《بِسم الله الرّحمنِ الرَّحیم، اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین، الصَّلاهُ وَ السَّلام علی خَیرِ خَلقه مُحَمَّد وَ عَلی آله الطَیبینَ الطّاهرینَ المَعصُومین وَ الْلَعْنَهُ الدَّائِم عَلَی أعْدَائِهِمْ وَ مُخَالِفِیهِمْ وَ مُعَانِدیهیمْ وَ مُبغِضیهِم وَ مُنْکَری فَضَائِلهمْ وَ مَناقِبِهم مِنَ الان إلی قیامِ یَومِ الدّین.آمینَ یا ربَ العالَمین》

به مناسبت این ایام فرخنده که متن بعضی از احادیث مؤید این مساله است،ایام شادی،مناسب است که این بحث را ما شروع کنیم ،و موضوع سخن را هم،مطلب و مساله《لعن》 قرار بدهیم،به آیه کریمه ای که در قرآن از ناحیه خداوند تبارک و تعالی رسیده است،《أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ》(سوره مبارکه بقره/۱۵۹)،که آیا اصل مساله،اصل مبحث در شریعت و دیانت و مکتب اهلِ توحید همچنین چیزی ما به عنوان《لعن》 داریم؟ تا بعد معنای لعن و مراتب آن را بگوییم.

بله،یکی از مسائل ثابته ای که در قرآن دلیلش واضح است مساله لعن است،ما لعن داریم،و ردیف لعن در قرآن ردیفِ صلوات است،یعنی با صلوات،لعن حرکت می کند، و می شود با اَدِله خیلی قوی این مساله را ثابت کرد،همین طور که در مقابل نور،ظلمت است،در مقابل علم،جهل است،در مقابل خوبی،بدی است،در مقابلِ صلوات هم لعن است.

صلوات را هر چه معنا می کنیم ضدش لعن است،این را می شود ثابت کرد.

حق متصف به صفات پسندیده است که به آن صفات حمیده می گویند و از خداوند تبارک و تعالی صادر نمی شود مگر فعلِ حَسَن،اگر غیر از این کسی در توحید اعتقادی داشته باشد اعتقادش بی جا است،حق هر کاری می کند بهترینِ کارهاست،یعنی بهترین که ما می گوییم کس دیگری کارِ خوب ندارد.این یک مقایسه برای تقریب ذهن است.اگر ملائکه کارِ خوب می کنند،اگر انبیاء کارِ خوب می کنند،اگر اولیاء کارِ خوب می کنند،بهترینش را حق انجام می دهد،نه مقایسه بشود هاا،یعنی کارِ حق با ملائکه هم مقایسه نمی شود،با انبیاء هم کارِ حق مقایسه نمی شود. بهترینِ ذهنی از نظر تقریب مطلب.

خداوند تبارک و تعالی یکی از کارهایی که می کند به صریح آیه قرآن،لعن است.

《أُولَٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ 》،《لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ》(سوره مبارکه بقره/۸۹)،《لَعْنَهُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ》(سوره مبارکه هود/۱۸).

اگر این کار،کارِ بدی می بود،در اعتقاد تو یعنی اول خداوند تبارک و تعالی نباید لعن بکند،اختصاصی هم نیست،آخر بعضی از کارها اختصاصی است،فقط حق باید انجام بدهد،غیر از حق اگر کسی دور و بَرَش برود چوب می خورد،مثلِ خلق،کسی نمی تواند بیافریند،حالا اگر کسی به خودش نسبت بدهد که بگوید من خلق میکنم، او چوب می خورد،خلقت به حق اختصاص دارد،یا در افعال؛

《مَنَّ اللَّهُ عَلَیکُم》،《یَمُنُّونَ عَلَیْکَ》،یکی از چیرهایی که اختصاصی حق است،مِنَّت است،اگر کس دیگر خواسته باشد این فعل را انجام بدهد،جلویش را گرفتند.

《لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ 》(سوره مبارکه بقره/۲۶۴)، حق مَنان است.افعال اختصاصیه،صفات اختصاصیه هست که فقط مالِ حق است،ولی در یک جا خداوند تبارک و تعالی دیگران را به فعلی که خودش انجام می دهد،دعوت می کند،یکی صلوات است؛

《 إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ صَلُّواْ عَلَیۡهِ وَسَلِّمُواْ تَسۡلِیمًا》(سوره مبارکه احزاب/۵۶)،

خدا و ملائکه بر نبی صلوات می فرستند[ این را در یک مجلسی،در منزل آقای دولابی عرض کردم که اینجا اگر کسی خواست که بفهمد صلوات چطور بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته است،و امیرالمومنین علیه السلام اینجا،کجا هستند؟

در《نبی 》خوابیده است،《 إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ …》پس 《علی》چه شد؟ او در آیه است،منتها در دلِ آیه است،چون کلمه《 نبی》که صفت است برای آن که نباء با اوست.

در دلِ نبی،نباء خوابیده،نباء،امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه است].

نبی بدون نباء نداریم،در هیچ جای دنیا به قواعد مُتقَنه صحیحه،پا بر جا،مستحکم،نبی بدون نباء نداریم،اگر نبی بدون نباء باشد خودش باید بلند شود برود کنار بنشیند،یعنی نبی با نباء ساخته می شود،《نباء》ذات مقدس مولی الموالی امیرالمومنین علیه السلام است،لذا وقتی می گوییم《إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ 》یُصَلُّون اول به نباء

تعلق می گیرد،بعد نبی دریافت می فرماید،لذا این را آسمانی ها می فهمند،این را آنهایی که به معراج رفتند مثل خاتم انبیاء ،درک می کنند،معراج اختصاصی است ولی نورش برای مومنین هست.رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند به هر آسمان که رفتم(ببینید ملائکه صلوات فرستادند)،به هر آسمان که در معراج قدم گذاشتم ملائکه که به استقبال من می آمدند اول از 《علی》می پرسیدند و سلام می کردند بعد به من سلام می کردند،اول سخن او بود،و به هیچ آسمانی نگذشتم و عبور نکردم مگر سخن 《علی》را آنجا از ملائکه می شنیدم،《إِنَّ ٱللَّهَ وَمَلَـٰٓئِکَتَهُۥ یُصَلُّونَ عَلَى ٱلنَّبِیِّۚ 》پس 《ولی》کجاست؟؟

ولیِّ مطلق مولی الموالی امیرالمومنین در دلِ نبی است،اهلِ دل هم او را درک می کنند.

خوب این به رسولِ خدا اهانت نمی شود اول به نباء بعد به نبی برسد؟

در آن نقطه نباء،رسولِ خدا با امیرالمومنین یکی هستند،آن ذاتِ رسول خداست،نبی صفتِ رسول خداست،جامه انسان ارزشش بیشتر است یا روحِ انسان؟

شما اگر خواستی تعظیم کنی به جامه رسول خدا تعظیم کنی بهتر است یا به جانش تعظیم کنی؟؟

《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى روحِکَ الطَیِب》به کدامیک؟

ما می گوییم اول به《علی》می رسد یعنی به روح رسول الله می رسد،به جانِ رسول الله می رسد،نبی جامه است در جان رسول الله،چون صفت است.این یک جامه تن کردن،لذا حق متعال در آن آیه ای که مربوط به غدیر خم است می فرماید《إِن لَّمۡ تَفۡعَلۡ فَمَا بَلَّغۡتَ رِسَالَتَهُۥۚ…》(سوره مبارکه مائده/۶۷)اگر رسالت یک چیزی در ذات رسول خدا می بود،چطور حق می فرماید اگر از 《علی》دم نزنی،رسالت را از تو می گیریم؟ اصلا رسالتت انجام نشده،یعنی جامه ات را از تنت در می آوریم،ولی ذاتش را که نمی توانند بگیرند،ذات امیرالمومنین با ذات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یکی است.در مقابلِ این نقطه،که چه می خواهیم بگوییم؟

می خواهیم بگوییم صلوات اتصال است از حق و ملائکه و مومنین به خاتم انبیاء با نقطه نباء.《روح الرسول》.

لعن هم در مقابل این صلوات، انفصال است،طرد کردن است،جدا کردن است،کنار گذاشتن است،آن نقطه ای که در مقابل این نور(به خیال،به خیالی که ما درست کردیم،چون معنایی که الان برای لعن می کنیم،معلوم می شود که ملعون یعنی معدوم،الان بیان می کنیم.اگر کسی بتواند این جور لعن کند خوش به حالش،اگر کسی بتواند،که نمی دانم اصلا در عالم هست یا نیست).

لعن سه مرتبه دارد؛

۱) لعن عامه مردم است که به معنای سَب و دشنام مصرف می شود،عامه مردم به جای اینکه فحش بدهند رویشان نمی شود ادب می کنند لعن می کنند.

۲) یک لعن است که مرتبه اش دقیقتر و لطیف تر است،ملعون را ندیده می بیند،و آثار او را محو شده می پندارد.

۳) مرتبه سوم که مرتبه عالیه است،لعن اصلا ملعونی را در عالم به وجود نمی بیند،آن خیلی بالاست.

[یکی یکی می گوییم]

یک لعن است که قاتل امام حسین علیه السلام را شما لعن می کنید،قاتل را می بینی‌ و مقتول می بینی و یک فردی را به عنوان قاتل اسم می بری لعنش می کنی،خیلی هم زیاد متداول است،این شَتم است.

یک مرتبه لعن می کنی او را از خودت دور می کنی،از صفحه وجود و صفحه ایمان او را کنار می گذاری،یعنی اینجور شخصی به این صفت،لعن می شود،ببینی او چه کار کرده،کارهایش چیست،این صفات را از خودت دور می کنی،این معنای دوم لعن است.

دومرتبه توضیح می دهیم؛

ببینیم آنهایی که با امام حسین در صف مخالف در کربلا ایستادند اینها چه کاره بودند،ظالم بودند،

《اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ》،وقتی آن را لعن می کنی،ظلم را از خودت کنار می گذاری،به هیچ کس ظلم نمی کنی،هر کس در عالم به هر کس ظلم کند،لعن دوم را انجام نداده،لعن اول را چرا،زبانی،فحش،دشنام،هر چه،عامه مردم لعن می کنند.

ولی اگر یک کسی لعن کند و ظالم باشد به هر معنایی،نسبت به هر کسی،زنش،بچه اش،رفیقش،همسایه اش،همکارش،اجتماع،این لعن نکرده، بنا شد ما در یک معنای لطیفتری لعن کنیم.

معنای سومش خواست خودِ اهل بیت علیهم السلام است،یا کسانی که خیلی به آنها عنایت شده باشد که اینقدر این وجودِ نوری که ولیِ مطلق است،اینقدر قوی است و اینقدر پُر بُنیه و پُر قدرت است که کسی در عالم نمی تواند در مقابل او پیدا بشود،یعنی نورِ بدونِ ظلمت،علم بدون جهل،یقینِ بدون شک[ آن مالِ ما نیست،عرض کردم مالِ اهل بیت است،خودشان یا کسی مثلِ مقداد،شاید به او دادند شاید،من غیر از مقداد کسی را در ذهنم سراغ ندارم،اگر هم کس دیگری بوده ما نمی شناسیم] که کسی نمی تواند به طرف آن بزرگ حتی یک نگاه کوتاه بکند،اینقدر او قدرت دارد،اینقدر او حیات دارد،اینقدر علم دارد،به یک قاعده عقلی تَمَسُک کنیم؛ تو که لعن می کنی آن منبع شر را لعن می کنی،آن کسی که تمام شرور از او پا شده،شرور،اَعدَام است،وجود ندارد.

دوتا روایت بگوییم تا معلوم بشود اصلا مساله چیست.

در آن باب صحبت می کنیم که چشم مقداد را باز کردند[مال ما همان لعن اول است،اینها را بگوییم که مساله چیست،لعن ثابت است و مراتب دارد،هر که درجه آخر را بتواند لعن کند خوش به حالش،ببینیم خداوند تبارک و تعالی چه جوری لعن کرده است،ملائکه چه جوری لعن کردند،اگر یادمان بدهند].

آقا جواد الائمه علیه الصلاه و السلام داماد آن ملعون بودند، که اُم الفضلِ ملعونه هم عیالِ حضرت بود،دخترش را به جهات سیاسی یا هر چه بود به امام جواد داد،آن ملعون یک شبی مست کرد و تصمیم گرفت با دوتا غلام تُرک[البته معلوم باشد غلام های تُرک آنهایی هستند که در کربلا بودند،آن ها را ما قبول داریم،همه جا همه جور هست]،با دوتا غلام پا شدند،از این لفظم معذرت می خواهم،سه نفری شمشیرهای کشیده رفتند به خانه آقا جواد الائمه وارد شدند خودِ مأمون و دو غلام،حضرت را قطعه قطعه کردند،بعد هم بیرون آمدند،پاره پاره و قطعه قطعه،روز دیگر که به هوش آمد یا نصفه شب گفت عجب ما دامادمان را کشتیم و اصلا به هم خورد و پا شد آمد یک جوری مسائل را رفع و رجوع (به قول ما ماست مالی‌) کند،

وقتی که وارد شد دید آقا جواد الائمه سرِ سجاده دارند نماز می خوانند.

دوتا غلام را خواست که من مست بودم نفهمیدم [ اینجا یک حرفی بزنیم،یک حرف داریم،بعضی ها خیال دارند تبری و لعن، در ایامِ خاصش، گناه کردن است،از وقار خارج شدن است،دوستِ امیرالمومنین به گناه مایل نمی شود در هر موقعیتی مخصوصا شُربِ خَمر،از دوستِ《علی》نیست.

این حرف را بگویم هر کس مرد است،به دیگران تحویل بدهد،پای مجلس ما که نیست،این نسخه مالِ اینجا نیست،مالِ بیرون خانه است،به اینهای دیگر تحویل بدهید.

سی سال،چهل سال،مردمی آلوده به شُرب خَمر بودند،وقتی که پای منبر شنیدند یزید پلید یک طرف شیشه عرق گذاشته،یک طرف سرِ امام حسین علیه السلام دیگر این سی چهل ساله که معتاد بود به خودش اجازه نداد که دیگر دنبال این مشروب برود،هر کس امام حسین دوست است خودش می داند،این را خارج از این مجلس بگوییم،آن که به این جور مسائل رو می کند،ایام تبری است به کوری چشم آنها گناه نکن،به کوری چشم آنها زشتی در خودت نیاور،اگر می خواهی معنای لعن را بفهمی،حرف بی جا زدن،سخن بی جا گفتن،مومن وقارِ خودش را در همه حال…

آنهایی که گفتن،آنهایی که هست،آنهایی که در متن تشیع است،گناه،گناه است،زشتی،زشتی است،خدا خودش ما را نگه دارد]

غلام ها را خواست که مگر ما جواد الائمه را چه کار کردیم،پس چه طور؟!

کسی نمی تواند آنها را بکشد،این لعنِ سوم است.

کسی نمی تواند یک موی از سرِ آنها کم کند،پس این حوادث چیست،این تاریخ و اینها…

این معنای لعن را هر کس بفهمد،آنوقت تطبیق می دهیم حادثه کربلا چیست،شهادت امیرالمومنین علیه السلام چیست،با روایاتش تطبیق می دهیم.

مالِ ما نیست،کلاسمان تا آنجا برود،تا توضیح بدهیم.

ما کلاس اولش که همان مسائل عامه است به آن دچار هستیم،پس برمی گردیم اگر کسی در ذهنش مساله ای آمد اینجا حل نشد مالِ من و شما نیست.《وَ مَیَّتُنا لَم یَمُت》ما( آل محمد علیهم الصلاه و السلام )مرده ما نمی میرد،آقاجان این قبر مطهری که مالِ شماها هست و آباء گرامی شما،بدن شما،جسم شما آنجاست؟؟

فرمودند نخیر،بدن ما آنجا نیست.

پس ما چه چیز را زیارت می کنیم؟

یک جایی را زیارت می کنید که به ما نسبت داده شده است.

بدن شما کجاست؟؟

بدن ما فوقِ عرش برده شده،در نزد خدا گذاشته شده.

بدن نه روح،صحبت از روح نیست،جسم،جسم،جسم.

در خاک نیارامیده اید؟ بدن شما،جسم شما اینجا نیست؟[ اینها روایت است]

نخیر،اینجا نیست.

پس ما چه چیز را زیارت می کنیم؟؟

یک جایی که گفتند نسبت داده شده.

همه خاصیت هم مالِ همان نسبت است؟؟

یک چیز دیگر از این بالاتر بگوییم.

مومن را که توی خاک می گذارند،بدنش(نه روحش) را می برند.مومن،دوستِ امیرالمومنین،دوستانشان را که در خاک می گذارند.

[من حیفم می آید این حرف را نگویم،جداً حیفم می آید،اگر کسی اهلِ بینش و تحقیق است،اینهایی که به اسم امام حسین به یاد کربلا رفتند و به شهادت رسیدند

اینها قبرهایشان را کاوش کنند ببینند هستند.

درستش همین ها هستند هاا،همین هایی که من و تو نمی توانیم هیچ نوع حسابی آن راه باز کنیم،اینها در یک جای دیگر آرامیده اند]

سه مرتبه برای لعن ملحوظ است،یک لعن ظاهری که عامه مردم به عنوان شَتم و سَب می گویند،این مالِ عامه است.

یک لعن دوم است که صفات ملعون را لاعِن کنار می گذارد.آن لعنِ درست است.

ببینیم آن را که لعن می کنی چه داشته،بُخل داشته؟حسد داشته؟عُجب داشته؟دروغ می گفته؟ شرع را زیر و رو می کرده؟چه کار می کرد؟

نکند یک وقتی هم تو امام کُش باشی،نکند،هر چه می خواهی حالا لعن کن.

《رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ یَلعَنُهُ》،عجب!!! قرآن هم اینکاره است ما نمی دانستیم،ما خیال می کردیم خدا و پیغمبر و مومنین لعن می کنند،نخیر یکی هم قرآن است خودش لعن می کند.

چه کسانی را؟

اهلِ تورات را؟ نخیر به آنها کار ندارد.

اهلِ انجیل را؟؟ نه بابا،آیه قرآن است،اهل انجیل نه،اهل تورات نه،چه کسانی را؟؟

آنهایی که قرآن را می خوانند،قرآن خوانان،رُبَّ هم لِتَکثیر،بعضی ها هم گفتند لِتقلیل،نخیر اینجا لِتَکثیر است،چه بسا،چقدر زیاد،قرآن خوان،قرآن می خواند،می خواند 《وَ القرآنُ یَلعَنُهُ》،قرآن لعنش می کند،《رُبَّ تالِ القرآنِ و القرآنُ یَلعَنُهُ》،چه بسا تلاوت کننده قرآن است که قرآن او را لعن می کند.

دو مرتبه می گوییم؛ چقدر نمازخوان است که نماز لعنش می کند،چقدر روزه گیر که روزه لعنش می کند،چقدر حج برو است که حج،کعبه،قبله،لعنش می کند.

نکند ما خودمان لعن می کنیم و بعد امام می کُشیم؟!!

چون در زیارت،امام کشتن همه اش با شمشیر نیست.

با دست و زبان هم هست،دست نه شمشیر،《لَعنَ اَللَّهُ قَومٌ قَتَلَوکَ بِالْأَیْدِی وَ اَلْأَلْسُنِ 》،خدا لعنت کند آنهایی که شما را با زبان کشتند،با دست کشتند،با قلم کشتند.

اگر کسی یک فضیلت از فضائل امیرالمومنین را که می شنود به زبانش بگوید نه بابا اینجوری نیست،این امام کُشی است.

فضیلت امیرالمومنین علیه السلام را که شنیدی با زبانت بگویی نکند اینجوری باشد،ای بابا این حرفها چیست،این امام کُشی است.

حالا هر چه می خواهی لعن کن.

قاتل های امام حسین را لعن‌ کنی،[اما] وقتی برایت بگویند

«مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکی عَلَی الحسین وَجَبَت لَهُ الجَنَّه » این را بگویی نه نمی شود اینجوری باشد،این امام کُشی است.

لعن دوم‌ مرتبه اش،مرتبه نفى صفات رذیله است،هر که صفات زشت را از خودش نفی کرد این لعنِ مرتبه دوم است.

مرتبه سوم را که یک مقداری توضیح دادیم دیگر به آن کار نداریم،مالِ خودشان است چون کلاس ما نیست.

دومی اش هم کلاسِ ما نیست،لذا لعن اینقدر بزرگ است که دو روایت است ؛ برای امام صادق علیه الصلاه و السلام، کسی دو جامه هدیه،پیش کِش،تعارف آورد،عرض کرد آقاجان[ آنوقت ها چرخ خیاطی نبود با دست و سوزن و نخ بود] دو تا جامه برای شما آوردم هردوی اینها فوق العاده زمان برده و روی آن دقت شده، یکی را خانواده ما و زن و بچه ما با صلوات دوختند[صلوات می فرستادند و این جامه را کوک می زدند] و یکی را با لعن بر دشمن های شما دوختند.

حضرت فرمودند آن که با صلوات دوخته شده به فلان دوستم بدهید و آن را که با لعن دوختید آن را به من بدهید بپوشم.

معنایش چیست؟؟

یعنی جامه ای را به تن کن که نفی صفاتِ رذیله از آن شده، آن جامه را بپوش.

دروغ می گویی《 لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ》،چه چیز را لعن می کنی؟

ظلم می کنی《 لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْظالِمین》،چه چیز را لعن می کنی؟؟

پس ما یک مقداری تَشَیُعمان را، ولایتمان را روی روالِ اهل بیت علیهم السلام ببریم.

《وَ قَبرُهُ فِی قُلوبِ مَن والاه》نه؟

سینه دوستانِ امام حسین،قبر امام حسین است.

ما چقدر تیر به این سینه می زنیم و بعد دشمن را لعن می کنیم،چقدر تیر می زنیم؟؟

در آن معنای بالا یک مقدار حرکت کنیم،اگر کسی جزء لعن اولی باشد یعنی اهلِ لعن است که لعن می کند جزء عامه است،خوب،از تیر زدنِ دیگران قهرش می آید،هر چه ملامت کنند هر چه سرزنش کنند این به غم می نشیند.

اگر معنای لعنِ سوم را فهمیده باشد هر کس هر بلایی سرش بیاورد خَم به ابرو نمی آورد،چون همه اینها را دستِ او می داند.

علامت می گوییم هاا،اگر کسی معنای لعنِ سوم را فهمیده باشد…

یک شعری می خواندند؛

 

گر به تیغم بزنی من مژه بر هم نزنم

 

تیغ آنها در دستِ خودشان که نیست،تیغ آنها همین هایی است که در دستِ مردم است،اینها تیغ آنهاست.

می کِشی؟؟ آخ می گویی؟؟

هر وقت دیدی به ملامت مردم غم روی دلت نشست،بدان که اهل تشخیص و معرفت قِسمِ آخر نیستی.

امام حسین علیه السلام قَتیل الله است،حالی ات هست؟؟

《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قَتیلَ اللَّهِ وَابْنَ قَتیلِهِ 》،کشته خداست.

کشته خلق است؟

او که مایه حیات است،خودش حیات است،مایه حیات که هست هیچی خودش هم حیات است،کسی می تواند او را بکُشد؟

صحنه عاشورا چیست،ما که این بحث ها را نکردیم،تا حالا این حرف ها را نزدیم.اصلا بحثمان نیست،کلاسمان نیست،چون خودمان جزء همه این خلق هستیم باید مبحث اول را بیان کنیم.

 

گر به تیغم بزنی من مژه بر هم نزنم

آنقدر لعن سوم دقیق است که به خودت اجازه اسم بردنش را نمی دهی،یعنی اینقدر نیست،اینقدر نیست،عدم او را گرفته که اسمش را هم نمی توانی ببری،ولی ما هنوز به آن موهبت نرسیدیم.

این روایت است ببینید؛

《لَما جَلَسَ شِمر عَلَی صَدر شَریف لِیَحِزَ رأَّسَ فَضَحَکَ الحسین علیه الصلاه و السلام فی وَجهِ 》 وقتی او روی سینه امام حسین نشست که سر را جدا کند،امام حسین علیه السلام یک خنده ای به صورتش کردند که این نتوانست کارش را انجام بدهد، تا جلو می رفت باز حضرت می خندیدند.

این است که حضرت را به رو خواباند و سر از پشت جدا شده مالِ این بود که نمی توانست،این خنده یک خنده…

نشاطی هست در قربانگه عشق

که مقتولی ملول از قاتلی نیست

 

《الهی رِضاً بِقَضائِکَ و تَسْلیماً لِامْرِکَ 》،دومی ندارد ها،دومی در عالم ندارد،یعنی ابراهیم هم که در دل آتش می افتد سالم در می رود،ابراهیم شیخ الانبیاء است،خلیل الله است،پس چرا نسوختی ابراهیم؟

چون آن دلِ دلِ دلش همه حرفهایش را زده،به جبرئیل هم گفته برو دنبال کارت،همه این ترکیب ها را هم داشته ولی باز سالم از آتش در رفته.

حالا یک حرف ما اینجا داریم که هنوز آن ترکیب قتلگاه …

یک حرف داریم که نمی شود این حرف را گفت،به عالم نمی شود گفت،تا آقا امام زمان علیه السلام تشریف بیاورند.

آقا امام حسین به چه چیز خندیدند؟

[روایت است هاا،آ شیخ عباس هم در نَفَس المَهموم،عین روایت را نقل کرده است].

امام حسین علیه السلام خندیدند،دو ندارد.

این یک لعن است،امام حسین علیه السلام همانجا لعن کردند ،یعنی بابا هیچ کس در مقابل من وجود ندارد،هیچ موجودی در عالم هستی جز خودم نیست.

ببینش،تماشایش کن.

اصلا کسی جز من وجود ندارد.

 

نشاطی هست در قربانگه عشق

که مقتولی ملول از قاتلی نیست

 

ما مامور به لعن هستیم، خدایش هم مامور به لعن است،ملائکه هم مامور به لعن هستند، ولی لعن آنها با لعن ماها فرق دارد،مثل همه کارهایمان.

 

به تیغم گر زنی من مژه بر هم‌ نزنم

 

تو بدت می آید،قهرت می آید،ناراحت می شوی،اگر برادرت یک حرفی به تو بگوید دیگر آن روز تا چند سال قهر است،برای یک حرف برادر،خواهر.

عجب!!!

تو لعن می کنی،چه چیز را لعن می کنی؟

تو که از چیزی بدت می آید،تو که دردت می آید.

آنهایی که اهلِ لعن هستند،یعنی شَّر را طرد می کنند،اصلا در عالم برای شَّری وجود قائل نیستند،که شُرور به قاعده عقلی،شرور اَعدام است.

لذا به آن ملعون اَصلُ شَّر می گویند، وجودی ندارد،او را می بینی؟؟

حالا اینجا یک استفاده بکنیم،ببینید که وقتی می گویم او را نمی بینی…

به زیارت مکه رفتی؟[هر که رفته خوش به حالش]

مدینه که به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مشرف می شوی،مگر کنار قبر رسولِ خدا آن دو منبع تاریکی نیستند؟ هیچ به آن دوتا توجه پیدا می کنی؟

آنها را می بینی؟

چه کسی را زیارت می کنی؟

اینها را آنجا گذاشتند که به من و تو لعن یاد بدهند.

چه جوری آنجا از وجودت خارج است؟

چطور به آن دو توجه نداری؟

آن چه جوری است؟

با من حرکت می کنی؟

اگر کسی در زیارت رسول خدا به آن دوتا بپردازد…[ گاهی هم ممکن است طبق عادت دو سه تا لعن بکند ولی اینکه توجه ذات به رسول خداست،با زبان می گوید و رد می شود ولی همه اش نورِ خاتم انبیاء آنجا را احاطه کرده است].

در خانه خودت اگر یک دشمن اهل بیت علیهم السلام باشد می توانی در خانه خودت زندگی کنی؟

اصلا یک دشمن اهل بیت باشد در یک شهر،اصلا همسایه ات باشد،خانه را هر جور شده می فروشی می روی.

این چه موجودی است که دوتایی را بغل دست خودش،آن هم قبرشان را،قرار داده و هیچ اثری توی عالم ندارد.

زیارت رفتی ؟

آن،آن وقتی است که شعاع وجودیِ ولایت اللهی خاتم انبیاء تو را می گیرد،وقتی تو را گرفت دیگر آن شر را نمی بینی،و آن شرور را درک نمی کنی.

سه مرتبه از این لعن را گفتیم؛

یک،لعنِ عامه است که همه مردم لعن می کنند.

دو،لعنِ به معنایِ طرد و نفیِ صفاتِ رذیله است.

سه،لعنی است که مالِ خواص است که جز برای آن نور، وجودی در عالم نیست،یعنی ظلمتی نیست که در تقابل ما او را ببینیم،آن مالِ خودشان است و مالِ مقدادی های عالم است که جز《علی》هیچ کس را ندیدند،چشم هایشان هم به چشمهای امیرالمومنین علیه السلام است.

آنهایی که امیرالمومنین علیه السلام را می بُردند به آنها نگاه نمی کرد،مقداد آنهایی که دست های امیرالمومنین علیه السلام را بسته بودند به آنها نگاه نمی کرد،خودشان را نگاه می کرد،هر کس آن چشم را دارد خوش به حالش.

او را کسی می تواند ببرد؟

این یک بابِ معرفت است که زمینه اش هم خیلی زیاد است.

حالا ما این روایت را هم بخوانیم و در این باب معنا کنیم؛

او که بیاید،امام داوزدهم شما و ما،حجت بن الحسن صلوات الله و سلامه علیه وقتی تشریف بیاورند[ حالا روایت را معنا می کنیم] از قبر بیرونشان می کشد،آنها را به یک چوبه داری آویزان می کند،آتششان می زند،خاکسترشان را به باد می دهد،یعنی قسمِ سومِ لعن را به من و تو حالی می کند،یعنی می فهماند که وجودی در عالم برای آنها نیست،آنها هستی ندارند،این معنای ظهور است،و معنای عملِ بقیه الله حجت بن الحسن علیه الصلاه و السلام است که او را از هستیِ کاذبی که من و تو به آن می دهیم(ما به او هستی می دهیم،ما به او وجود می دهیم)،آقا امام زمان علیه السلام که تشریف بیاورند این مساله را از عالم بر می دارند، و به عقلِ من و تو و به فکرِ من و تو جا می دهند که وجودی برای آنها مفروض نیست،سوزاندن و خاکستر به باد دادن معنایش این است که نیست،که نیست که نیست.

همین طور که《 لا اله الا الله》در مقابل خدا، اِله یی نیست در مقابل 《ولی》هم هیچ چیز نمی تواند عرضِ اندام کند،وجود ندارد.

بر گردیم به قسمِ اول،فهممان نمی گیرد،درکمان نمی یابد،قسم اول؛ لعن بکن تا حضرت تشریف بیاورند وقتی آمدند آن دوتا را از قبر بیرون می کِشَند.

حالا گریه کنیم،اول سوالی که می شود این است که مادر ما زهرا سلام الله علیها به شما چه کار کرد که پهلویش را شکستید؟؟

صورتش را کبود کردید؟؟

این سوال را آقا جواد الائمه علیه السلام از علی بن موسی الرضا علیه السلام کردند،در آن حالی که آنها هردو،پدر و پسر همدیگر را بغل کرده بودند و گریه می کردند،آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام جواب دادند پسرم جواد،مادرِ ما فقط تقصیرش این بود که از جدِمان علی بن ابی طالب علیهما السلام دفاع می کردند.

 

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»

دعاهایی که میفرمایند به اجابت مقرون،رحمه الله من قراء فاتحه و الاخلاص و الصلوات.

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *