شرح آیه ۴۵ سوره مبارکه بقره_جلسه هفتم_۱۳۶۹/۱۰/۰۶

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِمه عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

《أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ》
《اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِینَ‌ 》(سوره مبارکه بقره/۴۵)

یکی از صفات انسانی و کمالات معنوی صفت صبر است،اینقدر مقام صابر بالاست که حق جَلَّ و علا او را در معیت خودش قرار داده است《إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌》،معیت،معیت تَقَوُمِیِه است چون حق با هیچ با شئیی معیت عنصری ندارد،کیفیت حق با خلق،کیفیت وجودی اصلا جداست،او واجب الوجود است،موجودات همه ممکن هستند،ممکنات هستند،ممکن الوجود با واجب الوجود،هیچ نوع معیتی در ذات ندارد،معیت،معیت تقومیه است《هوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ》،حالا از این دو آیه یک استفاده ای بکنیم تا برویم راه خودمان را طی کنیم،《هوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ》،《إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌》این چه امتیازی برای صابرین می آورد وقتی که《 هوَ مَعَکُمْ 》فرموده است،او با شماست،در هر جا باشید او با شماست،پس امتیازی برای صابرین نیست《إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌》،چون با همه اشیاء معیت دارد،پس این معیت《 مَعَ الصَّابِرِین》چه جور معیتی است؟؟
حق جل و علا یک عنایت،مرحمت،لطف عام نسبت به موجودات دارد که همه را تحت الشعاع این مرحمت،لطف،عنایت قرار می دهد،یک لطف و عنایت خاص دارد،یک خلقت عام برای موجودات مفروض است که《هُوَ خَالِقُکُم 》و《 بَارِئِکُمْ》،《
یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاء》،همه موجودات را خلق کرده،آفریده، و همه از نعمت خلقت حق،بهره ور هستند.
حق یک خلقت خاص هم دارد،آنوقتی که نقش انسانی انسان را میزند در خلقت عام،کافر،مومن،مسلمان،مسیحی،گنهکار،صالح،پرهیزگار،همه در آن خلقت شریک هستند.
یک خلقت دارد که او انسان را می سازد،انسان سازی می کند،در آیات قرآن هم زیاد به این نقطه خلقت اشاره شده،بر این روال یک رزق عام دارد که به تمام موجودات نان و آب می دهد،پلو چلو می دهد،یک رزق خاص دارد،مثل امشب،امشب رزق خاص است،سفره خاص است،همه سر این سفره امام حسین ننشسته اند،و همه را هم راه نمی دهند،و همه را هم موفق نمی کند که این جور سفره پهن کنند،رستوران ها خیلی باز است،مهمانی ها خیلی زیاده،عروسی ها خیلی زیاده،در آنجاها خیلی پول خرج می کنند،چه کسی می تواند برای امام حسین علیه السلام سفره پهن کند؟؟
روایاتی زیاد،زیاد از ائمه اطهار علیهم السلام راجع به پهن کردن سفره برای امام حسین هست،بابی در استحباب هست،یعنی فقهاً درباره اش کار کردند،استحباب اتمام در مصیبت آقا اباعبدالله الحسین،به نام سید الشهداء هااا،به نام اباعبدالله.
این سفره،پهن کردنش توفیق می خواهد،صاحب سفره بشود،خیلی است هااا.
یک کسی از طرف صدیقه طاهره سلام الله علیها مامور باشد که غذا بدهد،غذا خوردنش هم…
اگر برای شنیدنش جرأت باشد،گوینده جرأت گفتنش را دارد،همه این مجالس،سینه زدن ها،اشک ریختن ها،حرف های خیلی قشنگ قشنگ،آن وقتی که من خیلی حالم بجاست و مجلس یکنواخت است و از آن حرفهای خیلی زنده کننده بزنم که خوراک جانتان بشود،همه آنها چقدر بالا می برد؟؟
چقدر اثر می کند؟؟چقدر سازندگی دارد؟؟
همه یک طرف،یک لقمه غذای امام حسین علیه السلام خوردن یک طرف.
خوش به حالِ آنهایی که فقط به قصد غذا خوردن می آیند،خوش به حالشان.
یک وقتی به آنها کم…
یک وقتی ما شنیدیم توی یک مجلسی یک آقایی گفته بود خوب چطور بقیه وقت ها که هست خبری نیست،امشب که…
من خیلی آن آقا را کیسه کشیدم،و صابون زدم،و منصف بود،تا گریه اش را در نیاوردم رهایش نکردم،گفتم تو می دانی که چه می گویی،به چه کسی حرف می زنی؟
عده ای مردم نورانی،عده ای مردمی که اهل تشخیص هستند نیامدند پای حرف های من و تو بی خود بنشینند آن نقطه اساسی را پاییدند سراغش رفتند.
این رزق خاص است.

《وَفِی ٱلسَّمَآءِ رِزۡقُکُمۡ》این است،ما که همیشه روی زمین غذا می خوریم 《وَفِی ٱلسَّمَآءِ رِزۡقُکُمۡ》چه جوری است؟؟
ما بگوییم دیگر؛ مائده آسمانی برای حضرت مریم آمد،یعنی به مریم گفتند مریم یک وقتی خیلی به خودت نبالی که یک بچه به نام مسیح داری،عیسی بن مریم مُرده زنده می کند،حالا مادر هستی باش،پسرت هم اینجور قدرت دارد باشد،مرده زنده می کند،یک کسی در این عالم می آید که خاک سر کوی او مرده زنده می کند،مواظب باش،این مائده آسمانی برای حضرت مریم شد،دیگر حضرت مریم تا آخر عمرش سر همین سفره می نشسته،همه وجودش را گوش قرار داده بود که یک دفعه دیگر این حرف را بشنود،لذا راجع به حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها که امشب شبِ آخر است ما خیال می کنیم حضرت صدیقه طاهره از زمان رسول الله به بعد،این دختر از این پدر آمدند و بعد هم ما استفاده کردیم و الان توسلمان را بردیم،این نیست،امام صادق به حق ناطق صلوات الله و سلامه علیه می فرمایند . «وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى» این حرف خیلی بزرگ است،این حرف خیلی عظیم است،«وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى» بر معرفت و شناسایی خود این بی بی سلام الله علیها تمام ادوار گذشته از اول خلقت تا پدرش رسول خدا گشته،《دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى》،یعنی اگر معرفت و شناسایی صدیقه طاهره سلام الله علیها نبود،نه موسی بود و نه زمانش،نه عیسی بود و نه زمانش،نه نوح بود و زمانش،نه ابراهیم بود و زمانش،نه آدم بود و زمانش،نه ما قبل آدم بود و زمانش،لذا صدیقه طاهره سلام الله علیها قطب دائره هستی است،
در حدیث کساء هم 《فاطِمَهُ وَ اَبیها بَعْلِها وَ بَنیها 》محور است،قطب است،نقطه اصلی است.
این حدیث را یک وقتی بالای منبر بعضی ها که خدا به آنها نور داده بود،دستشان به دامان بی بی رسیده بود می خواندند،حق در حدیث قدسی به رسول خودش،حبیب خودش،خاتم انبیاء خطاب فرمود  «لَوْلاکَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلاکَ» [ این افلاک وجودی است،افلاک عالم طبیعت تحت شعاع این است] اگر تو نبودی هیچ دلی را در هیچ منطقه و مرتبه ای خلق نمی کردم.
افلاک وجودی انسان هاست،فلک وجود ابراهیم است،فلک وجود موسی است،فلک وجود عیسی است،فلک وجود نوح است،فلک وجود بقیه انبیاء ست،افلاک وجودی اولیاء است،برای چه افلاک می گویند؟؟
فلک آن مایع و ماده ای است که می چرخد،لذا ما هم سوار چرخ و فلک می شویم دیگر،که این را معمولا بچه ها سوار می شوند،برای چه؟؟
بزرگها دیدید نمی توانند سوار بشوند؟
مگر حالا اخیراً یک تشکیلاتی شده که بزرگها را هم سوار می کنند،چون بزرگ ها هم آمدند کوچک شدند و به بهترین مرز راه یافتند،چون مرز فطرت است،به مرز فطرت نزدیک شدند چرخ و فلک سوار می شوند،این یک گردش است،رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند من از اطفال سه صفت را دوست دارم[عقلِ کل بفرماید من از بچه ها سه صفت را دوست دارم!!!
خودش را توی این مرز بیاورد!!!
بچه ها بیشتر وجودشان در چرخش و گردش است تا بزرگها،هر چه کوچکتر است،حینِ ولادت (از آنوقت ما بچه ایم)این اتصالش به حق بیشتر است تا وقتی که چهل ساله است.
پس چطور کمال در چهل سالگی است؟
این کمال طبیعی است،کمال عالم ماده است،چون در چهل سالگی،صفات و اخلاق بچگی گاهی در آن می آید،لذا کمال در چهل سالگی است،دیگر اگر کسی به او بد بگوید حس انتقام جویی ندارد،کمال پیدا کرده دیگر،مثل بچه،اگر کسی به او جفا کند این در مقابل وفا می کند،مادر توی گوش بچه اش می زند،باز می بینی می رود دست هایش را باز می کند توی گردن مادر می اندازد،این کیست؟ این چیست؟
اینقدر به بزرگ ها گفتند اینجور باش،اینجور باش،اینجور باش،یکدفعه اش نتوانست باشد،نسبت به برادرش نمی توانست باشد،نسبت به خواهرش نمی تواند باشد،نسبت به مادرش نمی تواند باشد،نسبت به نزدیکانش،به رفیقانش نمی تواند باشد ولی این می تواند.

«وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُولَى» بر شناسایی این بی بی،تمام افلاک عالم وجود از قبل دارد می چرخد،یکی از القاب بی بی صدیقه طاهره سلام الله علیها《صابره》 است،
[ان شاءالله سازنده این منبر به این خوبی را خواهیم گفت که این چرخ هایی که این زیر گذاشته ما را…
این فقط برای زلزله خوب است،به جهت اینکه یک حالتی دارد که دیگر آن انعطاف با آن هست که راه بیفتد،و این حال گفتن و ارتباط را می گیرد،علی کل حال،خودمان درستش می کنیم مساله ای نیست]
امشب شب آخر این مجلس است،روح و ریحانی از این مجلس به روح منور خانمی که به صدق در این خانه از کنیزان حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بودند،منصوره خانم گلابچی صبیه مرحوم آقای تفضلی،خدا پدر و دختر را رحمت کند،خدا مرحوم حاج آقا جواد فرشچی عزیزِما را رحمت کند،بیامرزد،روح و ریحانی از این مجلس به روحشان عائد و واصل بفرماید.
به درِ خانه فاطمه زهرا سلام الله علیها برویم،برای اینکه توسلمان به دل بنشیند یک روایتی را عرض کنیم؛
یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در معیت امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه و صدیقه طاهره سلام الله علیها و آقا امام حسن و امام حسین علیهما السلام به خانه یکی از زوجات رفتند،او خیلی میانه ای با فرزندان امیرالمومنین،این دو نور نَیّر ندارد ولی روایت را او نقل می کند او می گوید شوهرم رسول خدا در خانه من بودند که دخترشان فاطمه زهرا سلام الله علیها و دامادشان علی مرتضی علیه الصلاه و السلام و دو فرزند دلبندشان حسنین علیهما السلام در معیتشان بودند،ناگهان رسول خدا آب طلب کردند،من جام آبی را پر کردم و آوردم به دست رسول خدا دادم،رسول خدا آوردند جام را تا مَحاذی(مقابل) دهان آوردند و برگرداندند،به چهره امام حسین علیه الصلاه و السلام نگاه کردند،فرمودند حسین جان تا تو آب نیاشامی بر من نوشیدن آب گوارا نیست،امام حسین گرفتند جرعه ای نوشیدند دادند دست رسول الله،رسول الله دو مرتبه آوردند محاذی دهان برگرداندند،نگاهی به چهره امام حسن کردند،حسن جان تا تو آب ننوشی برای من گوارا نیست،امام حسن جرعه ای نوشیدند برگرداندند به امام حسین،فرمودند
《هَنیئاً مَریئاً لَکَ یا حسین》،این آب بر تو گوارا باد،به امام حسن هم فرمودند《هَنیئاً مَریئاً لَکَ یا حسن》،به محاذی دهان آوردند بنوشند برگرداندند،فاطمه جان تا تو آب ننوشی برای من گوارا نیست،صدیقه طاهره گرفتند جرعه ای نوشیدند برگرداندند،رسول خدا آوردند محاذی دهان به چهره امیرالمومنین نگاهی کردند،علی جان تا تو آب ننوشی برای من گوارا نیست،امیرالمومنین از دست رسول خدا آب را گرفتند نوشیدند،رسول الله ته مانده ظرف را سر کشیدند،و بلافاصله سر به سجده،سجده طولانی،در سجده گریه کردند،سر از سجده برداشتند،اول به چهره فاطمه زهرا سلام الله علیها نگاه کردند،دیدند اخم های فاطمه زهرا توی هم است،حالت غم و غصه،کدورت و ناراحتی دارند.
رسول الله فرمودند دخترم فاطمه نمی دانی که من نمی توانم تو را غمناک ببینم؟ چه سبب شده تو را که چنین غمناکی؟؟
الان که حالت خوب بود!! مساله ای نداشتی.
فاطمه زهرا به پدر عرض کردند،پدر جان چطور غمناک نباشم با این کاری که شما کردید؟
_دخترم چه کار کردم؟
دیگر می خواستید چه کار کنید،وقتی حسین من آب نوشید شما فرمودید 《هَنیئاً مَریئا》گوارا باد گفتید،حسنِ من آب نوشید 《هَنیئاً مَریئا》فرمودید،گوارا باد فرمودید،من که آب نوشیدم گوارا باد فرمودید،چرا 《علی》که آب نوشید شما نفرمودید 《هَنیئاً مَریئاً لَک》؟؟
رسول خدا بلند شدند،فاطمه زهرا را غرقِ بوسه کردند،سینه بوسیدند،پیشانی بوسیدند،پهلو بوسیدند،شاید آن جاهایی را بوسیده بودند که بین در و دیوار و قبل و بعد با غلاف شمشیر و با آن نفرینی که شَلتْ یَداکَ،دست هایت قطع بشود که چه کار کردی.
دخترم به تو این کمالات زیبنده است،تو کفوِ 《علی》باید می بودی،برایت شرح بدهم،وقتی که حسینم آب خورد جبرئیل گفت《هَنیئاً مَریئا》
من متابعت کردم،حسنم که آب خورد جبرئیل گفت 《هَنیئاً مَریئا》،من متابعت کردم،شما که آب خوردی جبرئیل گفت 《هَنیئاً مَریئاً لَکَ یا فاطمه》من متابعت کردم،ولی 《علی》که آب خورد دیدم خدا به خلق کلام فرمود《 هَنیئاً مَریئاً لَکَ یا علی》به شکرانه این فضیلت به سجده افتادم دخترم فاطمه،برای 《علی مرتضی》مقامی است که هیچ کس به آن مقام نرسیده،لذا فاطمه زهرا سلام الله علیها خودش را فدای 《علی》کرد،خودش را در راه 《علی》قربانی کرد،آن دمِ آخر هم التماس کرد،《علی جان》اشک بریز،گریه کن،من از تو می خواهم که اشک هایت بر صورت من بریزد،برای اینکه از پدرم رسول خدا شنیدم اشک دیده مظلوم زبانه آتش جهنم را خاموش می کند،

《علی جان》من از تو مظلوم تر سراغ ندارم،صدیقه طاهره سلام الله علیها از علی مرتضی یک تقاضای دیگر هم کرد و آن این بود《علی جان》دو فرزند و نور عین من را از من دور نکنی،اگر روی سینه من افتادند بگذارد بمانند،زیرا دوست دارم در حین جان دادن دو نور چشمم روی سینه من باشند.

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
دعاهایی که میفرمایند به اجابت مقرون،رحمه الله من قراء فاتحه مع الاخلاص و الصلوات.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *