《بسم الله الرحمن الرحیم》
《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى عَنْ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ عَنْ فُضَیْلٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ اَلْحَضْرَمِیِّ عَنْ سَلَمَهَ بْنِ کُهَیْلٍ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : لَوْ اِسْتَقَامَتْ لِیَ اَلْأُمَّهُ وَ ثُنِیَتْ لِیَ اَلْوِسَادَهُ لَحَکَمْتُ فِی اَلتَّوْرَاهِ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِی اَلتَّوْرَاهِ 》آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند که اگر امت مسلمان درباره من به رأى و نظر ، استقامت می ورزیدند و در راه من پایداری میکردند و برای من جایگاهی برای سخن گفتن تهیه میشد ،آنچنان درباره تورات حکم میکردم همانطور که در اصل تورات حکم الهی موجود است.
《 وَ لَحَکَمْتُ فِی اَلْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِی اَلْإِنْجِیلِ》
و حکم میکردم درباره انجیل ،آنچنان که خداوند تبارک و تعالی احکام خود را در انجیل نازل فرمودند.《 وَ لَحَکَمْتُ فِی اَلزَّبُورِ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ فِی اَلزَّبُورِ 》و هر آینه حکم میکردم درباره زبور به آنچه که خدا از احکام در زبور ذکر کرده است.
《حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》که حکم من روشن میشد و تا دامنه کبریایی حق، تلالو داشت .《وَ إِنِّی قَدْ حَکَمْتُ فِی اَلْقُرْآنِ بِمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ》.من حکم میکنم در قرآن آنچنانی که قرآن نازل شده است.
《حدثنا سَلَمَهُ بْنُ اَلْخَطَّابِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ قَاسِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی اَلْمِقْدَامِ یَرْفَعُهُ إِلَى أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لَوْ ثُنِیَتْ لِی وِسَادَهٌ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلْقُرْآنِ بِالْقُرْآنِ 》اگر برای من جایگاهی معین می بود و من آنچه را که خدا برایم قرار داده بود در میان خلق آن هم جاری میشد و جایگاه خودم را پیدا میکردم آنگاه بین اهل قرآن و مسلمانان به اصل قرآن حکم میکردم آنچنانی که قرآن نازل شده است.《 حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ وَ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلتَّوْرَاهِ بِالتَّوْرَاهِ حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》به گونه ای که شهرت و صیتِ معروفیتش تا دامنه کبریایی خدا تلالو پیدا میکرد.اگر من جایگاهی داشتم برای اهل تورات ،یهودیان به تورات حکم میکردم ،به گونه ای که تا دامنه ربوبیت حق کشیده میشد
《 وَ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلْإِنْجِیلِ بِالْإِنْجِیلِ حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》و برای اهل انجیل،عیسویان به انجیل حکم میکردم به گونه ای که این حکم ظهور پیدا کند و تا دامن کبریایی حق نورافشانی کند .
《 وَ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلزَّبُورِ بِالزَّبُورِ حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》اگر من جایگاهی داشتم برای اهل زبور به زبور حکم میکردم تا اینکه از میان مردم تا دامنه کبریایی حق روشنی بدهد.
《وَ لَوْ لاَ آیَهٌ فِی کِتَابِ اَللَّهِ 》اگر نبود، از من جلوگیری نمیکرد آیه ای از کتاب آسمانی قرآن ،
《لَأَنْبَأْتُکُمْ بِمَا یَکُونُ حَتَّى تَقُومَ اَلسَّاعَهُ .》به شما از همه اوضاع عالم تا روز قیامت خبر میدادم.
《حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ حَرِیشٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ : وَ اَللَّهِ لاَ یَسْأَلُنِی أَهْلُ اَلتَّوْرَاهِ وَ لاَ أَهْلُ اَلْإِنْجِیلِ وَ لاَ أَهْلُ اَلزَّبُورِ وَ لاَ أَهْلُ اَلْفُرْقَانِ إِلاَّ فَرَّقْتُ بَیْنَ أَهْلِ کُلِّ کِتَابٍ بِحُکْمِ مَا فِی کِتَابِهِمْ.》
آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند به خدا سوگند سوال نمی کند از من اهل تورات و اهل انجیل و اهل زبور و اهل قرآن سوال نمی کند هیچ مساله ای را ،مگر که من فرق بگذارم بین اهل هر کتابی به حکمی که در کتاب خودشان هست،تمام یهودی ها و نصارا ،اهل زبور ،مسلمانها، بیایند از من سوال کنند،حکم هر کدامشان را جداگانه میدهم.
《 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنْ عِیسَى بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لَأَنَا أَعْلَمُ بِالتَّوْرَاهِ مِنْ أَهْلِ اَلتَّوْرَاهِ وَ أَعْلَمُ بِالْإِنْجِیلِ مِنْ أَهْلِ اَلْإِنْجِیلِ 》.
آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند : من از اهل تورات به تورات داناتر هستم، و داناتر از خودِ اهل انجیل به کتاب انجیل هستم .
[…《إِذَا خَرَجُوا قَالُوا مٰا ذٰا قٰالَ آنِفاً》این مردم وقتی از نزد رسول خدا خارج میشدند می گفتند رسول الله الان چه گفتند؟؟ همه چیزها را فراموش کردند، فقط اُذُنِ واعِیَه(گوشهای شنوا) ما بود که این سخنان را میشنید].
《حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَکَمِ فِی حَدِیثِ بُرَیْهَهَ : حِینَ سَأَلَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ فَقَالَ یَا بُرَیْهَهُ کَیْفَ عِلْمُکَ بِکِتَابِ اَللَّهِ 》[بُریهه ،عالمی نصرانی است] هشام بن حکم نقل میکند با بریهه عالم نصرانی ،من در نزد حضرت موسی بن جعفر علیه الصلاه و السلام بودم، حضرت موسی بن جعفر از او سوال کردند : چگونه عالمِ به کتاب خدا هستی؟؟《 قَالَ أَنَا بِهِ عَالِمٌ》گفت من دیگر عالم هستم میدانم کتاب خدا انجیل،اهل انجیل…
《 قَالَ فَکَیْفَ ثِقَتُکَ بِتَأْوِیلِهِ 》چطور تاویل کتاب آسمانی را میدانی ؟؟
《 قَالَ مَا أَوْثَقَنِی بِعِلْمِی فِیهِ 》من وثوقی به علمم ندارم که تاویل کتاب خدا را بدانم.
《 قَالَ فَابْتَدَأَ مُوسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی قِرَاءَهِ اَلْإِنْجِیلِ 》
حضرت موسی بن جعفر علیه الصلاه و السلام شروع کردن به انجیل خواندن برای بریهه،《 فَقَالَ بُرَیْهَهُ وَ اَلْمَسِیحِ لَقَدْ کَانَ یَقْرَؤُهَا هَکَذَا 》بریهه گفت خودِ عیسی بن مریم ،حضرت مسیح اینجوری که شما انجیل را میخوانید ،میخواندند.
《وَ مَا قَرَأَ هَذِهِ اَلْقِرَاءَهَ إِلاَّ اَلْمَسِیحُ 》اینجوری،اینگونه،به این کیفیت غیر از حضرت عیسی بن مریم،خودِ حضرت مسیح کسی نخوانده است.《 ثُمَّ قَالَ إِیَّاکَ کُنْتُ أَطْلُبُ مُنْذُ خَمْسِینَ سَنَهً》
حضرت موسی بن جعفر علیه الصلاه و السلام فرمودند که بُریهه پنجاه سال است که من دنبال تو میگردم میخواستم ببینمت یا بریهه گفت من پنجاه سال است که دنبال شخصی میگشتم که او را ملاقات کنم.《 قَالَ هِشَامٌ فَدَخَلَ بُرَیْهَهُ وَ اَلْمَرْأَهُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ حَکَى هِشَامٌ اَلْکَلاَمَ اَلَّذِی جَرَى بَیْنَ مُوسَى وَ بَیْنَ بُرَیْهَهَ 》
هشام می گوید کلامی که بین بریهه و موسی بن جعفر بعدا رخ داده است ،《فَقَالَ بُرَیْهَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَیْنَ لَکُمُ اَلتَّوْرَاهُ》
هشام می گوید من به امام عرض کردم که فدای شما گردم شما تورات را از کجا آوردید در نزد شماست؟؟
《 وَ اَلْإِنْجِیلُ》و انجیل از کجا در نزد شماست؟؟
《وَ کُتُبُ اَلْأَنْبِیَاءِ 》و این کُتب انبیاء از کجا به شما رسیده است؟
《 فَقَالَ هِیَ عِنْدَنَا وِرَاثَهً مِنْ عِنْدِهِمْ 》حضرت فرمودند کتب انبیاء در نزد ماست به ارثی که از انبیاء بردیم.《 نَقْرَؤُهَا کَمَا قَرَءُوهَا 》همانجور که آن صاحبان کتاب،موسی و عیسی و داوود و ابراهیم ،صُحف میخوانند ما میخوانیم .
《وَ نَقُولُهَا کَمَا قَالُوهَا 》و ما از کتب آسمانی آنجوری می گوییم که آنها گفته اند.
《 وَ اَللَّهُ لاَ یَجْعَلُ حُجَّهً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْءٍ فَیَقُولُ لاَ أَدْرِی 》حضرت فرمودند خداوند تبارک و تعالی برای مردم حجتی را انتخاب نمی کند مردم از او سوال کنند و او بگوید من نمیدانم [ این که نمی شود حجت باشد ،باید هر چه که سوال میکنند او بداند].《 فَلَزِمَ بُرَیْهَهُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ حَتَّى مَاتَ 》
این بریهه عالم نصرانی دنبال امامش را رها نکرد تا اینکه مُرد، یعنی مسلمان شیعه معتقد به امام شد،ایمان آورده.
《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاَلْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ لِی یَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اَللَّهَ لَمْ یُعْطِ اَلْأَنْبِیَاءَ شَیْئاً إِلاَّ وَ قَدْ أَعْطَى مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَمِیعَ مَا أَعْطَى اَلْأَنْبِیَاءَ 》.
امام صادق علیه الصلاه و السلام به ابی بصیر چنین فرمودند : خداوند تبارک و تعالی به خاتم انبیاء عطا فرمود آنچه را که عطا کرد به همه انبیاء از اول آدم تا خاتم ،همه آنها در نزد خاتم انبیاء بود.《وَ عِنْدَنَا اَلصُّحُفُ اَلَّتِی قَالَ اَللَّهُ« صُحُفِ إِبْرٰاهِیمَ وَ مُوسىٰ» 》آن صُحفی که خداوند تبارک و تعالی در کتاب خودش قرآن نقل میکند و میفرماید « صُحُفِ إِبْرٰاهِیمَ وَ مُوسىٰ» در نزد ما اهل الله است .《قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ هِیَ اَلْأَلْوَاحُ قَالَ نَعَمْ》عرض کردم آقاجان اینها لوح است،نوشته جات است؟؟
حضرت فرمودند بله الواح هستند.
《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنْ قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى« وَ لَقَدْ کَتَبْنٰا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکْرِ» مَا اَلذِّکْرُ وَ مَا اَلزَّبُورُ 》عبدالله بن سنان از امام صادق علیه الصلاه و السلام پرسید که آقاجان این در کتاب خدا،در قرآن معنایش چیست « وَ لَقَدْ کَتَبْنٰا فِی اَلزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ اَلذِّکْرِ» ؟؟؟
ذکر و زبور چیست ؟؟
《 قَالَ اَلذِّکْرُ عِنْدَ اَللَّهِ وَ اَلزَّبُورُ اَلَّذِی نَزَلَ عَلَى دَاوُدَ وَ کُلُّ کِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ اَلْعَالِمِ .》حضرت فرمودند ذکر آن چیزی است که در نزد پروردگار است او به ما رسیده است و زبور آن چیزی است که نازل شد بر داوود و هر کتابی که نازل شده است بر انبیاء ،او در نزد عالِم وقت است که ما باشیم.در نزد ما اهل بیت است.
《 حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ خَالِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ عَبَّاسٍ اَلْوَرَّاقِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَنِ اِبْنِ مُسْکَانَ عَنْ لَیْثٍ اَلْمُرَادِیِّ : أَنَّهُ حَدَّثَهُ عَنْ سَدِیرٍ بِحَدِیثٍ فَأَتَیْتُهُ فَقُلْتُ فَإِنَّ لَیْثَ اَلْمُرَادِیَّ حَدَّثَنِی عَنْکَ بِحَدِیثٍ 》آمدم خدمت حضرت عرض کردم آقاجان من از لیثِ مرادی راجع به یک حدیثی، از شما سخنی شنیدم .
《فَقَالَ وَ مَا هُوَ》حضرت فرمودند آن حرف که شنیدی چیست ؟؟
《 قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ حَدِیثُ اَلْیَمَانِیِّ 》حدیث آن مرد یمانی، قصه یمن،که مرد یمانی خدمت شما رسید ،آن حدیث را شنیدم.
《 قَالَ نَعَمْ 》راوی گفت بله من آنجا با حضرت بودم که آن مرد یمانی با حضرت سخن گفت.
《کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ》بله من در نزد حضرت باقر علیه الصلاه و السلام نشسته بودم .
《 فَمَرَّ بِنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْیَمَنِ 》مردى از اهل یمن آنجا حضور پیدا کرد او هم شرف یاب خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السلام شد .
《فَسَأَلَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَنِ اَلْیَمَنِ 》حضرت باقر علیه الصلاه و السلام از آن مرد یمنی راجع به اوضاع یمن سوال کردند .
《 فَأَقْبَلَ یُحَدِّثُ 》او سوالات حضرت را جواب میداد
و حضرت با او سخن میگفتند.
《 فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ هَلْ تَعْرِفُ صَخْرَهً فِی مَوْضِعِ کَذَا وَ کَذَا 》حضرت فرمودند تکه سنگی،صخره ای را تو میشناسی در کدام شهر،کدام بیابان؟؟(نشانی دادند،آدرس دادند،آنجور سنگی در آنجاست ،میدانی؟؟)
《 قَالَ نَعَمْ وَ رَأَیْتُهَا 》بله من خودم آن سنگ بزرگ را دیده ام .
《فَقَالَ اَلرَّجُلُ مَا رَأَیْتُ رَجُلاً أَعْرَفَ بِالْبِلاَدِ مِنْکَ 》
مرد یمنی به امام باقر علیه الصلاه و السلام عرض کرد من هیچ کس را ندیدم اینقدر علم جغرافی بلد باشد، و تمام گوشه کنار شهرها را بلد باشد.
《فَلَمَّا قَامَ اَلرَّجُلُ》وقتی آن مرد یمنی پا شد و رفت ،
《قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا أَبَا اَلْفَضْلِ 》حضرت به من (لیث مرادی)فرمودند :
《 تِلْکَ اَلصَّخْرَهُ اَلَّتِی حَیْثُ غَضِبَ مُوسَى فَأَلْقَى اَلْأَلْوَاحَ 》حضرت فرمودند این همان تختِ سنگی است که موسای نبی وقتی خشمناک شد،الواح(همان نوشته جاتی که به او وحی میشد و جمعش تورات شد،سوره سوره،آیه آیه که نازل میشد اسمش الواح بود )را روی این قطعه سنگ گذاشت.
《 فَمَا ذَهَبَ مِنَ اَلتَّوْرَاهِ اِلْتَقَمَتْهُ اَلصَّخْرَهُ》آنچه از تورات کم است و آنچه در تورات فعلی نیست ،آن الواح را آن صخره بلعیده است،صخره در خودش فرو برده است.
《فَلَمَّا بَعَثَ اَللَّهُ رَسُولَهُ أ َدَّتْهُ إِلَیْهِ وَ هِیَ عِنْدَنَا .》
وقتی خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم به رسالت مبعوث شدند آن صخره آنچه را که بلعیده بود پس داد و الان در نزد ماست و در نزد یهود نیست،ولی در نزد ائمه ماست.
《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ اَلنَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ اَلْحَلَبِیِّ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : یَا أَبَا مُحَمَّدٍ عِنْدَنَا اَلصُّحُفُ اَلَّتِی قَالَ اَللَّهُ« صُحُفِ إِبْرٰاهِیمَ وَ مُوسىٰ » 》حضرت به ابی بصیر فرمودند : ای ابی بصیر در نزد ماست صحف و کتبی که خداوند تبارک و تعالی بر انبیاء نازل کرده است و در قرآن فرموده است صحف ِ ابراهیم و موسی . پیش ماست.
《قُلْتُ اَلصُّحُفُ هِیَ اَلْأَلْوَاحُ قَالَ نَعَمْ .》عرض کردم آقاجان این صحف ،علم باطنی اش است که در نزد شماست یا واقعا کتاب است؟؟یعنی نوشته جاتی است در الواح؟؟
حضرت فرمودند الواح است و در نزد ماست.
《 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ إِبْرَاهِیمَ اَلْأَنْصَارِیُّ اَلْهَمْدَانِیُّ عَنْ أَبِی خَالِدٍ اَلْقَمَّاطِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: لَنَا وِلاَدَهٌ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ طُهْرٌ》
امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند ولادت خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم پاکی و پاکیزگی و طهارت است .《 وَ عِنْدَنَا صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى》و در نزذ ماست صحف و کتب ابراهیم و موسی،
《 وَرِثْنَاهَا مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ .》ما از جدمان خاتم انبیاء این کتب را به ارث بردیم .
《حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاَلْجَبَّارِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلْمِیثَمِیِّ عَنْ فَیْضِ بْنِ اَلْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أُفْضِیَتْ إِلَیْهِ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى عَلَیْهِ السَّلاَمُ 》
امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند صحف ابراهیم و موسى به جَد ما خاتم انبیاء صلى الله علیه و آله و سلم افاضه شد و رسید .《 فَائْتَمَنَ عَلَیْهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلِیّاً 》خاتم انبیاء تمام آن صحف انبیاء را نزد امیرالمومنین علیه السلام به امانت گذاشتند.
《 وَ اِئْتَمَنَ عَلَیْهَا اَلْحَسَنَ وَ اِئْتَمَنَ عَلَیْهَا اَلْحُسَیْنَ 》و آقا امیرالمومنین علیه السلام آن صحف را در نزد امام حسن علیه السلام و امام حسین السلام به امانت گذاشتند.
《 حَتَّى اُنْتُهِیَتْ إِلَیْنَا 》تا اینکه همه آن صحف به ما اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است.
《 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ وَ شُعَیْبٌ اَلْحَدَّادُ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : عِنْدَنَا اَلصُّحُفُ اَلْأُولَى صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى》آقا امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند صحف پیامبران گذشته،صحف ابراهیم و موسی در نزد ماست.
《فَقَالَ لَهُ ضُرَیْسٌ أَ لَیْسَتْ هِیَ اَلْأَلْوَاحُ قَالَ نَعَمْ》
ضَریس سوال کرد آقاجان نوشته جات است و بر لوح نوشته شده است ؟؟ فرمودند بله بر الواح نوشته شده است.
آنجا گیرندگی اش از همه ایام زندگی بیشتر است.
دوجاست که بشر گیرندگی اش خیلی قوی است،یک در میلیاردها برابر گیرندگی دارد هاااا.
جای اول ،موقع ولادتش است،آن چند روز اول «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ …» اولش آنجاست.آخر این حدیث را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند ،برای خیلی از اهل تحقیق سوال پیش آمد که خاتم انبیاء،عقل کل ، هادی سُبُل،چطور علم را در دو وقتی که هیچ نوع مناسبت برای تعلیم و تعلم نیست گذاشتند؟؟
وقت اول «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ»، اولِ ولادت توی گهواره است.
تازه خیلی علم بالا رفته ،وضع تحصیل بالا رفته میگویند هفت سالگی، بعضی ها هم پیش دستی کردند یک آمادگی یکسال قبلش گذاشتند، این اولِ کار است.
رسول الله فرمودند نخیر ،از گهواره.
«…إلَى اللَّحْدِ» ،یکی هم فرمودند موقعی که این می میرد و سرش در خِشت لحد است،آنجا موقع کار است،موقع علم است، آن علم الهی را بشر در این دو وقت خوب یاد میگیرد.
لذا موقعی که او را توی قبر می گذارند،تلقینش می دهند.
[می گویند]بابا این که چیزی یاد نمی گیرد،عه مرده را آدم تلقین می دهد…
نخیر همانجا چیزی یاد میگیرد.
تا حالا این فیلسوف است،عارف است،عالِم است،مجتهد است،دکتر است،فوق لیسانس است، هیچ چیز یاد نگرفته از آنهایی که تو میگویی، الان موقع یاد دادنش است، او را توی قبر بگذار بگو ؛
《 إِذا جائَکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ وَسَأَلات عَنْ رَبُّکَ، لا تَخَفْ وَلا تحزن و قل فی جَوابِهِما،اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّی…》
[ بخشی از تلقین را آقاجان به صورت متن بالا فرمودند و به این صورت در متون دیگر هست؛
إِذا أَتَاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّٰهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَىٰ وَسَأَلاکَ عَنْ رَبِّکَ، وَعَنْ نَبِیِّکَ، وَعَنْ دِینِکَ، وَعَنْ کِتابِکَ، وَعَنْ قِبْلَتِکَ، وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما: اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّی…]
این یاد میگیرد، این سلولها ،همه وجودش اینجوری است.
آقا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ،وقتی مادر امیرالمومنین علیه السلام ،فاطمه بنت اسد فوت کردند رفتند قبرستان بقیع، اول خودشان توی قبر خوابیدند ،چون فاطمه بنت اسد ،رسول الله را بزرگ کردند ،مادر نداشتند مادرشان فوت کردند ،تنها کسی که مادری رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را عهده دار بود و این شرافت نصیبش شد فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین بودند.خیلی هم حضرت را پذیرایی کردند و به ایشان می گفتند یا اُماه، زن عمو نمی گفتند مادر میگفتند.
حضرت ،بی بی ،خاتون عالَم ،قربان نام مبارکشان،ما نزدیکتریم،قربان وجودشان،قربان همه هستی ای که به ما علی (علیه السلام) را داد،به ما امیرالمومنین تحویل داد این صدف وجود، خاک پایشان سُرمه چشم.
کاش میبودند و من صبح تا شب اصلا کارم این بود که کف پایشان را بوسه میزدم کاشکی کاشکی.
هیچ عبادتی دیگر بالاتر از این نیست.
امیرالمومنین علیه السلام به ما دادند شوخی که نیست.
فوت کردند ،رسول خدا اول در قبر خوابیدند ،[حالا این در قبر خوابیدن عوالمی دارد، آن کوچک است که شما فکر میکنید رسول الله خوابیدند که عذاب قبر برداشته بشود آن مکان یک مکانی بشود که تبرک بشود،نه چیز دیگری است،در قبر خوابیدن رسول الله در قبر،قبل از دفن حضرت فاطمه بنت اسد ،یک چیز دیگری می گوید. ان شاءالله مشتری اش زیاد بشود می گوییم]
وقتی خوابیدند آمدند با دست مبارکشان بدن طاهر و مطهر حضرت فاطمه بنت اسد را گرفتند گذاشتند داخل قبر ،امیرالمومنین ،حضرت جعفر ،حضرت طالب،حضرت عقیل دارند گریه میکنند ،خواهر امیرالمومنین (امیرالمومنین یک خواهر داشتند)اُم هانی،آنها هم دارند گریه میکنند ،یک وقت حال رسول الله تغییر کرد شروع کردند به تلقین دادن،وقتی تلقین دادند ؛
اللّٰهُ جَلَّ جَلالُهُ رَبِّی، و یا اُماه فلا تَخافی و لا تَحزَنی،قولی ؛
َمُحَمَّدٌ رسول الله .
به امیرالمومنین که رسیدند [مخصوصا این را الان دارم نقل میکنم ،همین الان، برای شهادت ثالِثه، که برای مسائلی که بعد میخواهیم بگوییم به دردمان میخورد ]فرمودند مادرجان نترس،حیا نکن،نترس بگو بگو پسرم علی ،امام من است.
از رسول الله سوال کردند آقاجان این چه کلمه ای بود که شما به مادر ،فاطمه بنت اسد تلقین دادید؟
فرمودند وقتی ملکان آمدند از مادر امیرالمومنین سوال
کردند [هر کسی باشد مورد سوال است،هر شخصیتی توی عالم مورد سوال است ،رساله هم کسی می نویسد مورد سوال است، مجتهد هم مورد سوال است]پرسیدند امامت کیست؟خانم خجالت کشیدند بگویند پسرم علی است، [خوب پسر،مادر ،حالت خجالت،انفعال،صورتشان را آنطرف کردند ،حضرت فرمودند اینها صرفنظر نمی کنند،اینها مامور الهی هستند،صرفنظر نمی کنند]نترس، خجالت نکش ،بگو،بلند بگو پسرم علی،پسرم علی . برای همین من تلقین را قشنگ یاد دادم.
آنجا وجود انسان می فهمد علی یعنی چه، ائمه یعنی چه،امام زمان یعنی چه.
امام صادق علیه السلام فرمودند هر وقت جان به اینجا رسید ،میفهمید ولایت و محبت ما به چه دردی میخورد
.خوب قبل از آن هیچ چیز نمی فهمید وقتی جان به اینجا برسد میفهمید چه کاره اید .
امیرالمومنین است،مولی الموحدین است،هر کسی توی این عالم از دنیا برود بدون استثناء سوال اولی که در شبِ قبر او از می پرسند از توحید است و نبوت است و ولایت.
این را داشته باشید، «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» علیٌ امامی، بعد بقیه ،براى چه ؟ به جهت مساله ای که بیان میکنیم.
مستحب است بچه در روز اولی که به دنیا می آید یا پیش از آنکه بند نافش بیفتد در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگویند .اذان هجده جمله است ، اللّهُ أَکْبَرُ (چهار مرتبه)، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ (دو مرتبه)
،أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ(دو مرتبه)،حَیَّ عَلَی الصَّلاهِ(دو مرتبه)،حَیَّ عَلی الفَلٰاحِ(دو مرتبه)،حَیَّ عَلَىٰ خَیْرِ ٱلْعَمَلِ(دو مرتبه)،
اللّهُ أَکْبَرُ (دو مرتبه)،لا إِلٰهَ إلّا اللّهُ(دو مرتبه).
《أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّ ٱللَّٰهِ》،کجاست؟؟ اینجاست،حالا می گوییم .و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه ” الله اکبر ” از اول اذان و یک مرتبه” لا اله الا الله ” از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن ” حَیَّ عَلَىٰ خَیْرِ ٱلْعَمَلِ” ،که این اختصاص دارد به وجود مقدس شیعیان امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام و دلباختگان مقام ولایتش، بعد از آن بگویند《 قَدْ قٰامَتِ الصَّلاَهُ》.
” حَیَّ عَلَىٰ خَیْرِ ٱلْعَمَلِ” در اذان و اقامه مخالفین نیست،خوب مسالهٌ؟؟
[مساله را گوش بدهید،مساله شناس و آنکه بلد است بعد برایتان مساله بگوید]
《أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّ ٱللَّٰهِ》جزء اذان و اقامه نیست ولی خوب است بعد از《 أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُوْلُ اللّهِ》
به قصد قربت گفته شود.چرا ؟؟؟
همین جور است که رساله می گوید، هیچی را ما شک نداریم .چرا ؟؟
ولی باید فهمید چرا.به جهت اینکه اذان خودش یک چیز است و اقامه یک چیز ، نماز یک چیز و 《أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّ ٱللَّٰهِ》خودش یک چیز مستقل است، جزء نمی شود او،خودش کل است.
چرا 《أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیًّا وَلِیُّ ٱللَّٰهِ》را جزء اذان و اقامه نگذاشتند؟؟چرا؟؟
به جهت اینکه خودش کل است.اگر جزء باشد مقام رفیعش پایین می آید و اگر کل نبود و اگر همه کاره نبود،موقعی که تو را توی قبر گذاشتن و دارند تلقینت میدهند ،نام نامی آن حقیقت کل نمی آمد بالای سرت توی گوشت،توی سلولها خوانده بشود که تو را از آن عذاب ابدی نجات بدهد.اصل است.
این بحث است که چرا شیعیان اینجوری گفتند؟؟
این بحث است الان که چرا شیعیان اینجوری گفتند؟؟
[ببینید این رساله ها محترم است]
خوب گوش بدهید، امیرالمومنین را وجودِ عنصری تنش را خلق تحمل نکردند،محراب شهادت شمشیر بر فرقش گذاشتند.اگر یک ذره امیرالمومنین علیه السلام را توی رساله بیاورند و برایش یک حکمی بگذارند ،رساله ها را تکه پاره میکنند، همین مردم نادان ،نمک نشناس،نفهم.
برای همین علما به جهت حفظ «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» آن را داخل نمی کنند،ولی خودشان هم نمیدانند که وقتی بگویند جزء نیست[ «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» ،جزء اذان و اقامه نیست ] یعنی کُل است.
بله ما هم می گوییم جزء نیست،کل است.
از آن بزرگ، آسید احمد خوانساری پرسیدند آقا، در اذان و اقامه «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله»جزء شهادت ثالثه هست ؟؟
آن بزرگوار فرمود اذان و اقامه جزء «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» است.یعنی کل است.
نماز جزء «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» است.
شیعه باید اینجوری باشد،بابا شیعه ،شیعه.
مذهب امام جعفرصادق علیه الصلاه و السلام را متابعت کن.
نرو ای حاجیی که معلوم نیست پولت از کجا جمع شده(همان پول است که تو را میبرد مکه که بیای تعریف نماز آنهایی را بکنی که بدون «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» است،ای تُف به آن پول،ای تُف به آن نیت زشت و بد ،تو میدانی این تعریف کیست؟ تعریف دشمنان امیرالمومنین است، دشمنان امیرالمومنین نماز خواندند؟ شیعه را بیاور، نمازش سر و پا شکسته،بدون آن لفظ عربیی که …همه اینها ، آقا امام زمان علیه الصلاه و السلام در صحیفه اعمال شما وقتی که عصرهای جمعه نگاه میکنند ،نماز شیعیانشان را بررسی نمی کنند ،مثلا این دوست امیرالمومنین است نماز خوانده همانجور …بگذارید برود ،ولی نمازهای آنها را همه را به کمرشان چنان میزنند که نخاعشان را قطع میکند.بابا ما شیعه امیرالمومنین علیه السلام هستیم ،شیعه ای قدرت داشته باش،مردانگی داشته باش،همه قدرت با تو است. دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله رد نمی شود ،روز غدیر《 اَللَّهُمَّ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ》،یکی از مواد “اَللَّهُمَّ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ ”
گفتند «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» است.
گفت حالا که اینجور شد من هم اینجوری اش میکنم ،چه جوری؟؟
تو میگویی «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» جزء اذان و جزء اقامه نیست؟؟
به رساله احترام کنید، رساله حرفش را قشنگ گفته.
اینها که نمیخواهند ترویج امر مخالفین کنند،اینها میخواهند ترویج امر ولایت کنند با یک فکر صحیح،یک اندیشه صحیح ، با یک مرامی که مورد تعرض قرار نگیرد.خیلی خوب ،ما خوب است رساله نمی نویسیم که تعرض گاه قرار بگیریم.شمشیر زبان ما بُرنده است ،جوهر زبان ما جوهر ذوالفقار علی ،جدمان است،ما با او میزنیم.
حالا «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله»را برداشتید ،جزء اذان نیست،جزء اقامه هم نیست.در روز چند مرتبه ما بنا بود در اذان و اقامه بگوییم «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله»؟؟؟
چهار مرتبه در هر اذان و اقامه ای. درست است؟؟
پنج تا نماز میخوانید پنج تا چهارتا میشود بیست تا.
میشود دوتا عاشورا ، رفت و برگشت عاشوراست.
[این را داشته باشید] حالا این که می گویی نیست ،اینقدر ما به هم میرسیم یاعلی میگوییم ،یا علی میگوییم،یاعلی میگوییم ،بدون اینکه متوجه بشویم چه جوری خدا دارد جبران میکند،خدا اینجوری جبران میکتد.
یک «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» در برابر صدتا «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله» گفته میشود،بعضی ها بیشتر، بعضی ها نادان جاهل نگویند این یا علی چه می گوید ، ای خاک بر زبان من که اصلا این حرفها را می گوییم،آدم نباید اینها را تکرار کند،ولی خوب بدانید ،مواظب باشید، آنچه ایمانتان را، آنچه دینتان را ،زندگیتان را،آسایشتان را،دنیایتان را، ارزانی نرختان را،زیادی و فراوانی رزقتان را تامین میکند، همین یا علی گفتن هاست،تیر است به چشم دشمنان علی علیه السلام.
قدرت داشته باشید جواب بدهید، قدرت داشته باشید پای عقیده تان بایستید، اینهایی که حرف بی جا میزنند و حرف ناصواب میزنند گوش به حرفشان ندهید.بله کل است.)
یک روایت برایتان بخوانم؛ یک روز حضرت سلمان آمد گفت که یابن رسول الله در این سفری که ما را فرستادید ،ما نماز میخواندیم من یک چیزی به ذهنم رسید گفتم حالا شما خودتان هر جور میتوانید این را درست کنید ،چون آنجا یک کسانی بودند که برایشان سنگین آمد ،سلمان میگوید همسفرهای ما با ما قهر کردند اخمهایشان توی هم است،بر آنها سنگین آمد، ما یک چیزی گفتیم شما ببینید چطور میتوانید این را درست کنید.حضرت فرمودند چه گفتی سلمان؟؟
گفت والا آنجا ما دیگر از جمعیت و شهر و دیار و مسجد و مقدس مآب و مسلمانهای قلابی دور بودیم بعد میخواستیم اذان بگوییم من دیدم هر چه میخواهم نماز بایستم و اذان و اقامه، جای امیرالمومنین خالی است،همیشه ما و علی علیه السلام پهلوی هم توی صف می ایستادیم ،نزدیک هم بودیم ،پشت سر شما.همه اش متوجه بودم که نکند این فراق مبدل به مرگ من بشود و من علی را نبینم ،توی اذان و اقامه بعد از اینکه گفتم « أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله »گفتم «أشهَدُ أَنّ عَلیاً ولیُّ الله»، اینها به من اعتراض کردند که تو دین خدا را داری از پیش خودت درست میکنی ،حالا ما چه کار کنیم ؟؟
(آنها هم گوش میدادند،آمده بودند که الان رسول الله گوش سلمان را میگیرد و می پیچد چرا…)
رسول الله فرمودند” یا سلمان فَمِنَّتُکَ خیرا” و به آنها هم گفتند ” سَمِعْتُ منهُ خیرا” .
بعد فرمودند ذکعتَ خیرا.
لذا «حیَّ علی خیر العمل»،ترجمه شد به ولایت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام .[حالا که نزدیک شب ولادتش است،جان امیرالمومنین ،آن جوانهایی که…]
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یا علی مدد