《بسم الله الرحمن الرحیم 》
قال سیدنا و مولانا جعفر بن محمد صادق علیه الصلاه و السلام :
” الاسلام على خمس الصوم و الصلاه و الحج و الزکاه و الولایه و ما نودی بشیء مثل ما نودی بالولایه ”
گفتیم که یک کلمه وِلایت است به کسر واو ،و یک کلمه وَلایت است به فتح واو .این وَلایت ولی میسازد و وِلایت هم ولی میسازد .
وِلایتی که به کسر واو است ولی او به تعیین خلق می تواند باشد. وَلایتی که به فتح واو است ولی آن به تعیین خلق نیست.
و در این باب هر دو معنا را باید تعمق و دقت و توجه کرد که روایات صادره از معصومین علیهم الصلاه و السلام که ما را توجیه کردند به این معنا ،معنای وِلایت یا وَلایت است؟
به هر دو معنا ما را توجیه کردند.اما گاهی از اوقات این دو با هم مشتبه شده است.یعنی مردم آثار وِلایت را در وَلایت جستجو کردند.و آثار وَلایت را در وِلایت.
این تشخیصش به عهده “خبره “است،به عهده اهل معرفت است.آن جایی که به حدیث معتبر امام صادق علیه الصلاه و السلام میفرمایند :
« وَلایه علی بن أبی طالب ـ صلوات الله علیه ـ حصنی فمن دخل حصنی أمِنَ مِنْ عَذابی»
این وِلایت نیست این وَلایت است.
لا تُنالُ وَلایَتُنا إِلاّ بِالْوَرَعِ وَ الاِْجْتِهادِ وَ …
که آقا على بن موسى الرضا علیه الصلاه و السلام هم در ورود به مرو از آن شحصی که در خدمتشان بود سوال کردند مسجد که رفتی مردم در مورد چه صحبت میکردند ؟
به مناسبت ورود آقا علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام به مرو و نیشابور
از مساله امامت و ولایت صحبت میکردند.
حضرت فرمودند: همه این حرفهایی که درباره ی امامت و ولایت میزنند این خارج است از آن معنای خودش.
ولایت و امامت یک چیز خاصی است که خداوند تبارک و تعالی این دو را زیر بنای همه حقایق قرار داده است.
در این حدیث هم که حدیث بسیار معتبری است که اسلام پنج پایه و ستون دارد؛ صوم و صلاه ،حج و زکاه و وَلایت.
ولایت اگر در ردیف این چهارتا باشد وِلایت است یعنی تعیین شخصی به ضواط شرعیه که دارای اوصاف خاصی باشد که آن اوصاف را گفتند اعلم و اعدل و اشجع و اورع و افضل باشد،از همه مردم در صفات پسندیده بالاتر باشد.آنرا مردم میتوانند به ولی امر خودشان انتخاب کنند.
این وِلایت است.در اینجا پروردگار به وسیله پیغمبر اکرم و ائمه هدی علیهم الصلاه و السلام اوصاف را نقل میکند و انتخاب را به عهده مردم میگذارد.خودشان بروند پیدا کنند.
اما در وَلایت مردم خودشان نمی توانند تعیین کنند از ناحیه خدا تعیین می شود.
و حق آنها را برگزیده است و در این باب آن که صاحب وَلایت کلیه و مطلقه است و صاحب وَلایت قدسیه و قدوسیه است چهارده تا بیشتر نیستند. این، آن وَلایت است.
اما در همین ولایت هم که به کسر واو است و ولی لازم دارد آن هم قابل توجه است.مثل نماز میماند اگر انسان بزرگتری نداشته باشد که امور او را راهبری و راهنمایی کند در ضلالت و گمراهی است.یعنی وِلایت هم ولی لازم دارد و باید باشد.
برای همین در این ولایت است که تعیین مردم در آن دخالت دارد در آیه الکرسى “اولیائهم الطاغوت” است این اولیاء جمع ولی است .
این چه ولایتی است که ولی آن طاغوت می شود؟
مردم انتخاب کردند طاغوت در می آید.
آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام فرمودند ،ائمه دیگر هم فرمودند این روایت هست که ؛
امرای شما، سلاطین شما،حکام شما،فرماندهان و فرمانروایان شما از ذات خودتان به وجود می آیند هر جور شما باشید آنها هم هستند چون به انتخاب است از ذات خودت درست میشود.
این وِلایت تحت تصرف آن وَلایت است.یعنی ولی
وَلایت این ولی وِلایت را در عالم میسازد،اختیارش دست اوست.
اگر این نظامی که از نظر الهی برقرار شده این نظام خدشه پذیر شود همه ی چیزها هرج و مرج می شود اینقدر دقیق است که پدر و مادر را هم صاحب وَلایت کردند دیگر آن وِلایت نیست.
پدر و مادر وَلایت دارند یعنی خدا قرار داده است.
یعنی مردم جمع شدند و نشستند گفتند هر پدر و مادری به فرزندش امر ونهی و تحکم کند ؟
خیر اینطور نیست.مردم که رأى ندادند که پدر و مادر حق دارند به بچه ها امر و نهی کنند و فرزندان باید مطیع پدر و مادر باشند.
به رأى و نظر مردم و شورا نیست به جعل الهى است.
هر پدر و مادری بر فرزندش وَلایت دارد.
و این وَلایت هم یک چیزی است که خدا قرار داده لذا وقتی که پدر و مادر نباشند کسان دیگر حق ندارند این وَلایت را تصدی کنند.قرآن می گوید:
” فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ “«ضحی/۹»
یا رسول الله کسی که پدر و مادر ندارد ( رسول الله وَلایتش فوق وَلایت پدر و مادر است
“أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه ” این حکم است برای دیگران، که به من و تو برسد در بقیه احکامی هم که خطاب به رسول الله است همین است .در قرآن هر خطابی که به رسول الله شده است برای این است که دیگران به آن برسند).
پدر و مادرش میتوانستند او را بزنند،طرد کنند،گوشش را بکشند تو نمی توانی دست رد به سینه اش بزنی.چون صاحبان ولایتش که پدر و مادرش بودند دیگر نیستند کس دیگری نمی تواند.
اینجا نه اینکه رسول الله مقصود است ،عاق والدین هم که گفتند اول امیرالمومنین و رسول الله هستند آدم عاق آنها نشود.بعد می آید سراغ پدر و مادر. اول رسول الله و امیرالمومنین پدر و مادرند.
منظور این است که ” أَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَر” صاحب ولایتشان که نیست خدا ولی آنهاست.کس دیگر نباید در امرشان دخالت کند.چقدر سفارش یتیم را میکنند؟برای حفظ وَلایت است.این سفارش یتیم به شخص کار ندارند، به یک حقیقتی در عالم دارند توجه نشان میدهند.
” أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه “،در زمان غیبت شیعیان همه یتیم آل محمد هستند.
اینها ایتام هستند،هر کس در آن امر وَلایت آنها را گوشمالی بدهد که برو آنطرف از اینجا بلندشان کند بگوید آنجا نشین ،او ” أَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَر” که در قرآن آمده را عمل نکرده است.
او به یتیم های آل محمد اهانت کرده است.این همانی است که عذاب جهنم برایش گذاشتند.عذاب جهنم هم که آن دنیا هست و شکی در آن نیست اینجا هم گرفتاری دارد.این بگو و نگو و امر و نهی ها ،(همیشه یادتان باشد هر چه پیش می آید بگو به من چه تا بتوانی ولایت را حفظ کنی.)از این دخالت کردن ها ،همه این خلق به اضطراب و ناراحتی افتادند همه درگیری ها جنگ و نزاع ها،قهر و آشتی ها همه اینها مال این است که من دخالت کردم.
مادرشوهر توی کار عروس دخالت میکند ،عروس توی کار مادرشوهر دخالت میکند.اگر هر دو این “به من چه ” را به خودشان میگفتند که اختلاف نمیشد.این طلاق هایی که توی این دادگاهها میشود همه اش زیربنایش یا مادرشوهر است یا خواهرشوهر یا مادرزن و…است اینها ولایت را بهم زدند.یعنی در چیزی که هیچ نوع حق دخالت نداشت دخالت کرد بهم خورد و بلوا شد.اینقدر دقیق است که به آن بچه ای که در مجلس امام حسین نشسته است بگویید آنطرف بنشین این به ولایت دهن کجی کردید.
مگر یک کسی ولی مطلق باشد یا اینکه از ولی مطلق بهره ای داشته باشد،اشعه ای،نوری از ولی مطلق داشته باشد که آن یک حرف دیگر است.
نماز بخوانید را جز چهارده معصوم کسی نمی تواند بگوید نماز بخوانید،روزه هم همینطور ،چون آنها ولایتشان ولایت کلیه است بر همه خلق ولایت دارند.
“مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا علیٌ مَولاه ”
روز غدیر وَلایت اینگونه معرفی شد.همینطور که من از خودتان به خودتان نزدیکترم.سیطره وجودی من خاتم انبیاء محمد بن عبدالله( صلی الله علیه و اله و سلم ) از خود شما به شما بیشتر اختیار و حق دخالت دارم همینطور هم علی بن ابیطالب حق دارد.
چون ” أَنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه ” .
خدا پدر و مادر را درست نکرده در عالم مگر برای شناختن امیرالمومنین و رسول الله .والا همه بدون پدر و مادر مثل آدم ابوالبشر به دنیا می آمدند .برای خدا هیچ کاری نداشت.
چرا از راه پدر و مادر و اصلاب و ارحام ؟برای شناختن این دو موجود است.
در عیسی بن مریم هم چون نفحه ای که در مریم قدیسه دمیده است از ابوت امیرالمومنین است آن ولایت غیبی است .یعنی آن پدر در لطافت تام خودش برای عیسی بن مریم پدر شده است.
نخلۀ مریم نشدی بار ور
سایه اش ار بر سر مریم نبود
آن “نفخت فیه من روحی ” در آدم هم این ابوت است و در مریم هم همینطور.
غصب وَلایت و ولایت هر دو در شئون جزئیه زندگی ما هست.چرا آدم صدمه میخورد و ابتلا برایش پیش می آید ؟ به جهت اینکه یکجایی به
وَلایت صدمه زده است.
امام صادق زمان حکومت آخر بنی امیه و اوایل بن العباس می فرمایند شما چه کسی را دیدید در این مردم که با ما که اولاد پیغمبریم (الان در همین حالا) صریحا به عنوان خاندان پیغمبر با ما دشمنی کند ؟
گفتند هیچکس،به اعتبار خاندان پیغمبر هیچ کس با شما دشمنی نمیکند.
فرمودند اینها منکر ما هستند به اعتبار شما که دوستان ما هستید با ما دشمنند چون شماها را نمی توانند ببینند.و لذا اینکه منکر وَلایت در شما منکر وَلایت در ماست و آن هم وَلایت الهی را منکر است.
خیلی آدم مواظب باشد که این ” به من چه ” را یادش نرود.” أَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَر”صاحب وَلایت خودش کارش را میکند.
اگر دیدی که صاحب وَلایت بالا سرش نیست بگذار خدا خودش وَلایت را روی او جاری میکند.اینقدر به امر و نهی خلق نپرداز.
خدا به خیر کند از صاحب نفس اماره.تا این نفس اماره کلکش کنده نشود بشر راحت نمی شود.
حضرت یوسف صدیق هم گفت :
“…إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ «یوسف /۵۳».
یوسف صدیق آنجا بلا سرش می آید دچار زلیخا می شود می گوید مال این است که من میخواهم عزیزمصر شوم و آنجا امرونهی کنم.
حالا قبلش دچار شدم این مال یک وقتی است که میخواهم عزیز مصر شوم و امرو نهی کنم.
“إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی “مگر این که امیرالمومنین دستم را بگیرد.
اینکه میخواهم اینکار را بکنم و این را میخواهم انجام بدهم ،اینها تمامش بلوا خیز است و هرج و مرج به پا کن.تا بشر اینجای وجودش را درست نکند هیچ جای وجودش درست نمی شود.
امر به معروف و نهی از منکر یک شرایطی دارد که وقتی شرایطش را آدم نگاه میکند باید سکوت کند.
امیرالمومنین فرمودند صبح بیایید که یک متهم به زنا را سنگ باران کنید، بردند خارج کوفه در تاریکی ،صورتهایتان را هم ببندید ،فرمودند هرکس برایش این حکم هست نباید بیاید وقتی رفتند دیدند فقط خود امیرالمومنین ماندند و امام حسن و امام حسین حتی در آن روایت دارد محمد بن حنفیه هم نیامد.
کسی که خودش دچار هزار ابتلاست ،که این عصمت از آن چهارده معصوم است، او چطور به خودش اجازه میدهد چطور رویش می شود به مردم امر و نهی کند.
حضرت صادق فرمودند والله (سه مرتبه قسم خوردند) اگر کسی دیگری را ملامت و سرزنش کند به معصیت و گناهی که انجام میدهد از دنیا نمیرود مگر اینکه خودش مرتکب آن گناه می شود.
اینها وَلایت است. پاکی و طهارت از آن چهارده نفر است. به چه کسی میخواهید سرایت بدهید؟
جدیت میکنید چه کسی را پاک کنید؟ میخواهید پانزده معصوم درست کنید ؟
تمام اینها اقرار و اعتراف است به آیه کریمه
” إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا “﴿احزاب/۳۳﴾
بابا طاهر خیلی قشنگ شعر می گوید،گفته است :
اگر تو بیگناهی رو ملک شو
من از حوا و آدم ریشه دیرم
یک اقرار و اعتراف کنیم به طهارت اهل بیت که هیچکس دیگر اینطوری نیست.هیچ کس دیگر نمی تواند این طهارت را داشته باشد.
غیبت نکنید میدانید برای چه نباید از هیچ کس غیبت کنید؟ نکند حرف یک کسی را بزنید که این همان است که دستش در دست خداست.آدم باید مواظب باشد.
کسی زندگی خدایی ،زندگی ولایتی،زندگی صحیح دارد که به کار خلق نپردازد.
اگر هم میخواهد امر و نهی ائمه اطهار را بیان کند خودش باید اهلش باشد.اگر اهلش نباشد مشتش باز میشود.پیش خودش که مشتش باز شود کافی است،همین که خودش میداند چه کاره است برایش بس است.
لذا این وَلایت که به فتح واو است به جعل الهی است .هر چه در او میبینی قابل قبول است.فرشتگانی که خدا خلق کرده بود چشمهایشان را باز کردند دیدند خداوند تبارک و تعالی دارد به نیروی وَلایت موجودی را در عالم خلق میکند که قابل اعتراض است برای آنها و قابل قبول نیست.
” قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ …(بقره/۳۰)
فرشتگان گفتند :ای خدا تو داری یک کسی را می آوری که این پدر همه انسانها باشد و در آنها همه جور فساد و خونریزی هست ؟
” قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ “(بقره/۳۰)
خداوند فرمود:من چیزی میدانم که شما نمیدانید.
«قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ ۖ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ »(ص/۷۵)
خداوند فرمود:
ای ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقی که دست علی” بِیَدَیَّ” به او خورده است به او سجده نمی کنی ؟
این قاعده است هر کس با وَلایت آشناست دیگران پذیرای او نیستند.منتها رویش نمی شود که بگوید به این خاطر است و برایش حرف درست میکند و چیزهای دیگر قاطی آن میکند.
میگوید چون قدش بلند است یا کوتاه است یا ریشش کوتاه است ،سبیلش بلند است و از این جور حرفها مطرح میکند.
اما عیب جای دیگریست پیوند ولایتش قرص نیست و سست و ضعیف است.
امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند :
” لو علم الناس کیف خلق الله تبارک وتعالى هذا الخلق لم یلم أحد أحدا ”
اگر مردم همه میدانستند که خدا چطور آنها را آفریده است هیچ کس، دیگری را ملامت نمی کرد. مال این است که سر رشته از خلقت ندارد و نمیداند.
انسان یک چیزی را شعار کند تابلو بزرگ توی خانه اش بزند ،یا کف دستش بنویسد یا روی کاغذ بنویسد 《”به من چه ” 》این یادش باشد.
کسی گفت میبینی دارند عروس میبرند ؟
دیگری گفت : به من چه ؟
گفت : آخر او رفیق من است میشناسمش.
دیگری گفت : به تو چه ؟
گفت : خوش به حال آنها.
دیگری گفت : به هر دوی ما چه ؟
کس دیگری عروسی گرفته به ما چه .
تا کسی در درون درست نباشد در برون درست نمی شود. اینها تعلیمی نیست ،اینها با نهج البلاغه و معراج السعاده و غیره درست نمی شود.اینها با برق ولایت درست می شود به هر کس این برق بزند درست می شود.
چقدر قشنگ است این روایت ؛ امام صادق فرمودند:
آدمی بود که نگران بود (که آنجا چه شده،اینجا چه شده و فضولی داشت .این فضولی باعث بدبختی و بیچارگی خلق است)
فرمودند: این حرفهایی که میزنی اگر در دست تو یک دانه جواهر بود و دستت بسته بود،مردم همه میگفتند سفال است در دستت، آیا به حال تو فرق میکرد؟
گفت: نه یابن رسول الله.
فرمودند :اگر توی دستت یک سفال بود و همه خلق میگفتند جواهر است آیا آن فرق میکرد؟
گفت: نه
فرمودند: ببین درون تو کیست.چقدر به کار دیگری میپردازی ؟
اینهاست که روز قیامت آدم را عقب نگه میدارد و پل صراط میسازد.این حالات است.
شیعه امیرالمومنین یک ضوابطی هم دارد.
از امیرالمومنین در نهج البلاغه نقل میکنیم که فرمودند :
“یَا أَیُّهَا النَّاسُ، طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ، وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَکَلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَهِ رَبِّهِ وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ، فَکَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَهٍ. “(نهج البلاغه /خطبه ۱۷۶)
آقا امیرالمومنین می فرمایند خوش به حال آن کسی (یعنی ببینید امیرالمومنین حسرت بخورد به حال کسی که اینگونه است) که توی خانه اش بنشیند و سرش توی زندگی و لاک خودش باشد و غذای خودش را بخورد و بر گناهها و زشتی های خودش گریه کند و حسرت ببرد و مردم از او در راحت باشند.
(آخر آدم معیوب که دیگر اینقدر عیب جویی دیگران را نمیکند.)
فرمودند : یکی از علامت جاهل (جنود جهل )این است که آدم از عیب خودش غافل باشد و به عیوب دیگران بپردازد.
از الان تا خدا خدایی میکند اگر به تو وقت بدهند که عیب های خودت را بررسی کنی باز وقت کم می آوری.
خیلی این شعر خوب است ،این رباعی را یاد بگیرید :
مردی به زنی فاحشه گفتا: مستی
هر لحظه به دام دگری پابستی
گفتا؛ آری ، هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنانکه مینمایی هستی؟
گفته اند این رباعی تا حالا عده ای را منقلب کرده است ،عده ای را به صراط آورده است.
یادم می آید زمانی ما خدمت علامه عسکری بودیم ایشان گفتند روزی کسی این شعر را برایم خواند و من با این شعر منقلب شدم و من مسیر زندگی ام عوض شد.
تابلو 《به من چه 》را یادتان نرود بنویسید.
این امر به معروف و نهی از منکر است. اول خودت را امر به معروف و نهی از منکر کن.
برون از وجود خودت چه چیز را داری جستجو میکنی ؟
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جستهایـــم مـــا
گفت آنک یافت می نشود آنم آرزوست
قضیه کربلا و امام حسین را برای این گذاشتند
که منصرف کنند ذهنت را از همه این مفاسد به این نقطه توجهت بدهند.کسی که به امام حسین توجه دارد به هیچ چیز دیگر نمی تواند دقت کند.اما عجب که آن نقطه نورانی هم نتوانست من و تو را جذب کند و ما را کربلا قرار بدهد و از کربلا بیرون نیاورد.حیف که از کربلا آمدیم بیرون.حیف ،حیف .
اینکه پیر و مرشد راهنمای باطنی به مرید ذکر تعلیم میدهد برای این است که او زبانش را ببندد.
مثلا می گوید روزی دوازده هزار مرتبه بگو “سبحانک لااله الا الله” که این زبان بسته باشد.دو ساعت هم بسته باشد غنیمت است.تمام این مردم از زبانشان اینطوری شدند ،وزر و وبال .
کربلا که میروی از کربلا بیرون نیا.
کربلا که میروی به چیز دیگر توجه پیدا نکن.
“اما الیتیم فلا تقهر ” پدر و مادرش که ولی او هستند اگر بالای سرش نیستند تو “ولی” نیستی.
اینها قرآن است ؛
“…قُل لَّسْتُ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ.”(انعام/۶۶)
” لَّسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِرٍ “(غاشیه /۲۲)
إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ (قصص/۵۶).
(اى پیامبر!) همانا تو نمىتوانى هر که را دوست دارى هدایت کنى …
امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام به امام حسین علیه السلام یک نامه نوشتند ؛
“یا بنی لا تؤیس مذنبا، فکم من عاکف علی ذنبه ختم له بخیر، و کم من مقبل علی عمله مفسد فی آخر عمره، صائر الی النار، نعوذ بالله” .
پسرم هیچگاه گناه کاری را مایوس نکنی از رحمت خودت (چون امام حسین رحمه الله الواسعه است) ،
(*معتکف آن است که سه شبانه روز میرود در مسجد و شب و روز آنجاست.)
چه بسا کسانی که شبانه روز گناه میکردند و عاقبت بخیر شدند و چه بسا کسانی که اهل عمل بودند و عاقبتشان خراب و به شر شد. چون به کار دیگران پرداختند گفتند ما خوبیم تو بدی.
این باب امام حسین است.از کربلا نیا بیرون.
فرمایشات ائمه را گوش بده نپرداز به عیوب مردم.
می گویندعیب نیست .حالا حق هم باشد ،این غیبت و تهمت را برای کی گفتند؟
مسلم بن عقیل را می گویند عاشق امام حسین که یک آن و لحظه از معشوق خودش غفلت ندارد .اینها حسینی بودند.
آن دم آخر که به معاینه دریافت کرد این اتحاد ذاتی با معشوق خودش را ، این عاشق دلباخته،
حضرت مسلم بن عقیل دیگر تنها آرزویش این است در راه معشوقش سر از تنش جدا کنند.اکتفا نکردند، کاسه آب را آوردند وقتی جلوی صورت مبارکش قرار داد چهره دلربای معشوق و محبوبش را در آن جام دید و چنان در استغراق و فنای تام است در عشق و محبت که کاسه را به زمین میزند و سرنگون از بالای دار ،دارالعماره به زمین افتاد.
” لا حول ولا قوه الا بالله العلى العظیم ”
” اللهم صل على محمد و ال محمد و عجل فرجهم ”
یاعلی مدد