بصائرالدرجات_جلسه بیست و پنجم

《بسم الله اارحمن الرحیم》

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحُسَیْنِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ ضُرَیْسٍ قَالَ: قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ وَ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ حَوْلَهُ إِنِّی أَعْجَبُ مِنْ قَوْمٍ یَتَوَلَّوْنَنَا وَ یَجْعَلُونَنَا أَئِمَّهً وَ یَصِفُونَ بِأَنَّ طَاعَتَنَا عَلَیْهِمْ مُفْتَرَضَهٌ کَطَاعَهِ اَللَّهِ ثُمَّ یَکْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ وَ یَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ فَیَنْقُصُونَ حَقَّنَا وَ یَعِیبُونَ ذَلِکَ عَلَیْنَا مَنْ أَعْطَاهُ اَللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ اَلتَّسْلِیمَ لِأَمْرِنَا》

امام محمد باقر علیه الصلاه و السلام تشریف داشتند و عده اى از یاران و اصحاب حضرت هم خدمت حضرت نشسته بودند ،آن حضرت چنین فرمودند:من تعجب میکنم از گروه و قومی ،دسته ای ،مردمی که ولایت ما را پذیرفته اند ،ما را دوست دارند،و ما را هم امام مفترض الطاعه میدانند و وقتی از ما صحبت میکنند چنین می گویند که اطاعت ما بر آنها واجب است ،خدا واجب کرده است مثل اطاعت خدا.اینجوری در باب عقیده حرف میزنند،وقتی که از آنها سوال میشود.ولی《ثُمَّ یَکْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ 》خودشان دلیل و برهانهای خودشان را در هم میشکنند،به اینکه نسبت به ما در دلشان یک اشکال هایی دارند که حالا بیان میفرمایند که اگر امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام ،امام و حجت خدا ،قدرت خداست ،چطور دشمن ها توانستند بر او هجوم ببرند و حقش را غصب کنند؟؟ با این عقیده قلبی ،با این فکر ذهنی که برایشان پیش می آید تمام آن اعتبارشان در ولایت و اعتقاد به ما در هم میشکند.همان حرفی که امام صادق علیه الصلاه و السلام نسبت به سلمان و ابى ذر و مقداد هم فرمودند.[فرمودند وقتی امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه را با آن حال به مسجد میبردند اینها در دل و فکرشان در ذهنشان، همین حرف رخنه کرد که عه ما میشناسیم این مرد را ما میشناسیم،این اگر اراده بکند زمین و آسمان به هم دوخته میشود،چطور دارند میبرندش و هیچ چیز نمی شود؟؟هیچ مساله ای رخ نداد!!! آقا امیرالمومنین علیه السلام به هر سه آنها فرمودند دو مرتبه تجدید بیعت کنید و پیش آمدهایی که در زندگی اینها شد (البته مقداد نبوده، مقداد قُرص بوده ) در زندگی سلمان و ابی ذر هر چه پیشآمد شد حضرت صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند برای آن فکر نابجایی بود که آنجا کردند.یک فکر آمد که چطور میشود امام اینجوری باشد؟! چطور میشود امیرالمومنینی که ما میشناسیم همه قدرتها دست اوست ،چطور میشود اینجوری بشود؟]حالا امام باقر علیه الصلاه و السلام از این نقطه دارند میفرمایند، خیلی به امامت ما معتقد هستند،به ولایت ما معتقدند وقتی ما را تعریف میکنند میگویند طاعت و عبادت ما مثل طاعت و عبادت حق واجب است ،اینجوری حرف میزنند ولی《یَکْسِرُونَ حُجَّتَهُمْ 》خودشان دلیل خودشان را در هم میشکنند

《وَ یَخْصِمُونَ أَنْفُسَهُمْ》خودشان با خودشان به دشمنی دلیل و برهان بر میخیزند.《بِضَعْفِ قُلُوبِهِمْ》در دلهایشان جور دیگر فکر میکنند که وقتی ما امام هستیم باید طبق تشخیص آنها حرکت کنیم.وقتی یک کسی به ما ظلم کرد باید اینکه ریشه خودش و خانواده اش و ریشه عشیره اش را در بیاوریم و انتقام جویی کنیم.میخواهند ما اینجوری باشیم مثل بقیه مردمی که سرِ کار می آیند ،اول از رقبای خودشان و دشمنان انتقام جویی میکنند، میخواهند ما اینجوری حرکت کنیم.اینها ضعف قلوب دارند.《 فَیَنْقُصُونَ حَقَّنَا 》اینها با این فکری که میکنند، حق ما را در اعتقادشان ناقص قرار میدهند.  《وَ یَعِیبُونَ ذَلِکَ عَلَیْنَا 》و اینها در دلشان به ما عیب جویی میکنند که چرا ساکت ماندید؟ چرا قیام نکردید؟شما که میتوانید،خدا که با شماست،قدرتهای باطنی هم که دارید پس چرا قیام نمیکنید؟چرا …؟چرا حقتان را نمی گیرید؟ عیب جویی میکنند. 《مَنْ أَعْطَاهُ اَللَّهُ بُرْهَانَ حَقِّ مَعْرِفَتِنَا وَ اَلتَّسْلِیمَ لِأَمْرِنَا》در برابر آن دلیل ها و براهینی که برای حق معرفت ما هست ،آنها را نمی بینند،عیب جویی میکنند،اندیشه های کوتاه خودشان را دنبال میکنند، اینها باید تسلیم امر ما باشند برای ما تکلیف در دلشان مهیا نکنند،تکلیف برای ما مقدر نکنند.

《 أَ تَرَوْنَ أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اِفْتَرَضَ طَاعَهَ أَوْلِیَائِهِ عَلَى عِبَادِهِ ثُمَّ یُخْفِی عَنْهُمْ أَخْبَارَ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ 》

بعد حضرت رویشان را به طرف اصحاب و یاران کردند و فرمودند شما نظرتان چیست؟؟آیا میشود خداوند تبارک و تعالی طاعت اولیاء خودش را بر بندگان خودش واجب کند ، بعد اخبار زمین و آسمان را از آنها مخفی و پوشیده نگاه دارد ؟

آنها همه چیزها را میدانند.

《 وَ یَقْطَعُ عَنْهُمْ مَوَادَّ اَلْعِلْمِ 》یک کسی را خدا حجت خودش قرار بدهد و مواد علم را از او قطع کند این که نمی شود.

《فِیمَا یَرِدُ عَلَیْهِمْ مِمَّا فِیهِ قِوَامُ دِینِهِمْ》در آن چیزهایی که آن علم، برای قوام دین نسبت به مردم احتیاج دارد .

《 فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ رَأَیْتَ مَا کَانَ مِنْ أَمْرِ قِیَامِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ》این همین حرف را زد.حمران [ که از اصحاب خوب حضرت باقر علیه الصلاه و السلام هم هست]عرض کرد قربان شما گردم شما نظرتان راجع به قیام علی بن ابی طالب علیه الصلاه و السلام در مدت خلافتشان چیست؟؟

و قیام امام حسن در مدت خلافتشان و قیام امام حسین علیهما الصلاه و السلام ،《  وَ خُرُوجِهِمْ وَ قِیَامِهِمْ بِدِینِ اَللَّهِ 》دفاع از دین خدا کردند ولی هم امیرالمومنین علیه السلام به شهادت رسیدند هم امام حسن علیه السلام مظلوم واقع شدند،حق حضرت را گرفتند و هم امام حسین علیه السلام شهید شدند.نظرتان راجع به این چیست؟؟آخِر این را چه جوری برای ما تفسیر میکنید؟؟《وَ مَا أُصِیبُوا بِهِ مِنْ قبل[قَتْلِ]اَلطَّوَاغِیتِ 》از طاغوتهای زمان خودشان آنجوری ستم دیدند تا کشته شدند.این باطنش چه بوده ؟؟

《 إِیَّاهُمْ وَ اَلظَّفَرِ بِهِمْ حَتَّى قُتِلُوا وَ غُلِبُوا》بر آنها غلبه پیدا کردند ،دشمنان پیروز شدند و اینها کشته شدند و اینها مغلوب واقع شدند.این ظاهر امر است،یابن رسول الله حالا شما چه معنایی برای آن قائل هستید؟

《 فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ》امام باقر علیه الصلاه و السلام به این شخص(حمران،که شیعه است و امام را قبول دارد و می گوید امام مفترضُ الطاعه است،ولی این پیشامدهایی که شده در ذهنش اشکال آمیز است که این چیست و چه بوده است.اگر ما قبول داریم همه اینها در نزد آنها جز قضا و قدر پروردگار و اراده و مشیت و تسلیم اینها نسبت به اراده و مشیت حق هیچ چیز نبوده است) جواب دادند.حضرت فرمودند :

《 یَا حُمْرَانُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ کَانَ قَدَّرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ 》خداوند تبارک و تعالی آنچه که بر امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین و بقیه ائمه علیهم السلام گذشته است، مقدر کرده است .《وَ قَضَاهُ وَ أَمْضَاهُ وَ حَتَمَهُ》قضا و قدرش را امضاء کرده است یعنی از آن حدِ احتمال گذرانده است و حتمی کرده است. این مشیت پروردگار،اراده حق است که اینها باید …

《 ثُمَّ أَجْرَاهُ 》اول قضا و قدر به آن تعلق گرفت بعد هم عمل کرد .[السلام علیک یا قتیل الله، ما به امام حسین علیه السلام عرض میکنیم سلام بر تو ای کشته خدا،ای کشته ای که خدا همه این مشیت را جاری کرد ].

《فَتَقَدَّمَ [فَبِتَقَدُّمِ]عَلَى[عِلْمٍ مِنْ] رَسُولِ اَللَّهِ إِلَیْهِمْ فِی ذَلِکَ 》

و رسول خدا هم علم داشتند،این مساله را نسبت به همه اوصیاء و اهل بیت خودشان میدانستند].

《قَامَ عَلِیٌّ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ》

امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام قیام کردند بنا بر آنچه پروردگار متعال قلم زده بود، قضا و قدر بر آنها حتمی شده بود.

《 وَ یَعْلَمُ[بِعِلْمٍ]صَمَتَ مَنْ صَمَتَ مِنَّا 》آن امام و حجت خدایی که در مقابل هر پیشامدی که میشود ساکت مینشیند این با علم به آن پیشامدها ساکت می نشیند و هیچ دم نمیزند.نه اینکه نمیداند چیست،همه را میداند.

با علم و آگاهی و یقینی که حق به او داده که چه بر او میگذرد، ساکت است.آنچه بر امیرالمومنین علیه السلام گذشت ،همه اینها را امیرالمومنین میدانستند و ساکت بودند.

《 وَ لَوْ أَنَّهُمْ یَا حُمْرَانُ حَیْثُ نَزَلَ بِهِمْ مَا نَزَلَ مِنْ أَمْرِ اَللَّهِ وَ إِظْهَارِ اَلطَّوَاغِیتِ عَلَیْهِمْ سَأَلُوا اَللَّهَ دَفْعَ ذَلِکَ عَنْهُمْ 》حمران یک چیز دیگر به تو بگویم آن چیزی را که تو فکر میکنی نسبت به پیشامدهایی که به امیرالمومنین علیه السلام شده است ،برای امام حسین علیه السلام شده است در واقعه طَف و کربلا ،و شهادت امیرالمومنین و مظلومیت امام حسن و بقیه ائمه علیهم السلام (چون زمان امام باقر علیه السلام است که دارد صحبت میکند،واِلا زندان شدن امام موسی کاظم علیه السلام هست،سم دادن به علی بن موسی الرضا علیه السلام و مسموم شدن جوادالائمه علیه السلام و بقیه هم هست، همه ائمه علیهم السلام اینها را کشیدند ،اینها بوده است دیگر)حمران آن چیزهایی که به ما نازل شده از بلاها و پیش آمدها و ناگواری هایی که تو فکر میکنی ناگواری ها هست ،اینها امر پروردگار بود ، و آنچه طواغیت،سلاطین جور بر ما روا داشتند،ستم کردند ،اینها امر پروردگار بود.اگر از خدا سوال میکردند که از ائمه علیهم السلام دفع کند همه این بلاها را، خداوند تبارک و تعالی اجابت می کرد.اگر امیرالمومنین دعا میکردند شرّ ظالمین کنده میشد دعایشان اجابت میشد.، اگر امام حسین علیه السلام دعا میکردند روز عاشورا همه واقعه کربلا دگرگون میشد.《 وَ أَلَحُّوا فِیهِ فِی إِزَالَهِ مُلْکِ اَلطَّوَاغِیتِ》دعا میکردند که اصلا سلطنت ظالمین به کلی از روی زمین برداشته میشد که هیچ ظالمی سلطان نباشد ،خدا اجابت میکرد.《 إِذاً لَأَجَابَهُمْ 》خداوند تبارک و تعالی اجابت میکرد.《 وَ دَفَعَ ذَلِکَ عَنْهُمْ》و بلا و گرفتاری را دفع میکرد، ولی اینها سوال نکردند، اینها بنده های مطیع حق بودند، یک دعا به نفع خودشان نکردند که آن ظالم و ستمگری که این کارها را سرِ اینها می آورد از اینها[دفع کند، اینها مطیع حق هستند،اینها تسلیم امر پروردگار هستند، در مقابل اراده حق از یک دعا کردن اینجوری که خوشی و شادمانی و سرور همه اولیاء خدا و انبیاء و ملائکه است خودداری کردند ، در مقابل امر پروردگار دعایی که خواسته باشد امر پروردگار را تاخیر بیندازد و قضا و قدر او را تغییر بدهد دعا نکردند،نخواستند،چون عِبَادٌ مُکْرَمُونَ،بنده هستند، بنده مطیع است].《 ثُمَّ کَانَ اِنْقِضَاءُ مُدَّهِ اَلطَّوَاغِیتِ وَ ذَهَابُ مُلْکِهِمْ أَسْرَعَ مِنْ سِلْکٍ مَنْظُومٍ اِنْقَطَعَ فَتَبَدَّدَ 》اگر اینها دعا میکردند آن مدت و زمانی که سلطنت طاغوتی ها بود،بنی امیه بودند، بن العباس بودند،و ظالمین بودند و دعا میکردند برای اینکه مُلک و حکومت آنها ضایع بشود از گلوبندی که پاره بشود و دانه های آن گلوبند به روی زمین بریزد زودتر دعایشان مستجاب میشد.[بندِ گلوبندی که از گردن کسی …این ” سِلْکٍ مَنْظُومٍ ” یعنی آن حکومتی که در میان بنی امیه یکی بعد از دیگری هست،حکومت بن العباس یکی بعد از دیگری هست،برای همین به  “سِلْکٍ مَنْظُومٍ ” تعبیر میکنند.عبارت را ببینید!!

مُلک طواغیت و سلطنت ظالمین را مثل گلوبند گرانبهای جواهر [تعبیر میکنند]،چشم را ببینید، دید را ببینید ،میشود اینجا از حکومت ظالمین یک تعبیر زشتی کرد ولی اینقدر قشنگ میبینند همان دیدِ خانم زینب سلام الله علیهاست،«ما رأینا الا الجمیلا» .

او به گردن گلوبند دارد، مثل گلوبندی که از جواهر قیمتی به گردن داری بندش پاره شود ،دانه هایش بیفتد و گم بشود از آن پاره شدن و گم شدن زودتر خدا اجابت میکرد و همه اینها از بین میرفت].خداوند تبارک و تعالی رشته سلطنت و حکومت ظالمین را قطع میکرد اگر دعا میکردند.《 وَ مَا کَانَ اَلَّذِی أَصَابَهُمْ مِنْ ذَلِکَ یَا حُمْرَانُ لِذَنْبٍ اِقْتَرَفُوهُ 》حمران یک وقتی خیال نکنی این پیشآمدهایی که برای اینها شده به جهت گناهی است که مرتکب شدند،[ آخر ما می گوییم این بلاهایی که سرمان آمده ،این ظلمی که به ما میشود جهتش این است که مومن فلان گناه را کرده است،چون آن گناه را کرده الان کفاره گناهش است که به ظلم مبتلا شده، در مورد ائمه علیهم السلام این فکر را نکنی] اینجوری نیست،این درباره شماست.

《وَ لاَ لِعُقُوبَهِ مَعْصِیَهٍ خَالَفُوا اَللَّهَ فِیهَا》 نه به جهت عِقابی است که در معصیت خدا مرتکب شده اند…[چون ما که مبتلا میشویم گناهی مرتکب شدیم خدا دارد ما را گوشمالی میدهد یا عِقابمان میکند به جهت معصیت که انجام دادیم ،اینها نیست]

《وَ لَکِنْ لِمَنَازِلَ وَ کَرَامَهٍ مِنَ اَللَّهِ 》اینها منزل آنهاست، اینها منازل معنوی آنهاست،همینطور که تو در سلوک منزلِ ترغیب و منزل ترهیب داری، همینطور سالک الی الله منزل یقین دارد ،منزل تسلیم دارد ،منزل صبر دارد ،اینها هم منازل آنهاست،منازل آنها سازش با ظالمین ستمگر است.این منزل ائمه است ، یک وقتی فکر نکنی که دچار شدن ائمه علیهم الصلاه و السلام به ظالمین و کشتن خاندان عصمت و طهارت ،قتل و کشتن آنها به جهت عقوبت و ذنبی است که دارند کفاره اش را پس میدهند. اینجوری نیست اگر این را فکر کنی، حمران تو هم مثل آنهایی هستی که قدر ولایت ما را نشناختی و ولایت ما را ضایع کردی و حجت خدا را نشناختی ،ما اینجوری نیستیم.این منزل ماست،این منزل ولایت ماست.صبر کردن ،نگاه کردن در مقابل آنها،که هر کاری میخواهد بکنند انجام بدهند .روز عاشورا این را به امام حسین علیه السلام نشان دادند،این برای امام حسین یک منزلی است ” وَ کَرَامَهٍ مِنَ اَللَّهِ ” و یک کرامتی است از پروردگار متعال برای ما .

《أَرَادَ أَنْ یبلغها[یَبْلُغُوهَا]فَلاَ تَذْهَبَنَّ فِیهِمُ اَلْمَذَاهِبُ بِکَ .》مواظب باشی رأى هاى مختلف تو را اینطرف و آنطرف نکشاند.جز این که ما گفتیم جور دیگری نیست.آنچه در پیشامدهای ناگوار که تو خیال میکنی ناگوار است، در آن بلاهایی که تو خیال میکنی ابتلاء است اینها همه از نظر پروردگار کرامت است .

[ بی بی زینب سلام الله علیها همان حرفی را زدند که در تمام این روایت مضمونش خوابیده است،«ما رأینا الا الجمیلا»جز زیبایی و خوشگلی در اینکار ما هیچ چیزی ندیدیم .این خانم باید تالی تِل به مقام عصمت مرتبه داشته باشد،اصلا همه اش در این حادثه خوشگلی و زیبایی بود ].

《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلسَّیَّارِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ اَلْأَنْصَارِیِّ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَهَ اَلْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَا عُقْبَهُ یَقُولُونَ بِأَمْرٍ ثُمَّ یَکْسِرُونَهُ وَ یُضَعِّفُونَهُ وَ یَزْعُمُونَ أَنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اِحْتَجَّ عَلَى خَلْقِهِ بِأَمْرٍ ثُمَّ یَحْتَجِبُ عَنْهُ عِلْمُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ وَ اَللَّهِ 》

امام صادق علیه الصلاه و السلام به عقبه اسدى فرمودند اینهایی که راجع به امامت ما اقرار میکنند ما را حجت خدا میدانند اینها یک مساله ای را اقرار و اعتراف میکنند ،به یک امری معتقد هستند ،بعد این اعتراف و اعتقادشان به امامت ما درهم شکسته میشود آن اعتقادشان را با آن ذهنیتی که درباره ما برایشان پیش می آید، تضعیف میشود.و خیال می کنند خداوند تبارک و تعالی” اِحْتَجَّ عَلَى خَلْقِهِ بِأَمْرٍ ” حجتی را برای خلق آورد و آن حجت را مفترض الطاعه قرار داد” ثُمَّ یَحْتَجِبُ عَنْهُ عِلْمُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ” سپس حجت خدا را در میان مردم برهان و دلیل قرار داد که از او پیروی کنند و اطاعت او را واجب کرد مثل اطاعت خودش (پروردگار متعال)،بعد خیال میکنند علمِ آسمان و زمین را از او قطع کرد ،او حجت نمی شود دیگر.

این خلاف حکمت الهی است یک کسی را خداوند تبارک و تعالی همه کاره خلق قرار بدهد بعد علم آسمان و زمین را از او محجوب و مستور و مخفی قرار بدهد ،این نمی شود.کسر حجت است، این ضعف اعتقاد است،

” لاَ وَ اَللَّهِ لاَ وَ اَللَّهِ لاَ وَ اَللَّهِ ”

《 قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ هَؤُلاَءِ اَلطَّوَاغِیتِ وَ أَمْرِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ 》

[اینها خیلی امام حسینی بودند ،عرض کردند آقاجان ،طاغوتهایی که در زمان حضرت سید الشهداء آمدند غلبه کردند ،جنگ کردند ،امام حسین علیه السلام را کشتند این چه جوری تفسیر میشود؟حضرت میدانستند یا نمی دانستند ؟؟ [ در آن روایت قبلی فرمودند همه اینها را امام ،حجت خدا میدانست.با دانستن قطعی از حادثه کربلا، با دانستن قطعی از مظلومیتی که برای امام حسن علیه السلام پیش آمد،با دانستن قطعی از شهادت امیرالمومنین علیه السلام که برایشان پیش آمد ،همه اینها پیش آمده است.خوب اگر میدانستند چرا رفتند؟ این ضعف است، اگر شیعه این حرف را بزند امامش از او گله میکند و میفرمایند این در سِلک شیعیان ما نیست، کسی این حرف را بزند که اگر میدانستند چرا اقدام کردند،اگر میدانستند این حوادث…میدانستند و شد.یک کوزه به یک غلام و بنده ای بدهید برود برای شما سرِ چشمه آب کند،این میداند که آنجا یک شیر درنده هست، زمستان است ،یک گرگی هم هست،میداند ،این با دانستن و یقین این بنده برود آب بیاورد این ارزش است ولو شیر ،پاره پاره اش کند یا چون میداند آنجا شیر هست وسط راه کوزه را بشکند بگوید کوزه شکست، یا پا عقب بکشد ،کدامیک بندگی را میرساند ؟؟

آنکه میداند همه اینها پیش می آید و میرود ولو هر چه بشود.امام حسین علیه السلام از یک بنده ظاهری که برای بشر انتخاب میشود که نستجیروبالله کمتر نیستند،همه اینها را میدانستند.]

 

《قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا کَانَ مِنْ أَمْرِ هَؤُلاَءِ اَلطَّوَاغِیتِ وَ أَمْرِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ  قَالَ بِعِلْمٍ یَأْتِیهِ وَ لأمرهم لَوْ[أَنَّهُمْ]ألحا[أَلَحُّوا]فِیهِ عَلَى اَللَّهِ لَأَجَابَهُمُ اَللَّهُ 》

حضرت فرمودند به علم قطعی که از ناحیه پروردگار برایشان آمده بود اقدام کردند و اگر امام حسین علیه السلام الحاح میکردند و دعا میکردند ،از خدا میخواستند، خداوند تبارک و تعالی دعای سید الشهداء را اجابت میکردند و صحنه کربلا دگرگون میشد، ولی امام حسین دعا نکرد ، در یک روایتی که فرمودند روز عاشورا آن ارتباط بین ذات مقدس حق و امام حسین که بدون جبرئیل است ،آن ارتباطی که برای هیچ کس نبوده، نه مَلَک مقربی،نه نبی مرسلی، هیچ آن ارتباط برای کسی حاصل نشده است جز برای همین چهارده معصوم علیهم السلام،که بدون جبرئیل این ارتباط با مقام الوهیت حاصل میشد، آن ارتباط حاصل شد.حق به امام حسین علیه السلام خِطاب فرمود که حسین جان ما آنچه به شما وعده دادیم راجع به این صحنه ای که برایت پیش آمده است، تمام آنها را اضعاف مضاعف قرار میدهیم، آن شفاعتی ‌که به تو وعده دادیم بی نهایتش میکنیم ،هر چه راجع به مقام و مرتبه بی نهایت تو قول داده بودیم آن را هم زیاد میکنیم،ما صرفِنظر کردیم از آنچه که اراده کرده بودیم تو هم بیا برگرد. امام حسین فرمودند نه اِلا من گفتم و تا آخِر راه را میروم .حسین جان این اسارت زن و بچه تو است،گفت میروم این راه را تا آخر میروم،اینها یک موجوداتی بودند که در پیمان با حق و عهد و میثاق با معبود هیچ کسی به پایه شان نمی رسد.ما اینجوری هستیم. و اگر امام حسین علیه السلام روز عاشورا دعا میکردند ،خدا اجابت میکرد و صحنه عاشورا برمیگشت.

《وَ کَانَ یَکُونُ أَهْوَنَ مِنَ اَلسِّلْکِ اَلَّذِی فِیهِ خَرَزٌ 》

از گلوبندی که به گردن است و در آن مهره ها و جواهر های قیمتی است کنده بشود و پاشیده بشود روی زمین و همه اش گم بشود [ این عبارت خیلی عجیب است، در روایت قبلی هم بود ] اگر امام حسین علیه السلام دعا میکردند دعایشان آسانتر از گلوبندی که از جواهر به گردن آویخته شده ،بندش پاره بشود و دانه هایش گم بشود،از این زودتر مستجاب میشد.یعنی زشتی در این کار نیست، این شبیه گلوبندی که در آن جواهرات است مَثَل میزنند، اینها در اینکار زشتی نمی بینند ،اینها امر پروردگار است،خدا برایشان لقمه گرفته است. بی بی زینب هم فرمودند آنچه خدا کرده است قشنگترین است،اما آنچه که تو کردی مُهیای آتش جهنم باش، آنچه که بنده میکند که عذابش سرِ جایش است.

《وَ لَکِنْ یَا عُقْبَهُ بِأَمْرٍ قَدْ أَرَادَهُ وَ قَضَاهُ وَ قَدَّرَهُ》

ای عقبه بدان خداوند تبارک و تعالی اینها را با اراده و مشیت و قضا و قدر خودش برای امام حسین علیه السلام ،برای جد ما ،خواست و ما هم پذیرفتیم.حالا تو چه می گویی؟؟

《 وَ[لَوْ]بردت[رَدَدْنَا]عَلَیْهِ[وَ أَلْحَحَنَا]الحلول إِذاً نُرِیدُ غَیْرَ مَا أَرَادَ .》ما بخواهیم آنچه را غیر از آنچه که خدا میخواهد ؟این درست است؟

ما در این مرتبه ای که خدا قرارمان داده است،ما یک چیزی را بخواهیم غیر از اراده و مشیت حق ؟این از ما محال است .

《حَدَّثَنَا اَلْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ عِیسَى بْنِ هِشَامٍ عَنْ أَبِی غَسَّانَ الدهلی[اَلذُّهْلِیِّ] عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَللَّهُ أَحْکَمُ وَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یَفْرِضَ طَاعَهَ عَبْدٍ یَحْجُبُ عَنْهُ خَبَرَ اَلسَّمَاءِ صَبَاحاً وَ مَسَاءً》.امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند خداوند تبارک و تعالی حکیمتر و کریمتر ،عالمتر و اَعدل است از اینکه طاعت بنده ای را بر عِباد، بندگان خودش واجب کند ،و وقتی طاعت او واجب باشد خبرِ آسمان و زمین را صبح و شب از او قطع کند، این نمی شود.آن که طاعتش واجب بر خلق است،باید مطلع به همه اخبار آسمان و زمین هم باشد.

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یا علی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *