محبت و وُد _جلسه سوم_۱۳۶۹/۱۰/۲۷

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِمه عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

《أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ 》
《إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا 》(سوره مبارکه مریم/۹۶)

دو نوع دوستی در طریق واقع ملحوظ است،یک دوستی که انسان به نفع خودش شئ ای را می خواهد و دوست دارد و به مصلحت و مآل اندیشی به معنای دوستی می پردازد،یکی دوستی ای که نه تنها منفعت و مصلحت اندیشی و مآل بینی در آن نیست،خود را هم فدای آن چیزی می کند که او را دوست دارد.
یک مورد اول که منفعت طلبی در آن است،دوستی به طریق منفعت طلبی اسمش حُب است.
مورد دوم که القای این خصوصیت می شود و هیچ نفعی که در نظر ندارد بماند،تَفدِیهِ نفس هم می کند،این اسمش وُد است،مودَت و محبت فرق دارد،محبت به نفع خود دوست داشتن است و مودت به نفع مُوؤده یا
موؤد (بر وزن محبوب) کار کردن است.
لذا کسانی که در طریق کربلا با امام‌ حسین صلوات الله و سلامه علیه همراه شدند،حضرت برایشان مطلب را باز کردند.
اگر کسی به حسابِ دوستیِ خدا،دوستی پیغمبرِخدا،دوستی اهل بیت پیغمبر با ما می آید که از این طریق دوستی یک باری ببندد،خیال کند ما می رویم عراق و کربلا و آنجا یک حکومتی تشکیل می دهیم هر کسی را فرمانده و استاندار و امیرِ لشکر و از این قبیل می کنیم،این در بسته است هااا،یک وقتی کسی به این فکر نباشد این راه ما راهِ دیگری است که تا الان خلقت شروع شده است،اینجا هیچ خبری نیست،هیچ کسی نمی ماند که چیزی گیرش بیاید،اینجا فنای مطلق است،هر کسی اهلِ مَوَدت است بیاید،اگر اهلِ محبت است نه نمی خواهیم.
یک قسمِ دیگر هست که درجه اش از همه پایینتر است و او شُبهه ناک است،نه تنها مودت نیست،محبت هم نیست،خودش را جای محبت جا می زند،دوستیِ برای نفع طلبی هم نیست،یک چیزی شبیه محبت است،آن اسمش هوی (هوا)ا ست،هوی یک چیزی است که خودش را جای دوستی «مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ»،کسی که آن مَعلوقِ خودش را،معبود خودش را،آن را که می خواد بپرستد هوای خودش را می گیرد.
یعنی خیال،وهم،گمان خودش را،که آن طرف حالی اش نیست،هزار اظهار دوستی می کند ولی هیچ خبر نیست،آن هم قسم مطرودش است که اصلا به آن کار نداریم.دو قسم مقبول که مورد قبول است؛
یک محبت است،درجه بالایش کلاسِ عالی تر،رتبه شایسته تر،مودت است.
《قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْموَدَّهَ》،
《إِلَّا الْموَدَّهَ》فرمودند 《إِلَّا الْمَحبَه》،اگر کسی با ما
به مودت رفتار کند ما قبولش داریم،اگر با محبت باشد آن را هم قبول داریم ولی خوب دوره ابتدایی است،عامه مردم محبت دارند دیگر،لذا همه روایاتی که در حُب اهل البیت علیهم السلام هست پاداش در آن هست،هر کس ما را دوست داشته باشد در دنیا چه گیرش می آید،چه گیرش می آید،چه گیرش می آید،این چون برای محبت دارد قدم می زند،چشمداشت دارد،این چشمداشت را که پاداش در دنیاست به او می دهند،کسی که ما را دوست داشته باشد در آخرت به او چه می دهیم،چه به او می دهیم،چه به او می دهیم،
این هم نتیجه محبت.
ولی مودت اینگونه نیست،مودت را پاداشش را خودش داده،هر کس مودت دارد،پاداشش خودِ مودت است،
《قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْموَدَّهَ فِی الْقُرْبَى》،من از شما اجری نمی خواهم مگر اینکه مودت بورزید،این پاداش است.
پس یک کسی دلش به حُب خوش نباشد به وُد دلخوش باشد،بالاتر از وُد هم باز البته مرتبه ای هست که آن ساکت است،مثلِ حال و مقام می ماند،حال همیشه در محبت است،مثلا آدم حُبش ظهور می‌کند و با حُب حال پیدا می کند،گریه می کند،توسل پیدا می کند،حالِ آمدن مسجد و جلسه دارد،حالِ خواندن نماز و عبادت دارد،حالِ،حالِ،حال…بعد از یک هفته این حال زائل می شود دو مرتبه همان آدم اول است،اهل بازار و کسب و کار و تجارت و زندگی است،این حال است،حال مالِ حُب است.همیشه غلبه شوق حال می آورد،شوق هم حُبِ به هم خورده است،حُب را وقتی خوب به هم بزنید و زیر و رویش کنید شوق ایجاد می شود و شوق حال می آورد.اینهایی که گریه زیاد دارند و اینهایی که…(البته در راه سید الشهداء علیه السلام حالش هم خوب است،خیلی آنجا مرتبه اش بالاست،مرتبه عالی است)به گریه می پردازد،خیلی به عمل می پردازد،یک عبادت با حال انجام می دهد یا اینکه دعایش را با حال می خواند،《کُلُّ حالٍ یزول》کلمه حال که محل پیدا می کند،آخر حال،محل می گیرد.حال آن است که در یک شئ ای حلول می کند،جایگزین حلول به آن معنا نیست که دیگر جدا نشود،حلول می کند در یک شئ ای یک وقتی هم پا می شود می رود،ولی مقام غیر از حال است،مقام آن است که مستمراً به عمل می پردازد.
مقام آن است که کسی از سرِ جای خودش تکان نمی خورد،در مقابل حال که گاهی هست و گاهی نیست؛

بنده پیرِ خراباتم که لطفش دائم است

این مقامِ در خرابات است،درِ خانه اهل بیت علیهم السلام را زبان شعر می گوید،مقام خرابات؛

بنده پیر خراباتم که لطفش دائم است
ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

از یک صدای دلنواز خوشش می آید از یک نغمه تاری حالش عوض می شود،از یک نصیحت صاحب نفسی،مدتی حالش عوض می شود،از یک پدر مرده ای یا به قبرستان رفته ای به تَنَبُه می آید باز می آید بازار همان آدم اول است،این حال است و اعتبار ندارد،حال مالِ محبت است،مالِ حُب است،حُب وقتی به شوق برسد حال می سازد،مقام نه،مقام مالِ وُد است،کار ندارد که می خواهد حال پیدا کند،اشکش بریزد یا اشکش نریزد،این به عمل می پردازد،لذا مقام را در استقامت می شود تحصیل کرد،به رسولِ خدا خطاب شد 《فَاسْتَقِمْ کَمَآ أُمِرۡتَ》،《فَاسْتَقِمْ》یعنی《کُن اَهلَ الْمَقام》،مقام ایستادگی کامل در هر امری است،(در مسجد کوفه ان شاءالله نصیبتان بشود،امیدواریم همه به این آرزویشان برسند راه باز بشود بروند،آنجا می بینید که مقام ابراهیم خلیل،مقام خضر،مقام نوح،مقام دیگر انبیاء که هر کدام دو رکعت نماز دارد) این مقام یک نقطه ای بوده که در آن نقطه آن پیغمبر به این منصب،از حال منتهی به مقام شده.
بعضی ها خیال می کنند مقام حضرت ابراهیم یعنی آن جایی که حضرت ابراهیم برپا ایستاده،نه،در آن نقطه به او این سِمت استقامت ،پایداری داده شد،《فَاسْتَقِمْ کَمَآ أُمِرۡتَ》.
در نماز هر روز چند مرتبه 《اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌》،راهی که به من استقامت بدهد من آنجا مقام داشته باشم،حال فایده ای ندارد.
قشنگ خودش را چنان بالا می برد که آدم می گوید از این بالاتر دیگر نیست،از آن بالا یک مرتبه چنان زمین می خورد،با حال،با یک دروغ،با یک نگاه،با یک حرف بی جا،با یک فکر بی جا،حال فایده ای ندارد،ولی اهل مقام تکان نمی خورد،از آن بالا دیگر پایین نمی افتد.
معمولا سابق اینجوری بود،ماه رمضان که می شد،آدم می دید که اُووووو چقدر ریش گذاشته می شود،چقدر مسجدها شلوغ می شود،چقدر تسبیح ها به دست گرفته می شود،چقدر لای مفاتیح ها باز می شود،چقدر قرآن ها خوانده می شود،چقدر شب زنده داری ها،نماز شب خوانده می شود،همچین که عید فطر می شد مثل اینکه این منتظر بود که ماه رمضان تمام بشود دو مرتبه می رفت سرِ کارهای سابقش،نه دیگر تسبیح و مناجات خبری بود و نه…
عبید زاکانی در آن شعرش می گوید که؛

مژدگانا که گربه عابد شد
زاهد و عابد و مسلمانا

ماه رمضان بود این هم می خوانده،این فایده ندارد به جهت اینکه دین خدا همیشگی است،دستورات خدا دائمی است،همان نمازی که ماه رمضان می خوانی آن را همه وقت باید بخوانی،آن ترک گناه مالِ همیشه است مالِ ماه رمضان نیست،همیشه گناه زشت است،همیشه گناه بد است،همیشه فعل بد،بد است،ماه رمضان،مگر یک طلیعه ای برای استقامت باشد،ماه رمضان فتح باب باشد که انسان را به اقامه بیاورد،به قوام و دوام بیاورد به مقام گیری بیاورد و اِلا حال در ماه رمضان کافی نیست.

گفتند اکبرشاه هندی یک وزیری داشت که شیعه پر و پا قرص بود،خیلی شیعه مورد توجهی بود،این اکبرشاه هندی( سنی بود) در سال یازده ماه همه کار می کرد ماه رمضان که می شد؛
مژدگانا که گربه عابد شد
زاهد و عابد و مسلمانا

می دیدند عیدفطر قبل از همه مردم که بروند بالای پشت بام اِستهلال کنند،این می رفت بالای قصرش(خوب باید مومنین و متدینین بروند)این دامن افق را نگاه می کرد که ماه را دربیاورد(خودِ شاه هااا)،شاعر هم بود،وزیر می دانست که این کار اکبرشاه برای چیست،برای اینکه عید فطر یک روز زودتر باشد،به وزیر نشان داد و گفت؛

هلال ماه ز روی افق نمایان شد

وزیرش شیعه بود،گفت؛

کلید میکده گم گشته بود پیدا شد

این فایده ندارد،انسان منتظر و مُترصد باشد که محرم تمام بشود باز هم همان آدم بشود،این همان ایمان مُستودِع است،در روایات یک باب زیادی داریم که الایمانُ عَلی قِسمَین،ایمان دو قسم است؛مُستَودَعٌ وَ مُستَقَر ،مَستَودِعٌ وَ مُستَقِر.
یک ایمان مُستَودِع داریم و یک ایمان مُستَقِر.
ایمان مُستَودِع چیست؟؟
بیان کردند ایمان مُستَودِع این است که بعضی ها زمانی به کار و عمل می پردازند،به عبادت و بندگی خدا،یک زمان،یک وقت،و یک وقت دیگر نه،این ایمانشان مُستَودِع است.
امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند اینهایی که ایمان مُستَودِع دارند گاهی حال هست و گاهی نیست،اینها دَمِ مرگ از آفَتِ شیطان مَصون نیستند،عملشان به دستبرد شیطان می رسد.
خوب ببینید آقا این خیلی حرف است،آن شخص جوان بود سرِ محل ایستاده بود یا آنجا محلِ کارش بود،دکان کاسبی اش،یک حمامی آنجا بود،حمام مردانه زنانه بود،اگر یادتان باشد صبح ها مردانه بود و بعد هم زنانه می شد،جاهایی که کوچک بود حمام ها اینجوری بود،یک حمامی بود اسمش حمام مِنجاب بود،این جوان که آنجا ایستاده بود یک خانمی عبور کرد، از او سوال کرد أِینَ حمامٌ المِنجاب؟؟
گفت تشریف بیاورید(بعضی ها دیدید دلشان به حال یک افتاده ای،درمانده ای می سوزد که نکند گم بشود؟ولی شیطان بین این هدایت و راهنمایی خوابیده) من راهنماییتان می کنم،یک چند قدمی به نفس و هوا به شیطنت و مَلعَنت دنبال این زن راه افتاد،بفرمایید اینجا حمام مِنجاب است.
خوب،بعد هم ایستاد،ایستاد تا وقتی که این از حمام در بیاید و باز به گناه بپردازد.
پنجاه سال گذشت،برای یکی دوتا از رفقایش هم نقل کرده که یک کسی حمام منجاب می خواست برود و چه جور…
گذشت و پیرمرد شد و مرگش رسید،داشت جان می داد،شهادتین را به او تلقین می دادند،بگو
《أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰهُ 》،می گفت
أِینَ حمامٌ المِنجاب؟؟
بگو《 أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ ٱللَّٰهِ 》،می گفت
أِینَ حمامٌ المِنجاب؟؟
گفتند این دیگر چیست؟حمام منجاب چیست؟
اُسطُقُسٌ فَوق اُسطُقُسات ما لَکُن ….
این کلمات را ما نمی فهمیم!! یک رفیقی بود آنجا زد توی سرش او توبه گفت، گفت بله این پنجاه سالِ قبل سرِ گذر ایستاده بود یک چشمِ بی جا چرانده،دمِ مرگ شیطان آمد،أِینَ حمامٌ المِنجاب،…《تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً》،توبه نصوح این است که آدم فکر آن معصیت دیگر از وجودش بیرون برود،حتی فکر نکند،آخر بعضی وقت ها آدم آن معصیت را برای استغفار مرور می دهد آن هم گناه دارد،مرور می دهد که استغفار کند،یعنی هنوز ریشه دارد،توبه نَصوح این است که خجالت می کشد آن را یاد کند.سابق مردها مرد بودند ها،توبه کن ها هم توبه کن بودند.
یکی از اینهایی که خیلی کار زشت می کنند همین طرف های ما( آبشار )می نشست،خدا بیامرزدش جوان هم بود از دنیا رفت،به من گفت حاج آقا اگر اینکه من شب یک وقتی غلطی می کردم صبح که از خانه بیرون می آمدم همه اش به روی زمین نگاه می کردم چند مرتبه سرم به تیر چراغ برق خورد شکافت و خونی شد.
گفتم برای چه؟
گفت دیگر خجالت می کشیدم سرم را به طرف آسمان بالا کنم،خوب می گفت از خدا خجالت می کشیدم.حیا،عفت،برای همه خوب است،مخصوصا برای تائب،امشب شب اول ماه رجب است،یکی از آداب اصلی ماه رجب توبه است.《یااَیهَا الذینَ آمَنُوا تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَهً نصوحاً》،آی آنهایی که ایمان آوردید توبه کنید،برگردید،رجوع کنید،به طرف خدا به نوع توبه نصوح بازگشت کنید.
توبه نَصوح دو معنا دارد؛
یکی معنای وصفی،یکی معنای اسمی.
معنای اسمی این است که یک کسی بوده به نام نصوح،این یک توبه ای کرد که دیگر فکر گناههای سابق از وجودش کنده شد،مثل او توبه کنید.
یکی معنای توبه نصوح این است اگر کسی از بدی کناره گرفته باشد خودش اهل نُصح می شود.
علامت دارد،یعنی اگر دیگر به بدی پی برد و زشتی را درک کرد و به خدا قول داد که برگشتم به دیگران هم نصیحت می کند که آی عزیزمن ،برادرِمن،دوست امیرالمومنین،دوست اهل بیت،مسلمان،قرآن خوان،تو هم دنبال این کار نرو،ما هم جوان بودیم بد کردیم،فهمیدیم…
یکی از علائم توبه این است که اهل نصیحت می شود،《یااَیهَا الذینَ آمَنُوا تُوبَوا اِلَی اللّهِ تَوْبَهً نصوحاً》،اول مقام(مقام در مقابل حال) برای مومن مقامِ توبه است.
فرمودند اگر کسی خیال کند که درِ توبه به روی او بسته است،این مایوس است،ایس از رحمت خداست،هیچ وقت در رحمت خدا به روی تائب بسته نیست.

بازآی هر آنچه هستی بازآی
گر گبر و یهود و بت پرستی بازآی
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآی

در هر شبِ جمعه منادیِ حق ندا می دهد أینَ التّائِبین؟؟ أینَ الْمُسْتَغْفِرِین؟؟
آی ما سفره پهن کردیم،در را باز گذاشتیم،کجا هستند آنهایی که می خواهند توبه کنند بیایند ما پذیرا هستیم.
در شب اول ماه رجب که زیارت مخصوصه اباعبدالله علیه السلام است.
برای چه زیارت مخصوصه ابا عبدالله؟؟
به جهت اینکه همه ناامیدهای عالم باید آخرش بروند درِ خانه امام حسین علیه السلام.
هر که همه درها به رویش بسته شده زیارت امام حسین را باید…
زیارت مخصوصه اباعبدالله است،شب اول ماه رجب.《اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِی رَجَبٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الثَّانِی وَ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ》《وَ أَسْأَلُکَ بِاَولِیائِکَ المُحتَجَبِ》،
اشاره در این دعا به میلاد با سعادت حضرت نکردند ولی در روایات هم هفتم رجب را گفتند و هم اول رجب،که میلاد با سعادت امام محمد باقر علیه السلام است،از پدری مثل زین العابدین و مادری چون اُم فَروِه.
یا اُمِ فَروِه گفتند یا اینکه دخترعموی اُمِ فَروِه،علی کل حال یا گفتند این خانم از قاسم بن محمد بوده اند،یا از عبیدالله که آن هم برادرِ محمد است.
ابی بکر دو پسر داشت یکی عبیدالله و یکی محمد،گفتند یا دختر عبیدالله است که عیال امام زین العابدین علیه السلام شده است،یا اینکه اُم فَروِه دختر قاسم،هر کدام باشند،نَسَب،نَسَبی است که به این صدیقه در آن روایت خاص می رسد،هم میلاد با سعادت امام باقر علیه السلام و هم شب جمعه است، یک روایت،اتفاقا روز ولادت حضرت را هم شبِ جمعه نوشتند،امام محمدباقر در شب اول ماه رجب،لیله جمعه.
زیارت مخصوصه اباعبدالله،شب اول ماه رجب و میلاد با سعادت امام محمد باقر علیه السلام،حالا دیگر وسایل جمع است برای بازگشت به سوی حق؛

مَدِه جامِ مِی و پایِ گُلَ ازْ دست
ولی غافل مباش از دَهر سرمست

حالا که وسایل توبه فراهم شده،قدر بدان ولی غافل نباشی که یک وقتی دومرتبه تو را به فریب
ببرند.
اول یک سلامی به امام حسین علیه السلام رحمت الله الواسعه عرض کنیم و باب نجاه الاُمه،
《السلام علیک یا اباعبدالله》.
آقاجان در این شبِ اولِ ماه سلام ما را از دور بپذیرید و ابواب توبه رو به روی دل ما باز کنید،ما را قبول کنید،موفق کنید،توفیق به ما بدهید،آن جوری که شما دوست دارید حرکت کنیم،آنجوری که شما می پسندید سلوک کنیم،آنجوری که مورد رضایت شماست ما مشئ و مرام داشته باشیم،دستِ ما را بگیرید.
《السلام علیک یا اباعبدالله》،این فرمایش امام صادق علیه السلام است فرمودند هر که به این ترکیب بر جدِ غریب ما سلام کند،سلامش هرجای دنیا باشد می رسد و جواب داده می شود،مامور رساندن این سلام هم فُطرُس است.
فُطرُسِ مَلَک( که به شفاعت امام حسین علیه السلام) پرو پالش سوخته بود،و او را در یک جزیره ای که دیگر قدرت پرواز نداشت،حینِ ولادت امام حسین او بر بالِ جبرئیل نشست،امام حسین علیه السلام توبه اش را قبول کردند،بواسطه امام حسین علیه السلام خدا توبه اش را قبول کرد،به شفاعت سیدالشهداء توبه اش قبول شد،خودش را به قُنداقه امام حسین علیه السلام کشید،مامور است هر که اینگونه سلام کند این سلام را خدمت امام حسین می برد و به همه جواب داده می شود،همه بگوییم دیگر شاید آنوقتی که هیچ آداب و رسومی نیست،آدم هیچ جور برای خودش تهیه ندیده،شاید آنوقت مورد قبول باشد،اینجوری است هااا،آنوقت هایی که هیچ گونه برای خودش تهیه ای،آدابی،رسومی،جامه اش را عوض نکرده،فکرش را عوض نکرده،

آنوقت قبول بشود،سه مرتبه عرض کنیم؛
《صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اباعَبدِالله
صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اباعَبدِالله
صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یا اباعَبدِالله
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ》
《«یا لَیتَنا کنّا مَعَک فَنَفوزَ فَوْزاً عَظیماً》،
امام باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند :
《مَن أَحَبَّنا ، وَ زَادَ فی مَعرفَتَنا،ما سَئَلَ مِنا مَسأَلَهً إِلّا نَفَسنا فی رُوحه جَوابَاً لِتِلکَ المَسأله》هر که ما را دوست داشته باشد و جدیت کند که دوستی اش به معرفت مُبَدَل بشود،یعنی عالم وُد، جدیت کند،هیچ سوالی از ما نمی کند مگر اینکه ما جواب آن سوالش را به او می دهیم،و در قلب و روح و روان او می دمیم و جواب مساله را بدون واسطه از ما می گیرد.
به جهت اینکه امشب همه توسل ما تکمیل باشد،شبِ آخر این دو ماه جلسه ایام فاطمیه
جمادی‌الاولی و جمادی الثانی،یک سلامی هم به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها عرض کنیم؛
《اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَه وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها 》
یک کلمه ذکر مصیبت،اگر اشکت هم جاری نشد مورد قبول است،گفتند《 سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ》در وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره آقازاده حضرت محسن بوده اند که خدا را به این مظلوم،مظلوم،مظلوم،از همه مظلومتر،حضرت محسن هستند که این سِرّی از اسرار آل محمد علیهم السلام است.
خدایا بحق حضرت محسن که کم می شود کسی اینجوری قسم بدهد،در مجالس،در محافل همه جا به دوازده امام،چهارده معصوم،اولیاء خدا،حضرت علی اکبر،حضرت اباالفضل العباس،حضرت زینب سلام الله علیها،سوگند می دهند،استجابت پیدا می کند،ولی این سِرّی از اسرار است،همین طور که صدیقه طاهره خود غیب الغیوبِ عالم هستی هستند،این نقطه مفقوده در وجود حضرت هم سری از اسرار است،امشب از این نقطه استفاده کنیم،کم کسی توفیق پیدا می کند،خدایا به حق محسنِ فاطمه ،خدایا به حق محسنِ فاطمه،امشب همه گناهان ما را بریز.
آبروی ما را در دنیا و آخرت مریز.
به آبروی امام حسین ،به آبروی صدیقه طاهره،به آبروی ائمه هداه مهدیین به ما در دنیا و آخرت آبرو مرحمت بفرما.
توفیق طاعت،اجتناب از معصیت در این ماه و ماههای دیگر به ما کرامت کن.
سه تا صلوات بفرستید.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یا علی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *