《بسم الله الرحمن الرحیم》
[《حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرٍو اَلزَّیَّاتِ عَنْ یُونُسَ عَنْ عَبْدِ اَلْأَعْلَى بْنِ أَعْیَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ
یَقُولُ: إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی اَلسَّمَاءِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلْجَنَّهِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلنَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ أَعْلَمُ
مَا یَکُونُ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ》].
حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند : من آنچه در آسمانهاست میدانم ،آنچه در زمین است میدانم، و آنچه در بهشت است میدانم،و آنچه در جهنم است میدانم 《أَعْلَمُ مَا کَانَ》 بر تمام گذشته من عالِم و دانا هستم 《وَ أَعْلَمُ مَا یَکُونُ 》،و بر آنچه که در هستی در آینده هم خواهد آمد عالِم و دانا هستم.
《عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ 》
همه اینها را من از کتاب آسمانی پروردگار میدانم که
《إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.》ما این کتاب را خوانده ایم و به او آگاه هستیم.
《حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ اَللَّحَّامِ وَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : نَحْنُ وَ اَللَّهِ نَعْلَمُ مَا فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی اَلْأَرْضِ》
امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند : به خدا سوگند ما اهل بیت میدانیم آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است.
《 وَ مَا فِی اَلْجَنَّهِ وَ مَا فِی اَلنَّارِ 》و ما اهل بیت میدانیم آنچه در بهشت و جهنم است.
《وَ مَا بَیْنَ ذَلِکَ 》و آنچه بین آسمان و زمین است،آنها را هم میدانیم.
[در قنوت هم که آن دعای قنوت را میخوانیم که معروف است “وَمَا بَیْنَهُمَا” ، و در آیه الکرسی میخوانیم “وَمَا بَیْنَهُمَا” این منظور علم امام است].
《 فَبُهِتُّ أَنْظُرُ إِلَیْهِ》آنوقت من آگاه شدم که در این باب چه خبر است، همینطور چشمانم خیره شد به طرف حضرت ،به صورت مبارکشان نگاه میکردم .
《قَالَ فَقَالَ یَا حَمَّادُ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ 》 [مثل اینکه در ذهنش تردیدی شده].حضرت به من فرمودند :این در کتاب خداست.《 إِنَّ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ 》سه مرتبه فرمودند همه این علومی که ما داریم در کتاب خداوندی ،قرآن مجید است.
《ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ اَلْآیَهَ》بعد حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: 《 وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنٰا بِکَ شَهِیداً عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ》آن روزی که از هر گروه و امت و دسته ای و از هر دین و مذهبی،مردمان آن را ما حاضر میکنیم. ای پیغمبر و تو را بر آنها شهید و گواه قرار میدهیم .
《 وَ نَزَّلْنٰا عَلَیْکَ اَلْکِتٰابَ تِبْیٰاناً لِکُلِّ شَیْءٍ》و کتابی را بر تو فرو میفرستیم، نازل میکنیم که در آن کتاب همه اخبار و علوم هست .
《وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَ بُشْرىٰ لِلْمُسْلِمِینَ》که آن کتاب هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمین است .《 إِنَّهُ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ .》اینهایی که ما میدانیم از کتاب خداست که در آن بیان همه چیزها هست.
《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ یُونُسَ عَنِ اَلْحَرْثِ بْنِ اَلْمُغِیرَهِ وَ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِنَا فِیهِمْ عَبْدُ اَلْأَعْلَى وَ عُبَیْدَهُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ[بْنِ]بِشْرٍ اَلْخَثْعَمِیُّ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ بَشِیرٍ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ》
همه اینها از اصحاب حضرت صادق علیه الصلاه و السلام هستند که شنیدند از آن حضرت که میفرمودند :
《 یَقُولُ: إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی اَلسَّمَاوَاتِ》من آگاهم، میدانم آنچه در آسمانهاست.
《وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلْأَرَضِینَ》و میدانم آنچه در زمین هاست.
《 وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلْجَنَّهِ 》و میدانم آنچه در بهشت است.
《وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلنَّارِ》و میدانم آنچه در جهنم است.
《 وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ》و میدانم آنچه در گذشته واقع شده است.
《 وَ مَا یَکُونُ》و آنچه در آینده واقع میشود.
《 ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَهً 》بعد حضرت مقداری مکث کردند و درنگ فرمودند.《فَرَأَى أَنَّ ذَلِکَ کَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ》[حضرت دیدند آنهایی که نشستند این حرف را میشنوند برایشان سنگین است،متوجه است،ولیِ خداست همه خطورات ذهنیه را میدانند.]حضرت یک مقداری توقف فرمودند بعد از توقف دیدند این حرف برای شنونده سنگین است.
《 فَقَالَ عَلِمْتُ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ إِنَّ اَللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.》[ پس اینکه نسبت میدهند به کتابِ الله خودِ آنها کتابِ الله هستند،وقتی میفرمایند همه اینها را از کتاب خدا ،قرآن میدانم برای اینکه ذهن سامعین را صاف و صوف کنند ،واِلا احتیاجی به این سخن نیست که حضرت علمشان را به کتابِ الله نسبت بدهند، چون کتابِ الله در وجود مقدس خودِ آنهاست]حضرت ادامه دادند و فرمودند : همه اینها را از کتاب آسمانی میدانم ،آن کتاب آسمانی تبیان کل شئ است،بیان همه چیز هست.
《حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ عَنِ اَلْحَرْثِ بْنِ اَلْمُغِیرَهِ وَ عُبَیْدَهَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بِشْرٍ اَلْخَثْعَمِیِّ سَمِعُوا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: 》
آنان از امامشان ،امام صادق علیه الصلاه و السلام شنیدند که می فرمود:《إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی اَلسَّمَاوَاتِ أَوْ مَا فِی اَلْأَرَضِینَ 》
من آگاهم به تمام آسمانها و تمام زمین ها.
《 وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلْجَنَّهِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی اَلنَّارِ 》من آگاهم ،میدانم آنچه در بهشت است و آنچه در جهنم است.
《وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ 》و من آگاهم و میدانم آنچه گذشته است و آنچه میگذرد و آنچه می آید.《ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَهً 》بعد حضرت مقداری درنگ فرمودند،《فَرَأَى أَنَّ ذَلِکَ کَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ 》متوجه شدند که این سخن بر شنونده سنگین آمده است.《 فَقَالَ لَهُ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ》همه این آگاهی و علم من از کتاب خداست.《 إِنَّ اَللَّهَ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.》خداوند تبارک وتعالی در قرآن میفرماید که در این قرآن بیان همه چیزها هست.
《 حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ سَیْفٍ اَلتَّمَّارِ قَالَ: کُنَّا مَعَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ جَمَاعَهً مِنَ اَلشِّیعَهِ فِی اَلْحِجْرِ 》
راوى می گوید ما با امام صادق علیه الصلاه و السلام عده اى بودیم از شیعیان در حجر اسماعیل،مکه نشسته بودیم.
《فَقَالَ عَلَیْنَا عَیْنٌ 》حضرت فرمودند یک جاسوسی اینجاها هست که آمده خبرکِشی کند[ معلوم میشود همه وقت بوده،آنوقت هم بوده،عده ای که جواسیس بودند می آمدند ببینند حضرت چه می گویند، اینها برای چه دور و بر هم جمع میشوند]
《 فَالْتَفَتْنَا یَمْنَهً وَ یَسْرَهً》ما طرف راست و چپ را نگاه کردیم،
《 فَلَمْ نَرَ أَحَداً 》ما چیزی ندیدیم،کسی ندیدم،(ولی حضرت که میدانند اینجا یک کسی میان همین هایی که نشستند،توی همین خصوصی ها،خودمانی ها کسی هست]
《فَقُلْنَا لَیْسَ عَلَیْنَا عَیْنٌ》ما به حضرت گفتیم نخیر اینجا کسی، جاسوسی، چیزی نیست.《 قَالَ وَ رَبِّ اَلْکَعْبَهِ وَ رَبِّ اَلْبَیْتِ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ 》حضرت به پروردگار کعبه به پروردگار بیت سه مرتبه قسم خوردند چرا اینجا یک جاسوس هست.《 لَوْ کُنْتُ بَیْنَ مُوسَى وَ اَلْخَضِرِ لَأَخْبَرْتُهُمَا أَنِّی أَعْلَمُ مِنْهُمَا》حضرت فرمودند اگر من بین موسی و خضر بودم به هر دوی آنها خبر میدادم از هر دوی آنها من عالِمتر هستم.قسم به خداوند کعبه ،قسم به خداوند بیت،اگر من بین موسی و خضر بودم به هر دوی آن پیغمبر میگفتم که من از شما دو نفر عالمتر و آگاهتر هستم.
《 وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَیْسَ فِی أَیْدِیهِمَا》و به هر دوتای آنها میگفتم چیزی که هردوتایشان نمیدانستند و عاجز مانده بودند.آن خبری که باید هر دوی آن پیغمبر بشنوند میگفتم.《لِأَنَّ مُوسَى وَ اَلْخَضِرَ أُعْطِیَا عِلْمَ مَا کَانَ 》موسی و خضر عالم به گذشته بودند علمِ ما کان را داشتند،《وَ لَمْ یُعْطَیَا عِلْمَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ 》موسی و خضر علمِ کائن تا روز قیامت را نداشتند.ولی من داشتم،به آنها خبر میدادم و علوم دیگری که هیچ پیغمبری ندارد.《وَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ أُعْطِیَ عِلْمَ مَا کَانَ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وِرَاثَهً》خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم علمِ ما کان را داشتند،خداوند تبارک و تعالی به وجود مقدسش علم ما کان داده است،و علم ما هو کائن،علم آینده آنچه هست الی یوم القیامه ،تا روز قیامت را داده است.ما از جد بزرگوارمان آن علم را به ارث برده ایم و در نزد ماست.
《حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: اِسْتَأْذَنْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَذِنَ لِی》
اجازه خواستم خدمت حضرت صادق علیه الصلاه و السلام مشرف بشوم ،حضرت اجازه فرمودند .
《 فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی کَلاَمٍ لَهُ 》وقتی خدمت حضرت بودم شنیدم چنین مناجات میفرمایند :《یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْوَصِیَّهِ 》ای خدایی که ما را به وصیت و وصایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اختصاص دادی.《وَ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ عِلْمَ مَا بَقِیَ 》
و ای خدایی که به ما علم گذشته و علم آینده را عطا کردی .
《وَ جَعَلَ أَفْئِدَهً مِنَ اَلنَّاسِ تَهْوِی إِلَیْنَا 》ای خدایی که دلها را به طرف ما مهر ورز و پر از عشق و عِلاقه قرار دادی که همه دلها ما را میخواهد.
《وَ جَعَلَنَا وَرَثَهَ اَلْأَنْبِیَاءِ .》ای خدایی که ما را وارث انبیاء قرار دادی[داشتند اینجوری فرمایش می فرمودند].
《حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ مُوسَى عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنِ اِبْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ》:
حضرت صادق علیه الصلاه و السلام میفرمودند:《اَللَّهُمَّ یَا مَنْ أَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَى وَ مَا بَقِیَ 》اى خدایی که به ما عطا فرمودی ، علم گذشته و آینده را مرحمت کردی.《وَ جَعَلَنَا وَرَثَهَ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ خَتَمَ بِنَا اَلْأُمَمَ اَلسَّالِفَهَ 》ای خدایی که ما را وارث انبیاء قرار دادی و امم سالفه را به ما ختم کردی.
دیگر بعد از پیغمبر اکرم ،پیغمبری نیست.《وَ خَصَّنَا بِالْوَصِیَّهِ .》ای خدایی که ما را به وصیت و به خلافت از طرف حضرت خاتم اختصاص دادی .
《حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ سَهْلٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِهِ هَذَا« ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی» فَقَالَ« ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ» مَا هُوَ کَائِنٌ« وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی » مَا قَدْ کَانَ》.
زراره از امام صادق علیه الصلاه و السلام در ذیل این آیه کریمه نقل می کند: این کتاب آسمانی ذکر و علمی است که با من است،و ذکر و علمی است که با گذشتگان بوده است.فرمودند :《« ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ» مَا هُوَ کَائِنٌ》کتاب آسمانی که « ذِکْرُ مَنْ مَعِیَ» میفرماید، آنچه علوم آینده در هستی است، آن است.《« وَ ذِکْرُ مَنْ قَبْلِی » مَا قَدْ کَانَ.》آنچیزی که در گذشته واقع شده است او در نزد ماست.《 أَحْمَدُ بْنُ مُوسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ اَلْکُوفِیِّ عَنْ یُوسُفَ اَلْأَبْزَارِیِّ عَنِ اَلْمُفَضَّلِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ذَاتَ یَوْمٍ وَ کَانَ لاَ یُکَنِّینِی قَبْلَ ذَلِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ 》
مفضل میگوید حضرت صادق علیه الصلاه و السلام من را اباعبدالله کنیه دادند و تا آن روز به من اباعبدالله نگفته بودند،کُنیه خودشان را روی من گذاشتند ،من را به این کنیه صدا زدند: یا ابا عبدالله.
《فَقُلْتُ لَبَّیْکَ جُعِلْتُ فِدَاکَ 》من عرض کردم بله قربان شما گردم.
《 قَالَ إِنَّ لَنَا فِی کُلِّ لَیْلَهِ جُمُعَهٍ سُرُوراً 》فرمودند ما در هر شب جمعه ای خوشحالی فراوان داریم.
《قُلْتُ زَادَکَ اَللَّهُ 》عرض کردم خدا این خوشحالی را زیاد کند.
《وَ مَا ذَاکَ》این خوشحالی برای چیست؟؟از چه ناحیه است؟؟
《 قَالَ إِنَّهُ إِذَا کَانَ لَیْلَهُ اَلْجُمُعَهِ وَافَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلْعَرْشَ 》شبِ جمعه که میشود خاتم انبیاء در عرش حاضر میشوند .《وَ وَافَى اَلْأَئِمَّهُ مَعَهُ 》و همه ائمه اطهار(علیهم السلام)خلفای رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هم در نزد عرش حاضر میشوند.《وَ وَافَیْنَا مَعَهُمْ 》ما هم شب های جمعه آنجا حاضر میشویم .《فَلاَ تُرَدُّ أَرْوَاحُنَا إِلَى أَبْدَانِنَا 》ارواح ما به بدنهای ما بر نمیگردد،《إِلاَّ بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ》مگر به یک علمی که از طرف حق آنجا به ما شب های جمعه اِعطا میشود و از آن علم استفاده میکنیم.《 وَ لَوْ لاَ ذَلِکَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا .》و اگر این مساله شب جمعه نباشد و این ازدیاد علم نباشد آنچه ما از علوم داریم تمام میشود.
《حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ حَرِیشٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ لَنَا فِی لَیَالِی اَلْجُمُعَهِ لَشَأْناً مِنَ اَلشَّأْنِ》
امام باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند شب های جمعه که میشود برای ما شأنى است از شئون،پیشامدی است از پیشامدها،کاری است از کارها، امریست از امور معنوی، شب های جمعه ما خصوصیتی داریم.
《 قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَیُّ شَأْنٍ 》عرض کردم قربان شما گردم چه خصوصیتی ؟؟
《 قَالَ تُؤْذَنُ لِلْمَلاَئِکَهِ وَ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلْأَوْصِیَاءِ اَلْمَوْتَى وَ أَرْوَاحِ اَلْأَوْصِیَاءِ وَ اَلْوَصِیِّ اَلَّذِی بَیْنَ ظَهْرَانَیْکُمْ یُعْرَجُ بِهَا إِلَى اَلسَّمَاءِ 》
حضرت فرمودند شب های جمعه که میشود به فرشتگان اجازه داده میشود و پیغمبران و اوصیاء پیغمبران که مردند و به تمام ارواح انبیاء اجازه داده میشود که در نزد عرش حاضر شوند ،من که وصی شما هستم،روبروی تو نشسته ام به من هم اجازه داده میدهد که در آن جمع حاضر باشم ،همه به آسمان عروج میکنند.
《 فَیَطُوفُونَ بَعَرْشِ رَبِّهَا أُسْبُوعاً 》
هفت تا،هفت تا دورِ عرش پروردگار می گردند.
《 وَ هُمْ یَقُولُونَ 》ذکر آنها،شعار آنها شبِ جمعه بر حولِ عرش پروردگار این است؛
《 سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ اَلْمَلاَئِکَهِ وَ اَلرُّوحِ حَتَّى إِذَا فَرَغُوا صَلَّوْا خَلْفَ کُلِّ قَائِمَهٍ لَهُ رَکْعَتَیْنِ 》
وقتی ذکر آنها و طواف آنها بر عرش تمام میشود بر هر قائمه عرش ،فرشتگان، انبیاء،اوصیاء،ائمه، دو رکعت نماز میخوانیم.
《 ثُمَّ یَنْصَرِفُونَ فَتَنْصَرِفُ اَلْمَلاَئِکَهُ 》بعد فرشتگان و انبیاء منصرف میشوند و سرِ جای اولشان برمیگردند
《بِمَا وَضَعَ اَللَّهُ فِیهَا مِنَ اَلاِجْتِهَادِ شَدِیداً عظامهم[إِعْظَامُهُمْ]》ملائکه وقتی این حالت اوصیاء را میبینند برمیگردند ،از شدت عظمت جایی برای حرکت آنها و عبادت آنها باقی نمی ماند.
《 لِمَا رَأَوْا وَ قَدْ زِیدَ فِی اِجْتِهَادِهِمْ وَ خَوْفِهِمْ مِثْلَهُ 》
وقتی میبینند چطور اوصیاء و انبیاء از خوف پروردگار در هراس هستند و از عظمت پروردگار در بیم هستند،ملائکه منصرف میشوند.
《 وَ یَنْصَرِفُ اَلنَّبِیُّونَ وَ اَلْأَوْصِیَاءُ وَ أَرْوَاحُ اَلْأَحْیَاءِ شَدِیداً حُبُّهُمْ》و پیغمبران و اوصیاء پیغمبران به جای اول خودشان برمیگردند و ارواح زندگان برمیگردند،در حالی که خوشحال و پر از سرور هستند.
《 وَ قَدْ فَرِحُوا أَشَدَّ اَلْفَرَحِ 》بسیار زیاد مسرور هستند.
《لِأَنْفُسِهِمْ 》اینها از خوشحالی که به آنها دست داده،سروری که دست داده بی تاب هستند.
《 وَ یُصْبِحُ اَلْوَصِیُّ وَ اَلْأَوْصِیَاءُ قَدْ أُلْهِمُوا إِلْهَاماً مِنَ اَلْعِلْمِ عِلْماً جَمّاً》در این هنگام که این سرور و خوشحالی و فرح به آنها دست داده است به اوصیاء انبیاء و ما که وصیِ خاتم انبیاء هستیم از ناحیه پروردگار الهامی میشود به علومی که آن علوم علم خاصی است ،علم جَم است.
《 مِثْلَ جَمِّ اَلْغَفِیرِ》مثل گله بزرگ شترانی که اینها در هم کوبیده شده اند و از کثرت شمرده نمی شوند،اینجوری علم به ما هجوم می آورد، از علمی که به الهامِ پروردگار نصیب ما شده است.
《 لَیْسَ شَیْءٌ أَشَدَّ سُرُوراً مِنْهُمْ》هیچ چیزی از این بیشتر ما را خوشحال نمی کند.آنچیزی که بسیار ما را خوشحال میکند آن شبِ جمعه ماست که با پروردگار این مراتب و این مجالس را داریم.
《 اُکْتُمْ》این حرف را کتمان کن،به کسی نگویی.
《 فَوَ اَللَّهِ لَهَذَا أَعَزُّ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ کَذَا وَ کَذَا عِنْدَکَ حِصَنَهً 》
حضرت فرمودند نگهداری و حصن و کتمان این امر و عزیز شمردن این حرف و حدیثی که به تو گفتم واجبتر است از چی و چی و چی …شمردند، حتی از ناموست باید بیشتر آن را حفظ کنی.[ انسان اسرار اهل بیت علیهم السلام را از ناموسش باید بیشتر حفظ کند،اگر یک مطلبی،خبری، آگاهی ای،مساله ای ،که قابل تحمل بشر نیست ،آنها تحمل نمی کنند اگر این را کتمان نکند و اشاعه کند آن را خدا او را به بلایی مبتلا میکند که هیچ علاج نداشته باشد.آدم خیلی باید مواظب باشد اگر یک وقتی بابی از ابواب را به روی او باز کردند،او را صمیمی کردند او را مَحرم کردند، اینطرف و آنطرف نقل نکند که همه بلاها برایش در نظر گرفته بشود.
《 قَالَ یَا مَحْبُورُ وَ اَللَّهِ مَا یُلْهَمُ اَلْإِقْرَارُ بِمَا تَرَى إِلاَّ اَلصَّالِحُونَ 》راوی می گوید که جوری شد که من شکسته شدم در خودم که قابلیت ندارم اینقدر به من سفارش میکنند، فرمودند یا محبور ،ای کسی که تو عاقل و فهمیده هستی، ای زرنگ،این الهام خاصی که شد و این حرفی که تو شنیدی نصیب هیچ کس نیست مگر صالحان، قدر خودت را بدان،تو قابلیت داشتی که این حرفها را به تو گفتیم ، به گوشت رساندیم].
《 قُلْتُ وَ اَللَّهِ مَا عِنْدِی کَثِیرُ صَلاَحٍ 》عرض کردم آقاجان من خودم را میشناسم من که آدمی نیستم،نمره ای نیستم،آخِر من چه هستم که میفرمایید این نصیب صالحان میشود،پیش من اصلا صلاح و مصلحت نیست،من هیچ خوبی از خودم سراغ ندارم .
《 قَالَ لاَ تَکْذِبْ عَلَى اَللَّهِ 》مگر مربوط به تو است،به خدا دروغ نبند،خدا به تو داده است[ دیدید به بعضی ها التماس دعا میکنی ، میگوید من قابل نیستم خیال میکند او میخواهد اجابت کند ،مگر تو میخواهی اجابت کنی؟قابل نیستم یعنی چه ؟
وقتی میگویی محبت اهل بیت ،ولایت…می گوید ای آقا ما…نگو این حرف بد است،زشت است،این تعارفاتی که از یکدیگر یاد گرفتید اینها را نگویید، مخصوصا مداح اهل بیت،میگوید ما قابل نیستیم ،لیاقت نداریم،چطور لیاقت نداری ؟ این تعارفات را بی محتوا از هم یاد گرفتید .اگر همین را یکی دیگر به تو بگوید قابل نیستی،لیاقت نداری ،شکمش را پاره میکنی،یکی این حرفها را به تو بگوید.بگو خیلی قابل هستم ،لائق ام،ارزش دارم ،خدا به من توفیق داده که مدح اهل بیت کنم،ذکر اهل بیت کنم].
حضرت فرمودند به خدا دروغ نبند .《فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ سَمَّاکَ صَالِحاً 》خدا توی قرآن تو را صالح خطاب کرده است.《 حَیْثُ یَقُولُ« فَأُولٰئِکَ مَعَ اَلَّذِینَ أَنْعَمَ اَللّٰهُ عَلَیْهِمْ مِنَ اَلنَّبِیِّینَ وَ اَلصِّدِّیقِینَ وَ اَلشُّهَدٰاءِ وَ اَلصّٰالِحِینَ» یَعْنِی اَلَّذِینَ آمَنُوا بِنَا وَ بِأَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ 》صالحین آنهایی هستند که ما اهل بیت (علیهم السلام) و امیرالمومنین (علیه السلام)را قبول دارند و تو صالح هستی.《وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ وَ جَمِیعِ حُجَجِهِ عَلَیْهِ وَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَلطَّیِّبِینَ اَلطَّاهِرِینَ اَلْأَخْیَارِ اَلْأَبْرَارِ اَلسَّلاَمُ.》بر اینان که اخیار و پاکانند سلام باد و تو در زمره آنها قرار داری.
《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعْدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَبَّاسِ بْنِ حَرِیشٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ أَرْوَاحَنَا وَ أَرْوَاحَ اَلنَّبِیِّینَ تُوَافِی اَلْعَرْشَ کُلَّ لَیْلَهِ جُمُعَهٍ》
امام باقر علیه الصلاه و السلام از قول رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند : ارواح ما ائمه و ارواح پیامبران در نزد عرش پروردگار در هر شب جمعه با هم ملاقات میکنند.
《 فَتُصْبِحُ اَلْأَوْصِیَاءُ وَ قَدْ زِیدَ فِی عِلْمِهِمْ مِثْلَ جَمِّ اَلْغَفِیرِ مِنَ اَلْعِلْمِ.》علوم کل اوصیاء و ائمه (علیهم السلام) در بازگشت در هر شب جمعه و عالم طبیعت اینقدر زیاد میشود ،مثل شتران بار کشی که اینها ازدحام کردند از کثرت شمرده نمی شود.
《باب قول امیرالمومنین علیه السلام بأحکامه بما فی اَلتَّوْرَاهَ وَ اَلْإِنْجِیلَ وَ اَلزَّبُورَ وَ اَلْفُرْقَانَ》
این باب از ابواب روایات درباره احکامی است که امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام از تورات و انجیل و زبور و فرقان میدانند و حضرت بیان کردند که به تمام این کتب آسمانی آگاه هستند .
《 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ اَلثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : لَوْ ثُنِیَتْ لِیَ وِسَادَهٌ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلْقُرْآنِ بِالْقُرْآنِ حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند جد ما امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام فرمودند اگر برای من وِساده ای پهن شود ،جایگاهی بلند ،تختی بزنند،کرسی بزنند،وساده و فرشی پهن کنند که بر آن بنشینم و سخن بگویم بین اهل قرآن به حقیقت قرآن حکم خواهم کرد《 حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》تا اینکه نورش برسد به جانب حق و این نورانیت سخن من تُتُق بکشد و تلألؤ کند تا دامنه کبریایی الله سبحانه و تعالی.
《 وَ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلتَّوْرَاهِ بِالتَّوْرَاهِ حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ》و اگر بر آن وِساده بر آن جایگاه بنشینم هر آینه حکم خواهم کرد بین اهل تورات به خود کتاب توراتی که در نزد یهود است،به گونه ای که《 یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ》نور حکم کردن من به دامن کبریایی حق بکشد،تا آنجا توسعه پیدا کند.
《 وَ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلْإِنْجِیلِ بِالْإِنْجِیلِ حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》و اگر وِساده ای برای من پهن شود بر آن جایگاه بنشینم و برای مسیحیین و اهل انجیل حکم کنم به خودِ کتاب انجیل 《حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》که نور حکم من تا دامنه کبریایی حق برسد.
《وَ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلزَّبُورِ بِالزَّبُورِ حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى اَللَّهِ 》و اگر بر آن جایگاه و وِساده بنشینم و حکم کنم برای اهل زَبور ،به خودِ کتاب زبور حکم خواهم کرد و نور آن تا دامنه کبریایی حق کشیده بشود.
《وَ لَوْ لاَ آیَهٌ فِی کِتَابِ اَللَّهِ لَأَنْبَأْتُکُمْ بِمَا یَکُونُ حَتَّى تَقُومَ اَلسَّاعَهُ》و اگر نبود آن آیه ای که در کتاب آسمانی ،قرآن است،اگر آن آیه از من جلوگیری نمی کرد و ممانعت برای من پیش نمی آورد[«وَ ما تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ»(سوره مبارکه لقمان آیه ۳۴)،یک آیه ای است که آن آیه جلوی من را گرفته که خبر ندهم ،واِلا اگر آن آیه نبود هر چه تا روز قیامت در عالم رخ میدهد همه را من به شما میگفتم ،به شما خبر میدادم].《 حدثنا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی اَلْجَارُودِ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : لَوْ کُسِرَتْ لِی وِسَادَهٌ فَقَعَدْتُ عَلَیْهَا لَقَضَیْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلتَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ 》
آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند اگر جایگاهی برای من معین شود و بر تخت و سریر و بر وِساده ای بنشینم ،حکم خواهم کرد بین اهل تورات به کتاب توراتِ خودِ آنها.
《وَ أَهْلِ اَلْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ 》و حکم خواهم کرد برای اهل انجیل،مسیحیین به انجیل خودشان.
《 وَ أَهْلِ اَلزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ 》و حکم خواهم کرد برای اهل زبور به کتاب زبور آنها.
《 وَ أَهْلِ اَلْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِمْ》و برای مسلمانان حکم خواهم کرد به قرآن آنها با قرآنشان.
《بِقَضَاءٍ یَصْعَدُ إِلَى اَللَّهِ یَزْهَرُ 》یک جور حکم کردن و داوری خواهم کرد که آن حکم داوری من به طرف حق کشیده بشود و صعود پیدا کند و تلالو و نورافشانی کند.
《 وَ اَللَّهِ مَا نَزَلَتْ آیَهٌ فِی کِتَابِ اَللَّهِ فِی لَیْلٍ أَوْ نَهَارٍ إِلاَّ وَ قَدْ عَلِمْتُ فِیمَنْ أُنْزِلَتْ 》به خدا سوگند هیچ آیه ای از آیات کتاب الله ،قرآن مجید بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل نشده است در شب یا در روز ،مگر اینکه من میدانم درباره چه کسی نازل شده است.[ تمام آیاتی که بر رسول خدا نازل شده اند منه علی بن ابی طالب همه اش را میدانم، چه شب،چه روز،که درباره کیست]
《 وَ لاَ أَحَدٌ مِمَّنْ مَرَّ عَلَى رَأْسِهِ اَلْمَوَاسِی مِنْ قُرَیْشٍ إِلاَّ وَ قَدْ نَزَلَتْ فِیهِ آیَهٌ مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ تَسُوقُهُ إِلَى اَلْجَنَّهِ أَوْ إِلَى اَلنَّارِ 》
و هیچ تیغ و آن چاقویی که سر میتراشد،تیغ سلمانی،بر روی سرِ مردم قریش عبور نمی کند که موی سر آنها را بتراشد مگر که من آگاه باشم کدامیک از آن موی هایی که تراشیده میشود آنها به بهشت می افتد یا به جهنم، من این را هم میدانم.هیچ مویی از سر مردم قریش بوسیله مَواسی،[ تیغ های سلمانی را موس می گویند،موسی هم به همین معناست]تراشیده نمی شود مگر من از کتاب آسمانی ،قرآن،میدانم که کدام موی به جهنم میرود و کدام موی به بهشت میرود.
《 فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ》حضرت که این سخنان را فرمودند مردی از میان جمعیت حرکت کرد، به پا ایستاد ،
《 فَقَالَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ مَا اَلْآیَهُ اَلَّتِی نَزَلَتْ فِیکَ 》
گفت آن آیه ای که در قرآن درباره شما نازل شده است آن آیه کدام است؟؟《 قَالَ لَهُ أَ مَا سَمِعْتَ اَللَّهَ یَقُولُ 》[فرمودند]گوشت نشنیده سخن خدا را،که درباره من فرموده است،《 – أَ فَمَنْ کٰانَ عَلىٰ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ 》این من هستم آن کسی که بر بَینِه و شهود و گواهی صحیح هست از ناحیه پروردگارِ خودش ،بینش و دانش او الهی است.
《 وَ یَتْلُوهُ شٰاهِدٌ مِنْهُ》 آنکه بر بَینِه رب است ،شاهدی می آید دنبال او و گواهی میدهد،صحت ارتباط او را در بینش و دانش به حق.و او رسول الله است ،رسول الله قرآن را آورده که شاهد باشد بر صدق عمل امیرالمومنین و ادعای…《 وَ یَتْلُوهُ شٰاهِدٌ مِنْهُ》یعنی امیرالمومنین در موقعیتی که هست ،رسول خدا قرآن را آورد سند صحت قول امیرالمومنین علیه السلام قرار داد.
《 قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ أَنَا شَاهِدٌ لَهُ فِیهِ وَ أَتْلُوهُ مَعَهُ .》خودِ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند امیرالمومنین علیه السلام بر بَینِه رب است و منه پیغمبر بر صدق گفتار او شاهد هستم ،این قرآن را آوردم که امضای قول علی علیه السلام بشود.
《 حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِیِّ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : لَوْ ثَنَى اَلنَّاسُ لِی وِسَادَهً کَمَا ثُنِیَ لاِبْنِ صُوحَانَ 》
اگر مردم برای من هم وِساده ای،فرشی پهن کنند ،سریری،جایگاهی برای من بسازند مثل این که برای ابن صُوحان ساختند[ ابن صوحان یکی کسی بوده از طرف
امیرالمومنین علیه السلام که برای مردم حکم می کرد ،صاحب رای بوده است، مردم برایش یک جایگاهی درست کرده بودند که آنجا می نشست و حکم میکرد، خودِ امیرالمومنین علیه السلام انتخابش کرده بودند،صعصعه بن صوحان و زید بن صوحان که دو برادر بودند ،منظور از ابن صوحان ،صعصعه است.
او را قبول داشتند،مردمى بوده ،ولى نسبت به امیرالمومنین تردید داشتند.آن ابن صوحانی که از امیرالمومنین همه نورش را گرفته ،مردم او را پذیرا بودند ولی خودِ امیرالمومنین علیه السلام را قبول نداشتند.] اگر برای من جایگاهی ساخته شود،وساده و تخت و سریری بزنند مثل ابن صوحان بر آن بنشینم ، 《لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلتَّوْرَاهِ بِالتَّوْرَاهِ حَتَّى یَظْهَرَ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ》برای اهل تورات با تورات حکم خواهم کرد ،یک جوری حکم خواهم کرد که بین آسمان و زمین شکافته بشود مردم تمام عوالم غیب را ببینند،《 وَ لَحَکْمُت بَیْنَ أَهْلِ اَلزَّبُورِ بِالزَّبُور حَتَّى یَظْهَرَ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ 》برای اهل زبور با زبور حکم خواهم کرد ،یک جوری حکم خواهم کرد که بین آسمان و زمین شکافته بشود مردم تمام عوالم غیب را ببینند، 《وَ لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلْإِنْجِیلِ بِالْإِنْجِیلِ حَتَّى یَظْهَرَ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ》برای اهل انجیل و مسیحیان چنان حکم خواهم کرد که تمام آسمان و زمین شکافته بشود همه مردم عالم آنچه در عالم غیب است را ببینند، 《وَ لَحَکَمْتُ مَا بَیْنَ أَهْلِ اَلْفُرْقَانِ بِالْفُرْقَانِ حَتَّى یَظْهَرَ مَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ وَ اَلْأَرْضِ.》و برای اهل قرآن و فرقان حکم خواهم کرد با قرآن آنها،برای مسلمانها هم عوالم غیب و عوالم وجود روشن بشود.[ ولی مردم امیرالمومنین علیه السلام را نشناختند،نزدیکترین ها هم نشناختند و لذا همه علوم غیبی مخفی ماند و کسی بهره ور نشد مگر خواص از اصحاب].
《 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَمِعْتُ مِنْهُ قَالَ اِبْنُ عُمَرَ وَ أَخْبَرَنِی زَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیّاً أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ یَقُولُ:》
ابی بصیر می گوید که من از ابن عمر و زاذان چنین شنیدم که آن دو میگفتند : 《قَالَ سَمِعْتُ عَلِیّاً أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ هُوَ یَقُولُ》[ این خیلی شجاعت و شهامت میخواهد در جمعی از مردمی که همه امیرالمومنین علیه السلام را به طوری منکر هستند ، و حضرت را نشناختند ،اینگونه دلاورانه سخن بگویند ] ابن زاذان می گوید من از امیرالمومنین علیه السلام شنیدم که میفرمود: 《 مَا مِنْ رَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ جَرَى عَلَیْهِ اَلْمَوَاسِی إِلاَّ وَ قَدْ نَزَلَتْ فِیهِ آیَهٌ أَوْ آیَتَانِ تَقُودُهُ إِلَى اَلْجَنَّهِ أَوْ تَسُوقُهُ إِلَى اَلنَّارِ 》حضرت فرمودند هر پاکی سلمانی [ تیغ سلمانی را مازندرانی ها و خراسانی ها ،پاکی میگویند ] ،تیغ سلمانی که بر سر مردم قریش نهاده شود و موی سر آنها را بتراشند، من از قرآن یک آیه یا دو آیه شاهد دارم که کدام موی آنها را به بهشت میبرد و کدام موی آنها را به جهنم میبرد.از آیه قرآن من یکی یا دوتا سراغ دارم.
آن هم آیه را من اینجوری میدانم که کدام آیه معنایش این است که مجرم را پیش می اندازد به جهنم یا پیش می اندازد به بهشت.
و آیه ای دیگر من سراغ دارم که میکشاند یقه شان را میگرد میبرد به بهشت یا به جهنم میبرد،اینجوری من آیات قرآن [را میدانم ].
که رفتن به بهشت هم دو جور است یا اینکه هلش میدهد می اندازدش به بهشت یا جهنم میبرد یا اینکه یقه اش را میکشاند می اندازدش در بهشت یا جهنم.
هم قیاده و هم سوقشان میدهد.اینجوری آیات قرآن را بلد هستم، که موی سر مردم قریش که تراشیده بشود راجع به هر مویش یک آیه یا دو آیه میدانم.
《وَ مَا مِنْ آیَهٍ نَزَلَتْ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ 》هیچ آیه ای از آیات قرآن بر رسول الله نازل نشد در خشکی یا در دریا ،
《أَوْ سَهْلٍ أَوْ جَبَلٍ》یا بر کوه یا بر صحرا،
《 إِلاَّ وَ قَدْ عَرَفْتُهُ حَیْثُ نَزَلَتْ وَ فِیمَنْ نَزَلَتْ》مگر من میدانستم این آیات ،آشنا بودم ،شناخت داشتم،علم داشتم که این آیات درباره چه چیز و چه کسی نازل شده است.
《 وَ لَوْ ثُنِیَتْ لِی وِسَادَهٌ 》اگر برای من جایگاهی تعیین شود برای حکم کردن ،
《لَحَکَمْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلتَّوْرَاهِ بِتَوْرَاتِهِمْ 》برای یهودیان حکم خواهم کرد به کتاب توراتشان.
《وَ بَیْنَ أَهْلِ اَلْإِنْجِیلِ بِإِنْجِیلِهِمْ 》و برای مسیحیان حکم خواهم کرد به کتاب آسمانی، انجیل آنها.
《وَ بَیْنَ أَهْلِ اَلزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ 》و برای اهل زبور حکم خواهم کرد به زبور آنها.
《وَ بَیْنَ أَهْلِ اَلْفُرْقَانِ بِفُرْقَانِهِمْ 》و برای اهل قرآن و مسلمانان ،حکم خواهم کرد به فرقان آنها.
《حَتَّى تَظْهَرَ إِلَى اَللَّهِ.》آنجور حکم کردنی که ظهور پیدا کند و نشان داده بشود تا دامن کبریایی حق.
آنجوری که خدا آگاه باشد…
《 حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ اَلْقَدَّاحِ عَنْ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ 》
امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه الصلاه و السلام نقل میفرمایند و آن حضرت از امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام نقل میفرمایند :
《 أَنَّهُ قَالَ: لَوْ وُضِعَتْ لِی وِسَادَهٌ 》اگر نهاده بشود برای من وِساده ای،سریر و تخت و جایگاهی،
《 ثُمَّ اِتَّکَأْتُ عَلَیْهَا》بر آن وِساده تکیه کنم،
《 لَقَضَیْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلتَّوْرَاهِ بِالتَّوْرَاهِ 》برای یهودیان حکم خواهم کرد به کتاب توراتشان.
《حَتَّى تَظْهَرَ إِلَى رَبِّهَا 》به گونه ای که ظهور پیدا کند و نورافشانی کند تا دامنه کبریایی حق.
《 وَ لَوْ وُضِعَتْ لِی وِسَادَهٌ 》و اگر برای من جایگاهی مهیا شود ،
《 ثُمَّ اِتَّکَأْتُ عَلَیْهَا》تکیه بزنم بر آن وِساده،
《 لَقَضَیْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلْإِنْجِیلِ بِالْإِنْجِیلِ 》برای مسیحیان حکم خواهم کرد به کتاب انجیل آنها ،
《 حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى رَبِّهِ 》به گونه ای که تلالو و نورافشانی کند تا دامنه کبریایی حق ،
《 وَ لَوْ وُضِعَتْ لِی وِسَادَهٌ ثُمَّ اِتَّکَأْتُ عَلَیْهَا 》اگر برای من جایگاهی فراهم شود بر آن تکیه بزنم ،
《 لَقَضَیْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلزَّبُورِ بِالزَّبُورِ 》حکم خواهم کرد برای اهل زبور به کتاب زبور.
《 حَتَّى یَزْهَرَ إِلَى رَبِّهِ 》که آن حکم من نورافشانی کند تا دامنه کبریایی حق.
《 وَ لَوْ وُضِعَتْ لِی وِسَادَهٌ ثُمَّ اِتَّکَأْتُ عَلَیْهَا 》برای من جایگاهی تهیه شود و تکیه زنم بر آن وِساده،
《 لَقَضَیْتُ بَیْنَ أَهْلِ اَلْقُرْآنِ بِالْقُرْآنِ حَتَّى یَظْهَرَ إِلَى رَبِّهِ.》
به گونه ای که تا دامنه کبریایی حق این نور حکم من بکشد.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یا علی مدد