شرح دعای شریفه افتتاح_جلسه اول

《بسم الله الرحمن الرحیم》

دعاى افتتاح براى باز شدن مشکلاتى که هر کس از اول عمرش، هر چه عمر دارد، شصت سال ،هفتاد سال،هشتاد سال، یا نه اول تکلیفش است علی ‌کل حال یک بستگی هایی در وجودش هست. درهای بسته ای ‌که آن درهای بسته خودش روی آن در قفل زده است والا حق 《فتاح علیم》 است، گشاینده است و وقتی بگشاید دیگر آن در بسته نمی شود. اما بشر می شود با جهلش(قفل بزند)، مخصوصا قفل جهل از همه قفلها بدتر است.قفل جهل ، ندانستن در مقابل علم و معرفت و یقین، که اینها همه کلید است و باز میکند ،علم کلید است،معرفت کلید است،یقین کلید است، همه اینها کلید یک قفل است و آن، جهل است.

این دعای افتتاح برای باز کردن درهای محکم جهل است.این ابواب جهل که بروی انسان بسته شده است ،در دعای افتتاح یک فرازهایی هست که به انسان نشان میدهد که چه جور میشود که این راه باز بشود.به جهت اینکه ما افتتاح را و فتح را دریافت کنیم به سراغ چندتا آیه قرآن برویم و از قرآن کمک بگیریم ببینیم آن چه جوری درب را گشوده است.

این را عرض کنم که ؛مجالسی که همیشه خیلی پربار و پرفایده و پر منفعت و خیلی نتیجه بخش است آدم از درِ آن مجلس هم عبور کند (نمی خواهد توی مجلس بیاید) برود به او …

مجالس بی صاحب هستند ،یک نظمی و ترتیبی و یکی اینطرف بنشیند و یکی آن طرف پا شود و اینها خیلی کم می شود .این یک سّری است هر کس میخواهد جلسه داری کند و جمعیت جمع بشود این راهش است که صاحب مجلس نداشته باشد، هر کس هر چه میخواهد بپاشد و بخورد مثلا یک کسی بیاید دلش بخواهد یک چیزی را بردارد برود اسمش را می گذارند دزدی ولی دزدی نیست ،آن صاحب مجلس حالش بهم نخورد او در را باز کرده برای امام حسین علیه السلام .این مجالس خیلی پر رونق می شود.این مجوز این نیست که کسی بیاید چیزی بردارد، این مجوز این است که چطور می شود مجلس رونق داشته باشد.رونق مجالس معنوی به هر حال یک حس باطنی است ،این کعبه و اینها می بینید چقدر شلوغ است و دورش می گردند به جهت این است که هیچ کس کاری به کسی ندارد ،زن و مرد قاطی می چرخند، تا بگویند زن و مرد جدا باشند نصف بیشتر جمعیت کم می شود ،تا بچه ها را راه نمی دهند نصف دیگرش کم می شود هر چه قاعده و نظم به مجالس معنوی بیشتر بدهند آن خواص و آثارش کمتر می شود.و این شلوغی هم شلوغی ظاهری نیست ،باطنی است.آداب و رسوم را خدا باید برای هر چیزی قرار بدهد هر چه خدا و اهل بیت علیهم السلام آداب و رسوم بدهند. ما هم که می گوییم ساعت چند و چطور ،مال این است که خودمان کوچکیم و روی کوچکی خودمان فکر میکنیم.(علی کل حال به حسب اطلاعی که ما داریم اینجا صاحب خانه خودش را صاحب خانه نمی داند،این خاصیت این جایی که می آییم اینجوری است،صاحب خانه خیلی در این مساله امتیاز ندارد).

(مجلس آقای جلوه هم که میبینید پربرکت است همینطور است که اینجا صاحب مجلس ندارد،اینها هیچکدامشان صاحب مجلسی نمی کنند.

ان شاءالله خداوند تبارک و تعالی این توفیق را از ما نگیرد که برای هر چیزی ادبش را یاد بگیریم، مشاهد مشرفه هم برای همین شلوغ است دیگر، بچه ها توی خانه خودشان جرأت دویدن اینطرف و آنطرف و سرو صدا کردن ندارند، توی صحن که می آیند چقدر اینطرف و آنطرف می دوند و جیغ و داد و فریاد می زنند، جاهایی که روح آزاد است همیشه شلوغ است، برای ائمه علیهم السلام هم همین است که همه را میپسندد ،خوب و بد و سیاه و سفید ، دور و برشان شلوغ است.مجالس اهل بیت علیهم السلام هم همین است‌.

☘️همه میروند مکه سوغاتی می آورند ما رفتیم آنفولانزا آوردیم ????( این مطالب جزئی صحبتهای آقاجون عزیز را هم می نویسم که هم رعایت امانت شود و اینکه شیرین و لطیف است و هم ان شاءالله قابل استفاده است برای یادآوری تاریخ سیر زندگانی بابرکت ایشان)

 

●《اللّٰهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ 》

 

در قرآن کریم اولین آیه ای که لازم است از آن شروع کنیم،حق یک افتتاحی دارد برای بازکردن درِ جهل،که به رسول خدا خطاب می فرمایند :《 إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً 》

برای چه ؟ یک جهل اینجا آمده جلویش را می گیرد.آن جهل اینست که در باز نمی شود، چرا ؟

چون من گناهکارم ، این یک جهل است.در باز نمی شود چون من مجرم هستم ،در باز نمی شود چون من بد هستم، جواب من را نمی دهند چون من قاصرم ،مقصرم،این بستگی برطرف نمی شود چون من مذنب هستم .این خیال می کند که خودش میخواهد در را باز کند.خیال می کند گشاینده در خودش است به این اعتبار این موانع را پیش می کشد و یا یقین دارد که در باز نمی شود یا اینکه مردد است که آنها در را بروی من باز می کنند یا باز نمی کنند. تو در میزنی در باز کردن به عهده یکی دیگر است.(حالا خوب شده ،سابق آدم در که میزد از آن عقب خانه تا می آمدند طول می کشید حالا نه ،اف اف خوب است تا زنگ را میزنید فوری از آن پشت شاسی را میزنند در باز می شود). در باز کردن خانه که دیگر به عهده تو نیست ،در باز کردن به عهده صاحب خانه است. جهل دارم نمی دانم، این جهل بد چیزی است.این جهل به من اجازه نمی دهد که در گشا را غیر از درب زن بدانم، آن که درب میگشاید غیر از آن است که درب میزند. ما در میزنیم درب گشا یکی دیگر است.

ما دعا میکنیم ،جهل داریم خیال میکنیم اینکه دعا که میگیرد بوسیله من که قرص می گویم می گیرد یا یکی دیگر که قرص می گوید و آنکه دعایش نمی گیرد برای اینست که او سست می گوید نمی گیرد! او که دعایش می گیرد چون آدم ِ خوبی است که دعایش می گیرد و او که دعایش نمی گیرد چون بد است دعایش مستجاب نمی شود، پس مال ِ جهل ماست استجابت دعا را ما برای آدمهای خوب میدانیم و مستجاب نشدن آنها را برای آدمهای بد میدانیم .《این یک جهل است》.استجابت دعا و جواب دادن نه به خوبی شخص بستگی دارد و نه به بدی شخص .

این آیه کریمه مساله را حل میکند《 إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً 》چون رسول الله صلوات الله علیه و آله حقیقت کل است از همه وجود و هستی دارد صحبت میکند 《لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ 》گناه گذشته و آینده تو را همه را بخشیدم،رسول الله اصلاً گناه ندارند. این مالِ من و شماست که پشت در معطل ماندیم.اصلاً قبل از اینکه می خواهیم در بزنیم اول میخواهیم خودمان در را باز کنیم ،اصلاً تا خدا خدایی میکند پشت این در می مانیم ، اول میخواهی خودت در را باز کنی بعداً در بزنی !! در ِ باز شده که دیگر باز شدن ندارد .

《 اللّٰهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ》

خدایا من میخواهم اینکه راه ثناء را باز کنم به وسیله حمد تو، بسته است چون جهل دارم نمیدانم چه جوری این راه را باز کنم.همیشه زشتی های من جلویم می آید ،بدی های من جلویم می آید ،کوتاهی های من جلویم می آید، و من هم خیال میکنم تو جوابم را نمی دهی.

این جهل را از من بردار که من بدانم جواب دادن و جواب ندادن تو منوط به بدی من نیست،و جواب دادن تو هم به دیگران منوط به خوبی آنها نیست. یک دفعه《أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ…》بگوییم دیگر،یک مرتبه، به این اضطرار بیاییم مضطر بشویم تا جواب بدهد.مضطر واقعی بشویم. آنهایی که یقین دارند او جواب میدهد که خوش بحالشان، آنها 《أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ 》را گفتند و نتیجه گرفتند ،نه《أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ 》مالِ کسی است که این در این نقطه به اضطرار رسیده که آیا جواب من را میدهی که بد هستم یا نمی دهی؟

این مضطر است.فقط باید سراغ این مساله را از امام زین العابدین علیه السلام گرفت که در آن دعاهایشان چند جا ،یکی دو جا هم نیست می فرمایندکه ؛ خدایا اگر تو جواب بنده های خوبت را میدهی پس بنده های بدت کجا بروند؟ کدام در را بروند بزنند؟ اینها مساله را حل کردند.اگر بناست ‌که تو خدای خوب ها باشی و با خوبها ،بندگان خالصت سَر و سّر داشته باشی بدها تکلیفشان چیست ؟ کجا بروند؟ از کجا بروند خدا پیدا کنند؟ مگر تو فقط خدایا خوبها هستی؟

خدا مثل بشر نیست که ،آخر ما می گوییم اینکه خدا را به خلق قیاس نکنیم 《وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَهِ مَخْلُوقَاتِهِ 》درست تنزه ،ولی عملا ما گاهی اینکار را میکنیم ،عملا اینجوری است ،خیال میکنیم مثل ماها که جواب آنهایی که آبرو دارند زودتر میدهیم ،یک وقتی خود من به این مساله پی برده بودم که هنوز عرق خجالتش همیشه با من است.دیدم عجیب غریبم ماها،دیدیم ما جواب تلفن ها را همه را یکنواخت نمی توانیم بدهیم.به حَسَب موازین معنوی نه، به حَسَب موازین ظاهری.حالا بعد معاشرتها هم همین جور می شود .آنکه نمره دارد در یک نقطه ظاهر(با) این آدم بهتر حوصله اش می آید صحبت کند،تا آنکه در یک نقطه ظاهری کوتاه است.آدم بی حوصلگی اش می آید زودتر با این خداحافظی میکند گاهی هم اصلاً حوصله ندارد،ولی اگر یک چیزی بماسد هر چه میخواهد باشد با او بیشتر(صحبت میکند).خیلی زشت است.گرچه لباسی که به قامت ما دوختند از این بهتر نیست؛

سیه رویی ز ممکن در دو عالم

جدا هرگز نشد والله اعلم

 

این برای این است که بدانیم حق اینجوری نیست، تلفن هایی که به او میزنند آن فقیر درمانده ،آنکه از همه جا مانده است را از همه بهتر تحویل می گیرد تا آنکه لباسش نو تر است و چهره اش برافروخته تر است و دستش توی جیبش می رود، حق توی تلفن ها آنها را …

و تا آدم صفات خدایی پیدا نکند فایده ندارد ،باورتان می شود اینجوری است؟

« انین المذنبین … » ، ما پولدار را از آنکه ندارد بیشتر تحویل می گیریم حالا ممکن است یک وقتهایی تصنعی آنکه جیبش خالی است او را مثلا بخواهد مساوی با او که پولدار است تحویل بگیرد این فایده ندارد او باید ذاتش حرکت کند.پولدار را از بی پول بیشتر تحویل گرفتن ، آنکه اهل عبادات است اهل نُسک و ورع است خوب است این را بیشتر تحویل میگیریم تا یک آدم بد ، در صورتی که حق می گوید به درمانده برسید.درمانده ها و زمین خورده ها را بیشتر مواظب باشید، نه ؟! سفارش آنها را زیاد کرده دیگر.خودش می فرماید ؛

« انین المذنبین احب الی‌ من تسبیح المسبحین » من ناله گنه کار را بیشتر دوست دارم تا تسبیح تسبیح کنندگان را. به گوش من، به ساحت قدس کبریایی من ناله گنه کار بهتر می چسبد تا آن تسبیح تسبیح کنندگان. آن را بیشتر دوست دارم.

علی کل حال، بدی دیدن ،نقص دیدن،کوتاهی دیدن، مانع کار است.مانع رشد است.و چه خوب است آدم با یک کسی که اُنس میکند به صدق اُنس کند تصنعی اش به درد نمی خورد که حالا یکمرتبه ای که یک هشدار به او دادند این دفعه یک درمانده را اینطرف دستش بنشاند،یک کسی که درمانده نیست آنطرف.

این به درد نمی خورد ،خدا و اولیاء خدا همیشه اینجوری بودند که خیلی هوای زمین خورده ها را داشتند ،با زمین خورده ها میانه شان خیلی خوب بوده است.

در این سوره مبارکه《 إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا 》این چه گشایش بزرگی هم هست ،آن چیزی که خیال میکنی ما جوابت را نمی دهیم و آن گناهان روی دوشت افتاده ای که سنگینی اش تو را به زمین انداخته و نمی توانی و اینها خیال میکنی ،پیغمبر اکرم ما دلت را باز کنیم به این نقطه که باز هست و هوشت را معطوف کنیم به این نقطه که معطوف هست،حواست را جمع کنیم که جمع هست ،ما گناه گذشته و آینده ات را بخشیدیم.پیغمبر اکرم که گناه ندارد،معصوم است.اینقدر زمین خورده این حالت را پیدا کرده ،مورد عنایت حق است که خداوند تبارک و تعالی، پیغمبر را جای او مخاطب قرار داده است.پیغمبر اکرم را جای آن زمین خورده، مخاطب قرار داده است.زمین خورده ها خیلی پیش خدا ارزش دارند .روزه گرفتن خیلی ثواب دارد مخصوصاً آنکه روزه اش را با شرایط درست بگیرد هم ظاهر امر طبق شریعت درست باشد ،یک روزه ای بگیرد که ضوابط همه در آن تمام باشد،چقدر فیض دارد؟

فرمودند :《 للصائم فرحتان فرحه عند افطاره و فرحه عند لقاء ربه 》وقتی میخواهد تازه لقمه دهانش بگذارد این خوشی اش مساوی است با آن وقتی که خدا را ملاقات می کند.خوشی اش ،آن سرورش که لقمه اش را می خواهد در دهان بگذارد هنگام افطار، با ملاقات خدا که با خدا نشسته پهلو میزند.چقدر خوب است روزه؟ در این حد.

ولی آن کسی که نمی تواند روزه بگیرد به یک عذرشرعی ،مریض است کسالت دارد ووو این نمی تواند روزه بگیرد او که حسرت با اوست این از کسی که آن روزه تمام عیار تمام عیار را گرفته است این پیش خدا بهتر جای دارد.و بعد از این بالاتر آن که به عمد روزه میخورد ولی یک آن یک حسرت میکشد کاشکی من هم می توانستم روزه بگیرم این از همه روزه گیرها زد بالا، این را کجا می گوید؟

در《 إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ،لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا》

خوشی به نمازت؟ خوشی به روزه ات؟ خیلی تو را گرفته ؟

آن کسی که نمی تواند نماز بخواند و روزه بگیرد یا نمازش را نشسته میخواند بلکه به عذرشرعی که دارد با بدن نجس توی بیمارستان با اشاره نماز میخواند بعد هم یک حسرت میکشد یک آه حسرتبار از جگر میکشد که نمی توانم نماز درست بخوانم ،آنکه نمی تواند روزه بگیرد این جلوتر است ،از آن بالاتر است.

خوب اینجا چه می گوید؟

پس ما نماز و روزه را کوتاهی کنیم حسرت بکشیم؟ نه بابا ،این معنایش این نیست ،همان جَهد است همان انکار است که خیلی بد است ،این همان حرفی است که چوب دارد عذاب دارد که میخواهد این خودش زمینه درست کند برای حسرت خوردن ،(می گوید)پس ما روزه را نمیگیریم. گفتند یک کسی ماه رمضان روزه نمی گرفت در سال سه روز اول ماه و آخر ماه و وسط ماههای دیگر را روزه می گرفت، گفتند چرا تو روزه ماه رمضان را نمی گیری و روزه مستحبی اول ماه و وسط ماه و آخر ماه را می گیری؟

گفت به جهت اینکه روایات زیادی داریم که این سه روز به اندازه یک ماه ثواب دارد ،ما برای چه زحمت بکشیم؟ یا دروغ است یا راست است.اگر دروغ است که هیچ اگر راست است که سه روز روزه اول ماه و وسط ماه و آخر ماه به قدر یکماه ثواب دارد خوب ما کار درستش را انجام دادیم .

این عین حرف باطل آن است که می گوید حالا که اینجور شد ما فقط به حسرتش اکتفا می کنیم.او صدق دارد ،این مال ِ آنهایی است که یک عمر در … علی کل حال در یک جایی نشسته بودند در وجودشان که نتوانستند عبادت خدا را بکنند ولی بعد از چهل سال، پنجاه سال، هفتاد سال ،یکمرتبه یک آه میکشد ،آه ،آنهایی که همه عمر روزه و نمازشان را خواندند این تمام است دیگر‌.این آدم طرف خدا، خدا او را جلوی همه آن روزه گیرها میگذارد.نماز شب و تهجد خیلی خوب است ولی آنکه آه حسرتبار میکشد ،حسرت نماز شب دارد او خیلی خدا دست به سرش میکشد. محاسبه ها اینجوری است در دادگاه عدل الهی، پیشگاه رحمت حق، در نزد اولیاء.

ببینید! اصلا نمونه بارز مسائل معنوی را همیشه باید از کربلا جستجو کنیم هفتاد و دو تن حداقل از شهدای کربلا با اهل بیت علیهم السلام ،اینها در خدمت حضرت سید الشهداء هستند ،”حُر” هم آن صحنه را دیده .حُر دیده که اطراف امام حسین علیه السلام چه کسانی هستند،یک وقتی دومرتبه برگشته به آن لشکر او یک حسرت خورده که آوردنش،یک آهی کشید که کاشکی ما هم .نه اینکه آوردنش ضمیمه کردن به آنها، یک منصب جداگانه ،فوق العاده به حُر دادند ،چون با حسرت آمده است.توبه قبلش یک حسرت است .آنهایی که توبه درست میکنند یک حسرت میخورند و توبه میکنند.خصیصه ای که در حُر هست و در هیچ یک از شهداء نیست این است که تمام شهداء حتی حضرت اباالفضل العباس ،حتی حضرت علی اکبر،هم اهل بیت علیهم السلام ،همه آنها ،زُهیر، بُریر، حبیب بن مظاهر،اینها سه مرتبه امام حسین علیه السلام ،یک مرتبه بطور عمومی که کربلا بودند یک مرتبه شب عاشورا بعد از نماز و یکی هم نیمه شب به همه اینها فرمودند بروید شما دنبال کارتان، یک طرد آمد ،حتی با حضرت اباالفضل علیه السلام که فرمود عباس جان شما هم برو دیگر ،تا اینجا ما را رساندی دستت درد نکند.ولی حُر ،طرد ندارد در هر سه این نهیبی که از جان امام حسین علیه السلام پا شد، حُر این را نشنید.برای همین هم قبرش جداگانه است.چرا نهیب ندارد که تو برو؟ برای اینکه با حسرت و توبه آمد. توبه خوب چیزی است.خدا توبه کننده را از عبادت کننده بیشتر دوست دارد.خیلی فیض میبرند اینهایی که در مجلس امام حسین علیه السلام شرکت میکنند و گریه میکنند و چای میدهند و ناله میزنند اما یک کسی یک مرتبه رد شود و یک حسرت بکشد که ما نداریم اینها ببین چه جورند.این از همه آنها جلوتر است ،با حُر اینکار را کردند دیگر،مگر با حُر امام حسین اینکار را نکرد؟گوشش را نگه داشتند از شنیدن صدای برو.این بُرویی که سه مرتبه به آنهای دیگر گفتند به حُر نگفتند چرا؟ چون با توبه آمد.توبه اینقدر بالا میکشاند که میچسباند بدون فاصله آدم را به متابش. تائب بدون فاصله به متاب می چسبد.《و ایابُ الخلقِ الینا》معلوم میشود همه در موقع زندگی شان یک حسرت دارند ،همه با یک حسرت به آنجا میرسند که باید برسند .انسان چای میدهد،در مجلس امام حسین علیه السلام شرکت میکند،گریه میکند و به سر و سینه میزند بعد که از مجلس بیرون میرود یک حسرت دیگر دارد که کاشکی بیشتر می بود ،آن کاشکی بیشتر می بود (که می گوید) آن حسرتی که میخورد آن کار ساز است.لذا 《 یا حَسْرَهً عَلَى الْعِبادِ 》 کاشکی بندگان خدا حسرت میخوردند ،این یک آیه است،و هر کس هم تکان میخورد با حسرت تکان میخورد ،هر کس که راه پیدا میکند با حسرت راه پیدا میکند .《افتتاح 》جلوی جهل را می گیرد که نمی دانم .افتتاح ،مفتاح میدهد دست انسان، کلید می دهد،دعای افتتاح یعنی دعایی که کلید ساز است .حالا گاهی هم میشود کلید قفل حجره انسان، کلید کمد انسان گم می شود می روند میدهند یک کلید ساز هایی هستند، بعضی از آنها اصلا می آیند قفل را نگاه می کنند و دو سه مرتبه سوهان میکشند و باز می کنند.ماه رمضان دعای افتتاح خواندن ،معنایش این است که کلید را گم کرده بودم حالا کلیدساز بیاید درست کند.بعضی کلید سازها هستند که برای گاوصندوق هم کلید میسازنند، کلید سازهای خیلی ماهر هستند که درِ گاوصندوق باز میکنند ،آنها چقدر وضعشان بالاست.خداوند تبارک و تعالی یک گاوصندوق دارد اسمش خزینه غیب است ،توی آن خزینه ،معرفت گذاشته است ،و علم و یقین گذاشته است .درِ آن را هم بسته است.بعضی ها می توانند بروند کلید بسازند باز کنند.در قرآن آن کلید 《انا فتحنا》 است 《 إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ،لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا》

میخواهم به یقین برسم، اول باید بدانی که هیچی از آن حسابهایی که تو میکردی که حالا این گناه خیلی بزرگ است ، گناه بد است ، آخر گناه که بزرگ است چیست؟ که بگوید نمی شود ؟ چون من اینکاره هستم نمی شود،چون من اینکار را کردم نمی شود،دعای افتتاح دارد آن را باز میکند.《یأس از رحمت پروردگار بالاترین گناهان است》 و گناهی از آن بالاتر نداریم.

《 اللّٰهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ》 راهش هم اینست که حمد او را انسان شروع کند تا اینکه کلید را بدهند، دیدید اینکه آدم وقتی می خواهد چیزی از بزرگی بگیرد؟ این قیاس نیست یک تشبیه است برای روشن شدن. اینقدر از او تعریف میکند که همه اش هم بی جاست ،تازه تعریف های بی جا که می کند او خوشش می آید بلاخره کمکش میکند.ولی خدا تعریفش بجاست وقتی می گوید 《الحمدلله》یعنی همه تعریفها بی جاست فقط تعریف خدا بجاست.خدایا من تو را تعریف میکنم که این کلید را دست ما بدهی، کلید را دست ما نمی دهی خودت باز کنی، می گویم 《الحمدلله، الحمدلله ،الحمدلله》 آنقدر 《الحمدلله》 می گویم که در بروی ما باز بشود ان شاءالله.

 

یا علی مدد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *