???? “بسم الله الرحمن الرحیم “????
مقام مشیت شرط تتمیمی(تمام کردن) در فعل عباد دارد.
بر خلاف اراده که مقام اراده شرط تتمیمی در فعل عباد را دارا نیست.حق جل و علا وقتی شئ یا امری را اراده بفرماید بدون هیچ شرطی و تعلقی به امر دیگری آن شئ و امر تحقق پیدا میکند.ولی در مقام مشیت اینگونه نیست.مشیت حق وقتی تنجز (به جای آوردن خواسته و وعده)
پیدا میکند که شرط هم به تحقق بیاید.مثلی که در این باب زدیم افعال عباد است.اعم از عبادی و غیرعبادی.
بندگان خدا که اعمال عبادی را انجام میدهند به مشیت حق انجام میدهند چون اگر مومن به قیام و رکوع و سجود نپردازد مشیت تحقق پیدا نمی کند.مشیت سر جای خودش هست ولی نماز خوانده نشد.در مقام مشیت کی نماز خوانده می شود؟
آن وقتی که شما بلند شوید و وضو بگیرید و به قیام و قعود(نشستن) بپردازید و قرائت را انجام بدهید بعد هم بقیه شرایط لازمه صلاه را انجام بدهید تا مشیت حق تحقق پیدا کند.
در خلقت بشری هم دو سوی و دو راه هست، یک راه مشیت حق، کارگر است و یک راه هم اراده حق.
آنجایی که مشیت حق کار میکند خلقت از نظر ظاهری است که اگر پدر و مادر نباشند این تحقق محال است. با مشیت خلقت شروع شد.
????”خلق الله الأشیاء بالمشیئه ”
یعنی در مقام مشیت برای اینکه یک بشر خلق شود یک زوج(پدر و مادر) لازم است.ولی در مقام اراده این پدر و مادر لازم نیست.آدم خلقتش خلقت ارادی است.ولی من و شما خلقتمان، خلقت مشیت است.چون شرط تتمیمی دارد و شرط تتمیمی آن پدر و مادر است.برای همین ما در اول بحث تعبیر کردیم به مشیمه و رحم ،و مشیت را اینگونه دانستیم.
بحث را میبریم به روال خاص خودش که مباحث ولایتی است.آنجایی که اراده دست به کار است که شرط تحقق نمی پذیرد و برای تحققش شروط لازم نیست مثل خلقت آدم که پدر و مادر نمی خواهد.در آنجا هم اراده متعلق است به یک نقطه ی نوری نامتناهی که آن اراده تا نباشد در تعین آدمی هم نقش خلقتش زده نمی شود.
آدم مخلوق است به اراده.یعنی حق اراده فرموده و او خلق شده است.ولی این اگر که اراده از مجرای ولایت اللهی ” محمد و آل محمد علیهم السلام ” به تعین نمی آمد ،آدمی هم وجود نداشت. بالاتر از آن نقطه ای که شاعر بزرگوار و عارف عالیقدر میرزا حبیب خراسانی می فرماید که آدمیت را به جعل روح در آدم دانسته است و به زبان شعر می فرماید که ؛
☘ دم مزن ای دل که همه دم علیست
روح خدا در تن آدم علیست
خیر قبل از جعل روح در تن آدم، آنوقتی که هنوز روح نیامده بود و آدم شکل آدمیت نگرفته بود آنوقت هم این حقیقت جاری بود.
????« کنت وصیا و الادم بین الماء و الطین»
هنوز جعل روح نشده بود.
????« کنت نبیا و الادم بین الماء و الطین»
مقام جعل روح در آدم یک مقامی است که در یک کلاس که آن هم خیلی کلاسش بالاست ، اهل معرفت” ولی “پذیرا هستند که آن روحی که در آدم دمیده شد این نفخه ولایت است.اما ما یک چیز دیگر می گوییم که آن کسی که دمید در آدم آن ” ولی ” بود.دمنده “ولی” است.آن نفس که اسمش را روح می گذاریم آدم را جان و هستی میدهد.آن مقام تنزل “ولی” است .
سه روایت دیگر نقل میکنیم تا حرفمان در خلقت آدم معلوم شود.
امام صادق علیه الصلاه و السلام فرمودند که شجره اخضر که “انی انا الله” گفت و موسی مدهوش شد این “انی اناالله” گوی جد ما امیرالمومنین علیه السلام بود.خیلی قدرت و نیرو دارد و بنیه می خواهد برای گرفتن این روایت.
در روایت دیگر میفرمایند : آن نوری که ” انی انا الله ” گفت و زد موسی را مدهوش کرد؛
????” فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَ خَرَّ مُوسى صَعِقاً …”َ « سوره اعراف /آیه ۱۴۳»
آن نور “سلمان” بود .این مقام معرفت بالاتر از مقام اولی است .یعنی اگر کسی قائل شد که نور علوی بود این مقامش کلاس اول است .و این مقام که بگوید نور سلمان بوده است مقام دیپلم است.و مقام های بالاتر که لیسانس و فوق لیسانس و بالاتر است در روایت دیگر است ؛فرمودند آن نوری که موسی دید و مدهوش شد آن نور،نور یکی از شیعیان ما بود.
نظیر این روایت در معراج رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم دیدند فضای بهشت نورانی است نه از یک خورشیدی برون از مرز جنت،اشیاء جنت خودشان از خودشان نور دارند و نور درون شئ منور شده است.رسول خدا سوال پرسیدند جبرئیل این نور کیست؟
سه جور جواب هست؛
یکی اینکه این نور حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیهاست که بهشت را نورانی کرده است.
در روایت دیگر نور یکی از کنیزهای فاطمه زهراست که جنت را منور کرده است.(این مقامش بالاتر است)
و در روایت دیگر نور کنیزی از کنیزان یا دوستی از کنیزان حضرت زهراست.و این مقامش بالاتر از دو روایت دیگر است.
اگر کسی به معاینه میخواهد این مطلب را دریافت کند اینگونه است؛یک کسی کنار دست امام حسین علیه السلام می نشیند(آن زمان بودند) این نور می گیرد و وجودش نورانی میشود و یک کسی کربلا میرود و نور میگیرد،کدامیک قدرتش بیشتر است؟ آن کسی که از کربلا میگیرد مقامش بالاتر است چون آنجا در تقابل نور قرار گرفته و انعکاسش خیلی قوی است.
درجه بالاترش و عالیترش این است که نه کنار امام حسین نشسته و نه کربلا رفته است بلکه در مجلس امام حسین علیه السلام می نشیند و از کربلا می گویند و وجودش منور میشود.این در آن درجه “معرفت ولی” مقامش اعلی است.در صورتی که ظاهر امور اینگونه می گوید که بغل دست امام حسین علیه السلام نشستن و نور گرفتن این خیلی بالاتر است اما خیر این خیلی موهبت است آنهایی که در زمان غیبت قرار گرفتند فوق العاده اند مومنین خلص هستند آنهایی که امام زمان علیه السلام ندیده ایمانشان راسخ است فوق العاده هستند.آنهایی که در زمان غیبت ایمانشان را خدا و ولی حفظ میکنند و برای فیض مجلا و مجرا قرار میدهند اینها فوق العاده هستند.مومنین در زمان غیبت نمره عالی عالی عالی دارند.که با نام بردن آن ذوات مقدسه یک “یاعلی” می شنود و این عروجش شروع می شود و به معراج میپردازد.یک “یا حسین” می شنود و این قوس صعودی اش شروع می شود و پرواز میکند. یک “یا فاطمه ” می شنود تا دم دروازه بقیع میدود و کنار درب نیم سوخته می نشیند و گریه میکند،این مومن است.
[ادامه مطالب را در کتاب شریف نفحات الولایه جلد دوم مطالعه بفرمایید]
یا علی مدد