《بسم الله الرحمن الرحیم》
《حَدَّثَنَا عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ جَابِرٍ وَ عَبْدِ اَلْکَرِیمِ عَنْ عَبْدِ اَلْحَمِیدِ بْنِ أَبِی اَلدَّیْلَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى« فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ » قَالَ کِتَابُ اَللَّهِ اَلذِّکْرُ وَ أَهْلُهُ آلُ مُحَمَّدٍ(صلوات الله و سلامه علیه و آله) اَلَّذِینَ أَمَرَ اَللَّهُ بِسُؤَالِهِمْ وَ لَمْ یُؤْمَرُوا بِسُؤَالِ اَلْجُهَّالِ 》
حضرت صادق علیه الصلاه و السلام در ذیل این آیه کریمه ای که در قرآن است « فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ »فرمودند ذکر ،کتاب خداست،قرآن است و اهل ذکر خاندان عصمت و طهارتند، اهل بیت علیهم السلام هستند.(در روایت دیروز امام باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند ذکر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند و اهل الذکر ،اهل بیت علیهم السلام هستند.و حقیقت قرآن چون خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله وسلم هستند .گاهی ذکر تعبیر میشود به خود رسول الله و گاهی تعبیر میشود به قرآن .این حقیقت وقتی به سخن بیاید ،قرآن است، وقتی وجود خارجی پیدا کند رسول الله است.
اهل این ذکر چه به رسول الله معنا بشود چه به قرآن معنا بشود ،اهل ذکر ،اهل بیت عصمت و طهارت علیهم الصلاه و السلام هستند.
آنانی که خداوند تبارک و تعالی امر فرموده است از آنان سوال کنید چون هیچ کس دیگری چیزی بلد نیست،کسی با حقایق آشنا نیست،نفس حق هستند، نفس حقیقت هستند ،حق الحق هستند،به روایتی که باز ذکر شد.لذا از دیگری سوال نکنید.
《وَ لَمْ یُؤْمَرُوا 》مردم امر نشدند ،ارجاع داده نشدند که از جُهال سوال کنند ،از کسانی باید سوال کنند که اهل علم هستند و آنانند که اهل علم هستند.
《وَ سَمَّى اَللَّهُ اَلْقُرْآنَ ذِکْراً فَقَالَ« وَ أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلذِّکْرَ-》
دلیل معنای ذکر، قرآن باشد را هم حضرت از خودِ قرآن آوردند که خداوند تبارک و تعالی قرآن را ذکر معنا فرموده است و به قرآن ذکر خطاب کرده است، از خودِ قرآن است که فرموده است 《 وَ أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلذِّکْرَ-》یعنی قرآن. پس ذکر قرآن است و اهلش خاندان عصمت هستند.
《 لِتُبَیِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ》آیه به آیه اینجا معنا شد ،آیه ای که بیان کلمه ذکر دارد با آیه دیگر.
قرآن ذکر است با آیه دیگر .
《حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَیْمَانَ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى 》
صفوان در ذیل این آیه کریمه از آقا علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام نقل می کند :
«فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ » حضرت فرمودند خداوند تبارک و تعالی فرموده است سوال کنید از اهل ذکر،《 وَ هُمُ اَلْأَئِمَّهُ 》اهل ذکر امامان معصوم هستند،معصومین هستند،اهل بیت هستند .
«إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ »
یک معنایی اینجا هست،که این به عنوان آن شرط مصطلح نیست که اگر نمیدانید از اهل بیت سوال کنید،اگر میدانید از اهل بیت سوال نکنید، معنایش این نیست.چون وقتی می گوییم «فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ »سوال کنید از اهل ذکر اگر نمیدانید. این مفهومش این میشود که اگر میدانید از ائمه سوال نکنید ،اینجا آن ضابطه…نیست.
این «إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ »قطعا بیان میکنید که همه شما،مخلوق،انسانها،مومنین،اینهایی که ادعا دارید،هیچکدامتان هیچ چیزی…
اینجا «إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ » قضیه شرطیه مصطلح بین علما و مردم نیست که مفهومش این باشد چنانچه نمی دانید بروید سوال کنید ،اگر میدانید پس سوال لازم نیست،این معنایش این نیست.«إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ »معنایش این است که هیچکدامتان هیچی بلد نیستید بروید از اهل ذکر بپرسید.
《فَعَلَیْهِمْ أَنْ یَسْأَلُوهُمْ 》بر آنان است که مردم از آنها سوال کنند.
《وَ لَیْسَ عَلَیْهِمْ أَنْ یُجِیبُوهُمْ إِنْ شَاءُوا أَجَابُوا وَ إِنْ شَاءُوا لَمْ یُجِیبُوا.》بر آنها جواب دادن واجب نیست،اصلا حقایق همیشه همین جوری است،علوم اهل بیت،حقایقی که اهل بیت به کسی مرحمت کردند معنایش این نیست هر کسی آمد سوال کرد آنها جوابش را میدهند.آن کسی که دارد،آن کسی که از آن علم بهره ور است ،شرائط همان علم هم در او موجود است. همانطور که امام صادق علیه الصلاه و السلام به هر کسی میخواستند جواب میدادند و به هر کسی میخواستند جواب نمی دادند .
هر که را این علم را آموخته اند ،او هم با این شرائط است.از او سوال کنید ولی او خواست جواب میدهد و نخواست جواب نمی دهد. همین افتخار که آدم اجازه سوال داشته باشد بس است به همه جا میرسد.
[یک باب دیگری هست ،که ان شاءالله روایات می آید می گوید که سوال هم مُلغی است. کسی که به آن حقیقت راه پیدا کرد دیگر سوال نمى کند،سوالی برایش باقی نمی ماند.]
《 و عنه بهذا الاسناد قال سألته قول اللّه – تبارک و تعالى-: «فاسألوا أهل الذّکر إن کنتم لا تعلمون». من هم؟》
اینان کیانند که قرآن فرموده است اهل ذکر هستند از آنان سوال کنید ؟
《 قال: نحن هم 》ما آنانیم.
《حَدَّثَنَا اَلسِّنْدِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى« فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ » قَالَ اَلذِّکْرُ اَلْقُرْآنُ وَ آلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَهْلُ اَلذِّکْرِ 》
امام باقر صلوات الله و سلامه علیه فرمودند ذکر، قرآن است.و اهل بیت ،آل رسول الله،اهل ذکر هستند.
《وَ هُمُ اَلْمَسْئُولُونَ.》آنانند که از آنها سوال میشود و از غیر آنها سوال نمی شود ،اگر هم بشود جُهالند و نمی دانند.
《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى« فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ » قَالَ اَلذِّکْرُ اَلْقُرْآنُ وَ آلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَهْلُ اَلذِّکْرِ وَ هُمُ اَلْمَسْئُولُونَ.》
این روایت با روایت قبلی هر دو در عبارت یکجور است،متفقند.
《وَ عَنْهُ : عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ ، عَنْ أَبِی دَاوُدَ سُلَیْمَانَ بْنِ سُفْیَانَ ، عَنْ ثَعْلَبَهَ بْنِ مَیْمُونٍ ، عَنْ زُرَارَهَ ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) : قَوْلُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ مَنِ اَلْمَعْنَوْنَ بِذَلِکَ؟》
به امام باقر علیه الصلاه و السلام عرض کردم آقاجان این آیه کریمه 《فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ 》چه کسانی قصد شده اند؟آنهایی که در این آیه قصد شده اند کیانند؟؟
《 قَالَ: « نَحْنُ ». قَالَ: قُلْتُ: فَأَنْتُمُ اَلْمَسْؤُولُونَ؟ 》
گفتم شما هستید که باید از شما سوال کنند؟؟
《قَالَ: «نَعَمْ» 》حضرت فرمودند بله ما هستیم، از ما باید سوال کنند.
《قُلْتُ: وَ نَحْنُ اَلسَّائِلُونَ؟ 》و ما هستیم که سوال کننده هستیم ؟اجازه داریم که سوال کنیم؟؟
《قَالَ: «نَعَمْ»》حضرت فرمودند بله شما سوال کنید.
《قُلْتُ: فَعَلَیْنَا أَنْ نَسْأَلَکُمْ؟ 》دومرتبه عرض کردم که بر ما واجب است،بر ما لازم است سوال کردن از شما ؟؟؟
《قَالَ: «نَعَمْ» قُلْتُ: وَ عَلَیْکُمْ أَنْ تُجِیبُونَا؟ 》
بر شما لازم نیست که جواب ما را بدهید؟؟
《قَالَ: «لاَ،》نخیر بر ما لازم نیست.
این وجوبی که در اعمال ذکر میشود در اهل بیت علیهم السلام نوع وجوب ،وجوب تکلیفی نیست هااا،بعضی ها خیال میکنند مثل ما که مکلفیم و تکالیف بر ما واجب است نوع وجوب هم در ائمه علیهم السلام همین جور است.نوع وجوب در آنها ترشُّحی است ،مثل این که بر حق واجب است که رحیم باشد و رحمان باشد که این در حق وجوب تکلیفی نیست.این ترشُّحی است یعنی در اهل بیت علیهم السلام ذاتشان اقتضای کمال را دارد، کمال در ذات آنهاست.در این باب هم همین جور هستند.
《 ذَلِکَ إِلَیْنَا، إِنْ شِئْنَا فَعَلْنَا، وَ إِنْ شِئْنَا لَمْ نَفْعَلْ، 》
فرمودند هر کسی را بخواهیم جوابش را می دهیم و هر که را نخواهیم جواب نمی دهیم .
《ثُمَّ قَالَ: هٰذٰا عَطٰاؤُنٰا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسٰابٍ ».》(این هم آیه قرآن است).بعد فرمودند این عطای ماست ،این بخشش ماست ،این مرحمت و هدیه ماست ،یا اینکه بپذیر منت را و یا اینکه نپذیر، امساک کن.این عطای ماست به غیر حساب.
《حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ مُثَنًّى اَلْحَنَّاطِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَجْلاَنَ : فِی قَوْلِهِ« فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ » قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ مِنَ اَلْأَئِمَّهِ هُمْ أَهْلُ اَلذِّکْرِ 》.
در این روایت خودِ رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام ،همه چهارده معصوم را اهل ذکر فرموده اند.
در روایات دیگر ،ذکر رسول خدا ،ذکر قرآن و اهل بیت علیهم السلام اهل الذکر بودند، این روایت فرقش این است که رسول خدا و اهل بیت از ائمه ،همه آنها اهل ذکر هستند.پس ذکر یک حقیقت دیگری ورای این حقایقی که ذکر شد قلمداد شده است که رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم هم در زمره اهل ذکر آمده اند.
《حَدَّثَنَا اَلْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ بُرَیْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : فِی قَوْلِهِ« فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ » قَالَ اَلذِّکْرُ اَلْقُرْآنُ وَ نَحْنُ أَهْلُهُ 》.
ذکر قرآن است و ما اهل ذکریم از ما سوال کنید.
《حدثناعبد الله بن جعفر عن محمد بن عیسى عن الحسن بن علی الوشاء عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ عَلَى اَلْأَئِمَّهِ مِنَ مِنَ اَلْفَرْائضِ مَا لَیْسَ عَلَى شِیعَتِهِمْ ، 》
علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام فرمودند بر ائمه فرائضی است به گونه ای که 《لَیْسَ عَلَى شِیعَتِهِمْ 》فرائص و واجبات بر شیعیان نیست.چیزهایی بر ائمه واجب است که آن چیزها و آن احکام ،احکام خاصی است،و آنها بر شیعیان واجب نیست.
《وَ عَلَى شِیعَتِنَا مَا لَیْسَ عَلَیْنَا》
و بر شیعیان یک چیزهایی واجب است که بر اهل بیت و بر ما ائمه واجب نیست.
《 أَمَرَهُمُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَسْأَلُونَا،》پروردگار متعال امر فرموده است، از زمره آن چیزهایی که واجب است بر شیعه و بر آنها واجب نیست من جمله این مساله است خداوند تبارک و تعالی امر فرموده است به شیعیان که از ما سوال کنند.
《 قَالَ: فَسْئَلُوا أَهْلَ اَلذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ – قَالَ – فَأَمَرَهُمْ أَنْ یَسْأَلُونَا،》امر فرموده است به سوال کردنِ شیعیان از ما ،
《 وَ لَیْسَ عَلَیْنَا اَلْجَوَابُ، 》بر ما واجب نیست جواب دادن
《 إِنْ شِئْنَا أَجَبْنَا، وَ إِنْ شِئْنَا أَمْسَکْنَا».》ما بخواهیم جواب میدهیم و نخواهیم جواب نمی دهیم ،این مربوط به خود ماست.
《حدثناعَلِیُّ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ یَکُونُ اَلْإِمَامُ یُسْأَلُ عَنِ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ فَلاَ یَکُونُ عِنْدَهُ فِیهِ شَیْءٌ 》
عرض کردم به آقا علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام که آقاجان می شود که از امام راجع به حلال و حرام دین سوال بشود ،در نزد امام حکمی راجع به آن حلال و حرام نباشد؟؟
حضرت جوابی نداشته باشند بدهند؟؟میشود؟؟
《قَالَ لاَ 》حضرت فرمودند نمی شود،تمام احکام الهی جوابش پیش ما هست.
《وَ لَکِنْ قَدْ یَکُونُ عِنْدَهُ وَ لاَ یُجِیبُ .》گاهی اینجوری است که حکم پیش امام هست ولی جواب نمی دهند.
《حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ اَلنَّوْفَلِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اَلْأَسَدِیِّ وَ اَلْحَسَنِ بْنِ صَالِحٍ قَالَ: أَتَاهُ رَجُلٌ مِنَ اَلْوَاقِفَهِ 》
گروهی بودند که اینها واقفی بودند نسبت به امام علیه الصلاه والسلام در یک حد توقفی بودند که امام را قبول نداشتند.
یکی از این طایفه آمد در نزد امام
《وَ أَخَذَ بِلِجَامِ دَابَّتِهِ 》افسار مَرکَبِش هم دستش بود.
《وَ قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَکَ 》عرض کرد به امام که میخواهم از شما سوالی بکنم .
《فَقَالَ إِذاً لاَ أُجِیبُکَ》حضرت فرمودند جوابت را نمی دهم، تو سوال کن ولی من جواب تو را نمی دهم .
《فَقَالَ وَ لِمَ لاَ تُجِیبُنِی》برای چه شما جواب من را نمی دهید؟
《 قَالَ لِأَنَّ ذَلِکَ إِلَیَّ 》تو که از واقفی ها هستی و امر ولایت امامت را هم قبول نداری ،آنهایی که اهل این کار هستند و آنهایی که از خودمان هستند آنها را ما بخواهیم جواب میدهیم و بخواهیم جواب نمی دهیم، چه برسد به تو.
《إِنْ شِئْتُ أَجَبْتُکَ وَ إِنْ شِئْتُ لَمْ أُجِبْکَ》این مربوط به خودِ من است که امام هستم،اگر بخواهم جوابت را میدهم و اگر نخواستم جوابت را نمی دهم.
(آخِر مردم ،حتی شیعه ها هم اینجوری هستند مثل اینکه از امام طلبکار هستند،طلبکارند از ولیِ خدا، طلبکارند از امام حسین علیه السلام،یک جوری پشت کار را می گیرند…)
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یا علی مدد