《بسم الله الرحمن الرحیم》
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
در روایت آمده “الحسین عبره کل مومن ” .
کلمه ” عبره ” یک معنای بسیار دلنشین و قابل توجه دارد ،کلمه ای که ائمه صلوات الله و سلامه علیه حتی خود سید الشهداء فرمودند ” انا عبره کل مومن” .
دو معنی از معانی “عبره ” اینها هستند ؛
1_یکی به معنای اشک چشم است .
که اشک چشم به انسان عبره (نشانه ) میدهد.یعنی عبور میدهد .وقتی آدم گریه کسی را میبیند، بیننده اشک و گریه از دیدن آن اشک عبور میکند به معنای یک غم ممتد و غصه بسیار شدید و میفهمد این حالش از لحاظ باطنی درهم است .برای همین هم به آن عبره می گویند چون به آدم اعتبار میدهد.
پشت این اشک چشم یک چیزی نشسته است .و این عبره از عبور می آید .ذهن و فکر را ،بینش و دانش قلبی را عبور میدهد .آدم از اشک چشم غصه و غم را درک میکند .
2_ یک معنای دیگر آن همان عبور هست ولی به آدم اعتبار میدهد.وقتی که اشک چشم را میبیند و عبور میکند از ظاهر به یک باطن اعتبار میرسد.
در امام حسین علیه الصلاه و السلام که آدم میخواهد از این اشک چشم عبور کند ،در همه شما به غم و غصه می رسید ، یک پندی میگیرید.
یعنی از اینکار نصیحت برایت حاصل شود.ولی در باب امام حسین اگر آدم پشت اشک چشم را میخواهد ببیند خود امام حسین علیه السلام آنجا تشریف دارند. جز امام حسین کسی پشت آن عبره نیست.
این تفسیرها و توضیحات و مسائلی که گفتیم برای اشک چشم ظاهر است .چون همه ی گریه ها در عالم آب قاطی دارد.برای خودش گریه میکند حتی اگر برای عزیزش هم گریه کند برای خودش است الا گریه بر امام حسین که آب قاطی ندارد.
این اشک را بردند در این آزمایشگاههای خدایی، تا عرش رفته از همه هم یک جور است.
اگر خانمی صبح با همسرس دعوا کرده و آنقدر ناراحت شده و آمد در مجلس امام حسین تا روضه خوان میگوید السلام علیک یا اباعبدالله او شروع به گریه میکند که منشاء آن همان دعوا و اوقات تلخی او با همسرش است اما اشک را که بردند آزمایشگاه دیدند همه اش امام حسین است .
اگر قرض دارید ،گرفتاری دارید، اینکه اسم امام حسین را میبریم بهانه خوبی است گریه میکنید.
حق ندارید بگویید او برای دل خودش گریه میکند .هر کس گفته ضرر کرده است و مشکل برایش ایجاد میشود.
اینها یک درسهایی است که ما باید یاد بگیریم ، ادب مجلس امام حسین ، ادب گریه .
قضیه ای برایتان بگویم ؛
یکی از کسانی که خیلی به اهل بیت ظلم کرده در تمام مسائلی که برای رسول الله مشکل تراشید، برای حضرت صدیقه طاهره مشکل ایجاد کرد،برای امام حسن که او اصلا موجبش بود.مروان لعنت الله علیه که از سران بنی امیه بود .بنی امیه با خودشان اختلاف پیدا کردند ،مروان یک طرف بود و بقیه طرف دیگر .بعد از شهادت حضرت اباعبدالله در میان بنی امیه اختلاف افتاد .در بنی امیه ،مروان حالت عجیبی داشت وقتی در جنگ جمل امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام غالب شدند و آنهایی که به جنگ با امیرالمومنین آمدند مغلوب شدند. مروان رفت توی کاهدونی زیر کاه ها قایم شد .حضرت تشریف آوردند و نیزه شان را زدند فهمیدند مروان آنجاست .فرمودند او را ببخشید .
همه جنگ جمل را او راه انداخته بود ، او عایشه را سوار ناقه کرده بود ، نقشه جنگ را کشیده بود . امیرالمومنین او را بخشیدند و بعد فرمودند هر کسی هم با مروان هست آنها را هم ما بخشیدیم .
وقتی که بنی امیه با هم اختلاف پیدا کرده بودند جناح روبروی مروان اعلام کرده بودند هر کس(از فراری ها ) به خانه زین العابدین پناه برد محفوظ است .
مروان جزو فراری ها بود.یک شب دلش برای خانواده اش تنگ شده بود گفت اینها که مرا پیدا کنند قطعه قطعه ام میکنند میخواهم مقداری با شما بنشینم و حسابی شما را ببینم .خانواده اش گفتند بلند شو برو اینها اعلام کردند هر کس تو را پناه بدهد خانه اش را روی سرش خراب میکنند ولو خانواده اش باشند .مروان خسته بود و خوابش برد.نصف شب بیدار شد که باز فرار کند زنش گفت خانه زین العابدین را پناهگاه قرار دادند برو آنجا قایم بشو دیگر به تو هیج کار ندارند .
گفت من غیرت عربی ام قبول نمیکند اگر هیچ کس نداند شما میدانید من به آنها چقدر ظلم و دسیسه کردم ، حتی اگر مرا تکه تکه هم بکنند بهتر از آن است که به آنجا پناه ببرم ، با چه رویی بروم .
گفتند پس ما را ببر تا نزدیکی خانه علی بن الحسین و ما را به او بسپار.
خودمان میرویم میگوییم پناه آوردیم تو نیا.
قبول کرد و رفتند در آن تاریکی کوچه ها تا پشت درب خانه امام زین العابدین را نشان زن و بچه اش داد و گفت من میروم سر به بیابان میگذارم تا ببینم چه برایم پیش می آید .همین که میخواست برگردد درب خانه امام زین العابدین باز شد خود حضرت صدایش زدند که مروان بیا هر کس بیاید تا پشت درب خانه ما، ما نمیگذاریم برگردد .کجا میروی؟
مروان مات مانده بود ،حضرت پای برهنه آمدند توی کوچه بغلش کرد و مروان با آن کارهایی که کرده بود سرش پایین بود و خجالت میکشید .حضرت دست بردند زیر چانه اش گفتند به چشمهای من نگاه کن خجالتت بریزد و دستش راگرفت به خانه برد .به غلام ها گفتند هر چه زودتر بروید غذا تهیه کنید اینها مدتی هست که غذا نخوردند و راحتی نداشتند. به کنیزها گفتند حمام درست کنید لباسهایشان را شستشو و عوض کنید .مروان نمی توانست غذا بخورد فرمودند مروان مثل اینکه من توی این خانه مزاحم تو هستم و راحت نیستی من یک باغچه ای خارج از مدینه دارم یا من میروم آنجا که تو راحت باشی یا تو برو .
مروان خیلی با حال و زبان شکسته عرض کرد پس اگر اینطور است من میروم آنجا.
حضرت هر روز برایشان غذا میفرستادند .حالا چند وقتی بیشتر نگذشته که همین بنی امیه به بچه های امام حسین گرسنگی و تشنگی داده بودند.
این مسأله تاریخی برای خود من یک مشکلی بود که خدایا مروان کیست که در چندین جا که مرگش قطعی بود از او حمایت کردند ؟ تااینکه یک روایت دیدم و آن مشکل را حل کرد.
امام حسین علیه السلام در سن سه یا چهار سالگی در کوچه ها بازی میکردند، مروان جوان بود و از آنجا رد میشد و دید امام حسین دارند بازی میکنند ، دوید امام حسین را بغل کرد گفت من از همه خانواده شما بدم می آید اما نمیدانم چطور است که تو را دوست دارم .
تو بچه با دل من چه کار کردی؟
پس پشت چشم تو هرکس میخواهد باشد هر جور که باشد پشتش امام حسین علیه السلام نشسته است از این اشک عبور کن برو آنطرفتر امام حسین را میبینی.
امام حسین علیه الصلاه و السلام غیر از همه اهل بیت علیهم السلام است حتی غیر از خود جدش رسول الله است.در این خاندان سید الشهداء رَحْمَهِ اللهِ الْوَاسِعَه است .آنجایی که دیگر رحمت خدا زورش نمیکشد و یکی ،دوتا،ده تا را جای میگذارد ،نوبت امام حسین میرسد .
امام رضا علیه السلام در حد بندگی امام حسین علیه الصلاه و السلام را دوست داشتند و اطاعت میکردند،من هم امام رضا را خیلی زیاد دوست دارم برای اینکه امام حسین را دوست داشتند.
رسول الله ، فاطمه زهرا را دوست داریم چون خیلی امام حسین را دوست داشتند.
امام حسین علیه السلام در خلقت چیزی است که این حال ما و کتابها و روایات نمی گنجد که این مسأله را بیان کند. عظمت خدا سنگ ترازوی اوست.
حضرت فرمودند :
“…أنا قتیلُ العَبره لا یذکرونی مؤمن الا استعبر”من کشته شده اشک هایم،(پشت این اشک چشم خودم نشسته ام) علامتش هم این است هر کس اسم مرا بشنود اشکش نمی آید ولی حالش طوری میشود که غم دارد و حال گریه کردن دارد.استعبر یعنی حالش جوری میشود که یک اشک چشمی و گریه ای داشته باشد واین علامت ایمان است.
ائمه علیهم السلام به گفته ها و زبان کار ندارند آنها دلبر و دلدار و دل بین هستند.با دل کار دارند.
صاحب کتاب کامل الزیارات”ابن قُوْلُوْیه” هستند.ایشان به بیماری دچار شدند که همه گفتند میمیرند.ایشان نامه ای به امام زمان علیه الصلاه و السلام نوشتند،کسی که داشت می رفت به حج داد گفتند موقع تعویض حجرالاسود تحویل بده(ناصبی های ملعون حجر الاسود را برده بودند و گفتن امسال می آورند نصبش میکنند، گفت این حجر را هیچکس نمی تواند نصب کند مگر اینکه امام برحق باشند و صاحب ولایت کلیه مطلقه باشند .هر چه چندنفری سعی کردند نتوانستند سنگ را بلند کنند) او نامه را گرفت در نامه نوشته شده بود که یابن الحسن یا حجت الله این مرض که دارد مرا میکشد میخواستم خودم بیایم که توان ندارم و در بستر خوابیده ام و قوت حرکت ندارم ،(چند حاجت داشتند و یکی از آنها این بود که آیا این مرض به مرگ ما منتهی می شود؟).
نامه رسان که به مکه رفت وقتی رسید دید دارند سنگ را نصب میکنند و هیچ کس نمی تواند ناگهان کوچه باز شد و مردم خودشان رفتند عقب و جوان ناشناسی تشریف آوردند و حجر را یکنفری بلند کردند و سرجایش گذاشتند .می گوید من فهمیدم این کسی که ابن قُوْلُوْیه،گفته نامه را به او بدهم ایشان هستند.پشت سرشان رفتم هیچ کسی دیگر نه سوالی کرد نه جوابی که شما کی هستید و از کجا آمدید.
رفتند به طرف «مَسْعیٰ» (جایی که صفا و مروه انجام می شود) میخواستند از آنجا خارج بشوند من رفتم که حرف بزنم صورتشان را برگرداندند و فرمودند نامه را به من بدهید.
در جواب نامه فرموده بودند سی سال دیگر زنده ای .بعد «ابن قولویه» در این سی سال این کتاب را برای امام حسین علیه السلام نوشتند.معلوم است که پشت” عبره” او امام حسین است و از امام حسین به امام زمانش متصل است .
اینگونه شیعه بشوید ،اینگونه کتاب بنویسید .اینها راه دارد .این که میگویی نمی شود برای این است که گوشه چشمت به کسی دیگری هم هست.
امام رضا علیه السلام وقتی خواستند اباصلت غلامشان را از زندان نجات بدهند یکسال،داد و فریاد میکرد یا علی بن موسی الرضا شفیعم باش، خبری نبود. موقع دفن حضرت رضا امام رئوف ،حضرت به او یاد داده بودند که اینها میخواهند مرا پای آن معلون هارون دفن کنند و این نشدنی است و باید بالای سرش باشد تو باید بروی بالای سر این ذکر را میگویی کلنگ کار میکند و فلان ذکر را میگویی یک تخته سنگی حرکت میکند و ذکر دیگری میگویی آنجا آب پیدا میشود ، ذکر دیگر را بگویی ماهی های زیادی آنجا پیدا میشود ، ماهی بزرگی می آید ، ذکر دیگری بگویی ماهی بزرگ ماهی های کوچک را میخورد (اینها همه معنا دارد) ، و هارون هم دارد میبیند اباصلت غلام مخصوصش ذکر میگوید و روز دیگر اباصلت را خواست و گفت من میدانم که آن ذکرهایی که تو میگفتی موجب شد که جای قبر بالا پیدا شود ،آن ذکرها چه بودند؟ گفت فراموش کردم ( واقعا هم فراموش کرده بود)
شروع به زدنش کردند و انداختند در زندان و هر روز میزدند اما یادش نمی آمد.به امام رضا گفت ما را دچار کردید ( وقتی دوستی به عمق بیاید این جور چیزها را هم دارد )
ای که از کوچه معشوقه ی ما میگذری
باخبر باش که سر میشکند دیوارش
امام حسین گفتند هر کس با من بیاید کشته میشود .اینجا بوی خون می آید .اینجا امورات دنیایی نیست .اگر مردش هستید بفرمایید اگر نه از وسط راه برگردید.
سفره ،غذا، منصب، مقام بعد از اینست که در خونت دست وپا بزنی و بغلتی.
اباصلت یک شب دیگر عاجز شد گفت آقا اگر میخواستید مرا دچار این کتک خوردن ها و زندان کنید چرا به من یاد دادید علی بن موسی الرضا به دادم برسید، اما دل نکند و نبرید.حضرت تشریف آوردند و اشاره کردند و غل و زنجیر از پاهاش باز شد و فرمودند چشماهایت را ببند و دستت را جلو بیاور و چشماهیش را که باز کرد هرات پشت درب خانه اش بود.
دامنشان را گرفت و گفت آقا من که از شب اول شما را صدا میزدم که به دادم برسید چرا حالا آمدید؟
فرمودند میگفتی اما چشمت امیدت به دوستانت که وزیر و وکیل و در دربار هارون هستند بود، مرا صدا میزدی ولی میگفتی آنها یک کاری برایم میکنند.امیدت به آنها بود.
خالص باید ما را بخوانید.
در عالم وجود هیچ کس کاره ای نیست جز چهارده معصوم .خدا اختیار عالم هستی را داده به چهارده معصوم علیهم السلام.
در استشفای به تربت هم باید از همه چیزها قطع امید کنید شفای تربت حاصل میشود.
یا اباعبدالله دل ما را از همه چیزها خالی کن فقط پر از مهر خودت قرار بده.
اینکار ما نیست به حق خودت به حق علی اکبرت کمک کن.
این نه کار اولیاءست نه کار انبیاءست نه کار ملائکه مقرب این کار خود شماست که دلمان را خالی کنید و خودتان را جای آنها بنشینید.دلمان را از همه میل ها خالی کنید .
بدانید دلتان را از میل و شوق بهشت هم باید خالی کنید تا آنها بیایند در دلتان بنشینند .
میفرمایند «انا قتیل العبره» من خودم اشک چشمت هستم .
حق متعال به امام حسین فرمودند : ” انا دیتک ” خونبهای تو خودم هستم .این یک معنای قشنگ شاعرانه و عاطفی دارد ؛ یعنی دم آخر خدا به امام حسین می فرماید خودم قربونت برم .خودم فدات بشم .
دو تایی اتصالی که در خلقت برای هیچ کس پیش نیامده برقرار شد.اگر جرأت داشتم میگفتم !! اما میگویم ؛
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
این اتصال دوتایی برای رسول الله هم پیش نیامد بدون واسطه جبرئیل، امام حسین با خدا ارتباط داشتند.در آخر روز عاشورا .
حق متعال در شروع جنگ به امام فرمودند حسین جان “بداء “حاصل شده از آنچه که اراده و مشیت قرار گرفته بود به شهادت شما ما منصرف شدیم ، از اراده و مشیتی که قرار گرفته بود زن و بچه ات اسیر شوند ، جوانهایت در خون خودشان بغلتند ،منصرف شدیم .هر چه هم از تقرب و مقام که برای هیچ کس غیر از تو نیست آنها را هم چندین هزار میلیون برابرش را به تو میدهیم .ما طاقت کشته شدن تو را نداریم بیا برگرد برو مدینه .
میدانید امام حسین چه فرمودند ؟
امام حسین فرمود ولی ما از راهی که آمدیم بر نمیگردیم و تا آخر این راه هستیم.
آنوقت بود که خداوند به ایشان فرمود : ” انا دیتک “.خودم قربونت برم.
عالم آرا دلربایی می کند
این حسین است و خدایی می کند
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یا اباعبدالله
از امام صادق علیه الصلاه و السلام سوال شد؛ آقاجان برای شفا و رفع بلا ، رفع خوف ، آیا تربت قبر مطهر عمو شما افضل است یا تربت جدتان ابی عبدالله الحسین علیه السلام ؟
امام صادق علیه السلام فرمودند:
حضرت فرمودند چه سوالی می پرسی . عموی ما درست است که مقام رفیعی دارند(عموی ما خیلی مقام دارد .امیر المومنین در آم غربت و بی کسی که همه رهایشان کرده بودند گاهی یک آهی میکشیدند می فرمودند اگر عمویم حمزه و برادرم جعفر طیار می بودند نمی توانستید با من اینکارها را بکنید .اینقدر حضرت به عمو متکی بودند )
ولی اگر کسی تسبیحی از تربت قبر مطهر سید الشهداء داشته باشد بدون اینکه ذکر بگوید و فقط تسبیح را با دستش بچرخاند، خود آن تسبیح برایش ذکر میگوید.(ذکر ما کجا و ذکر تربت کجا).
تربت امام حسین یک حقیقتی است نه اینکه مثل بقیه خاکها شرافت داشته باشد بلکه خودش حقیقتی در خلقت دارد که کسی از نظر معنوی و مواد ظاهری آن را نمی شناسد .مرده زنده میکند ،شفا بخش است، مرض های صعب العلاج را درمان میکند ( وقتی که امام حسین به کربلا وارد شدند سوال کردند این زمین اسمش چیست ؟
گفتند : عموراء ، غاضریه، شاطِئِ الفرات …ووو
و بعد گفتند کربلا.
حضرت فرمودند :
اعوذ بالله من کربلا.
” غاضریه ” در لغت عرب به معنای زمین شفا بخش است.قبل از حادثه کربلا ،تمام قبایل ،عشایر،اعراب جاهای دور دور هر مرضی میگرفتند آنجا برکه هایی بود از آب کم عمق که تا سینه یا زانو میرسید .می آمدند و از سر تا پایشان را از گل آنجا می زدند و خوب میشدند و میرفتند.( مثل عزادارهای لر در عاشورا که گل می زنند ، اینها سابقه دارد. این تداعی میکند و نماد غاضریه است که خودشان را به گل میکشند )
در آن وقت نه اسلام آمده بود نه حادثه کربلا رخ داده بود ، این زمین خودش موضوعیت داشت.
این زمین بستر شده برای امام حسین علیه السلام پس باید یک چیزی داشته باشد که خدا میداند.
بعضی از مریض ها ، امراض جلدی داشتند و چرک از بدنشان می آمد و در آن گل میرفتند ، نفرات بعد از آنها نمیگفتند اینها بدنشان آلوده است و به دنبال او در گل میرفتند و آنها هم شفا میگرفتند .وقتی بناست شفا بدهد دیگر کار ندارد که نفر قبل چه مرضی داشته و چطور شده است.
شب اباالفضل علیه السلام است.
نگاه کن که نریزد دهی چو باده به دستم
فدای چشم تو ساقی به هوش باش که مستم
عموی ما حمزه خیلی بزرگوار است و حضرت جعفر هم خیلی آقاست .
آی شیعه ، آی جوان، کسانی که چاره ساز بودند، مسائل حل میکردند اینها از یاد رفتند .اگر حاجت دارید گرفتاری دارید دامن کسی را بگیرید که امیرالمومنین به او نگاه میکرد.
میگفتند کاش میبودی برادر ،اگر بودی کسی نمی توانست اینکارها را در حق من انجام دهد.
دامنشان را بگیرید به حضرت جعفر طیار و حضرت حمزه سید الشهداء توسل داشته باشید.
اما خاک قبرحضرت حمزه علیه السلام کجا و تربت مطهر امام حسین علیه السلام کجا!!
کنون ز دانه انگور سبحه ای سازم
برای رفتن میخانه استخاره کنم
انگور و شراب و…استعاره از محبت اهل بیت علیهم السلام در زبان شعر و شاعری هستند.
امام صادق علیه السلام را دیدند که یک تسبیح از تربت سید الشهداء دستشان گرفته اند .
از ایشان سوال شد آقا چرا یک تسبیح گرانبها از سنگهای قیمتی دستتان نمی گیرید ؟
حضرت فرمودند : این تسبیح تکیه گاه من است .من به آن متکی هستم و هر چه دارم از اوست.
و این بر من سبکتر است از تسبیح های سنگ های قیمتی .(یکی از این دو فرمایش را فرمودند).
فرشتگاه آسمان (حور العین ) وقتی که میخواهند برای دوستانشان هدیه ای ببرند میروند از خاک قبر امام حسین علیه السلام هدیه میبرند.که از او ارزشمندتر چیزی در عالم نیست.
هر کسی که از تربت امام حسین علیه السلام تسبیح بسازد و یک دانه از دانه های تسبیح را حرکت بدهد و یک استغفار کند خداوند هفتاد استغفار برای او می نویسد و اگر اینکه به دستش بگیرد و استغفار هم نکند یک دانه تسبیح بیندازد خداوند هفت مرتبه استغفار برایش مینویسد( این اثر تربت است که وجودت را پاک میکند )این دیگر استغفار من و شما نیست استغفاری است که خدا برایش انجام میدهد.همین جور که بین خلق (ممکن الوجود)و خالق(واجب الوجود) فرق هست و قابل قیاس نیستند ،میان استغفار خدا و بنده اش هم همین اندازه تفاوت هست.
میفرمایند اگر کسی یک مرتبه بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد خدا ده مرتبه بر او صلوات میفرستد .
شیعه یک ذخایری داشته است ، نزدیکهای دامغان و نزدیک تهران و خیلی جاهای دیگر مکان هایی هست که به آن چشمه علی می گویند .مردم آن زمان احتیاج به آب داشتند و زراعت میکردند.گاهی اوقات خشک سالی بود شیعیان جمع میشدند شب و روز به یک نقطه ای از کوه نگاه میکردند و یا علی میگفتند(یعنی عده ای روز می ایستادند و ذکر یا علی می گفتند و بعد می رفتند و شب یک عده ی دیگر می آمد تا صبح یا علی میگفتند تا آب بیاید بالا .اسمش را “چشمه علی “می گذاشتند ).
آب حیات بخش است ” وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ۖ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ(انبیاء/۳۰) ”
همه هستی را از آب زنده کرد.
حالا ببینید این آبی که قرار شد زنده نگه دارد چقدر در این سیل ها و سونامی به قول خارجی ها، آدم کشته است چرا ؟
راهمان راه اشتباه رفتیم.بیایید دوباره برگردید.
تسبیح امام حسین را بگویید (می گویند حالا که اجتماع نمی پذیرند آهسته بگویید . مگر شما بنده اجتماع هستید ؟ اجتماع یعنی هزار بلا . مرض هایی آمده که اسم های مخصوصی دارند .یک تربت امام حسین دستتان باشد که مرض به شما روی نکند )
میگویید این حرفها قدیمی است ؟ خوب است شما هم مرض های جدید بگیرید ؟
این حرفهای عوامانه است؟ شما هم مرض عوامانه بگیرید خوب است؟
اینها که میگوییم فرمایشات امام صادق و امام باقر و اهل بیت علیهم السلام است .
کنون ز دانهی انگور سبحهای سازم
برای رفتن میخانه استخاره کنم
فرمودند در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
در نزد رأس حضرت سید شهداء (بالای سرشان) یک خاک قرمزی هست که آن شفا است از هر مرضی مگر مرگ.
(این مرگ را گذاشتند برای اهلش که یک کسی برود بگوید حسین جان من این خاک تو را میخواهم با مرگ .میخواهم برایت بمیرم.
باده درد آلودتان مجنون کند
صاف اگر باشد ندانم چون کند)
می گوید وقتی این حدیث را از امام مان شنیدیم و آمدیم بالای سر حضرت و مقداری به اندازه یک ذراع ، از سر انگشت تا مرفق(آرنج ) حفر کردیم .ناگهان نگاه کردیم دیدیم خاک نرمی از آنجا جاری شد به اندازه ی یک درهم یک خاک قرمز پیدا شد . این خاک مطهر را به کوفه آوردیم ،و با آب ممزوج کردیم و مالش دادیم و به مریض ها میدادیم همه شفا پیدا میکردند.
چی شده که الان اثر ندارد ؟ چه اتفاقی افتاده است ؟
در این روایت پاسخ می دهند ؛
فرمودند آن خاک شفا بخشی که میخواهید مریضهایتان را با آن خوب کنید آن خاکی که خوف را میبرد و امان می آورد از نزد قبر مطهر تا هفتاد زراع اطرافش این خاک این اثر را دارد.
می گویند به شعاع ده میل(واحد مسافت است.هر یک میل چهار هزار ذراع است و هر فرسخ سه میل است)، از قبر مطهر سید الشهداء می توان از این تربت استفاده کرد.
سبعین باع (باع هم یکی از واحدهای مسافت است ) که در روایت آمده تا این اندازه فاصله از تربت هم می شود از تربت سید الشهداء استفاده کرد و شفا پیدا کنید.
ابوحمزه ثمالی که دعای او در ماه رمضان هست از لات های قدیم بوده و بعد امام زین العابدین علیه السلام او را هدایت کردند.
می گوید در مکه خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و از حضرت سوال کردم که عده ای هستند که می آیند از خاک،تربت قبر مطهر جد شما برمی گیرند و به آن شفا حاصل میکنند.
حضرت فرمودند فاصله ای که شفابخشی در این تربت است چهار میل است.
حضرت صادق علیه السلام فرمودند خاک قبر مطهر سید الشهداء شفا میدهد ولو اینکه یک میل آنطرفتر از خود قبر مطهر باشد.
حضرمی از قول امام صادق علیه السلام می گوید اگر یکی از مومنین حق امام حسین را بشناسد و حرمت آن حضرت را حفظ کند و ولایت آن حضرت را بشناسد .علی رأس میل ( دو معنا دارد ؛ یکی اینکه به اندازه رأس میل سرمه دان، از خاک تربت مصرف کند و معنای دیگر این است که یعنی تا یک میل آنطرف از قبر مطهر خاکش شفا دارد) دوا و شفا است.
عن ابوبکر الحضرمی عن ابی عبداللّه علیه السلام قال لو انّ مریضا من المؤمنین یعرف حق ابی عبداللّه علیه السلام و حرمته اخذ له من طین قبر الحسین علیه السلام مثل رأس الأنمله کان له دواء و شفاء.
امام صادق علیه السلام می فرمایند اگر مریضی مقام و منزلت امام حسین علیه السلام را بداند و اعتقاد داشته باشد از خاک و گل قبر امام بگیرد به اندازه سر انگشت این خاک شفاء است برای او و دوای درد است.
” اخذ له ” معنایش این است که دیگری برایش بگیرید.چون بعضی ها خودشان سرمه میکشند و بعضی ها دیگری برایشان میکشد.یا اینکه دیگری برود برایش بیاورد.
در روایات دیگر هست که خودت باید بروی بیاری.
چطور است که وقتی از تلوزیون برنامه برای سلامتی پخش میکنند خوب گوش میدهید و میروید دارویش را تهیه میکنید ؟ این از تلوزیون که داروی قلابی تبلیغ میکند بهتر نیست؟ این روایات دین و مذهب شماست و به آن زنده اید.
فرمودند اگر کسی روی به قبله بود و جان داده (شصت های پاهایش را به هم می ببندند و پلک هایش را روی هم میگذارند و دست و پاهایش را صاف میکنند) و شما سوره حمد را خواندید و زنده شد تعجب نکنید .
در روایت دیگر هست اگر هفت مرتبه سوره حمد خواندید و بلند شد و زنده شد تعجب نکنید.
و در روایتی آمده اگر هفتاد مرتبه حمد خواندید و مرده ،زنده شد تعجب نکنید.
یکنفر در موقع خواندن روایت آنجا بود گفت چرا تربت امام حسین را نمی گویید که اگر به کام مرده بریزید زنده می شود.
پدربزرگ(مادری) ما رو به قبله و محتضر بود حاج دایی ما گفتند دونفر خانم محرم بیایند و دو طرفش بنشینند و یکی یک بیت را بخواند و دیگری بیت بعد که ؛
آمد به کرم شیر خدا بر سرم امشب
بیمار بودم شکر خدا بهترم امشب
صبح بیدار شدند دیدند که پدربزرگ ما بلند شده و صحبت میکرد که امیرالمومنین مرا شفا دادند.
این جور اعتقاد ها کجا رفته ؟
تربت سید الشهداء شفا بخش است .نام امام حسین شفا بخش است.چایی و قند که در مجلس روضه امام حسین را به قصد شفا بخورید شفا بخش است.گرد و خاک فرش این مجالس شفا بخش است.هیچ میدانید قبل از اینکه بیایید خود صدیقه طاهره فرش ها را جارو میکنند؟؟
خدایا این عقاید را در ما زنده نگه دار.
این عقاید را در بچه های ما منتقل کن.
خدایا روزی نیاید که ما با چشم تردید در این حقایق نگاه کنیم .
شیعه با این حقایق و عقاید زنده بوده خدایا با همین حقایق زنده شان بدار .
“اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ”
یاعلی مدد