَلاَئِکَهِ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلاَّ اَلْمُقَرَّبُونَ》حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند : امر شما شیعیان ،آی مردم،این امر شما که ولایتی است که به شما رسیده است بر ملائکه عرضه شد،اقرار و اعتراف به این ولایت نکردند،به این امر نکردند، مگر ملائکه مقربین.《 وَ عُرِضَ عَلَى اَلْأَنْبِیَاءِ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلاَّ اَلْمُرْسَلُونَ 》به پیغمبرها هم عرضه شد ،اقرار و اعتراف به این امر ولایت اقرار نکردند مگر انبیاء مرسلین《وَ عُرِضَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِینَ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلاَّ اَلْمُمْتَحَنُونَ.به مومنین که عرضه شد،اقرار و اعتراف نکردن به آن مگر آنهایی که ممتحن بودند.خدا ان شاءالله همه را جزء[آنها قرار بدهد].

《حَدَثَنا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْهَیْثَمِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابی حمزه اَلثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لِی یَا أَبَا حَمْزَهَ أَ لاَ تَرَى أَنَّهُ اِخْتَارَ لِأَمْرِنَا مِنَ اَلْمَلاَئِکَهِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ مِنَ اَلْأَنْبِیَاءِ اَلْمُرْسَلِینَ وَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلْمُمْتَحَنِینَ》

امام باقر علیه الصلاه و السلام به ابى حمزه ثمالى فرمودند : ابى حمزه نمی بینی،نمى دانی، خداوند تبارک و تعالی برگزید برای امر ما ولایت ما، از ملائکه مقربین را،از انبیاء مرسلین را،از مومنین ممتحنین را.

《حدثنا أحمد بن موسى ، عن أحمد المعروف بغزّال مولى حرب بن زیاد البجلیّ ، عن محمّد بن أبی جعفر الحمامیّ الکوفیّ، عن الأزهر البطّیخیّ ، عن أبی عبد اللّٰه – علیه السّلام -》

امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند :

《قال: إنّ اللّٰه – عزّ و جلّ – عرض ولایه أمیر المؤمنین – علیه السّلام – فقبله الملائکه، و أباها ملک یقال له: فطرس . 》خداوند تبارک و تعالی ولایت امیرالمومنین علیه السلام را بر مومنین و ملائکه عرضه داشت ،پیشنهاد کرد،ملائکه قبول کردند،آنهایی که زود قبول کردند شدند مقربین ، و آنهایی که دیرتر ،شدند همان ملائکه بدون مقربین.

ولی یکی از این ملائکه اِبا کرد ،ولایت را نپذیرفت، اسم آن مَلِک و فرشته ،فُطرُس بود،《فکسر اللّٰه جناحه》

خداوند تبارک و تعالی بالش را شکست ،

《فلمّا ولد الحسین بن علیّ – علیهما السلام – بعث اللّٰه جبرائیل فی سبعین ألف ملک إلى محمّد – صلّى اللّٰه علیه و آله و سلم یهنّئهم بولادته》وقتی امام حسین صلوات الله و سلامه علیه ولادت پیدا کردند ،خداوند تبارک و تعالی جبرئیل را با هفتاد هزار فرشته فرستاد به سوی خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم که تهنیت و مبارک باد بگویند حضرت را به ولادت حضرت سید الشهداء علیه الصلاه و السلام.

《فَمَرَّ بِفُطرُس 》جبرئیل عبور کرد از آن منطقه ای که فطرس در آنجا بی بال و پر افتاده بود.

فقال: له فطرس إلى أین تذهب؟》فطرس به جبرئیل گفت جبرئیل کجا میروی؟؟؟

《قال: بعثنی اللّٰه إلى محمّد أهنّئهم بمولود ولد فی هذه اللّیله》جبرئیل گفت خدا من را فرستاده خدمت خاتم انبیاء محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) که آنان را مبارکباد بگویم به مولودی که در این شب ،تولد پیدا کرده است، من برای تبریک میروم.

《فقال له فطرس : احملنی معک،》فطرس به جبرئیل گفت من را بر روی بال خودت بگذار من را هم با خودت ببر.《و سل محمّدا یدعو لی》گفت از آن حضرت بخواه ،که برای من دعا کند.

《جبرائیل: ارکب جناحی》جبرئیل به فطرس گفت بر بالم ببر، سوار شو.

《 فرکب جناحه، فأتى محمّدا – صلّى اللّٰه علیه و آله و سلم -》جبرئیل و فطرس نزد آن حضرت برای مبارکباد آمدند.

《فدخل علیه و هنّأه》جبرئیل وارد شد ،از طرف حق پیغام مبارکباد آورد،

《فقال له: یا رسول اللّٰه، إنّ فطرس بینی و بینه أخوّه،》جبرئیل گفت ای رسول خدا این فطرس، بین ما و او یک دوستی قدیمی و یک برادری و صداقت قدیمی هست.

《و سألنی أن أسألک أن تدعو اللّٰه أن یردّ علیه جناحه. 》از من خواسته است که شما دعا کنید برای او،که بالِ شکسته و سوخته او برگردد به حال اولش.

《فقال له رسول اللّٰه – صلّى اللّٰه علیه و آله و سلم – لفطرس- ، أ تفعل؟》حضرت به فطرس فرمودند این کار را میکنی؟؟؟

《قال: نعم. فعرض علیه رسول اللّٰه – صلّى اللّٰه علیه و آله و سلم -ولایه أمیر المؤمنین – علیه السّلام – فقبلها.  》حضرت به فطرس پیشنهاد ولایت امیرالمومنین علیه السلام را دادند،قبول کرد.

امتحان تجدیدی، قبول شد.《فقال له رسول اللّٰه – صلّى اللّٰه علیه و آله و سلم-: شأنک المهد ،فتمسّح به و تمرّغ فیه》حضرت فرمودند برو نزدیکِ این گهواره ای که اینجاست،دست بکش به گهواره،تَمرَّغ فیه،خودش را بکش به گهواره حسین(علیه السلام).《قال: فمشى فطرس إلى مهد الحسین بن علیّ – علیهما السلام -》فطرس جلو میرفت به طرف گهواره حسین علیه الصلاه و السلام ،《 و رسول اللّٰه – صلّى اللّٰه علیه و آله و سلم – یدعو له》رسول خدا برایش دعا میکردند،رسیدند به بالهایش دیدند تند تند بالهایش دارند در می آید .

《قال رسول اللّٰه : فنظرت إلى ریشه، و أنّه لیطلع و یجری فیه الدّم 》و از جای بالها که در می آید خون جاری میشود،

《و یطول حتى لحق بجناحه الآخر،》این قضیه دم کشید تا نوبت بال دیگرش شد،《و یطول حتى لحق بجناحه الآخر،و عرج مع جبرائیل إلى السّماء و صار إلى موضعه.》با جبرئیل پرید و بر همان موضع خودش قرار گرفت.یعنی هر کسی که از او گناهکارتر و مُتمردتر توی عالم نباشد، مثل فطرس بال سوخته ،راه اصلاحش امام حسین علیه السلام است.برگشتن به طرف سید الشهداء علیه السلام قبول میشود.

 

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یاعلی مدد

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *