شرح آیه مبارکه تطهیر_جلسه پانزدهم_۱۳۶۹/۱۱/۲۶

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِمه عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

 

《أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ 》

《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا》(سوره مبارکه احزاب/۳۳)

 

کسانی که به این طهارت الهیه و پاکی و پاکیزگی عالم ملکوت فقط اهل بیت علیهم السلام هستند.

اهل بیت کسانی هستند که به خانه راه پیدا کرده اند و به درون خانه جای گرفته اند،درباره اهل بیت احادیث فراوانی از رسول خدا،خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم رسیده است《مَثَلُ أهلِ بَیتی فِی أُمَتی کَسَفینَهِ نُوح》،《اِنی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَین کِتَابَ اللَّه وَ عِترَتی اَهْلُ بَیتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعدی أبَداً وَ لَنْ یفْتَرِقَا حتی یرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ》.

و روایات و احادیث دیگری که درباره اهل بیت رسیده است.

بیت را برای این به این لغت خوانده اند،خانه را،بیت را،که شب در او استراحت می کنند،لذا بیتوته،معنایش این است که در بیت،شب را به صبح بیاورند،این را بیتوته می گویند.

و هیچ نعمتی در عالم طبیعت و ماده برای تن که روح را هم با خودش می کشاند،از استراحت شب و خوابیدن در بیت و خانه بالاتر نیست.

لذا خاتم انبیاء محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم از این ذوات نورانی به اهل بیت تعبیر فرموده است،اینها در سِرّ عالمِ وجود شب را به صبح رساندند،آرامش گرفتند،اینها صاحب این معنا هستند،اینها مالکِ این حقیقت هستند،اهلِ بیت هستند،بیتِ وحی را آنها صاحب هستند،آنها مالک هستند،به خانه وحی هیچ کس جز این ذواتِ مقدسه

راه ندارد.

《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ 》

این اَرجاسِ شرک و کفر و معصیت نیست که از آنها اذهاب شده باشد،شرک را از دامنشان پاک کردند،کفر را از دامنشان پاک کردند،گناه را از دامنشان پاک کردند،کفر و شرک و گناه و معصیت،عصیان،ذنب به آن نقطه راه ندارد که از آنجا اِذهاب بشود.

این مقامِ عصمت را حق در این آیه می خواهد بیان بفرماید،یعنی هر ناپاکی که وارد یک نقطه پاک بشود اثرِ آلودگی او در آن نقطه ورود به جا می ماند،هر ناپاکی،ممکن است بعد تطهیر بشود،بعد پاک بشود،ولی اثر می گذارد،ناپاک هر جا وارد بشود از خودش یک اثر ناپاکی،یک اثر قِذارت،یک اثر دَنِس از خودش به جا می گذارد،مگر به خانه شما،مگر به محیط تصرفِ ولایت شما،مگر به نقطه ای که شما آنجا را به خود اختصاص دادید،هر ناپاکی به شما روی کند نه تنها اثر نمی گذارد خودش هم پاک می شود.

《إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ …》

پس چرا نسبت به صاحب خانه دادند،نفرمودند آنهایی که می آیند در این خانه پاک می شوند؟؟؟

می گویند صاحب خانه پاک می شود،نمی گویند آنهایی که ناپاک آمدند اینجا و حالا می خواهند از این خانه بیرون بروند که نمی گذارند هم بیرون بروند،چرا به آنها نسبت پاکی نمی دهند؟؟؟به صاحب خانه می گویند از شما اذهابِ رِجس شده است،اهل البیت را گفتند؟؟

به جهت اینکه هر کسی که درِ این خانه را بزند این دیگر بیگانه نیست این در زُمره اهل بیت علیهم السلام است.

ان شاءالله امروز به مناسبت مبعث این حرف را جا می اندازیم.

ناپاک های عالم پاک نمی شوند مگر اینکه از نظر ظاهری و باطنی داخلِ در این منطقه بشوند،نه تنها هر اهلِ گناهی،هر اهلِ معصیتی وقتی دامنشان را بگیرند،آیات قرآن اینجا هست،روایات هست،سیره اهل بیت علیهم السلام هست،همه کنارِ هم گذاشته می شود،اگر شیعه یک استعدادی می داشت که مَآلِ امرش به تَجَرّی[نگارنده؛معنای تَجَرّی؛ گستاخی،سرپیچی،نافرمانی] منتهی نمی شد بازتر می فرمودند.

و آنهایی که این حرف را درک کردند آنها هم از روی این سِرّ پرده بر می داشتند.

چه کنیم که اهلِ محبت کارشان و مَآلِ امرشان به تَجَرّی منتهی می شود،تَجَرّی ممنوع است.

اگر نوید دادند،اگر مژده دادند،اگر اینکه به ما وعده دادند که وقتی در حریمِ اهلِ بیت علیهم السلام داخل شدید پاکِ پاکید،این پاکی را نگه داریم،مواظب باشیم دو مرتبه با تَجَرّی ای که برایمان حاصل می شود مآلِ امرمان به ناپاکی دچار نشود.

آیه قرآن نسبت به رسول خدا،خاتم انبیاء‌محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید؛

[این حرف را می خواهیم بگوییم که گناهِ دوستان را آمرزیده اند،به دوستان پاکی دادند،به شیعه و محبین پاکی داده اند پای اهلِ بیت گذاشتند،می خواهیم این را از قرآن بگیریم]

《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا (۱)یَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا 》(سوره مبارکه الفتح/۱و٢)

پیغمبرِ عزیز،ای نبیِ رحمت،ما به روی دلِ تو یک بابی را از گشایش گشودیم وبه روی دلِ تو فتح کردیم یک باز کردن و گشودنی را که برای هیچ پیغمبری این کار را نکردیم[که چه بشود؟؟]

که گناهان گذشته و آینده تو بخشیده بشود.

پیغمبر اکرم که گناه ندارد،اگر گناه می داشت نمی توانست پیغمبر بشود،به عصمتش پهلو می زند،خدا گناهان گذشته و آینده تو را می بخشد،یک روایت کنارش بگذاریم تا معلوم بشود.

آقا جوادالائمه علیه الصلاه و السلام فرمودند[چندتا روایت اینجوری هست] که 《مَن زارَ قَبرَ اَبیِ بِطوس …》

آن معانی ای که می بینی بعداً می آیند روایت را در یک معانیِ خاصی توضیح می دهند،آن معنای روایت نیست هااا،معنای روایت را باید با خودِ امام معنا کرد،اگر با امام روایت معنا نشود،با اهلِ بیت روایات معنا نشود،معنای روایت آن نیست.

《مَن زارَ قَبرَ اَبیِ بِطوس》امام جواد علیه السلام فرمودند کسی که قبرِ پدرِ من را در طوس زیارت کند.

چه می شود؟؟؟《غَفَرَ اللهُ لَهُ مِن ذَنبِه ما تَقَدَمَ مِنها وَ ما تَاَخَر》

برای چه؟؟

به جهت اینکه داخلِ در حریم است.

کسی که زیارت می‌کند،این داخلِ در حریمِ است،پاک است.

ولو بعداً بگذارد به ولایتش برود؟؟

بله ولو به ولایتش به شهرش برود،در این خانه است.

این را کسی سر در نمی آورد،[ این را به شما بگوییم]یعنی خلقت هنوز آن خواصِ خواصِ خواصش،حالا عددشان چندتا هستند،اگر مُستثنی هستند به آنها کار نداریم،خواصِ خواصِ خواصیِ که اهلِ سِرّ هم هستند در یک نکاتی پایشان می لنگد.

عینِ محبت می ماند که هنوز دنیا گنجایش محبت را ندارد،نمی شود در ظرف مردم محبت ریخت.

خیلی ادعایش می شود اگر به او محبت بکنی،نیست که هنوز خودش جا نیفتاده،یا می گوید از من می ترسد،یا می گوید قصدِ جیبِ من را دارد،یا می گوید که می خواهد بارش را ببندد،اهلِ محبت در عالم هنوز نیامدند،حرفِ محبت هنوز در عالم نیامده،اینهایی که می بینید دور و بَرَش است یک جا در امتحان در می روند.

چون محبت مساوی با خودِ ولایت است،اگر از آثارِ ولایت نباشد مساوی با ولایت است.

خواصِ خواص هم در این نقطه مانده اند که کسی که به زیارت علی بن موسی الرضا علیه السلام مشرف شد دیگر اهلِ این خانه است.

خدایا جلوی فکر و ذهنِ ما را از تَجَرّی ببند تا ان شاءالله حرفمان را بزنیم.

جوادالائمه علیه الصلاه و السلام فرمودند کسی به زیارت قبرِ پدرم بیاید،گناهان گذشته و آینده او را خدا می بخشد.

آیه قرآن می گوید یا رسول الله ما گناهان گذشته و آینده تو را بخشیدیم.

یعنی چه؟؟

یعنی دوستِ امیرالمومنین،زائرِ قبرِ علی بن موسی الرضا،زائرِ قبور ائمه اطهار علیهم السلام، خدا در مخاطبه آنها را رسول می خواند،《إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا 》.

مثل اینکه در زیارتِ امیرالمومنین علیه السلام[عجیب است این،در مبعثِ است،زیارت مبعث مناسبت هم زیاد دارد]در زیارت مبعث بخوانید،در زیارت مخصوصه امیرالمومنین بخوانید؛امیرالمومنین را زیارت می کنی ولی در کلمه زیارت دارد《 اللَّهُمَّ إِنِّی زَائِرُکَ 》خدایا من دارم تو را زیارت می کنم،

تو داری علی بن ابی طالب را زیارت می کنی!!!

آنجا را بگیر،《 اللَّهُمَّ إِنِّی زَائِرُکَ 》،کجا زائرِ خدا هستی،تو داری 《علی》را زیارت می کنی!!!

اینجا هم که رسول الله،گناهانش آمرزیده می شود تو هستی!

این مبعث است،هر که از این نقطه سر در آورده مبعث را دریافت کرده،هر که سر در نیاورده خودش را از رسول الله جدا بداند و رسول الله را از مومنین جدا بداند،مبعث را درک نکرده،و اعتراف و اعتقاد به مبعث ندارد،چرا؟؟؟

آیه؛

《لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ …》(سوره مبارکه آل عمران/۱۶۴)

 

عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ،هاااا!!!《رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ 》

رسول الله سر چشمه حیاتِ خودش را از ذات مومنین می داند و مومنین را از ذات خودش می داند،《إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ 》رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید من از آنِ شما هستم،اینها چه کسانی هستند؟؟؟

《لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِین》چه کسانی هستند که رسول الله می فرمایند من از شما هستم؟؟

پیدایشان کنیم،یکی از آنها را پیدا کنیم،که رسول الله می فرمایند من از شماها هستم.

در خِطابِ 《إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا 》هم آنجا حساب با رسول الله کشیده می شود.

هر جا دوستِ امیرالمومنین علیه السلام پیدا کردی،به خودِ امیرالمومنین آنهایی که خیلی ادعایشان می شود در این نقطه گیر هستند.

رسول الله از مومنین است،آیه می فرماید《إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ》،این منتی از حق بر دوستان امیرالمومنین علیه السلام است،این مقامِ دوستانِ 《علی》است،این رتبه دوستانِ 《علی》است.

وقتی که امیرالمومنین را زیارت می کنی،در زیارت می گویی خدایا من دارم تو را زیارت می کنم،《 اللَّهُمَّ إِنِّی زَائِرُکَ 》 .

این زیارت مخصوصه امیرالمومنین را در مبعث بخوانید،یک عباراتِ عجیبی دارد،فراز دارد،یک جایش دارد اینکه به امیرالمومنین خطاب می کند،

《یُوجَدُ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ عِنْدَکَ قَوِیّاً عَزِیزاً حَتَّى تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ‏،وَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ عِنْدَکَ ضَعِیفاً (ذَلِیلاً) حَتَّى تَأْخُذَ مِنْهُ الْحَقَ‏》علی جان تو اینگونه… 《الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ عِنْدَکَ فِی ذَلِکَ سَوَاءٌ》 این عبارات چیست؟؟؟

علی جان اگر اینکه یک ضعیفِ ناتوانِ صدمه خورده ای،مهر باطله خورده ای در اجتماع،درِ خانه تو بیاید،تو او را عزت می دهی،تو او را بزرگش می کنی،تو آخرش او را توی چشمها می آوری،این کارِ تو است《یُوجَدُ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ عِنْدَکَ قَوِیّاً عَزِیزاً حَتَّى تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ‏》تا اینکه حقش را بگیری.

این کدام حقش است؟؟؟

حقِ ولایتش است.تو ضعیف ها را قدرت می دهی،تو ذلیل ها را عزت می دهی،اگر درِ خانه تو بیایند،و اگر کسی درِ خانه تو بیاید خواسته باشد اظهارِ قدرت کند دماغش را به خاک می مالی،چون قدرت مالِ توست،عزت مالِ توست،و حق را از او می گیری.

درِ خاک امیرالمومنین شرطش به خاک افتادن است،کوچک شدن شرطش است.

در زیارت مخصوصه امیرالمومنین در مبعث است،ببین آنجا حرف زیاد دارد؛

علی جان اخلاق تو این است،از صفات تو است،که درمانده ها،واپس مانده ها،صدمه خورده ها،مُهرِ باطل خورده ها…

[آدم مواظب باشد هااا،اگر کسی که دستش به دامن امیرالمومنین است،هر کس خواسته باشد او را بزند،خودش می زندش،هر که با حق دربیفتد حق با او در می افتد]و اگر کسی خواسته باشد در این راه گردن کشی کند امیرالمومنین دماغش را به خاک می مالد،چون حق است،هر که بخواهد حق را زیرِ پا بگذارد،حق او را زیرِ پا می گذارد،《یُوجَدُ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ عِنْدَکَ قَوِیّاً عَزِیزا》اگر میخواهی عزت پیدا کنی،اگر می خواهی قدرت پیدا کنی،اگر می خواهی در چشم و دلِ مردم بیایی،درِ خانه امیرالمومنین علیه السلام را بزن.

معنا می کنیم،چطور آن آیه را به خودمان جرأت می دهیم《إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا*لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ》،سودا کردن،معامله با امیرالمومنین…

این را بگویم این خاصیتش است،در هیچ کدام از اهلِ بیت علیهم السلام اینجوری نیست هااا،فقط امیرالمومنین است،فقط.

به جهت اینکه استحکام می خواهند بدهند هاا،می خواهند ثبات بدهند،در خانه تو را آوردند می خواهند بمانی،دوستت دارند می خواهند هی بمانی.

چه جوری تو را نگه می دارند؟؟

با غم،با غصه،با فقر،با ملامت،با مرض، چون اگر تو حالت خوب شود می روی.

خلق امتحانشان را دادند،نمی گذارند حالت خوب بشود،همیشه آنجا تو را دربدر نگه می دارند،صدمه خورده نگه می دارند،چون می خواهند تو را نگه دارند،خدا عزت را عهده دار شده است،عزت را،فقط درِ خانه امیرالمومنین به مومنان بدهد،هیچ جای دیگر نیست،اگر با او خواسته باشی،ارتباط محبت برقرار کنی،همه این احوال برای تو هست،می خواهی بیا،اگر اهلِ ثبات و استقامت هستی،اهلِ انس و اهل ولایت هستی،اهلِ محبت هستی،چهره ات را در خلق دگرگون می کنند،همه صورتشان را برمی گردانند هاا،درست می کند،خودش درست می کند،در اصحابِ امام جعفر صادق علیه الصلاه و السلام ،در اصحابِ آقا علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام در اصحابِ جواد الائمه علیه الصلاه و السلام اگر یک کسی خیلی موقعیت داشت،دست به ترکیبش نمی خورد،عزیز بود، اگر شب می رفت در محبت امیرالمومنین علیه السلام صبح می کرد،یعنی خودش را به اهلِ بیت متصل می کرد،اگر آن شبِ را در اُنس امیرالمومنین علیه السلام به صبح می آورد[خوب دقت کن]وقتی وارد خانه امام جعفر صادق علیه السلام می شد می دید شاگردهای امام جعفرصادق هم رویشان را از این بر می گردانند،آهان این را می خواهد، عزت آنطرف است،اگر در اُنس امیرالمومنین کسی بنشیند،خلق همه رویشان را بر می گردانند.

چه کسانی؟؟ نه آدم هایی که بگویی حالا این رویش را برگرداند خودش چه هست که رویش را برگرداند،نه آدم های اعتبار دار،آدم هایی که اگر رویشان را برگردانند با روی برگرداندن او(آنها)هزاران نفر روی برمی گردانند،پدر را با تو بد می کند،برادر را با تو بد می کند.

عجب!!! ما خیال می کردیم جورِ دیگر است،برو امتحان کن،در محبت امیرالمومنین درست بنشین،اگر دیدی در خانه ات غریب نبودی،درست بنشین.

گفت آقاجان یک عنایتی،یک ده بیست سی سالی درِ خانه امیرالمومنین منتظر ماند که به او مرحمت و عنایت و لطف کنند،حضرت به او فرمودند اگر درِ خانه من می خواهی بمانی اینجا باید از این آب شور چاههای نجف بخوری،خوراکت هم فِجِل(فُجْل‌) باشد،و در کوچه ها هم که راه می روی بچه ها به تو سنگ بزنند،این مالِ ماست.ولی تو اهلِ این راه نیستی،تو نمی توانی بمانی،اینهایی که می خواهی برو پیشِ پسرم علی بن موسی الرضا مشهد هم به تو دنیا را می دهد،آبرویت را حفظ می کند،آنجاست.با امیرالمومنین متصل شدن همه چیز پشتِ سرش هست،همه چیز.

بعثت‌ بیرون آمدن از خودت است و خودنمایی کردن است و حرف او را برملا گفتن است،این بعثت است.

هی در خودم ریختم حرفش را نزدم،هی در خودم ریختم حرفش را نزدم،به بعثت هنوز راه پیدا نکردی.

جبرئیل آمد و 《اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ》برای خاتم انبیاء آورد،کیفیت نزول جبرئیل اول مرحله،اولین نوبت؛

رسول خدا،خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم سه سال(یعنی از سی و هفت سالگی تا چهل سالگی)به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند،حالا خاتم انبیاء چند سال سنشان است؟

سی و هفت سال

امیرالمومنین چند سال؟

هفت سال

فرمودند علی جان یک آن از من دور نشوی هاا،چون در درونم یک حقیقتی موج می زند که اگر تو از من دور باشی این معنا تلفم می کند،یک آتشی در درونِ من شعله ور است که مگر اینکه دستِ تو در دستِ من باشد.

 

یا رب این آتش که در جان من است

سرد کن همچون که کردی بر خلیل

 

سه سال دستِ امیرالمومنین را در دستِ خودشان داشتند،غارِ حرا محلِ خلوت بود،جعفر عموی حضرت دلواپس شد که چند وقت است که نه امیرالمومنین را می بینند و نه رسول خدا را.

دنبال رسول خدا آمد،حضرت او را نشاندند،جعفر بنشین،امروز خبری است که در عمرم رائحه این خبر را استشمام نکرده بودم،دست در دستِ امیرالمومنین علیه السلام،علی جان بدنم می لرزد،نمی توانم خودم را نگه دارم،آقا امیرالمومنین فرمودند بغلِ من بخوابید،کنار امیرالمومنین روی ریگ ها دراز کشیدند،رسول خدا فرمودند علی جان کنارم دراز بکش اگر تو نخوابی من نمی توانم آسایش داشته باشم،جعفر تو هم اینطرف من بخواب،رسول الله وسط،امیرالمومنین این طرف،جبرئیل نازل شد،

رسول الله شروع به تکان خوردن کردن به جبرئیل فرمودند 《علی》را مواظب باش،آنوقت آمد《 اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ》،به آن که همه وجودت به او متوجه هست به نام او شروع کن،آن که همه هستی ات را در گرو محبتش قرار دادی،به نام او شروع کن،این بعثت شد.

خیلی از امیرالمومنین دارند،تا مامورِ به سکوت است نمی تواند حرفش را بزند به بعثت نرسیده،اگر این جرأت الهی به او داده شد،این جرأت خدایی به او داده شد،نه از پیشِ خودش،اگر توانست حرفش را بزند این بعثت است.

《لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ 》(سوره مبارکه آل عمران/۱۶۴)

همه مومنین اهلِ بعثت هستند،یعنی در 《اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ》(سوره مبارکه العلق/۱)

همه اینها نقش دارند،تام و تمامش را رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دارند.

اینقدر امیرالمومنین را در غارِ حرا نشاند و به چهره اش از صبح تا شب نگاه کرد،شوخی نیست،یک روز و دو روز و ده روز هم نه،اینقدر به چهره امیرالمومنین نگاه کرد،وجه الله است،تا حق از ذاتش بیرون کشید که 《اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ》■《خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَق》،هاااا؟

این ظاهرش است،همه انسان ها از تکه های خونِ منجمد درست شدند،خلق شدند،

《خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَق》،رسولِ خدا اینقدر خونِ دل خورد،اینقدر خونِ دل خورد، تا انسانیتش در بستگی با امیرالمومنین به ظهور آمد

این راه ببین؛

تو اگر از الان‌تا قیامت یا صاحب الزمان بگویی،هیچ کس نمی گوید این کافر است،ناراحتت کنند،هیچی،بگو،شروع کن،از الان تا قیامت بگو یا موسی بن جعفر،اگر یکی به تو حرف زد،از الان تا قیامت بگو یا علی بن موسی الرضا،اگر کسی به تو حرف زد،از الان تا قیامت بگو یا محمد،یا محمد،یا محمد،بگو یا امام مجتبی،یا حسین،هیچ کس کارت دارد؟؟؟ هاا؟

دو دفعه بگو《 یاعلی》ببین چه کارت می کنند،می خواهی امتحان کن،در کوچه و بازار در خانه،درون، در محل کارت دو مرتبه بگو 《یاعلی》ببین چه کارت می کنند،میلیون مرتبه اسمِ همه را ببری،این مالِ 《علی》است حقِ 《علی》است.

 

یا رب این آتش که در جان من است

سرد کن همچون که کردی بر خلیل

 

با《علی》آشنایی شیرهِ جان آدم را می کِشند،هر چه بخواهی و نخواهی به تو می دهند.

حالا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می خواهد نام 《علی》را ببرد،اول به جبرئیل فرمود جبرئیل مواظب این باش،در آن نقطه اتصال تامی که اول مرحله وحی صادر شده باز مواظبِ حالِ 《علی》است.بدن می لرزد،نمی تواند خودش را نگه دارد،از دامنه حرا راه افتاد،جعفر یک دستش را گرفته،امیرالمومنین یک دستش را گرفته خودش را به امیرالمومنین می چسباند،تا خانه خدیجه آمد بدن تکان می خورد،

…خدیجه،آمد یک گلیمی،یک جاجیمی،یک لحافی،یک پتویی که رسول خدا را گرم کند را به رسول خدا پیچاند،باز می لرزد،باز دو مرتبه وحی آمد《 یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿۱﴾قُمْ فَأَنْذِرْ ﴿۲﴾وَرَبَّکَ فَکَبِّرْ》(سوره مبارکه المدثر/۱_۳)

از گلیم پا شد،خدیجه عرض کرد یا رسول الله بدن شما می لرزد،برای چه اینجوری هستی؟ آرامش…

فرمود خدیجه تا نروم دو مرتبه 《علی》را نبینم آرام نمی گیرم،من می دانم برای چه می لرزم.

بخوان.

فرمود چه بخوانم؟؟

《 بِاسْمِ رَبِّکَ》،در تفسیرها نوشته اند که با،بای زائده است《اقْرَأْ اِسْمِ رَبِّکَ》.

《السَّلاَمُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ الرَّضِیِّ وَ وَجْهِهِ الْمُضِی‏ءِ 》(زیارت مطلقه ششم امیرالمومنین علیه السلام)،صدایش بزن،اسمش را بگو.

بعثت شروع شد،آنچه که خاتم انبیاء در درون به محبتش اندوخته بود اینها را برملا کرد،باز هم در لفافه،باز هم به رسول الله گفته شد یا رسول الله خلق نمی توانند بکِشند.

اگر می خواهی خنده های《علی》را بگویی از بهشت صحبت کن،اگر می خواهی از تبسم 《علی》بگویی از بهشت صحبت کن،از جنت بگو،یک وقتی یا رسول الله به این خلق نگویی وقتی که زبان 《علی》را مکیدی و آن شراب طهور مستت کرد،در خلق نگویی،از این حرفها نزنی ها،بیا از کوثر صحبت کن،در لفافه بگذارش،یا رسول الله وقتی که می خواهی از ابرو به هم کشیدن《علی》بگویی از جهنم سخن بگو،که اگر او یک وقتی ابرو به هم بکِشد جهنمِ سوزان است،از《علی》که می خواهی صحبت بکنی،غضبِش را جهنم کن،و خنده اش را بهشت کن.

یا رسول الله وقتی می خواهی از مقامِ اُنسش صحبت کنی که بغلت نشسته تو در کنارش هستی از سدره المنتهى صحبت کن،از مقامِ معراج بگو،دَنا فَتَدَلّی را بگو،باز از 《علی》نگویی که مردم نمی پذیرند.

این معنای تنزُل است؛ قرآن را تنزیل دادند،《تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ》،قرآن را تنزُل دادند《 إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْر》مقام اُنس《علی》 را،اینقدر پایینش آوردند،پایینش آوردند،که آنوقت قرآن شد.

 

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

 

اگر رسول الله هم هست باید در لفافه بگوید،در مقام تنزیل حرف بزند.

 

کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست

این قدر هست که بانگ جَرَسی می آید

 

تا آنجایی که ؛موسی آنجا به امید قَبَسی می آید

 

خلق یک وقتی آشنا می شود،که این اُم الکتابِ عالم هستی،که تنزل پیدا کرده و قرآن از مقامِ معنای او و مرتبه باطنی او تنزل یافته است،یک وقتی می فهمیم،آن وقتِ ظهور حضرت بقیه الله حضرت حجت بن الحسن است.

پروردگار متعال ساخته،پرداخته،اینها از برجستگانِ عالمِ وجود هستند،سیصد و سیزده نفر آماده که می شوند،برای این سیصد و سیزده نفر،آقا امام زمان علیه السلام یک فرمایشی می فرمایند،از کجا؟؟؟

چه می گویند؟؟

یک حرفی می فرمایند که سیصد و یک نفرشان تکان می خورد.

 

آسمان بار امانت نتوانست کشید

 

《لَا یَحْتَمِلُهُ مَلَکٌ مُقَرَّب وَ لَا نَبِیُّ مَرْسَلٌ وَ لَا مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَهُ قَلْبَهُ لِلإیمَانِ》،سیصد و سیزده نفر از این زمره هستند هاا، مُؤْمِنٌ مُمْتَحَن هستند.

آقا امام زمان علیه السلام یک فرمایشی می فرمایند که سیصد و یک نفر تکان می خورند و دوازده نفر می مانند.

《فَلَما لَم یَجِدوا مَلجَاءً یَرْجَعُونَ إِلَیْهِ‌》،وقتی می بینند پناهی جز او ندارند،اینها باز دو مرتبه بر می گردند،خودش برشان می گرداند،دو مرتبه به آنها همواریِ راه می دهد.

آمدند به امیرالمومنین عرض کردند آقاجان خودت از زبان خودت بگو چه کاره ای ؟؟

فرمود《 أَنَا اَلأوَلُ وَ الآخِر 》،《أَنَا الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِن》،《أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیت》.

گفتند بلند شوید برویم 《قَد کَفَرَ ابنُ اَبی طالب》،پسر ابی طالب کافر شده بلند شوید برویم.

به درِ خانه فرمود آنها را بگیرد،درِ روی آنها آمد و نگهشان داشت،فرمود بنشینید تا به شما بگویم.

حرفِ دوم به قدرتِ حرفِ اول هم نیست،یک توضیحی دادند آنها آرام شدند.

همه اش تنزیل است،قرآن هم تنزیل است.

اگر موفق نشدی زیارت مخصوصه امیرالمومنین علیه السلام را در مبعث بخوانی،امروز جمعه است برو بخوان.

《کانَ عَلیه الصَلاهِ وَ السَلام تَاجاً لِرَأْسِهِ》،به به چه عبارتی است،《وَ مِجَنّاً دُونَ نَکْبَاتِهِ‏》،《علی》تاجِ سرِ رسول خداست،《کانَ تَاجاً لِرَأْسِهِ》،وقتی که بنا شد بُت ها را از آن بالا، پایین بیندازد،سیصد و شصت بُت بوده، «لا إله إلّا اللّه»،اول حرفی که به خلق زد فرمود اینکه این بُت ها را کنار بگذارید،یکی بیشتر نپرستید،به یک چهره نگاه کنید،او نقش ندارد،لذا خودش را فرستاد بالای دوشش،گفت برو اینها را بینداز،چون باید به او نگاه کنند،او 《وَجهُ الله》 است،آی مردم سیصد و شصت بُت،گفتند سیصدو شصت تا را رها کنیم،یکی را ؟؟

هنوز نفرموده آن یکی،کیست،او را نگاه کنید،این که بالای دوشش می فرستد یعنی آن یکی این است،بیایید این را نگاه کنید،اگر می خواهید بُت پرست هم بشوید چهره این دیدنی است،لذا در زبان خواجه شیراز که لسان الغیب است از این حقیقت مرموز به بُت و صنم یاد می کند.

 

صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟

 

حالا که رها نمی کنند علی جان خودت جلویشان را بگیر[این را هم اهل بیت علیهم السلام می سازند]،پا را روی دست های خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم گذاشت،بالا رفت پا را روی دوش گذاشت، یک بُتی بالا بود اسمش هُبَل بود،فرمود آقاجان دستم به بالای این نمی رسد،رسول خدا فرمودند علی جان پایت را روی سرم بگذار بالا برو《وَ تَاجاً لِرَأْسِهِ》،《علی》تاجِ سرِ رسولِ خداست.هر که می خواهد نگاه کند حالا بیاید چهره اش را نگاه کند.

در عرفان اصیلِ بودا که اصیلترین عرفانِ موجود در عالمِ اسرار و رموز است،آنوقتی که می خواهد حرف را به انتها برساند،می گویند اینکه سِرّ مرموزی که همه دنیا و هستی را می چرخاند کلمه《ایلیا》است.

 

صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟

حرفی را،سخنی را امام زمان تو می فرمایند که از آن برجسته ها هم،سیصد و یک نفرشان تکان می خورند.

دو مرتبه بر می گردند،مگر اینکه خودش برگرداند،مگر خودش نگه دارد،مگر خودش مواظبت کند،این بعثت است،هر که توانست این اندوخته ذاتش که به محبتش دلش عجین است،توانست به ظهور بیاورد بعثت را درک کرده است،و هر کسی هم اجازه به او داده نمی شود که از او صحبت کند،لذا خاتم انبیاء است،دیگران از انبیاء بودند نمی توانستند حرفِ《علی》را بزنند،《کُنتُ مَعَ اَلأنبِیاءِ سِرّاً》 در درون می پروراندند،از آنچه که ابراهیمِ خلیل یافته بود به هیچ کس در عالم نگفته بود《کُنتُ مَعَ اَلأنبِیاءِ سِرّاً》 ،از آنچه که موسی می دانست که یک قدرتی هست که دارد او را می چرخاند،موسی جرأت نمی کند حرفش را بزند،حق ممنوع کرده بود،نگویی که چه کسی دارد تاییدت می کند،نگویی که کیست دارد عصا در دستت اژدها می کند،نگویی که کیست دارد یَدِ بیضاء را در تو تامین می کند،موسی نگویی کیست که دریا را برایت شکافت و قوم فرعون را غرق کرد نگویی.

عیسی نگویی کیست که دارد به دمِ تو می دمد که بتوانی مرده زنده کنی،حرفش را نگویی،این سِرِّ عالمِ وجود است،این سِرِّ مُستَتِر مرموز است.

نوح نگویی چه کسی کشتی ات را به ساحلِ نجات رساند،یونس نگویی چه کسی از ظلمات نجاتت داد،اسمش را نبری،داوود نگویی چه کسی قدرت را به تو داد که دستت را در کوه کنی آهن ها را در بیاوری ،نگویی،اسمش را نبری.

به خاتم فرمود بگو اسمش را ببر،تا بیایند درِ خانه اش را آتش بزنند،اسمش را ببر تا بیایند پهلوی دخترت را بشکنند،اسمش را ببر تا چه کار کنند،چه کار کنند…اسمش را ببر.

که این چه مصلحت بوده است در ذات ربوبی،چه مصلحت بوده است در مقامِ مَشیّتِ حق که اگر نامش را نمی برد این حِقد و حسد ها همین الان هم همین است،نامش را ببر شروع می شود،از آنهایی که به نزدیکیِ نزدیکی خودشان را متصل…

از آنها شروع می شود،《عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ ﴿۱﴾.عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ﴿۲﴾ الَّذِی هُمْ فِیهِ مُخْتَلِفُونَ ﴿۳﴾کَلَّا سَیَعْلَمُونَ ﴿۴﴾》،اگر 《علی》را به دوستی گرفته،نمی پذیرد،اسمش را که ببری نمی تواند بپذیرد می گوید بگذار من اسمش را ببرم.

امام حسین علیه السلام اینجوری نیستند،اهل بیت علیهم السلام اینجوری نیستند.

اسمِ اهل بیت را ببر،اگر کسی با تو در ضمیمه است،هیچ تحرکِ حسد او را نمی گیرد.

این شجره ممنوعه است،شیطان هم همین جا تکان خورده،شجره ممنوعه است،با تو هم زبان است،با تو همگام است،با تو هم سخن است،اسم همه را ببر از رسول الله تا…

اما اگر که به دوستی به رفاقت به همراه بودن،هم مسیر بودن،هم مذهب بودن از 《علی》بگویی،خودش هم،هم رأی است می گوید برای چه او می گوید بگذار من بگویم،حسد می دود،آن که مخالف است هیچ،آن که موافق است هم می گوید برو عقب،می گوید چرا تو؟

این اختلافی که تو می بینی در میان فِرَق هست،بابا شما که همگی 《علی》می گویید چرا با هم بد هستید؟؟؟

جهتش چیست؟؟؟

این مالِ قدرتِ خودِ《علی》است.

پس این اختلاف برای چیست؟؟؟

همه دنیا با هم اختلاف دارند،چهارتا علی دوست برای چه با هم اختلاف دارند؟

این برای این است که تجلی جز برای خودش برای هیچ کس حلال نیست،حرام است،تجلی فقط مالِ خودش است،ظهور مالِ خودش است،حیثیت مالِ خودش است،و تا هستی باشد همین است،آن را به غیب برمی گرداند،[یک وقتی اگر این حرف را بشود گفت که نگوییم بهتر است،با صلوات رد بشویم بهتر است]

《لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ …》رسولِ خدا صلی الله علیه و آله و سلم خودش را با دوستانِ 《علی》در این مسیر همگام کرده است.

اگر تزکیه می خواهی در این راه است،اگر تعلیم کتاب می خواهی در این راه است،《یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ 》،هر چه می خواهی در سلوک به انتها برسی در این راه است،هیچ جای دیگر خبری نیست،آن آخرین حرف را امام حسین علیه السلام روز عاشورا بیرون کشاندند که آی مردم هر کس نمی داند من برای چه قطعه قطعه می شوم بیاید تا به او بگویم برای چه،گوش بدهید،هر که نمی داند برای چه خواهرِ من را،ناموس من را دارند به اسارت می برند به او

بگویید.

مالِ(برای) چیست؟؟ سِرّ عاشورا مخفی بود،همان وقت هم مخفی بود،اصحابِ امام حسین هم نمی دانستند چه خبر است،امام حسین چرا دارد خودش و همه را دارد به خاک و خون می کِشد،چرا،جهتش چیست؟؟؟

چرا به خاک و خون می کِشد؟؟؟

تارِ مویش را جبرئیل اجازه ندارد ببیند،تارِ موی زینب سلام الله علیها را نه جبرئیل نه میکائیل نه اسرافیل …

زمینه برای اسارت این خواهر می سازی؟؟

چیست؟؟

همه در این سوال هستند که این چه سِرّی است؟

واقعه عاشورا برای چیست؟؟

 

چرا خودش دارد زمینه را می سازد،چرا امام حسین دارد می سازد؟؟

تا آمدند جلوی لشکر سوال کرد،همه بشنوید،آی هر کس نمی داند من برای چه دارم شما را به خاک و خون می کشانم الان من می گویم.

سوال فرمود آیا من حرامی را حلال کردم؟؟ نه

حلالی را حرام کردم؟؟ نه

در دین بدعت گذاشتم؟؟ نه

فَبِمَ تَسْتَحِلُّونَ دَمِی؟؟؟چرا آمدید حلال می شمارید خون من را بریزید؟؟؟

چه گفتند؟؟؟

گفتند بُغضَاً لأَِبیک،چون بابای تو 《علی》 است،هر که بابایش 《علی》باشد ما او را به خاک و خون می کِشانیم.

در زیارت مخصوصه دارد 《وَ کانَ لِلْمُؤْمِنِینَ أَباً رَحِیماً》،《علی》نسبت به دوستانش باباست،یعنی به خاک و خون می کِشاند،بابای هر کسی است که عاشقش است.

 

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

علی ولی الله

یاعلی مدد

یاعلی مدد

یا علی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *