《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》
… به حَسَب روایات دارای القاب متعددهای هستند و اسم بیبی یکی بیش نیست، بقیه لقب است.
از القاب شامخه بیبی سلام الله علیها که از همه مشهورتر است لقب 《زهرا》است و لقب طاهره است، لقب راضیه است، و لقب محدثه است، و لقب انسیه است، و لقب حورا است، و لقب بتول، و القاب دیگری هم برای بی بی سلام الله علیها نقل شده است که از ذکر آنها خودداری میکنیم. اول میپردازیم به معنای اِسمی؛
از امام صادق علیه الصلاه و السلام سوال شد، از امام باقر علیه الصلاه و السلام سوال شد؛
《لِمَ سُمِّیَ جَدَّتُکم فاطمه》یابن رسول الله به چه مناسبت نام مبارک جده شما را فاطمه گذاشتهاند؟ حضرت فرمودند《 لِاَنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ النار》، این یک روایت.
《لِأَنَّهَا شِیعَتُهَا فُطِمَتْ مِنَ النار》این دو روایت.
《لِأَنَّهَا مُحِبیها فُطِمَتْ مِنَ النار》.
…آنچه از مقام عصمت صادر میشود نسبت به آنها عامل باشند آن وقت شیعه می شود.
شیعه کسی است که به محبتِ تنها اکتفا نکند، عمل را هم ملاحظه کند، اعتقاد درون را هم ملاحظه کند، اهل عمل باشد، ممکن است یک کسی تشیع را به این معنا بداند، لذا روایت این چنین است《 لِأَنَّهَا مُحِبیها》به جهت اینکه دوستان بی بی…
دوستی غیر از تشیع است، دوستی در قاعده خودش معمولا بی ضابطه است. دوستی خودش قاعده اش این است، همه اهل محبت یک سهل انگاری هایی دارند، با دوستی سهل انگاری هست، غیر از تشیع است چون دوست نسبت به محبوب اطمینان دارد که او را رها نمی گذارد، او را باز نمیگذارد، از او صرف نظر نمی کند، لذا سهل انگار می شود.
شما در خانه تان هم پنج تا بچه دارید هر کدام را بیشتر دوست دارید او شیطان تر و نافرمانتر است دیگر، دیدید؟ امتحان کنید. اگر می خواهید نافرمانی بچهتان زیاد بشود یک جوری به او دوستی کنید از آنهای دیگر بیشتر.
معمولا آن بچههایی که کم در مظهر دوستی قرار میگیرند ضوابط کارشان بیشتر است علتش هم یک علت روانی است که این میبیند مشمول دوستی پدر یا مادر یا یک بزرگ نیست. در کارخانه هم همین جوری است، معمولا اگر کارگر بداند که کارفرما این را به دوستی نگرفته این اینقدر منضبط کار میکند تا او نسبت به کارگر جلب توجه کند، این قاعده است، به وقت می آید به وقت می رود، کارش را بهتر از دیگری انجام می دهد، ولی اگر اینکه یکی از این کارگرها بفهمد که کارفرما این را دوست دارد و این دوستی هم صدمه نمیخورد، دیر می آید، یک ساعت دیر می آید، همیشه دوساعت زود می رود، خاطرش جمع است که کارفرما دوستی را به هم نمیزند، برای همین است شما دیدید که همه اش وعده بخشش گناه به دوستان می دهند.
اگر دوستان ما گناهانشان به اندازه برگ درختان باشد، به اندازه کف دریاها باشد، به اندازه رِمال بیابانها باشد، چون خود آنها می دانند که علی کل حال دوستی این کاره است. ولی معرفت اگر چاشنی اش بشود آن وقت دوستی نتیجه دارد.
می شود یک بچه توی خانواده قرار می گیرد که هم مورد محبت تام است و هم کارهایش منضبط است، آن دیگر خیلی خوب است، او خیلی وجودش بارور میشود، خیلی خوب می شود که هم شیعه باشد و هم محب باشد و هم اهل انجام عبادات باشد و هم تارک معاصی باشد، اینها را خداوند تبارک و تعالی به عنایتی که به آنها فرموده همیشه وکلای حضرت و نواب حضرت قرار میدادند، به جهت اینکه یک کسی اگر به دوستی آنها هر چه هم درجهاش زیاد باشد، درجه دوستی زیاد ولی اینکه خب بی بندوبار بوده این را اگر خواسته باشد نایب و وکیل قرار بدهند مردم نمیپذیرند، ای بابا اینکه ما می دانستیم پریروز با خودمان مثلاً فلان جا قه قه میخندید، نه این ها را نمیگذارند، شما هم همین طور هستید، یک کسی کارفرماست در کارخانه یک کارگری را خیلی دوست دارد، غیر منضبط است، دیر می آید زود می رود، هر کاری می خواهد بکند، دوستش دارد، ولی اگر بخواهد کارخانه را به دست کسی بسپارد به دست آن کارگری می دهد که منضبط است، میخواهد یک ماه مسافرت برود بگویند آقا به این دست این کارگری که دوستش داری بده.
می گوید نه بابا این وقتی که من خودم هستم هر وقت دلش می خواهد می آید، هر وقت دلش نخواهد نمی آید، به دست یک کسی می دهم…
پس آدم این را بداند، این قاعده است، اگر یک کسی در ضابطه مورد توجه ائمه علیهم السلام قرار بگیرد این باید حفظ آن دوستی را در معرفت بکند، اگر می خواهد مورد توجه ائمه در ضابطه قرار بگیرد باید حفظ دوستی را در آن معنا داشته باشد، اگر نداشته باشد علی کل حال به خودش واگذارش میکنند، روز قیامت هم او را به بهشت میبرند،شفاعتش را هم می کنند از گناههانش هم صرف نظر میکنند ولی به او ارتباط مستقیم نمی دهند، این عالَم محبت است.
برای چه مادر شما فاطمه سلام الله علیها را فاطمه گذاشتند؟
به جهت اینکه آتش را از جان دوستانش دور می کند، آنها را از جهنم دور میکند و نمیگذارد آنها جهنمی باشند. این آیه را در قرآن حتماً زیاد خواندید ها؟
یک آیه قشنگی هست؛ 《أُولَٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ》اگر این آیه را معنا کنیم فقط قرص انسان برود در پناه اهل بیت علیهم السلام قرار بگیرد که یک وقت از معنای این آیه سوء استفاده نکند. چون ما باید درست معنا کنیم نمی شود که غلط معنا کنیم، حالتان را بخواهید که آنها حفظ کنند انسان مُتَجَری نشود، 《أُولَٰئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ 》(سوره مبارکه فرقان/ ۷۰) عدهای هستند اولئک یعنی عده ای، گروهی، زمره ای هستند 《یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسنَات》
خداوند تبارک و تعالی گناهان شان، سَیِّئَاتِشان را تبدیل به حسنه می کند. آقا یابن رسول الله اینها انبیاء هستند؟
حضرت فرمودند معاذالله، انبیاء معصوم هستند، سیئات ندارند که تبدیل بشوند.
اینها اوصیاء انبیاء هستند؟ معاذالله. اوصیاءِ انبیاء که سیئات ندارند که تبدیل به حسنات بشود.
پس اینها چه کسانی هستند؟
حضرت فرمودند اینها دوستان ما و شیعیان ما هستند بعد یک معنایی کردند که گفتمبخواهید که ان شاءلله قرص بمانید.
ما معناء یبدل الله سیئاتهم حسنات؟؟ معنایش چیست؟
او مانده بود که تبدیل سیئه به حسنه چیست.
حضرت فرمودند اینکه دوستان جد ما امیرالمومنین علیه السلام و دوستان ما اهل بیت علیهم السلام بر اثر جهل و ندانستن و وسوسه نفس و یک جهاتی که پیش میآید یک گناهی مرتکب می شوند، گناه را هرچه شما خودتان…
در نامه اعمالشان گناه نمینویسند آن گناه را می نویسند دو رکعت نماز، پنج رکعت نماز، می نویسند روزه.
《یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ》.
و بعد ضمیمه؛ دشمنان ما نماز میخوانند خداوند تبارک و تعالی مینویسد اینکه،( عبارت دارد ) عبارت روایت ،نماز میخوانند حق در نامه اعمال آنها نمازشان را مینویسد زنا، روزه میگیرد می نویسد شرب خَمر، این عدالت است که کار خوب را بد بنویسند و بد را خوب ؟
فرمودند این کمال عدالت حق است، به جهت اینکه هر فعل خوب در عالم صادر بشود مال خوب است. آدم خوب هر فعل خوبی انجام بدهد…
برای همین اگر دشمنان ما نماز و روزه و هر کار خوب و خیرات و مَبَرات همه اینها می رود در نامه اعمال آنها (دوستان ما) نوشته می شود، و دشمنان ما اگر که کار بدی از شیعیان و دوستان سر بزند می رود در اعمال آدم های بد، آن که بد است، آن که خلقتش خلقت سجین است نوشته می شود.
معنا کنیم؛ معنایش 《لِأَنَّهَا فُطِمَتْ مُحِبیها مِنَ النار》 به علت اینکه صدیقه طاهره سلام الله علیها جلوی آتش را از دوستانشان گرفته اند. در این زمینه روایاتی که از مخالفین نقل شده، یعنی از اهل تسنن نقل شده خیلی بیشتر از شیعه است، خیلی، شیعه که در این باب روایت نقل نمی کند، تمام روایاتی که در این باب است همه از مخالفین است، این روایتی که همه شما شنیدید و نقل کردند《لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ عَلی حُبِّ عَلِی بْنِ أبی طالِبٍ مَا خَلَقَ اللهُ النّارَ》 این مأخذ شیعی ندارد، مأخذ سنی هاست.《لَوِ اجْتَمَعَ النّاسُ عَلی حُبِّ عَلِی بْنِ أبی طالِبٍ مَا خَلَقَ اللهُ النّارَ》 اگر مردم همه یک زبان و یک دل بر محبت امیرالمومنین علیه السلام اجتماع میکردند خدا آتش را خلق نمی کرد.
این را چه کسی می گوید؟
شیعه؟ نه والله اینها مالِ شیعه نیست.
《عُنوانُ صحیفهِ المؤمنِ حُبُّ علیِّ بنِ أبی طالبٍ 》، این هم مال سنی است مالِ شیعه نیست، حاکم در المُسْتَدرَک به سندهای مختلف نقل کرده،
عُنوانُ صحیفهِ مومن، روز قیامت که می شود بالای نامه اعمال مومنین با خط درشت فقط همین کلمه نوشته شده است، نوشته شده است؛ 《حُبُّ علیِّ بنِ أبی طالبٍ》این عنوان صحیفه مومن است. همین نوشته شده حُبُّ علیِّ بنِ أبی طالبٍ بقیه اش را دیگر نمیخواند، آن چنان که مرغ دانه از زمین برمیچیند صدیقه طاهره سلام الله علیها روز قیامت آن چنان شیعیان و دوستان خودشان را در صحرای قیامت جدا میکنند، آنچنان که مرغ…
چون وعده دادیم برای چه تعبیر به مرغ کردند؟ به جهت اینکه مرغ پرواز دارد، شیعه امیرالمومنین، دوست صدیقه طاهره سلام الله علیها، وقتی که جدا میشود چون دانهای که مرغ جدا میکند یعنی نقش پرواز به او می دهند.
حبه گندم، دانه گندم، به حوصله مرغ قرار می گیرد و با او پرواز می کند یعنی ضمیمه می شود.
این را معنا کنیم خیلی لطیف است؛ نه اینکه دست شیعه را می گیرند کنار بایست برو بهشت، این معنای روایت نیست، چنان که مرغ دانه را از روی زمین جدا میکند و میبلعد آنچنان صدیقه طاهره از دوستانشان حمایت میکنند، یعنی نمی گویند بابا بیا کنار برو بهشت، می گیرند به وجود مقدس خودشان انضمامش می دهند، کنارش نمیگذارند، اگر کنار بگذارند برو بهشت که این چه شفاعتی است؟
معنای شفاعت این است که با خودشان باشند، اصلا شفاعت معنایش این است، ما هنوز نفهمیدیم معنای شفاعت چیست، جداً نفهمیدیم، حالا به این اندازه فهمیدیم که خیال میکنیم شفاعت یعنی یک گناهکاری که دوست اهل بیت علیهم السلام است شرائط شفاعت جمع شد دست او را میگیرند از آتش جهنم نجات می دهند او را به بهشت می برند.
این معنای شفاعت نیست، شفع یعنی پهلوی شئ قرار گرفتن، شفع، 《وَلَیَالٍ عَشْرٍ● وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ》.
فرمودند از ما نیست کسی که منکر شفاعت بشود، شفاعت یعنی چه؟
یعنی گناهکار را از جهنم نجات می دهند به بهشت می برند، نخیر این نیست، این خیلی معنای پایینی است، شفاعت معنایش این است که آن را با خودشان دارند، شفاعت، اینها شفاعت است، آدم بغل دست امیرالمومنین علیه السلام، بغل دست حضرت سیدالشهداء علیه السلام، بغل دست فاطمه زهرا سلام الله علیها آنی دیگر جدا نیست، این معنای شفاعت است، اگر یک آن جدا باشد شفاعت تحقق پیدا نکرده است، نماز شب هم که مومنین می خوانند دو رکعت شفع است و یک رکعت نماز وَتر. شفع یعنی دوتا رکعتی، یعنی اگر یکی اش را بردارند آن یکی دیگر نماز نمیشود، اصلاً شفع نمیشود این دوتا باید با هم چسبیده باشد که شفع بشود.
از ما نیست از ما نیست کسی که شفاعت را منکر باشد ، 《یا وجیهاً عند الله اِشفع لنا عند الله》 بعد حالا بغل دست ولی که قرار گرفته《 اِشفع لنا عند الله》
خود آنها کجا هستند؟؟
عندالله هستند، آنها همیشه پیش خدا هستند،
این هم به مَعیّت و عنایت و لطف شفیع، عندالله است، 《 اِشفع لنا عند الله》یعنی هر جا خودت هستی با خدا من هم آنجا با خودت داشته باش.
آن روایت هم هست باز ببینید؛ ابن قولویه در کامل الزیارات نقل میکند روز قیامت که می شود می آیند عده ای را به بهشت دعوت می کنند چون همه به بهشت می روند و تمام غُرَف بهشت پر از مومنین می شود یک منطقهای از بهشت خالی می ماند حوریههای بهشتی می آیند به شکایت نزد پروردگار متعال که پروردگارا ما را از وقتی که آفریدی وعده دادی که نصیب یک مومنین خُلَصی هستیم که نظیر آنها خلق نکردی پس نصیب ما کجاست؟ همه اتاقها پر شده.
(ما مکه یا سوریه که با کاروان می رویم همان پایین که هستیم کلید اتاق می دهند، طبقه سوم اتاق بیست و چهار، یک راست می رویم کلید در اتاق را داریم)همه کلید اتاق های بهشت را دادند به بهشت رفتند، اینها می گویند مال ما کجاست؟ حق میفرماید اینکه آنهایی که برای شما آفریدم اینها در صحرای قیامت نشستند دنبالشان بروید، حوریه ها می آیند صدایشان میزنند، تکانشان می دهند، اینها《 لا یَرْفَعُونَ اِلیهِنَّ رُءُوسَهُمْ 》اینها سرشان را هم بالا نمیکنند نگاه کنند.
دو مرتبه به شکایت می روند که خدایا اینها به ما نگاه نمیکنند، مَلَکی را حق میفرستد که بیایند با اینها صحبت کنند که بلند شوید بروید، بهشت برای شما زینت داده شده باز به آنها هم اعتنا نمیکنند، مَلک دیگری، جبرئیل می آید حالا، روح
القدس، اینها فقط یک حرف با او میزنند،[ روایتش هم اینجوری است اینکه اینها در صحرای قیامت حلقه زدند، حلقه وار نشستند، دور هم حلقه زدند سرهایشان هم پایین است به یاد یک چیزی هستند، به قول ما فکری هستند، وقتی که آن ملک آخری می آید که ندا را از طرف حق می آورد، اینها عرض میکنند پروردگارا ما بهشت نمی رویم. بهشت برای چه؟
چرا نمی روید؟ (این دنبال شفاعت میگردد) عرض می کنند پروردگارا حسین کجاست؟ ما هرجا حسین هست آنجا هستیم، خطاب میرسد از ناحیه رب العزه 《انتم حسینیونَ حقا》شما حسینی هستید، این معنای شفاعت است، دنبال شفاعت می گردند.
《وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ》،نماز شب هم که آدم می خواند برای همین است که این را ان شاءالله بفهمد دیگر.
در نماز شب، نماز شفع را بخوانیم که بدانیم که دو رکعت از هم جدا نیست، وَتر را هم برای همین گذاشتند که در مقابل وَتر، شَفع، برایت روشن بشود.
خود نمازهای یومیه هم برای شناختن اهل بیت علیهم السلام است، در نمازهای پنجگانه هم اگر کسی اهل بیت علیهم السلام را نشناسد نماز نخوانده چه برسد به مستحبات.
خُب در هیچ جا در تمام نمازهای واجب و مستحب یک جا، نماز یک رکعتی یک جا نداریم یعنی غیر از همین نماز وَتری که یک رکعت است در نماز شب میخوانیم دیگر نماز یک رکعتی در عالم نداریم.
برای چه این را یک رکعتی کردند؟ برای اینکه معنی شفع را بفهمیم، وَتر مال این است که ما از شفع سر در بیاوریم یعنی آن دو رکعت نمیشود یک رکعت بشود، شفاعت هم معنایش این است که دوستانشان را رها نمیکنند.
وقتی گرفتنشان آنها را دارند دیگر. رها نمی کنند حتی بهشت بفرستند.
اگر یک کسی را مرحمت کنند بگیرند به لطف و عنایت و شفاعت بگویند به بهشت برو، این شفاعت نیست، این شفاعت ابداً، معنای شفاعت نیست.
اینقدر این قاعده مُسَلَم است که در فقه هم برایش حقی قائل شدند، گفتند حق شُفعِه در اسلام یکی از حقوق مسلمه است، اگر یک خانه دو نفر بخرند،سه دانگ این و سه دانگ آن، یکی از آنها بخواهد خانه اش را بفروشد، سه دانگش را می خواهد به غریبه بدهد، این حق ندارد بفروشد تا وقتی که این مالک، شریک تمایل دارد اول باید به او عرضه کند و او در اولویت است اگر به یکی دیگر بفروشد و بعد این مطلع بشود بگوید اینکه حق شُفعِه من از بین رفته، معامله باطل است و برمیگردد، دو مرتبه مِلک به او رجوع پیدا می کند، این را حق شُفعِه می گویند، حق شفعه از حقوق مسلمه است از آن قاعده فقهی ساخته اند.
مادر ما فاطمه سلام الله علیها برای این به لقب فاطمه مُسمی شدهاند که…
حالا در خود بیبی معنایش چیست که از آتش به دور هستند، آنها که اصلا فرض این معانی…
اگر ما صفات رذیله را از آنها نفی کنیم و صفات حسنه برایشان ثابت کنیم خود این نقص است. مثل این میماند که آدم تعریف مرحوم آقای بروجردی بکند بگوید اینکه خیلی آدم خوبی بود چون مشرک نبود. خب بله مشرک نبود ولی خودِ این نفی صفت شرک اهانت به آقای بروجرد است. نیست؟
ما اگر نفی صفات رذیله را از ائمه علیهم السلام بکنیم بالاترین جسارت را کردیم، آقای بروجردی خوب آدمی بودند چون کافر نبود، این خیلی زشت است، مرحوم آقای بروجردی خوب آدمی بودند چون مشرک نبودند خیلی این حرف بد است، مرحوم آقای بروجردی خوب آدمی بودند چون قمار بازی نمیکردند، اینها بد است. درباره اهل بیت علیهم السلام حرف زدن ما همین جوری است، یا تعریف کنیم بگوییم آقای بروجردی خوب آدمی بودند چون نماز میخواند، درست است این تعریف خوبی است؟ آقای بروجردی خیلی آدم خوبی بودند نماز میخواند، چون نماز میخواند…
نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم الصلاه و السلام نفی صفات رذیله و اثبات صفات حمیده، خودِ این نقص است و درباره حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها که می گوییم《لِأَنَّهَا فُطِمَتْ مُحِبیها عَنِ النار》 فاطمه برای همین گفتند چون که از آتش جهنم به دور است، این بد است، فقط و فقط روایات بعدی معنا میکند همین جور که در قرآن عام و خاص داریم، مطلق و مقید داریم، مجمل و مبین داریم، در روایات هم اینجوری داریم، روایاتی داریم به جهت اینکه شیعیان و دوستانش《فُطِمَ عَنِ النار》پس آنجا هم که داریم فاطمه 《فُطِمَت عَنِ النار》 منظور شیعیان و دوستان هستند نه ذات مقدس صدیقه طاهره سلام الله علیها. تازه نسبت به آنها (دوستان)هم این حرف کوتاه است.
عین سوره مبارکه《 إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا ﴿۱﴾ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَما وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُسْتَقِیمًا》پیغمبر اکرم که گناه ندارد گناه گذشته و آینده منظور چیست؟ منظور از گناه بخشودنی که در گذشته و آینده برای رسول الله وعده داده شده منظور اُمت است از شیعیان امیرالمومنین علیه السلام. منتها خطاب به ایشان است، اینجا هم صدیقه طاهره سلام الله علیها اینقدر دوستان خودش را دوست دارد که حرف با خود به نام خود حضرت تمام شده، یک صندوق پولی که مواجب یک موسسهای را می دهد، کارگرها را حقوق می دهند، وقتی که رئیس کارخانه می رود حقوق کارگرها را بگیرد، برای کارگرهاست ولی او صاحب صندوق، رئیس صندوق می گوید که به تو یک میلیون تومان پول دادم، پول می خواهی؟ می گوید الان برایت یک میلیون تومان چک نوشتم.
برای من نبود برای این کارگرها بود ولی به حساب آن رئیس گذاشته می شود، چون بخشیدن گناه دوستان صدیقه طاهره سلام الله علیها در مرتبه بالای بالای معرفت قرار دارد، محاسبه هم با خود حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهاست.
《 لِأَنَّهَا فُطِمَتْ عَن النَار》منظور بی بی نیست، منظور دوستان است، منظور شیعیان است، اما با بی بی خرج می شود. این قاعده است، در عرف هم این قاعده است، یک روایتی دارد که وقتی بی بی سلام الله علیها به صحرای قیامت قدم میزنند و نزول اجلال میفرمایند اینقدر شفاعت میکنند که همه خلق اولین و آخرین یقین میکنند که دیگر در صحرای قیامت گنهکاری باقی نمانده، غیر از دوستان.
یک روایتی هست محب صدیقه طاهره سلام الله علیها گناهش آمرزیده است، محبِ محبِ بی بی گناهش آمرزیده است، تا سه تا دارد، محبِ محبِ محبِ بی بی سلام الله علیها.
کسی که بی بی را دوست دارد، کسی که دوست دارد یکی که بی بی را دوست دارد، کسی که دوست دارد کسی را که او دوست دارد یک کسی را که او بی بی را دوست دارد.
هر سه اینها گناهانشان را آمرزیده اند.
لذا جای اینکه ما به تردید بنشینیم و راجع به این حدیث بحث کنیم که《 فُطِمَ مُحبیها عَنِ النَار》جای تردیدی نیست مقام دوستان صدیقه طاهره سلام الله علیها ارفع و اعلاست از این اندازه ای که ما ذکر کردیم. ولی با این حقیقت ناشناخته عالم وجود چه کار کردند چه ظلم ها روا داشتند که به تعبیر آقا امیرالمومنین علیه السلام [ که اول فاطمه شناس عالم هستند دیگر جز امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام کسی نمی تواند بهتر صدیقه طاهره سلام الله علیها را شناخته باشد] آقا میفرمایند《صُبَّت علیَّ مصائِبُ لو أنها /صُبَّت على الأیام صرنَ لَیالیا》 بر دل علی به فقدان و فراق تو فاطمه جان یک غمی آمد که اگر این غم را و این مصیبت را بر چهره روزها بزنند آن روزها را شب میسازد، غم تو با دل 《علی》 این کار را کرده.
《لِکُلِّ اِجْتِمَاعٍ مِنْ خَلِیلَیْنِ فُرْقَهٌ》حضرت بعد هم یک قاعده کلی می فرمایند که هر دو دوستی آخرش بینشان فاصله می افتد، انسان یک وقتی خیال نکند که دوستی برقرار و ثابت است، هر دو دوستی آخرش بینشان فاصله می افتد.
بر امیرالمومنین فراق فاطمه سلام الله علیها خیلی سخت بود. وقتی که جنازه طاهر و مطهر بیبی را به خاک سپردند امیرالمومنین دنبال یک تسلی بخش می گردند، باید یک چیزی باشد که دل امیرالمومنین را تسلی بدهد همچین که از کنار قبر فاطمه زهرا سلام الله علیها کنار آمدند (آقازادهها دور ایستاده بودند به امر خود امیرالمومنین، آقا امام حسن، آقا امام حسین، زینبین دور ایستاده بودند)، ناگهان دویدند بی بی زینب را بغل کردند زین ابی هاست، زِین است یعنی غمی که از فقدان فاطمه سلام الله علیها روی دلم آمده دخترم این برطرف نمیشود مگر اینکه تو دل روی دل من بگذاری، قلب دختر را روی قلب خودشان گذاشتند این نه این هنگام بود فقط، بی بی یک جوری بابا را تسلی میدادند که امیرالمومنین هر وقت به یاد فراق فاطمه، فقدان ایشان میافتادند زینب را بغل میکردند و جبران میکردند این مصیبت را دلها بسوزند، آن وقتی که تمام غمها روی دل خود بیبی آمد تمام مصائب آمده به دل بی بی نشسته بی بی هم این کار را کردند، آمدن نعش بی سر برادر را بغل کردند، سر را گذاشتند روی قلب پاره پاره برادر که تسلی پیدا کند.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
دعاهایی که میفرمایند به اجابت مقرون،رحمه الله من قراء فاتحه و الاخلاص و الصلوات.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یاعلی مدد