زیارت وارث_جلسه سوم

 

《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

 

《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ آدَمَ صَِفْوَهِ اللَّهِ ،اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ،نَجِیِّ اللَّه، امین اللَّه》《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ مُوسىٰ کَلِیمِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ عِیسىٰ رُوحِ اللّٰهِ》《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ عِلْمِ الْأَنْبِیاءِ اللّٰهِ 》.

در زیارت نورانی وارث عباراتی مختلف ذکر شده است، یعنی زیارت وارث را وقتی در کتب اهل روایت و اخبار می بینیم به کلمات و عبارات مختلفه ای این زیارت را نقل کرده اند،

《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ آدَمَ صَفْوَهِ اللَّهِ،صِفْوَهِ اللَّهِ》

《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِىِّ اللَّهِ》

هست ،《 امین اللَّه》هست،《نَجِیِّ اللَّه》هم هست.

در یک زیارت ،زیارت وارث به این عبارت شروع شده ؛

《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ عِلْمِ الْأَنْبِیاءِ اللّٰهِ 》.

[به اندازه ای که مورد لزوم بحث ماست،همین نقل اختلاف است که عرض میکنم ،به علت اینکه معنای تمامی و شرح بالایی نسبت به این زیارت تا حالا داده نشده و گفته نشده مجبور هستیم هر شب هم به مناسبت ارتباط بحث یک فهرست مختصر از مباحث لیالی گذشته نقل کنیم و هم عزیزان تازه وارد را ولو یکنفر را با بحث خودمان آشنا کنیم.]

وراثت دو قسم است ؛ یک وراثت ظاهریه است و یک وراثت معنویه و باطنیه.

وارث یا از دیگری مال و ثروت و دارایی را به ارث میبرد یا مقام معنوی و مَلَکاتِ فاضله آن شخص متوفی را ،مورث را به ارث میبرد.

یا پول زیادی به ارث نصیب وارث میشود یا شأن و مقام معنوى از دیگری به وارث می رسد .

برای چه می گوییم از دیگری، نمی گوییم از پدر؟؟؟

چون که مولا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام هم وارث رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم هستند .

اما وارث امر معنوی هستند ،پدریت هم در اینجا نیست،اُبوت نیست،یعنی امیرالمومنین علیه السلام، مولای اهل یقین،وارث رسول خدا هستند نه اینکه فرزند رسول خداست،وارث شئون معنوی و مقام والای باطنی ،رسول خدا حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است و از آن ذات مقدس شأن معنوى را به ارث برده است.

آقا امام حسین علیه السلام وارث آدم است یعنی پول های آدم نصیب امام حسین شد؟؟؟

این که نیست.

هرچه مِلک و منال آدم صفی داشته اینها رسیده به امام حسین علیه السلام ؟؟

《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ آدَمَ》،این نیست واِلا همه ما وارث آدم هستیم، زن و مرد و سیاه و سفید و دارای هر دین و مذهبی که هستیم به وراثت ظاهریه وارث آدم هستیم .این نیست.

به وراثت معنوی است؟؟ آدم دارای شئون نبوت بوده، نبوت هم که از

آدم به ذات مقدس سید الشهداء صلوات الله و سلامه علیه انتقال پیدا نکرده است. این هم که نیست.

حتی از نوع وراثت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام [این را هم دقت کنید] حضرت مرتضی از حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله هم نیست،وراثت از این قِسم هم نیست.

یعنی آن خیلی وراثتِ بالایی است،خیلی عالی است،

《عَلِیٌ وَارِثِی مِنْ بَعْدِی》،خیلی بالاست.

حتی از این نوع هم نیست.

چه قسم است؟؟؟

????????????این قسم از واقعه کربلا تا به حال گفته نشده است.

در زیارت وارث اگر هم کسی برقی بر او جسته و دلش را نورانی کرده اینقدر ترسیده که این حرف را بزند ،اینقدر ترسیده و خوف او را گرفته جرأت ابرازش را هم نداشته است.

آن چیست؟؟؟

وارث اسم خداست.

[بحث از اینجا می آید به انتقال خودش در امشب ، تا امشب این حرف را گفتیم که وارث اسم خداست،وارث صفت حق است،به دو اعتباری که در اسماء و صفات گفتند.ما هر دو را می گوییم.]

همینطور که وارث حق جل و علا است ،نسبت به همه هستی،افراد ممتاز را از خِلقت بیرون می کشانیم ،نمی توانیم بگوییم که ؛ خدا وارث است ،حسین است، حسن است، جمشید است، تقی است،نقی است،هی اسم بشماریم بگوییم در آن زمان است،در آن زمان است، نه این نیست.

خدا وارث مَن فی السماوات و مَن فی الارض است.

یعنی چه وارث است؟؟؟

یعنی هر موجودی باید هستی اش را تحویل حق بدهد،

هر چه هستی دارد،موجودیتش را باید برگرداند ،چه بخواهد چه نخواهد، باید آن را برگرداند.

وارث اسم حق است ،مثل اینکه شهید اسم حق است.

گفتیم و دو مرتبه هم باید بگوییم 《شهید 》به معنای این نیست که سرش را بریدند کارش تمام شد ،دیگر از او خبری نیست،شهید اسم خداست،زنده ى بیدار، زنده ى آگاه،زنده ای که سیطره وجودی بر همه هستی دارد،او شهید است.

انتخاب می کنیم ،از این موجودات اول بابای بنی آدم را ،بابای بشر را که از همه چشم گیرتر است،آدم، خدا وارث آدم است،اسم او هم وارث آدم است،خدا وارث نوح است اسم او هم وارث نوح است.

لطافت و ظرافتی که در این بحث است این است که حق مقام صفوه را اینجا در مدّ نظر می آورد،وارث صفوه را،صفی الله را، مقام صفوه را دارد،صفى الله است.

یعنی آنچه که از صفی اللهی به آدم رسیده،این وارث به او داده است.

[باز مجبوریم حرف گذشته شب اولمان را بگوییم ،چون چهره در استماع عوض شده است]

اشک چشم آدم به آدم ابوالبشر، بابای همه ما ،بابای من و تو صفا داد،این گریه ای که کرد او را مُصفا ساخت.

خاصیت اشک هم همین طور است،هر چشمی که گریان نباشد ،از قساوتی که توی دلش هست به خدا پناه ببرد.

علامت لطافت و ظرافت معنوی در اذن دخول های مشاهد مشرفه هم هست اگر اینکه موقع اذن دخول قلبت شکست ،اشکت جاری شد ،بدان اجازه دادند .

مِفتاح است، سوال و جواب آنجا که کلمات رد و بدل نمی شود آنجا وقوع حوادث معنوی گویای آنچه حق آن را می سازد،هست.اگر دلت شکست، اشکت جاری شد ،این دلیل است که کلید محبت قفل دلت را باز کرده است و وارد بشو.

از قلب قسی به خدا پناه ببرید . علامت قلب قسی چیست؟؟؟

چشمی که جامد است،جُمُودُ العَینِ یَدُلُ علی قَسوَهُ القَلبِ.

چشمی که نمی تواند گریه کند این دلالت بر این دارد که قلبش سنگ است.

لذا فرمودند که قلبهایی هست که “أَشَدُّ قَسْوَهً مِنَ الْحِجارَهِ ” است، قرآن هم دارد ،از سنگ سختر است چون می بینید از سنگ آب بیرون میزند ولی این قلب به چشمهایش اجازه نمی دهد که گریه کند.

لذا چشم گریان،چشمه یا منبع فیض خداست.

راجع به بکاء،گریه،چشم گریان.

این سرچشمه را،این منبع را میدانید چه کسی تصاحب کرده است؟؟؟ امام حسین علیه الصلاه و السلام.

توى عالم فقط کسی که توانسته این سرچشمه را بگیرد و تصاحب کند و اجازه مطلق داشته، این معنایش است ؛ 《یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ》

اگر میخواهی گریه کنی بر او گریه کن،صاحب این چشمه است.

باید بگوییم ،گریه های سابق آدم اعتبار نداشت چون گریه بر خودش بود،بر ندامت و گناه و خطیئه خودش بود، گریه آخِر که وجود آدم را صفا داد و صِفی الله شد همان اشکی است که یک قطره بر امام حسین علیه السلام ریخته شده صفی الله، وارث آدم است یعنی مقام صفوه را امام حسین به آدم داد و صفی الله شد.

[از نوح هم برایتان گفتیم،رد میشویم]

عبور می کنیم می رسیم به این کلمه ؛ 《السَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ عِلْمِ الْأَنْبِیاءِ اللّٰهِ 》، اعتباری که برای وارث در بیان کلمات قبلی داشتیم که معنایش ارجاع همه موجودیت از سید الشهداء به همه انبیاء است .

اینجا هم باید همین حرف را بزنیم ، امام حسین علیه السلام وارث علم پیغمبران است هااااا؟؟؟

عجب!!!! این حسینِ ماست که ریزه خورِ خوان پیغمبرها باشد؟؟؟هاااا؟

بگوییم اینکه انبیاء منبع اند،مخزن اند،اصل اند،امام حسین علیه السلام فرع است هاااا این را بگوییم قبول می کنید؟؟؟ اگر قبول دارید من این را بگویم ؟

چقدر از امام حسین نور گرفتید؟؟ چقدر از محبتش مُستَنیر شدید؟؟ چقدر از عنایتش قلبتان پر است،وجودتان سرشار است؟؟؟

من این را بگویم خوب است،که بگوییم امام حسین علیه السلام در علم فرع است و آنها اصل هستند؟؟؟

این حرف درست است؟؟این را بگوییم خوب است هاااا؟؟

جدش میفرماید «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» حداقلش علماء امتی ،اهل بیت علیهم السلام هستند.

این را که میتوانیم قبول کنیم،نمی گوییم دیگران .

وارث آدم است،هستی آدم به او بر میگردد،موجودیتش از اوست.

دیشب چه گفتیم؟؟ به همین معنا وارث خاتم است،به اسمیت و صفتییت هاااا.

به همین معنا وارث علم انبیاء است،یعنی انبیاء هر چه آگاهی دارند ،علم نبوت،علم رسالت،علم الهی ،علم نوری،چون علم آنها که علم اکتسابی نیست،این علومی که من و شما با آنها کار می کنیم که این علم نیست،آن علم است.

علمی که نورٌ، باید پیغمبرها از این علم داشته باشند یا نه؟؟؟«أَلْعِلْمُ نُورٌ یقْذِفُهُ الله‏ُ فِی قَلْبِ مَنْ یشآءُ»،اگر کسی از این علم خودش بهره نداشته باشد نمی فهمد امام حسین علیه السلام چه جوری وارث علم است، باید از این علم داشته باشد،نمونه ای پیشش باشد که وارث را، منبع را،مخزن را،بیابد.

آن علمی که نور است،و انبیاء الله با آن علم جلوی پایشان را می دیدند،و جلوی پای دیگران را هم روشن می کردند،و تاریکی را با آن علم از جلوی چشم امت خودشان و پیروان خودشان بر می داشتند،این علم وارثش اباعبدالله علیه السلام است،سید الشهداء است. وارث یعنی چه؟؟؟

یعنی اسم خدا.

خدا چه جوری وارث است؟؟؟

به همان معنای پُرش، امام حسین علیه السلام وارث این علم است.

یعنی 《مُئتِل العِلم لِأَنبیاء》[ نگارنده: نمیدانم املاء این جمله درست است یا خیر]

وراث ،وراث ظاهریه نیست،گفتیم برای چه؟ به جهت اینکه اگر وراث ظاهریه باشد من و تو هم باید باشیم.

وراثت معنوی در نبوت هم نیست،چون امام حسین علیه السلام را ما پیغمبر نمی دانیم.

حالا این را بگوییم؛ می شود یک کسی توی عالم سر بردارد هااا و یک چیزی بداند که از پیغمبر زمان خودش بیشتر باشد،پُرتر و بهتر باشد،این می شود؟؟؟

قرآن ما می گوید می شود.

_عه ، قرآن این جور حرفها را هم دارد؟؟

_بله دارد ،سلمیان پیغمبر را می شناسید؟؟؟

_بله می شناسیم.

[چون شب یازدهم محرم است،شب تاسوعاست ،این معنا را باز نمی کنیم،رد می شویم ،چون سلیمان را آخرش،عشق حرکتش داد هااا،این را به شما بگویم ، واِلا دچار منصب و جاه و مقام و منال نبوت که عیب ندارد ،زشتی ندارد،آنچه که سلیمان را تکان داد خبرِ…

عیب ندارد بگویم ،چون عاشورا ،کربلا حرفش را همه اش از عشق شروع کرده است.]

یک پرنده،یک مرغ به نام هدهد خبر یک چشم و ابرو را برای سلیمان آورد، او را زیر و رو کرد.

یک زنی است، بلقیس است،کجا سلطنت می کند ،چه جوری است،چه جوری است.

آخِر تو هم که با چشم و ابرویت ما را زیر و رو کردی حسین جان.

تو هم همین کار را سر ما آوردی.

تو هم ما را دگرگون کردی، تو هم ما را انقلاب دادی،تو هم ما را عوض کردی،مگر تو نکردی؟؟؟

هدهد صبای تو میدانی کیست؟؟؟

هدهد صبای تو آن محبت بدون هیچ قاعده ای است که نمیدانم چه کسی به ما داده است.

سلیمان گفت چه کسی می تواند تخت بلقیس را بیاورد؟

《قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ 》

یک کسی که نیروهای مرموز غیبی با او بود می توانست در وراء ماده تصرف کند،یک عفریتی از جن گفت من قبل از اینکه جایت بلند شوی می آورم.

[اینجا با آن کار داریم]

《قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ》

یک کسی توی عالم با اسم علی علیه السلام آشنا ،یک کسی توی عالم با اسم حسین علیه السلام آشنا،او گفت قبل از اینکه 《یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ 》چشم بر هم بزنی من می آورمش.

این آصف بن برخیاست ،نه پیغمبر است نه وصی پیغمبر است، یک موجودی است از یک حرف ،از یک لفظ،از یک سخن اطلاع دارد که توی درونش جا کرده است .《قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ》،حضرت سلیمان متابعتت واجب است،آصف بن برخیا هم باید متابعت تو را بکند، اگر خودت میدانستی می خواستی بیاوری، برای چه آصف بن برخیا را استخدام کردی؟؟؟

چون 《عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ》داشت.

[اینجا باش تا به تو بگویم]

هر کسی تو هر مقامی تو هر منزلتی هست باشد ،مقابله که کرد با دوست علی ،عاشق علی،باید خاک پایش را سجده کند، هر کس میخواهد باشد، [اگر]نکند، شیطان است،[اگر]نکند، شیطان صفت است.

بله حرف این است،هر چه پول داری، هر چه منصب داری،هر چه مقام داری،هر چه علم داری باید به پای دوست علی بریزی، اگر این در تو هست می توانی حرف را بفهمی،اگر نیست به جان امام حسین علیه السلام ادب به خرج بدی و بیخود خودت را به این در و آن در نزنی بهتر است،هاااااا.

گِل آدم،خاک آدم،بوی دست 《علی 》می داد ،او هم شد سجده کن 《 وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ 》

دم مزن ای دل که همه دم علی است

روح خدا در تن آدم علی است

 

با روایت ؛ روحی که در تن آدم دمیده شد آن روح ما بودیم،عیسی که روح الله است این نفس در او هست،

آن روح ما‌ بودیم.

ملائکه سجده کنید، همه ملائکه سجده کردند اِلا ابلیس ، ابلیس سجده نکرد، چه گفت ؟؟؟

گفت من ناری هستم این خاکی است،ناری فضیلت دارد،شَکل اول منطقی هم به قول علما هست، صغری کبری ،نتیجه هم خیلی خوب.

حق فرمود برای اینکه《 یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ 》

چون دست من به او خورده بود، یدالله روی او کار کرده بود،برای همین سجده نکردی،؟

سراغ روایاتش نمی رویم تا مردم ،تا عالم تا هستی،به پای دوست 《علی 》نیفتند وضعشان خوب نمی شود،می کِشند.

چه زمان عالم گلستان می شود؟؟؟

راه به اهل بیت علیهم السلام نیست هاااا، راه به نور محمدیه،نور علویه، و نور فاطمیه و حسنیه و حسینه، راه به آنها نیست، به آنها هیچ راه نیست،توی این مقام مردم پایین بیایند.

می خواهی بروی زیارت امام حسین علیه السلام ؟؟؟ بله.

این همه راه رفتی، میخواهی بروی زیارت امیرالمومنین علیه السلام ؟؟؟ بله این همه راه رفتم .

زیارت آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام هم می روی هااااا؟؟؟

زیارت را بخوان ،از کنار قبر مطهرش، می فرستنت دو مرتبه درِ خانه خودت، پاشو برو《 وَالٍ لِمَنْ والاکمْ 》،اگر می خواهی ما را زیارت کنی هر کس ما را دوست دارد دوست داشته باش.

《مُحبٌّ لِمَن أحَبَّکُم》،اگر راست میگویی ،می خواهی ما را زیارت کنی؟؟؟

می خواهی ما را بیابی؟؟؟

می خواهی ما را درک کنی؟؟؟

می خواهی ما را ببینی؟؟؟

می خواهی ما را به شهود عینی مشاهده کنی ؟؟؟

می خواهی با ما باشی؟؟؟

برو دوست ما را پیدا کن او را دوست داشته باش واِلا راه نیست.

حالا ولایت را بفهم، یک مطلبی است که نفس در طغیان و سرکشی،اجازه نمی دهد که برای 《ولی》خضوع کند ،همین طور که در اصل توحید می سازد از زیر بار ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام در می رود. وقتی می گویی بگو 《یاعلی》 می گوید : می گویم 《یا الله》.

این نفس ظهور می کند نمی خواهد برای نقطه نوری خضوع کند که نفس را تصاحب می کند و تمام پلیدی ها را از بین می برد ،می رود خودش را پناه خدا می گیرد ،شیطان هم همین حرف را گفت ،گفت من به جز تو کسی را سجده نمی کنم، بهترین حرفهای عالم است که موحدین خود ساخته از خدا بی خبرِ دارای نفس می گویند،او هم همین را گفت، گفت من فقط خدا را سجده می کنم ،تو را،من موحد هستم.

همین طور که توی نقطه ولایت نمی تواند به خضوع بیاید ،نفس به طغیان تمام است وقتی هم به او می گویی دوستِ《 علی》 را بگیر می گوید من خودش را قبول دارم .

اگر خودش را قبول داشتی،دوستش را هم قبول داشتی.

خودش را قبول نداری،لذا ولایت نفس کُش است.

نفس کُشته نمی شود مگر هر کس زبانش،دلش،دستش،صورتش،هر جا وجودش بوی《 علی 》می دهد بر آن خاک سجده کنی.

بر بَلدِه بلد که الان آنجا قبر حضرت سید محمد است شهری بود زمان آن بزرگ ،از درِ خانه اش بیرون آمد ،یک دختر بچه سه چهار ساله هم بیرون آمد توی کوچه

خاکی،دختر کوچولو ،خیلی کم سن، داشت از کوچه رد می شد ،این هم که مشهورِ زمان خودش است ،ولی متهم به بی دینی است ،حرفهایی می زند که مردم زمانش قبول نمی کنند،او خاک کف پای این دختر سه چهارساله را با دست جمع می کند و روی صورتش می کشد،مردم گفتند از تو بی دینی زیاد دیده بودیم حالا دیگر خاک کف پای دختر بچه را سجده می کنی؟؟؟

گفت آخر نمی دانید این از دودمان مصطفی است، شما نمی دانید این بچه سید است،اگر این خاک پایش را من سجده نکنم نمی توانم برای رسول خدا خضوع داشته باشم ،لذا هر زمینی که نشان کف پای تو بود سالها سجده گه اگر نظر خواهد بود ،اهل نظر.

اسماعیل به مقام ذبیح اللهی نرسید مگر از این نقطه،

《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا وارِثَ اِبْراهیم》ابراهیم به مقام خُلَّت نرسید مگر از این نقطه،چون وقتی خانه را بنا کرد ایستاد،شروع کرد به این خانه،خدایا این را برای چه گفتی بساز؟؟؟

قصدت چه بود؟؟؟

برای اینکه تو را دوست داشتیم میخواستیم مقام خُلَّت به تو بدهیم، گفتیم یک خانه ای بساز که این زادگاه علیِ ما باشد، این مقام است.

او ایستاد در مقام حیرت تمام ،ثقل معنوی،سنگینی باطنی آمد جسمش را گرفت، ظاهر ، این ظاهر را هم سنگین کرد ،اینقدر سنگین کرد که پا بر سنگ نشست ،لذا می بینی در طواف کعبه در حج پشت مقام ابراهیم باید نماز بخوانی، برای چه؟؟؟

به جهت اینکه یک عاشقِ علی ،یک حیران در مقامِ علی

به نام ابراهیم ایستاده ،آنجا اثرِ پایش به سنگ نشسته ،آنجا باید پشت آن مقام قرار بگیری نماز بخوانی،جلوتر بایستی نمازت باطل است، طوافت هم باطل است.

میخواهی بلا برایت نیاید؟؟؟ تو با دلِ دوستان علی چه کار کردی، میخواهی بلا نکِشی ؟؟؟

تو اصلا چه کار نکردی با علی گویان،با حسین گویان،تو چه کار نکردی؟؟؟

زندگی ات را بررسی کن ببین بلا خیز هست یا نیست.

ملائکه گفتند ،دیدند،علوی ها را ،دیدند حسینی ها را،که اینها بی سر و سامان هستند،منظم نیست، چه گفتند؟؟؟

《وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ 》

خدایا تو اینهایی که می گویی ،که اینها بی نظم و ترتیب هستند، اینها کارشان بی قاعده است،حق می گوید من چیزی می داند که شما نمی دانید، بوی علی می دهد سجده اش کن.

گنه کار است، او را بخواهید،بد است ،زشت است او را دوست داشته باشید.

میدانید علی علیه السلام خودش هم همین کار را با دوستانش می کند؟؟

آغوش باز کرده می گوید بیایید،آنهایی که گنه …

حق فرمود من قسم یاد کردم،عهد بستم،پیمان ربوبی بستم ،چنین خدایی کردم که داخل کنم جهنم را از کسانی که علی را دوست ندارند ولو اطاعت من را بکنند،هر چه میخواهند.

و وارد کنم به بهشت ،کسانی را که علی را دوست دارند هر چند من را گناه کنند.چه می خواهی؟؟؟

خدا این کار را کرده، رسول خدا این کار را کرده،خودِ امیرالمومنین آغوش باز کرده،می پذیرد ،من و تو چه کار کنیم ،برای چه نگوییم ؟

امام صادق علیه الصلاه و السلام مى فرمایند:

«مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی على الحُسین وَجَبَت لَهُ الجَنَّه»

 

امام حسین است، حضرت صادق علیه السلام مى فرمایند اگر گریه کن یک قطره اشک بر مصیب جد ما اباعبدالله بریزد به قدر کف های دریا، برگ درخت ها،عدد ریگ های بیابان گناه داشته باشد می بخشد.

من چه کار کنم آخر؟؟

تو برای چه کنارش چیزی می گذاری؟؟

نکند که از نیروی ولایتش بی خبر هستی؟؟

نکند که بی بهره هستی؟؟

نکند با او راه نداری؟؟؟

نکند تاریکی؟ نکند ظلمانی هستی؟

خودت را درست کن.

خوب،امشب هم از ابالفضل عباس، باب الحوائج بخواهیم ما را درست کند. از او بخواهیم ما را آشنا کند،این ذات مقدسش صاحب لوای سید الشهداء علیه السلام است.

ابالفضل علیه السلام پرچم دار امام حسین علیه السلام است.

ابالفضل توی دستگاه امام حسین همه کاره است.

امشب بخواهیم آقاجان ما را با امام خودت،ما را با مولای خودت ،ما را با سید خودت آشنا کن.

ما میدانیم امام حسین علیه السلام تو را دوست دارد،وقتی که تو درِ گوشِ برادرت گفتی ،درِ گوش سید و مولایت گفتی اگر حرف من را قبول نمی کنی لقب باب الحوائج را از روی من بردارید ،…فرمود نه عباس جان مقام را به تو دادیم بر نمی داریم ،ما مرده را زنده می کنیم ،باشد .شما اینکاره هستی،تو باب الحوائجی

《 إذا کان ‏ساقی ‏الحوض ‏فی ‏الحشرِ حیدرٌ. فساقی ‏عَطاشى کربلاءَ أبوالفضلِ. 》

 

اگر بابای شما 《علی》 ساقی کوثر است،عباس جان تو که منصبت از بابایت بالاتر است!

تو ساقی کربلایی ها هستی، تو ساقی حرم حسینی هستی، مقام تو که ارجمندتر است،لذا دستِ ما را بگیر ای ساقی حرم.

خیلی حاجتمند توی این مجلس هست من میدانم، هر کس درمانده است می گویند برویم اینجا نام امام حسین علیه السلام برده می شود،نام ابالفضل ،نام علی، نام محمد و آل محمد علیهم السلام برده می شود ،خیلی دردمند توی این مجلس هست به من حاجت هایشان را می گویند ،گرفتاری هایشان را می گویند،بیایید امشب دامن ابالفضل علیه السلام را بگیریم ،خیلی محکم بگیریم،باب الحوائج است،قمر بنی هاشم است،خیلی مقام دارد،خیلی منزلت دارد،اینقدر مریض داریم ،اینقدر درمانده داریم،اینقدر گرفتار داریم، اینقدر مریض روحی داریم،آقا باب الحوائج ،قمر بنی هاشم ،یکی اینکه بیا امشب ما را با خدا آشتی بده،این امراض پلید روحی ما را تو بیا امشب شفا بده،ما را با پدرت،با جدت،با برادرت،با محمد و آل محمد علیهم السلام آشنا کن که این مقصد تو بوده،این مسیر تو بوده،بیا امشب تو این کار را بکن،و ما از تو بعید نمی دانیم که اگر تو را به حق امام حسین ،سید و مولایت قسم بدهیم تو دست به کار بشوی.

شراب عشق چنان مست کرد سقا را

نخورد آب و به دشمن سپرد دریا را

 

ای جوانمرد عالم ،باب الحوائج ،ابالفضل العباس تو جوانمردی را از بابایت حیدر کرار به ارث بردی،ای جوانمرد ،

 

《رَحِمَ الله عَمُّنَا العَبّاسُ کانَ نافِذَ البَصیرَهِ، صٌلبَ الإِیمانِ》

اولین مقام عشق را نسبت به امام حسین علیه السلام ،آقا ابالفضل العباس دارند،توی مقام محبت یک ریزه کاری هایی هست[ امشب شبِ آقا حضرت ابالفضل است به این زودی عبور نمی کنیم ،به حق خودش قسم اصلا حالت جسمی من و حالت روحی ام ،هر دو تا ، خیلی اقتضای صحبت نداشت ولی چنان مرا می کِشد؛

چنان ز زلف تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

 

تو خودت میدانی وقتی که همه دنبال همه کار رفتند تو نگذاشتی من از کنار تو جای دیگر بروم ، برای چه کمک نکنی ؟ چون همه چیز را از تو دیده ام ، برای چه کمک نکنی؟برای چه یاری نکنی؟

امشب نمی گذارم از ساحت قدس و جلالش عبور کنی

مگر اینکه یقین کنی حاجتت را داده،یک نفر از این مجلس امشب نمی گزارم بی حاجت برود،به حق خودش،به ذات خودش قسم،به حقیقت خودش قسم،یکنفر از این مجلس نمی گزارم بی حاجت امشب برود.

 

شراب عشق چنان مست کرد سقا را

نخورد آب و به دشمن سپرد دریا را

 

《رَحِمَ الله عَمُّنَا العَبّاسُ کانَ نافِذَ البَصیرَهِ، صٌلبَ الإِیمانِ》، آقا ابالفضل العباس از مواهب معنوی که به ایشان شده بود یکی از آن مواهب معنوی این است که دارای نفوذی در چشم بودند که اگر به کافر نگاه میکرد مسلمان می شد،با چشمش هااااا.

قدرت و نیروی چشم به حدی بود در تصرف در اشیاء …

اینها را منقلب می کنم ،توی راه که آقا ابالفضل العباس ، حالت انفعال،حالت ندامت ،برایش پیش آمد ،نهیب داد به خودش عباس تو آمدی خودت را قربان حسین کنی یا زنده برگردی؟

تو می خواهی چشمت را به کار بگیری ؟ لذا وقتی جلوی لشکر ایستاد خودش صدا زد اول تیر را به چشم بزنید این چشم خطای محبتی کرده،این چشم در عشق تدبیر کرده،

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی

نگاه دار دلی را که برده ای به نگاهی

چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد

چه دوزخی چه بهشتی چه طاعتی چه گناهی

 

ما با آلودگی آمدیم دامن تو را گرفتیم، ما با معصیت آمدیم دامن تو را گرفتیم، آقا ابالفضل العباس عنایتی.

حمیتش زیاد است،حمیت عباسِ علی زیاد است،غیرت قمر بنی هاشم زیاد است،لذا وقتی امام حسین علیه السلام آمد سرِ بالینش التماس کرد،خواهش کرد،حسین جان ،مولای من، سید من ،من را به طرف خیام حرم نبر،برای این که از سکینه خجالت می کشید .

لذا گفتند وقتی سرهای شهداء‌ را وارد کوفه کردند تمام سرها بالای نیزه که بود چشمها باز بود ،امام حسین سر بالای نیزه چشمها باز،علی اکبر ،همه اینها چشم ها باز بود،سر قاسم بالای نی چشمها باز بوده،فقط یک سر بود که چشمش بسته بود.

 

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یا علی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *