معنای فاضل_جلسه دوم_۱۳۶۹/۱۰/۱۴

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِمه عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

 

پروردگار متعال به عنایت خاصه ای که نسبت به بعضی از بندگانش دارد با آنها به فضل رفتار می فرماید.

« اَللّهم عاِملنی بِفَضلِک » فضل از مواهب خاصه پروردگار است،که اهل بیت علیهم الصلاه و السلام هم همین مواهب خاصه شامل حالشان شده است،انوار مقدسه معصومین،همین مواهب خاصه شامل حالشان شده است،لذا فضائل دارند،بیشتر این روایات که در مدح و ثنای ذوات مقدسه هست،فضائل است،پاره ای مناقب است و پاره ای فضائل.

اگر عنایت خاص نبود،متعلق به وجود مقدس اهل بیت نمی شد.

فضل را آنجوری که ما معنا کردیم،یک زیادی است،که شاید در فارسی بهتر این است که به این کلمه معنا کنیم،فضل به معنای برتری است،برتری در هر شئِ مناسب با آن کلامی که گفته می شود،مثلا اگر از علم سخن به میان بیاید فضیلت علمی یعنی برتری علمی،اگر سخن از زهد باشد فضیلت زهدی یعنی برتری زهد، اگر سخن از شجاعت باشد فضیلت شجاعت یعنی برتری شجاعت،خوب،در این معنا ما یک حرفی بزنیم،عقیده ما این است که اهل بیت علیهم الصلاه و السلام(در جای خودش ثابت کردیم و گفتیم) تمام صفات آنها اختصاصی است،یعنی دیگری هیچ نوع شرکت در آن صفات ندارد،هیچ کس.

این برتری که فضیلت است با آن اعتقادی که ما از آن صحبت کردیم و ثابت هم کردیم و حرفش را زدیم،معنایش این است که دیگری از این نمونه در او هست،ولی آنها بیشترش را دارند،الان بحث به اینجا کشیده شد که فضیلت علمی یعنی برتری علمی،دیگران می دانند و آنها بیشتر می دانند،ما در اعتقاد این را نمی گوییم،در اعتقاد جای خودش می گوییم که هیچ کس هیچ چیز اصلا نمی داند،هیچ کس در مقابل آنها علم ندارد،هیچ کس در مقابل آنها سخاوت ندارد،هیچ کس در مقابل آنها شجاعت ندارد،هیچ کس در مقابل آنها عظمت ندارد،چه برسد برتری.

علی کل حال برتری اثبات مادون می کند،اما طبق بعضی از ادله این است که فضیلت گفتند و بر دیگری هم برتری دادند،این را چه کارش کنیم؟ بحث را امشب از اینجا…

اولا ما آیه قرآن داریم،«فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»،نه؟؟

حق جلَّ و علا بزرگ است،و در بزرگی و عظمت《 أَحْسَنُ الْخَالِقِین》است،بهترین آفریدگار،خوب این اثبات می کند که در عالم،خالقینی هست،احسنش《الله》است.

《وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ》،در عالم راحمین هستند و ارحمِ راحِمین که رحم ذاتی اش از همه بیشتر است حق جلَّ و علا است.

《خَیْرُ الرَّازِقِینَ》،این اثبات می کند،رازق دیگر داریم و حق جلَّ و علا خیرُ رازقین است.

اینجا را چه کار کنیم ؟؟

از آیه شروع کردیم دیگر،از قرآن شروع کنم.

برای اینکه امشب ان شاءالله این مطلب هم از نظر توحیدی و هم از نظر ولایتی خوب جا بیفتد و به دل بنشیند،برای باز شدن اذهان و افکار و تقویت گیرندگی عقلی یک صلوات بفرستید.

اولا در قرآن نسبت به«تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»،

یک آیه ای هست،راجع به حضرت عیسی بن مریم،که دارد《 أَنِّی أَخْلُقُ … کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ》از چهار پرنده،مقدار خاصی سرِ چهار قله کوه گذاشت و اراده کرد و هر چهار پرنده خلق شدند،پس نیروی خالقیت را طبق قرآن می شود به غیرِ حق نسبت داد《أَنِّی أَخْلُقُ …کَهَیْئَهِ الطَّیْر》،پروازشان هم داد.

این را برای چه می گوییم؟؟

یک جایی اگر که گفته شد امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام مظهر یا خالق است،یک کسی تعجب نکند،در قرآن نمونه دارد،که به پیغمبری نیروی خلق داده شده است.

حالا به خودمان برگردیم، مگر ما خالقیت جزئیه نداریم؟؟

این کلامی که من و شما صاحبش هستیم،خالق این سخنی که ما می گوییم، کیست؟؟

اینقدر زمین به آسمان می دوزد و آسمان به زمین می دوزد،هر چه هست مالِ حرف است هااا،مالِ سخن است.

کلام ،صلح می آورد،کلام،جنگ می آورد،کلام قهر می آورد،آشتی می آورد،با کلام می خرد،با کلام می فروشد،این کلام را چه کسی خلق کرد؟؟

یکی یکی بگوییم،بغل دستی ام،همسایه ام،پدر،مادر،این کلام را من خلق کردم یا خدا؟؟

بگو خودم،هیچ…

تمام کلمات عالم را خودِ صاحب کلام می آفریند،پس خالقیت در موجودات هست،نوعش چیست؟کیفیتش چیست؟ آن را بعد صحبت می کنیم.

«تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ»،بهترین آفریدگارهای روی زمین،دنیا،آخرت،بهترینش حق جَلَّ و علاست،که این کلام را خودِ حق جَلَّ و علا در تحسینِ ذات خودش فرموده،«تَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ».

همه دیگر سخن می آفرینند،این قدرِ مُتَیَقَنش است.

حق صاحب سخن می آفریند،تو سخن خلق می کنی او سخنگو می آفریند.

خوب،یک چیزی در دنیا هست که این را امشب بگوییم عیب ندارد؛

هر کسی در عالم هر حرفی بزند این نقش مثالی پیدا می کند،زمانش بلکه میلیون میلیون بیلیون ها سال طول بکشد، ولی همین که بگویی انسان صد سر،چه اراده کنی،چه نکنی،چه تصمیم بگیری برای اینکه این انسان صد سر خلق شود،همین که میگویی انسان صد سر این بیلیون ها سال طول می کشد،قدرت کلام انسان را نگاه کن!!

اگر انسانی بنشیند توی ذهنِ خودش،محالات را ببافد،محالات هااا،که از اینجا به آمریکا پرواز کنم،از هر جا دلم بخواهد،یک وقتی انسان به این قدرت می آید که پرواز می کند،چون یک انسان در بیلیون سالِ قبل این به ذهنش گذشته که پرواز کند.

قدرت خلقت انسان را می گوییم،اینها افسانه نیست هاا،اینها حرف نیست،اگر می شد این حرفها را ما نگه می داشتیم،یک بیلیون سال بعدا که بیاید یک کسی این را باز می کرد می گفت بیلیون سال قبل یک کسی گفته که کلام بذر خلقت است.

《إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ》،انسان مظهر تمام عیارِ حق در اسماء و صفات است.

این کدام انسان است؟؟ بگو انسانِ کامل.

ولی انسان ناقصِ ناقصِ ناقصِ جانیِ کافرِ مشرک،او هم بنشیند و فکر کند خلاقیتش دست نمی خورد.

چطور حرف می زند؟؟

مگر کافر حرف نمی زند،رای نمی دهد؟؟

مگر مشرک،معصیت کار چطور خالقِ سخنش هست؟《َإِذَا وَقَعَ الْقَوْل…》،وقتی سخن جاری بشود《أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ》.

《إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ》چه وقت بوده؟؟

این یک وقتی انسانی در بیلیون ها سالِ قبل امیرالمومنین را خواسته که اینجوری ظهور کند.

حالا ببین قرآن چیست،این قرآن حقیقت هستی از اول پیدایش تا اختتام است،که چه وقت می شود ما نمی دانیم.

یک کسی نشسته گفته چه می شد که من می توانستم تخت و اریکه این سلطانی که اگر بوده یا اینکه کلیِ آن را به ذهن آورده،تخت و اریکه این سلطانی که در مُلک سبا زندگی می کند حاضرش می کردم.

او گفته،برای سلیمان آنوقت حاضر می شود.

هر چه انسان(چون این علی کلِ حال بالفعل یا بالقوه خلیفهُ الله است)،هر چه اراده کند به ذهنش بگذرد،فکر کند،یا به لفظ بیاورد،این تحقق پیدا می کند،لذا روایت دارد《تَفَاءَلُوا بِالخِیر تَجِدُوه》،زبانتان به خوبی باز بشود،چون می شود هااا،《 وَ لا تَطَّیَروا》حرف بد نگویید چون آن هم می شود،خودتان باید پای غمش بنشینید.

وقتی بچه از خانه بیرون می رود به او نگویید مواظب باش ماشین به تو نزند،بگو《 بسم الله الرحمن الرحیم》بگو و برو.

حضرت یعقوب همین کار را کرد،یوسف را که برادران می خواستند ببرند گفت میترسم گرگ او را پاره کند،آنها گفتند اینکه ما می خواهیم 《یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ》برویم بازی کنیم (حالا معلوم می شود آنوقت ها هم فوتبال بازی هم بوده یا یک چیزی دیگر،آخر برویم در بیابان…)،حضرت یعقوب می گوید نه نمی گذارم.

برادرها گفتند تو به ما اطمینان نداری؟《لَا تَأْمَنَّا عَلَى》؟ ما را امین نمی دانی؟

جواب داد آخر من می ترسم گرگ او را بدرد.

 

همین را یاد گرفتند،رفتند یوسف را توی چاه انداختند بعد پیراهن یوسف را《 بِدَمٍ کَذِبٍ》خون دروغین ریختند و گفتند این را گرگ پاره کرده است.

حالا این بعدا هم دارد،سخن بعد هم هست،یعنی دریده گی گرگ هست،آن عملی که آن برادر نسبت به یوسف انجام می دهد،آن عمل،عملِ گرگ است.

حرف بد هیچ وقت نزنیم،ببینید این را پیش پای ما گذاشتند که همیشه در جنبه های مثبت ذهنتان را ببرید،هیچ وقت به جنبه های منفی فکر نکنید.

ان شاءالله سالم می رود و بر می گردد،ان شاءالله این کار درست می شود،اصلا لذت همین را که تو هی داری میگویی بیشتر از درست شدنش برایت مفید است.

خیلی از کارها که به هم خورده،دستور هم این است،رسول خدا صلی الله علیه و آله هم فرمودند این است،فقط یک جا در عالم حق است که از اِنتهی الیه پیش آمد حادثه صحبت بشود،یک جا اجازه هست،جاهای دیگر اجازه نیست،وقتی که امام حسین علیه السلام حرکت می کنند《إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً》،فقط همانجا سخن حق…

فقط و فقط.

نگفتن نگو.

برای حضرت رضا علیه الصلاه و السلام که خواستند حرکت کنند،گریه کردند،فرمودند گریه نکنید،سرِ راه مسافر گریه میمنت ندارد.

ولی امام حسین علیه السلام که می خواستند حرکت کنند،همه از واقعه کربلا حدیث اُم اِیمن را خواندند،عجب!! این چه وادییی است؟؟

همه جا ممنوع است،حرف از پیشامدِ ناگوار نزنید،نگویید،نسبت به امام حسین،نه بگویید.

این مثلِ اینکه،نه مثلِ اینکه یقین همین است مکتب امام حسین علیه السلام یک مکتب جداگانه از همه مکاتیب است.

آنچه که برای احدی مِیمَنَت ندارد در مسیر امام حسین علیه السلام همان میمنتش است.

محمد بن حنفیه آمده می گوید،بزرگان آمدند می گویند،همه هم حدیث اُم اِیمن را می خوانند.

آخر خودِ رسول الله…

یا رسول الله اگر یک آدم عادی تَطَیُّر بزند،شما منع می کنید،چطور نسبت به حسینِ عزیزتان اینجوری سخن گفتید؟؟

چطور؟ چطور دلتان آمد؟ حالا آگاهی،بصیرت،اطلاع بر علم غیب بر آینده،چطور یا رسول الله دلتان آمد؟؟ آن هم جلوی مادرش!!

آن هم حینی که ولادت امام حسین است!!

رسول خدا در موقعی که هنوز صدیقه طاهره سلام الله علیها از بستر پا نشدند،روز اول،دوم،سوم ولادت است همه مساله را گفتند.

معروف است دیگر می گویند یک خبر ناگوار را به زائو نگویید،رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تعمداً آمدند درِ گوشِ حضرت صدیقه طاهره گفتند.

همه خوشی های عالم را که نمیدانم در بهشت است درفردوس برین است،که آدم همنشین با همه انبیاء و اولیاء باشد،خوش باشد،خوب،[این را از من داشته باش]در بهشت برین بدون انبیاء و اولیاء نه،کنار پیغمبر اکرم،کنارِ امیرالمومنین،کنارِ همه اهلِ بیت علیهم السلام چقدر خوشی است هااا؟؟

همه آنها یک طرف،یک لحظه غمِ امام حسین به همه می چربد،اگر نمی چربید رسول خدا این هدیه را برای فاطمه زهرا نمی بردند.

آخر وقتی که یکی نوزادش متولد می شود هدیه می برید آن هم صدیقه طاهره،آن هم امام حسین فرزندش،آن هم رسول خدا،باید یک هدیه ای به فاطمه زهرا سلام الله علیها بدهد که مناسبِ این مولود و مناسبِ خودِ فاطمه زهرا باشد.

چه هدیه ای؟؟

فاطمه جان گریه کن،این هم هدیه،تو را می گریانم.

غمش بر همه شادی های عالم(شادی را هم گفتیم در چه مرتبه و در چه اندازه)می چربد.

حاج مرشد احمد چلویی پدر حیدر آقا را خدا رحمت کند،یک شعری دارند خیلی شعرِ قشنگی است،خدا رحمتشان کند آن وقت هایی که حال داشتند روزهای یکشنبه ما پایین بودیم خانه ما می آمد،یک شعری گفتند که خیلی ها می خوانند؛

 

من غمِ مهر حسین با شیر از مادر گرفتم

روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم

 

من پرسیدم حاج مرشد احمد این شعر را به چه مناسبت دارید؟

گفت من طفل شیرخوار بودم و بغل مادرم بودم ،مادرم که روضه می رفت،وقتی که روضه خوان می گفت 《صلی الله علیک یا اباعبدالله》من گریه ام می گرفت،این مادر هم خیال می کرد من شیر می خواهم،من که زبان نداشتم که بگویم من هم دارم برای اباعبدالله گریه می کنم،او به من شیر می داد ولی من از همان وقت با امام حسین علیه السلام آشنا بودم و گریه می کردم.

تا روضه خوان می گفت 《السلام علیک یا اباعبدالله》من شروع به گریه می کردم و مادرم زبان من را نمی دانست.

این موهبت،این عنایت،با هر که هست بالاتر از آن دیگر موهبتی فرض نمی شود،با هر که هست.

چشمِ گریان در مصیبت 《اُخْرُج اِلَی العِراق》 حسین جان به طرف عراق برو،《اِنَّ الله قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قتیلاً》مشیت رقمش خورده که تو کشته بشوی.

در آن چیست؟ هیچ کس نمی داند،فقط همین هست که می دانند باید گریه کنند،همین را می دانند.

این را ما بگوییم اگر در عالم گریه کردن بر امام‌ حسین علیه السلام نبود خلقت چه داشت که به آدم نشان بدهد؟؟؟

صرف نظر از وجود اهل بیت علیهم السلام،صرف نظر از نشان دادنِ خودِ ذوات مقدسه معصومین،نه خلقت،آن نمکِ نمکِ نمکِش چه بود که آدم دلش به آن خوش باشد؟؟

 

《هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی》،همه جا ممنوع است از حوادث و پیش آمدهای ناگوار خبر دادن،مگر در بابِ امام حسین علیه السلام.

همه جا ممنوع است آدم چهره غم به خودش بگیرد و گریان باشد،مگر در بابِ امام حسین علیه السلام.

《یَا ابْنَ شَبِیبٍ، إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ 》بر هیچ چیز دیگری حق نداری گریه کنی،بر هیچ چیز،《فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ》به جهت اینکه گریه خونِ دل است دیگر.

خونِ دل وقتی که تصفیه می شود و از حلقه چشم و چشمه چشم بیرون می زند،خون دل،اشک می شود.

شاید یکی از معانی ای که گفتیم 《مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ》این است که آن خونِ لخته دل را که نمی شود تحویل داد،ولی اشک از مهجه درست می شود،دلیلش هم همین است دیگر آخر حبیب بن مظاهر که از کسانی است که آن خون را داد هااا،بعد که از او سوال کردند با این مقام و منزلت…

یک آشیخ علی اکبر تُرک بود خدا بیامرزدش،خدا رحمتش کند،کسی جرأت کند آنجور منبر برود هاا

،منبر می رفت و همه را…

گفت یک روز من منبرم تمام شد و خیلی هم از امام حسین می خواستم یک موهبت و عنایت خاصی به من بکنند،منتظر بودم ببینم چه موقع زمانش می رسد،چه وقت به من عنایت می کنند،

شب بود درِ حرم را داشتند می بستند،شب بود،آ شیخ علی اکبر گفت به من احترام می کردند و من را آخرِ کار بیرون می کردند،دیدم همه را که بیرون کردند،یک پیرمردی آذربایجانی،ترک زبان،وارد شد،این به قدری سیطره و قدرت تصرف بر خدمه،آن هایی که در را می بستند داشت که وقتی او وارد شد نتوانستند به او بگویند ما داریم در را می بندیم.

این آمد و با همان لهجه ترکی شروع کرد با امام حسین صحبت کردن،(ترجمه اش این است)؛

گفت آقاجان من از راه دور آمدم،پیاده هم آمدم،آمدم پیدایت کردم،آخرش پیدایت کردم،ولی روزِ قیامت آنجوری که برای ما مُلاها گفتند پیدا کردن تو مشکل است،آنجا من را یادت نرود بیایی من را پیدا کنی.

می گوید چنان این در من اثر گذاشت که هر چه داشتم فراموش کردم مثل طفلی که تازه از مادر متولد بشود این جوری شدم.

جذبه سخنان این مرد.

بعد گفت آقاجان من سه تا حاجت دارم تا همین جا ازت نگیرم نمی روم،همین الان هم می خواهم،یک حاجت مادی دارم،دنیایی است،تا اینجا خودم را کشاندم،سه روز هم هست که گرسنه تا اینجا آمدم،از تو هم پول و پَله می خواهم،باید به من بدهی،اینجا آمدم مهمان شما هستم.

یکی اینکه آن قول اولی را به من بدهی که روز قیامت بیایی من را پیدا کنی هاا،چون آمدم دیدن،آنجا من بازدید را می خواهم،سوم هم این است که اگر آن دوتا را هم به من نمی دهی این سومی را حتما باید به من بدهی،و آن اینکه من می خواهم همین جا مادرت زهرا را ببینم من یک سوال از او دارم.

من در این حال بودم،جرات نمی کردم،گریه امان نمی دهد بروم با او صحبت کنم،دیدم بین این چند نفری که از خدمه و اینها ماندند یک خانمی آمد یک پولی توی دست او گذاشت،این خانم محجبه،من فقط این اندام را می بینم که یک خانم پشت خمیده ای…

[امشب اگر کسی حاجت دارد بگیرد،گاهی توی جلسه آثار استجابت دعا معلوم می شود هااا،هر که میخواهد هر کار دارد بگوید]

آن گریه و آن ضجه و آن ناله از این فرو نشست،آرام

 

شد،راهش را کشید و بیرون رفت.

من آنجا نتوانستم با او صحبت کنم،آمدم بیرونِ صحن،گرفتمش.

گفتم من را می شناسی؟؟

گفت نه من هیچ کس را نمی شناسم.

گفتم من شیخ علی اکبر ترکِ واعظ هستم.

گفت هر که می خواهی باش.

گفتم جان امام حسین جوابِ من را بده،من از تو سوال دارم.

گفت بپرس.

گفتم من حرفهای تو را شنیدم،زبانِ تو را بلد بودم،حوائجی که می خواستی.

چطور دست کشیدی،زود صرفِ نظر کردی،آرام شدی؟

گفت نه من گرفتم.

گفتم چه چیز گرفتی؟

گفت آن خانمی که آمد به من پول داد مادرش زهرا سلام الله علیها بود.

گفتم از کجا می گویی؟؟

گفت من سوال کردم بی بی جان من مادرش زهرا را می دانم جوان بود چرا پشتت خمیده؟؟

بی بی سلام الله علیها به من فرمودند من هنوز شکستگیِ پهلویم …

در شعر حاج شیخ محمد حسین کمپانی هم هست که این جراحت و این زخم و شکستگی،خوب نمی شود تا فرزندش صاحب الزمان علیه السلام بیاید.

 

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»

هر که حاجت دارد به حق زهرا سلام الله علیها به او مرحمت بفرما.

هر که دردمندش است دردش را دوا کن.

به حق مادرش زهرا همه امشب حاجت روا از این مجلس بروند.

 

یا علی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *