《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿۱﴾
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿۲)إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿۳﴾》
یکی از القاب بی بی صدیقه طاهره سلام الله علیها،《بتول》است.
سوال شد،یابن رسول الله《لما سمّیت جدتکم الزهرا سلام الله علیها بالبتول》؟؟《ما معنی البتول》؟؟
معنای بتول چیست؟؟
فرمودند 《لأنها طاهره مطهره لم ترءالحُمرَه قَدهُ》،《لم ترء ما تراهُ النساء》،آنچه عوارض برای زنان هست برای مادر ما فاطمه زهرا سلام الله علیها نیست.
حُمره به معنای قرمزی است که کنایه از خون است،ابداً قرمزییی که خون است در آن موجود مقدس راه ندارد.
طاهرهٌ مُطَهَره،بتول معنایش این است که او طاهره است،مطهره است،از عیب و دَنَس و از آنچه که《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا》(سوره مبارکه احزاب/۳۳)،آنچه که دیگر مردم دارند آنها ندارند،حتی راجع به این مساله روایاتی…
خدا رحمت کند مرحوم فرهاد میرزا را یک کتابی نوشته در مقتل،گفتم فارسی هم هست بگیرید بخوانید،خیلی کتاب خوبی هست،خیلی،در مقتل کتابی از این بهتر نداریم حتی مرحوم آشیخ عباس قمی هم که نَفَسُ المَهموم را نوشته،محدث هم هست،و کتاب لُهوف که سید بن طاووس نوشته،خوب اینها مقتل است ولی به جامعیت و اِتقانِ کتابِ《قَمْقامِ زَخّار وَ صَمْصامِ بَتّار》نیست.فرهاد میرزا یک آدمی بوده مُلا،از آن کتاب هم معلوم است،کتابهای دیگر هم در علوم مختلف نوشته،که آنها در دسترس نیست،همین است که می گوید موجب نوشتن این کتاب این شد که من در دریای مدیترانه،آنجا سوارِ کِشتی بودم طوفان شد که گفتند بارها را بیندازید،انداختیم،کشتی را آب گرفت و ناخدا گفت دیگر کار تمام است،اگر غرق شدیم که حتما غرق می شویم هر کسی خودش را به یک تکه پاره ای،چیزی برساند،اگر نجات قسمتش بود،بود اگر نه که هیچی.
من رفتم به آن ناخدا گفتم کشتیبان هیچ علاجی ندارد؟؟
گفت چه علاجی دارد؟
و کشتی هی داشت می رفت،گفت فقط ما دو مرتبه در دریا گیر کردیم یک طایفه ای از مسلمان ها هستند که به آنها شیعه می گویند اینها همیشه با خودشان یک خاکی دارند،آن خاک اگر در دریا ریخته بشود دریا را از تلاطم و طوفان می اندازد.
آنها هم نمی دانستند که من مسلمانم (فرهاد میرزا سیمای فرنگی ها را داشته)،خیال کردند من هم مسیحی هستم .
گفت مسلمان هم الان در کشتی نیست.
گفتم چرا من از همان طایفه هستم و آن تربت با من است،به قدرِ سرِ انگشت تربت را در دریا ریختم،آرام شد،موج ها خوابیدند،آنجا نذر کردم که من برگردم یک کتاب در مقتل امام حسین علیه السلام بنویسم،و این کتاب 《قَمْقامِ زَخّار وَ صَمْصامِ بَتّار》را نوشتم.
خیلی کتاب خوبی است.
در آنجا چند تا روایت به چند سند نه یکی دوتا،می خواهم بگویم این مرد مُلا چقدر معلوم می کند…
آقا امام حسین علیه الصلاه و السلام به خانه رسول خدا وارد شدند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خوابیده بودند[ممکن است این حادثه در چند جا اتفاق افتاده باشد]یکی از آنها در خانه عایشه ملعونه است که می گوید من دیدم آقا امام حسین آمدند و هوا گرم بود رسول الله پیراهن از روی شکمشان بالا رفته بود،امام حسین آمدند روی شکم رسول خدا نشستند،وقتی نشستند من متوجه شدم که آقا امام حسین بر سینه
رسول الله،بول کردند من رفتم که ایشان را بگیرم رسول الله فرمودند رهایش کن بگذار کارش را تمام کند،و رسول الله اجتناب نکردند.
اُبی بن کعب هم می گوید که من بر رسول الله وارد شدم دیدم که آقا امام حسین آمدند از پشت سر روی شانه رسول الله بعد روی دامنشان آمدند و بول کردند،ما دستپاچه شدیم ،فرمود این پسر من حسین است رهایش کنید،و از آنجا بیرون نرفتند.
بعد روایات دیگری هم دارد که خیلی آن روایت…
دیدم رسول الله بعد از این یکبار آب ریختند،گفتم یا رسول الله ما را امر می کنید به سه مرتبه آب ریختن، چطور شما یک مرتبه آب ریختید؟
حضرت فرمودند ما اهل بیت غیر از دیگر مردم هستیم.
این یک مرتبه آب هم معنایش این نیست که پاک کنند،یک چیز دیگری در عالم است.
مادر ما فاطمه زهرا سلام الله علیها《بتول》است،یعنی آنچه بر همه زنان عالم عارض می شود بر او عارض نمی شود،پاکند،طاهرند،مطهرند《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا》،فرمودند کافر است،مشرک است اگر کسی ما را مساوی با مردم بداند یا مثل مردم بداند،کافر است،مشرک است کسی که 《مَن سَوانا》یعنی مساوی بداند،《مَن سَوانا مَعَ اَحدٍ مِنَ الناس وَ قد کَفَر》،کافر شده،《لا یُقاسُ بِنا أحَدٌ 》کسی به ما قیاس نمی شود ما غیر از مردم دیگر هستیم.
گفت خدمت امام جعفر صادق علیه السلام بودم (چند جا راجع به ائمه دارد) در یک سفری که می رفتیم [ اینها پاکند،طاهرند،مطهرند،حالا آن مساله آقا امام حسین که بول نیست،مردم خیال می کنند که بول است،یک چیز دیگر است،یک مطلب دیگر است،آن را عایشه…عایشه غیر از این چیزی می فهمد آخر؟عقل دارد؟شعور دارد؟ اُبی بن کعب آدم است؟
او می گوید بول است،حالا در روایات شیعه هم اینها را آوردند،البته اینها را سنی ها همه نقل می کنند،این اصلا یک چیزی است که رسول الله هم نگفتند این مساله درباره حسینم چیست.
خوب به چه کسی بگویند؟
به عایشه ای که با امیرالمومنین می جنگد بگویند؟؟
اگر اینکه این مساله را رو می کردند و مقام حضرت سید الشهداء را می فرمودند همان کاری که شمر کرد همانجا عایشه انجام می داد نمی گذاشت مساله به کربلا برسد،بله.
شما بچه تان یک خورده ای شیرین زبانی می کند و فلان و این حرفها،از خاله،عمه،دایی،عمو دورشان می کنید که چشمش نزنند،مگر نیست؟
یک خورده ای بچه تان شیرین زبان باشد،یک خورده ای
ماشاءالله خوشمزه باشد شما همه اش مواظب هستید که چشم نخورد،از نزدیکترینشان،اینها دشمن بودند،رسول خدا باید بفرمایند که این مساله چیست؟سِرّ مطلب را بگوید؟این که نمی شود،سِرّ مطلب را نفرمودند که چیست.
وقتی که نماز می خواندند آن هم نماز رسول خدا ،آقازاده ها هم آقا امام حسن،هم آقا امام حسین (بیشتر آقا امام حسین)می آمدند روی کتف رسول خدا،پشت رسول خدا سوار می شدند،حضرت یک جوری از نماز پا می شدند،سر از سجده بر می داشتند،که آقازاده نیفتند،وَ اِحتَزَنهُ ،بعد هم روی دامن می نشاندند دو مرتبه به سجده می رفتند و مشغول حرکاتی بودند،که نماز اصلا این است،نماز رسول الله واقعا باید همین جوری باشد،ما اگر یک خورده ای دستمان را تکان بدهیم،خودمان را این طرف و آن طرف کنیم معلوم است نماز نخواندیم.
《اِحتَزَنهُ》همه اش در نماز مشغول امام حسین علیه السلام بودند،روی دوش می گرفتند،روی زانو می گرفتند،مشغول نماز هم بودند،این نماز است.
آن عده با امام جعفرصادق علیه الصلاه و السلام می آمدند (در یک مسافرتی که حضرت تشریف می بردند)،حضرت آفتابه (اِبریق)برداشتند که به یک جای خلوتی برای تطهیر بروند،رفتند تا از چشم دور شدند وقتی که برگشتند آدم فضول همیشه همه جا هست دیگر،خدا نکند فضول باشد،همه جا فضول هست،گفت برویم ببینیم که امام صادق علیه الصلاه و السلام چطوری برای قضای حاجت می روند،آمد آن گودی را پیدا کرد و بوی عطر او را گیج کرد،یک عطری که نتوانست تَفَحُص کند،وقتی که برگشت حضرت فرمودند دنبال چه می گشتی؟ اینها باب الله هستند،اینها عین الله هستند،اُذُن الله هستند،یدالله هستند،وجه الله هستند،همه صفات حق در اینهاست،همه اسماء حق آنها هستند، دنبال چه می گردی؟
فرمودند آن چیزی که دنبالش می گشتی《اِنَّ الاَرضَ تَبلَعُها》زمین آن را می بلعد،یعنی مایه می خواهد،این کره ارض باید روح داشته باشد،روح است،او آن وجود است،روحِ هستی است،فرمود 《اِنَّ الاَرضَ تَبلَعُها》زمین او را می بلعد،این می بلعد خیلی…
مایه است،اگر یک چیزی باشد.
آن شخص آمد خدمت حضرت رضا علیه الصلاه و السلام،حضرت دنبالش فرستادند که حجامت کنند[از حجامت بگویم؛ ائمه علیهم الصلاه و السلام فرمودند ما را حسد مردم به این…
هر چه بلا سرمان می آید از حسدِ ناس است.
حالا از حجامت بگویم،روایتش را بگویم بعد این را می گویم]
دنبال حَجام(حجامت می کند) فرستادند،حضرت رضا علیه السلام حجامت می کردند[همه ائمه علیهم السلام حجامت می کردند]وقتی که حجام خون را گرفت،حضرت فرمودند رنگ خون و سفتی اش و اینها را ببینم.
گفت نیست آقا.
فرمودند الان خون گرفتی دیگر.
مَحجَمه گفت شَرِبتُها،سر کشیدم.
حضرت فرمودند دیگر بدنت به آتش جهنم حرام شد،ولی دیگر این کار را نکنی،یعنی زیادی ات است.
یک کسی آمده بود به حاج اکبر آقا گفته بود که پای منبر فلانی می روید و اینها…
ما همین روایت را بالای منبر گفته بودیم.حسادت…
روایتش را بخوانیم؛
فرمودند حسد ده قسم است،همه این حسدی که در مردم است،نُه قسم آن در علماست،یک قِسمش
در همه مردم است،این زنهایی که اینقدر حسود هستند تازه یکی از آن نُه تا هستند،بعد خودِ علما از آن نُه تا هم [نگارنده؛ احتمالا آقاجان می خواستند بفرمایند علما از آن یکی هم قسم دارند]باز قِسم دارند،از همه بیشتر در آن نُه تا[نگارنده؛در آن یکی] هم باز اینهاست.
بابا ما داریم از ائمه صحبت می کنیم،از امیرالمومنین می گوییم،از امام حسین می گوییم اگر می بینید دور و بَر شلوغ است،اگر تو دوست هستی،اگر ولایت داری باید خوشحال باشی،حالا چیزی گیرشان نیامده به حاج اکبر گفته نرو پای منبر اینها،چون فلانی خون خوردن را جایز می داند،گفته خون حجامت را بخورید.
گفته وآلا من نمی توانم آنجا نروم چون با او یک قراردادی دارم.
گفته قراردادت چیست؟بگویم بخرند.
گفته اینکه این آقا برای من عرق فراهم می کند من می روم از او عرق میخرم می خورم😅
این جواب آن احمق،الاغ.
این جواب آسمانی است دیگر،از این بهتر جواب می خواهد؟
از بس که حسود هستند،از بس که بخیل هستند.
برای چه؟ اینکه روضه می گذاریم مردم جمع می شوند،مسجدهای نزدیک خانه آقای جلوه دادشان درآمده[روز جمعه ها که مسجدها تعطیل است،نمازجمعه است،آن روز که ما اصلا به شما کاری نداریم ]برای چه جمع می شوند آنجا؟
چون جمع می شوند باطل هستند،برای امام حسین سینه می زنند باطل هستند،برای امام حسین گریه می کنند…
گفتند یک کسی مخالف عشق بود،این مثلا کتاب می نوشت،یا اینکه بالای…خیلی عشق را رد می کرد،نماز جمعه ای بود و یک مُلای جرأت دار بود[خوب چون منبر جرأت می خواهد،جگر شیر می خواهد،هر گردن کلفتی توی عالم از او بالاتر غَداره اش بُرنده تر است یک طرف،آن که بالای منبر بتواند حرفی بزند یک طرف،گردن کلفت ها می دانند که حرف زدن چقدر…]
سابق اگر کسی چیزی گم می کرد،به مسجد می آمد اعلام می کرد که آی من فلان چیز را گم کردم هر کس پیدا کرده بدهد.
یک کسی هیزم به شهر آورده بود الاغ هایش فرار کرده بودند،گم کرده بود،آمد گفت بابا ما سه تا الاغ گم کردیم بردارند بیاورند.
گفت فردا بیا من الاغ هایت را پیدا می کنم.
وقتی آمد،آن مردی که بر علیه عشق منبر می رفت و مثلا صحبت می کرد و صفحه می گذاشت و می گفت عشق چیست و خلاف است[پای منبر مُلای جرأت دار نشسته بود].
[مُلا]بالای منبر گفت چه کسی الاغ هایش را گم کرده؟
گفت من.
گفت چندتا بوده؟
گفت سه تا.
او[مرد مخالف عشق]با دوتا از هم رای های خودش بود،گفت این سه تا الاغت پای منبر من نشستند بردار ببرشان.
گفتم بابا این حرفها چیست؟
گفت اگر این الاغ نباشد با عشق مخالف است؟
آخر عشق،محبت است،《اَلْمُؤْمِنُونَ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ》
،برای چه این طرف و آن طرف بروید،اینها هستند،بردار ببر.
ولی باز خدا را نگاه کنید،امیرالمومنین را نگاه کنید،امام حسین را نگاه کنید،در این راه هر کس برعلیه آدم اقدام نمی کند،تمام آنها به نفع می شود هاا،این را به شما بگویم،تمام آن فعالیت ها…
چون باب امیرالمومنین است،باب ولایت است،باب محبت است،باب عشق به امام حسین است،امام حسین علیه السلام همین جا نشان می دهند《یُعِزُّ مَنْ یَشَاءُ وَیُذِلُّ مَنْ یَشَاء》.
بله این جوابش همان بود که بگویی بعد از یکِ نصفِ شب آمدی جوابت همین است،از این جور چیزها اینقدر هستند،بیشعور،نافهم،و حالا هم که دیگر از بین رفتند چیز دیگری از آنها نمانده،مقدس مآبها،نادان ها،حسودها،بخیل ها.
چون در راه اهل بیت علیهم السلام…،بابا اگر تو عزت می خواهی راهش همین است تو ببین با مردم چه جوری…
برای چه مردم ما را دوست دارند؟
برای اینکه از محمد و آل محمد علیهم السلام حرف می زنیم خوب تو هم بیا.
تو هم بیا همین راه را انتخاب کن،تا من هم بیایم دنبال تو راه بیفتم،من هم با همه خلق بیاییم پای تو را ببوسیم،تو از آنها بگو،از آنها صحبت کن،از امیرالمومنین بگو،از امام حسین بگو،از امام زمان بگو.
هر چه هم بلد هستند می گویند هاا.
یک کسی گفته بود این چه بوده خانه حاج آقا یکی خودش را آتش زده بود؟
گفته بود خانه یکی از این علی اللهی ها این هم گرفته زده بودش.
گفتم نوش جانش،با اینکه من می گویم از این کارها نکنید،یک نیم ساعتی او را زده بود،اینها را باید روی ساعت کتکشان زد،آدم اینقدر بی شعور باشد!!!
علی اللهی هاا،آخر تو می فهمی یعنی چه؟ می دانی اینها یعنی چه؟
اینها مالِ خودشان نیست،همه اینها از این لباس است،هر چه بلا و فساد است از همین لباس است،حالا نامحرم در مجلس نداریم،بخدای لاشریک له راست می گویم حاج آقا،اگر اینکه یک کسی از صبح تا شب طلب رحمت برای آقای خمینی بکند کم کرده،به جهت اینکه آقای خمینی آمد دماغ اینها را به خاک مالید،خیلی به شیعه خدمت کرد،عزت این مقدس مآبها و این آخوندهای نافهم را از بین برد.
با آمریکا چیست؟شاه بیرون کردن چیست؟اینها را از میان مردم برداشت برد،دیگر کسی به اینها اعتقاد…
این کار را آقای خمینی کرد،دعایش کنید،والله طلب رحمت برایش بکنید،به مولا امیرالمومنین هاا.
این آمد این کار را کرد؟ بله.
من گاهی پای رادیو در ماشین هستم،می بینم یک کسی دارد آواز می خواند،موسیقی است،می گویم خدا بیامرزدت آقای خمینی که اقلا این تحجر ذهنی مردم را برداشتی آدم گوشش با یک نغمه ای آشنا شد.
آیا کسی جرات می کرد جلوی این مقدس مآبها…بله؟
از منبر، روضه امام حسین می خواندند،می دیدید اینکه می گویند غنا نخوان!! روضه امام حسین هااا.
حالا برای اینکه مجلس ما قشنگ،صاف و مرتب بشود یک صلوات برای روح مرحوم آقای خمینی بفرستید.
بله اینها را آدم حق شناس باشد،قدر شناس باشد،نمک شناس باشد،بفهمد،بداند،بزرگترین خدمت را ایشان کرد که اینها را از چشم مردم برداشت بیرون برد،خیلی اینها خطرناک هستند،جلوی امام حسین را می گیرند،جلوی امیرالمومنین را می گیرند،جلوی ائمه را می گیرند،جلوی امام زمان علیه السلام را می گیرند،جلوی هر چه خوب است اینها می گیرند،و فقط علاجشان هم ایشان بود.
خدا بیامرزد،خدا رحمت کند.
فرمودند که خون حجامت کجاست،ببینم ؟
گفت شَرِبتُهُا[عجب رندی بوده هاا سر کشیده]
فرمودند تو را بشارت بدهم،که بدنت به آتش جهنم حرام شد،ولی دیگر این کار را نکنی یعنی زیادی ات می کند،اصلا ذوب می کند،ذوبِ ذوب می کند.
《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا》،ذات مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها را بتول نامیده اند،《لأنَها لَم تَرءالحُمرَهَ قَدهُ》او هیچ گاه …
این معنایش خیلی یک معنای لطیف و ظریف و باطنی دارد،که او با همه اینکه مصیبت کربلا خیلی…
یک معنای طهارت برای بی بی سلام الله علیها ملحوظ است،یک معنای قداست و طهارت.
و یک معنای دیگر دارد که صدیقه طاهره سلام الله علیها در مساله کربلا هیچ گونه چشمش به خون امام حسین علیه السلام نیفتاده《لم ترءالحمره قده》این اطلاق دارد،برای همین هم آقا امام حسین صلوات الله و سلامه علیه(ببینید اینها سِرّ روایات یک بطن که نه،فرمودند کلام ما هفتاد بطن دارد،فرمودند کلام ما هفت بطن دارد که در هر بطنی هفتاد بطن گذاشته شده.معانی اش این جوری است) وقتی آقا علی اصغر باب الحوائج روی دست امام حسین قرار گرفتند و آن تیر به گلوی مبارکشان اصابت کرد،روایات،مقتل همه نوشتند که امام حسین خون را با دست گرفتند به طرف آسمان پاشیدند که یک قطره از آن خون دیگر …
یعنی چه؟
یعنی چشم فاطمه زهرا به آن خون نیفتد،و بعد روایات داریم که یک قطره از خونِ شهدای کربلا روی زمین نمانده،یک قطره نمانده هااا.
نه خونِ مبارک آقا سید الشهداء،چون ثارُالله است،خون خدا باید نزد خدا باشد،آنهای دیگر هم ثارُالله هستند،آنهای دیگر به اشراف امام حسین،به اشراف سید الشهداء،ثارُالله هستند ،امام حسین مستقلا ثارُالله هستند.
خوب خونِ خدا روی زمین؟؟
آنهایی که شعرا می گویند،آنهایی که روایات می گوید،آنهایی که مقاتل می گوید،خون روی زمین مال فکر و درک ما است،اصلا نیامده.
از امام صادق علیه الصلاه و السلام سوال شد که آقاجان سر مطهر جد شما اباعبدالله آخرش کجا دفن شد؟؟
حضرت فرمودند بدنِ مطهر جدِ ما اباعبدالله کجاست؟
گفت: کربلا.
حضرت فرمودند نخیر کربلا نیست،بدنِ جدِ ما اباعبدالله و همه مُستَشهدینِ بَین یَدَی همه این ابدان به آسمان هفتم برده شده،آنجا نیست،عرض کرد پس ما چه چیز را زیارت می کنیم؟؟
فرمودند آن خاکی را که به آن بدن نسبت پیدا کرده است،زیارت می کنید.
خوب اگر بدن به آسمان هفتم رفته،خون روی زمین می ماند؟؟خون به زمین می چکد؟؟
[روایات در این باب هم زیاد است]
چرا ؟؟
به خاطرِ دلِ فاطمه زهرا سلام الله علیها که بتول است،
《لَم تَرَءالحُمرَه قدهُ》،چشمِ فاطمه،مادر است،شما ببینید عزیزِ خداست،آن هم فاطمه زهرا اول عزیزش است.
اگر اینکه یک کسی توی خانه،مادری،فرزندی،هر چه در خانه به طور عادی فوت کند،کشته هم نشود،خوب،
وقتی که مادر را می خواهند وارد خانه کنند،پدر را می خواهند وارد خانه کنند،حالا فرزندشان از بین رفته یا نه،مادری از بین رفته فرزندان را می خواهند بیاورند،می گویند لباس هایش را جمع کنید،کفش هایش،هر چه دارد،چادرش را جمع کنید،که چشم آنها به آن[وسایل] نیفتد،مگر اینطور نیست؟
خدا این بساط را جمع کرد،برای خودش برده.
پس فاطمه زهرا سلام الله علیها…
چطور عیسی بن مریم را، مگر شما در قرآن نمی خوانید،نخواندید《ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکن شُبِّهَ لَهُم》(سوره مبارکه نساء/۱۵۷)،عیسی بن مریم نه کشته شده و نه مصلوب شده،قرآن است،همان کسی که سَعایت کرده بود همان را گرفتند،او به شکل عیسی بن مریم…
هرچه گفت بابا من یهودا هستم،گفتند عه،عیسی بن مریم دروغ نگو،شُبِّهَ لَهُ ذَلِک.
خوب،عیسی عزیزتر است یا امام حسین؟
عیسی عزیزتر است یا علی اکبر؟
عیسی عزیزتر است یا غلامِ سیاه؟
برای خدا می گوییم.
یک بحث اینجوری هست،ما آن حرفها را نمی زنیم،هنوز کجا این عقلها می کشد که تا…
این مسیحی ها خودشان قبول ندارند این را،مگر قبول دارند؟
ما خارج از دین های آنها باید اینها را قبول کنیم،این را دقت کنید چه می گوییم،ما که خارج از دین نصارا هستیم،باید بگوییم که عیسی بن مریم کشته نشده،درست است؟؟
خوب دقت کنید،ما خارج از دین مسیح هستیم،ما داریم می گوییم عیسی کشته نشده،باید یک کسی هم خارج از دین اسلام باشد که اینها را بفهمد،حالی تان هست یا نه؟؟
این اسلامی که از سنی ها گیرِ ما و تو آمده بهتر از این دستمان نمی آید،یک کسی خارج از این دین باید بیاید مثل اینکه ما خارج از دین نِصارا داریم می گوییم که بابا عیسی بن مریم کشته نشده.
فرمودند قرآنی که در دست شماست،این آن قرآن واقعی نیست،تحریف شده،روایات هم زیاد،ولی آی مردم به همین قرآن باید عمل کنید،به همین قرآن هم شما را هدایت می کنیم.
کربلا هم همین کربلاست،که محبت ملائکه است که حاجت می دهد،همین کربلا.
جسم امام حسین در کربلا باشد،بعد صدام می توانست
بیاید آنجا بمب بگذارد،خراب کند؟؟؟
اینها نیست،یک چیز دیگری در عالم است،این هم از ستاریت حق است،چون رحمهُ الله الواسعه است،برای اینکه این خلافکاری هایی که می شود خلق را به فنا نکشاند،از بابِ رحمت خودشان را بالا می کشند،از باب رحمت،اما این مساله چه وقت تحقق پیدا کرده؟
که جسدِ طاهر و مطهر شهداء را به آسمان هفتم بردند ما نمی دانیم،برای حضرت زینب سلام الله علیها اصلِ واقعه بوده است،اگر اینکه این روایات را ما پذیرفتیم باید بدن برادر را بگذاریم تا خواهر بیاید گودی قتلگاه و این بدنِ بی سر را بغل بگیرد و لب ها را بر رگ های خشکیده بگذارد،اگر به آسمان رفته است بعد از این است که خواهر از روی بدن برادر حرکت کرده یا نه،《اِجتمعت عِدهٌ مِنَ الاَعراب》آمدند با ضرب تازیانه خواهر را حرکت دادند.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
دعاهایی که میفرمایند به اجابت مقرون،رحمه الله من قراء فاتحه و الاخلاص و الصلوات.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یاعلی مدد