《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》
《یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ …》(سوره مبارکه مائده/۱۶)
این آیه کریمه شئون(شؤون) باطنی و معنوی فاطمه زهرا سلام الله علیها را معرفی می فرماید آن که اِتّباع رضوان کند[ آقاجان خطاب به پدر بچه ای که در مجلس بودند می فرمایند: بگذارید راحت باشند و بازی کنند، عیب ندارد، آقازاده هستند؟ آقازاده به این خوبی حیف نیست که منعش کنید، من می ترسم دفعه دیگر نیاید، من می خواهم که هر روز بیاید، توی خانه اینجوری نیستند ها، مگر ندیدید بچهها حرم مطهر که مشرف می شوند، مشهد، قم، چه جوری میدوند، جست و خیز بر می دارند؟ خب فضا باز است…
آدم هر که را دوست دارد در بچههایش دوستی اش روشن می شود، این قاعده است، آقا ما چون شما را دوست داریم آقازاده هایتان هر کاری می خواهند بکنند.
یکی از امام صادق علیه الصلاه و السلام سوال کرد از کجا بفهمیم دوستی را، کسی که ما را دوست دارد علامت راست و دروغی اش چیست؟
کسی که ادعا کرد من شما را دوست دارم، از کجا می فهمیم این راست می گوید؟
حضرت یک علامتی گذاشتند که اگر همه خلق عالم جمع بشوند، همه هستی نمی توانند اینجوری حرف بزند، فرمودند علامتش این است که اگر کسی ادعایی دوستی شما را کرد دیدید بچه اش شما را دوست دارد، راست می گوید. این علامت است. بعضی خانه ها که آدم می رود می بیند بچه به استقبال می آید این دلیل این است که پدر و مادر راست می گویند، اما اگر در یک خانه ای رفتید دیدید بچه بیتفاوت است، دوستی او بی تفاوت است یا نه بچه خیلی راه دستش نیست، بدانید آنجا خبری نیست.
بله ما با علامت می گوییم که بگذارید هر کاری می خواهد بکند] خُب بریم سراغ بحثمان، ان شاءالله که امشب نتیجه هم بگیریم ؛
کسی که متابعت رضوان کند خدا او را به سُبلِ سلام آشنایی می دهد،《یَهْدِی بِهِ اللَّهُ… سُبُلَ السَّلَامِ 》.
سلام در تَعیُن تام که اسمِ حق است، وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها است و کلید ورود و دخول به تمام خیرات است.
سلام که اسم حق است مثل بقیه اسماء الهی که به خیلی از آنها ما آشنایی نداریم، چون مُهیمِن و عزیز، سلام و شهید، یکی از اسماء الهی شهید است، یکی از اسماء الهی مومن است، مومن از اسماء خداست، ما فقط مومن شنیدیم، فقط، ولی 《السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ …》 این مومن کجاست، پیدایش کنیم، این سلام کجاست، پیدایش کنیم، این مُهیمِن کجاست، لغتش را هم بلد نیستیم، پیداپیش کنیم، و کجاست این عزیز، پیدایش کنیم.
《سلام》 است که او اسلام آورده است، اسلام دخول در نقطه سلام است، اینکه ابراهیم می گوید 《حَنِیفًا مُسْلِمًا》یعنی عِندی اَلسلام، أِنی مَعَ السلام، وَ مَعَ الِاسلام، وَ مَعَ التَسلیم، در اسلام 《سلام》خوابیده، در تسلیم《سلام》خوابیده، در مسلم 《سلام》خوابیده، در خودِ 《سلام》 هم سلام خوابیده، کسی که متابعت رضوان کند حق به او سُبُل سلام را نشان می دهد، یعنی راههای اتصال( نه یک راه) به صدیقه طاهره سلام الله علیها را…
دیشب عرض کردیم برای اتصال به امیرالمومنین علیه السلام فقط صراط داریم، صراط مستقیم.
برای اتصال به صدیقه طاهره سلام الله علیها سُبُل داریم، راهی که هیچ انقطاع ندارد، راهی که پل هم نمی خواهد، با آقا امیرالمومنین علیه السلام آشنایی برقرار کردن شرائط دارد، هر کسی را در این حریم راه نمی دهند، خودشان هم می فرمایند من امامِ مُتَقین هستم. اگر کسی مُتَقی نباشد آقا امیرالمومنین علیه السلام با او کاری ندارند، هیچ.
آن حدیث هم که《 حُب علیً حَسَنَه لَا تَضُرُ مَعَها سَیِّئَه》معنا کردیم، آنجوری که اهل معصیت و گناه معنا می کنند و می خواهند سوء استفاده کنند معنایش این نیست…
《 حُب علیً حَسَنَه لَا تَضُرُ مَعَها سَیِّئَه》می گوید حُب امیرالمومنین، دوستی امیرالمومنین یک حسنه ای است که گناه به او ضرر نمی رساند، معنایش این است که هر چه می خواهی گناه کن؟؟
ببین 《علی》شناس نیستی، ببین حرف امیرالمومنین را هم بلد نیستی.
《 حُب علیً حَسَنَهُ لَا تَضُرُ مَعَها سَیِّئَه》تَضُرُ به معنای هوو سرِ چیزی آوردن است، هوویی به نام سیئه نمی گیرد، کسی که این حسنه با اوست نمی رود سرِ او هوو بیاورد.
سیئه، هووی حَسَنه است.
قربان خاک پای دوستان امیرالمومنین علیه السلام ما برویم، ملائکه خاک پایشان را سجده می کنند، ولی یک کسی با نام امیرالمومنین، با دوستی امیرالمومنین، این راه گناه به سوی خودش باز نکند هاا.
اگر اینجوری می بود حضرت نمی فرمود من امامِ متقین هستم، می فرمایند من امام متقین هستم.
گناه یعنی تقوا؟
معصیت یعنی تقوا؟
ببین عزیزِ من، دو حرف است؛
یک کسی بر اثر جهل، بر اثر نادانی، بر اثر جوانی، بر اثر ندانستن، این به گناه و معصیت دچار شده، راه تطهیرش این است که سراغ امیرالمومنین علیه السلام بیاید، بله این وادی آمد پاک می کنند، ولی به وادی اتصال به امیر المومنین علیه السلام بیاید که سوء استفاده کند؟ هر کاری دلش می خواهد بکند؟
این خیلی زشتی است، این خیلی بی انصافی است، این خیلی بی ادبی است، اگر کسی آلوده باشد، معصیت کار باشد، گناه کرده باشد، وضعش خراب باشد(هر جور) خب، این وقتی دستش به دامن امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه، وعده بخشایش به او دادند، که خاطرت جمع باشد، خب حالا یک کسی در این وادی آمد به اتکاء به محبت امیرالمومنین علیه السلام بی بند و بار بشود این را چنان می زنند که پیکرش راست نشود، چون این دارد به نقطه طهارت مطلق جسارت می کند.
《حُب علیً حَسَنَهُ لَا تَضُرُ مَعَها سَیِّئَه》سرِ این حسنه یک وقتی هوو نیاوری.
این بیان را در مجلس قبلی هم کردم دلم میخواست که جوانها آنهایی که برق ولایت اهل بیت و امیرالمومنین علیهم الصلاه و السلام به آنها زده یک وقتی اشتباه حرف حالی شان نشود، یک وقتی عوضی حرف را نفهمند.
لذا《یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ》، هر کس امیرالمومنین علیه السلام را پذیرفته است، چه کسی پذیرفته است؟ اهل طاعت، اهل عبادت.
وادی پاکان است، وادی اهل طهارت است، وادی اهل تقواست.
حدیثی برای《 مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ 》 از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که امام صادق علیه السلام نقل فرمودند ؛ روز قیامت که بشود خداوند تبارک و تعالی در صحرای محشر منبری بس بلند نصب می فرماید، رسول خدا فرمودند من می روم بالای آن منبر می نشینم، اِبن عم و وصی و جانشینم علی بن ابی طالب می آید یک پله از من پایینتر می نشیند، پله های زیادی دارد، بالای بالا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آقا امیرالمومنین علیه السلام پله پایینتر می نشینند، پله سوم زیر پای امیرالمومنین، مَلَکی به نام رضوان می نشیند، که آن رضوان 《مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ 》کلیددارِ بهشت است، مَلَک کلیددار بهشت که اسمش رضوان است زیر پای امیرالمومنین می نشیند، پله چهارم مَلَکی می نشیند که اسم آن مَلَک، مالک است، او هم کلیدارِ جهنم است، مالک متصدی جهنم پله چهارم، رضوان متصدی بهشت پله سوم، مولا امیرالمومنین پله دوم و رسول الله پله اول.
اول رضوان بلند می شود می گوید آی اهل محشر 《مَن عَرَفَنی عَرَفَنی، ومَن لَم یَعرِفنی اَنَا رِضوان خازِنُ الجَنَه》هر کس من را می شناسد، بشناسد و هر کس نمی شناسد خودم را معرفی کنم؛ من رضوان، خازن جنت هستم. این هم کلید جنت، ببینید، آی مردم نگاه کنید، کلید را می خواهم به صاحب این مِلک بدهم،
تا حالا ما اجاره نشین بودیم، غصب کردیم، هر چه بوده حالا آمدیم پای یک منبری آن شخص گفته است بابا اگر یک خانه ای، آپارتمانی، اتاقی را یکی به تو داد
راضی نباشد نمازت باطل است، تا حالا به حرفشان گوش نکردید، من می دانم این را که گرچه این حرف به گوش مستأجر نخواهد نشست، هر که به یک کسی مِلک اجاره داده تا آخر عمر پشیمان شده، یک مقداری خودمان را درست کنیم، جداً خودمان را درست کنیم. ادعای اسلام و ایمان و تشیع، مگر می شود بلند کرد، شما یک اتاق، یک مِلک به کسی بدهی حتی خودتان را هم صاحب می شود، یعنی ادعای مالکیت خودتان را می کند، مگر می شود؟
ما کلید مِلک دستمان بوده حالا صاحب مِلک آمده می خواهیم به صاحب مِلک بدهیم، خوب دقت کنید، رضوان دسته کلید را دو دستی می برد سراغ رسول خدا، به رسول الله عرض می کند یا رسول الله این کلید بهشت.
رسول خدا دستهایشان را عقب می کِشند، خودشان را هم عقب می کِشند، می فرمایند رضوان باز هم تو صاحب خانه نمی شناسی، کلید بهشت را به دست پسر عمَ من علی بن ابی طالب بده، او اختیار دارد.
مالک بلند می شود می گوید 《مَن عَرَفَنی عَرَفَنی، ومَن لَم یَعرِفَنی اَنَا مالک خازِنُ الجَهَنم》، کلید جهنم تا الان دستِ ما بوده، الان صاحبش آمده می خواهیم به او بدهیم، چه خوب چه بد باید به صاحبش برگردانیم، خدمت رسول الله می آورد، رسول الله خودشان و دستهایشان را عقب می کِشند می فرمایند اختیار جهنم به دست علی بن ابی طالب است، دو تا کلید را در دامن امیرالمومنین علیه السلام می اندازند.
رسول الله می فرمایند آی خلق عالم، مِن الاولین و الآخرین، هر که را 《علی》بخواهد وارد جنت می کند، و هر که را بخواهد وارد جهنم می کند.
و حُب امیرالمومنین، آدم را از جهنم نجات می دهد و شکی نیست، از جهنم ترک گناه است، بهشتی می کند، درست است نه اینکه سوء استفاده بشود.
اگر انسان از محبت آنها سوء استفاده کند خیلی درماندگی دارد.
خب دو شب هم باشد ما درِ خانه اباالفضل عباس علیه السلام هستیم، هر ده شب که هیچ، پنج شب که هیچ، درِ خانه آقا اباالفضل العباس باب الحوائج را نمی شود رها کرد، هر آن باید آنجا جبهه بر خاک آستانش سایید.
[و ما خواهش کنیم همان نوحه ای که منزل آقای خالقی خواندند، خیلی خوب گفته، خیلی عالی بود، ما خیلی آن شب برایش دعا کردیم]
امشب صدیقه طاهره سلام الله علیها لذت می برند درِ خانه اباالفضل العباس می رویم.
اگر تو بدانی فاطمه زهرا سلام الله علیها چقدر به اباالفضل العباس علاقه دارند، تا آنجایی که از آن عالِم شیعه گله کردند که تو به زیارت فرزندم نمی آیی، کوتاهی می کنی.
《رَحِمَ اللّه عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ کَان نافِذَ البَصیرَهِ صَلِبُ الإیمانِ وَلا تَأْخُذُهُ فِى اللَّهِ لَوْمَهُ لائِمٍ》
خداوند تبارک و تعالی به اُم البنین آقازاده ای مرحمت کرد، بعد از طی مقدمات، حین ولادت آقا امیرالمومنین علیه السلام در منزل نبودند.
کجا تشریف داشتند؟
[حالا من می گویم کجا بودند] آقا امیرالمومنین حین ولادت آقا اباالفضل العباس آن هنگامی که درد مَخاض به سراغ اُم البنین آمد آقا کنار قبر زهرا سلام الله علیها تشریف بردند برای اُم البنین دعا کردند و از صدیقه طاهره سلام الله علیها خواستند بی بی مرحمت کنند، و حین ولادت آقا باب الحوائج تشریف داشته باشند، لذا آقازاده را به دست امیرالمومنین دادند.
چه کسی به دست ایشان داده؟ آقا امیرالمومنین، آقا زاده را از صدیقه طاهره تحویل گرفتند.
[این بحث تا اینجا، نه روایت است، نه حدیث است و نه خبر است، هر که اهلش هست تا این نقطه می آید، از این به بعدش را می گوید، هر که اهلش هست دریافت می کند].
آقا امیرالمومنین خیلی اباالفضل العباس را دوست داشتند، چون از زهرا سلام الله علیها ایشان را گرفتند، روی زانو گذاشتند و نگاه به چشمان آقا کردند، چشم ها را باز کردند، چشم های درشت و جذاب.
حضرت شروع کردند دو تا چشم آقازاده را بوسیدن، خیلی بوسیدند، بعد شروع کردند بند قُماط را باز کردن، هاشمیات، علویات که آنجا بودند عرض کردند آقاجان، یا اباالحسن، ما عادتمان این است که تا چهل روز دست های بچه هایمان را می بندیم، باز نکنید.
فرمودند کار دارم، بند قماط را باز کردند و دست ها را یکی یکی بیرون آوردند، بلند شروع به گریه کردند، خانم ها عرض کردند آقاجان مگر دست های پسرتان عیبی، نقصی، ایرادی دارد؟ چیست گریه می کنید؟
فرمودند نه، کاملتر از این پسر ما نداریم، بعد از برادرهایش در عالم وجود نیست.
پس چرا گریه می کنید؟
جواب ندادند. شروع به بوسه زدن کردند، از این سر شانه بوسه زدند، دست راست را بوسیدند، دست چپ را بوسیدند.
رفته بودند به آقا امام حسن و آقا امام حسین علیهما السلام خبر دادند که خدا به شما برادر داده، آقازاده ها رسیدند، دیدند اینکه مولا، بابا، آقا زاده را روی زانو گذاشته و گریه می کند، و بوسه می زند، نه آقا امام حسن علیه السلام سوال کردند، نه آقا امام حسین علیه السلام. آقا اباالفضل العباس علیه السلام را گرفتند، یکی به یکی دست به دست کردند، آنها هم شروع به بوسیدن و گریه کردن، کردند. دست را که می بوسیدند چشم را هم می بوسیدند،《 یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ علیه السلام اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام》.
شاعر می گوید چهار امامی که تو را دیده اند، نه پنج امامی که تو را دیده اند چون حضرت باقر علیه الصلاه و السلام هم در روز عاشورا سه ساله بودند، روز عاشورا تشریف داشتند، دنبال سر حضرت سکینه قبل از اینکه حضرت سکینه مسئله ای را عنوان کنند، حضرت باقر علیه السلام دویدند دست عمو را بوسیدند.
چهار امام( پنج امامی) که تو را دیده اند
دست عَلَم گیر تو بوسیده اند
نه یکی دیگر هم بوسیده است، خانم زینب سلام الله علیها وارد شدند باباجان، برادرجان چیست گریه می کنید؟
سوال از اینجا شروع می شود، حسن جان، حسین جان گریه تان برای چیست؟
امام حسین علیه السلام بیان کردند؛ خواهرم به وعده ای که پدرم و مادرم داده، این برادر من عباس است که علمدار سپاه من…
حین ولادت آقازاده، امام حسین شروع به روضه خواندن کردند، اول کسی روضه اباالفضل العباس خوانده امام حسین علیه السلام است، خواهرم زینب می بینم که این دو دستش در یاری از من و تو و بچه های من از تن جدا می شود آنوقت بی بی زینب سلام الله علیها آقازاده را بغل کردند شروع کردند دست ها را بوسیدن.
غیر از پنج امام، بی بی زینب هم دست ها را بوسیدند، اُم کلثوم هم وارد شدند، اُم کلثوم هم دست ها را بوسیدند، یک جای دیگر هم امام حسین علیه السلام این کار را کردند، آنوقتی که به طرف نهر علقمه در حرکت بودند از اسب پیاده شدند شروع کردن شیئی را
بوسیدن، مردم خیال کردند پاره قرآن است، نه خیال کردند به حقیقت پاره قرآن است، دل امام حسین آرام نگرفت تا که آمدند کنار بالین برادر نشستند، بی بی زینب سلام الله علیها در دو جا به فریاد برادر رسیده، یکی سر کشته اباالفضل العباس، اگر زینب نمی آمد امام حسین نمی توانستند حرکت کنند، با اینکه حرکت کردند لکن دست به کمر گرفتند《 أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِی وَ قَلَّت حِیلَتِی وَ انقَطَعَ رَجائِی 》.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
دعاهایی که میفرمایند به اجابت مقرون،رحمه الله من قراء فاتحه و الاخلاص و الصلوات.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یاعلی مدد