《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِمه عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》
یکی از معتقداتِ اصولیِ اسلامی که شیعه به حقیقتش راه پیدا کرده و دسترسی داشته و دارد اعتقاد به معاد است.[این بحث ،بحثِ تفصیلی مباحثِ ماست یعنی بسته به مباحثِ قبلی نیست.به مناسبت عید و به مناسبت ایامِ مبارکه نیمه شعبان که باز هم عید است و ایامِ قبل از نیمه شعبان،سوم،چهارم،پنجم،همه عید در عید است لذا ما این بحث را بحث تفصیلی قرار می دهیم و به مباحثِ سابق و کمک می گیریم که از معنای عید بهره مند باشیم ان شاءالله، و از حقایقِ معاد به درک و شعور بیاییم ان شاءالله].
یکی از اصولِ مُسَلمهِ اعتقادیه مبحثِ معاد است،بعد از توحید و نبوت،معاد یکی از این مباحث است که باید هر کسی به این معنا بدون پیروی و تقلید از دیگری به درک و شعور بیاید،توحید هم همین است،نبوت هم همین است،معاد هم همین است،بحثِ امامت هم همین است،و بقیه از مباحث،چون اصولِ اعتقادی را بنا بر تقسیمی که کردند سرِ جایش می گوییم آخر اگر خواسته باشد انسان یک حرفی را که همه گفتند این کاملتر بگوید ،از قولِ بزرگان نه خودشان،هیچ کس نمی تواند این تکامل را در خودش ادعا کند که از دیگری بالاتر است،فراتر فکر میکند،بالاتر اندیشه دارد،این [ادعا را ]هر کس دارد به خدا پناه ببرد.
از قولِ آنهایی که صاحبِ قول هستند،از قولِ آنهایی که صاحبِ نظرند که جز محمد و آل محمد علیهم السلام ،صاحب قول و صاحب نظر کسی نیست منتها هر کسی به اندازه ظرف وجودیِ خودش از این دریای مواج متلاطم آب میگیرد نیرو می گیرد،ما هم که ظرفمان از همه کوچکتر است،ظروف شما را به دست میگیریم از این حقایق در آن می ریزیم،خودمان که نداریم اگر می داشتیم که نمی آمدیم شماها را تماشا کنیم ،درِ خانه های شماها را بزنیم. با مددِ از همه شماها و ارواح طیبه و مقدسه شما عرض می کنیم که اصولِ اعتقادیه سه تا یا پنج تا نیست،این تقسیم در یک تحقیقِ بسیار دقیقی توحید و نبوت و معاد و امامت و عدل و بعد فروع را تقسیم کنیم به یک عددِ خاصی اینها نیست،یک چیزِ دیگر است در تقسیمش که ادله اش هم سرِ جای خودش هست منتها هنوز وقتش نیست که انسان حرف بزند ،سخن بگوید،علائم ظهور که پیدا بشود،آنوقت معلوم می شود،بنا بر تقسیمی که شده است و عهده دار این تقسیم علمایِ علمِ کلام هستند یکی از اصولِ اعتقادیه《معاد》است.
معاد برگشتِ به نقطه اصلی است،عباراتِ مختلفه ای را می گوییم که هر کسی با هر کدامش آشناست دریافت کند،معاد برگشت است به آن نقطه نوری که اول مِکانَت
انسان را تشکیل داده است،معاد رَجعَت به آن اصلی که است که ما در عالم طبیعت از آن جدا شدیم.
جهل ما را پایین آورده،معصیت ما را از آن نقطه نوری دور انداخته،معاد رجعت به آن نقطه است.معاد بازگشتِ به وطنِ اصلی است،معاد دریافت کردنِ اصلِ وجودیِ هر شخص است،معاد آشنا شدن با آن حقیقتِ ولایت و امانت است که ما از آن دور افتادیم،معاد بازگشتِ به خداست،توبه بوی معاد می دهد،تابَ،یَتُوبُ،به معنای رَجْعَ،یُرجِعُ است،رجعت بوی معاد می دهد،تَنَبُّه بوی معاد می دهد،یَقْظِه بوی معاد می دهد،همه اینها و دیگر هم هست که الان وقتِ گفتنش نیست.
عید را برای این در این دنیا ساختند که ما معاد را دریافت کنیم ،همه این اعیاد برای دریافتِ معاد است،طبق بعضی از روایات عیدی بزرگتر،عظیمتر پر قدرتتر،از عید غدیر نداریم،برای چه؟؟؟
به جهت اینکه ما را به ولایت امیرالمومنین علیه السلام رجعت می دهد.
عیدِ قربان داریم که ما به نقطه تَضحِیه،فداکاری،جان دادن،سردادن برگردیم،هر عیدِ قربانی ما را به کربلا منتهی می کند،که چه کسی توانست این عید را در معنای معادِ خودش دریافت کند؟توی عالم اینهمه حاجی مکه رفتند گوسفند کشتند به عید رسیدند؟ دریافت معاد کردند؟؟
اینهمه هر چه حاجی از اولِ دنیا داریم!
لذا کربلا را منای[ (منیٰ) ] حسین نام دادند،برای سید الشهداء علیه السلام مناست.
عیدفطر ،برگشتِ به فطرت است،چه کسی توانسته معادش را در برگشتِ به فطرت دریافت کند؟ که «کلُّ مُولُودٍ یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَهِ »، چه کسی؟
هر کسی به فطرت اولیِ وجودش راه پیدا کرد عید فطر را دریافت کرد.
اینقدر ما روزه گرفتیم ،افطار خوردیم فقط شکممان…
ماه رمضان هم نزدیک است،جمعه آخر ماه شعبان هم رسولِ خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای ماه رمضان تهیه دیدند در سخن و خِطابه و نصیحت و موعظه و دلالت برای مومنین .
در تمامِ افطارها ما چشممان به سفره بود،هیچ گاه به فطرت نگاه نکردیم،که افطار برگشتِ به فطرتِ اول است.شکمت را خالی نگه میدارند ،به چشمتان مواظبت می دهند،به دستتان دقت می دهند،به فکرتان حِصانَت،مواظبت ،تقوا می دهند،
که در این مدت در اول طلوعِ فجر صادق تا اولِ مغربِ شرعی یک مواظبت کامل نسبت به این تن و بدن و روح و جسم و جان داشته باشید توی این زمان بلکه بشود به افطار بیایید،فطرت را درک کنید.فطرت ،فطرتِ توحید است،فطرت،فطرتِ معاد است،فطرت،فطرتِ نبوت است،فطرت،فطرتِ ولایت است،فطرت،فطرتِ صدق است،فطرت،فطرتِ صفاست،صمیمیت است،فطرت،فطرتِ حُب است،افطار کنیم،به محبت نزدیک بشویم،افطار کنیم به صدق نزدیک بشویم ،افطار کنیم به فطرت درستی، همه اینها را دریافت کنیم.این اعیاد را گذاشتند که برای دریافت معاد تمرین باشد. مثل ورزشکارها که هی می دوند،می دوند،می دوند که اینها تمرین کنند در مسابقه اول بشوند،هی کُشتی می گیرند کُشتی می گیرند تا اینکه تمرین کنند در مسابقه کُشتی برنده بشوند،تمرین کنند،تمرین کنند،تمرین کنند،دو کیلو،یک کیلو تا در وزنه برداری اول بشوند،اعیاد را برای این گذاشتند که تمرین کنیم در هر عید،تا به معاد راه پیدا کنیم.
همه اعیاد برای این است که درک کنیم《 وَ إیابُ الْخَلْقِ إلَیْنا》.
عید قربان را گذاشتند که بدانی رجعت و بازگشت درِ خانه امام حسین علیه السلام است،عید غدیر را گذاشتند برای اینکه که بدانی رجعت و ایاب و برگشت درِ خانه امیرالمومنین علیه السلام است.عید فطر را گذاشتند که بدانی رجعت درِ خانه اهل بیت علیهم السلام است.
همه این اعیاد را گذاشتند،گذاشتند،گذاشتند تا ما به یک نقطه راه پیدا کنیم، کلیِ وجودِ ما و کلیِ وجودِ خلق به طرفِ صاحبِ ولایتِ کلیه و مطلقه محمد و آل محمد علیهم السلام است.لذا در روایتی که از مُعَلّیٰ بن خُنَیس راجع به نوروز نقل شده است عید را همین معنا می کنند.
امام صادق علیه الصلاه و السلام عید را به صلاح،تقوا ،ولایت ،محبت برگشت می دهند،همه اینها را می فرمایند تا اینکه در این روز که روزِ نوروز است ،خلقت آدم در این روز بوده،روایت داریم ،روز نوروز روزی است که آدم در این روز خلق شد،روز نوروز روزی است که ابراهیم در این روز به آتش نمرود انداخته شد،عید نوروز روزی است که [روایت هم هست]روز غدیر در این روز قرار گرفته است،روایت است.ممکن است از نظر تاریخ تطبیق ندهد هااا،ولی عیدِ نوروز این روز است،هر کس غدیریاب است به عید رسیده و عید نوروز را درک کرده است.
عید نوروز روزی است که کشتی نوح در امروز بر جُودی نشست ،و وقایع معنوی تاریخی زیادی را به عید نوروز نسبت دادند.تضعیف روایت مُعَلّیٰ بن خُنَیس هم جوابش از نظر علمی داده شده است،حالا از محققین فن باید سوال کرد و در عالم سرگردان است،مثل کُراتی که در منظومه شمسی دورِ خودشان می چرخند ،سرگردان،و اینها جدا شده از کُره شمس هستند،توی منظومه شمسی سرگردان هستند،آیا آخِرِ کار این کُراتِ سرگردان در منظومه شمسی به اصل خودشان که کُره شمس است ملحق می شوند یا نه این سرگردانی هست؟؟
ولی این انسان که جدا شده از اصل است و سرگردان در خلقت است این آخرش به اصلِ خودش می پیوندد،《إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ》(سوره مبارکه بقره/۱۵۶).
چه کسی 《إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ》را تحققش می دهد؟؟؟
در زیارت جامعه می فرمایند ما تحقق می دهیم؛
《وَ إیابُ الْخَلْقِ إلَیْنا، وَ حِسابُهُم عَلَیْنا》،بازگشت همه خلق به ما است.
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
از نفیرم مرد و زن نالیدهاند
مالِ سرگردانی است،مالِ جدایی از اصل است.
چه کسی این حرف را می یابد؟چه کسی می گیرد؟؟
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق[یک اهل باید پیدا بشود]
تا بگویم شرح دردِ اشتیاق[دردِ وصل و اشتیاق ،دردِ شوق و اشتیاق،دردِ هجر و اشتیاق]
هستی جدا شده از یک اصل است.《یَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی》،هر کسی بمیرد من را می بیند.
به جهت اینکه او[امیرالمومنین علیه السلام] برگردانِ عالمِ غیب است.
《مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ》،هر کس بمیرد به من برمی گردد.
《وَ إیابُ الْخَلْقِ إلَیْنا》.
ابن اَبی یَعفور این روایت را نقل می کند 《إنَّ روحَ الإیمانِ واحِدَهٌ خَرَجَت مِن عِندِ واحِدٍ ، وتَتَفَرَّقُ فی أبدانٍ شَتّى ، وَ سَیَعُودُ واحِدٍ》،یک حقیقت بیش نیست در مجالی و مجاری مختلف قرار گرفته و برمی گردد باز به آن حقیقت متصل می شود.
یک روایت برای امروزِ عید داریم از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام که همه حرفهایی که گفتیم می ارزد که آدم همه آنها را کنار بگذارد و آن روایت را گوش کند،می رسیم آن مالِ کربلای ماست ان شاءالله.
فرمودند از ما نیست کسی که رَجعَت را قبول نداشته باشد.《لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یَقِرُ رَجعَ》،کسی که اقرار به رجعت نکند از ما نیست.این اقرار باید بیاید،این اعتراف باید بیاید،اگر این اعتراف و اقرار نیاید چه جوری رجعت؟که قبل از ظهور یا بعد از ظهور اهل بیت علیهم الصلاه و السلام برمی گردند،خوب بله این یک معنای رجعت است،رجعت خودت چه؟
خودت رجعت نمی خواهی؟؟
تو رجعت نمی خواهی؟ تو نمی خواهی برگردانده بشوی؟باید اقرار کنی،اعتراف کنی دو مرتبه به آنها برگردی.
کز نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
همه بی سر و سامانی ها،همه داد و فریادها،همه ظلم ها و ستمها،مالِ جدایی از این اصل است،به آنجا که رسیدی داد و فریاد نیست،سر و صدا نیست،زمزمه ستم نیست،همهمه ظلم نیست،برگردیم همه تمام است،تا برنگشتیم این حرفها هست،《وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّهٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ》(سوره مبارکه نمل/۸۲).
[یک نکته ای را عرض کنیم برویم سراغ مبحث معاد و عید]
آن نکته این است؛ تمام بشر که مُکَلف به تکالیف هستند اینها باید خودشان رجعت را دریافت کنند،خودشان معاد را دریافت کنند،با پای خودش باید به نقطه اصلی برود برسد،حتی مسلمانها،حتی شیعه ای که این به نام شیعه است و حقیقت تَشیُع را دریافت نکرده این خودش باید با جدیت و کوشش و با آن تکلیفِ مناسبِ در این حرکت خودش باید برود رجعت را دریافت کند.خیلی سخت است،می شود یا نمی شود را من نمی دانم.ولی نسبت به عاشقین اهل بیت علیهم السلام که عشقشان را امام حسین علیه السلام امضاء کرده،نسبت به آنهایی که تَشیُعشان
را امیرالمومنین علیه السلام امضاء کرده [نکته اصلی این است]رجعت را آنها به او تحقق می دهند.《وَإِذَا وَقَعَ ٱلۡقَوۡلُ عَلَیۡهِمۡ أَخۡرَجۡنَا لَهُمۡ دَآبَّهٗ مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ تُکَلِّمُهُمۡ》،این نمی تواند با پای خودش و عقلِ خودش به آن نقطه اصلی برود برسد،امیرالمومنین علیه السلام به سراغش می روند بغلش می کنند او را می برند.لذا اینجا یک حرف هست تمام آنهایی که شیعه به نام هستند،شیعه به اسم هستند،توی آن معنایی که میخواهیم بگوییم آن هم چیست،[ان شاءالله می گوییم]همه اینها رهسپارِ به ملاقات امیرالمومنین علیه السلام هستند، می روند لقاءِ امیرالمومنین را درک کنند،به آن برسند،ولی آن شیعه دلباخته ای که به او دادند،مرحمت کردند،امیرالمومنین به سراغش می آید.همه باید خودشان بروند،امیرالمومنین علیه السلام فرمودند ما خودمان می آییم،امام صادق علیه السلام فرمودند《 أنی فی المدینه کالشعره اتقلقلوا من هنا إلى هناک 》من توی این شهر مدینه مثل یک مویی می مانم که باد مرا از این سمت به آن سمت می برد.
《فاذا رأیت احدکم استریح الیه》آی آنهایی که ما دوستتان داریم وقتی که من شما را می بینم دلم آرام می گیرد.دوستیِ《 علی》اینقدر بزرگ است[خوب دقت کن]اینقدر محبت و ولایت امیرالمومنین علیه السلام بزرگ است که هر کس دارد امیرالمومنین خودش سراغش می رود.
نتیجه این کلمه نورانی چیست؟ این است که دریافت رجعت در شیعیان خُلَص عهده دارش خودِ مقامِ شامخِ ولایت است.معاد را ما باید به تکلیف مناسب در این باب دنبالش برویم.کوچکترها به دیدن بزرگترها می روند،عید این نیست؟؟
می خواهد معاد را دریافت کنیم.برای چه دیدن می کنند؟؟اصلا عید که می روند دیدن چیست؟چون باید کوچک برود خدمت بزرگ ،فرع به اصل بپیوندد.
گاهی می شود توی عالم محبت یک بزرگ می آید از کوچک دیدن می کند.توی عالم محبت هست.
فرمودند از قیامت و سوال و حوادث برزخ تشویش نداشته باشید ما خودمان سراغتان می آییم،ما می آییم پیدایتان می کنیم.
معاد را گفتیم،عید را گفتیم،دریافت نقطه نوری اصل را گفتیم،این رجعت در《 أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ》خودش را نشان می دهد،همه باید توبه بکنند،توبه مناسب از هر گناه ،ولی بعضی ها توبه شان می دهند،《أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ》،من خودم برمی گردم،فراوان هم برمی گردم ،منِ خدا من توابِ رحیم هستم،برای چه کسی؟؟
برای دوستان امیرالمومنین علیه السلام،تواب الرحیم،خرجِ دوستان امیرالمومنین است ،دیگران بروند،بزنند،بکُشند،فعالیت کنند،بدو بروند هر چه میخواهند،ببینیم کجا تصدیق می آید که توبه ات قبول است.رَجعَت،توبه،آخرش مرگ،مرگ رهسپار شدن اجباری به آن وادی است،اجباراً باید به آن نقطه راه پیدا کنی،مرگ این است،ولی بعضی ها در این دنیا به لقاء نائل می شوند،به آنها لقاء میدهند،به آنها اتصال می دهند.
کربلا تمام این نقطه را برای ما به تمام معنای خودش نشان می دهد،کربلایی ها قبل از اینکه به شهادت برسند و سر از تن جدا کنند،اینها امام حسین علیه السلام سراغشان آمد،خودِ اینها یک کدام کربلا ،خودش با پای خودش نیامده،یک کدام، یکنفرشان نیامده،این صاحبِ حق که خودِ حجتِ خداست مرحمت کرده آمده اینها را آورده است.
زُهیر دوری می کند از اینکه حتی در یک منزل با امام حسین علیه السلام فرود بیاید،امام حسین به سراغش می آیند،می گیرند می برندش،حُر می آید بجنگد ،امام حسین می آیند سراغش،می گیرند می برندش،حتی صحنه سازهای کربلا که ارکان این معنا هستند اباالفضل العباس،علی اکبر،اینها را امام حسین علیه السلام گرفتند،انتخاب کردند،محمد بن حنفیه خیلی تجربه در جنگ دارد،دلاوری است،خیلی محمد،مقام دارد،اگر می خواهند بروند جنگ کنند باید یک کسی که به دردِ این کار می خورد از نظر ظاهر…،خیلی فکر دارد ،در زمان خودش یکی از شَجَعانِ نامیِ دنیاست،حضرت،محمد را انتخاب نمی کند،جوان نوخاسته ای را ،اباالفضل العباس را… ،هی آمد،رفت،امام حسین علیه السلام یکمرتبه به او نگفت برادر بیا برویم،سابقه دارهای اسلام بودند،در اسلام سابقه داشتند،یک کدام را نگفتند،این رجعت را می دهد این توبه را می دهد،این ساختن 《 إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ》را می دهد،خودش می دهد،سابقه دارهای ایمان،سابقه دارهای اسلام،اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هنوز هستند،تابعین هستند، آقا امام حسین علیه السلام اینها را دعوت نمی کنند، غلامِ سیاه انتخاب می کنند،توی راه که می روند یهودی انتخاب می کنند،مسیحی انتخاب می کنند،اینها چه کسانی هستند؟؟؟
اینها کسانی هستند که سازنده معادشان یکی دیگر است.[ما تا این روایت را نخوانیم دلمان آرام نمی گیرد،اگر هم میخواهیم حرف بزنیم توی این راه است].
این روایت مالِ امروزمان است؛زمانِ موسی بن جعفر علیه الصلاه و السلام ،منصور فرستاد دنبالِ آقا موسی بن جعفر،که امروز روزِ نوروز است،شما جلوس کنید،بزرگان،أُمَرَاء لشکری،کشوری،صاحب منصب ها به دیدن شما بیایند،حضرت فرمودند امروز را من به نوروز قبول ندارم[این معنا دارد]چون چند روز را در سال برای نوروز مردم انتخاب کردند،یکی از روزهایش این روز است،و پنج شش روز دیگر را هم نوروز میگفتند،روزهای دیگری بوده،نه انتقال به برج حَمَل،مواقع دیگری را هم به نوروز نسبت می دادند.حضرت فرمودند من در آثارِ جدم رسول خدا و آباء خودم ندیدم که امروز جزءِ نوروز باشد،آن ملعون ازل و ابد پیشنهاد کرد که شما برای ترمیم دادنِ به کارِ مملکت ناچارید که امروز باشید و به دیدنتان بیایند،حضرت فرمودند حالا که ناچارم در خانه می مانم،تشکیلاتی،تنظیماتی،یک گروهی برای پذیرایی مردم،بزرگان آمدند و هر کدام هدیه و تحفه ای برای حضرت می آوردند،و کسانی بودند که این پیشکش ها و تحفه ها را از طرف منصور می نوشتند،فلان کس چه آورده،فلان کس چه آورده،همه را می نوشتند،آن روز طول کشید به قدری برای دیدن موسی بن جعفر علیه الصلاه و السلام ازدحام شد و آوردن تحفه و پیشکش که کسی نتوانست اندازه اش را اِحصاء کند مگر آن که می نوشت،حضرت می خواستند بروند برای نماز و استراحت،به آن مامورین فرمودند بروید از خلیفه بپرسید که این تُحَف و پیشکشی هایی که اینقدر زیاد است اینها را چه کار کنیم؟ مامورین رفتند پرسیدند،منصور گفت یابن رسول الله تمام را من به شما بخشیدم،همه ازآن شماست،حضرت نشسته بودند که جواب بدهند،پیرمردی آمد عرض کرد یابن رسول الله همه آمدند پیشکش آوردند من موقعیتِ خانوادگی ام خوب است ولی از مالِ دنیا چیزی ندارم،جدِ من درباره جدِ شما اباعبدالله علیه السلام سه بیت شعر گفته،سه خط شعر گفته،من این را پیشکش آوردم،حضرت فرمودند روزی که برای من عید است همین روز است،شعرت را بخوان،آن شخص شعر را خواند،موسی بن جعفر علیه السلام روز عید شروع کردند گریه کردن،فرمودند مامورین بیایند آنچه از هدایا و پیشکش هاست همه را به این مرد بدهید.این عید را موسی بن جعفر علیه السلام برای این همه مردمی که آمدند تحقق ندادند مگر اینکه برای پیرمرد.
نمی دانیم آن سه بیت شعر چه بوده،چون ننوشتند،آن شعری که پیرمرد از جدش برای امام حسین علیه السلام در حضورِ موسی بن جعفر خوانده و حضرت را خیلی گریانده چه بوده مضمونش را نمی دانیم،ولی این مضمون را می دانیم عید را از جمع کردن همه اخبار می دانیم،که عید نوروز فرمودند روزی بود که [با آن روایت حرکت می کنیم]رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ،امیرالمومنین علیه السلام را به ولایت عهدی انتخاب کرد.لذا خودِ امیرالمومنین علیه السلام هم وقتی سوال شد آقاجان کدام روز از روزهای زندگی برای شما از همه روزها خوشتر بود؟حضرت فرمودند آن روزی که دستم توی دستِ رسول خدا بود من را معرفی کرد《 مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ 》،عرض کردند آقاجان کدام روز در ایام زندگی از همه روزها به شما بیشتر سخت گذشت؟
امیرالمومنین مظلوم با گریه فرمودند آن روزی که جلوی چشمم زهرای عزیزم را سیلی زدند من نمی توانستم حرف بزنم،نمی توانستم دفاع کنم.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
دعاهایی که می فرمایند به اجابت مقرون ،رحم الله من قرأ فاتحه و الاخلاص و الصلوات.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم》
یا علی مدد