شرح دعای شریفه افتتاح_جلسه نهم

《بسم الله الرحمن الرحیم 》

《اللّٰهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّکَ، وَأَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَهِ، وَأَشَدُّ الْمُعاقِبِینَ فِى مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَهِ 》

 

بعد از اینکه دو مطلب در باب معارف، به اندازه ظرفیت هر شنونده ای معلوم شد که حق همانگونه که فتاح است و مفتح است و افتتاح و انفتاحِ امور را عهده دار است. همین گونه قبض اشیاء هم بدست اوست، و انسداد امور هم به عهده اوست، خداست ،دارای اسماء جمالیه و جلالیه است، در قسمت اسماء جلالیه اش منتقم است ، در قسمت اسماء جمالیه اش ارحم الراحمین است《 اللّٰهُمَّ إِنِّى أَفْتَتِحُ الثَّناءَ بِحَمْدِکَ وَأَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَنِّکَ》 ،وقتی که این دو مطلب روشن شد ،دو صفت را انسان از حق به یقین در می یابد، یکی ارحم الراحمین بودن حق را و یکی منتقم بودن حق را .

نَکالِ ظالمین است، و صریخ المستصرخین .

 

《أَیْقَنْتُ أَنَّکَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَهِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ 》 ، و اشد المعاقبین ، چون منتقم است.

 

که هر چه آن زیبا کند ،زیبا بود

 

و ؛

 

 

پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت

آفرین بر نظرِ پاکِ خطاپوشش باد

 

این بنای هستی، این ساختمان خلقت ،یک زباله دان لازم دارد، اگر که مهندسی در قدرت تفکر نقشه کشی و هندسه ، در عالی ترین نوع تفکر قدرت ،نقشه یک قصر و ساختمان مجلل را بدهد، ولی سرویس دستشویی اصلا برایش نگذارد(مخصوصا اینکه خونه های بزرگ ،خونه هایی که خیلی عریض و طویل هستند، معمولا مردمانِ درجه یک هم باید توی آن بنشینند)، اگر این سرویس نداشته باشد، دستشویی نداشته باشد، این ساختمان به چه افتضاحی کشیده می شود ؟؟

یا این مهندس و این نقشه کش که میخواهد این قصر و ساختمان را بسازد دستشویی را وسط پذیرایی بسازد، چطوره؟؟؟

اصلا تمام نظافت این ساختمان ،مرهون این است که اینجا دستشویی دارد و دستشویی اش ،سرویسش توی گوشه محفوظ این خانه است ،هیچ میدانید؟؟ هیچ فکر کردید،

که سرویس دستشویی این خانه به گردن این پذیرایی حق دارد؟؟؟ به گردن اتاق خوابها و آشپزخانه حق دارد؟؟؟

یک سِرّ اینجا بگوییم؛

حق پشت سر زشتی به قیام ایستاده است هااا، زشتی ،بدی، معصیت خیلی بد است ، پشتش ایستاده است. ولی همین حقی که پشت این زشتی ایستاده ،همین حق می فرماید 《 إِنَّ الله یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا》،همین است ،همان خداست ،این دوتا خدا نیست، همان خدایی که می گوید آی بشر مواظب باش یک رکعت نمازت ترک نشود، یک رکعت نمازت قطع نشود، آی مواظب باش یک نگاه بی جا نکنی، یک حرف بی جا نشنوی، زبانت و گوشت و دستت و چشمت و قلبت و…اینکار را نکنی، شرب خمر نکنی، قمار نکنی، زنا نکنی ووو مگر اینها را نگفته است ؟؟؟

خوب با چه شدتی هم فرموده است.

یکمرتبه می فرماید 《 إِنَّ الله یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا》!!!

این از چه باب است؟؟؟

از باب اینست که سرویس ها و دستشویی ها به گردن پذیرایی ها و اتاق خواب ها حق مُسَلَم دارند.

تا الان میدانستیم ما ؟؟؟

میدانستیم که نظافت اینجا مرهون این است که دستشویی اینجا زدند؟؟؟

و الا چه بوی و کثافتی توی هر ساختمان راه می افتاد.

حالا‌ خوب شده، ما امسال رفتیم مکه و مدینه را دیدیم .ولی سابق مگر از کنار کوچه ها میشد رد شد؟؟؟

مخصوصا آدم مُحرِم هم باشد. حالا خوب شده.

تمام این،” دوره میاه ” یا دورماییه ، سرویس های بهداشتی، به گردن تمام آن مسجد و حرم و بیت و همه آنها حق دارد، چون نظافت را این داده بود، یعنی جا گذاشته برای تخلیه، جا گذاشته برای اینکه هر که میخواهد قضای حاجت کند برود آنجا . نه؟ والا مگر سابق یادت نیست کنار کوچه ها، کنار دیوار مسجدها، عبادت کننده ها همه نجس می شدند و باز باید بروند پاک کنند ؟؟

حالا ما متوجه شدیم چه خوب شده هاااا؟

روز قیامت هم ما متوجه میشویم ،روز قیامت متوجه میشوی که خدا چطور یکمرتبه می گوید 《 إِنَّ الله یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا》،

《یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ》، خدا همه اش را می بخشد، چرااا؟؟

چون او بود که نظافت اینجا معلوم میشد، تیرگی بود که روشنی متجلی شد، بد بود که خوب توانست معرفی بشود [ این توی معرفتِ فاز ِ بحث ده شب است هااا ، مشخص است کسی که از راه برسد بخواهد حرف را بگیرد، نمی فهمد، باید آن ده شب قبلی را که ما صحبت کردیم در ذهنش بنشیند (نه اینکه تنها بشنود) ،دریافت کند که حق همینجور که راهنمایی می کند همینجور هم گمراه میکند ، هر دو آنها هم از الوهیتش سرچشمه می گیرد ،از ربوبیتش سرچشمه می گیرد، حق هر دو کاره است].

لذا انسان یک موجودی هست که حق به او می فرماید 《خَلَقْتُ الأشْیاءَ کُلَّها لَکَ 》،همه چیزها را برای تو آفریدم .

این را یک بررسی کنیم ؛

هر چه پول عالم هست بیایند بدهند به شما، (خوب دقت کنید ، واقعا این را می گویم، این یک محاسبه فرضی نیست ) واقعا هر چه ثروت توی تمام دنیا ،کلیدهای بانکش را به تو بدهند و بگویند مالِ توست ، و هر چه طلا و جواهر هم هست به تو بدهند، تمام ملک روی کره زمین (نه فقط یک شهر و یک مملکت ) را هم به تو بدهند، اینقدر پول، اینقدر جواهر و اینقدر ملک ، بعد سلطنت دنیا را هم به تو بدهند بدون معارض، بعد هیچ انسانی را روی زمین باقی نگذارند ،فقط خودت تنها بمانی ، آنوقت پول را میخواهی چه کار ‌کنی ؟؟؟

خوب فکر میکنی؟؟؟

همه قدرتها را به تو بدهند (همه قدرتهای معنوی و باطنی) که بتوانی هر اراده ای داشته باشی ، ولی هیچ انسانی را خدا باقی نگذارد ، یعنی یک نفخه صور بدمد فقط تو را تنها بگذارند ، بگو ببینم ارزش پول چقدر می شود؟؟؟

ارزش زمین و ساختمان چقدر می شود؟؟؟

طلاها چقدر ارزش پیدا می کند ؟؟؟

آنوقت سلطنتت (سلطنت عالم)چقدر ارزش دارد؟؟؟

این را فکر کردی ؟؟؟

همه چیزها برای انسان است.پیغمبرها این سِرّ را میدانستند، میدانستند که همه چیز برای انسان است ، پیغمبری برای انسان است ولو یک نفر باشد.

خودش(خاتم ما) که سرِ جای خودش قرص نشسته بود، چرا آوردنش پایین؟؟؟

برای این مردمی که به اسم انسانند، بعضی از آنها هم به حقیقت انسانند، سلمان و ابی ذر و مقداد و اینها به حقیقت انسانند .ارزش همه حیثیات و موجودات به واقعیت نه بخیال، ارزش همه چیزها در عالم به وجودِ انسان است. حالا این انسان است، حق می فرماید

《خَلَقْتُ الأشْیاءَ کُلَّها لَکَ 》، همه چیزها را برای تو آفریدم انسان.

تو نباشی هیچ چیز ارزش ندارد《وَ خَلَقْتُکَ لأجْلى》، و تو را برای خودم خلق کردم .

مغربی[شمس الدین محمد مغربی]، خوب شعری دارد هااا، به خدا می گوید؛

 

ظهور تو به من است و وجود من از تو

وَ لَسْتَ تَظْهَرُ لَوْلاىَ، لَمْ أکُنْ لَوْلاکْ

 

[ من نبودم تو ظاهر نمی‌شدی و تو نبودی

من نبودم ]

این کدام انسان است که این قدرت و این زَهرِه و این نیرو را دارد که با خدا اینجور صحبت کند؟؟؟ بگوید ظهور تو به من است و…

این یک انسانی میخواهد که از همه تعلقات جسته باشد به آن اصل خلقت ، که هیچ چیز به آن نچسبیده بود ، یک وقتی بشر ،تو به دنیا آمدی که نه گناه داشتی و نه طاعت، همانجوری هم باید باشی .اگر میتوانی خودت را به آن مرز برسانی ،این حرف را هم میتوانی بزنی که ظهور تو به من است و وجود من از تو.

قرآن عالی ترین پدیده عالم هستی است اگر انسانی نباشد قرآن کجا خودش را نشان بدهد ، برای چه کسی؟؟؟

انسان برای قرآن است یا قرآن برای انسان است؟؟؟

اگر یک کسی این سِرّ را فهمیده باشد ،مردم داری را یاد میگیرد، اینجا عقل کار میکند یعنی آن نیرویی که وجود را به یک نقطه مثبت عالم هستی که نقطه توحید است، می بندد. اگر عقل داشته باشد ،عقل نیروی بستگی است، خودِ عقل به معنای بستن است، دین هم به معنای بستن است منتها عقل با تفکر می بندد و دین با فطرت می بندد، فرقش این است.دین با فطرت، انسان را به آن نقطه عالیه می بندد و عقل با تفکر می بندد، عشق با چه می بندد؟؟؟

با ظهور.

ظهور چه ؟؟؟

ظهور حُسن . جمال آفرینی.

لذا مرتبه عشق از عقل و دین بالاتر است.یعنی عشق هم فکرت آفرین است و هم فطرت آفرین . عهده دار عشق ساحت مقدس جناب امام حسین علیه السلام است.

عهده دار عقل جناب حضرت خاتم صلوات الله علیه و آله است.

و عهده دار دین امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام است.

و ائمه دیگر هر کدامشان در یک نقطه از این نقاط حرکت می کنند.

در مرتبه امام حسین علیه السلام هیچ کس دیگر حرکت نمی کند لذا امام حسین علیه السلام “وحید” است.

یعنی همه ائمه علیهم السلام یا در نقطه عقل رهبری می کنند یا در نقطه دین یا هر دو .

در عشق مالِ امام حسین علیه السلام است.

ساحت و مکانت مُرتَقای حسینی به قدری هست که وحید است و وحید است و وحید است. وحیدِ وحید.

و هر سه نقطه عقل و دین و عشق را یک حقیقت غیبی است که او به خودش بسته است ، و او اداره میکند و او《 حقیقت فاطمی سلام الله علیها 》 است.

که هم ” اُم ابیها ” و هم ” اُم الأئمه النجباء ” هستند.

خدایا تو همان گونه که” ارحم الراحمین” هستی ،همان گونه “اشدُ المُعاقبین ” هستی، با تازیانه “اشدُ المعاقبین” ما، در رفتیم.

تو رو خدا یکدفعه دیگر پشتت را بگیر که بزند، این تازیانه بر داشته دنبالت می کند ،هنوز نزده، بایست(وایسا،صبر کن) تا بزند ببین چه کار می شوی، تو را به خودش قسم ،وایسا تا بلا بریزد در ظرفت ببین تا کجا تو را می برد .تازیانه بلا را برداشته ، تازیانه “اشد المعاقبین” را براشته ، تازیانه تَأدیب را برداشته تو در می روی ؟؟؟

این کلام امیرالمومنین علیه السلام در دعای کمیل ،مالِ خودشان است. شاید کمیل خودش هم نفهمیده. با اینکه …

《و لا یُمکِنُ الفرارُ مِنْ حکومَتِکَ》،بزن ،خیلی خوب میزنی.

لذا بی بی زینب سلام الله علیها فرمودند بزن خوب میزنی.

او گفت دیدی خدا با شماها چه کار کرد؟؟؟

بی بی سلام الله علیها فرمودند 《رَایْنا الّا جَمیلًا》،جز خوشگلی و زیبایی ما هیچ چیز ندیدیم توی اینکار.

عجب!!!! زینب برادر کشته ،آن هم امام حسین علیه السلام!!! تار مویی از سر دوستانش کم بشود خدا عالم را بهم می ریزد.

گفت آی اهالی کرمان که اینطرف و آنطرف میدان و کوچه ها ایستادید مرا تماشا میکنید و من را به اتهام عشق علی ،( گفتند که این کافر است می بردند آنجا ،کرمان، که گردن بزنند، همیشه بوده ،حالا الحمدلله اینجور حرفها نیست، گفتند این یاعلی یا علی می گوید ،کافر شده، علی را بالا برده، غالی شده و درویش شده و از این حرفها، ببرید گردن او را بزنید) ، [ تماشاچی نشوی یک وقتی مظلوم نگاه کنی ، همچین بلا بیاید ، و خدا می آورد، دست خدا را ببوس وقتی که می آورد، به جهت اینکه سزاوار است هر کس که به او بزند] آی مردم کرمان هر کس که چشمش به من افتاد که دارم میروم من بر چشمهای او خائف هستم. [آنها]هِرهِر خندیدند این چه حرفهایی است میزند دیوانه ، سزاوار است او را ببرید . بعضی ها هم نگاه کردند و نفهمیدند ، آقا محمد خان قاجار آمد ،شهر کرمان را فتح کرد گفت چشم در بیاورید، هر کس آن بزرگ را دیده بود چشمش را در آورده بودند. او نمیداند، «وَاَشَدُّ الْمُعاقِبِینَ فی مَوضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَهِ وَ اَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِینَ》.

بازش کنید، خدا باید اینکارها را بکند یا نه ؟؟؟

حالا تازیانه اش را دوست داری که بزند یا نه ؟؟؟

با دوست علی علیه السلام ور مالیدند؟؟؟به دوست علی کج نگاه کردند؟؟؟ خدا عالم را بهم میزند.

یک سیدی بود در کرمان که مستجاب الدعوه بود، هر کس هر حاجتی داشت و میرفت درِ خانه اش حاجتش برآورده بود، اینقدر حاجت گرفته بودند ، هیچ کس نبود که درِ خانه این سید … آب دهانش را می بردند مرده را زنده می کرد، می گویند مردم کرمان رفتند به خانه او پناه بردند دیدند خبری نیست، دعا و خودش رفت قرآن سر گرفت، فایده ای نکرد، وقتی که آقا محمد خان وارد کرمان شد یک پارچه سبزی را روی دستش انداخت و روی آن هم قرآن گذاشت ، قرآن را برد که شفیع قرار بدهد که بس است، آقا محمد خان گفت خودش را هم بکشید. چرا وقتی آن مظلومی که به عشق علی می بردنش نیامدی قرآن جلو بگیری؟؟؟

وقتی او را کشتند گفت بس است دیگر چشم در نیاورید.

تا آن نفر آخری که نگاه کرده بودند ،چشمشان را در آورد. تاریخ است بخوانید ، وقایع است ،حوادث است بخوانید.

“ارحم الراحمین ” است ، “اشد المعاقبین ” است ، حساب شده کار کن است در دنیا، با هر کامپیوتری بسنجی [او]دقیقتر است، یک میلیمتر کسی به این حریم تجاوز کند بداند فرسنگها به حریمش تجاوز می شود، یک میلیمتر به حریم ولایت اهل بیت علیهم السلام توی ذهن (هیچ گناهی نیست در عالم که از فکر به عمل باید برسد ،تا آنوقت بنویسند گناه، اگر کسی فکر کند که بروم شراب بخورم بعد توی راه پشیمان شود بگوید بد کاری است، نمی نویسند، اگر فکر کند بروم قمار کنم ، چه کنم ، چه کنم و با فکر برگردد نمی نویسند، و زود هم پاک می کنند ،تا به عمل نرسد نمی نویسند)ولی اگر کسی با فکرش تجاوز به حریم ولایت کند بزرگترین گناهان را می نویسند.گناه فکر است، اینجا با فکر…

محور و مدار چرخ نبوت که ظهور عقل کل است و ولایت که ظهور دین کامل است 《اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی》،و عشق که کمال مطلق است ، محور و مدار همه اینها حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهاست. خدا معرفت “بی بی” را محبت “بی بی” را ، معرفت اولاد بی بی را ،عشق اولاد بی بی را به تصدق سرِ فضه خادمه او به ما مرحمت کند،

که از کنار خانه شان جای دیگر نرویم ، که از درِ خانه شان ، درِ خانه دیگری را نزنیم.

خدایا به حرمت صاحب خانه واقعی و به حرمت این صاحب خانه که ذریه آن صاحب خانه است امشب پذیرایی کامل از ما بفرما.همینطور که با افطار صاحب خانه پذیرایی کردند از دوستان، آخر این شب هم تو با سحری از ما پذیرایی کن.نه سحری خوردنی ، آن سحری که عشاق با این سحر انس می کنند، آن سحری که سفره عشاق همیشه در این سحر پهن است. شبی که همه دلدادگان ، سوخته بالان،سوخته جگران، دلسوخته های عالم در شب پا میشوند می گویند خدایا ما آبرو نداریم ولی درِ خانه تو ،چهارده معصوم علیهم السلام آبرو دارند، به آبروی این چهارده معصوم ، خدایا ما می گوییم به آبروی کسانی که این چهارده معصوم را می پرستند ،عشق به آنها دارند، به آبروی آنها امشب به ما عنایت بفرما.

 

یاعلی مدد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *