《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》
«أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ»
《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢)إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿٣﴾》
عرض شد که یکی از مَناصِب معنوی که حق به بندگان خودش مرحمت می کند مَنصبِ《 نبوت》 است،انبیاء در عالم خلقت برگزیدگانند. و یکی دیگر از مناصبی که حق به برگزیدگانِ خودش مرحمت می کند،اِصطفاء و اِجتباء و انتخاب در میان خلق دارد و به آنها مرحمت می کند منصبِ 《امامت》است.
مقداری دیشب عرض کردیم تا اینجا که صدیقه طاهره سلام الله علیها که در اِصطفاء و اِجتباء، یگانه دهر و فرید و وِتر عالم هستی هستند،نه نبوت دارند و نه امامت.
با اینکه همه انبیاء،حتی خاتم الانبیاء و همه امامان حتی امامِ اول امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام چشم عنایت به سوی فاطمه زهرا سلام الله علیها دارند،پدر هم دارند،در این باب و در این مرحله چگونه برای این صاحب غیبِ غیبِ غیب،آنکه در پرده اندیشه،عقل به اِختفاءِ تام آمده است،صدیقه طاهره سلام الله علیها،چه بگوییم که نبی نیست،ولی نبی آفرین است به اِقتضای اُم ابیها،مادرِ پدر است،فرزند زاییده مادر است،و چه بگوییم که شوهر هم از این موجودِ ناشناخته بار گرفته است که اُم الائمهِ النُجَباءست،مادرِ همه امامان است.
یکی از ائمه علیهم السلام …
یک مقداری راجع به مادری بی بی سلام الله علیها نسبت به عیسی بن مریم گفتیم که او اقرار و اعتراف می کند که《 سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدتُ》یعنی من تحت الشعاعِ وجودی فاطمه زهرا سلام الله علیها هستم،《سَلَامٌ عَلَیْهِ 》از حین ولادت تا هنگام موت و مرگ و شهادت که عیسی بن مریم هم از شهداءست،《سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدتُ》دست فاطمه زهرا بالای سرم بوده،خودش را به 《سلام》می بندد.
ابراهیم خلیل هم به این موهبت رسیده است،وقتی که حق می فرماید《إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا》.
وقتی که امیرالمومنین علیه السلام که امام بر حقِ وجود است مادری چون فاطمه او را به این امامت رهبری می کند،اینجا مادرِ نوری منظور است هاا.
مادرِ نوری،یعنی آفریننده.
آفریننده مطلق حق است،خداست،این آفریننده منصب است،مقام است،مرتبه است.
اُمُ الاَئمهَ،《وَ مِنَ الاَئمهَ ابراهیم》،《ابراهیم کانَ اماما》،باز در امامت مادر می خواهد،عیسای مسیح در روح اللهی مادر می خواهد،می خواهد روح الله بشود مادر می خواهد،برای اینکه به وجود بیاید،هستی بگیرد،تن در عالم ناسوت بیاید،مریم سلام الله علیهاست،مریم حیثیت تن می زند،خاتم انبیاء برای اینکه در این عالم دنیا به وجود بیایند،قدم بگذارند،نورشان را روشن کنند،آمنه بنت وهب می خواهد،در عالم ناسوت.
آخر چند عالم در اصطلاح هست؛
یک عالم ناسوت است که عالم تن است که اقتضای خوردن و آشامیدن و خوابیدن و ازدواج و مُناکحه دارد،این را عالم ناسوت می گویند.
عالم لاهوت عالم ارواح است که احتیاج به خوردن و خوابیدن و آشامیدن و مناکحه ندارد.
یک عالمی هست بالاتر از عالم لاهوت که عالم ملکوت است،《کَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ》،از عالم لاهوت هم بالاتر است.
یک عالم دیگر هم هست که نه عالم ملکوت است،نه [عالم لاهوت است و نه عالم ناسوت، به نام عالم هَپَروت
،اینهایی که گاهی به دود و دم ها آشنا هستند آنها با عالم هپروت کار دارند😊 که آن خیلی خطرناک است خدا ان شاءالله هیچ کس را مبتلای عالم هپروت نکند،و متاسفانه گاهی در عالم هپروت،عرفان هم می گویند،آخ آخ آخ دیگر تو ببین عرفانی که از عالم هپروت باشد چه در می آید،خیلی او خطرناک است،خدا کسی را به این راه نیاورد،خدا خودش حفظ کند،جداً هاا،آن را عالم هپروت می گویند].
عالم ناسوت؛ عالم تن است،عالم جسم است،عالم ماده است،عالم خورد و خوراک و خواب و ازدواج و مناکحه است،عالمی است که ما با آن کار می کنیم.
در عالم لاهوت،اهل معنا راه دارند،که تن را رها کردند،به اندازه ای که؛
تن رها کن تا نخواهی پیرهن
آن عالم لاهوت است که در این باب عرفای شامخین،
و روحُهُ نُسخَهُ اللّاهوتیهَ،روح خاتم انبیاء نشانگر عالم لاهوت،عالم ارواح است.
در آن عالم لاهوت که عالم ارواح است،مثل عالم ناسوت مادر لازم دارد.
ما در این عالم ناسوت وجودمان،پدر و مادرمان مشخص است.و یک روایتی هست که روز قیامت که می شود تمام خلق را که می خواهند احضار کنند،پای محاکمه بکِشند،حساب بکِشند،به نام مادر صدا می زنند،مثل : ممد ننه ملکه،یک لاتی در محلمان داشتیم ممد ننه ملکه بود.
با مادر صدا می زنند،آی مجید آقا پسر صغری خانم.
معلوم هم می شود اگر یک میلیون صغری باشد،و یک میلیون هم مجید آقا باشد،تا بگویند مجید پسر صغری خانم،همچین کامپیوتر عالم قیامت جدا می کند که این است آن دیگری نیست،آن کامپیوتر آنجا هم هست ولی آن کامپیوتر یک کامپیوتر الهی است که دیگر نه باطری اش تمام می شود،نه شکسته می شود،نه قاطی می کند،آن درست است.
هیچ کس را از خلق اولین و آخرین به اسم بابایش صدا نمی زنند،بگویند حسین پسر محمدعلی.مگر…
امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند:مگر شیعیان ما و دوستان ما،آنها را به اسم پدر می خوانند،حسن پسر مش نقی،حسین پسر مجید آقا،محمد پسر جعفر.
فقط شیعیان.
سوال شد آقاجان برای چه آنهای دیگر را هم به اسم بابا صدا نمی زنند؟
حضرت فرمودند خدا ستارالعیوب است،روز قیامت ممکن است یک کسی بابایش عوضی باشد آنجا مشتش باز شود،به اسم مادر صدا می زنند که…
خوب برای چه ستاریت در شیعیان امیرالمومنین نیست،آنها را هم به اسم مادر صدا بزنند؟
چون آنها پدرشان صد در صد معلوم است که درست است.
شیعیان امیرالمومنین پدر دارند درست است بقیه خلق اگر آبرویی…
خدا آبروی کسی را نمی برد خیال نکنید،هر وقت کسی درِ خانه اهل بیت علیهم السلام کم بگذارد،[این را تو را به خدا گوش کنید،جان امیرالمومنین گوش کنید]
اگر کسی درِ خانه امیرالمومنین،اهل بیت علیهم السلام ،کم بگذارد،هر جور کم بگذارد،این آبرویش می رود،خدا آبروی کسی را نمی برد این خودش آبروی خودش را می برد واِلا خدا حفظ آبرو می کند،حفظ حیثیت می کند،محال است آبروی کسی را ببرد،حق ستار العیوب است،نمی شود این صدمه نمی بیند،این از اعتقادات توحید ما باید باشد،یعنی هر چه در این زمینه آمد که آبروریزی شد بدانید که از خدا نیست.
ستارالعیوب است،روز قیامت که بشود همه خلق خدا را به نام مادر صدا می زنند،به انتساب مادر،مگر شیعیان ما که آنها را با پدر می خوانند،چون طیب ولادت دارد،امام باقر علیه الصلاه و السلام فرمودند 《مَنْ یُوالَ عَلیً فَلیَشکُر علی اَوَّلِ النِعَم قیلَ یابنَ رَسُول الله مَا اوَلٌ النَعَم 》؟
قال علیه الصلاه و السلام: 《طِیبُ الوِلادَه》.
هر کس 《علی》را دوست دارد،خدا را شکر کند به بالاترین،نعمت خدا،گفتند آقا امام باقر قربان شما برویم
بالاترین نعمت چیست که می فرمایید شکر کند؟
فرمودند《 طِیبُ الوِلادَه》،دامن مادرش پاک بوده.
در طایفه ای از اهل تسنن یک عالِمی داریم که آرائش خیلی مورد قبول است،هم مفسر است،هم اهل حدیث است،مُحَدِث است،هم اینکه اهل تاریخ است به نام سِیوطی،او زیاد کتاب نوشته است یکی از کتابهای او به نام الدُر المَنثور است،یعنی دُری که پاشیده شده،مثلا دُرها را بریزند این طرف و آن طرف.
او از اَنسِ بن مالک نقل می کند،اَنس خیلی بد آدمی بوده،او حاجب بوده،دربان درِ خانه رسول الله بوده،ولی آدم بدی بوده،آنطرفی بوده به نفع آنها کار می کرد.
در آن حدیث طَیر مَشوِی هم دارد که دو جور نقل می کنند.
این روایت را بگویم بعد برویم حدیث طَیر مَشوِی را بگوییم.
[می ترسم این حدیث طَیر مَشوِی را بگوییم دیگر رفقا بعد از این دیگر غیر از جوجه کباب هیچی نخورند،مخصوصا رفقای ما که اینها یک حدیث اینجوری گیرشان بیاید دیگر همش جوجه کباب می خورند]
سِیوطی از اَنس بن مالک(ملعون بوده است،خیلی بد بوده،خیلی،با امیرالمومنین خیلی عناد داشته،ولی《اَلفَضل ما شَهَدَتْ به الأعداء》،فضل آن است که دشمن ها بگویند)نقل می کند،او می گوید《کُنّا نَختَبِرُ اَولادِنا فِی زَمَنَ رَسُول الله بِحُبّ على بن ابى طالب علیه السلام 》،اولِ کارِ اسلام بود،می دانستیم که اگر نطفه ناپاک در این جُرگه مسلمانها بیاید وضع ما را به هم می زند،زنا هم زیاد بود،خیلی زن ها می رفتند کار زشت می کردند و بچه ها معلوم نبود پدرشان کیست،این زیاد بن اَبیه که سر از کربلا درآورد،خیلی،همه اینهایی که کربلا آمدند همه شان اینکاره بودند،اینهایی که آمدند با امام حسین علیه السلام جنگیدند،هر کسی،فرق نمی کند،هر کسی دشمنی این خاندان را داشته باشد،فرمودند《یاعلی لاَ یُحِبُّکَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُبْغِضُکَ إِلاَّ وَلَدُ زِّنا أو وَلَدُ حِیضٍ أو شِرْکُ شَیطانٍ》،علی جان هر کس بُغض تو را دارد سه حالت دارد؛ یا دامن مادرش ناپاک است،یا اینکه این در حال غیرپاکی نطفه اش بسته شده،یا شرک شیطان است،این مسلم است،روایت هم دارد.
او می گوید《کُنّا نَختَبِرُ اَولادِنا بِحُبّ على بن ابى طالب علیه السلام 》ما برای اینکه در مسلمانها[خودش کارش خراب است هااا،خیلی از اینهایی که داریم باز،می خواهند بگویند ما اینجوری نیستیم می چسبانند،اَنس از آنهاست]ناپاک وارد نشود،این بود که بچه ای که ولادت پیدا می کرد دو سه ماهه که می شد پدر بچه را بغل می کرد می آمد سرِ کوچه می ایستاد جایی که امیرالمومنین علیه السلام عبور می کردند،رد می شدند،بچه که نمی فهمد،ولی معجزه امیرالمومنین است،سنی ها نقل می کنند،به بچه اشاره می کرد 《اَ تُحِبُ هَذا الرَجُل》؟
این مرد را دوست داری؟
اگر بچه بغل باز می کرد و به طرف امیرالمومنین روی می کرد می فهمیدند این وضعش درست است،اگر اینکه رویش را برمی گرداند و از امیرالمومنین بدش می آمد و شروع به انزجار می کرد می فهمیدند،اَنس می گوید خیلی از بچه هایشان را کشتند،پای بچه را می گرفتند سرش را به سنگ می زدند می گفتند این که بچه ایکه حلال زاده نباشد…
با 《علی》امتحان می کردند،حُبَش ایمان است،اَنس از آنهایی است که وقتی فضیلت امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام پیش می آمد همه اش جدیت می کرد فضائل امیرالمومنین مخفی بشود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودند،جبرئیل یک جوجه کباب برای حضرت آورد،[این معلوم می شود که جوجه کباب غذای بهشتی است هااا،بیخود نیست ماها دوست داریم] حدیث است دیگر،روایت است،قرآن هم دارد که برای مریم مائده آسمانی می آمد،اینها را بعید ندانید هاا هست،غذای بهشتی،مائده آسمانی،طِیرِ مَشوی هست.[البته طیر مَشوی معنایش این است که سرخ کرده در روغن حالا ما نگوییم جوجه کباب که یک وقتی بد معنا نشود،ممکن است یک کسی …
مرغ سرخ کرده در روغن را شوِی می گویند ،حالا روی آتش باشد بهتر است برای آنهایی که کلسترولشان بالاست آنها برایشان خوب نیست] برای مریم مائده آسمانی آمد،برای دوستان امیرالمومنین،شیعیان،مائده آسمانی می آید،باورت می آید هاا؟
می آید و باید هم همین جور باشد.
وقتی آقا امیرالمومنین علیه السلام را به طرف مسجد می بردند،سلمان چه گفت؟[دیدید بعضی از این تُرک ها وقتی که عصبانی می شوند با فارس ها،در عصبانیت دیگر فارسی نمی تواند فحش بدهد،تُرکی فحش می دهد] سلمان را هم وقتی که امیرالمومنین را می بردند
دیگر عربی نتوانست صحبت کند،شروع کرد به فارسی صحبت کردن،گفت آی مردم نمی دانید چه کار کردید اگر با《علی》این معامله را نمی کردید از آسمان برای همه تان غذا می آمد،زمین برکاتش برایتان می آمد ولی کردید آنچه کردید،تا قیامت باید بکشید،شروع به گریه کرد دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد.
غذا جلوی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمد،حالا جبرئیل از طرف خدا آورده،این معنا دارد،خاتم انبیاء به غذا توجه نکردند[خدا فرستاده! آدم باید روی غذا بیفتد! نه]معنا دارد هاا،یعنی هر کس پیغمبری را قبول کرده،به نبوت اقرار دارد،اینجوری باید نبوت را
پذیرا باشد.
عاشیه نگاه کرد،یا رسول الله من که غذا نپختم!!
فرمودند این غذایی است که جبرئیل از بهشت برای من آورده و این غذا بر همه حرام است اِلا برخودم،فقط خودم.
گفت خوب بخورید غذای بهشتی را نشستید نگاه می کنید.
دستشان را بلند کردند خدایا یک کسی را بفرست که تو او را دوست داری،و او تو را دوست دارد،یک کسی را بفرست که من او را دوست دارم و او من را دوست دارد،با من هم غذا بشود.
دیدیم در صدا کرد،عایشه می گوید من به اَنس(دربان بود) گفتم ببین کیست،دوست داشتم پدرم بیاید،رسول الله دعا کرده،او از دم در اشاره کرد که 《علی》است،《علی》است،فهمیدم علی بن ابی طالب است،
بگو رسول الله نیست،[اینکارها اصلا بد است ها]《علی》آمده من به اَنس اشاره کردم که بگو رسول الله نیست.
یا رسول الله بخورید.
چه کسی بود در زد؟
کسی نبود،خانه را اشتباهی در زدند،خانه همسایه را می خواستند مثلا یک چیزی بهانه آورد.
دو مرتبه رسول الله دعا کردند خدایا یک کسی را بفرست که خیلی دوستش داری،از همه خلق او را بیشتر دوست داری و او هم از همه هستی تویِ خدا را
بیشتر دوست دارد.یک کسی را بفرست که او از همه خلق من را بیشتر دوست دارد و من هم از همه موجودات او را بیشتر دوست دارم که با من غذا بخورد.
باز دیدم در زد،به اَنس گفتم ببین کیست؟شاید دومی باشد.باز اشاره کرد《علی》است،گفتم بگو رسول الله نیست.
چه کسی بود؟
این معنایش این است هر نعمتی که پیش تو گذاشتند ولو خدا بگذارد بدون《علی》حرام است.
نعمتی بالاتر از نعمت بهشت نداریم،پُرتر از بهشت دیگر نعمتی نیست،بدون 《علی》بهشت رفتن حرام است.و اِلا مگر رسول الله شکمو است؟ رسول الله اهل خوراک است؟جوجه کباب بخورد؟ نه در جوجه کباب و طیرِ مَشوی《علی》می خواهد معرفی بشود،چون مردم اهل شکم هستند با طیرِ مَشوی بیشتر می شود《علی》را معرفی کرد.بقیه حرفها هم همین جوری است.
دفعه سوم در زده شد؛
تا در زده شد دیدم رسول الله خودش پا شد پا برهنه رفت در را باز کرد،《علی》را بغل گرفت،همینطور که بغل گرفت آورد آورد آورد،فرمود 《علی جان》بدون تو نعمت بر رسول الله حرام است،عایشه گفت یارسول الله مگر شما نگفتید جز بر من بر همه حرام است؟
مگر شما نگفتید این غذای بهشتی است،چطور ما نه،《علی》؟؟
فرمودند 《علی》من است،《علی》نفسِ من است،《علی》خودِ من است،من و《علی》با هم جدا نیستیم،راست گفتم همین جور است جز بر من بر همه حرام است،یعنی 《علی》جز من کسی نیست.
آقا امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام در حدیث نورانیت فرمودند《 أنا آدَمَ》[چه جوری حرف زدند!!خوب دقت کن]مدح و منقبت امیرالمومنین علیه السلام آن نیست که در دست من است.
این را گفتیم این اَنس بن مالک است،آن هم که سیوطی در دُرالمنثور فضائل امیرالمومنین است که 《کُنّا نَختَبِرُ اَولادِنا فِی زَمَنَ رَسُول الله بِحُبّ على بن ابى طالب علیه السلام 》،می خواستیم ببینیم بچه مان ولدُالزنا است یا نه ولدِطاهر است با او[می سنجیدیم]،سنی هم می گوید،سنی ها همه می گویند،می کوشند به محبت امیرالمومنین هی اظهار کنند،هی بگویند《علی》دوست داریم،《علی》دوست داریم،یعنی اینقدر این مطلب درست است که سنی ها در کتابهایشان می بینید پُر می نویسند؟یعنی می خواهند بگویند ما ولدُالزنا نیستیم یک وقتی خیال نکنید،ما 《علی》دوست داریم،برای همین از شیعه بیشتر روایت دارند،اگر شیعه ده تا حدیث درباره امیرالمومنین دارد سنی صدتا دارد،در هر موضوعی.
اینهایی که در دست و بال هست هر چه می خواهی بگو،روایت داغ،هر چه.
بوی غلو می دهد دیگر هااا؟؟
اینها مالِ امیرالمومنین نیست،امیرالمومنین فضیلتش یک چیز دیگر است.
آنها چیست؟؟
آنها سخن درِ گوشی است،درِ گوشِ میثم گفتند،وقتی او را دار کشیدند،این زیاد بن اَبیه خدا لعنتش کند،عبیدالله خدا لعنتش کند،گفت که مولای تو،امیرالمومنین چه خبر داده؟؟
گفت خبری داده که ان شاءالله همین زودی ها به تحقق می انجامد.
گفت چه خبری؟
گفت مولای من فرموده من را در عشق او به دار می کشند،دست و پایم را قطع می کنند،شکمم را پاره می کنند و زبانم را هم دم آخر قطع میکنند.
گفت برای اینکه حرف مولایش دروغ دربیاید،بروید دارش بزنید،دست و پایش را قطع کنید،شکمش را هم پاره کنید،زبانش را قطع نکنید،که بدانند علی بن ابی طالب…
بردند،دارش زدند،شکمش را پاره کردند،سه شبانه روز شکم پاره،بابا مگر اینها عادی است،میثم تمار سه شبانه روز دست و پا قطع شده،(یک دستت را قطع کنند اینقدر خون می آید بعد از دو ساعت دیگر زبانت بند می آید)شکم پاره،شروع کرد آی مردم، بیایید درباره 《علی》حرف های نگفتنی را بگویم،شروع کرد آن حرفها را به گفتن،که 《علی》کیست،خبر بردند بابا عالم دارد تکان می خورد،تمام کوفه جمع شدند بیایند قصر دارالعماره را خاکش را با توبره ببرند،میثم زبانش باز شده،فضائل 《علی》می گوید،الان تمام شما را قطعه،قطعه می کنند،گفت زود بروید زبانش را قطع کنید،تا آمدند جلو گفت بیایید این زبان،دیدید حرفِ مولایم راست درآمد؟
آن روایت ها را میثم باز هم گفتنی هایش را نگفت،با خودش برد.
درباره امیرالمومنین علیه السلام چه بگوییم؟؟
باید خودت یک خورده ای در این عشق قرار بگیری تا معلوم بشود چه بگویی،تا حالی ات کنند.
این شعر خوبی است؛
ای بلندی که سر بسم اله را نقطه بائی
دلپسندی که همه خلق جهان باب هُدائی
قنبرت عرش کند فرش[به عکس هم می شود،قنبرت فرش کند عرش]اگر حکمِ تو باشد
[این کارهایی که به تو نسبت می دهند مالِ غلامِ تواست علی جان،مالِ قنبرِ توست]
بوذرت زنده کند خلق دو عالم به ندایی
[اینها مالِ دوستانت است]
در پسِ پرده نهان بودی و[هنوز حرفت را نگفته،فضیلتت را نیاورده،آن چیزی که گفتنی است،هیچ کس نگفته]قومی به جهالت
حرمت ذات تو نشناخته گفتند خدایی
پس ندانم چه گویند گر از آن طلعت زیبا
پرده برداری و آنگونه که هستی بنمایی
《اَنا آدَم》،سلمان و ابی ذر گفتند خودمان برویم پهلویش بنشینیم بابا یک خورده ای هم خودش از خودش برای ما بگوید.
《علی جان》شما از خودت بگو.
سلمان و ابی ذر《 مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ هی مَعرِفَهُ اللهِ》
،هر کس من را به نورانیت بشناسد…
معرفت نوری این معرفت ها نیست،اینها معرفت لای کتاب است،معرفت لای کتاب برای لای کتاب خوب است،مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ راهش یک راه دیگر است الان می گوییم.
هر کس می خواهد به معرفت نوری در باب اهل بیت علیهم السلام برسد،فقط و فقط راهش پدر و مادر است،این را بگویم نه این منبر است نه حرفهای من است،نه کتاب است،نه قرآن است،نه حدیث است،نه روایت است،هیچی از اینها نیست،هر کس می خواهد در راه اهل بیت به معرفت نوری برسد فقط،انحصارا و اختصاصا…
چیست؟؟
فقط راهش پدر و مادر است.
هر کس بیشتر صورت به کفِ پای پدر و مادر[ گذاشته]
با امیرالمومنین در مقام نوری بیشتر آشناست،هیچ راهی غیر از این نیست،یعنی انحصاری است هاا.
هر کس می خواهد برود پیر انتخاب کند،پدر و مادر.
مرشد انتخاب کند،پدر و مادر.
مرجع تقلید انتخاب کند،پدر و مادر.
حرام و حلال را که همه می دانند،همه می دانند شکِ بین سه و چهار چه کار کند،پدر و مادر.
چرا نمی رسیم؟؟
چون راهش را بلد نیستیم،《مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ هی مَعرِفَهُ اللهِ》این دوتا بزرگوار،از پدر و مادر بهره داشتن که توانستند دستشان …
اویسِ قرنی از پدر و مادر بهره دارد که می تواند دست به دامن رسول الله بزند،《مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ》این است اویس قرن داشت شتر می چراند،آمدند به او گفتند اویس تو اینجا داری شتر می چرانی؟ علی بن ابی طالب دارد در صفین با معاویه می جنگد،گفت 《اَلْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ》.
گفتند از کجا می گویی؟؟
گفت از دلم می گویم.
گفت همین جور به شهر می روی،دیگر فرصت نیست،بگو بیایند شترانشان را ببرند.
با امیرالمومنین رفت در آن جنگ شرکت کرد،یکی از شهدای صفین در رکاب امیرالمومنین علیه السلام اویس قَرَن بود.
اویس قرن در جنگ صفین،در معیت آقا بود،در رکاب حضرت شهید شد.
یا سلمان و یا جندب《مَعرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّهِ هی مَعرِفَهُ اللهِ》معرفت من از طریق نوری،همان معرفت خداست.
یا سلمان و یا جندب 《اَنا آدَم》من آدم هستم.
《اَنا نوح》نوحِ نبی من هستم.
《اَنا ابراهیم》ابراهیم خلیل من هستم.
《اَنا موسی》،《اَنا عیسی》تا 《اَنا محمد و محمد اَنا》،لذا رسول الله فرمودند درست گفتم یکی می آید با من هم کاسه می شود که خودِ من است.
صدیقه طاهره سلام الله علیها نه پیغمبر است و نه امام است،ولی ایجاد کننده همه نبوت در همه انبیاء و همه امامت در همه ائمه علیهم السلام است،حتی در ابراهیم خلیل.
که دیشب گفتیم چرا آتش در جان ابراهیم افتاد؟
چون دید درِ خانه مادرش[آتش گرفته].
این مادری است.
چطور می گوییم راهش اتصال به مادر است؟
برای همین خودشان را مادر قرار می دهند،که یکی در آن منزلت و مرتبه با آنها…
صدیقه طاهره سلام الله علیها مادر می شود،تا بتواند رسول الله بار بگیرد،رسول الله می خواهد نبوت داشته باشد باید دستِ مادر ببوسد،همین کار را هم می کرد.
مگر نمی خواهد نبوت داشته باشد؟؟
دستِ مادر می بوسید،یک جوری رفتار کرد،جلوی پای مادر پا می شد،جلوی پای دختر پا شده؟؟
جلوی پای فاطمه زهرا هر دفعه،ولو صد دفعه در یک مجلس،صدیقه طاهره می آمدند،رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به قامت راست پا می شدند،هر دفعه فاطمه زهرا سلام الله علیها را می دیدند دستشان را می بوسیدند.
[خوب ما دیروز با حاج محمد آقا خانه دکتر داورپناه بودیم،یک حرفی گفت،من آن را تکمیل می کنم،حرف خیلی ما را گریاند]؛
شما می دانید که بچه که می خواهد شیر بخورد ها،روی سینه مادر می افتد درست است؟
اگر محسنِ فاطمه زهرا سلام الله علیها به شهادت نرسیده بودند یک پستان می خواهد که او را شیر بدهد نمی خواهد؟
طرف چپ پهلو شکسته است،از آن طرف شیر بخورد؟
طرف راست صدمه میخ در دارد،آیا در این عالم فاطمه زهرا چگونه محسن را شیر بدهد؟
یا صاحب الزمان،همین را عرض کنیم که گذاشتند تا حضرت بقیه الله علیه السلام بیایند جواب این مطلب را بدهند.
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
دعاهایی که میفرمایند به اجابت مقرون،رحمه الله من قراء فاتحه و الاخلاص و الصلوات.
《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》
یاعلی مدد