شرح حدیث شریف کِساء_جلسه اول

《بسم الله الرحمن الرحیم》

در روز شنبه و شب یک شنبه خوانده می شود.

این حدیث از ذخایر شیعه است و هیچ دردی نمی ماند مگر به حدیث کساء درمان بشود.هیچ حاجتی نمی ماند مگر به برکت حدیث کساء آن حاجت روا بشود.هیچ غمی نمی ماند مگر به برکت حدیث عزیز کساء مرتفع بشود.می شود گفت از حدیث کساء معجزات مشاهده شده است.اگر مردم هر روز در خانه ها و جاهایی که بودند یک حدیث کساء می خواندند این همه بلاء در اجتماع نازل نمی شد و این حدیث ضامن اجرایی او ذات مقدس ربوبی است ،مقام شامخ نبوت و رسالت خاتم انبیاء محمد بن عبدالله و بقیه ائمه هدی هستند.

در آخر حدیث کساء هم جبرئیل به حضرت رسول عرض کرد :

یَا مُحَمَّدُ، الْعَلِیُّ الأعلَی یُقْرِؤُکَ السَّلَامُ، وَ یَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَ الإکرَامِ، و یقول:…

خواصش را جبرئیل به رسول اکرم بیان کرد که اگر در مجلسی که جمعی از شیعیان نشسته اند هر غم و اندوه و مشکل و حاجت و نیاز و بستگی در کاری داشته باشند خداوند قسم خورده است به عزت و جلالش که اگر این حدیث کساء خوانده شود برآورده می شود.

منتهی حدیث کساء مثل بقیه از مفاهیم معنوی

باید شکافته بشود که چیست و اصلا قضیه ی آن چیست که ناقلش جابر است و محور حدیث کساء فاطمه زهرا سلام الله علیها است .

هر چیز خوبی که در عالم صاحب خاصیت است مورد اشکال قرار می گیرد که سندش چیست و معلوم نیست درست باشد. در دانشگاهها که آنجا محل علم و دانش است هر مسئله باطن دار و صحیح قابل خدشه است و در حوزه ها هم همینطور است فرقی نمی کند.

هر چیزی که باطن دار است و هر آدمی که باطن دار است و راه خدا را می رود و دستش به زمین و آسمان بند است و دارای مقام صدیقین است این مورد اشکال است و مردم نمی پسندند و این یک قاعده است و بشر به آن دچار است.بشر مبتلا است چون اولیاء خدا را ضایع می کنند و نمی فهمند و نمی شناسند و نمی دانند کیست .درک حقایق و ارتباط با حقایق از طریق حس و لمس طرق مختلفه ای را برایش ذکر کرده اند .برای دریافت حقایق از طریق اشیاء ملموسه چیزهای متعدد نقل کرده اند .بعضی ها گفته اند که دسترسی به یک حقیقتی برای دریافت یک معنای بالای معنوی و خدایی و الهی دیدن و رؤیت لازم است.رؤیت آیات و نشانه ها و معالم الهی انسان را با حقایق پیوند می زند .لذا علی نبینا و اله و علیه السلام به حق ” أرنی ” گفت . رؤیت طلب بود چون از رؤیت مى خواست پی به حقایق ببرد .

خود رؤیت بعدی از ابعاد تشفی قلوب را با خودش همراه دارد ولی مقصد نیست و پشت پرده رؤیت چیز دیگری است .اگر کسی به رؤیت اکتفا کند از حقیقت دستش کوتاه است.

رؤیت به تنهایی کافی نیست .رؤیت وسیله است ، رؤیت مرکب است ، واسطه است ، دلیل است ، برهان است برای درک حقیقت .

موسی گفت : أرنى

حق فرمود : لن ترانی

تو مرا نمی بینی یعنی رؤیت برایت کافی نیست .( البته رؤیت غیر از دیدن با چشم است )،

رؤیت چشم را به استخدام میکشد که قلب کار کند .

دل که آیینه صافی است غباری دارد

از خدا میطلبم صحبت صاحب رایی

 

به آن هم هیچ متکی نباشید .

مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ( نجم / ۱۱)

این رؤیت است. اهل دل میبینند .اما باز هم این دیدن کافی نیست و به درد نمیخورد.

یکی از طرق ارتباط حقایق رؤیت است .

سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ( اسراء /۱)

لنریه من آیاتنا …که به رؤیت برسانیم !

پشت رؤیت برای کشف حقایق یک چیز دیگری است.

و بقیه آیاتی که در رؤیت هست و نشانه ها.

این یکی از طرق درک حقایق است.

یکی دیگر از این طرق استماع ( شنیدن ) است.لذا انبیاء با شنیدن وحی با حقایق آشنا بودند.رؤیت نبود ولی شنیدن بود.با شنیدن به وحی مرتبط میشدند .و پشت پرده باز یک حقیقت دیگری غیر از این هست.

حدیث کساء اگر سرش را ندانی هرچه بخوانی فایده ندارد.

سر آن را جبرئیل به رسول الله گفت.

الْعَلِیُّ الأعلَی یُقْرِؤُکَ السَّلَامُ، وَ یَخُصُّکَ بِالتَّحِیَّهِ وَ الإکرَامِ، یعنی این تشکیلات حدیث کساء از ناحیه امیرالمومنین است و ظهورش از امیرالمومنین است .

ایشان این صحنه را بوجود آوردند .

الْعَلِیُّ الأعلَی یُقْرِؤُکَ السَّلَامُ،…

سلام هم که اسم حق است و ظهور فاطمی است. حدیث کساء آنجایی اثر دارد و تضمین میکند رفع غم و غصه و بلا و ناراحتی را که العلی الاعلی را بفهمید .

یا رسول الله صحنه پرداز بغل دستی شماست !!

وحی هم همینطور است .قرآن هم همینطور است .جبرئیل هم همینطور است .

خارج از حیطه ولایت امیرالمومنین چه قرآن را معنا کنید هیچ مفهومی ندارد.

چه پیغمبری را معرفی کنید هیچ مفهومی ندارد.

چه قیامتی را معرفی کنید هیچ مفهومی ندارد.باید در حیطه قدرت امیرالمومنین همه اشیاء و حقایق دور بزنند وگرنه اثر ندارند.

اما اگر نکته را دریافتی ، حتی خط اول حدیث کساء را هم نمی خواهد بخوانید فقط حضور داشته باشید . در مجلسی که شیعیان امیرالمومنین حضور دارند شاید یکی از آنها علی شناس باشد .شاید یکی از آنها واله امیرالمومنین باشد.

چرا ؟

چون فاطمه جانش را قربانش کرده است.

این یک حقیقتی است که فدایی اش فاطمه است.

فاطمه جانش ، پهلویش را برای امیرالمومنین فدا کرده است .ایشان قربانی ولایت امیرالمومنین هستند .

العلی الاعلی این تنزل است .مرتبه اسم و صفت است که ناظر به امیر مطلق امیرالمومنین .

او این کارها را می کند.صحنه پردازی میکند.

 

“آن دم که قلم گرفت معبود

لوحش کف مرتضی علی بود ”

 

هر چه این حرفها را انکار کنید بیچارگی شان بیشتر است .در آن خانه هایی که با امیرالمومنین پیوند دارند نه کمی رزق است نه دعوا و مرافه است نه خلاف است .خانه خدا هم که بیت المعمور است به برکت قدم امیرالمومنین است که دورش میگردند.

این را پیدا کنید که حج تان قبول شود.

????حدیث کساء عهده دار غیب علوی است .در همه هستی فاطمه زهرا عهده دار غیب است.

???? در حدیث کساء فاطمه زهرا عهده دار شهود است چون نامشان برده می شود.

صدیقه طاهره در حدیث کساء به شهود آمده اند.

برای همین خاصیت دارد.

فاطمه و ابیها و بعلها و بینها…

ولی عهده دار غیب در حدیث کساء امیرالمومنین است.

الْعَلِیُّ الأعلَی یُقْرِؤُکَ السَّلَامُ،…

به سر باطنش نگاه کن امیرالمومنین است و به ظاهرش نگاه کنید محور فاطمه زهرا است.

صحنه پرداز امیرالمومنین است.

با این توجه حدیث کساء بخوانید و خاصیت آن را درک کنید .دیگر غم و بیچارگی در دلتان باقی نمی ماند .ما دردمان را نمیدانیم چگونه چاره کنیم .

از این ظهور ولایت در تعین ادوار خلقت اگر کسی استفاده نکند همیشه مبتلا است به کسی که توسرش بزند و غم و غصه برایش درست کند.

در روزنامه ای دیدم که بچه های شیرخواره را دارند قتل عام میکنند.زنها را به همدیگر هدیه میدهند .این برای چیست ؟

برای گم کردن راه ولایت است .

آدم میترسد نشان بدهد بیشتر انکار کنند و بلا بیشتر عارض شود.اگر نشان دهید و انکار کنند بلا بیشتر می شود و دیگر بلا بر نمی گردد .پس بهتر است نشان داده نشود.

سلمان و مقداد عمار و بنی هاشم پشت سر امیرالمومنین در حرکت اند.

عجب صحنه ای در عالم درست شد .امیرالمومنین را بستند و دارند میبرند برای بیعت ، دیگر بعد از این میخواهید خلق روی خوش ببیند ؟

عالم آباد باشد؟

همین اندازه هم که ما دور هم جمع می شویم و نام مبارکشان را میبریم نمیدانیم چطور باقی مانده که به ما اجازه و رخصت داده اند.این هم نباید باشد .بعد از بردن امیرالمومنین ،فاطمه زهرا هم با یک حالتی که حضرت صادق فرمودند :مانند اینکه شما به طناب دست انداختید برای زور آزمایی و چهل نفر جمعی طناب را میکشند .

چرا امیرالمومنین با آن قدرت ساکت ماندند ؟

غیرت شیعه قبول نمی کند و می گوید اینها نیست.

صدیقه طاهره آمدند و کمربند امیرالمومنین را گرفتند .یک تکان دادند چهل نفر افتادند.دوباره بلند شدند و سر طناب را گرفتند .

و با یک تکان دیگر باز هم افتادند.

امیرالمومنین نگاهی به حضرت زهرا کردند و حضرت نگاهشان را خواندند.اینجا رابطه نگاه است.

هر کاری کرد آنجا “چشم ساقی” کرد .

باده پیمایی کردند در جان حضرت فاطمه .

و حضرت فاطمه رفتند کنار دیوار ایستادند.

در کربلا امام حسین جنگیدند و ابوالفضل بودند .می گوییم حسین مظلوم اما شهامتی و شجاعتی که این جوانان بنی هاشم داشتند .

ولی در قضیه امیرالمومنین هیچ چیزی از اینها نبوده، شمشیر امیرالمومنین در غلاف بود.

اشهد انک اول المظلوم قد قتل .

از تو مظلوم تر علی جان نداریم .لذا فاطمه زهرا هم اصرار کردند و اشک ریختند.

آثار ذکر شده در حدیث کساء مشروط به درک معانی و مفاهیم این حدیث شریف و نورانی است.

اگر شما کسی به نام حسن یا حسین صدا میزنید او باید این اسم را از زبان شما بشنود که بگوید بله.

همینطور اسماءجلاله .هرکس “الله ” بگوید ،لبیک پشت سرش است.

در زیارت امام مفترض الطاعه خودتان مگر نمیخوانید « اَشْهَدُ اَنَّکَ تَشْهَدُ مَقامیَ وَ تَسْمَعُ کَلامِی وَ تَرُّدُ سَلامی» شهادت میدهم که شما سخن من را می شنوید و جواب سلام مرا می دهید.

پس چرا اینقدر سلام میکنیم خبری نیست ؟

چون تا حالا سلام نکردیم .

سلام یعنی چه ؟

هر لفظی یک معنایی دارد.سلام مفهوم و معنا دارد.آن مفهوم و معنایی که خودت درست کردی اشتباه است. هر وقت اسم را با معنا گفتید جواب پشت سرش است.

“ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ “.

حدیث کساء یک مفهوم و یک معنا و حقیقتی همراهش است که خداوند قسم میخورد به عزت و جلال خودم اگر کسی در جمعی که دوستان ما نشسته اند تمام غم و غصه هایشان برطرف می شود و حاجاتشان داده می شود.

هیچ کس نیست که در جمع او حدیث کساء خوانده شود و حاجت روا نشود.

اما به شرط آنکه حدیث کساء خوانده بشود.

جابر اول می گوید “قالت “. این را باید بشنوید.جابر تلقی کرد قالت فاطمه (سلام الله علیها).

لذا در روایات هم همینگونه است.مطالعه تنها فایده ندارد.تمام بحارالانوار مجلسی که خدا او را رحمت کند و به همه خیرات و عنایات الهی واصل باشد که روایات محکم را نوشته هم حفظ کنید اثری ندارد.

روایت معنایش این است که شما از این منشاء و منبع و سرچشمه زلال بیاشامید.در وجودت جای بگیرد.

روایت یعنی آشاماندن.راوی کسی است که هم خودش نوش جان میکند و هم به دیگری می آشامد.

تا کسی خودش روایت در جانش ننشیند فایده ندارد.میرفتند میگفتند قول امام را بر ما قرائت کنید.در باب کتابت آنچه که در کتاب موجود است به انسان معلومات میدهد نه اینکه آثار روایت را بدهد.

مثلا کسی قرآن را حفظ بود اما نزد امام که میرفت یک آیه میشنید میگفت مثل این است که تا به امروز این آیه را ندیده بودم .

 

” من آنچه خوانده ام همه از یاد من برفت

الا حدیث عشق که تکرار میکنم ”

 

لذا در قرآن فرمودند ” الم ” به الف که برسید میتوانید قرآن را ببندید.به شرطی آنکه کسی این قرآن را بر تو تلاوت کند.

و در حدیث کساء که نقل کردیم ؛ راه ارتباط با حقایق یا با چشم است (رؤیت ) ،در حواس پنجگانه .باید چیزی را ببینید که در رؤیت او تو با مرئی و منظر حقیقت بپیوندی.

لذا میگویند نگاه کردن به کعبه عبادت است.

نگاه کردن به صورت پدر و مادر عبادت است.

چون از راه نگاه به حقیقت می رسید.

نگاه کردن به آب عبادت است.چون آب تنظیر ولایت است.شما خیال کردید آنچه می آشامید آب است ؟ خیر آن آب نیست. آب ولایت امیرالمومنین است .به صورت مادی که نتقال پیدا کرده است سیال شده است. «وجعلنا من الماء کل الشیء» .این ولایت ماست که هستی به آن زنده است.

راه رسیدن به حقایق با رؤیت و نظر است . خواجه میفرماید :

” در نظربازی ما بیخبران حیرانند ”

اینکه به شما می گویند نگاه اول به نامحرم اشکال ندارد و نگاه دوم حرام است معنای درستی نیست. بلکه به نامحرم نگاه کردن همه اش کفر است چه نگاه اولی باشد چه نگاه دومی .

اما نامحرم کیست ؟ آنکه با ولایت علی بن ابیطالب آشنا نیست.

آنکه در کوچه و خیابان سرتان را پایین می اندازید آن یک حکم شرعی است و باید هم انجام بدهید اما معنای این حدیث نیست ” «النظره الاولی خطا و الثانیهُ عمد و الثالثهُ تدمر»

نگاه اولی پشت چشمتان خدا نشسته است.

و نگاه دومی که خدشه میکنید که نکند درست نباشد اینها از طرف شیطان است.

اگر نگاه اول شما را گرفت همان است که هست .خیلی ها با نگاه دوم حقایق را از دست دادند.اول نگاه پسندید و دلش را برد و با حقیقت مربوط شد .شیطان آمد و نگاه دوم را انداخت و از راه خارج شد.

خیلی ها از راه خارج شدند.

خواجه میفرماید :

” در ره عشق از آن سوی فنا صد خطر است

تا نگویی که چو واصل شده ام من رستم ”

 

نگاه حقیقت طلب است ،نگاه به شرطی که نگاه باشد حقیقت آور است.

یک نگاهی هست که بعد از نظر است و او مختص خداست و هر کس که با او پیوند دارد.

نظر را وقتی خیلی پرش کنید یعنی به چیزی خیلی نگاه کنید که هر چه صدایتان کنند متوجه نشوید.

آن نگاهی که حواس دیگر را به خودش مشغول کند دیگر” نظر” نیست . او ” انتظر ” است.

بعد ار بصیر بودن که خدا رحمت میکند به خلایق بعد می شود منتظر.

خدا منتظر است.

انتظر یعنی آنقدر نگاهش به معشوق معطوف است و چشمش به در خانه معشوق و به راه دوخته شده است و نگاهش به آنچه در دل دارد دوخته شده است که هیچ چیز دیگر از آثار و خواص محسوس و ملموس را درک نکند .

خداوند میفرماید من منتظرم.یعنی همه اسماء و صفات خودم را به خدمت گرفته ام برای آن منتظر.

اسماء و صفات الهی خرج منتظر می شود.شما می توانید اینکار را انجام دهید.

این نگاه افضل الاعمال است.این چیست که از نماز از روزه از جهاد بالاتر است ؟ انتظار.

یعنی به نقطه ای نگاه کند که دیگر نه گوشش چیزی بشنود نه فکرش راجع به چیزی کار کند نه دلش جایی برود.

پس ما منتظر نیستیم .

با خدا همگام بودن و حرکت کردن است .

” إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ ۚ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا ”

خدا و ملائکه بر پیامبر صلوات میفرستند چون منتظرند.

در حدیث کساء مفهومی مانند انتظار است.که در آن شامه را به استخدام کشیده است .گاهی چشم همه حواس را کنار میزند و گاهی شامه.

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *