《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِمه عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》
《اعوذ بالله من الشیطان الرجیم》
《مِنْهَا خَلَقْنَاکُمْ وَفِیهَا نُعِیدُکُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُکُمْ تَارَهً أُخْرَىٰ》(سوره مبارکه طه/۵۵).
این آیه کریمه ،کلامی است که مولی الموالی امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام در حین ضربت خوردن و افتادن به محراب و برداشتنِ خاک محراب و به سر ریختن این آیه را تلاوت فرمودند ،ان شاءالله از فیوضات و برکات و انوارِ متجلی در این لیالی همه ما بهره مند باشیم و بتوانیم لیله قدر را ان شاءالله درک کنیم.[این کلاس به کلاس است ،اگر کسی لیله قدر را درک کند او را به مطلعِ فجر راه می دهند،کلاس است،اگر کسی لیله قدر را درک نکند به مطلع فجر راه ندارد،《سَلامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ》،اگر مطلعِ فجر را درک کرد کلاس است،به روز قدر او را راه می دهند که هنوز هیچ کسی در آن وادی راه پیدا نکرده است] ما همه اش دنبال شبِ قدر هستیم، ان شاءالله به روز قدر هم اصلا برسیم ،اقلا بحثش را یاد بگیریم ،حرفش را بشنویم که ما در عالم حقیقت،عالم باطن یک وادیی داریم به نام روز《قدر》یک مقامی هست برای اهل معرفت برای روز قدر ،هنوز شبِ قدرش را درک نکردیم به مطلع فجرش نرسیدیم تا آن روز قدر را که هر روزش معادل با هزار سال قرآن است.
باز یک جای دیگر،هر روزش معادل با پنجاه هزار سال است،برسیم.
[خوب ما شب قدر هم زیادیمان است ].درک لیله قدر [روایت هم هست،روایاتِ خیلی جان دار،روایات پر جذبه] یعنی رسیدن به مقام محبت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ،این درک لیله قدر است.
《مَن ادرکَ مَعرِفَتِها اَدرَکَ فَضلَ لَیلَهَ القَدر》
حدیث است،روایت است،هر کس مقام معرفت بی بی سلام الله علیها را درک کند،لیله قدر را درک کرده است.و اِلا لیله قدر ،زمان نیست،شب هنگام نیست که همه ما دنبالش هستیم.
امیرالمومنین علیه السلام را قسم می دهیم به جانِ همسرشان فاطمه زهرا سلام الله علیها ما را با لیله قدر آشنا کنند و بعد از او به مطلعِ فجر وصولمان بدهند و بعد از او روزی را درک کنیم که آن روز با سالهای ما هزارسال یا پنجاه هزار سال معادل است.
این آیه کریمه به زبان مبارک حقیقت قرآن،روح قرآن،باطن قرآن،خودِ قرآن تلاوت شد،نه قرآنِ متنزل،چون ما قرآن را اگر یک آیه اش را یک کلمه اش را یافته باشیم در تنزیلش دریافت کردیم،در 《إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ》،《تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ》،اگر اهل قرآن ،قرآن را دریافت کرده اند ،مثل سلمان ،مثل ابی ذر ،مثل مقداد،مثل میثم ،مثل رُشِید، مثل حُجر ،اینها در تنزیل قرآن را درک کردند《إِنَّا أَنْزَلْناهُ》و آن راهِ درک قرآن پی بردن به لیله قدر است،که لیله مبارک هم به آن گفتند.
ما یک قرآنی داریم قبل از تنزیل ،همین قرآن است،دو قرآن نیست،همین قرآن است ولی معنایش،حقیقتش،مفهومش،قبل از تنزیل چیزِ دیگری است.
《وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا …》(سوره مبارکه زخرف/۲۴)
خوب برویم دنبالش، چه آدرسی هم داده!
《وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا…》توی کتاب فروشی ها نیست ،نزد خوش نویس هایی که قرآن نوشتن ،آنجا نیست،لا به لای تفاسیر نیست،توی قرائت ها و تلاوتها نیست،حق می فرماید آن حقیقت ،آن معنا 《 وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ 》، اُمِّ الکِتاب ،صدیقه طاهره سلام الله علیهاست،《إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ》،لذا در او هم قرآن نزول پیدا کرده است، در وجودِ مقدس حضرت صدیقه طاهره هم قرآن نزول کرده است،در مقامِ تاویل نزد اوست که اُمِّ الکتاب است،آن حقیقت در یک خزانه و گنجینه ای نگهداری شده است ،که آن خزانه و گنجینه وجود مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیهاست.
کجا؟؟
در چه مکان؟؟
لَدَیْنا.پیشِ خودمان که خدا هستیم ، حقیقت عَلَوی باید محفوظ بماند،حقیقت عَلَوی در آن معنای قبل از تنزیل ،حقیقت علوی قبل از اینکه قرآن به تنزل بیاید باید یک چیزی حقیقت علوی را نگهداری کند که بتواند او را از همه دسترسی های اوهام و افکار و اندیشه ها و عقول حفظ کند،جز زهرا سلام الله علیها کس دیگری نمی تواند 《وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا …》دو حقیقت است که حق می فرماید ،بقیه حقایق هم به این دوتا برگشت دارد، دو حقیقت است که حق می فرماید اگر می خواهید گیرتان بیاید باید پیش من بیایید،یکی ؛
《وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ》(سوره مبارکه آل عمران/۱۶۹)عِندَ ، شهید را کجا جستجویش می کنی؟ روی خاک؟توی خاک؟
شهداء زنده هستند.
کجا؟؟ از جایت بلند شو ،حرکت کن بیا.
کجا بیایم؟؟
بیا پیش ما 《عِنْدَ رَبِّهِمْ 》.
تو از خانه ات حرکت نکردی،پا از درون وهم و گمانت بیرون نگذاشتی،غرقِ خواسته های نفسی خودت هستی ،دور اندیشه های باطل…
کدام شهید زنده است؟
تو چه وقت رفتی او را ببینی؟؟
به خالقِ قرآن قسم به جاعِل قرآن قسم،به حقیقت قرآن قسم 《شهید》اسمِ خداست،《أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ 》(سوره مبارکه فصلت/۵۳).
خودش《 شهید 》است،《مومن》 اسم خداست ،《شهید 》اسمِ خداست.
اسمِ بزرگِ بزرگِ بزرگِ این معنا در حقیقت حسینی، متجلی است ،که او سید الشهداء است.
او جلو می دود ؟؟ نه او آهسته آهسته راه می رود،همه انبیاء و صدیقین می دوند ،به گردِ نعالش هم نمی رسند ، شهید اسمِ حق است،میخواهی پیدایش کنی؟؟
باید از خودت بیرون بیایی، خودت برای خودت اندیشه می سازی،ولایت این نیست که من و تو دنبالش هستیم،ولایت یک چیزِ دیگر است.
ولایت بیرون آمدن از خود است،پا گذاشتن روی اندیشه خود است،حرکت نکردن با خود است،ما با خودمان حرکت می کنیم،ولایت یعنی با《 ولی 》حرکت کردن.
[امشب شبِ خیلی مبارکی است،مبارک به آن معنا که همه حزن های عالم با آن است هاااا،لیله مبارک.
ببین، دیشب بر تو گذشت و تمام شد،لیله قدر بود یا نبود کار نداریم ،فردا شب هم گفتند احتمالِ لیله قدر است،باشد یا نباشد کار نداریم،بیست و سوم احتمال خیلی قویتر است.گذشت ،این معنا را اگر درک کنی ،لیله قدر را درک کردی واِلا اگر تمام این سالی را که خدا قرار داده،تمام شب ها را لیله قدر بدانی و توی این معنا ننشینی به لیله قدر راه نداری.
آن چیست؟؟؟
خضوعِ برای 《ولی》 است،خضوع برای 《ولی》 در جَرَیان و سَرَیان و اشاعِه کامل ولایت در همه شئون هستی است.
اگر کسی این را دریافت نکند،بر او لیله قدر بگذرد،تمام شب های سال قرآن سرش بگذارد ،با همه قرآن حرکت کند،همه قرآن را حفظ کند،همه تفسیر ها را بداند،همه نمازهای عالم را بخواند ،اگر ولی را به آن معنای اشاعِه کلی اش درک نکند این لیله قدر را نمی یابد،این ولایت است]
حالا امشب این را داشته باش ،یک کتابی هست ،اگر کسی اهلِ اطلاع است،اهل سواد است،به جهتی که سوادش را کنار بگذارد هاااا،چون درک این معنا با دانش مصطلح نیست،ولایت یک چیزِ دیگر می خواهد،کتابی هست ،اگر اهلِ اطلاعی با کنار گذاشتن علمیت خودت ،اگر نه اهلِ اطلاع نیستی از ترجمه اش هم می توانی استفاده ببری،به نام کتابِ شریف مصباح الهدایه است،اگر کسی این کتاب را بخواند ،آن وقت درباره آن کسی که این کتاب را نوشته تامل داشته باشد،پی به ولایت نبرده است. برای چه نمی گویی مالِ کیست؟؟
برای اینکه زیادیت می شود،از خودت بیرون بیا تا اسمش را بگویم،نمی کِشد.
هر کسی متأمل بود،متوقف بود،هر که نمی توانست،آن طرفِ ولایت را ببیند،مصباح الهدایه را خواند به خضوع آمد،ولایت گذشت از خود است،درک ولایت پایین افتادن از خود است،آن کتاب را که بخوانی،به تو می گوید که امیرالمومنین دمِ آخر که این آیه را تلاوت کرده،خاک های محراب عبادت را، 《علی》خاک بر سر کرده????،یعنی چه خاک بر سر کرده؟؟
خاک برداشته ریخته روی شکافی که آن ضربت …
به امام حسن گفت آقازاده زحمت نکش،نیایید دکتر ببرید،فایده ای ندارد.
چرا فایده ای ندارد؟
خودِ ملعونش گفت من این شمشیر را یک زَهری دادم که اگر آن زَهر را توی دریاها می ریختم همه ماهی های دریا از بین می رفت.
آقا امام حسن علیه السلام تشریف آوردند و پیغام را دادند که باباجان شما به ما …[این ولایت است آقا امیرالمومنین دنبال دکتر می فرستند،آن هم یهودی!!
این مشکل گشای عالم،این حیات ده وجود، دنبال دکتر چرا؟؟ آن هم یهودی؟!
این ولایت است،میتوانی آن را ببینی؟؟
امیرالمومنین ولیِ مطلق چون اشاعه ولایت را در همه هستی،به شهود عینی دریافت کرده،دنبالِ طبیبِ یهودی میفرستد.
تو از آن کسی که همه ولایت در او جا گرفته سر می تابی،روی می گردانی،نیست؟؟
امیرالمومنین دنبالِ دکتر یهودی میفرستد و مداوایش را می پذیرد.
تو از آن که تمام جامه ولایت به اندامش میخورد رویت را بر می گردانی.
چه جوری ولایت را درک کردی؟؟]
آقا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند حسن جان بگو بیاید.آقا امام حسن علیه السلام رفتند دستش را گرفتند آوردند، به او فرمودند: چقدر من به تو خوبی کردم؟ آنوقتی که من همه را محروم کردم به تو اکرام کردم،آنوقتی که همه را کنار گذاشتم تو را جلو آوردم، 《تَلتَجِیُ یَومَ القِیامَه؟؟》روز قیامت امیدت به چیست؟
چه گفت؟ آیه خواند،او هم اهل قرآن بود،《أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّارِ》(سوره مبارکه زمر/۱۹).
[این دو معنا دارد] مگر روزِ قیامت تو نیستی که از آتش نجات می دهی؟؟
به مردانگی خودت بستم علی جان، به امیدِ خودت.
آقا امیرالمومنین علیه السلام فرمودند او را برگردان.
خوب وقتی او را برگرداندند چه؟؟ حضرت فرمودند او را بزنید؟؟
حسن جان محکمتر بزنید؟؟
چه فرمودند؟؟
معلوم است چه فرمودند،وقتی او را برگرداندند، شیر را آوردند دادند،چون شیر دوای حضرت بود ،حضرت فرمودند برو بده دستِ خودش،تا او نیاشامد من نمی آشامم.
شاعر یک شعری دارد،مظمونش این است، [خیلی شعر قشنگی است]می گوید شمشیرِ ابنِ ملجم به سرِ امیرالمومنین کارگر نبود،مُسَلَم کارگر نبود،گمانم در وقت زدن یاعلی گفته،شاعرش هر کسی میخواهد باشد،ولی این جریانِ ولایت است،ولایت است در خلق جاری است،جز خودش هیچ کس نیست.
[فردا شب مثل دیشب میتوانیم جایمان را خودمانی درست کنیم ولی پس فردا شب ،از سرِشب اینجا هوایش را منظم کنیم که ما بتوانیم صحبت کنیم]
《علی جان 》،[نمیدانم امشب به امیرالمومنین چه بگوییم؟]شما سفارش می کنید حسن جان تا شیر نخورد من نمی آشامم،همه درمانده های عالم[اگر میخواهی گریه کنی اینجا یک نکته ای هست که باید اشکت بیاید]همه بی پناه های عالم،همه مصیبت زده های عالم،همه به بن بست رسیده های عالم،می آیند به قبرِ تو پناه می آورند،در این صحن و سرا.
《علی جان》 الان که صحن و سرای تو صدمه رسیده درِ خانه چه کسی را بزنیم؟؟
الان به چه کسی روی کنیم؟؟
این مصیبت را حالا درک کن.
به حق امیرالمومنین،به حقِ اولادِ امیرالمومنین،این بلایی که به جانِ دوستان و شیعیان افتاده،به آبروی زینبِ امیرالمومنین از جان شیعیان در شرق و غرب عالم برطرف کن.
《علی جان》ما کم کم داریم دشمن شاد می شویم،علتش را هم میدانیم چیست،اگر نمی دانید بگویم.
آزردنِ دلِ دوستان علی،پشتِ سرش بلا می آورد،چون وقتی قبرِ امام حسین علیه السلام توی سینه محبین باشد،قبر امیرالمومنین علیه السلام هم هست.
خدایا به ما مواظبت بده دوستانش را مواظب باشیم.
به ما توفیق بده ولایت را از مجرای صحیحش پیدا کنیم.
سه تا صلوات بفرستید.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یاعلی مدد