«بسم الله الرحمن الرحیم»
بین کاظمین و بغداد یک مکانی هست که زیارت آنجا زیاد وارد شده است.حضرت فرمودند در آن منطقه صد و بیست هزار شهید مثل شهدای بدر به شهادت میرسند،چون آن منطقه،منطقه شیعه نشین است و این کشتاری که در چند نوبت انجام شده بعید نیست که منظور آنها باشند.
(خیلی ما دنبال این جهت میگشتیم،امروز اولین دفعه است که این روایت را پیدا کردم .یک رغبت و میل باطنی من برای زیارت امام حسین علیه السلام در ماه رمضان داشتم خیلی، و همه رفقا هم به ما میگفتند کی؟ میگفتیم ماه رمضان.و امروز روایتش را اتفاقا همین الان (تا حالا ندیده بودم) با اینکه همه روایات این باب را تقریبا میشود گفت من دیدم ولی این روایت امروز مشاهده شد که زیارت امام حسین علیه السلام در رمضان خیلی خاصیت و آثار دارد.
بر این ترتیب حالا در باب زیارت فقط ما صحبت میکنیم و آنهای دیگر به ما مربوط نیست ولی حالا در بزرگان اهل معنا هست که مومن ،اهل معنا،اولیای خدا ،هر کاری را که در طریق عبادت حق انجام میدهند اگر مدرک هم نداشته باشند و مدرکی به آنها ارائه نشود( کار آنها طبق مدرک صحیح است ، این قطعی است )بعضی وقتها به مدرک برخورد میکند و بعضی وقتها هم برخورد نمی کند ،آنچه که او را به فعل خیر میکشاند و به کار صحیح وادار میکند مدرک دارد ولی این به مدرک نرسیده است،عملش طبق همان قول امامش است.لذا در این روایت محمد بن فضل نقل میکند که من از حضرت صادق علیه الصلاه و السلام شنیدم که فرمودند کسی که زیارت کند قبر حسین بن علی علیه الصلاه و السلام را در ماه رمضان و در آن راه بمیرد، نه اینکه برای او دادگاهی و حساب و کتابی و نه برای او حشر و نشری است ،بدون حساب و محاکمه او را دعوت به بهشت میکنند .
امام صادق صلوات الله و سلامه علیه از من سوال کردند ابان ،چند وقت است که تو به زیارت قبر حسین بن علی علیهما السلام مشرف نشدی؟ از چند ماه ،چند سال ،چند وقت ؟
عرض کردم یابن الرسول الله توفیق نداشتم خیلی وقت است که نصیبم نشده که قبر آن بزرگوار را زیارت کنم.
حضرت فرمودند وای بر تو ابان ،سبحان الله عظیم ، تو از بزرگان شیعه هستی زیارت امام حسین علیه السلام را ترک میکنی ؟ چند وقت است آن حضرت را زیارت نکردی!!
کسی که زیارت کند قبر مطهر امام حسین علیه السلام را هر گامی که بر میدارد ثوابش محو شدن یک گناه و ثبت شدن یک حسنه است.و هر که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام مشرف بشود گناهان گذشته و آینده او را خدا میبخشد ،ابان وقتی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند، هبوط کردند و فرود آمدن بر قبر مطهر آن بزرگوار هفتاد هزار فرشته سر برهنه و خاک بر سر ،بر آن مظلوم غریب گریه میکنند و برای آن حضرت نوحه میکند ،تا روز قیامت این ملائکه بر قبر مطهرش موکلند.
از آقا علی بن موسی الرضا علیه الصلاه و السلام سوال کردم آقاجان کدامیک از این دو مطلبی که به شما عرض میکنم افضل است؛ کسی که به مکه به حج مشرف شود و به مکه برود و به مدینه به زیارت رسول خدا صلوات الله علیه و آله نرود یا آن کسی که بیاید به مدینه به زیارت پیغمبر و مکه نرود ؟
حضرت فرمودند شما چه میگویید، نظر شما چیست ؟
آقا ما میگوییم کسی که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام برود دیگر مکه نرود عیب ندارد ،چه برسد به قبر رسول الله، پس رسول الله را زیارت کند دیگر به مکه احتیاج ندارد.
(اینجور سوالها هم بوده است)
اما تو که این حرف را میزنی من برایت یک مطلبی را بگویم گوش بده؛
یک روز جد ما حضرت صادق علیه السلام (امام رضا علیه السلام میفرمایند) عیدی بود در مدینه تشریف داشتند حضرت مراسم عید را برگزار کردند و آمدند به زیارت جد بزرگوارشان رسول خدا و بر آن حضرت سلام کردند و بعد به کسانی که اطراف قبر مطهر رسول الله بودند چنین فرمودند ؛ ما بر تمام اهل شهرها که به مکه رفتند برتری و فضیلت گرفتیم به جهت اینکه موفق شدیم بر سلام کردن بر رسول خدا.
بر تمام آنهایی که مکه رفتند و حج رفتند ما از همه آنها برتریم چون موفق شدیم به زیارت رسول خدا.
از نظر فقهی این روایات اینجوری معنا شده است و استنباط احکام هم بر همین معنا است که حج واجب بر استحکام خودش باقی است این در زیارتها و حج مستحب با عمره مستحب است.حج واجب را کسی انجام داد دیگر اگر بنا است که انتخاب کند زیارت رسول خدا را یا زیارت امام حسین علیه السلام را ، در حج مستحب و عمره مستحب انتخاب زیارت امام حسین علیه السلام و مدینه افضل است ولی در حج واجب نمی شود کسی ترک واجب کند، حالا آن دیگر مربوط به اجتهاد و استنباط فقهی یک کسی میشود (خودش میداند) ولی آنچه قاعده است و رساله های عملی مینویسند و فقها رای میدهند این است که ما عرض کردیم ،بعد از اتیان وجوب است.
به حضرت صادق علیه الصلاه و السلام عرض کردم آقاجان ما گاهی در مکه گاهی در مدینه گاهی در حائر حسینی هستیم و یا مواضع دیگر، مشاهد مشرفه کاظمین،سامرا، مشهد حضرت رضا علیه السلام و اینجور جاها که در آنجا امید فضیلت و برتری است ،یک کسی که آنجا در حرم مطهر نشسته و مشغول عبادت هست او میخواهد برود وضو بگیرد یک نفر دیگر می آید جایش را میگیرد،حضرت فرمودند اگر کسی در مکه و مدینه و حائر حسینی و نجف و کربلا و سامرا و جاهایی که برای زیارت و عبادت آدم میرود و جایی را گرفت و سجاده و لباسش را یا یک چیزی را علامت گذاشت که این جای اوست ،یک شبانه روز او صاحب حق آنجاست و دیگری نمی تواند بگوید بلند بشو تا ما بنشینیم یا کس دیگری نمی تواند جایش را بگیرد.
(حالا که رسم است و این را شما الحمدلله نمیدانید ،جاهایی که اینجوری جا کم است و خیلی هم فضیلت دارد بعضی ها کاسبی شان این است می آیند هفت هشت ده تا سجاده آنجاها میگذارد بعد این مشتری دارد ،به آنهایی که جای خوب میخواهند یک جا میدهد و پول میگیرد،این خلاف است.خود شخص فقط حق دارد.در همه چیزها رفته اند تا اینجا که جا فروشی میکنند و این کار در مشاهد مشرفه خیلی بد است).
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند وقتی پیغمبر اکرم،نبی مکرم صلی الله علیه و آله و سلم به معراج رفتند از طرف پروردگار به حضرت گفته شده است ای پیغمبر عزیز ،خدا در سه مورد سه جا،سه مکان تو را امتحان میکند که صبر تو را آزمایش کند ، رسول خدا که ادب یافته به دست حق است میفرماید من تسلیم امر پروردگارم و من قوت و نیرویی ندارم که تو مرا آزمایش کنی مگر خودت به من قدرت بدهی (سر جلسه امتحان اگر به من برسانی قبول میشوم اگر نرسانی که هیچی، بعضی ها هم هستند که نور چشمی هستند آن که مامور است به او میرساند،درس هم بلد نیست یک جوری سوالها را یواشکی ته لیوان میچسباند به بهانه آب خوردن،یک کاری میکند).
اول امتحانی که من میکنم به «گرسنگی» است و این گرسنگی را در خودت و همه اهل و عیالت قرار میدهم،ببینم چه جوری…لذا خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله سنگ مجاعه به شکم مبارک میبستند که معده خالی نباشد و خالی بودن معده او اشکال تولید میکند،حضرت یک سنگی را در پارچه ای قرار میدادند روی شکم میگذاشتند و می بستند ،این «حجر المجاعه» از آنجا نام گرفته است.اول به گرسنگی تو و خانواده ات را امتحان میکنیم.حق جل و علا این پیشنهاد را فرمود و رسول الله هم فرمودند قبول کردم و تسلیمم و هر چه تو بگویی…کمکم کن.
چون توفیق و صبر است اگر من خودم بگویم بله اینکه کاری ندارد فوری میبنی که دستش رفت روی هشت جور غذا ،همان ظهر دیگر به شب هم نمیرسد، اگر اینکه نهارهایش را ساعت دو بعد از ظهر میخورد حالا که صبح تصمیم گرفت اینکه کاری ندارد… دیدید بعضی ها میگویند سیگار،ما تا حالا ده دفعه ترک کردیم کاری ندارد.این صبح به عصر نمیرسه دو مرتبه…
مگر اینکه بگوید خدایا تو توفیقم بده.
یک رفیقی ما داشتیم که خیلی هم معروف است چون از رجال علمی است شناخته شده است.
او با ما آمد مکه،حج بر او واجب شده بود نمیرفت صبر کرده بود وقتی که من میروم مکه او هم با من بیاید،آمد، او سیگار زیاد میکشید،من به او گفتم که فلانی یک سوغات برای خودت و زن و بچه و فامیل از اینجا ببر،گفت من گذاشتم این سوغاتی ها را از جده بخرم این سوغاتی ها مکه و مدینه اینها بازاری است.گفتم نه آن را نمی گویم یک سوغات معنوی ،یک اثری که از اینجا گرفته باشی ،گفت آنها باید مرحمت کنند ،گفتند اتفاقا آنها لطف کردند گذاشتند دم درب که بروی برداری،گفت شوخی نکن با ما،گفتم به جان تو شوخی نمیکنم این سیگار را ترک کن.اول که وارد بشوی زن و بچه ات خوششان می آید ،یک عمر است عذاب میکشند،بعد رفقایت و بعد هم برای سلامتی تن و جانت خوب است،بعد هم یک چیزی نصیبت شده ، گفت نمی شود .گفتم نمی شود چیست،ما تا حالا ده دفعه ترک کردیم????.گفت حالا.یک خورده خندید.و گفتم چرا من یک چیزی به تو تعلیم میدهم که اگر عمل کنی حتما سیگار را ترک میکنی،حتما دیگر تردید هم ندارد.
با عمل کردن به آن چیزی که من میگویم قطعا جای سیگار را میگیرد،یعنی تو سیگار که میکشی چه جوری میشوی چه اثری دارد ؟؟
گفت: حالا خیال و فکر.
گفتم این را به چند برابر تامین میکند و همان چیزی که از سیگار گیرت می آید به چندین برابر تامین میکند.
گفت خوب بگو چیست.
گفتم نه به این زودی که نمی شود تو تا قول ندهی که نمی شود.
گفت خوب اگر اینکار را بکند که جای سیگار را بگیرد تو میگویی چندین برابر هم هست ما چندین برابر هم نمیخواهیم جای سیگار را بگیرد:
گفتم نه هم جای سیگار را میگیرد و هم چندین برابر است. گفت چی ؟؟
گفتم هر وقت میخواهی سیگار بکشی ،هر وقت ولو روزی صدتا روزی دویستا روزی هزارتا ، هر وقت خواستی بکشی چهارده تا صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام بفرست.فکر کن سیگار را از بسته اش در می آوری فندک میزنی داری میکشی .
معامله دیگر باید نقد باشد، اگر آن اثر را نداد تو دو مرتبه سیگار بکش ،اگر آن اثر را داد که…
گفت خیلی خوب خوبه.
ما دیدیم که او آن روز که با ما بود نکشید روز دوم نکشید و تا آخر سفرش هم نکشید ،آمد اینجا و تا الان هم نکشیده از سنه ۵۴-۵۳ تا الان میگوید نه تنها سیگار نکشیدم، اینقدر از این صلوات برکت در زندگی و کار باطنی مان آمده که همه امورمان اصلاح شده است.چه سوغاتی آنجا به ما مرحمت شده است. این بحول الله و قوه است یعنی صلوات حول الله و قوه الله است یعنی به بستگی و قدرتی که با ارتباط با محمد و آل محمد علیهم السلام است.چون صلوات آدم را به آنها میبندد وقتی به آنها بسته شدند دیگر سیگار نمیکشند ،صلوات این را پیوند میزند به او .او سیگار نمیکشد و چون او نمیکشد این هم نمیکشد.این سرّش
است.چیزی بهتر از آن میدهند).
رسول خدا فرمودند به آن ملک که قبول کردم و به حول و توفیق و عنایت پروردگار جوع(گرسنگی) را پذیرفتم.
یا رسول الله ،دوم از مواردی که مورد امتحان قرار میگیری این است که مردم تکذیبت می کنند،می گویند دروغ میگویی.این را باید صبر کنی.
میبینی با تکذیب مردم از پله در میروی یا نمیروی،چون بعضی ها از خوف تکذیب راه و صراط مستقیم را رها میکنند که نکند مردم به او بد بگویند.اینقدر در دنیا محروم از توفیق شدند برای اینکه چشمشان به دهان مردم بوده که اینها بارک الله بگویند راه را برود و (یا) بارک الله را نگویند راه را نرود
یکی تکذیب و یکی خوف شدید ،ترس فراوان از این راه،راه رسالت است از علی علیه السلام میخواهد حرف بزند خیلی ترس دارد ،هزار جور ترس در دل رسول خدا آمده است.
دلت و خون دلت در راه جنگ و جدال با اهل کفر ریخته میشود،که باید صبر کنی. آنچه که از اهل کفر به تو میرسد از اذیت و از اهل نفاق به تو آزار رسانده میشود باید صبر کنی.
و آنچه که در جنگ ها اَلَم و درد به تو میرسد اینها را باید صبر کنی.این امتحان دوم است.
رسول خدا فرمودند قبول کردم و راضی شدم و تسلیمم، اما تو باید توفیق بدهی و کمک کنی اگر تو کمک نکنی نمی شود.
امتحان سوم این است که با این هم ببینیم از پله در میروی یا نمیروی،
آنچه از مردم و امت تو،آزار و اذیت به اهل بیت تو میرسد تا آنجایی که آنها را میکشند،اگر میخواهی رسول و پیغمبر باشی و با ما باشی این چیزها هم برای اهل بیتت هست ،قبول میکنی یا نه ؟؟
رسول الله صلوات الله علیه و آله قبول کردند.
اما برادرت علی بن ابی طالب علیهما السلام از این امت تو فحش میشنود،زور میشنود،توبیخ و سرزنش میشنود،حرمان و ناامیدی از حقش هست،جهد و انکار از مقام ولایتش هست و ظلم و ستم هم هست،برای نبوتی که نصیب تو میشود اینها نصیب علی علیه السلام میشود،آخر کار هم او را میکشند.
پروردگارا قبول کردم و راضی شدم تسلیم این امر هستم ولی توفیق و صبر باید از تو باشد.
و اما دخترت فاطمه زهرا سلام الله علیها،به او ستم و ظلم میشود و محروم از حقش قرار میگیرد در فدک و حق او را غصب میکنند،همان حقی که تو برایش قرار دادی و او کتک میخورد در حالی که او محسنی را در بر دارد،و در خانه و برخانه او به تجاوز عنف وارد میشوند و حریم او را میشکنند ،بدون اجازه او وارد خانه او میشوند.بعد از این خواری میبیند در میان امت تو.
و بعد آنچه در درون دارد از فرزند به نام محسن سقط میشود از شدت ضربت خوردن و علت مرگ او این است که همین کتک خوردن موجب مرگ او میشود. در اینجا رسول خدا بی صبر شدند و «انالله و انا الیه راجعون» ولی گفتند این را هم پذیرفتم و قبول کردم و از تو توفیق و صبر میخواهم.
و برای تو از این دختر دو پسر هست یکی از این دو پسر را به ظلم و جور میکشند و نیزه به پهلوی او میزنند ،امت تو با او اینکار را میکنند.رسول خدا گفتند قبول کردم و پذیرفتم و «انالله و انا الیه راجعون» و از تو توفیق میخواهم برای صبر کردن.
و اما پسر دیگر او ،او را دعوت میکنند همین امت تو برای جهاد فی سبیل الله بعد او را میکشند به قتل صبر.
(قتل صبر آن است که؛ کسی را در میان کیسه ای ،جوالی و انباتی قرار میدهند و سرش را میبندند و از هر طرف مردم با چوب و سنگ و با حربه میزنند روی آن کیسه و جوال)
میکشند پسران او را و هر که با او هست از اهل بیتش.
بعد حرم او را غارت میکنند.آن گروه که با حسین علیه السلام هستند به من پناه می آورند،حسین «هل من معین یعیننی…؟» می گوید ،ولی حکم من در شهادت امضاء شده است ،به قلم و امضای خود حسین تحقق پیدا کرده است که شهادت را بپذیرد، و کسی که با او هست به این فوز شهادت برسد.و قتل حسین بن علی حجت است بین مشرق و مغرب و بر او گریه میکنند آسمانیان و زمینیان از غمی که به دل آنها نشسته است و بر او گریه میکنند فرشتگانی که توفیق پیدا نکردند او را یاری کنند ،بعد بدان که از صلب حسین مردی را من انتخاب میکنم که تو را کمک کند،صورت و سیمای آن ولی خدا در نزد من است در عرش الهی ، زمین را پر میکند به عدالت و جهان را از قسط پر میکند و ترس در دل دیگران می افکند و لشکریان او لشکریان الهی هستند که ترس بر دیگران غالب میشود.اینقدر میکشد که خواص درباره اش شک میکنند که میگویند آقا امام زمان که نمی شود اینقدر آدم بکشد.عرض کردم «انالله و انا الیه راجعون».
حدیث معراج است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند وقتی به معراج رفتم خداوند تبارک و تعالی حقایقی را به من نشان داد، من جمله از آن چیزهایی که برای حضرت در معراج مکشوف شد کیفیت حکومت و سلطه امیرالمومنین علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و امام حسن و امام حسین علیهما السلام است که در آنجا خدا به آنها چه موقعیتی داده است.
در آن موقعیتی که رسول خدا قرار گرفتند خداوند تبارک و تعالی به رسول خودش خبر داد از شهادت امیرالمومنین و شهادت فاطمه زهرا و شهادت امام حسن و امام حسین و کیفیت شهادت و موقعیت کربلا و زوار کربلا و کسانی که به کربلا می روند ، که خدا برای آنها چه در نظر گرفته است بعد به رسول خدا در آن نقطه معراج گفته شد «ارفع رأسک » سرت را بالا بگیر ، نگاه کردم دیدم جوانی را که به زیبایی او کسی را خدا نیافریده است ،بوی خوشی که از او ساطع بود چنین بوی خوشی در هیچکس نبود، از تمام وجود او نور ساطع میشد ،از دو چشمش از پیشانی او از همه بدن او از پاهای او نور به آسمان ساطع میشد، من صدایش زدم و او آمد طرف من ،این جوان خوشروی زیبا، بر تن کرده بود جامه های نوری شفاف ،در چهره او تمام خیر و خوبی مشهود بود ،جوان پیش آمد و پیشانی مرا بوسید ،نگاه کردم دیدم اطرافش فرشتگان او را احاطه کرده اند و همه دور وجودش حلقه زده اند،عدد فرشتگان به قدری زیاد بود که شمرده نمیشدند و فقط خدا عدد آنها را میداند، این جوان به این خوشرویی و خوشبویی و دلربایی برای چه غضب میکند و چرا خشمگین میشود ؟؟(چون روایت قبل این بود که یک مأموری از طرف پروردگار غضب میکند بر ظالمین آل محمد و هر ستمگری و ظالمی داخل در همین حلقه است که مشمول لعنت پروردگار است.
گفتم خدایا به این که غضب و ترشرویی نمی آید برای که غضب میکند؟
برای چه کسی این وسایل عذاب را فراهم کردی؟
در حالی که تو به من وعده دادی من کمک کنم امتم را،خدایا من از تو انتظار دارم وعده ای که به من دادی که کمک کنم امت را ،به آن وعده عمل کنی.و این گروهی که در اطراف من هستند اینها اهل بیت من هستند و از من هستند،خبر دادی که بعد از من امتم چه بلا و ظلمی بر اینها روا میدارند ، خدایا اگر اراده و مشیتت قرار گرفته است من را کمک کن تا من کسانی که میخواهند به اینها ظلم کنند آنها را از بین ببرم،اگر تو اراده ات و مشیتت تعلق گرفته است.و به آنچه که تو رای بدهی و اراده کنی،پروردگارا محمد بنده توست قبول کرده و پذیرفته است و تسلیم شده است و از تو توفیق و رضا و خشنودی را میخواهم و از تو میخواهم که مرا کمک کنی بر بردباریاز طرف پروردگار به من گفته شد سرگذشت اهل بیتم، اما برادرت امیرالمومنین ؛ جزای صبری که امیرالمومنین نسبت به ظلم و ستم این امت میکند در نزد من است ،یک جزایی که پایین آمده نه اصل آن جزا بلکه جزایی که پایین آوردیم و شده «جَنَّهُ الْمَأْوى». برادر تو علی بن ابی طالب امیرالمومنین علیه الصلاه و السلام ،حجت و دلیل و برهانش را به بر همه خلق روشن و آشکار بیان کرد، و روز بعد و قیامت هم حجت او روشن است و برای هیچکس حجت ناتمام نمانده است ، اختیار حوض کوثر ،حوض تو را به دست او میدهیم که از جام محبت و مودت و ولایتش هر کس را بخواهد سیراب کند اختیار دست اوست،دوستانت را سیراب میکند از آن جامهای گوارا و طیب و به دشمنانتان جام مودت و محبت نمی دهد ،اختیار دست اوست.من جهنم را بر این ولی مطلق ، برد و سلام قرار دادم همانطور که آتش نمرود را بر ابراهیم برد و سلام قرار دادم جهنم را برد و سلام قرار دادم که او پای گذارد در متن جهنم، چون او قدم در جهنم گذارد آنجا برد و سلام شود،امیرالمومنین ،ولی مطلق وارد جهنم میشود و هر کس در دلش به اندازه مثقال(سنگینی)و وزن یک ذره محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام باشد امیرالمومنین علیه السلام دستش را میگیرد و بیرون می آورد و نمیگذارد جهنمی بشود. و مکان و مأوا و درجه همه شما را در بهشت یک جور قرار میدهم آنجا دیگر رودبایستی و تفاضل نیست،که بعضی ها را به جهت اینکه نور چشمی اند بالاتر قرار بدهم ،نه آنجا دیگر دوستان اهل بیت با اهل بیت علیهم السلام در یک درجه هستند.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
اما فرزندت حسن بن علی علیهما السلام را میکشند بدون عذر و بهانه ،و فرزندت حسین علیه السلام که او را میکشند «صبرا»(گفتیم قتل صبر یعنی یک کسی را در کیسه ای ،جوالی ،انبانی ،قرار میدهند و سر آن کیسه را میبندند و از اطراف هر کس هر حربه ای (وسیله جنگ مثل سنگ وچوب و آهن و شمشیر )دارد به او میزند.
من به این دو موجود و مخلوق و حجت و فرزندت عرش خودم را زینت میدهم(قلب مومن عرش خداست ،زینت میدهم قلب مومن را به این دو، که محبت حسن و حسین ،در هر دلی باشد آن عرشی است که زینت گرفته است).
برای حسن و حسین علیهما السلام در نزد من که پروردگار عالمیان هستم کرامتی،موهبتی،اندوخته هایی است که به قلب و فکر و ذهن هیچ بشری نمی گذرد که آنها چه هستند.و چون خلق استعداد شنیدنش را ندارد منه خدا هم بیان نمی کنم که آنچه برای حسن و حسین در نظر گرفتم چیست.
اینکه گفتیم بهشت است و زینت عرش است ووو… این به اندازه فکر کوتاه بشری است اما برای منه خدا آنچه برای آنها در نظر گرفتم گفتنی نیست چون استعداد شنیدن و فهمش را کسی ندارد.
در مقابل بلایی که آن دو میبینند من برای آنها در نزد خود اجر و پاداشی را در نظر گرفته ام که از گفتن معذورم.
یا رسول الله بر من توکل کن ، ادامه سخن به این نمک است،یا رسول الله هر کسی که برود به طرف قبر حسین علیه السلام که شهید راه من است برای خلق از کرامتهایی هست که برای خود امام حسین قرار دادم ،از آن نوع کرامتهایی است که نگفتنی است برای کسانی که به زیارت او میروند.
به جهت اینکه هر کس او را زیارت کند تو را یا رسول الله،زیارت کرده است و هر کس تو را زیارت کند منه خدا را زیارت کرده است.کسی هم که من را زیارت کند برای او در نظر گرفتم چیزی را که گفتنی نیست.
بر من است که زوار خودم را گرامی بدارم ،من به زوار قبر حسین علیه السلام هر چه را که بخواهد و سوال کند عطا میکنم.و به زوار قبر حسین جزایی میدهم که هر که نگاه بکند به عظمتی که من به او دادم و آنچه را که من مهیا کردم از کرامت خودم به زوار قبر حسین ،غبطه بخورد.
اما دخترت فاطمه سلام الله علیها را به تو خبر بدهم یا رسول الله، در این نقطه معراج به تو بگویم که بر او چه بگذرد.
من او را در نزد عرش خودم نگه میدارم.
(یعنی چه؟)
یعنی حب و مودت ومحبت و ولایت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر هر دلی که نشست بیرون نمیرود من در نزد عرش او را وقوف میدهم.
بیرون نرفتنی است ز دل محبت آن خاتون.
از طرف پروردگار به فاطمه زهرا سلام الله علیها گفته میشود خداوند تبارک و تعالی تو را فاطم یوم الدین قرار داد.حضرت صدیقه طاهره روز قیامت حکم و فرمان به دست توست.هر کار میخواهی بکنی در قیامت تو حاکمی.
هر که به تو ستم کرد و هر که به پسران و فرزندان تو ستم کرده تو حکم کن درباره ی او به هر جور که دوست داری،منه پروردگار،منه خدای عالمیان تنجیز کرده ام و امضاء کردم حکومت تو را درباره ی خلق.
پا به عرصه ی قیامت می نهد آن خاتون.
وقتی که ظلم کننده و ستم کننده ی آن حضرت در عرصه قیامت ایستاده است ، من حکم میکنم به ظالم حق او که او را به جهنم ببرید ،آن ظالمی که درب خانه را سوزاند و حق بتول را غصب کرد فریادش بلند میشود به وا حسرتا ،پهلوی خدا را شکستم، شکستن پهلوی فاطمه شکستن پهلوی خداست.
این آیه قرآن است که ظالم میگوید
«…ٌ یَا حَسْرَتَا عَلَىٰ مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِینَ»
دلش میخواهد دو مرتبه به دنیا برگردد که ظلمش را جبران کند. و انگشتش را گاز میگیرد و میگوید کاش راه پیغمبر را پیش میگرفتم و حرف پیامبر را که نسبت به اهل بیتش توصیه محبت کرده بود را انجام میدادم ،اولی میگوید کاشکی دومی رفیق من نبود که او من را گمراه کرد او این دسیسه ها را یادم داد.
وقتی دوتایی به هم میرسند که آنها را بسته اند به زنجیرهای آتشی و به جهنم میروند و به ویل میکشانند وقتی دوتایی به هم میرسند میگوید کاش فاصله من و تو فاصله مغرب و مشرق می بود که در عمرم صورت تو را نمیدیدم که تو من را گمراه کردی.عجب رفیق بدی برای من بودی.
جواب از طرف پروردگار می آید که امروز دیگر پشیمانی به شما نفعی نمی دهد،ستم کردید شما همگی هرکه بر ستم و بر ظلم مظلومین کار کند همه با هم در این ردیف به جهنم میروید.
آن ظالم به زبان می آید به فاطمه زهرا عرض میکند که فاطمه جان ،تو هستی که حاکم روز جزایی در آنچه را که در قیامت حکم میشود،یا اینکه غیر تو در قیامت حاکم است ،تویی و بس.
. ( (یا ظالم به خدا میگوید یا به حاکم یوم الدین که فاطمه سلام الله علیها است
به آنها از طرف پروردگار گفته میشود؛ لعنت خدا بر ستمکاران، آنهایی که راه خدا را بستند،و مانع شدن برای رسیدن خلق به خدا، راه عوضی رفتند و عوضی به مردم نشان دادند.
و اینها اهل کفر بودند نسبت به آخرت.
اول کسی که روز قیامت دادخواهی برای حق او میشود امام مجتبی علیه السلام است.چون از همه مظلوم تر است ،حتی از امام حسین علیه السلام.
بعد از دادخواهی در امر امام حسن علیه السلام، نوبت به قنفذ (لعنت الله علیه) میرسد که او به امر آن ملعون ازل و ابد غلاف شمشیر را به بازوی صدیقه طاهره سلام الله علیها زد.
او را با اربابش دوتایی با تازیانه های آتشین میزنند که وصف آن تازیانه این است.یکی از آن تازیانه ها اگر به این هفت دریای توی دنیا بخورد تمام این آب به حرکت طوفان از مشرق به مغرب میریزد(ضرب آن تازیانه این جوری است).
تازیانه هایی که به آنها زده میشود یکی از آنها دریا بزنند طرف مشرق دریا به مغرب دریا و طرف مغرب دریا به مشرق دریامیریزد،این جور تلاطمی دارد.
اگر یکی از آن تازیانه ها به کوههای دنیا بخورد همه را آب و ذوب میکند.کوهها همه خاکستر میشود ، آن دوتا را با این جور تازیانه ها میزنند.این تازیانه ای که کوهها را آب میکند و دریاها را اینجور متلاطم میکند این تازیانه، آه مظلوم است.آه مظلوم این تازیانه دردناک خداست.
به پای میخیزد امیرالمومنین علیه السلام شاه مردان در نزد پروردگار متعال برای دادخواهی با دومی و اولی فلانی.
در سر چاهی که آن چاه از چاههای جهنم است،آنها را در آن چاه می اندازد و درب چاه را می بندد و دیگر هیچ کسی از اهل مشرب آنجا نمیداند و نمی بیند آنجا چه خبر است.آنها هم هیچ کس را نمی بینند .آنهایی که اطرافیانی که یعنی ظالمینی که متابعت ظالم دیگری کرده اند می گویند خدایا نشان بده ببینیم اینهایی که ما را گمراه کردند از جن و انس اینها را چه کارشان کردی.
که این دو تا (اولی و دومی ) را ما زیر پایمان قرار بدهیم به جهت اینکه اینها از زیر پایان باشند ،خداوند عز و جل میفرمایند شما هم که متابعت آنها را کردید آن وقتی که بنا بود شما ظلم نکنید ،حرف ظالم را هم نشنوید که عمل نکردید امروز فایده نمی دهد شما را ،شما هم با اربابانتان در عذاب شریک هستید.
صدای ظالمین به داد و فریاد و ناله و صبور بلند میشود ،ظالمین هیچ راه چاره ای در قیامت نمی بینند مگر اینکه بیایند سراغ علی علیه السلام.همه ، همه ستمگران صف میکشند می آیند علی علیه السلام را پیدا میکنند که برسر حوض کوثر ایستاده است، دست به دامن امیرالمومنین علیه السلام میزنند با آنها مسئولین و موکلین و مامورینی هستند که آن دو روی میکنند به طرف امیرالمومنین علیه السلام می گویند علی جان ما را ببخش و از این آب کوثر به ما هم بده و ما را خلاص کن از این احوال، آن تازیانه هایی که ما خوردیم یکی اش اینجور است.اما دوستان علی علیه السلام که نمی بخشند چون کوچکند و ظرفش کوچک است نمی تواند ببخشد و چون نمی تواند ببخشد، خدا به حرف دوستان امیرالمومنین توجه میکند ،اینهادشمنان اهل بیت علیهم السلام که جهنمی میشوند به خواست دل آنهاست.(به خواست دل دوستان اهل بیت علیهم السلام).
اینها همان کسانی هستند که شما امیرالمومنین خطابشان میکردید حالا ببینید به چه روزگاری آنهاافتادند و شما ،اینها همانها هستند؟،این مامورین دوستانی که ظرفشان کوچک است می گویند که برگردید به جهنم تشنه کام،آبی که به شما داده میشود از دو نهر است که از چرک و خون معصیتکاران جاری است.به شما نفع نمی دهد شفاعت شافعین.
السلام علیک یا اباعبد الله
السلام علیک یا اباعبدالله
السلام علیک یا اباعبدالله
«یا علی مدد»