《بسم الله الرحمن الرحیم》

《 عَنْ صادق علیه الصلاه و السلام عَنْهُ قَالَ: مَنْ عَرَفَ هَذَا اَلْأَمْرَ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ اَلْقَائِمُ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ 》

در باب علائم ظهور و مطالبی که نسبت به غیبت نقل شده است،به معرفت خیلی توجه داده شده است، تا آن حدی که فرمودند اگر کسی به معرفت این امر نائل شد و مُرد، مرگ دامنش را گرفت، او مثلِ کسی است که با خودِ حضرت و در رکابِ حضرت شهید شده است،

اگر به معرفت این امر نائل بشود.

معرفت را در ابواب مختلف عرض کردیم، شاید امشب هم روایتی بر این معنا باشد که ما توفیق بیانش را داشته باشیم.

《 عَن أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّادِقَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قال: لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَیْنَ قَتْلِ اَلنَّفْسِ اَلزَّکِیَّهِ إِلاَّ خَمْسَ عَشْرَهَ لَیْلَهً》

یکی از علائم ظهور، قتلِ نفسِ زکیه است، فاصله بین ظهور آن حضرت و قتل و کشته شدنِ نفسِ زکیه،پانزده شب بیشتر نیست.

زمان برای ظهور که یکی از علائم قبل از ظهور را تعیین کرده اند، نفسِ زکیه است.

یک مقداری اینجا می شود که سخن گفت و معنا کرد.

اگر کسی نفس کُشی کرده باشد، در مرحله اول، نفسِ اَماره است که این نفس را باید بکشد، نفس اماره آن نفسی نیست که میل به شهوات طبعی و غریزی دارد.

بعضی ها خیال می کنند نفسِ اماره آن نفسی است که دلش می خواهد شهوت رانی کند، آن یک باب دیگری دارد و شهوت رانی که در شرع مقدس و بیان اهل بیت علیهم السلام مذموم است یک عقاب دیگری را برای آن فرمودند، باب نفس اماره،《إنَّ النَفسَ لَأمّارهٌ بِالسّوءِإِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓۚ》(سوره مبارکه یوسف/۵۳)، نفس اماره آن نفسی است که دلش می خواهد همه اش به مردم امر کند، سلطه جویی،شهوت هم که می گویند، نفس اماره شهوت به ریاست است، به اِمارت است، این نفس اماره است.

هر وقت اگر میلت بود که پدر به پسرت امارت کنی، دارای نفس اماره هستی.

ای حکمفرما اگر دلت می خواهد به کارگرت سلطه داشته باشی، حکومت داشته باشی، به او امر و نهی کنی صاحب نفس اماره هستی، این نفس اماره است.

حتی دیگر می رسد به پدری که نسبت به فرزندش می خواهد مطلبی را به زور به جبر( ما پدر هستیم چرا پسر حرفمان را گوش نمی دهد این صاحب نفس اماره است) .

《إنَّ النَفسَ لَأمّارهٌ بِالسّوءِ》نفس اماره بعدش خیر نیست، همیشه به بدی، اگر هم می گوید چرا نماز صبحت را نخواندی، این یک بدی و زشتی در درونش هست، نفس اماره دارد به او می گوید.

این نفس مطمئنه نیست، نفس مطمئنه ساکت است، آرام است.

اگر هم دیدی یک کسی در این مقام و مرتبت امر به معروف و نهی از منکر می کند او را نفس اماره وادار کرده است به جنبش و کوشش.

پناه به خدا ببرد، این نفس را باید کُشت،《إنَّ النَفسَ لَأمّارهٌ بِالسّوءِ》 نفس اماره کارش پیگیری بدی است.

《إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓۚ》،《رب》اینجا ظهور تربیتی است، مگر کسی نفسش تحت تصرف یک مربی باشد.

اگر ما بگوییم مرشد و پیر می گویند درویشی سخن گفته، درویشی نمی گوییم،قرآنی صحبت می کنیم.

《إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓۚ》مگر کسی نفسش را در اختیار یک بزرگ قرار بدهد، متابعت کن، نه امارت.

《إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓۚ》مگر آن کسی که به رحمت حق برایش ربی، مربی ای، تربیت کننده ای، از ناحیه پروردگار تعیین شده باشد، آنوقت نفس اماره خضوع می کند.

کشته شدن نفس اماره به وسیله《رب》است، مربی است.

کلاس اول《مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَه》معرفت نفس اماره است.

《مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَه》نفس اماره ات را اول باید بشناسی،بُعد مطلب را حجمِ مطلب را تا آن جایی آدم می برد که خیلی امر به معروف ها، و نهی از منکرها، منشاء آن نفس اماره است.

چون‌ خودش راضی نمی شود که بر یک بزرگی خضوع کند این سر از گریبان امارت در آورده، خودش امر و نهی می کند.

تو تابع باش.

《مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَه》کلاس اولش معرفه النفس است

نسبت به نفس اماره، این را باید کُشت.

چه کسی آن را می کُشد؟

《إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّیٓ》 ،اینجاست که می گویند با پنبه سر می برند. نفس اماره را با پنبه سر می برند،《رب》ظهورش در مربی است.

…الفاظ متداول شده معلم، استاد، پیر، مراد، هرکدام از اینها باشد، مرشد، این با پنبه سر می‌برد نفس اَماره را وقتی خضوع کرد نسبت به یک بزرگی خودش دیگر اِمارَت طلب نیست.

روضه حضرت مسلم را خوندن ها دیدید قاتلین این نایب بر حق امام حسین، پسر عموی امام حسین، شوهر خواهر امام حسین، دل امام حسین، جان امام حسین، روح امام حسین. خود امام حسین، حضرت مسلم بن عقیل آنهایی که در دارالعماره نشسته بودند حکم قتلش را دادند به جای اینکه نفس اَماره خودشان را بکشند نفس زکیه کشتن.

《إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَهُۢ بِٱلسُّوٓءِ》 این معرفه النفس است نفس زکیه را که علائم ظهور از ۱۵ روز تا ظهور آن حضرت فاصله دارد آن را داریم معنا می کنیم. بعد از آن نفس لوامه است، نفس لوامه را هم باید کشت والا او هم پدر آدم را در م آورد. همه اش آدم خودش را سرزنش کند. که عجب این چه کار بدی بود که ما کردیم بابا کلک کار را بکن برو جلو.

مرتبه اش از نفس اماره بالاتر است، کلاسش بالاتر است ولی لوم و سرزنش…

آقا اباالفضل العباس تعریفی که برایش می‌کنند، برای این بزرگوار این ساقی،ساقی مطلق است،او ساقی مطلق است. جام در دست است، جام بر کف است کامِ تشنه را و تشنه کامان را سیراب می‌کند هرکسی که تشنه کام است، چه کسی تشنه معرفت است؟

او در کام می‌ریزد، ساقیست مقام دارد این سِقایَت فقط مشک آب به دوش گرفتن که نیست تعریفی که راجع به حضرت می‌کنند امام معصوم می‌فرمایند : 《وَلاتَأْخُذُهُ فِى‏ اللَّهِ لَوْمَهُ لائِمٍ》

تا کی من بگویم اینکه خدایا من را ببخش این کار بدی کردم، این کار بدی کردم، این که داری دور خودت هی می‌چرخی، یک مقدار پرده را بدر جلو برو.《وَلاتَأْخُذُهُ فِى‏ اللَّهِ لَوْمَهُ لائِمٍ》

کَلشک نفس لوامه اش را کنده بود. مقامات، مراتبی بالاتر از این هست یکی از مسائلش این است.

هست نفس نفس نفس هست،بعد میرسد به نفس مطمئنه و بعد می رسد به نفس زکیه.

نفس زکیه را هم باید کَلَکش را کَند.

خیلی وقت ها آدم قید پاکی خودش است، مقید به همین، به پاکی خودش هی توجه داشتن، این خیلی خطرناک‌تر از آن مسئله قبلی است.

تا نفس زکیه کشته نشود ظهور نمی‌شود، تا خودت میگی پاکم نمی‌توانی پاک ببینی تا چشمت به خودت است که بله من کارم تمام شده نمی توانی چهره پاک را ببینی.

پانزده روز هم فاصله دارد یا پانزده شب فاصله دارد، یکی اش مال خود خدا است و چهارده تای آن مالِ چهارده معصوم است. یعنی عبور از توحید و مقامات فَصِ چهارده، فَصِ اربعه عَشَری دارد با وحدت الهی.

قتل نفس زکیه تا نشود کار تمام نمی شود. ظهور رخ نمی دهد. برای هرکه ظهور رخ میدهد باید نفس زکیه اش…

تو که خودت که چهره‌ات قشنگ است، آینه هم که داری یک کسی دیگر‌ هم مثل خودت که او هم همینجوری هوا بَرش داشته تعریف خودش را می‌کند به او نگاه می‌کنی، آینه داری دیگر هاا، به آن آینه هم نگاه می‌کنی خودت را در او می‌بینی هی تعریف هی تعریف.

بعضی ها دیدید چقدر توی آینه چقد از خودشان خوششان می آید هاا، اینقدر کیف میکند توی آینه نگاه میکند،خودبینی است دیگر، خودبینی خیلی قشنگ است، آدم کیف می‌کند.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند هر وقت از خانه بیرون می روید توی آینه خودت را نگاه کنید، بلکه بفهمد معنایش چیست هر وقت از خانه بیرون می روی توی آینه خودت را نگاه کن که بفهمی خودبینی، آی خودبین داری بیرون می روی، داری توی اجتماع می روی با خلق ارتباط پیدا کنی، آی خودبین مواظب خودت باش، آی خودبین مستحب است، وقتی که می خواهی بروی از…

مقدس می گوید توی آینه نگاه کن زلفت را چه جوری درست کن، اَبرویت را چه جوری درست کن، ریشت را شانه کن خیلی خُب. علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند.

دستورات در سلوک آمد که همه اینها قیچی بشود تو که همه اینها را باز مطرح کردی، آنها را آوردی.

ای صاحب نفس زکیه که خوب شدی قشنگ شدی خودت را نگاه نکن این نفس زکیه باید کشته بشود.

اگر کشته شد فاصله دارد زمان دارد، چون صاحب نفس زکیه بودی زود هم جواب نمی‌دهند، پانزده روز وقت دارد.

به علی بن مهزیار اهوازی فرمودند مدتی از این رفیقهایت کناره بگیر تا بیایی آن طرف، برایش زمان گذاشتند.

《 المومن مرآت المومن》 آدمای خوب را انتخاب کرده بودند هی به هم نگاه می‌کردند به به به میگفتند به هم، خوش به حالت، خوش به حالت، خوش به حالت، خوب خوش به حالت که گفتنی نیست، خوش به حالت شدنی است.

اینکه می گویی خوش به حالت،تا گفتنی شد که خوش به حالت نمی شود، خوش به حالت شدنی است خوش به حالت گفتنی نیست. خوش به حالت شدنی است، بین قتل نفس زکیه که نفس مراتب دارد آن مراتبش را صرف نظر می‌کنیم می‌رسیم به آن مرتبه پاک و پاکیزه اش.

آینه شدن خوب است به شرطی که

 

صورت خوب ها را در خودت ببینی.

آقا امام زمان علیه السلام هم شعر می‌خوانند چه شعرهای قشنگی.

 

آیینه شو جمال پری طلعتان نگر

 

آینه بشو که عکس او در تو بیفتد، تو دنبال آینه می شوی که عکس خودت یه جایی بیفتد؟

《 المومن مرات المومن》 تفسیرش این است.

بگذار او تو را نگاه کند که عین الله ناظره است. که اگر یک نگاه به تو بکند تمام است. یک نگاه کافی است.

 

آیینه شو جمال پری طلعتان نگر

جاروب کن خانه سپس میهمان طلب

بین ظهور و آن حقیقت کلی، آن فرج، آن ظهور، که به معرفت به آن برسی پانزده روز فاصله است، که قتل نفس زکیه بشود.

( یک صلوات دیگر بفرستید؛ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم)

اتفاقا این روایت از علی بن مهزیار هم بود، علی ابن مهزیار اهوازی یکی از سلسله روات این روایت است که به او گفتند نفس زکیه باید کشته بشود تا جمالش را نشانت بدهد. 《عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: خُرُوجُ اَلثَّلاَثَهِ اَلسُّفْیَانِیِّ وَ اَلْخُرَاسَانِیِّ وَ اَلْیَمَانِیِّ فِی سَنَهٍ وَاحِدَه》.

آقا امام صادق علیه السلام فرمودند از علائم ظهور یکی خروج سفیانیست، یکی خروج خراسانیست، یکی خروج یمانی است، اینها در یک سال است، در یک ماه است در یک روز است، در یک آن است، در یک ساعت است، در یک وقت است، آدم وقتی می‌خواهد دل بدهد به یک صاحب دلی از سه جهت احاطه اش میکنند بابا. نمیفهمی؟؟

یَمانی، خراسانی، سفیانی. فرمودند آن که درست است یمانی است. عقیقم هم گفتند یمانی دست کنید، عقیقِ یمانی، عقیق یمنی، دست کنیند.

اکثر اصحاب حضرت یمنی هستند،مرحباً بالیَمنیین. چرا ؟ یمن چه چیزی دارد؟؟

این معنای وصفی است، چون اویس را بو و شامه به جان می دهد، بو و رایحه اویس یعنی آن جوری عشق ورزی کن. اویسی در این راه قدم بگذار. چطور؟؟

ندیده بوی خدا را به مشام رسول الله می‌رساند، رسول الله را ندیده هاا.

رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرمایند 《إِنِّی أَشَمُ رائحَه اَلرَّحْمَنِ مِنْ جانِبِ اَلْیَمَن 》.

فرمودند هر وقت خواسته باشی دل بدهی به یک بزرگی از یک جاهای دیگر یک چیزهای دیگر پیدا می شود، که جلوی تو را بگیرد و در این سه ظهور که در سال واحد، شهر واحد، یوم واحد.

《لَیس فِیها رَایَهٌ به اَهدی مِن رَایَهُ الیَمانی یَهدی اِلی الحَق 》،هیچ پرچمی هدایتش بالاتر از پرچم یمانی نیست. معنای وصفی دارد، پرچم یمانی همان حُب اویسی است، که ظهوراتش کم بوده یا هیچ نبوده.

آن نوع هدایت را باید بگیری تا به این ظهور برسی، این تو را به حق می‌ رساند.

امیدواریم به برکت وجود مقدس کسانی که مورد عنایت او هستند مجلای ظهور او هستند مظهر جلوات او هستند ما را با معرفتش آشنا کند.

سخن را آن جوری که فرمودند بفهمیم.

 

سخن‌ها چون به وفق منزل افتاد

در افهام خلایق مشکل افتاد

 

این همه اختلاف مال این است که هر کسی یک جوری فهمید. خدایا همه ما را یک جوری قرار بدهد همه ما یک جور بفهمیم، ولو این دعا مستجاب نمی شود اما آدم دعایش را می کند عیب ندارد خوب است.

که همه اگر بنا بود یک جور بفهمند کمال معنا نداشت هر جور خودت می دانی همان جور ما را قرار بده ،

هر جور خودت می‌پسندی همان جور ما را قرار بده.

به همه ما نصیب کن قسمت کن که به کربلای معلی راه پیدا کنیم.

خدایا دل ما را کربلا کن، وجود ما را کربلا کن، سینه ما که کربلا هست ما را به او راه بده.سه صلوات بفرستین تا به فیض برسیم.

…یعنی استشمام آن رایحه را هرکه می‌کند در این اتصال است،تُفاحَهَ الجَنَه است، همه اینها بماند حتی این بحث معنوی اش،خوب، سیب خودش هم گرد است دیگر مثل نقطه.سیب خودش یک نقطه بیش نیست آن را باید خورد که آدم بفهمد سیب چیست، تا سیب را نخوری فایده‌ای ندارد، کتاب ها، مباحث، بحث معنوی، کنار قبر حضرت سیدالشهدا بوی سیب می آید کسی که با سیب آشنا نیست چطور میفهمد او بوی سیب است؟ از کجا؟‌ حالا این رایحه آنجا متصاعد بود، تو سیب خوردی که بدانی این،آن است، هان؟؟

آقای امام زمان بیایند روز جمعه است تو از کجا میفهمی آقاست؟

دلیلش چیست؟ دلیلش این است که تا حالا چقدر اشتباهی گرفتی؟ پایین تر ها را تو اشتباه کردی،آقا تشریف بیاورند تو می روی پای رکاب حضرت شمشیر می زنی؟ تو هم اش اشتباه کاری، علامت‌هایی که در نزد تو…

در《 اللَّهُمَ‏ عَرِّفْنِی نَفْسَک》که زمینه توحید است اگر اشکال به ذهنت آمد که نه اول خدا را باید شناخت بعد پیغمبر را بعد امام را…

خاتم انبیاء به نقطه نوری عشق نیازمندتر از همه هستی است ها. آنجا باید دستش به دامن یکی برسد آن وقتی که پا به عرصه خلقت به حَسَب ظاهر گذاشت فقط《علی 》می‌خواهد، آنجا باید چشمش به چشمان《 علی》 بیفتد، تولد پیدا می‌کند پستان ابوطالب را می‌گیرد، ولادت پیدا کرده حضرت رسول خدا، ولادت، پستان ابوطالب را پدر 《علی》 را میگیرد که آن چکیده وجود را از آنجا ضمیمه هستی خودش کند. میک می زند به پستان ابی طالب پدر امیرالمومنین چون در آن نقطه علی خوابیده، از آن مجرا در عالم و عنصر تن‌ است، در ماده است، در طبیعت وجودی است که هنوز هم این هم حرف است، که تن او، جسم او، مقام و مرتبه اش را نه من و تو شناختیم نه هیچ کس از انبیاء و اولیاء.

مقام تنش را جسمش را.

این پوست بدنشان نیست، پوست بدن خوب(خُب) این ناخن که می گیرند دور می اندازند،« خُلِقوا مِن فاضِل طینَتَنا» ،این موهای سری که اصلاح می کنند،خوب(خُب)، روح من و تو و همه اهل ولایت با اوست، یعنی با او مساوی است، این روح ناشناخته 《یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ… 》(سوره مبارکه اسراء/۸۵).

این روح است، از روح مومن درجه یک…

از روح ابراهیم بگو خوب است؟

از ابراهیم بالاتر داری بگوییم؟

روح سلمان بگو بالاتر از سلمان داری بگوییم؟

این روح سلمان روح ابراهیم پوست بدن حضرت خاتم است، ناخن حضرت خاتم‌ است، باورت نمی آید؟

《وَ قَبرُهُ فِی قُلُوبِ مَن والاهُ》، قبر روح امام حسین نیست، روح امام حسین را فقط باید خود خدا بداند، و می‌داند، و خودشان می‌دانند و باید بدانند، جسمشان هم نه، قبر آن نقطه خاکی است. که جسم را در آن نقطه خاکی نزدیک کردند،ها؟

این ارتباط یادت نرود.

چه می گوییم؟

روح 《ولی》 نه، جسم 《ولی》 هم نه، جسم امام حسین هم نه، قبر یک نقطه خاکی است، که با جسم جدا شده روح از تن آشناست. این قبر که نقطه خاکی است، این در قلوب من والاه است یعنی آن که در سینه ات موج می زند اسمش را می‌گذاری روح، نور، قلب، این مال اتصال به آن خاکی است که آن بدن در آن گذاشتند و برداشتند. حالی ات هست چه می گوییم؟؟

 

این همه سر و صدا غوغا از اهل محبت از اهل عشق با چه چیز امام حسین آشنا هستند؟؟

با تربتش با قبرش، آن هم با یک نقطه، آن هم شده روح مومن، عاشقای امام حسین روحشان قبر امام حسین علیه السلام است.

چقدر این عراقی قشنگ گفته است، این فخرالدین عراقی؛

 

نگارا جسمت از جان آفریدند

ز کفر زلفت ایمان آفریدند

غباری که از سر کوی تو برخاست

از آن خاک، آب حیوان آفریدند

 

نگاه امام حسین علیه السلام؟؟

این اتصال خاکش برای من و تو و موجودات زیاد است.

نگاه امام حسین علیه السلام مالِ حضرت سکینه سلام الله علیهاست، نگاه امام حسین علیه السلام مالِ حضرت زینب سلام الله علیهاست، نگاه امام حسین مالِ حضرت علی اکبر علیه السلام است.

اجازه نگاه مگر به کسی می دهند؟

آن دَمِ رفتن که دیگر اتصال از عالم طبیعت قطع شده این هفتادو دو تن…

آخ خاکم به زبان، اسم این ها را اینجوری می‌بریم خدایا به خودشان قسم، یک واژه یک لغت یک الفاظی تو خلق کن که مناسب نام بردن آنها باشد.

 

《اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم》

یاعلی مدد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *